فرزندان را در دینداری یاری کنید

فرزندان را در دینداری یاری کنید


فرزندان را در دینداری یاری کنید

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: فرزند امانت الهی است، مِلک انسان نیست // انتخاب مادر خوب، اولین حق فرزند بر پدر است // یکی از مسائلی که فرزند در قیامت به خاطر آن از پدر و مادرش شکایت میکند، اسمی هست که برای او انتخاب کرده‌اند // گرامی داشتن مادر، توسط پدر نقش بسیار مؤثری در تربیت فرزند دارد // خداوند را در تربیت فرزندمان شریک کنیم

 

عنوان: مراسم هفتگی

زمان: 5  شهریور ماه 1401

موضوع: نقش ایمان در خودسازی و جامعه‌پردازی-رابطه انسان در خانواده// حقوق متقابل فرزندان و والدین

مکان: امامزاده سید جعفر محمد(علیه‌السلام)

 

 حقوق در خانواده

در ادامه‏ مسائل مربوط به نظام خانواده در اسلام که زیرساخت تمدن اسلامی است، به بحث حقوق فرزندان می‏رسیم. چند دسته حق در چند مرحله ذکر شده است؛ البته وقتی می‏گوییم حقوق، یک دسته از حقوق، لازم و واجب است و یک بخش از حقوق هم حقوق مستحب است که اگر رعایت شود، در سعادت فرزند تأثیرات خیلی بیشتری دارد. یک بخش از حقوق مربوط به قبل از تولد فرزند می‏شود، بخشی از حقوق مربوط به دوران بارداری می‏شود که پدر و مادر به ویژه مادر باید رعایت کند. یک بخش از حقوق مربوط به تولد و هنگام تولد می‏شود و بخش دیگر حقوق مربوط به دوران پس از تولد فرزند (شیرخوارگی، کودکی، نوجوانی، جوانی) می‏شود. اینها هر کدام حقوقی را ایجاد می‏کند که به آن می‏پردازیم.

 

آیا والدین هم عاق فرزند می‌شوند؟!/ فرزند، امانت الهی

فرزند امانت الهی است و ملک انسان نیست. والدین باید به این مسئله توجه کنند. بعضی از والدین تصورشان این است که فرزندان‌شان، غلام یا کنیز یا ملک‌شان هستند! اصلاً اینطور نیست، اینها انسان‏هایی هستند که خداوند آنها را به امانت در اختیار ما گذاشته و نشانه‏های خداوند در روی زمین‌اند و والدین درباره سلامت، رشد و تعلیم و تربیت اینها مسئول‌اند و در برابر تربیت صحیح‌شان پاداش می‏گیرند و در برابر سوء تربیت آنها اگر مقصر باشند، حتماً کیفر می‏شوند و عقوبت دارند.

بخشی از روایات مربوط به اهمیت جایگاه خود فرزند است که در چند کلمه خلاصه کردم و الا روایات خیلی زیاد است، مثلاً در مورد جایگاه پسر روایات متعدد داریم، مثلاً ارزشش چیست و چه برکتی در خانواده ایجاد می‏کند، دختر چه برکتی دارد و روایات متعدد درباره اینکه اگر فرزند دختر باشد چه برکاتی نصیب خانواده می‏شود. اما ما فرصت کافی نداریم، فقط اشاره کردیم همان‌طور که اگر فرزند در حق پدر و مادرش ظلم کند عاق والدین می‏شود، اگر پدر و مادر هم در حقوق فرزند به او ظلم کنند، عاق فرزند می‏شوند و عقوبت دارند.

 

اهمیت نقش مادر در تربیت فرزند/ انتخاب مادر خوب، اولین حق فرزند بر پدر است

 قبل از اینکه ما بخواهیم ازدواج کنیم، باید به فکر مادر فرزندمان باشیم. خدای متعال در سوره بقره می‏فرماید: «نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ»[1]؛ زنان شما زمین‏های کشاورزی شما هستند. پس شما باید به آنها مراجعه کنید برای اینکه بتوانید نسل خودتان را برداشت کنید. تعبیر قرآن این است که زن‏ها مانند زمین کشاورزی‌اند. این تعبیر برای این است که ما اهمیت مسئله فرزند را متوجه شویم. همانطور که وقتی می‏خواهیم محصول خوبی برداشت کنیم، زمین مناسبی لازم است وگرنه کشت و زرع جواب نمی‏دهد، هر چقدر هم آبیاری کنیم، زمین سنگلاخ و نامناسب جواب نمی‏دهد. پس برای داشتن فرزند خوب، خیلی مهم است که مادر چگونه باشد.

