صفبندی عدالتخواهان جهان در برابر مستکبرین
صفبندی عدالتخواهان جهان در برابر مستکبرین
صفبندی عدالتخواهان جهان در برابر مستکبرین
حجتالاسلام مهدوینژاد: جریان عظیم جبهه حق علیه باطل در حال شکلگیری است. امروزه درگیری بین این دو جبهه به اوج خود رسیده و شیاطین تمام قوای خود را به میدان آورهاند تا مؤمنین را زمینگیر کنند. هر چقدر مؤمن در جامعه مؤثرتر باشد، شیاطین هجمه بیشتری بر او میآورند تا زندگی، خانواده، محیطهای اجتماعی و جمعهای ایمانی او را به هم بزنند. // در دو جبهه مستضعف و مستکبر که در مقابل هم هستند از ادیان مختلف حضور دارند. در جبهه مظلومان و مستضعفان، مسلمان شیعه، مسلمان سنی، مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودایی، هندو، لائیک و ... را میبینید؛ چون در حقشان ظلم شده است. حتی به آنهایی هم که اندیشهشان، اندیشه نابی نیست و مذهب درستی انتخاب نکردهاند، ظلم شده است. ظلم تاریخی به آنها شده که نتوانستهاند مذهب درستی انتخاب کنند. // امتحان جامع از شیعیان آخرالزمانی در پیش است، ایمانهایتان را تصفیه کنید
شناسنامه:
عنوان مراسم: قرار هفتگی
موضوع سخنرانی: به طرف درست تاریخ
تاریخ: شنبه 30/4/1304
مکان: مسجد امام کاظم(علیهالسلام)، مدینه العلم کاظمیه
نظم نوین جهانی
ما در دنیا با پدیدههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مواجه هستیم. مستکبرین عالم دنبال به همریختگی دنیا و نظم جهانی و تغییر معادلات بینالمللی بودند. قرار بود خاورمیانه و دهکده جهانی و به اصطلاح نظم نوین جهانی مبتنی بر نظام لیبرال دموکراسی شکل بگیرد. ولی یک چیز دیگری در دنیا اتفاق میافتد و این خیلی حائز اهمیت است. در دنیا چه اتفاقی میافتد و چرا؟ ما کجای این ماجرا قرار داریم؟ ما وسط ماجرا درگیر هستیم و بایستی نقش خودمان را پیدا کنیم، اگر نقش خودمان را پیدا نکنیم چه اتفاقی میافتد؟ مثل کسانی که سرشان به لاک خودشان است، نباشیم که ناگهان چشم باز کنیم و ببینیم قافله بشریت عبور کرده به نقطه مقصود رسیده و ما خودمان را آماده نکردهایم و از حوادث عالم عقب ماندهایم.
شناخت این جریانات و حوادث خیلی مهم است. چیستی و چگونگی و مبانی این تحولات را باید بدانیم. جریان عظیم جبهه حق علیه باطل در حال شکلگیری است.
مستضعفین وارثان زمین
در سوره قصص میفرماید: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»[1]؛ خداوند متعال اراده کرده که مستضعفان عالم در دنیا به رهبری و حکومت برسند و مژده ظهور منجی را داده و بالآخره عالم به این سمت حرکت میکند. شیاطین تلاش میکنند تا این مسیر را منحرف کنند و اجازه ندهند این اتفاق بیافتد. از این طرف هم خداوند متعال، اولیای الهی و ملائکه در این جبهه عظیم و نورانی حق تلاش میکنند که این اتفاق رقم بخورد و حکومت صالحان تشکیل شود.
اوج درگیری حق و باطل در آخرالزمان
امروزه درگیری حق و باطل به اوج خود رسیده وگرنه این درگیری از روز اول خلقت آدم و سجده نکردن ابلیس بر آدم شروع شد و تا الآن هم ادامه دارد. تقریباً دوران آخرالزمان اوج این مبارزات و درگیریها است و شیاطین تمام قوای خود را به میدان میآورند تا مؤمنین را زمینگیر کنند. حتی یک نفر مؤمن را در حالات شخصی خود زمینگیر کنند. هر چقدر مؤمن در جامعه مؤثرتر باشد، شیاطین هجمه بیشتری بر او میآورند تا زندگی، خانواده، محیطهای اجتماعی و جمعهای ایمانی او را به هم بزنند.
امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «هرگاه دوستان ما بر محبت ما و محبت خدا دور هم جمع شوند، ابلیس شیاطین را مأمور میکند تا جمع آنها را به هم بزند». اینها حرفهای جدی است، خیالپردازی و رؤیا نیست، حدیث و روایت امام معصوم است و اصلاً به وضوح دیده میشود که دنیا به هم ریخته است. شیاطین در خانهها، قلبها و اذهان مؤمنین نفوذ کردهاند. جمعهای مؤمنین را متفرق میکنند. اینها خیلی نکات مهمی است و باید به آنها توجه داشته باشیم. این واقعیتهایی است که دارد اتفاق میفتد. ما منهای توجه به این مسائل و دانستن این مسائل نمیتوانیم راه به جایی ببریم و مقصد را پیدا کنیم. جبهه مستضعفان، جبهه مستکبران، جبهه مظلومان و جبهه ظالمان، در دنیا شکل میگیرد.
جبهه استضعاف و استکبار
جنگ الآن بین اسلام و کفر نیست، بلکه دعوا سر استضعاف و استکبار است. دعوا سر ظلم و عدل است؛ چون برآیند دور شدن از تفکر توحیدی، ظلم است؛ نهایت آن ظلم به خود و ظلم به دیگران است. نتیجه نهایی پیوستن به نظام توحیدی، عدل است. از اینرو همه مستکبران عالم در دنیا تلاش میکنند برای اینکه منافع خودشان را محقق کنند و از آن نظام توحیدی فاصله بگیرند. بنابراین بشریت هم به انحراف کشیده میشود و نهایتاً دو جبهه شکل میگیرد. یعنی با این ظلمها و استضعاف و استکباری که در عالم شکل میگیرد که نتیجه قرون مختلف و متمادی است این دو جبهه شکل میگیرد چون بشریت از ظلم خسته میشود. دو جبهه مظلوم و ظالم، استضعاف و استکبار شکل میگیرد. در این دو جبهه که در مقابل هم هستند از ادیان مختلف حضور دارند. در جبهه مظلومان و مستضعفان، مسلمان شیعه، مسلمان سنی، مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودایی، هندو، لائیک و ... را میبینید؛ چون در حقشان ظلم شده است. حتی به آنهایی هم که اندیشهشان، اندیشه نابی نیست و مذهب درستی انتخاب نکردهاند، ظلم شده است. ظلم تاریخی به آنها شده که نتوانستهاند مذهب درستی انتخاب کنند.
دام رسانهای مستکبرین
دام رسانهای سنگین مستکبرین عالم در اروپا و آمریکا و جاهای دیگر دنیا اجازه نداده که بشر امروز بر اساس فطرت به حقیقت برسد. امروز یک نوع جهالت مدرن در دنیا حاکم است. نگوییم چرا خیلیها امروز مذهب و دینشان فرق دارد! چون مستکبرین نگذاشتند حقیقت به آنها برسد و یک درپوشی بر تفکر شیعی و توحیدی ناب گذاشتهاند و اجازه ندادهاند این صدا به همه برسد. امام خمینی(رحمتاللهعلیه) فرمودند: «انقلاب ما انفجار نور بود»، واقعاً اینطور شد. در صف مستکبران و ظالمان هم وقتی نگاه میکنید میبینید مسیحی، یهودی، مسلمان، شیعه، سنی و همه تفکرات و ادیان وجود دارد.
فصل مشترک بشریت
وقتی میگوییم دعوا بین اسلام و کفر نیست، دعوا بین شیعه و سنی نیست، به این معنا نیست که نظام حقیقت تغییر کرده است. نه، همیشه حق با اسلام ناب و تشیع است، بقیه مذاهب و مکاتب بر حق نیستند. ولی یک صفبندی بر اساس یک درد مشترک و فصل مشترک برای همه بشریت اتفاق میفتد. آن درد مشترک چیست؟ ظلم و عدل، ظلمی است که مستکبرین عالم به مستضعفین میکنند. این درد مشترک بشریت با همه ادیان شده است. یک اعتقاد مشترک هم این وسط وجود دارد و آن اعتقاد مشترک چیست؟ اعتقاد همه ادیان و مکاتب به وجود منجی؛ خیلی چیز عجیبی است، همه مذاهب و مکاتب حتی هندوها و بوداییها، همه معتقدند یک منجی وجود دارد که در آخرالزمان خواهد آمد. همین هندوها که موحد نیستند، با لفظ آخرالزمان در کتابهایشان منجی را ذکر کردهاند.
