شعار "نیروی انتظامی! حمایت، حمایت" کافی نیست...

شعار "نیروی انتظامی! حمایت، حمایت" کافی نیست...


شعار "نیروی انتظامی! حمایت، حمایت" کافی نیست...

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: در فتنه اخیر ظلم بزرگی به نیروی عزیز انتظامی شد که در این رابطه حقایق باید روشن شود // دشمنان ما سعی دارند با استفاده از فضای مجازی و شایعات، ارکان اقتدار و امنیت کشور را متزلزل کنند. چراکه در حال حاضر ایران، امن‌ترین کشور منطقه خاور‌میانه است و اکثر کشورها درگیر آتش جنگ و مشکلات عدیده‌ ناامنی هستند // بخش عمده‌ای از مشکلاتی که وجود دارد، ناشی از دشمنی‌هایی است که دشمنان داخلی و خارجی شبانه‌روز علیه این مملکت روا می‌دارند. بخشی از آن نیز محصول خطاهای داخل کشورمان است

 

شناسنامه:

عنوان: مراسم هفتگی؛ مصادف با هفته وحدت

موضوع: اهمیت امنیت در جامعه

زمان: 16 مهر 1401

مکان: امامزاده سیدجعفر محمد(علیه‌السلام)

 

تلاش دشمنان برای تضعیف اقتدار کشور

مناسبت دعوت از عزیزان نیروی انتظامی در مراسم امشب، به جهت ادای احترام، تجلیل و تکریم بزرگواران است‌. در رابطه با حوادث اخیر و مسائلی که پیش آمد و هنوز هم در آن قرار داریم، مقام‌ معظم ‌رهبری(حفظه‌‌الله) فرمودند: «به سازمان نیروی‌انتظامی کشور، به جمهوری اسلامی و به مردم ظلم شد». بالأخره هر فتنه‌ای که اتفاق می‌افتد، تبعات منفی زیادی برای مردم، کشور و برای حاکمیت دارد. دشمنان ما سعی دارند با استفاده از فضای مجازی و شایعات، ارکان اقتدار و امنیت کشور را متزلزل کنند. جامعه ما هم وسیع است، گاهی تا مردم بخواهند تحقیق کنند و واقعیات مشخص شود، دشمن استفاده خودش را می‌کند. البته این کار شیاطین است که اتهام و تهمتی را علیه یک نفر یا یک گروه بر سر زبانها می‌اندازند، تا بخواهد ثابت شود که این‌جور نیست و این حرف دروغ است، کلی قضاوت شده و کلی خسارت از نظر حیثیت، مادیت و معنویت وارد می‌شود. برای جدا کردن دل‌ها از همدیگر، جدا کردن مردم و مسئولین خدمتگزار دشمنان همین کار را انجام می‌دهند.

 

یاری مظلوم و دشمنی با ظالم

هرگاه ظلم اتفاق می‌افتد، ما وظیفه‌ای پیدا می‌کنیم. حضرت ‌امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در وصیتشان به حسنین(علیهماالسلام) می‌فرمایند: «کونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا»؛[1] در برابر ظالم خصم باشید و برای مظلوم یار و یاور. اینکه می‌فرمایند: اهل خصومت با ظالم باشید؛ یعنی اگر در جایی دیدید که ظلم می‌شود، خصومت خود را با ظالم نشان دهید. «و للمظلوم عونا» و مظلوم را یاری و کمک کنید. هر کاری که از دستتان برمی‌آید و در توان‌تان هست، برای او انجام دهید.

در فتنه اخیر ظلم بزرگی به نیروی عزیز انتظامی شد که در این رابطه حقایق باید روشن شود. با گفتن شعار "نیروی انتظامی! حمایت، حمایت" مسئله حل نمی‌شود. نیروی انتظامی به اقتدار و پشتوانه قانونی نیاز دارد. قانون برای مبارزه با مظاهر ظلم در جامعه باید به نیروی انتظامی کمک کند. این یکی از بزرگ‌ترین حمایت‌ها از نیروی انتظامی هست.

 

تقدیر از نیرو‌های حافظ امنیت

کمترین چیزی که خداوند‌ متعال از ما می‌خواهد این است که در چنین شرایطی تقدیر و تشکر کنیم و دست‌بوس عزیزان نیروی انتظامی باشیم. چراکه امنیت و آسایش را برای ما فراهم می‌کنند.‌ بالأخره اتحاد و وضعیت مطلوبی که ما در طول پیروزی انقلاب داشتیم، بخش عمده‌ای از آن مرهون زحمات این عزیزان است که اگر نبودند، مشخص می‌شد. اگر مثلاً یک روز نیروهای امنیتی و انتظامی دست از کارهایشان بردارند، ارزش وجود نیروهای انتظامی و امنیتی در کشور ما مشخص می‌شود. ما الآن غرق نعمت هستیم و گاهی هم ناسپاسی‌هایی می‌شود. باید از این عزیزان قدردانی و حمایت کرد.