 در حدیثی، وجود مبارک پیامبر(صلی‌الله‌علیهوآله) می‏فرمایند: «إیّاکُم و خَضراءَ الدَّمَن، قیلَ: یا رسولَ الله، وَ مَا خَضراءُ الدَّمَن؟ قالَ: ألمَرأةُ الحَسناءُ فی مَنبَتِ السَّوءِ»[2]؛ پرهیز کنید از سبزه‏ها و گل‏هایی که در جاهای نامناسبی روییده است. گفته شد منظور از این گیاهان چیست؟ فرمودند: زن زیبایی که در یک خانواده سوء و بدی تربیت شده است؛ یعنی مقید نیستند، اهل تدین، انسانیت، عبادت و بندگی و عفت نیستند، هرچند زن زیباست و جذابیت دارد، ولی نباید به سراغش رفت. خیلی مهم است انسان برای فرزند خودش چه مادری انتخاب می‏کند. اسلام اینقدر ارزش قائل می‏شود برای اینکه وقتی می‏خواهی ازدواج کنی خودخواهانه ازدواج نکنی، نباید فقط به فکر خودت باشی و بخواهی همسری را انتخاب کنی که شرایطی را که خودت دوست داری در نظر بگیری مثلاً زیبایی داشته باشد و...، باید فراتر از خودت فکر کنی؛ باید نسلی را از این زن برداشت کنی، اینها به عنوان مقدمات است که باید مادر خوبی برای فرزند خود انتخاب کنید.

پس یک نکته، مسئله انتخاب همسر یا مادر خوب برای فرزند است.

 

طیب و طهارت ولادت

 نکته دومی که حق فرزند است بحث رعایت شرایط طیب ولادت است؛ یعنی فرزند باید طهارت و طیب ولادت داشته باشد و نطفه او باید صحیح و شرعی منعقد شود. در مجموع روایات برای مسئله مباشرت زن و مرد و تولد فرزند، چهارده مورد را ذکر کرده‌اند که یک مؤمن باید آنها را برای انعقاد نطفه رعایت کند. بعضی از این شرایط، شرایطی است که اگر رعایت نشود موجبات ضررهای جسمی زیادی به فرزند می‏شود. مثلاً در روایت هست اگر فلان شرط را رعایت نکنی، فرزندت لال می‏شود یا به جنون دچار می‏شود. یک بخش از دستورالعمل‌ها هم مربوط به تعالی فرزند است که در حقیقت بخشی از هندسه و مهندسی نسل اینجا اتفاق می‏افتد. مثلاً مربوط به این است که اگر می‏خواهی فرزندت در آینده شخصیت ممتازی شود، سخنور یا از اولیای خدا شود و... فلان شرایط را رعایت کن. اینها همه در روایات آمده.

 پس دو بخش می‏شود: یک بخش مربوط به جلوگیری از ضرر‏ها و یک بخش مربوط به تعالی فرزند. اینها در آینده‏ و شخصیت فرزند تأثیر می‏گذارد. پس یک بخش آن مربوط به طیب و طهارت ولادت است که مؤمنین باید رعایت کنند و بسیار هم اهمیت دارد.

 

مراقبت‌های دوران بارداری/ اهمیت رعایت حلال و حرام الهی در بارداری

بخش دیگر، مربوط به دوران بارداری است که در آن دوران توجه به سلامت جسمی و روحی، تأثیرات مستقیمی روی جنین دارد. بنابراین باید مد نظر والدین باشد و مراقبت کنند. بعضی مراقبت و دقت نمی‌کنند و به جنین خود ضرر میزنند که این امر حرام است. کارهایی که استرس ایجاد میکند یا کارهایی که فشارهای جسمی و روحی برای مادر باردار ایجاد میکند حتماً باید از او برداشته شود و دور باشد، چراکه ضرر زدن حرام است.

رعایت حلال و حرام الهی مخصوصاً در دوران بارداری که هم روایات داریم و هم داستانهای متعددی از علما و بزرگان که چقدر مادران رعایت میکردند. در مورد شیخ اعظم، شیخ انصاری(رحمه‌اللهعلیه) داریم که مادر ایشان چطور نسبت به حلال و حرام رعایت میکردند و ذرهای حتی شبههناک هم به خاطر طیب و طهارت ولادت فرزندشان استفاده نمیکردند تا بعد فرزندشان از اولیای خدا و بزرگان علما تشیع میشود. مثلاً در مورد مرحوم شیخ شهید، شیخ فضلالله نوری(رحمت‌الله‌علیه)، شما میدانید وقتی ایشان را به دار آویختند، پسرشان پای دار کف میزد. خب او پسر خلفی نبود، قبلاً از شیخ شهید سؤال کرده بودند که چرا فرزند شما اینطور است، گفته بودند: مدت کوتاهی که مادر ایشان شیر نداشت، برای او دایهای گرفتیم و بعد متوجه شدیم که آن دایه، یهودی بوده!

 شیر پاک، نطفه پاک یا ناپاک در تربیت اثر میگذارد. در مورد ابنملجم(لعنتالله‌علیه)، حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرموند: دایه تو یک زن یهودی بوده و از سینه او شیر خوردی و دشمن‌ترین دشمنها با اهل ایمان، یهودیان‌اند. اینها تأثیرات اجتناب‌ناپذیری است که وجود دارد و باید در این امور و دقت کرد. بارداری شرایطی دارد که آنها را هم باید یک زن مؤمنه، رعایت کند.

 

آداب نامگذاری فرزند

مستحب است پدر و مادر قبل از تولد فرزند اسم او را انتخاب کنند و از بهترین اسمها باشد. اسامی مقدس، مطهر و مکرم اسلامی باشد، اسمهای غیراسلامی نباشد. ما مسلمانیم، نباید شعار و شعائر ما غیراسلامی باشد. بعضاً به خاطر وضعیت فرهنگی جامعه و وضعیت فرهنگی فامیل و... والدین اسم فرزندان‌شان را از اسامی انتخاب میکنند که شاید غیرمعنوی نباشد، ولی خیلی هم مذهبی نیست. در خانواده شیعه اسامی فرزندان باید از اسامی اهلبیت(علیهمالسلام) یا اسامی قرآنی باشد. خوب است والدین با اهل علم و معنویت مشورت بگیرند و اسامی مناسبی برای فرزندان‌شان انتخاب کنند.

یکی از مواردی که در قیامت محاسبه میشود، انتخاب نام برای فرزند است! در روایت فرمود: انتخاب نام نیکو برای فرزند وظیفه پدر و مادر است. یکی از مسائلی که فرزند در قیامت به خاطر آن از پدر و مادر شکایت می‌کند، اسمی هست که برای او انتخاب کرده‌اند.

 

تأثیر گرامی داشتن مادر در تربیت فرزند

 سومین حق فرزند، گرامی داشتن مادرش است. مادر مثل ظرفی است که فرزند را در وجود خود -چه در دوران بارداری و چه بعد از آن- پرورش میدهد. شما اگر این ظرف را شکستید، اگر این محمل را خراب کردید، فرزند شما هم لطمه میبیند، شما یک انسان را آسیب میزنید، لذا گرامی داشتن مادر، توسط پدر نقش بسیار مؤثری در تربیت فرزند دارد.

 

انتساب فرزندان به والدین

توجه به انتساب فرزند به والدین، عزیز داشتن فرزند و ذکر نسبتش با خود؛ خوب است در جمع، نسبت فرزند را با خودمان توضیح دهیم. بعضی از پدر و مادرها سلیقه دارند؛ مثلاً می‌گویند ایشان محمدآقا، زهرا خانم، دختر و پسر ما هستند. با اینکه همه میدانند اینها بچههای آنها هستند، ولی معرفی و اکرام میکنند، به او هویت می‌دهند؛ اینها روی شخصیت فرزند اثرگذار است. قدیمیترها به این چیزها مقید بودند، عربها این‌طورند، فرزند بزرگشان یا دختر بزرگشان را وقتی می‌خواهند اسم ببرند؛ مثلاً میگویند ابوحسین، ابوعلی، یعنی پدر علی... با اینکه این پسر، خودش اسم دارد ولی هویت فرزند و نسبت بین فرزند و پدر را رعایت میکنند. یا میگویند ام زینب؛ نسبت فرزند به مادر را ما در قدیمیتر‌ها داشتیم، مثلاً وقتی مرد میخواست خانمش را صدا بزند، میگفت مادر علی و... امروز این چیزها منسوخ شده، بعضاً حتی عیب میدانند، میگویند یعنی چه! مگر ما خودمان اسم نداریم؟! خب این ناشی از این است که ما آن فرهنگ و تمدن اصلی خودمان را فراموش میکنیم و هویت‌مان دارد در هویتهای دیگر تعریف میشود.

 

بهداشت و نظافت فرزند

بهداشت و نظافت فرزند از نکات خیلی مهم است. مخصوصاً در مورد ختنه کردن فرزند، روایات متعدد داریم. بهداشت و مستحباتی مثل تراشیدن موی سر و مستحباتی که در دوران ولادت است، کام فرزند را با تربت سیدالشهداء(علیه‌السلام) برداشتن و ... اینها جزء چیزهایی است که در تعالی شخصیت و روح فرزند خیلی تأثیر دارد.

 

اهمیت تغذیه مناسب به ویژه در زمان شیرخوارگی

 فرزند باید از شیر مادر استفاده کند، اگر مادر مستحبات شیر دادن را رعایت کند، خوب است. مثلاً با وضو بچه را شیر دهد و... که اینها تأثیرات بسیار دارد. در مورد مادر بزرگوار شیخ انصاری داستاتش هست که وقتی به مادر شیخ میگویند که شیخالفقها، فرزند شما افتخار جهان تشیع است و به ایشان تبریک میگویند. مادر ایشان می‌گوید شما باید به پسر من تبریک بگویید به خاطر داشتن چنین مادری! البته ایشان از باب تنبّه میگفتند. مادر با‌فضیلت و با‌اخلاقی بوده، مادری که شبهای زمستانی که آب نبوده، مثل الآن که لولهکشی آب گرم نبوده، میآمده در حیاط خانه، آب حوض یخ زده بوده، یخ حوض را می‌شکسته، وضو میگرفته تا به بچه شیر دهد. معلوم است وقتی چنین مَشَقاتی را تحمل کند و چنین تعبدیاتی داشته که می‌گوید من به شبهه لب نزدهام و در طول دوران بارداری و شیردهی نگاهی به نامحرم نکرده‌ام، وقتی اینطور رعایت کند، فرزندش باید هم چنین شود. اینها همان شرایطی است که البته عرض کردم بعضی از آنها مستحبات است.

میفرمایند تغذیه در سلامت جسم فرزند تأثیر دارد. وقتی قرآن کریم میفرماید: «حَولَینِ کامِلَینِ»[3]؛ دوسال کامل، باید به فرزند شیر دهید. این نکته علمی دارد. دو سال نباید بیشتر شود، شهید پاکنژاد در کتاب‌شان این مسئله را توضیح میدهند که بعد از دو سال مسیر شیر و آلودگیهای مادر به همدیگر متصل میشوند و شیر آلوده میشود، دیگر نباید بیشتر از دو سال به فرزند شیر داده شود. این است که قرآن میفرماید: «حَولَینِ کامِلَین» دو سال کامل، نباید بیشتر از دو سال باشد. اینها نکاتی است که باید در جای خودش بحث شود.

 

نکات مهم در بهداشت جنسی کودکان

مسئله بعدی، مسئله تعلیم و تربیت است؛ سواد خواندن و نوشتن، یاد دادن قرآن و معارف دینی و تربیت صحیح فرزند، محبت کردن به فرزند و اکرام وی، یاری کردنش در کارهای نیک و...

یکی از مهمترین مسائل در تربیت فرزند، بهداشت جنسی کودک است. یک سلسله روایات ما میگویند پدر و مادر باید مواظب باشند در دورانی که فرزند خردسال دارند، نگویند بچه است و نمی‌فهمد، هنگامی که می‌خواهند با هم مباشرت داشته باشند، نباید فرزندان‌شان کنارشان باشد. حتی در روایت آمده از صدای تنفس پدر و مادر [در آن زمان] فرزند در آینده منحرف میشود. هر چه سن بیشتر میشود، باید فاصله بچه با پدر و مادر هنگام مباشرت‌های زن و شوهری بیشتر شود. تربیت جنسی و بهداشت جنسی کودک را والدین باید مراقبت کنند. 

متأسفانه ما متأثر از فرهنگ غربیم؛ در غرب به بچهها آموزش جنسی میدهند و میگویند بچهها باید اینها را پیش از موعد خود بدانند. هم با رسانهها و فضای مجازی بچهها را دچار بلوغ زودرس کرده‌اند و هم با طرحها و برنامههای رسمی در نظام آموزشی بینالمللی -که میخواستند به کشور ما هم تحمیل کنند و متأسفانه در جاهایی هم هنوز اجرا میشود- دنبال تربیت جنسی نامطلوب کودکان‌اند تا نسل را فاسد میکند. اسلام در این مورد دستورات متعددی دارد که پدر و مادر باید چگونه باشند و چطور باهم رفتار کنند.

روایاتی داریم که می‌فرمایند در خانههای خودتان بعضی حیوانات اهلی را نگه دارید مثل مرغ، خروس و... روابط حیوانات آرام آرام روابط جنسی فرزندان یا دانستههای جنسی فرزندان را مدیریت میکند. امروز خانههای ما اینطور نیست که بشود چنین کارهایی کرد و باید با روش‌های جدیدتری که کارشناسان توصیه میکنند، این مسائل اتفاق بیفتد. در هرحال بهداشت جنسی کودک مسئله مهمی است که پدر و مادر باید به آن توجه کنند، وگرنه خسارتهای جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.

 

مواظب شیاطین در تربیت فرزند باشید!

شست‌وشوی فرزند و تمیزی او خیلی مهم است. چه در دوران شیرخوارگی و چه بعد از آن کودک خودش را کثیف می‌کند. بعضی از پدر و مادران به این مسئله اهمیت نمیدهند. بچه در آلودگی و کثافت دست و پا می‌زند. بچه را تمیز نمیکنند و به این مسئله تقیدی ندارند. در روایت هست که کودکانتان را از آلودگی بشویید که شیطان آلودگی را میبوید و موجب ترس کودک در خواب و آزار فرشتگان همراه کودک میشود. نگاه‌های فرامادی و معنوی و ملکوتی ما به تربیت بسیار مهم است. شیاطین از ابتدای تولد فرزند، همراه او برای تصرف در اویند که در روایات است: همین که شما اذان و اقامه را در گوش فرزند میگویید، اسبابی برای قلع و قمع شیاطین است. یکی از موارد هم شست‌وشو و نظافت است، البته نه اینکه در این زمینه وسواس ایجاد شود.

 

دختران را مادر تربیت کنیم/ آموزش سواد زندگی به فرزند

 تعلیم و تربیت مسئله مهمی است. باید فرزند سواد خواندن و نوشتن داشته باشد که در مدارس آموزش داده میشود، اما سواد زندگی  و اخلاقی را کسی و جایی به بچهها آموزش نمیدهد، باید حواسمان باشد. ما دلمان خوش است که فرزندمان به مدرسه میرود. درحالی که در مدرسه کسی به آنها درس زندگی کردن یاد نمیدهد، فقط سواد خواندن و نوشتن یاد میگیرند. دختران ما در محیط آموزش و پرورش، مادر تربیت نمیشوند، با هنرها و سواد مادری آشنا نمیشوند. لذا الآن نسلی را داریم که خانم فارغالتحصیل شده، مثلاً مهندس راه و ساختمان است. این چه ربطی به مادری دارد؟! تحصیلات زن باید در راستای نیازهای زنانگی خودش و جامعه باشد. البته استثنائاً پزشکی یا بعضی رشته‌ها که تعدادی از زنان باید ورود کنند. ولی حیفِ یک خانم است که خودش را در مقوله‌های دیگر هزینه کند.

 

چه مهارت‌هایی را به فرزندانمان آموزش دهیم؟

 لزوم آموزش عقاید دینی، اخلاق، قرآن، احکام، آداب و ادب و مهارتهای اجتماعی در روایات ذکر شده. حتی اهمیت آداب و مهارتهای دفاعی برای پسران در روایت آمده است، مثلاً به آنها تیراندازی و... یاد دهید. مهارتها را باید به روز یاد بگیرند. در مورد قرآن، احکام و دین روایات زیادی داریم که وقتی فرزند قرآن را از پدر و مادرش بیاموزد، روز قیامت پدر و مادر او را فرامی‌خوانند و به هر کدام جامه‌ای می‌پوشانند که از نور آن چهره‌ بهشتیان روشن می‌شود. در روایات دیگر هم هست که در قیامت با کسانی که فرزندانشان را در این مسیرها گذاشته‌اند چه برخوردی می‌شود.

 

وای بر فرزندان آخرالزمان!

در مورد کیفیت آموزش دینی، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) به بعضی از بچه‌هایی که بازی می‌کردند و رفت ‌و آمد داشتند، نگاهی کردند و فرمودند: «أَنَّهُ نَظَرَ إِلَی بَعْضِ اَلْأَطْفَالِ فَقَالَ وَیْلٌ لِأَوْلاَدِ آخِرِ اَلزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ اَلْمُشْرِکِینَ فَقَالَ لاَ مِنْ آبَائِهِمُ اَلْمُؤْمِنِینَ لاَ یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ اَلْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلاَدُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ یَسِیرٍ مِنَ اَلدُّنْیَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِیءٌ وَ هُمْ مِنِّی بِرَاءٌ»[4]؛ وای بر فرزندان آخرالزمان به خاطر پدرانشان. گفتند: یا رسول‌الله، از پدران مشرک‌شان؟ فرمودند: نه از پدران مؤمن‌شان! وای بر آنها چون به فرزندان خود فرایض و واجبات دینی را یاد نمی‌دهند. بچه را مدرسه میفرستند می‌گویند در مدرسه همه ‌چیز به او یاد می‌دهند، و کاری به نماز، روزه و دین بچه ندارند. اهمیتی نمی‌دهند که فرزندشان با چه کسی دوست است، کجا می‌رود و کجا می‌آید، غذا، لباس و تحصیل را برای بچه فراهم می‌کنند، ولی به دین او کاری ندارند.‌ ممکن است پدر، مذهبی و مسجدی هم باشد، ولی دغدغه‌ای ندارد برای فرزندش که کجا برود و با چه کسانی دوست است و چه چیزی یاد می‌گیرد و کجا میرود و در تلفن همراه او چه چیزهایی است. همه چیز را رها کرده، و نه تنها چیزی از امور دینی به بچه‌ها یاد نمی‌دهند، بلکه اگر شخص دیگری هم فرزند آنها را به مسجد و یا هیئتی جذب کند یا مثلاً مادر بخواهد او را به کلاس قرآن بفرستد، پدر مخالفت می‌کند و می‌گوید وقت بچه‌ را نگیر، او باید درس بخواند.

 پیامبر(صلی‌اللهعلیه‌وآله) فرمودند: اینها به مقداری از این دنیا راضی شدند و بعد فرمودند که من از این پدرهای مؤمن برائت می‌جویم و آنها هم از من برئ هستند! یعنی عملاً از سیره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تبرئ می‌جویند.

 

ثواب بوسیدن و محبت به فرزند

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) فردی را دیدند که دو فرزند داشت، یکی را بوسید و دیگری را نبوسید. فرمودند: چرا در محبت به فرزندان مُساوات را رعایت نمی‌کنید؟! فرزندان را زیاد ببوسید. به راستی که برای شما برای هر بوسه درجه‌ای در بهشت است که مسافت آن پانصد سال است. شخصی گفت: نزد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودم، وقتی حسین‌بن‌علی(علیه‌السلام) وارد شد، پیامبر(صلیالله‌علیه‌وآله) او را گرفتند و بوسیدند و دهانشان را بر دهان وی نهاد و فرمودند: خدایا، من او را دوست می‌دارم، پس تو نیز او را دوست بدار و او و هر کس که او دوست می‌دارد دوست بدار.

 

کیفر بیمهری به اولاد

شخصی نزد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و گفت: من ده فرزند دارم و هرگز هیچ‌کدام از آنها را نبوسیده‌ام. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: هر کس رحم نکند، بر او رحم نمی‌شود. در روایت آمده پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) اینقدر عصبانی شدند که چهره‌شان برافروخته شد و فرمودند: اگر خداوند عاطفه را از دل تو کَنده، من چه کنم؟! هر کس بر خردسالان ما مهر نورزد و بزرگان ما را احترام نکند، از ما نیست‌.

 

اهمیت نام فرزندان

پیامبر(صلیاللهعلیه‌وآله) فرمودند که فرزندان را با نام خوب صدا بزنید. اسامی بچه‌ها را زشت و سبک صدا نزنید. توصیه کرده‌اند اسم پبامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را روی پسران خود بگذارید. حتی اگر فرزندان خود را اسمی غیر از اسم پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گذارید، سه روز اول تولد او را «محمد» صدا کنید.

 

رعایت مساوات در محبت به فرزندان

مسئله رعایت مساوات میان فرزندان مهم است. اگر یکی را بوسیدید، فرزندان دیگر را هم ببوسید. فرمودند: همانطور که دوست دارید میان خودتان عدالت برقرار شود، میان فرزندانتان مساوات در محبت و رسیدگی برقرار کنید. فرمودند: هرکس که به بازار رود و تحفه‌ای بخَرد و آن را برای خانواده‌اش بِبَرد، همانند حمل‌کننده صدقه به سوی نیازمندان است. باز فرمودند: باید دختران را در دادن هدایا بر پسران مقدم بدارید، چراکه هر کس دخترش را خوشحال کند، مانند آن است که برده‌ای از نسل حضرت اسماعیل(علیهالسلام) را آزاد کرده است.[5] چقدر محبت کردن به فرزندان و مساوات اهمیت دارد! یعنی اگر چیزی می‌خرید برای همه بخرید، برای هر کسی ممکن است هدیه‌ای بخرید که دوست داشته باشد، ولی اینطور نباشد که به یکی بیشتر محبت کنید و به یکی اصلاً محبت نکنید.

 

مقدم داشتن دختران در محبت

مساوات در میان فرزندان، یعنی به همه آنها محبت یکسان داشته باشید. می‌فرماید: وقتی می‌خواهید محبت کنید، دختر را مقدم بدارید. اهمیت عواطف دختر خیلی مهم است. تغذیه روحی و ارضای محبت او خیلی مهم است. اینکه می‌فرماید مثل اینکه برده‌ای از نسل حضرت اسماعیل(علیه السلام) را آزاد کرده باشید، مخصوصاً دختران، برده محبت‌اند. اگر پدر و مادر و خانواده آنها را از محبت سیراب نکند وقتی در جامعه رفتند، اسیر محبت آلوده دیگران می‌شوند. لذا شما هر محبتی که به دختر می‌کنید مثل این است برده‌ای را آزاد می‌کنید. روایات در این زمینه خیلی تأکید کرده است.

 

فرزندان را در دینداری یاری کنید

رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: خدا رحمت کند کسی که فرزندش را بر نیکی یاری کند. گفته شد: چگونه او را بر نیکی یاری کند؟ فرمودند: آنچه را در توان اوست، از وی بپذیرد و از آنچه برایش دشوار است، درگذرد.[6] فرزند به سن تکلیف نزدیک میشود، می‌خواهید نماز و سایر عبادات به جا بیاورد، دوستدارید تربیتش کنید، او را آموزش دهید، او را با محبت به میدان عبادت وارد کنید. اگر می‌بینید جایی نمی‌تواند روی او فشار نیاورید. البته این مطلب در مورد بچه‌های کوچک است. برای بچه‌هایی که تازه به سن تکلیف رسیده‌اند نه بچه‌ای که بیست سال دارد و نماز نمی‌خواند یا خیلی از عبادات را انجام نمی‌دهد، او را نمی‌گویند رها کنید! نوع رفتاری که با فرزندان در دوران طفولیت، کودکی و نوجوانی باید داشته باشید در روایات آمده است. لذا شما باید به آنها محبت کنید.

یک دختر شش ساله‌ که داخل مجلس مردانه آمده بود امام‌رضا(علیه‌السلام) فرمودند: به سمت زنانه هدایتش کنید. با اینکه نُه سالگی به تکلیف می‌رسد، ولی کم‌کم باید او را آموزش و عادت داد. یکدفعه شما نمی‌توانید چادر سر دخترتان کنید. یک‌دفعه‌ نمی‌توانید او را در مسائل دینی مقیّد کنید. روی او فشار می‌آید و قبول نمی‌کند، آرام‌آرام با شیب ملایم، مثلاً طرف مردانه می‌آید دوبار چیزی نمی‌گویید، یک بار او را طرف زنانه می‌فرستید، کم‌کم او را عادت می‌دهید که طرف مردها حضور پیدا نکند. این حساسیت‌های صحیح، باعث تربیت می‌شود و خیلی نکات دیگری که جزئیاتش نیاز به مطالعه و نشست‌های آموزشی دارد.

 

ازدواج فرزندان، وظیفه والدین/ عوامل بالا رفتن سن ازدواج

وقتی فرزندتان به سن ازدواج رسید، او را ازدواج دهید. در روایات تأکید شده، دریایی از روایات داریم که فرزندان را زود ازدواج دهید. می‌فرمایند که دختران مثل میوه‌هایی هستند که اگر موقع چیدن آنها رسید و آنها را نچیدید، پوسیده و فاسد می‌شود. باید والدین رعایت کنند. ازدواج، مسئله خیلی مهمی است. می‌فرماید: اگر فرزندتان را به موقع ازدواج ندادید، هر گناهی انجام داد، پدر و مادر در آن گناه سهیم‌اند.

آداب و رسوم غلط ازدواج، بالارفتن سن ازدواج، وسواس‌ها در انتخاب گزینه‌ها، نداشتن صداقت خواستگارها، رفتارهای غلطی که بین پسرها باب می‌شود و باعث تَکدر خاطر دخترها می‌شود، دخترهایی که رؤیایی فکر می‌کنند و دنبال اسب سفید و مرد رؤیایی‌اند، فضای مجازی و الگوهای منفی از زن و فیلم‌های مستهجن که برای جوانان ما به ارمغان آورده، همه باعث شده که انتخاب همسر را دچار تبدیل و تغییر اساسی کند و انحراف و آسیب ایجاد کند و نتایج خیلی بدی دارد.  

 

نقش فوقالعاده دعای پدر و مادر در تربیت فرزند

نقش دعای پدر و مادر در تربیت فرزند، فوق‌العاده است. گاهی ما دعا را آخرین راهکار هنگام بیچارگی‌ها می‌دانیم، در حالی‌که اینطور نیست. دعا باید قرین لحظه‌های زندگی فرزندان و پدر و مادر باشد؛ دائماً باید دعا کنند و عاقبت بخیری فرزندان را از خدا و اهل بیت(علیهم‌السلام) بخواهند. بعضی از دعاهای قرآنی از زبان اولیا و انبیای الهی مثل حضرت‌ ابراهیم(علیه‌السلام) وارد شده، بعضی‌ دعاها در صحیفه سجادیه و سایر کتب وارد شده، مثلاً می‌‌فرمایند: «اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَیّ بِبَقَاءِ وُلْدِی وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِی و بِإِمْتَاعِی بِهِمْ»[7]؛ خدایا! بر من منّت گذار و فرزندان مرا نگاهداری کن و آنها را نیکوکار گردان و مرا از آنها بهره‌مند ساز. بعضی فرزندان وقتی بزرگ می‌شوند پدر و مادرشان را رها می‌کنند. دعاها اثر دارد. «إِلَهِی امْدُدْ لِی فِی أَعْمَارِهِمْ»؛ خدایا عمر فرزندان مرا زیاد کن «وَ زِدْ لِی فِی آجَالِهِمْ»؛ و اجل آنها را به تأخیر انداز «وَ رَبِّ لِی صَغِیرَهُمْ» و کوچک آنها را برومند و توانا ساز. «وَ أَصِحَّ لِی أَبْدَانَهُمْ وَ أَدْیانَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُمْ»، آنها را نیرومند و تندرست کن، خُلق و خوی نیکو به آنها بده. اینها دعاهایی است که اثر می‌گذارد. ما داریم با خدا حرف می‌زنیم درباره همین نعمتی(فرزند) که خدا به ما داده است.

 

خداوند را در تربیت فرزندمان شریک کنیم

خدا را در تربیت فرزندانمان شریک کنیم. در اصل، تربیت دست خداست، چراکه خداوند رب‌ العالمین است. رب و مربی اصلی خداست. شب اول قبر هم وقتی می‌خواهند از ما سؤال کنند، نمی‌فرمایند: «من رازقک؟»؛ چه کسی رزق تو را می‌داد؟ «من الهک؟»؛ چه کسی پروردگار و «الله» تو بود؟ می‌پرسند: «من ربُّک؟» تو تحت تربیت چه کسی بودی؟ رزق تو را که خدا می‌داد، شیطان نمی‌داد، «الله» تو هم که خدا بود، کسی دیگر نبود. اما بگو تربیت تو ربّانی بود یا شیطانی؟ ربّ خیلی مهم است.

در کنار تلاشی که می‌کنیم و به رعایت حقوق فرزندان اهتمام داریم، حتماً برای فرزندان دعا کنیم.

 

وضعیت اسرای کربلا در مسیر کوفه تا شام

کاروان خاندان سیدالشهدا(علیه‌السلام) را با سختی و آزار و شکنجه‌های روحی و جسمی به سمت شهر شام می‌بردند. دستور داده بودند اسرا را در هر منطقه، روستا و قصبه‌ای ببرند و از قبل اعلام کنند تا مردم برای تماشا کردن، شادی کردن و آزار دادن بیایند. این خانواده خیلی اذیت شدند. تصور کنید خانواده‌ای که عمری در عزت زندگی کرده‌اند، نجیب‌زاده و بزرگ‌زاده‌اند را به هر کوی و برزنی ببرند، جار بزنند، فَسقه و فَجره اطراف آنها را بگیرند، کف بزنند و هلهله کنند؛ چقدر برای این خانواده و این بچه‌ها سخت می‌شود.

آدم شاید گرسنگی را تحمل کند، اما ذلت را نمی‌تواند تحمل کند. حتی اگر از تشنگی در آزار باشید، آب از کسی که می‌خواهد شما را تحقیر کند، نمی‌گیرید. می‌گویید تحمل می‌کنم و جای دیگری آب می‌خورم، ولی از دست آدمی که مرا تحقیر می‌کند، آب نمی‌خورم. خیلی این خانواده را تحقیر کردند.

وقتی وارد کوفه شدند، مردم کوفه نان و خرما را به عنوان صدقه به دست بچه‌های پیغمبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) می‌دادند. صدقه آورده بودند نه اینکه هدیه آورده باشند. صدقه برای دفع بلاست. بی‌بی فرمودند: «صَدقة عَلَیْنا حَرام». صدقه دادن یعنی چه؟ وقتی به بچه‌ها نگاه می‌کردند که شدت گرسنگی و تشنگی از وضع ظاهری آنها معلوم است، می‌رفتند و نان و خرما می‌آوردند، بعضی‌ از مردم لباس آوردند و به این خانواده دادند. این‌ خانواده را با این وضع از کوفه به طرف شام می‌بردند. با شتربانان و مأموران بی‌ملاحظه که در روایت است یکی از کارهایی که در مسیر می‌کردند، می‌گُساری بود. شب‌ها وقتی این زن و بچه را در گوشه‌ای اطراق می‌دادند، مشغول نوشیدن شراب می‌شدند و بدمستی می‌کردند. اهل کاروان از این انسان‌های فاسق و فاجر در اذیت و نگرانی بودند.

 

ماجرای دیر راهب

در نزدیکی‌های شام یک دیر بود. عده‌ای مسیحی در دیر زندگی می‌کردند. کاروان، شبانه به دیر رسید، لشکر زیادی همراه آنها بود. نقل است که شمر ملعون در زد، بزرگ دیر از بالا نگاه کرد، دریایی از لشکر، تعدادی زن و بچه که به عنوان اسیر در طناب پیچیده شده‌اند و تعدادی سر بالای نیزه که مثل ستاره می‌درخشند را دید. گفت: چه خبر است؟ گفت: ما می‌خواهیم امشب در اینجا اطراق کنیم. گفت: اینها که هستند؟ گفت: یک نفر بر امیرالمؤمنین یزید شورش کرده، ما او را کشته‌ایم، اینها زن و بچه اویند که اسیر کرده‌ایم و به شام می‌بریم. راهب با نورانیت قلب خود، دریافتی کرد و مسئله را متوجه شد. گفت: ما نمی‌توانیم این لشکر را در دیر جا دهیم، اگر می‌خواهید زن و بچه‌ها را به داخل بفرستید و خودتان بیرون بمانید. بالاخره شمر قبول کرد و گفت پیشنهاد خوبی است. زن و بچه‌ها را به داخل بُردند.

 

صحبت سر اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) با راهب / روضه سر برای راهب

سر مقدس اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) را در صندوقی گذاشتند، درِ آن را بستند و داخل دیر گذاشتند. راهب آمد و به اوضاع زن و بچه‌ها نگاه کرد. دید زنان و کودکانی عفیفه و محجوبه که حالات روحانی عجیبی دارند. راهب دید نوری از صندوق به آسمان می‌رود، متوجه ماجرا شد. رفت و به مأمور یا امیر کاروان مبلغ زیادی پول داد و گفت: به من اجازه دهید فقط امشب این سر نزد من باشد. من این سر را تحویل شما می‌دهم. پول را گرفت. بنده دنیا بودند، پول را گرفت و سر را به راهب داد. راهب بالا رفت و با گلاب سر را شست و در مکان خوبی قرار داد. گریه می‌کرد. عباراتی دارد که به سر مبارک قسم داد، گفت: ای اشرف اولاد بنی‌آدم، ای سر کرده سرکردگان بنی‌آدم، گمان می‌کنم تو از کسانی باشی که خداوند تو را در تورات و انجیل مدح کرده است. خدا به تو فضل تأویل عطا فرموده است، زیرا بزرگان بانوان عالم بر تو گریه می‌کنند.

گویا چشمان این راهب می‌دید که از عالم غیب و ملکوت هم بر امام حسین(علیه‌السلام) گریه می‌کنند. عرض کرد: خودت را معرفی فرما. سر مبارک به تکلم آمد. در مقتل آمده است؛ این حرف‌ها را که زد سر به سخن آمد: «یا راهِبُ،أیَّ شَیْءٍ تُریدُ»؛[8] ای راهب چه می‌خواهی؟ گفت: «مَن أنت»؛ تو کیستی؟ فرمود: «أناابنُ مُحَمَّدٍالمُصطَفی و أناابنُ عَلِیٍّ المُرتَضی و أناابنُ فاطمَةَ‌الزَّهراءِ و أناالمَقتولُ بِکَربَلاءَ أناالمَظلومُ أناالعَطشانُ،فَسَکَتَ» بعد ساکت شد. دوباره قسم داد. اینبار سر مطهر فرمود: «انَا الَذی هُتِک الحُرمَةُ»؛ من آن کسی هستم که حرمت او را هتک کردند. سر مبارک برای راهب روضه خواند.

 

مسلمان شدن مسیحیان دیر

راهب گریبان چاک کرد و خود را زد. شاگردان خود را آورد. همه دور سر جمع شدند. ناقوس‌ها را شکستند. در دیر اوضاعی شد. محضر زین‌العابدین(علیه‌السلام) آمدند. همه به دست زین‌العابدین(علیه‌السلام) مسلمان شدند. همانجا از آقا اجازه گرفتند و گفتند: آقا اجازه دهید ما با اینها بجنگیم و جانمان را فدای شما کنیم. آقا فرمودند: نه، دست انتقام خدا در آستین است، به زودی از آنها انتقام گرفته خواهد شد. دیگر چیزی گزارش نشده است که تا صبح چه کردند و چگونه از این سر مقدس جدا شدند. کسی خبر ندارد که چه اتفاقاتی افتاد.

 

 


[1]. سوره بقره، آیه 223.

[2]. الکافی، ج 5، ص 332.

[3]. سوره بقره، آیه 233.

[4] . جامع الأخبار جلد۱ صفحه۱۰۶.

[5] . وسائل الشیعة، ج 15، ص 227 .

[6] . اصول کافی، ج 6، ص 50.

[7] . صحیفه سجادیه، دعای 25. 

[8] . مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب مازندرانی، ج ٤، ص ٦٠.