هندوها میگویند ما یک منجی داریم به اسم «آواتارای دهم» که رهبر ما است. بوداییها میگویند منجی ما به اسم «بودای پنجم» است و میآید ما را نجات میدهد. مسیحیها میگویند حضرت مسیح میآید ما را نجات میدهد. یهودیها یک مسیح دارند و میگویند هنوز به دنیا نیامده است. مکاتب مختلف همه اعتقاد دارند که منجی وجود دارد.
بشریت دارد در یک سیر دولت تاریخی به یک درد مشترک میرسد که این درد باعث طغیان او میشود و این درد، ظلم است و آمال آن عدل است. یک اعتقاد مشترک بین همه ادیان و مذاهب و مکاتب بشریت وجود دارد و آن وجود منجی و ظهور اوست. ببینید چقدر مسئله دارد جالب میشود! این درد مشترک که درد ظلم و استضعاف است در همه بشریت، یک دشمن مشترک احساس میکند که آن دشمن مشترک ظلم و مستکبران عالم است. حس میکند یک رهبر مشترک وجود دارد که آن رهبر مشترک منجی هست؛ حالا به هر زبانی به هر دینی به هر نگاهی، منجی وجود دارد. دشمنان دنبال تشکیل دهکده جهانی و گفتمان واحد در عالم هستند ولی یک چیز دیگری دارد شکل میگیرد.
شگلگیری صفبندی اصلی
اتفاق دیگری دارد میافتد؛ همه دارند وارد صفبندی اصلی میشوند. خداوند متعال این گونه طراحی کرده که در آخرالزمان، صفبندی ظالم و مظلوم، صفبندی مستضعف و مستکبر شکل بگیرد. مستضعفین و مظلومان عالم یک طرف قرار میگیرند. آنها با هر دین و عقیده، با هر شکل و شمایلی، بر اساس درد مشترک، دشمن مشترک و اعتقادات مشترک میآیند و در حوزه منجی با هم متفق میشوند. در آن طرف هم میبینیم که از همین ادیان وجود دارد. این، آن صفبندی اصلی میشود. مردم تشنه چه چیز هستند؟ تشنه عدالت، چون مظلوم واقع شدهاند؛ تشنه رفع استضعاف و ظلم هستند. تشنه قدرتاند، به معنای خروج از استضعاف، غلبه بر استکبار، به معنای اینکه برده نباشند، آزاد و عبد خداوند باشند. بشریت دنبال این است.
منجی
این را چه کسی محقق میکند؟ منجی! منجی مسیحیها با منجی مسلمانان یکی نیست ولی خیلی نزدیکاند. آنها میگویند حضرت مسیح میآید، ما میگوییم حضرت مسیح با منجی میآید؛ در مسیحیت هم بعضی معتقدند به آمدن حضرت مسیح با منجی، بعضیها میگویند خود مسیح منجی است. این اعتقادات خیلی نزدیک است.
یهود و بقیه ادیان هم میگویند منجی میآید؛ یک دفعه منجی میآید، آن منجی کیست؟ حرفش چیست؟ روایات ما نمیگوید، امام شیعیان میآید و مثلاً فرض بگیرید که خودش را معرفی میکند به تشیع! میفرمایند او میآید تا دنیا را پر از عدل و داد کند بعد از آنکه پر از ظلم شده است.
شعار عدالت منجی
وقتی حضرت از طرف خدا ظهور میکنند، شعارشان عدالت است؛ مردم تشنه عدالتاند، زیر بار ظلم خرد شدهاند. وقتی حضرت حرف از عدالت میزنند همه به سمت ایشان میآیند. ضمن اینکه نماد مظلومیت در عالم امام حسین(علیهالسلام) است. میبینید امروزه در آمریکا، اروپا در کشورهای مختلف آسیایی و آفریقایی امام حسین(علیهالسلام)را میشناسند. بنابراین منجی هم خود را با نام امام حسین(علیهالسلام) معرفی میکند. وقتی میگوید امام حسین(علیهالسلام) همه میفهمند قضیه از چه قرار است. حضرت مسیح با منجی میآید. چون مسیحیت دین غالب کره زمین است. مسیحیان عالم با دیدن حضرت مسیح به امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) ایمان میآورند. حضرت بدون درگیری با مسیحیت اروپا را فتح میکند. حضرت با سران استکبار، سران صهیونیست و سران آمریکا درگیر میشود. عالم با آنها درگیر میشود. بدنه و قاطبه مردم در دنیا به سمت حضرت میآیند؛ یعنی با آمدن حضرت مسیح بسیاری از مسائل حل میشود.