البته ما در همه زمینه‌ها، چه در زندگی شخصی، چه در اجتماع و خانواده باید مراقب باشیم تا ظلم نکنیم. طبق روایات ظلم آثار بسیار بدی دارد. ظلم از گناهانی است که برخی از آثار آن در همین دنیا به فرد ظالم برمی‌گردد. نه باید به دوستان، مؤمنین و مردم ظلم شود و نه به کسانی که حامی مردم هستند، مثل نیروی انتظامی و...

 

امنیت ایران در مقایسه با کشورهای همسایه

جمهوری اسلامی با این عظمت و برکتی که برای کشور و برای جهان امروز بشری دارد، امنیت را برای ما به ارمغان آورده است. نعمتهای مادی و معنوی که در طول سال‌های انقلاب اسلامی به مردم رسیده است، را باید متذکر شد. کشور ما علی‌رغم این همه فشار و دشمنیِ دشمنان داخلی و خارجی و مشکلاتی که برایش به وجود آوردند، در حال حاضر امن‌ترین کشور منطقه خاور‌میانه است. اکثر کشورها درگیر آتش جنگ و مشکلات عدیده‌ ناامنی هستند. در میان این‌همه ناامنی یک کشور است که به واسطه ولایت، شهدا و به واسطه نیروهایی که شبانه روز زحمت می‌کشند، امنیت آن برقرار است. بخش عمده‌ای از مشکلاتی که وجود دارد، ناشی از دشمنی‌هایی است که دشمنان داخلی و خارجی شبانه‌روز علیه این مملکت روا می‌دارند. بخشی از آن نیز محصول خطاهای داخل کشورمان است. ولی با همه این اوصاف مشاهده می‌کنید کشور ما در مقایسه با کشورهای حوزه خلیج فارس، عراق، همسایه‌های شمال، جنوب، غرب و شرق از ثباتی برخوردار است که امنیت سایر کشورها وابسته به امنیت ایران شده است.

 

اهمیت وجود حاکم در کلام امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)

وجود مبارک امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه پیرامون امنیت و اهمیت آن فرمودند: مهم‌ترین عامل امنیت در یک جامعه‌ حکومت است. حکومت اگر نباشد، امنیت هم نیست. حضرت می‌فرمایند: «امامٌ عادل خیرٌ مِن مَطَرٍ وابِل»؛ یک رهبر دادگر، بهتر از باران‌های پرفایده مستمری است که سبب باروری زمین می‌شود. «وَ سَبُعَ حَطومٍ اکول خَیرٌ مِن والٍ غَشومٌ ظَلوم»؛ یک حیوان درنده خورنده، بهتر از یک حاکم و والی است که فریب‌کار و ظالم باشد. «وَ والٍ غَشومٌ خَیرٌ مِن فتنه تَدوم»؛ و والی و حاکم ظالم بهتر است از فتنه‌ای که طولانی باشد[2]. حضرت صراحتاً می‌فرمایند؛ در جایی اگر حکومت نباشد، بدتر از والی ظالم است، چون فساد و مشکلاتی که در یک جامعه بدون حاکمیت و حاکم (ولو حاکم ظالم) بوجود می‌آید، به مراتب بیشتر از خسارتی است که یک ظالم در جامعه جایی حاکم باشد. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «لَابُدَّ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ» چاره‌ای نیست جز اینکه در جامعه‌ حاکم وجود داشته باشد، یا نیکوکار یا فاجر، ولو فاجر هم باشد، بهتر از این است که اصلاً حکومت نباشد.

 

ارزش ‌حکومت در جامعه

اوایل حمله آمریکا به عراق، ما به عتبات مشرف شدیم. آن زمان کشور عراق حاکمی نداشت. صدام رفته بود، هیچ حکومتی هم نبود و آمریکایی‌ها عراق را اشغال کرده بودند. بعد از مرز عراق، عده‌ای می‌آمدند گاری‌ها را به همراه ساک‌های زائران برمی‌داشتند و می‌بردند، هیچ‌کس هم نمی‌توانست کاری انجام دهد. مثلاً به یک حسینیه‌ بزرگ پول می‌دادیم تا زائر ببریم، مثلاً چند اتوبوس زائر ایرانی خسته و با شرایط نامناسب از راه می‌رسیدند، بعد می‌دیدند حسینیه به دیگری داده شده. اگر هم اعتراض می‌شد که چرا این‌طوری است، اسلحه می‌کشیدند! اصلاً همه چیز بی‌صاحب بود. اگر آن وسط کسی هم کشته می‌شد، مرجعی برای شکایت نبود. در حالی که زمان همان صدام ملعون، زائران باز قادر بودند با یک نظم و نظامی از مرز عبور کنند و بالاخره یک حساب و کتابی برقرار بود. قصد تأیید حکومت ظالم را نداریم، می‌خواهیم بگوییم حکومت ظالم در مقایسه با بی‌حاکمیتی و بی‌سرپرستی بهتر است. عامل آن هم امنیتی است که حاکم می‌شود، چراکه حتی همان حاکم ظالم هم برای حکومت کردن نیاز به امنیت دارد.

