فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) الگویی برای امام زمان!

فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) الگویی برای امام زمان!


فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) الگویی برای امام زمان!

 

حجتالاسلام مهدوینژاد: چرا امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) در میان سیزده معصوم قبل از خودشان فقط حضرت صدیقه(سلام‌الله‌علیها) را برای خود اسوه معرفی می‌کنند؟ // راه رسیدن به حقیقت در زمان غیبت چیست؟ // جمهوری اسلامی که منادی شیعه و توحید و اسلام ناب است، نمونه و مقدمهای بر خروج از بیعت طواغیت زمان و تمرین ولایتمداری است // انقلاب اسلامی نقطه شروع ظهور و انقلاب حضرت حجت است و آمده تا مستضعفان دنیا را برای ظهور مهیا کند // حرکت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) نشان می‌دهد گاهی دست ولی خدا بسته است، ولی دست اولیاء او باز است. وقتی دست حجت خدا بسته است و نمی‌تواند بعضی حرف‌ها را بزند یا بعضی کارها را انجام دهد، طرفداران و پیروان او باید خانه به خانه و نفر به ‌نفر در جامعه کار کنند تا ولی خدا از غربت بیرون بیاید. این‌ها برای ما درس است

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی / شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها)

موضوع:

تاریخ: 25 آذرماه 1402

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)

 

کلام حضرت حجت(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌)

قال مولانا حجتابنالحسنالعسکری(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌) فی توقیع الشریف الی عثمان‌بن‌سعید: «اِنَّ لی فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ»[1]. این جمله‌ از حضرت حجت(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌)، صاحب عزای فاطمیه و منتقم حضرت صدیقه(سلام‌الله‌علیها) صادر شده است: در سیره دختر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، برای من که آخرین حجت خدا هستم، الگویی نیکو است.

چرا امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌) نفرمودند در رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای من اسوه حسنه‌ای است؟ در حالی که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[2]؛ برای شما در وجود و در سیره نبی مکرم اسلام اسوه و الگو است. چرا حضرت، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را نفرمودند با اینکه قرآن فرموده است؟ آیا نبی مکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌) الگو نیستند یا مسئله چیز دیگری است؟ چرا نفرمودند در جدم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) برای من اسوه حسنه‌ای است؟ چرا نفرمودند در جدم حسینبنعلی(علیه‌السلام) برای من اسوه حسنه‌ای است؟ چرا حضرت هیچ‌کدام از سیزده معصوم قبل از خودشان را به عنوان الگو معرفی نکرده‌اند و فقط حضرت صدیقه(سلام‌الله‌علیها) را برای خود اسوه معرفی می‌کنند؟ این کلام چه معنی دارد؟

 

اختلاف بر سر جانشینی امام عسکری(علیه‌السلام)

توضیح اینکه اگر فرموده‌اند فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) برای من اسوه است، به این معنا نیست که در وجود دیگر حضرات معصومین الگوها و اسوه‌هایی برای ایشان نیست، بلکه نکته خاصی داشته که حضرت اینگونه فرموده‌اند. اولاً برای پاسخ به این مطلب باید ببینیم حضرت این حرف را در چه شرایطی فرموده‌اند؟ به ماجرایی در آغاز دوران غیبت صغرای امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) اشاره میکنم.

شخصی به نام ابوغانم قزوینی محضر امام عسکری(علیه‌السلام) مشرف می‌شود. آنجا می‌ماند و خادم مخصوص حضرت می‌شود. او از راویان شیعه هم است. پسری به نام عبدالله‌بن‌ابی‌غانم قزوینی دارد.

سالها بعد عبدالله بزرگ و صاحب نظر می‌شود. با شیعیان بر سر جانشینی امام عسکری(علیه‌السلام) اختلاف پیدا می‌کند که چه کسی جانشین است؟ امام عسکری(علیه‌السلام) در حقیقت در پادگانی تحت نظر بودند. یعنی محدودیت ایشان بیشتر از سایر ائمه بود و تحت کنترل بودند. با اینکه حضرت فرزند داشتند ولی چون فرزند ایشان کم سن و سال بود، در خفقان کامل تحت نظر بودند؛ حتی گاهی خواص هم نمی‌دانستند که امام عسکری(علیه‌السلام) فرزندی دارند، برای اینکه جان امام عصر محفوظ بماند. حضرت فقط به اوحدی از خواص گفته بودند. لذا عبدالله که پسر خادم مخصوص امام عسکری(علیه‌السلام) هم بود، مردد بود که بالاخره حضرت جانشین دارند یا ندارند؟ بین او و شیعیان اختلاف شد. البته اگر شیعیان در آن زمان عقاید درستی داشتند، متوجه بودند که زمین هیچ‌وقت خالی از حجت نیست و حتماً امام عسکری(علیه‌السلام) دارای فرزندی هستند که جانشین ایشان خواهد شد.

 

نامه شیعیان برای امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)

 شیعیان به عثمان‌بن‌سعید نامه نوشتند. (عثمان‌بن‌سعید اولین نائب خاص از نواب اربعه امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) در دوران غیبت صغری است.) نوشتند که آقای عثمان‌بن‌سعید، بین شیعیان اختلاف شده است؛ ابن ابوغانم می‌گوید امام عسکری جانشین ندارند. جر و بحث‌ها را در نامه‌ای منتقل می‌کنند و می‌گویند خدمت حضرت حجت بدهد. در دوران غیبت صغری حضرت کاملاً غائب نبودند و مردم به واسطه نواب خاض با ایشان در ارتباط بودند. گاهی هم در بعضی مواقع مانند حج، حضرت بین جمعیت حاضر می‌شدند. بالاخره مردم نامه را به عثمان‌بن‌سعید دادند، او هم محضر امام رفت و امام به نامه جواب دادند.