جداسازی مؤمن و منافق
صفبندی حق و باطل باید کامل شود تا منجی ظهور کند. در روایات و آیات قرآن اصطلاحاتی به کار رفته تا مشخص شود چه کسانی در صف ظالم و چه کسانی در صف مظلوم هستند. این چنین در حوزه جهانی و بینالملل صف مظلومان و ظالمان شکل میگیرد. خداوند با امتحانات و فتنهها به تصفیه کردن امت اسلام میپردازد. امتحانات مختلفی رخ میدهد تا صف مستضعفان و مستکبران جدا شود. در دل جامعه اسلامی آن جبهه تقابلی، مؤمن و منافق است. اینها هم باید جدا شوند. در حقیقت مؤمن و منافق کیست؟ مؤمن همان مستضف و مظلوم است. منافق همان مستکبر و ظالم است. کافر لباس ایمان بر تن کرده و همه گمان میکنند مؤمن است.
آنقدر آزمونهای سخت به میان میآید، آزمونهای سخت از همه گرفته میشود تا بالاخره طیّبات و طیّبین از خبیثات و خبیثین جدا شوند، «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»[2]؛ خدا بنا دارد خبیث را از طیّب جدا کند.
فاصله دیدگاه امام و امت / آیا جوانان ما دیگر انقلابی نیستند؟!
حضرت آیتالله حائریشیرازی(رحمتاللهعلیه) میفرمایند: خبرنگاران اتریشی گفتند: شما انقلاب کردید، ولی الان جوانان شما دیگر خیلی انقلابی نیستند. دارند از انقلاب برمیگردند، تیپ و وضعیتها را ببینید! آن چیزی که شما گمان میکردید اتفاق نیفتاد.
گاهی ما هم بر اساس ذهنیات، توقعات و انتظارات خودمان قضاوت میکنیم و میگوییم ما انقلاب کردیم، ولی جمهوریاسلامی به اهدافش نرسید. به اهدافش خیانت شد. در حالی که امام خامنهای(مدظله) در بیانیه گام دوم میفرمایند: جمهوری اسلامی بدون ذرهای خیانت به آرمانهایش، دارد به مسیر خود ادامه میدهد. پس ما باید برویم ببینیم، خیانت شده یا نه؟ این فاصله بین دیدگاه امام و امت وجود دارد، باید بررسی کنیم. افراد حزباللهی، ولایتی و انقلابی حرفشان با امام فرق میکند.
رهبر جامعه از زنان جامعه تعریف و تمجید میکنند، اما ما چیز دیگری میگوییم. رهبر میفرمایند دانشگاههای ما اینگونه هستند ما چیز دیگری میگوییم. ما باید مطلب مهمی را فهم کنیم. آیا جوانان از انقلاب برگشتهاند؟ پس اینهایی که رأی میدهند چه کسانی هستند؟
دو دسته مستکبران و مستضعفان/ چگونگی پیوست جوانان غرب به جبهه حق
دقت کنید به جواب آیتاللهحائری، ایشان میفرمایند: بشریت دو دسته هستند: یک دسته که میخواهند بخورند، ببرند، سوار شوند. یک دسته هم هستند که نمیخواهند تعدی کنند، میخواهند انسان زندگی کنند. به تعبیر بنده همان ظالمان و مستکبران که میخواهند غارت و چپاول کنند یک عده اینها هستند.
آن دستهای که میخواهد انسان زندگی کند، تحت تأثیر جامعه جهانی، تبلیغات و تهاجمات فرهنگی، روحیه، اخلاق و عقایدش آسیب دیده است. همین جوانانی که در اروپا و آمریکا نماز شب نمیخواندند، اما علیه آمریکا و اسرائیل شعار میدهند. اینها اهل عبادت نبودهاند، بلکه همان کسانی هستند که دختر و پسر با هم رابطه داشتهاند، مشروب خوردهاند و طبق فرهنگ آنجا آسیبهایی هم دیدهاند. اما الان آمدهاند و علیه اسرائیل شعار میدهند. ما سطح آسیب و سطح فکر را باید بررسی کنیم.
ایشان میفرمایند: جوانهای ما با حکومت میسازند، چون حکومت با ظلم مقابله میکند. در عالم کدام حکومت با ظلم مقابله میکند؟ فقط جمهوریاسلامی و برخی کشورهایی که از آن تبعیت میکنند، دارند با ظلم مبارزه میکنند. این را جوانان جهان میبینند. در نهادِ جوانِ حماسی و فطری خصومت با ظلم نهفته است. برای همین این جوان بیدار میشود. اما جوانهای شما میبینند شما دارید با هر ظلمی میسازید، پس با شما کنار نمیآیند.