حال اگر یک حکومت عادل مستقر باشد، آرمانش عدالت باشد، بسیاری از مسئولانش هم دست‌پاک باشند، ولی در آن مملکت آدم‌های ظالمی هم باشند، این حکومت باید در عین حفظ شدن، از عوامل و عناصر ظلم تطهیر شود. بنابراین حاکمیت یکی از عوامل مهم است.

 

ولایت نیروهای امنیتی بر مردم

یکی دیگر از عوامل مهم، نیروهای حاکمیتی و امنیتی و انتظامی و نظامی هستند که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: سپاهیان(نیروهای نظامی) به فرمان خدا پناهگاه استوار رعیت، زینت و وقار زمام‌داران، شکوه دین و راه‌های تحقق امنیت کشور هستند.[3] امور، جز با سپاهیان استوار نمی‌شود. اگر در یک کشور نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی نباشند، هیچ کاری نمی‌توان در آن کشور انجام داد؛ نه کار اقتصادی، نه فرهنگی، نه سیاسی.

یکی از آیات مهم قرآن،‌ این آیه است که می‌فرماید: «المؤمنونَ والمؤمنات بَعضُهم اولیاءُ بَعض یأمرونَ بِالمعروفِ و ینهونَ عَنِ المُنکر....»[4]؛ مؤمنین هرکدام یک نوع ولایت بر هم دارند، نوعی از این ولایت همین ولایت مؤمنینی است که در لباس و قامت نیروهای نظامی و انتظامات و امنیت هستند. اینها به واسطه حکومت اسلامی بر مردم ولایتی دارند که می‌توانند اِعمال امر به معروف و نهی از منکر کنند و جزء وظایف آنهاست.

 

 

جایگاه نیروهای امنیتی در حکومت اسلامی

عرض کردیم که بقیه مردم هم ولایت دارند؛ خیلی از نهادها و سازمان‌ها موظف هستند معروف را در جامعه منتشر کنند و با منکر در جامعه برخورد کنند. نیروهای انتظامی هم از مصادیق کسانی‌ هستند که خدا ولایتی به آنها داده تا در حکومت اسلامی امر به معروف و نهی از منکر کنند، جلوی انواع منکرات ‌را بگیرند و انواع معروف‌ را ترویج کنند. اصلاً این شیوه کار، کار انبیای الهی(علیهم‌السلام) و رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. در آیه‏ دیگری می‏فرماید: «کانَ الناسُ أُمهً واحدة فبَعَثَ اللهُ النَبِیینَ مُبَشِرینَ و مُنذِرینَ وأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ »[5]؛ مردم امت واحدی هستند و خداوند متعال انبیاء(علیهم السلام) را مبعوث می‏کند بین امت واحده، تا بشارت دهند و انذار کنند، جریمه کنند و پاداش دهند (و اقسام معانی که معنای مبشرین و منذرین را می‏دهند)، و خدا کتابی را با آنها فرستاده که وقتی مردم اختلاف می‏کنند، بر اساس آن کتاب اختلاف‌ها رفع شود.

شأن عزیزانی که در جامعه این رسالت را بر عهده دارند، نزدیک به شئون انبیاست. نیروهای انتظامی وقتی بین مردم قرار می‏گیرند، باید چنین شأنی برای خودشان قائل باشند و بدانند دارند در جایگاه پیامبرانی قدم می‏گذارند که خدای متعال آنها را مبعوث کرده تا هم مُبشر باشند و هم مُنذِر. هم امنیت برای مردم بیاورند و هم خطر باشند برای کسانی که در جامعه امنیت مردم را به خطر می‏اندازند.