 

پاسخ امام به نامه شیعیان

 شیخ طوسی(اعلی‌الله‌مقامه) در کتاب الغیبه این مطلب را نقل می‌کند. جواب حضرت این بود: بعد از اینکه جواب محبت‌ها را دادند، برای شیعیان دعا کردند و از خدا خواستند آنها را از ضلالت و ... حفظ کند، توصیه‌هایی کردند که متن بخشی از نامه این است. حضرت فرمودند: «وَ لَا تُحَاوِلُوا کَشْفَ مَا غُطِّیَ عَنْکُمْ»؛ دنبال برملا شدن اسرار نباشید. بالأخره الآن حجت خدا باید در غیبت باشد. این‌ها از اسرار الهی است. خدا خواسته غیبت اتفاق بیفتد. «وَلا تَمیلُوا عَنِ الْیَمینِ وَ تَعْدِلُوا اِلَی الْیَسارِ»؛ در این دوران به چپ و راست منحرف نشوید. «وَاجْعَلُوا قَصْدَکُمْ اِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الْواضِحَةِ»؛ نیت خودتان را جوری قرار بدهید که مودت به سوی ما داشته باشید. بر همان سیره واضحه‌ای که پدرم و پدرانم بر او حرکت کرده‌اند و شما را امر به آن کرده‌اند، رفتار کنید. این تبعیت از امام است. سعی کنید شک به دلتان راه ندهید. «فَقَدْ نَصَحْتُ لَکُم وَ اللَّهُ شَاهِدٌ عَلَیَّ وَ عَلَیْکُم‏»؛ من به شما نصیحت می‌کنم، خدا شاهد بر من و شماست. «لَوْلا ما عِنْدَنا مِنْ مَحَبَّةِ صَلاحِکُمْ وَ رحمتکم وَ الاِشْفاقِ عَلَیْکُمْ لَکُنّا عَنْ مُخاطَبَتِکُمْ فی شُغُلٍ»؛ اگر نبود اینکه ما به شما محبت داریم و صلاح و هدایت شما را می‌خواهیم و دلسوزیم، اگر این نبود، صحبت با شما را رها می‌کردیم و رهایتان می‌کردیم.

حضرت در آخر این نامه می‌نویسند: «وَفی اِبْنَه رَسُولِ اللّهِ لی اُسْوَه حَسَنَه»؛ در سیره دختر پیغمبر برای من یک اسوه و الگوی نیکویی است. حال این چیست و این چه ربطی به این مطلب دارد، عرض می‌کنم.

 

شیعه باید تربیت شود

 سه احتمال ذکر کردند در مورد این که حضرت چرا این جمله را فرمودند. این سه احتمال را بررسی کنیم. اولاً که نامه در جواب شیعیان و در مورد  اختلاف در مسئله جانشینی امام عسکری(علیه‌السلام)، سرّ غیبت حضرت و حفظ اسرار توسط شیعیان است. گویا حضرت می‌خواستند بفرمایند که اگر من می‌توانستم از راه‌های غیر عادی و غیر از اسباب و علل، شما را از آن اسرار و حقائق آگاه کنم تا شکی برای شما باقی نماند، آن کار را می‌کردم ولی مأمور به صبر هستم و نمی‌توانم اسرار را هویدا کنم. نمی‌توانم با معجزه و کنار زدن پرده‌های اسرار به شما حقایق را بگویم تا حقایق را بفهمید. شما باید در فرایند زمان، در امتحانات و در شرایط مختلف خودتان به فهم اکتسابی برسید.

ما علاوه بر فهم اکتسابی، فهم اعطایی هم داریم. مانند وقتی که شما در عالم رؤیا چیزی می‌بینید، مکاشفه‌ای می‌کنید یا معجزه‌ای را می‌بینید و یک‌ دفعه به حقانیت مسئله‌ای پی می‌برید. ولی حضرت می‌خواهند شیعه تربیت شود. شیعه باید خودش روی پای خودش بایستد. باید به فهم برسد. یازده امام معصوم و سیزده معصوم قبل به واسطه عدم رشد شیعه محبوس ماندند. بالأخره یک زمانی شیعه باید رشد کند. همه ائمه ما به خاطر همین شهید شدند.

 

اهمیت رشد فکری شیعیان

امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) هفت سال در زندان بودند. در این مدت شیعیان دسته‌دسته به کربلا برای زیارت امام حسین(علیه‌السلام) می‌رفتند. کسی نبود بگوید شما شیعیانی که دسته‌دسته به زیارت امام حسین(علیه‌السلام) می‌روید، چرا جمع نمی‌شوید امام خود را از زندان هارون بیرون بیاورید؟! شیعه باید رشد پیدا کند. آن زیارت خوب بوده است و شیعیان با محبت به زیارت اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) می‌رفتند. شما شنیدید که در تاریخ(زمان متوکل)، گاهی دستشان را هم قطع می‌کردند. با چه محبتی! این محبت‌ها ارزشمند بوده است. ولی رشد فکری کم بوده است. با این همه عشق که به امام حسین(علیه‌السلام) چرا به امام زمان خود عشق نداری؟ چرا او را از غیبت بیرون نمی‌آوری؟ شیعه باید در یک فرایندهایی قرار گیرد. خدا دوازدهمین و آخرین حجت خود را پشت پرده غیبت نگه داشته تا امتحاناتی از مردم بگیرد و شیعه رشد کند. با معجزه قرار نیست چیزی درست شود.

 

مقام حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)

حضرت صدیقه(سلام‌الله‌علیها) کمتر از صالح، هود، عیسی یا موسی پیغمبر نبوده‌اند، بلکه از همه آن‌ها افضل بوده‌اند. آیا نمی‌توانستند از دل کوه شتری بیرون بیاورند و معجزه کنند تا همه دشمنان تسلیم شوند؟! نعوذبالله از حضرت عیسی و حضرت یوسف کمتر بوده‌اند؟ حضرت صدیقه(سلام‌الله‌علیها) خیلی بالاتر بوده‌اند، اصلاً مقام حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) قابل مقایسه نیست. چطور یوسف به خاطر مظلومیت خود در آن شرایط به اذن الهی از کودک شیرخواره در آغوش مادر خواست که زبان باز کند و به گناه زلیخا و بی‌گناهی یوسف شهادت دهد، آیا حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) نمی‌توانستند تصرفی کنند تا همه بچه‌های در آغوش مادران به حقانیت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و حقانیت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) شهادت بدهند؟! قطعاً می‌توانستند، پس چرا این کار را نکردند؟ برای اینکه باید با علل و اسباب و همین ابزار ظاهری جلو برویم.

 

راه رسیدن به حقیقت در زمان غیبت

مردم باید فکر و عقل خود را به کار بیندازند، با اختیار بفهمند و حجت خدا را بپذیرند. حضرت می‌فرمایند من هم می‌توانم با معجزه خیلی از مسائل را حل کنم ولی شیعه باید در دورانی مورد امتحان قرار بگیرد، من هم پشت پرده غیبت باشم تا اینگونه شیعه رشد کند‌. یکی از دلایل و احتمالاتی که حضرت می‌فرمایند، وجود یک سرّ یا راز است. همانطور که مادرم حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) معجزه نکرد و اسرار را برملا نکرد. با مردم گفتگو کرد، درب خانه‌ها را زد، سخنرانی کرد و استدلال آورد. وقتی نتیجه نداد؛ گریه کرد، اشک ریخت و وصیت‌نامه نوشت. یعنی همه‌ ابزار ظاهری را به کار برد.‌ شما هم بدانید در دوران غیبت بایستی با حجت‌های عقلی و با شهود قلبی به حقیقت برسید. دنبال معجزه نباشید. ‌این مقداری کار ما را سخت می‌کند.

 

محبت امام عصر نسبت به شیعیان

دومین دلیل و احتمالی که ذکر کردند، این است. حضرت در نامه فرمودند من به شما محبت دارم. من به شما اشفاق، شفقت و دلسوزی دارم و اگر دلسوزی و محبت من برای هدایت شما نبود، حرف زدن با شما را رها می‌کردم. در عبارات و نامه‌های دیگر، حضرت مثلاً به شیخ مفید و غیره عباراتی نوشته‌اند، ازجمله اینکه: شما در حق ما ظلم‌هایی کردید که اگر محبت و توجه ما به شما نبود، دشمنان شما را نابود می‌کردند.‌

حضرت مهدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌فرمایند: «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ وَلَوْلا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الَّلاْواءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاْعْداءُ»[3]؛ ما از مراعات شما غافل نیستیم و یاد شما را از خاطر خود نبرده‌ایم. اگر شما را از یاد برده بودیم، بلاها شما را سرنگون و دشمنان شما را ریشه‌کن می‌کردند‌. درست است. واقعاً با این ‌همه ظلمی که الآن و در طول تاریخ علیه شیعه، اسلام و مسلمین شده است؛ اگر توجه و عنایت آن حضرت نبود، نابود شده بودیم و از بین رفته بودیم. مخصوصاً کشور ما که کانون هجوم همه شیاطین جن و انس است. بعد می‌فرمایند که ما برای شما دعا می‌کنیم [علیرغم] چیزهایی که از شما می‌بینیم.

 

موانع ظهور

 در آخر آن نامه به شیخ مفید می‌نویسند: چیزی که ما را از شما دور نگه ‌داشته و شما به زیارت ما نمی‌رسید و ظهور اتفاق نمی‌افتد، چیزی است که از شما به ما می‌رسد و کارهایی که انجام می‌دهید. نهایت این است که عده‌ای سربازِ پایِ ‌کار که بشود با آن‌ها زندگی کرد و دین خدا را اقامه کرد، نیست. عده‌ای شیعه که پایِ ‌کار و مقاوم باشند، نیست. کارهایی انجام می‌دهید که وقتی به ما می‌رسد مانع ظهور می‌شود‌.

 

حتی در دعا کردن هم از مادر الگو میگیرند...

 گویا حضرت می‌خواهند بفرمایند که چطور مادرم حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) با اینکه این ‌همه از مردم و اطرافیان ظلم دید، باز در حق آن‌ها دعا می‌کرد. در حق همسایه‌ها دعا می‌کرد. حضرت می‌فرمایند مادر ما حضرت صدیقه(سلام‌الله‌علیها) با این ‌همه ظلمی که در حق ایشان شد، دعا می‌کرد. نه ‌تنها دعا می‌کرد بلکه همسایه را بر خود مقدم می‌کرد. امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) شب سؤال کرد، مادر برای ما دعا نمی‌کنید؟! حضرت جمله معروف «الجارُ ثُمَّ الدّارُ»[4]؛ را فرمودند که اول همسایه. حضرت می‌خواهند بفرمایند من هم مثل مادرم حضرت صدیقه طاهره(سلام‌الله‌‌علیها) با اینکه از دوستان خود اینقدر بی‌مهری و ظلم می‌بینم، در حق آن‌ها دعا می‌کنم که خدا آن‌ها را حفظ کند.

سیدابنطاووس(اعلی‌الله‌مقامه) می‌گوید: به سرداب سامرا رفتم و صدای مناجات حضرت را شنیدم. پائینتر رفتم و گوش دادم. دیدم حضرت در حق شیعیان و دوستان خود اینطور دعا می‌کنند: «خدایا دوستان ما به ‌واسطه محبت ما گناه می‌کنند، خدایا از گناهان آن‌ها بگذر. اگر آن‌ها در گناهان خود گرفتار شوند، نابود می‌شوند. خدایا از اعمال من بردار و به پرونده آن‌ها بگذار تا امور آن‌ها اصلاح شود». خیلی مهم است!

 

چرا امام زمان فرمودند دختر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای من اسوه حسنه است؟

حضرت مهدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌فرمایند: «اِنَّ لی فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ». احتمال سوم چیست که حضرت این جمله را فرمودند؟ به نظر می‌رسد این احتمال هم قوی‌تر و هم مهم‌تر است. چرا حضرت از سیزده معصوم قبل از خودشان فقط فرمودند: «فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ»؟ چرا فرمودند فقط دختر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای من اسوه حسنه است؟

یک دلیل می‌تواند این باشد که بر گردن تمام معصومین(علیهم‌السلام) نوعی بیعت و تعهد به طاغوت‌های زمان آن‌ها بود که مجبور بودند صبر کنند. درست است که تأیید رسمی و علنی نکردند. اینجا بیعت به معنی‌ عدم‌الحرب و عدم‌القیام است. مجبور بودند در حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس باشند. انگار نوعی بیعت است. در واقعه مسجد دست حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را گرفتند و درحالیکه دست ایشان بسته بود به دست خلیفه اول زدند و گفتند بیعت شد‌. بعد حضرت هم اعتراض خود را می‌رساندند و هم کمک می‌کردند‌. گاهی مشاوره می‌دادند. این‌ها در نهج‌البلاغه هست. مبارزه و قیامی نبود و نمی‌شد. نوعی بیعت بود‌. به هر حال در ذمه آن حکومت بودند‌.

 

نمونههایی از صبر اجباری معصومین در برابر طواغیت

 بعضی مواقع اتفاقاتی هم می‌افتاد که آن اتفاقات ظاهراً مقدمه‌ای برای قیام بود مثل زمان امام صادق(علیه‌السلام) که ابو‌مسلم خراسانی به حضرت نامه نوشت که ما قرار است حکومت را بگیریم و تحویل شما بدهیم. شما قیام ما را تأیید کنید. ولی حضرت تأیید نکردند و فرمودند: «ما اَنْتَ مِنْ رجالی وَلا الزَّمانُ زَمانی»[5]؛ نه تو آدم این کار هستی‌ و نه زمانه، زمان من است. بعد هم معلوم شد که فریبی بود تا از عنوان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) استفاده کنند و محبت و محبوبیت آن‌ها را در بین مردم داشته باشند تا بنی‌امیه را ساقط کنند و بنی‌عباس روی کار بیاید. هم همین کار را هم کردند. بنی‌عباس جنایات عظیمی علیه اهلبیت کردند‌. حضرت می‌فرمایند که بر گردن همه معصومین قبل از من نوعی تعهد و بیعت بود.

درست است که وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حکومت داشتند و زیر بار هیچ طاغوتی نبودند؛ اما آن‌ها در مکه و حتی در مدینه با اینکه حکومت داشتند باز هم اطرافشان را کسانی گرفته بودند که پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را محدود می‌کردند‌. پیامبر مجبور شدند ازدواج‌های سیاسی برای حفظ انسجام امت انجام بدهند. در حادثه ترور حضرت که ناکام ماند، حضرت فرمودند من اسم تمام کسانی که نقشه ترور را کشیدند می‌دانم، ولی نمی‌توان گفت چراکه جامعه به هم می‌ریزد؛ یعنی نوعی از محدودیت‌ها دست پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را هم ‌بسته بود. ایشان قرار است با مردم کار کند نه اینکه مدام معجزه کند‌. با معجزه کاری ‌پیش نمی‌رود‌. مردم باید بفهمند و تربیت شوند. از اول هم بنا بر همین بوده است.

امام مجتبی(علیه‌السلام) با آن صلح‌نامه زیر بیعت و تعهد قرار گرفتند تا وقتی ‌که به شهادت رسیدند. امام حسین(علیه‌السلام) بعد از شهادت برادرشان تا ده سال یعنی تا وقتی معاویه(لعنت‌الله‌علیه) زنده بود، در تعهد آن صلح‌نامه بودند و قیام نکردند. وقتی‌ یزید ملعون شراب‌خوار فاسق روی کار آمد، همه فهمیدند که دیگر نمیشود این را توجیه کرد. اینجا حضرت بیعت نکردند و خروج کردند تا جریان به کربلا انجامید و به شهادت رسیدند. بقیه ائمه هم همین‌گونه بودند‌.

زراره یکی از شاگردان برجسته امام صادق(علیه‌السلام) است که حضرت درباره او می‌فرمایند: «زرارةُ مِنّا اَهلَ البَیت»، همان حرفی که پیامبر برای سلمان زدند. ولی یک روز آخر درس و روی منبر شروع کردند به بدگویی از زراره! بعد از منبر پسرش را صدا زدند و گفتند سلام من را به پدرت برسان، من عمداً این کار را کردم چراکه جان او در خطر بود؛ یعنی حتی مجبور بودند گاهی وقت‌ها دوستان خود را هم به این شکل مراقبت کنند. شرایط این‌طور بود. بالاخره مجبور بودند.

 

تنها حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) در بیعت هیچ طاغوتی نبودند

 می‌فرمایند مادرم زهرای مرضیه(سلام‌الله علیها) زیر بیعت کسی نبود. بیعت هیچ طاغوت و ظالمی بر گردن فاطمه(سلا‌م‌الله‌علیها) نبود. «فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ». آن اسوه حسنه، آن الگو، آن چیزی که من از آن الگوبرداری می‌کنم، این است که نباید زیر بیعت طاغوتی در دوران خودم باشم. لذا خدا مرا در پس پرده غیبت قرار داده است. من اگر باشم، باید در جامعه جهانی زندگی کنم، باید به این قوانین تن بدهم.

 حضرت زهرا(سلام‌اللهعلیها) به‌ عنوان دختر پیامبر تحت ولایت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بودند. اگر از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به‌ صورت رسمی بیعت گرفته می‌شد، حتماً فاطمه‌ زهرا(سلام‌الله‌علیها) هم باید بیعت می‌کردند. ولی فاطمه‌ زهرا(سلام‌الله‌علیها) آمدند و حسب وظیفه‌ای که به عهده‌ ایشان بود، به ‌عنوان دختر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با شأنیت و جایگاهی که داشتند، از ولایت دفاع کردند. کسی که وقتی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به خانه ایشان می‌رفتند، نه اینکه دست دخترشان را بالا بیاورند و ببوسند بلکه خم می‌شدند و دست فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را می‌بوسیدند! احادیثی که در مورد حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) بوده است را مردم بلد بودند و شأن و مقام ایشان را می‌دانستند.

این خانم برخواسته و انقلابی به پا کرده است. از حق ولایت دفاع می‌کند، از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) دفاع می‌کند تا جایی که مورد آنهمه لطمه و آزار و اذیت قرار گرفته است. دیگر برای حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) طرح مسئله‌ بیعت معنایی ندارد. به این خانم نمی‌توانند مسئله‌ بیعت را مطرح کنند. ضرب و شتم شده، مجروح شده، جانباز شده و برای این مسئله قیام کرده است. تک ‌به ‌تک خانه‌ها را رفته است.

 

وظیفه پیروان ولی خدا

این نشان می‌دهد گاهی دست ولی خدا بسته است، ولی دست اولیاء او باز است. گاهی وقت‌ها دست حجت خدا بسته است و نمی‌تواند بعضی حرف‌ها را بزند یا بعضی کارها را انجام دهد، ولی طرفداران و پیروان او باید خانه به خانه و نفر به ‌نفر در جامعه کار کنند تا ولی خدا از غربت بیرون بیاید. این‌ها برای ما درس است. «و فی ابنة رسول‌الله لی اسوةٌ حسنه»، این حرف خیلی مهمی است.

 

مقاومت، نه بیعت!

تکلیف فاطمه‌ زهرا(سلام‌الله‌علیها) مقاومت بود، نه بیعت. لذا با همین حال هم به شهادت رسیدند و مجبور هم نشدند با کسی بیعت کنند. برخوردهایی که با فاطمه‌ زهرا(سلام‌الله‌علیها) شد اصلاً جای هیچگونه مماشاتی باقی نگذاشت. اجمالاً خواستیم سه دلیل را عرض کنیم و این دلیل آخر مهم‌ترین دلیل است چراکه حضرت فرمودند: «و فی اِبنه رسول‌الله لی اسوةٌ حسنه»، یعنی من زیر بیعت طاغوتی نیستم.

 

بی‌ارتباط با طاغوت‌ها

حضرت مهدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) فرمودند: «انهُ لم یکن احدٌ مِن آبایی اِلّا وقعت فی عنقه بیعةٌ لطاغیَةِ زمانه و اِنّی اَخرجُ حینَ اخرُج و لا بیعتَ لاَحدٍ منَ الطواغیت فی عنقه»[6]؛ هیچ کدام از پدران من نبوده‌اند مگر اینکه بیعت طاغوت زمانشان به گردن آن‌ها بود. وقتی ظهور می‌کنم هیچ طاغوتی نمی‌تواند در مورد من ادعایی کند. هیچ مناسبتی با هیچ طاغوتی نداشته‌ام.

ما در دورانی زندگی می‌کنیم که سیاست‌های قدرت‌های جهانی همه‌ دنیا را تصرف کرده است. در اکثر کشورها رؤسا و بزرگان آن تحت سلطه‌ سیاست‌های جهانی یعنی سیاست‌های آمریکا و اسرائیل هستند. مجبور هستیم عضو سازمان ملل باشیم. در سازمان ملل طاغوتی مثل آمریکا سروری می‌کند. الآن بیش از دو ماه است که اسرائیل غزه را بمباران میکند. هر چه اعضای سازمان ملل جمع می‌شوند تا یک قطعنامه بدهند و علیه اسرائیل اقدام جهانی شود، آمریکا وتو می‌کند. تحت این سیاست‌ها هستیم. اکثر کشورها می‌ترسند با این قدرت‌ها درگیر شوند و اصلاً انگیزه‌اش را هم ندارند. دقت کنید چه اتفاقی افتاده است.

جمهوری اسلامی که منادی شیعه و توحید و اسلام ناب است، این نمونه را در دنیا پیاده کرده است؛ نمونه بیعت طواغیت زمان را گردن نگرفتن. امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) قیام کرد، شاهنشاهی و طاغوت را سرنگون کرد. پای آمریکا، اسرائیل، انگلیس، متفقین و اذناب‌شان را از این کشور قطع کرد. ما بیش از چهل سال است که داریم مبارزه می‌کنیم، برای قطع کامل تسلط کفار، مشرکین و شیاطین بر کشور خودمان، و آنها هم تلاش می‌کنند برای تسلط بر جهان. قوانین وضع می‌کنند، کنوانسیونهای مختلف می‌گذارند و میخواهند ما هم تحت قوانین اقتصادی بین‌المللی، تحت قوانین آموزشی بین‌المللی باشیم. سند 2030 چه بود! اف ای تی اف چه بود! که دولت وقت می‌خواست زیر بار آنها برود. اغلب قوانین بین‌المللی طاغوت را بر شما سوار می‌کند.

 

انقلاب اسلامی نقطه شروع ظهور

ما در کشورمان یک انقلابی داشتیم که به صورت کلی طواغیت را اخراج کردیم. اما طاغوت‌های درونی هم داریم. امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) می‌فرمایند: «خداوندا بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فرو ریختن کاخ‌های ستم جباران و افول ستاره متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ملت‌ها را از ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان برخوردار فرما». واژه‌ها را ببینید! همه‌اش قرآنی است. جهت و فلش در جمله بعدی است. «مسئولان ما باید بدانند که (آرمان انقلاب چه بوده؟). انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داری حضرت حجت (ارواحنافداه) است. که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد». امام می‌فرمایند اصل انقلاب ما برای این بوده است که ما به ظهور برسیم. تعبیر صریحی است. انقلاب ما نقطه شروع انقلاب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است.

 در جملات دیگر دارند که جمهوری اسلامی مقدمه سازی کند. ولی اینجا می‌فرمایند: انقلاب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) از اینجا شروع می‌شود. آنجایی که انقلاب و ظهور حضرت شروع شده، از انقلاب اسلامی است. این را نائب امام زمان می‌گوید. یعنی ما داریم در بستر آغاز ظهور حضرت جلو می‌رویم. این را باید بفهمیم که انقلاب اسلامی برای این بوده و بعد در ادامه‌ میفرمایند: «مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌ای مسئولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمام سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید و این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند»[7].

 

جمهوری اسلامی آمده تا جامعه را برای ظهور مهیا کند

مسائل کشور باید حل می‌شد، چرا حل نشده؟ برای اینکه نفوذی‌هایی در کشور ما روی کار آمدند که بیعت طواغیت را به گردن ما بگذارند. ما در یک شاکله کلی چکار کردیم؟ در یک شاکله کلی ابرقدرت‌ها را کنار زدیم، بر ما طاغوت مسلط نیست، بلکه نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) امیر است. اما ذیل این، مردم باید تمرین حکمرانی کنند تا برای ظهور تربیت شوند. خودشان به صحنه می‌آیند، خودشان باید انتخاب کنند، خودشان باید پای کار بیایند. گاهی وقت‌ها کسانی انتخاب می‌شوند که خوب هم نیستند و گاهی خودشان مصداق طاغوت هستند و می‌خواهند طاغوت را مسلط کنند یا می‌گویند برویم با طواغیت ببندیم تا مشکلاتمان حل شود!!

ما ساختار حکومت طاغوت را از بین بردیم. در این ساختار طبق عقاید شیعه، بالا سر همه امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) هستند. کسانی که میآیند بعنوان مدیر، وکیل، وزیر ممکن است آدم درستی نباشند. مردم باید در این فرآیند رشد سیاسی و بلوغ سیاسی پیدا کنند و خودشان دقیقاً به حقیقت برسند که چه کسی حق و چه کسی باطل است. جمهوری اسلامی آمده تا جامعه را برای ظهور مهیا و مقدمات ظهور را فراهم کند. باید مراقب باشیم مملکت، مملکت خودمان است. یک وزیری، یک وکیلی، یک رئیس جمهوری، ممکن است یک حرفی بزند که خلاف آرمان‌های انقلاب باشد. ما وظیفه داریم این را اصلاح کنیم. رودربایستی نداریم البته با کسی دعوا هم نداریم، مسئله داخل کشور خودمان است، داخل شهر خودمان است، ولی باید امور را اصلاح کنیم.

 

یونسکو می‌خواهد فرهنگ ما را نابود کند

رفتند شهر یزد را ثبت جهانی کردند. زیر نظر یونسکو. یونسکو چیست؟ مقام معظم رهبری(مدظله‌) صریحاً فرمودند تحت سلطه قدرت‌های جهانی است. یعنی قرار نیست برای ما کاری کند. بلکه قرار است فرهنگ ما را نابود کند. آنوقت وزیر گردشگری و صنایع دستی ما حرف‌هایی می‌زند که در پازل غربی‌ها و قدرت‌های جهانی است. بارها و بارها بزرگان، ائمه جمعه و جماعات به دولت تذکر دادند، که ایشان را عوض کنید.

یک روز در مورد امربهمعروف و نهیازمنکر صحبت می‌کند و نظرات عجیب و غریب می‌دهد. یک روز در مورد لایحه حجاب صحبت می‌کند. یک روز در مورد کشف حجاب می‌گوید: «حالا دختران ما در خیابان روسری هایشان هم برداشتند چه اتفاقی افتاد!». وقتی مسئولینی مثل شما وجود داشته باشند معلوم است که ما باید زیر بیعت نهادهای بین‌المللی قرار بگیریم. اخیراً ایشان گفته‌اند با این قانونی که هیئت دولت تصویب کرد که روادید یک ‌طرفه لغو شد، درب ورود به ایران برای مردم دنیا باز است. در ایران نه تنها به روی مردم دنیا باز بوده بلکه به روی جاسوس‌ها هم باز بوده.

 

قدم مهمان خارجی روی چشم ماست، نه روی دین و غیرت ما

در بافت سنتی به خودمان اجازه نمی‌دهیم با ماشین برویم. اما ماشین توریست‌ها وارد بافت سنتی می‌شود، به بافت تاریخی ما خسارت هم می‌زند، ولی جلوی آنها تعظیم می‌کنیم. ولی در شهر خودمان اگر این اتفاق توسط یک شهروند رخ دهد، جریمه می‌شود. چرا توریست سالاری را داریم باب می‌کنیم؟ قدم مهمان خارجی روی چشم ما است نه روی سر ما، نه روی دین ما، نه روی غیرت ما. برای توریست یک ارزشی قائل شده‌ایم که همه مرزها باید شکسته شود. خط قرمز‌ها باید رد شود. میخواهند برای جذب توریست و درآمد، ما همه‌ ارزش‌هایمان را فدا کنیم. این اصلاً درست نیست.

 

آقای رئیسی«إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک»!

ما بارها خدمت آقای رئیسی عزیز گفتیم، مسئولین هم گفتند. امیدواریم‌ نمایندگان مجلس یک کاری کنند. این وزیر را استیضاح کنند. وزیری که رسماً می‌آید در مورد آواز خواندن زن، نظر می‌دهد، از استفتائات و درس خارج مقام معظم رهبری سند می‌آورد، آن هم تحریف شده و اشتباه! می‌گوید نظر مقام معظم رهبری این است. وزیری که می‌رود روی سر برهنه دختر ممیز دست می‌کشد. این چه وزیری است! البته خبط و خطاها در حوزه گردشگری هم وجود دارد. اینها یک چیزهایی در ظاهر است. رئیس جمهور عزیزمان چه زحمتی دارند می‌کشند در حوزه بین‌الملل، در مسائل اقتصای تمام توان‌‌شان را گذاشته‌اند. اما در حوزه فرهنگ چه؟ آقای رئیسی «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ»[8]. بعضی‌ها اهل شما نیستند. خدا رودربایستی را گذاشت کنار، به حضرت نوح(علیه‌السلام) گفت پسرت را رها کن. «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ»، این آدم تو نیست. در حوزه فرهنگ دقت بیشتری باید بشود. نباید اجازه دهیم بعضی افراد و بعضی کارها طواغیت را از بیرون بر ما مسلط کند. برویم زیر بلیط قوانین بین‌المللی و باز بشود همان بیعت گردن ما است.

 

غلبه گفتمان جمهوری اسلامی بر دنیا

جمهوری اسلامی آمده است تا ثابت کند می‌شود. دقت کنید! می‌شود زیر بیعت طواغیت زمان نبود. چهل سال پیش وقتی ما می‌گفتیم مرگ بر آمریکا، مردم در دنیا با تعجب نگاه‌مان می‌کردند. می‌گفتیم مرگ بر اسرائیل، می‌گفتند آقا چه دارید می‌گویید! دیوانه‌اید شما. فرانسه که به اصطلاح مهد تمدن خودشان است، حجاب در قانون فرانسه ممنون است. یک متر پارچه اگر روی سر یک خانم باشد، به عنوان یک مسلمان از دانشگاه اخراجش می‌کنند. امروز در خیابان‌های فرانسه زن‌ها حجاب می‌گذارند و هزاران نفر در خیابان‌ به نفع زنان و کودکان مظلوم غزه، مرگ بر اسرائیل می‌گویند. چه کسی برنده شده است! چه کسی گفتمانش غالب شده است! چه کسی توانسته مظلومان و آزادی خواهان دنیا را بسیج کند! در نگلیس جمعیت باورنکردنی مردم برای دفاع از غزه به خیابان می‌آیند. همه آمدند گفتمان جمهوری اسلامی همراه شدند. همه دیدند جمهوری اسلامی بندهای طاغوت را پاره کرد و توانست ایستادگی کند و رشد کند و قله‌ها را یکی پس از دیگری فتح کند و در حال فتح کردن است. توانسته است دنیا را اداره کند.

 نزدیک به دو دهه پیش رئیس جمهور آمریکا خط و نشان می‌کشید برای ایران که تکلیفت را روشن کن با تروریست‌ها هستی یا با ما؟... ولی امروز مقام معظم رهبری می‌گویند این چند کشور با تروریست‌ها تکلیف‌شان را روشن کنند. با چه کسی هستند... دقت کنید چه کسی رشد کرده و چه کسی در حال سقوط است؟

 

الگوی همه جهانیان

امام عصر(عجل‌الله تعالی فرجه) می‌فرمایند الگوی من فاطمه زهرا(علیهاالسلام) است. چون فاطمه زهرا(علیهاالسلام) در بیعت طاغوت نبود. مقدمه ظهور حضرت انقلابی است که «حَبائِلِ الْکِذْبِ وَالْاِفْتِراءِ»[9]. را گسسته و پاره کند. از زیر بیعت آمریکا، انگلیس و اذنا‌ب آنها بیرون آمده. این مقدمه ظهور است، و این دارد اتفاق می‌افتد. به برکت حضرت صدیقه(علیهاالسلام) که الگوی ما است. الگوی امام زمان(عجل‌الله تعالی فرجه) است. ما امت امام زمان(عجل‌الله تعالی فرجه) هستیم، و الگوی ایشان حضرت فاطمه(علیهاالسلام) است. یعنی اینکه ما هم برای ظهور باید از بیعت با طواغیت خارج شویم تا بتوانیم مقدمه ظهور آن امام را فراهم کنیم، وگرنه همه‌ اینها ادعا است. و الحمدالله این اتفاق افتاده. نه تنها این اتفاق افتاده بلکه دنیا از ایران الگو گرفته و این کاملاً دید می‌شود.

 

تفکیک جبهه حق و باطل

چند روز پیش جلوی کنگره آمریکا شعار مرگ بر اسرائیل سر دادند. عکس مقام معظم رهبری را بردند بالا. اینها شبیه معجزه است. این‌ یعنی فرو ریختن اقتدار جبهه استکبار. جمهوری اسلامی کاری کرده، جبهه مقاومت کاری کرده، که رئیس جمهور آمریکا علناً و رسماً دو سه روز پیش اعلام کرد، من صهیونیست هستم. مجبورند خودشان را رسوا کنند. مجبورند صف‌شان را به هم نزدیک کنند. جبهه‌ها دارد شکل می‌گیرد. مقاومت و مبارزه فاطمه زهرا(علیهاالسلام) امروز رسید به اینکه ۱۴۰۰ سال گذشته، فاطمه زهرا(علیهاالسلام) یک خط کشیده و شما حق را از باطل با آن کار تشخیص می‌دهید.

« اِنَّ لی فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ» برای ما هم وجود مبارک و سیره فاطمه زهرا(علیهاالسلام) اسوه است. خدا ما را از این مسیر نگیرد و ما را از این مسیر جدا نکند. به برکت بی‌بی‌ به زودی زود پرچم جمهوری اسلامی، پرچم توحید و پرچم امام زمان(عجل‌الله تعالی فرجه) را در سرتاسر این کشورهایی که به غصب دشمنان توحید درآمده به اهتزاز درآوریم انشاالله و پشت سر رهبرمان در قدس نماز بخوانیم.

 

عظمت فاطمیه و ارزش عزاداری برای شهادت مادر سادات

جان‌های ما فدای آن خانمی که امشب در بستر شهادت افتاده. ای کسی که با مخفی کردن قبر خودت دشمنان را تا قیامت رسوا کردی. با پوشاندن خطاها و گناهان ما در حق ما مادری کن. ما را رسوا نکن. دست ما را بگیر. برادرها، خواهرها سفره فاطمیه هم جمع می‌شود. دو ماه برای فاطمه زهرا(علیها‌السلام) بعضی‌ها گریه کردند‌ بعضی‌ها یک ماه عزادارند. فردا شب شام غریبان که تمام شد، همه از خانه‌ علی می‌روند. علی می‌ماند و داغ ابدی.

چقدر این مجالس عظیم و عزیز است. مرحوم شیخ جعفر آقا مجتهدی(رحمه‌الله‌علیه) که در اواخر دهه هفتاد، به رحمت خدا رفتند، از اولیای خدا و مرد عظیمی بود. مکرر خدمت حضرت ولی‌عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) مشرف می‌شدند  ایشان می‌گوید من وارد مجلسی از مجالس حضرت زهرا(علیها‌السلام) شدم. نشسته بودم، مشغول روضه بودند، یک‌دفعه دیدم وجود نازنین امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) با حسنین(علیهم‌السلام) وارد مجلس شدند. ایشان می‌بیند، اما بقیه نمی‌دیدند.

می‌گویند: آمدند یک‌گوشه‌ای از مجلس نشستند. بعد به صورت تک‌تک کسانی که روضه آمده بودند، امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) نگاه می‌کردند.

می‌گویند: امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) روی صورت بعضی توقف می‌کرد. یعنی طولانی به صورتشان نگاه می‌کرد. هر وقت امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به ما نگاه کنند خجالت می‌کشیم، ولی الآن نه! چون داریم برای مادرشان گریه می‌کنیم. بگویید آقا من این پیراهن سیاه را برای مادر شما پوشیده‌ام. یا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) شما صاحب‌عزا هستید. آقا چراغ خانه‌تان بی‌وقت خاموش شد. سرتان سلامت آقا.

همسر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید: زن‌های مدینه شب‌ها زیر نور صورت فاطمه زهرا(علیها‌السلام) سوزن‌ها را نخ می‌کردیم. چرا به فاطمه، زهرا می‌گویند؟ چون زهرا یعنی درخشنده. اصلاً صورت بی‌بی نور می‌داده است.

روایت داریم صبح قبل از طلوع خورشید یک نوری مدینه را روشن می‌کرد، که دیگر از پس‌فردا این نور نیست که مدینه را روشن کند. با این صورت چه کردند؟ کاری کردند با فاطمه که این روزهای آخر، بی‌بی در بستر بود، یک وقت صدا می‌زد فضه بیا، فضه می‌آمد. بی‌بی می‌فرمودند: سر من را بچرخان؟ نمی‌توانست خودش سرش را حرکت دهد. دیگر بدن این‌قدر ضعیف شده بود که حضرت قدرت حرکت دادن صورت هم نداشت. چکار کردند با این فاطمه؟‌

 

احوال حضرت زهرا(علیها‌السلام) بعد از فوت پدر

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «ما زالَتْ بَعْدَ اَبیها (صلی‌الله‌علیه‌وآله)»[10]؛ مادر ما بعد از جدمان پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، «مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ» در این نود و پنج روز یا هفتاد و پنج روز پیشانی‌اش را با دستمالی می‌بست. بی‌بی سردرد شدید داشتند. «ناحِلَةَ الْجِسْمِ»؛ بدن تحلیل رفته بود، به اصطلاح ما فاطمه زهرا پوست و استخوان شده بود، صورت تکیده شده، دو طرف صورت تو رفته به قول معروف، لاغر و ضعیف. «مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ»؛ رکنش منهدم شده بود. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از دنیا رفته است، یک رکنش پیغمبر است، یک رکنش علی، پیغمبر که از دنیا رفته است، علی را هم جلو چشمانش، «باکِیَةَ الْعَیْنِ»؛ در کل این مدت چشمانش گریان بود، «مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ»؛ قلبش در آتش میسوخت. «یُغْشی عَلَیْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ»؛ مکرر ساعت به ساعت بی‌هوش می‌شد، این حال فاطمه زهرا(علیها‌السلام) است.

ابن عباس که فامیل هستند، یکی از روزهای آخر آمد در خانه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فاطمه زهرا را، یک لحظه نشناخت‌. بدن این‌گونه شده بود.

 یاد روضه موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) افتادم که در زندان، آن زندانبان رفت نگاه کرد، دید و گفت کسی نیست در زندان، یک عبایی افتاده بود، گفتند زیر آن عبا موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) است. فاطمه(علیها‌السلام) هم این‌گونه شده بود، بلکه بدتر، که ابن‌عباس او را نشناخت‌.

 

معجزه چادر حضرت زهرا(علیها‌السلام)

چگونه توانستند به آن صورت سیلی بزند؟ صورتی که نورش غالب بود. این اغراق نیست تاریخ شهادت بدهد، روایت می‌گوید نورش غالب بود. بر نور خورشید غالب بود، یعنی اگر در روز کسی صورت فاطمه(علیها‌السلام) را می‌دید، با اینکه نور خورشید بود، نور او دیده می‌شد، همه نورها زیر نور خورشید رنگ می‌بازد، نور صورت فاطمه دیده می‌شد. چگونه به این صورت سیلی زدند؟ طبق نقل در زمانی که اوضاع خوب نبود، در خانه امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) چند وقت غذایی نبود، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) رفتند تا مقداری جو تهیه کنند، از یک یهودی که در مدینه بود. یهودی‌ها وضعشان بهتر از مسلمانان بود، با آنهایی که دشمن نبودند، مراودات، خرید و فروش داشتند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) رفتند آنجا یک مقداری جو قرض گرفتند، گفت باید یک چیزی گرو بگذارید، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) رفتند چادر خانمشان را آوردند، فاطمه یک چادر پشمی داشت، که چند وصله به آن چادر بود. آورد و گفت این چادر دختر پیغمبر اسلام است، این یهودی چادر را گرفت و مقداری جو به حضرت داد. رفت چادر را در منزل گذاشت. نیمه شب شد، زن این مرد یهودی احساس کرد از اتاق نوری بیرون می‌آید، رفت و دید این چادر منبع نور است. دوید پیش شوهرش، آمدند دیدند این چادر دختر پیغمبر است، حیرت کردند. از خانه رفتند بیرون، اقوام را آوردند، هشتاد نفر یهودی از اقوام این زن و مرد جمع شدند، ماجرای چادر فاطمه را گفت، نور این چادر را دیدند، هر هشتاد نفر شهادتین گفتند، مسلمان شدند.

ای خانمی که چادرت هشتاد یهودی را مسلمان کرد، چگونه به این چادر لگد زدند؟ چگونه این چادر را زیر پا انداختند؟...

یا زهرا(علیها‌السلام)


[1]. الغیبه، للطوسی؛ ص 286.

[2]. سوره احزاب، آیه 21.

[3]. طبرسی، احمدبنعلی، احتجاج، ج۲، ص۳۲۳.

[4]. علل‌الشرایع، ج۱، ص۱۸۳.

[5]. سیره پیشوایان، ص۳۹۱ به نقل از شهرستانی، الملل والنحل، تحقیق: محمد سید گیلانی، ج ۱، ص ۱۵۴.

[6]. بحار الأنوار : 52 / 92 / 7.

[7]. صحیفه نور، ج 21، ص 180.

[8]. سوره هود، آیه 46.

[9]. فرازی از دعای ندبه.

[10]. المناقب، ج۳، ص۳۶۲.