جمله طلایی آیتالله حائری این است، میفرمایند: جز هرزهها با شما نخواهند بود و پاکان عالم را ما از چنگ شما در میآوریم. ایشان میفرمایند: جهان به دو قسمت تقسیم میشود، ما عالم را با شما تقسیم میکنیم. دوقطبی در جهان به نام حق و باطل وجود دارد. شما هرزههای ما را خواهید گرفت و ما پاکان شما را خواهیم گرفت. بین شما، انسانهای پاکی هستند، فطرت و وجدانهای بیداری دارند، اینها به ما وصل خواهند شد. از ما هم افرادی هستند که قابل هدایت نیستند، «إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ»[3]؛ اینها هم قابل هدایت نیستند، هرزههای ما هستند.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش |
| باز جوید روزگار وصل خویش |
جداشدن صف پاکان و ناپاکان در امتحانات آخرالزمان
خیلی از افراد (خواننده، هنرپیشه، بازیکن و...) کشف حجاب کردند و به دامن غربیها رفتند، هنوز هم میروند. صبر کنید، خدا دارد امتحان میکند. هنوز هم طیفهایی از هرزگان در بین مؤمنین و جامعه انقلابی وجود دارند که در امتحانات بعدی مردود میشوند، فرار خواهند کرد و آن صف کامل خواهد شد و خداوند برای تکمیل آن صف برنامهریزی میکند.
میفرماید ما پاکان عالم را خواهیم گرفت و شما هرزگان عالم را خواهید گرفت. اگر در درون آمریکا و اروپا فرد پاکی باشد از صفوف شما خارج خواهد شد و به صف ما خواهد پیوست. اگر در خانههای ما هم هرزه و ناپاکی باشد، از بین ما خارج خواهد شد و به شما خواهد پیوست.
ببینید ایشان چه تعابیری استفاده میکنند؛ موسیقی و هنر متعهد، شعر متعهد... این متعهدها به صف ما میآیند. ناپاکان صنوف مختلف از صف ما خارج خواهند شد و به شما خواهند پیوست. این همان اتفاق عظیمی است که در آخرالزمان رخ میدهد. ایشان میفرمایند: این تازه اول کار است.
برخی افراد با حوادثی نظیر انتخابات، فکر میکنند کار انقلاب تمام شده است. اصلاً عجله نکنید، عدهای در سوراخ بودند و باید بیرون میآمدند. خداوند به گونهای طراحی کرده که آدمهای مؤمن و منافق صفهایشان از هم جدا شود و این اتفاق دارد رخ میدهد. اصلاً نگران انقلاب و اسلام نباشید؛ بلکه نگران خودتان باشید. خداوند امام حسین(علیهالسلام) را به مقتل برد ولی اسلامش را حفظ کرد. گاهی هزینه دارد ولی خدا کار خودش را میکند. در این میان ما باید بفهمیم میدان چگونه است و کار ما چیست؛ این مهم است.
ایران؛ مرکز تحولات آخرالزمان
محور فعل و انفعالاتی که میبینید در عالم اتفاق میافتد، جمهوری اسلامی ایران است. مرکز تحولات آخرالزمان ایران است و ظهور با مقدمات جمهوری اسلامی فراهم میشود. جبهه در حال شکلگیری است، فتنهها در حال سنگینشدن است. امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «تَمَنَّوُا الفِتنَةَ؛ فیها هَلاکُ الجَبابِرَةِ و طَهارَةُ الأرضِ مِن الفَسَقَةِ»[4]؛ آرزوی فتنه داشته باشید، چون در این فتنه جباران عالم هلاک میشوند و زمین از فُساق طاهر میشود. مثلاً دانشآموز درسخوان که درسش را عالی خوانده است، منتظر است از او امتحان بگیرند و اگر سرکلاس سؤالی کردند، جواب بدهد، در این میان تنبلها و بیسوادها ریزش میکنند. مؤمن نیز در آخرالزمان، تمنای فتنه میکند، میگوید کاش اتفاقی میافتاد و صفها از هم جدا میشد، حق از باطل جدا میشد. مؤمن از ترکیب و امتزاج حق و باطل رنج میبرد. الآن صفبندی ظالم و مظلوم، مستضعف و مستکبر که در عالم اتفاق میافتد که ما هم در یک طرف صف قرار میگیریم. شیعیان در انقلاب اسلامی ایران، کانون تحولات و تأثیرات در آخرالزمان هستند. اما خدا در همین جا امتحان میگیرد و انقلابیها را از غیرانقلابیها و مؤمنین را از منافقین جدا میکند. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً»[5]؛ غربالهایی بکند و بلاهایی نازل کند تا آنکس که پایین است، بالا بیاید و آنکس که بالاست و ادعا دارد پایین بیاید.