 

نمونه‌هایی از رفتارهای پلیسی، قضایی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)

بعضی از نمونه رفتارهای امیرالمومنین(علیه‌السلام) را عرض می‏کنیم: امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) با آن شأن امامت و ولایت و جایگاهی که داشتند، بعضی اوقات رفتار‏های پلیسی، قضایی هم داشتند. به عنوان مثال حضرت تازیانه به دست می‏گرفتند (به اصطلاح اسلحه) و در کوی و برزن کوفه قدم می‏زدند، آن هم در بعدازظهر تابستان و هوای گرم! بعضی از اصحاب می‏گفتند که در این گرما چه لزومی دارد؟ مگر کسی در این ساعت در کوچه و خیابان است که شما قدم می‏زنید؟! ولی حضرت برای خودشان مأموریت قائل بودند و می‏فرمودند: شاید کسی باشد که در این ساعت روز به او ظلمی شود و نیاز به من داشته باشد و اگر من نباشم در حق او ظلم روا شود. مثال‌های زیادی در این مورد وجود دارد. مثلاً یک ظهر گرمی در کوفه، حضرت داشتند می‏رفتند و شهر هم خلوت بود. یک دفعه زنی گریه‌کنان و با سر و وضع آشفته‌ای در کوچه می‏دوید که حضرت را دید و آمد سراغ ایشان. حضرت پرسیدند که چه شده؟ گفت: شوهرم می‌‏خواهد من را آتش بزند، از دستش فرار کردم. حضرت فرمودند: من را نزد همسرت ببر. رفتند در زدند و آن جوان بیرون آمد و بی‌ادبی کرد به حضرت. حضرت فرمودند: چرا می‏خواهی همسرت را آتش بزنی، چرا او را کتک می‏زنی؟! گفت: زن خودم است و به تو ربطی ندارد و اصلاً می‏خواهم او را بکُشم و... حضرت همان‏جا او را ادب کردند و بعد هم نصیحت کردند که سازگاری داشته باش و به او ظلم نکن... رفتند سر زندگی‌شان. نمونه‏های اینطور داریم که حضرت رفتار‏های پلیسی و قضایی در کوفه داشتند.

 

نظارت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بر بازار// روش مدیریت شئون شهری امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)

  نیروهای انتظامی کوفه که در تاریخ آمده به آنها می‏گفتند شرطة‌الخمیس؛ سپاهی بودند که مقدمه، میمنه و میسره دارد و پنج مرحله‏ لشکر را شرطة‌الخمیس می‏گفتند. در مورد لفظ شرطه؛ وقتی خود امیرالمومنین(علیه‌السلام) به کوفه آمدند، با اختیارات بیشتری که برای امور انتظامی شهر دادند، شرطه‏ها اسمشان عوض شد. مثلاً یکی از اسامی که به اینها دادند صاحب‌المدینه بود، یعنی شهربان یا به نوعی مدیریت امور شهر. حضرت گاهی با تعدادی از همین نیروها به بازار می‏رفتند برای سرکشی به بازار کوفه و رسیدگی به اوضاع و احوال بازار، قیمت‏ها و به اصطلاح امروزی تنظیم بازار! گاهی بچه‏های بی‌سرپرست یا بد‌سرپرست که یا کنیز بودند یا غلام، حضرت وقتی قدم می‏زدند، می‏دیدند اینها دارند گریه می‏کنند و وضعیتشان خوب نیست می‏رفتند سراغ اینها می‏گفتند چه شده؟ مشکلی داشتند یا صاحبشان اذیت‌شان کرده بود، یا اینها رفته بودند خرید کرده بودند، در حق آنها اجحاف شده بود و ... حضرت همراه اینها می‏رفتند در آن خانه و وساطت می‏کردند که به اینها دیگر ظلم نشود، بعضی‏هایشان حضرت را می‏شناختند و به احترام حضرت کلاً آن کنیز و غلام را یا آزاد می‏کردند، یا دیگر در حق او ظلمی نمی‌کردند. بعضی دیگر را حضرت نصیحت می‏کرد. در همه‏ این شئون شهری، حضرت خودشان ورود می‏کردند و برای جامعه‌ای که قرن‏ها باید مدیریت امام معصوم(علیه‌السلام) را ببیند و دیده باشد، نمونه و الگو می‏دادند.

خدا ان‌شاالله به همه‏ ما توفیق دهد که قدردان عزیزان و سروران و ولی‌نعمتان این جامعه را که انقلاب اسلامی و حیات معنوی و مادی این مردم به واسطه‏ آنها دارد رقم می‏خورد، باشیم.

خدا ان‌شاءالله همه‏ این عزیزان را حفظ کند و شهدای عزیز را با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) محشور کند.

 


[1]. نهج‌البلاغه، نامه 47.

[2]. غُرر الحِکَم و دُرَرُ الکَلِم، ج 1، ص 449.

[3]. نهج‌البلاغه، نامه 53.

[4]. سوره توبه، آیه 71.

[5]. سوره بقره، آیه 213.