امتحان جامع از شیعیان آخرالزمانی
خداوند در آخرالزمان، زمانیکه آخرین امام میآید، از بندگان امتحان جامع میگیرد. با خودتان و دیگران شوخی نکنید، با انقلاب، دین، نعمتهای خدا، انقلاباسلامی، رهبر، شهدا و با همین هیئتها شوخی نکنید. امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «وَ کَذَلِکَ الْقَائِمُ فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ أَیَّامُ غَیْبَتِهِ لِیُصَرِّحَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ»[6]؛ آنقدر غیبت او طول میکشد تا حق خالص و محض در بیاید. خوش به حال مؤمنین، مظلومان و مستضعفان عالم که در این صف میآیند، همه آنها امتحان میشوند. کسیکه استاد دانشگاه آمریکاست و به خاطر دفاع از فلسطین اخراج شود ولی بایستد، دانشجویی که بازداشت و حتی از دانشگاه اخراج میشود ولی باز هم میایستد، مانند مؤمنین در این صف است. مدتی صبر کنید تا ایمانش رو شود، کما اینکه کفر و نفاق بعضی از مؤمنین رو میشود. «وَ یَصْفُوَ الْإِیمَانُ مِنَ الْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً مِنَ الشِّیعَةِ»[7]؛ و خدا ایمان را از کدورتها صاف و خالص میکند و با این امتحانات ایمانهای مخلوط را از ایمانهایی که زلال و شفاف است جدا میکند. آنهایی که خبث طینت و خبث باطن دارند، از دین خارج میشوند. میفرماید: «الَّذِینَ یُخْشَی عَلَیْهِمُ النِّفَاقُ إِذَا أَحَسُّوا بِالاسْتِخْلَافِ وَ التَّمْکِینِ وَ الْأَمْنِ الْمُنْتَشِرِ فِی عَهْدِ الْقَائِمِ ع»[8]؛ خداوند منافقین را از صف خارج میکند، چرا که در زمان حضرت قدرتی حاکم میشود و به خاطر خلافت حضرت، امنیت فراگیری بوجود میآید که منافقین زیر سایه امن و تمکین حکومت امام رسوا نمیشوند و به نفاقشان ادامه میدهند. تا قبل از اینکه امام بیاید، امتحاناتی که اتفاق میافتد این افراد را رسوا و خارج میکند.
مثلاً انتخابات برگزار میشود، مردم باید شخصی را انتخاب کنند که به شکلگیری جریان استکبار و استضعاف، ظالم و مظلوم کمک کند، جریان مقاومت را شکل دهد و مظلومان عالم را قوی کند. ولی کسی رئیسجمهور میشود که اطرافیانش و کسانی که با او کار میکنند، شعارشان ضد مقاومت است. به نظر میرسد اتفاقی که میخواهد بیفتد این است که کسانیکه هنوز پروندهشان برای مردم روشن نشده است، باید روشن شود و این هزینه دارد، باید هزینه بپردازیم. خدا عجلهای ندارد، خداوند در سندی به ما رسانده است که اگر دنیا آنقدر طول بکشد و ظهور آنقدر به تأخیر بیفتد که از دنیا فقط یک روز باقی بماند، خدا آن یک روز را آنقدر طولانی میکند که حجتش بیاید، قیام کند، همه حوادث اتفاق بیفتد و روز تمام شود؛ هدف تربیت بشر است.
تصفیه ایمانها رمز پیروزی در امتحانات آخرالزمان
روایت میفرماید حوادثی که اتفاق میافتد برای تصفیۀ ایمانهاست. میزان کدورت و صفای ایمان ما در این حوادث و امتحانات مشخص میشود. اول اینکه درست تشخیص میدهیم یا نه؟ مسیر حرکتمان برای تشخیص درست است یا نه؟ بر اساس هوای نفس و جهالت تصمیم گرفتیم یا منطقیست؟ اگر الآن به خدا بگوییم، او هم قبول میکند، چون مسیر را برای انتخاب و تشخیص درست رفتیم. بعد از انتخابات درگیریهایی بین دو گروه وجود دارد، این هم امتحان است. چون مؤمنین با هم رحما هستند. در این امتحان سطوح صفا و کدورت ایمان مؤمنان بیرون میآید. حواستان باشد چه اتفاقاتی دارد میافتد. خیال نکنیم بلد هستیم و کار ما درست است، ما که مسجدی و هیئتی هستیم، ما که خادم و نوکر امام حسینیم، من که منبری هستم، من که دارم همین حرفها را به مردم میگویم، پس کارمان درست است. به خدا قسم اینطوری نیست؛ ممکن است سر بزنگاه لغزش و ریزش کنیم. خدا دارد خالصسازی میکند. بترسیم و نترسیم!
وظیفه ما در برابر حوادث آخرالزمانی
خدا امتحان میکند و بدها و خوبها را جدا میکند.
اول: بترسیم که از بدها نباشیم، خیالمان راحت نباشد. قضیه خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست. خوفی در کسی نیست. همه راحت هستند، راحت نظر میدهند، راحت نقد میکنند، راحت ایراد میگیرند و تأیید میکنند. کسی احتیاط چندانی نمیکند. مراقب خودمان باشیم که مردود نشویم. اولاً در صف مؤمنان و انقلابیها بمانیم. بهترین محور محاسبه، ولایت فقیه و شخص رهبریست که حاج قاسم فرمود. اگر کسی از ولایت خارج شود، از این صف خارج شده است. نزدیک طلوع ظهور شده و هنوز نمیداند ولایت فقیه یعنی چه و ولیفقیه چه کسی است؟!
کسانی که میدانند ولی فقیه چه کسی است، مواظب باشند مردود نشوند. وقتی فتنۀ بنزین پیش میآید علامت سؤال نگذارند که چرا مقام معظم رهبری(حفظهالله) اینگونه اقدام کردند. چرا سؤال میکنید؟ چرا نمیدانید؟ امتحان دارد سخت میشود. مواظب باشیم به عقب برنگردیم.
دوم: نترسیم. چون این فتنهها برای انداختن منافقین است نه انداختن مؤمنین. خطر برای همه نیست. این یک مقدار خیال آدم را راحت میکند. مؤمن باشید مردود نمیشوید. این آرامشدهنده است. ما وظیفه داریم در حد توان از همه دستگیری کنیم.
وظیفه ما در قبال سقوط اطرافیان و دوستان
یک عده از رفقا و اطرافیانمان، از مؤمنین سقوط میکنند. کمکم خواهید دید، بزرگترهایمان، علما را خواهید دید. وظیفۀ ما چیست؟ اگر در جایی سیل بیاید، زلزله بیاید، طوفان شود خانهها خراب شود مردم آواره شوند، بمیرند، صدمه ببینند این بلای الهی و جزء سنتهای الهی بوده است. شما باید به کمک و امداد و نجات بروید. دست آنها را بگیرید. ما وظیفه داریم تا جایی که میتوانیم از همه دستگیری کنیم.
توسعه دائره خُلّصین
بحث شب تاسوعا در مورد «خلوص یا وحدت از بیان مقام معظم رهبری(حفظهالله)» بود؛ این که خالص شویم. خدا خوبها را جدا میکند. در امتحانات هر چه خوبها بیشتر میشوند، بدها جدا میشوند و جمع خالص میشود ما با این جمعها کار کنیم. خلوص یا وحدت؟ حاج قاسم میگوید دختر بدحجاب هم دختر من است. سراغ آنها هم برویم دستشان را بگیریم؛ آنها هم جامعۀ ما هستند. رهبری میفرمایند: دایرۀ خلصین را توسعه دهید. خیلیها هستند دارند زمین میخورند، نابود میشوند. ما باید دست اینها را بگیریم. خودمان هم باید یک نفر بالاتر دستمان را بگیرد ولی ما هم باید دست دیگران را بگیریم.
شیوه امام سجاد(علیه السلام)
شیوهای که ما باید با آن وارد میدان شویم شیوۀ امام سجاد(علیهالسلام) است؛ تربیت تن به تن و نفر به نفر. امام غلامها و کنیزهایی که در جنگها اسیر میشدند را تربیت میکرد و عارف بالله، مستجابالدعوة به جامعه تحویل میداد. برای به میدان آمدن در آخرالزمان مشورت با یک عالم بصیر واجب است. یک عالم بصیر نه هر آخوندی، عالم بصیری که عالم به زمان باشد. در آخرالزمان همانطور که گوسفند از گرگ فرار میکند مردم از علما فرار میکنند.
در میدان باشید
شیطان ششهزار سال عبادت کرد. از آن موقع که مطرود شده تا الآن تجربه فریب امتها و ملتها و انبیا را دارد. بعد شما فکر میکنید که کارتان درست است، این حرفی که میزنید درست است. فکر میکنید اخلاص دارید. فکر میکنید که الآن شناخت دارید. به همین راحتی نه کتاب میخوانید نه زانو به زانوی عالم مینشینید، نه تحلیل درست و حسابی از مسائل دارید. هر چیزی به ذهنتان میآید میگویید و هر کاری فکر میکنید انجام میدهید. مرجع تقلیدی مثل آقای میلانی در هشتاد سالگی زار میزد و میگفت حالا فهمیدم که اخلاص ندارم! اگر میخواهید برنامهریزی کنید، کار انجام بدهید در میدان باشید یکی بالا سر خودتان نگه دارید سؤال کنید، آخرالزمان است، کافی است یک حرکت اشتباه بکنید، تا گردن زیر باتلاق میروید. باید کمی بترسیم، فکر نکنیم همین که در این جمعها و اهل ایمان و جمهوری اسلامی هستیم این کشتی ما را به ساحل امن میبرد، نه هر کسی امتحان میشود.
امام سجاد(علیهالسلام) فرهنگ خدمت را زنده کردند
امام سجاد(علیهالسلام) در آن شرایط بحرانی آدم تربیت میکردند. یکی از کارهایی که میکردند این بود که تربیت عاشورایی و کربلایی میکردند. احساسات مردم را از احساسات پلشت دنیایی جدا میکرد؛ امام احساسات مردم جامعه امامکُش –که دغدغهشان شکمشان بود و پایینتر از آن، و دنیایشان همین بود- را دائماً لایروبی میکردند. امام مدام به حج میرفتند؛ چرا؟ چه کسانی به حج میرفتند؟! کدام امت به حج میرفتند؟! امت امامکش! امام داخل کاروانهایشان خدمت میکرد، فرهنگ خدمت را زنده میکرد، بعد یک دفعه او را میشناختند، میگفتند این علی بنحسین(علیهالسلام) است، این نوه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است. حضرت خداحافظی میکرد و میرفت به یک مسیر دیگر و یک کاروان دیگر که کسی او را نشناسد، شروع میکرد به خدمت! اینگونه احساسات مردم را زنده میکرد. صحیفه سجادیه را ببینید چه حرفهایی میزنند؟! سطح خواستههای انسانهای شکست خورده، پلید شده آن جامعه را به عرش برد.
تربیت مردم با روضه کربلا
مردمی که نهایت آرزویشان پول و نان و آب، زندگی و معیشت بود، امام حسین(علیهالسلام) را به معیشت مردم گره زد. آب جلوی حضرت میگذاشتند، شروع به گریه کردن میکردند، میگفتند؛ آقا چه خبر است؟! میگفت به پدرم آب ندادند! بین دو نهر آب با لب تشنه شهیدش کردند و زارزار گریه میکردند. وقتی غلام یا کنیز حضرت غذا میآورد، شروع به گریه میکرد، سفرهای بیگریه نبود، میفرمود: پدر من را گرسنه کشتند، بچه شیرخوار میدید گریه میکرد، آقا چه خبر است؟ میفرمود؛ ما برادری داشتیم کربلا، شش ماهه، پدرم رفت برای او آب بگیرد کامش را با تیر برداشتند. یک دفعه مهر امام حسین(علیهالسلام) بر روی آب میخورد، بر روی غذا میخورد، بر روی نوزاد، بر روی هر چیزی... . روزی دیگر آخرهای عمر حضرت یک غلامی گفت: بس است چقدر گریه میکنید؟! حضرت فرمودند که یعقوب نبی ۱۲ پسر داشت یکی از پسرهایش (یوسف) گم شد؛ میدانست زنده است، فقط نمیدانست کجاست، آنقدر گریه کرد که «وَ ابیَضت عَیناهُ مِنَ الحُزن وَ هو کَظیم»[9] دو چشمش نابینا شد. آنوقت من در یک روز در مقابلم سر ۱۸ نفر از عزیزانم را جدا کردند و به نیزه زدند، بعد من را بستند به شتر، جلوی روی من این سرها را دور شتر من میگردانند من چطور گریه نکنم؟! ما چطور گریه نکنیم؟!
السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک می سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار و لا جعل الله آخر العهد می لزیارتکم، السلام علی الحسین، و علی علی بی الحسین، و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین