روشهای مهندسی نسل در طول تاریخ
روشهای مهندسی نسل در طول تاریخ
روشهای مهندسی نسل در طول تاریخ
حجتالاسلام مهدوینژاد: کثرت جمعیت مدد الهی و قِلت جمعیت، ضعف است// یکی از کارهایی که دشمنان و شیاطین انجام میدهند تا بتوانند نسل را به نفع خودشان مصادره و مهندسی کنند، این است که نظامات اجتماعی و ارزشهای جامعه را تغییر داده و با ایدئولوژی خودشان تطبیق میدهند. مثلاً سبک زندگی جامعهای را از سبک زندگی توحیدی به سبک زندگی غیرتوحیدی و مادی تغییر میدهند. مردم را مادیگرا، حسگرا و پولپرست میکنند. آنوقت در آینده وقتی این نسل روی کار میآید، افکار و انتخابش مهندسی شده است، چنین نسلی به همان روشی رفتار میکند که قبلاً برای او مهندسی و طراحیشده است.
شناسنامه:
عنوان: مراسم دهه اول محرم، شب هفتم
موضوع: مهندسی نسل، کدام نسل ظهور را محقق میکند؟
زمان: 13 مرداد ماه 1401
مکان: امامزاده سیدجعفر محمد(علیهالسلام)
روشهای مهندسی نسل
برای اینکه یک نسل در راستای هدفی بزرگ تربیت شود و برای تحقق آرمانی آمادگی پیدا کند و در حقیقت مهندسی شود، سه روش وجود دارد: اولین روش، تربیت نسل است. تربیت نسل به معنای اینکه از قبل از تولد تا سنین کودکی و سنین نوجوانی یک سلسله موارد باید رعایت شود تا این فرزند تربیت صحیح پیدا کند.
تربیت دو نوع است: یا تربیت ربانی و الهی است یا تربیت شیطانی و حیوانی. این دو نوع تربیت در طول تاریخ بوده و دو نسلی که این دو نوع تربیت را داشتند، همواره در مقابل یکدیگر بودهاند. یک راه مهندسی نسل این است که تربیت ابتدایی و طبیعی خودش اتفاق بیفتد و نسل مهندسی شود.
دومین راه مهندسی نسل، به اصطلاح ناظر به جمعیت است؛ یعنی جمعیت کم و زیاد شود. نسبت جمعیت به نفع جریان حق یا جریان باطل تغییر کند که این تغییر جمعیت با قطع نسل اتفاق میافتد؛ نسلی، نسل دیگری را قطع کنند، مثلاً نسلکشی اتفاق بیفتد.
یک قطع نسل توسط خداوند متعال
در طول تاریخ نمونههای زیادی از نسلکشی وجود دارد. از بین بردن نسل، بیشتر روش طواغیت است. فقط یک مورد داریم که خداوند متعال قطع نسل انجام داده، البته اقوامی بودند که به عذاب گرفتار شدند، ولی اینکه ساکنان کل زمین از بین بروند، الا عده معدودی که با نبی خدا همراه بودند، فقط یک بار اتفاق افتاده، آن هم در جریان قوم حضرت نوح(علیهالسلام) به حکمت و با عدل الهی. خداوند متعال قومی که دیگر قابل هدایت نبودند و جز فساد، تولیدی نداشتند و حتی انسانهای مؤمن را هم فاسد میکردند را به مدت چهل تا هفتاد سال عقیم کرد. دیگر اینها فرزندی به دنیا نیاوردند، بعد آنها را عذاب کرد و از میان برداشت. مثل عضو فاسدی که اگر قطع نکنید، حتماً بقیه اعضای سالم بدن را هم فاسد میکند.
نسلکُشی در میان جبهه باطل
قطع نسل و نسلکُشی در میان جبهه باطل مثالهای زیادی دارد. معمولاً جریان حق به دنبال ازدیاد نسل و فرزندآوری است. این هم سندهای زیادی دارد، هم در روایات و هم در آیات ما، هم به عینه در تاریخ اسلام و تاریخ انبیا مشاهده میشد که فرزندان زیادی آوردند و به فرزندآوری و تربیت نسل ایمانی توصیه شده. اما طاغوت برای حاکمیتش بیشتر به دنبال این است که نسل و جمعیت را به نفع خودش کم یا زیاد کند و از آن طرف هم دنبال تربیت شیطانی بوده تا نسل را منحرف کند. چراکه بقای حکومت طاغوت بر اساس یک نسل فاسد محقق میشود.
مهندسی اجتماعی چیست؟/ ترفند دشنان برای مهندسی نسل
روش سوم، مهندسی اجتماعی است. اگر در جامعهای مناسبات اجتماعی را تغییر دادند یا اگر نظام ارزشی جامعه تغییر کرد، اخلاق آن نسل عوض میشود. اینکه چه چیزهایی در میان جامعه مهم است و ارزش دارد و مردم برایش سر و دست میشکنند؟ مادیات، دنیا یا رذایل اخلاقی و فساد و فحشا، ارزش دارد؟ یا اینکه ارزش جامعه، فضایل اخلاقی، اخلاق انسانی، معنویات و انسانیت است؟ چه چیزهایی در یک جامعه ارزش است؟
یکی از کارهایی که دشمنان و شیاطین انجام میدهند تا بتوانند نسل را به نفع خودشان مصادره و مهندسی کنند، این است که نظامات اجتماعی و ارزشهای جامعه را تغییر داده و با ایدئولوژی خودشان تطبیق میدهند. مثلاً سبک زندگی جامعهای را از سبک زندگی توحیدی به سبک زندگی غیرتوحیدی و مادی تغییر میدهند. مردم را مادیگرا، حسگرا و پولپرست میکنند. آنوقت در آینده وقتی این نسل روی کار میآید، افکار و انتخابش مهندسی شده است، چنین نسلی به همان روشی رفتار میکند که قبلاً برای او مهندسی و طراحیشده است.
مهندسی نسل قدمتی به اندازه خلقت بشر دارد
نمونههایی از مهندسی نسل در تاریخ بشر که توسط جبهه باطل از ابتدای خلقت انجام شده است، را عرض میکنم. همین اندازه که متوجه شویم واقعاً مسئله مهندسی نسل، یک مسئله جدی و حیاتی است که در تاریخ بشر سابقهای به اندازه خود تاریخ و حیات بشر دارد و شاید دعوای اصلی در میدان مبارزه جبهه حق و باطل سر مهندسی نسل و جمعیت ایمانی یا جمعیت شیطانی است.
وقتی که ابلیس بر آدم سجده نکرد و خداوند متعال او را از بهشت بیرون کرد، ابلیس با انسان دشمن شد. خداوند متعال فرمود: «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛[1]؛ ای فرزندان آدم، این را بدانید که شیطان دشمن شماست، شما او را دشمن تلقی کنید. هر چیزی وسوسه کرد، بدانید دشمنی است، دوستی نیست. «فَاتَّخِذُوهُ عدوا» مهمتر از قسمت اول آیه است؛ شما دشمنتان را دشمن ببینید. شیطان با انسان درگیر شد، به خداوند متعال گفت: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»[2]؛ به عزتت قسم، همه اینها را اغوا میکنم، «لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلّا قَلِیلاً»[3]؛ دهنه میزنم به فرزندان و نسل آدم مگر عده کمی. «لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ»[4]؛ گناهان و زشتیها و پلیدیها را جلوی چشمشان زینت میدهم تا فریب بخورند.
دعوا سر نسل آدم است که گمراهش کند. حضرت آدم(علیهالسلام) و حوا را در آن موقعیتی که قرار داشتند دید و آن وسوسهای که اتفاق افتاد و بالاخره از آن میوه بهشتی یا از گندم خوردند و به زمین هبوط کردند.
آغاز مهندسی نسل توسط شیطان
فرزندان آدم(علیهالسلام) تعدادشان زیاد بود، شیطان بین هابیل و قابیل اختلاف ایجاد کرد. هابیل فرزند صالح فرزند حضرت آدم(علیهالسلام) و قابیل، فرزند ناخلف است. قابیل را وسوسه کرد با همدیگر درگیر شدند و بعد قابیل، هابیل را کُشت. اولین اختلاف و تقابل بین نسلی از همانجا شروع شد. دعوای هابیلیان و قابیلیان یک عبارت معروف است.
شیطان میگوید: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»[5]؛ من بر سر صراط مستقیم کمین میکنم، «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ»[6]؛ سپس از روبرو وارد میشوم و از پشت سر وسوسه میکنم، حمله میکنم و از چپ و راست به اینها هجوم میآورم و وسوسه میکنم(یعنی از همه جهات و همه ابزار و وسایل برای فریب اینها که از صراط مستقیم دور شوند، استفاده میکنم) و خدایا، تو اکثر این مردم و فرزندان آدم را خواهی دید که شکرگزارت نخواهند شد؛ من کاری میکنم که کلاً در فضای کفر به خدا زندگی کنند؛ این هم نقشه شیطان و وعدهای که شیطان به بشر داده است.
اهمیت جمعیت در مهندسی نسل/ امداد خدا
تغییر مسئله جمعیت چگونه اتفاق افتاده و چگونه باطل توانسته مدیریت کند تا جمعیت بشر به نفع او کم یا زیاد شود؟ یعنی جمعیت مخالفین طاغوت، مخالفین جبهه باطل کم و موافقینش زیاد شود؟ خدا در قرآن آیاتی دارد مبنی بر اینکه ما بشر را با اموال و نسل امداد میکنیم: «وَأَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا»[7]. یکی از کارهایی که خداوند متعال به وسیله آن به مؤمنین امداد میرساند، امداد نسلی و جمعیتی است؛ کثرت جمعیت و نفرات مدد الهی و قِلت جمعیت، ضعف است.
نسلکشی زمان حضرت ابراهیم(علیهالسلام)/ نسلکشی چهل ساله
در زمان حضرت ابراهیم(علیهالسلام)، نمرود که حاکم و پادشاه قدرتمند و یکهتازی بود، برای اینکه نسلی که مخالف نمرود است به وجود نیاید، طراحی و برنامهریزی داشت. کاهنان به او خبر میدهند فرزند پسری قرار است متولد شود که دستگاه حکومت تو را به هم میزند و سرنگون میکند. در سوره انبیاء و بقره آیاتی درباره این مسئله هست. نمرود برای اینکه حضرت ابراهیم(علیهالسلام) متولد نشود، چند اقدام انجام میدهد: یکی اینکه رابطه و ارتباط زن و شوهرها را محدود میکند؛ یعنی رابطه برای فرزندآوری نداشته باشند یا محدود باشد. زنهای باردار را معاینه میکردند، اگر فرزندشان پسر بود وقتی به دنیا میآمد، او را میکُشتند. در تاریخ هست که نمرود دستور میداد تا چهل سال هزاران کودک پسر که به دنیا میآمدند به محض به دنیا آمدن، آنها را میکُشتند. بالاخره به مدد الهی حضرت ابراهیم(علیهالسلام) متولد شد و آنان نتوانستند شناسایی کنند. حضرت ابراهیم(علیهالسلام) سیزده سال در غار زندگی کرد؛ داستانهای مفصلی دارد.
هدف اصلی نسلکشی در زمان انبیا
این نسلکشی برای این بود که امام توحید متولد نشود. موحدین به وجود نیایند و نظام طاغوت به خطر نیفتد. نمونه دوم تاریخ انبیاء در زمان فرعون قبل از تولد حضرت موسی(علیهالسلام) بود که یک نسلکشی اتفاق افتاد. فرعون خوابی دید، معبرین تعبیر کردند و خبر دادند که قرار است شخصی متولد شود که پیامبر است و حکومت تو را به هم خواهد زد. او هم همین دستور را داد. دهها هزار کودک پسر را در طول سالیان متمادی قتل عام کرد و نسلکشی کردند تا حضرت موسی(علیهالسلام) به دنیا نیاید، ولی حضرت موسی(علیهالسلام) به دنیا آمد و اتفاقاً خدا به مادر حضرت موسی(علیهالسلام) امر کرد که هیچجا امنتر از خانه خود فرعون نیست. او را در صندوق بگذار. همسر فرعون(آسیه) که یک زن بسیار مؤمنه و فرهیخته است، این بچه را میگیرد و اصرار میکند که این بچه را ما بزرگ کنیم. خدا مهر موسی(علیهالسلام) را در دل فرعون میگذارد و این بچه در خانه فرعون بزرگ میشود و خدا مادر موسی(علیهالسلام) را میفرستد تا به بچه شیر دهد، چون سینه هیچ دایهای را قبول نمیکرد. فراخوان زدند که دایهها بیایند، لابلای اینها مادر حضرت موسی(علیهالسلام) مخفیانه آمد. حضرت موسی قبول کرد و از سینه مادر خودش شیر خورد.
نسلکشی قبل و بعد از نبوت موسی(علیهالسلام)
یک نسلکشی هم بعد از اینکه حضرت موسی(علیهالسلام) به نبوت رسید، توسط فرعون انجام شد. البته این نسلکشی دوم، تغییر نسل و کشتار بود. برای اینکه بنیاسرائیل را ضعیف کند، دستور به کشتن بنیاسرائیل داد، تا حضرت موسی(علیهالسلام) طرفدار نداشته باشد. کار دیگری هم انجام داد، این بود که زنهای بنیاسرائیل را به کنیزی گرفت، بعد دستور داد فرعونیان و قبطیان با هم ازدواج کنند تا نسل بنیاسرائیل به نسل قبطیان و فرعونیان مشهور شود و کنترل نسل آینده بنیاسرائیل به دست خودش بیفتد. اینها مهندسی و مدیریت نسل است.
آیاتی در قرآن در مورد قتل اول هست: «یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ»[8]. در مورد نسلکشی مرحله دوم «قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْیُوا نِسَاءَهُمْ»[9]، دستور داد فرزندان کسانی که ایمان آوردند را بکُشید تا هزینه با موسی بودن و ایمان آوردن سنگین شود و مردم کنار بکَشند.
نسلکشی در تاریخ اسلام
در تاریخ اسلام هم بنیامیه مخصوصاً معاویه(علیهالعنه) «زیادبنابیه» را مأمور نسلکشی کرد. «زیادبنابیه» فردی ولایی نبود، اما زمان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) یکی از کارگزاران حضرت بود. در آن زمان کارگزار توانا یا نبود یا خیلی کم بود و او هم کارش را انجام میداد و خسارتی نداشت. وقتی معاویه روی کار آمد، چون این آدم جزء حزب باد بود. معاویه به او مسئولیت داد و او چون در میان شیعیان بود و شیعیان را میشناخت، معاویه گفت اگر شیعیان در زیر سنگ هم هستند شناسایی کن و او با توجه به شناختی که از قبل داشت، شیعیان را لو می داد و باعث کشتن آنها میشد؛ این یک مرحله بود.
نسلکشی در کربلا و بعد از واقعه عاشورا/ جنایت یزید در مدینه
یک مرحله دیگر از نسلکشی که در تاریخ اسلام اتفاق افتاد در کربلا بود. کربلایی که امام حسین(علیهالسلام) اشاره میفرمایند: خدایا بهترین انسانهای روی زمین را میکُشند که دیگر مثل آنها وجود ندارد؛ پسر پیامبرِ دیگری اینگونه نیست. امام حسین(علیهالسلام) به این نسلکشی شهادت میدهند، عمرسعد را لعنت میکنند؛ «قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی»[10]. این نسلکشی را امام اشاره میکنند که در کربلا اتفاق افتاد.
بعد از عاشورا، حجاج بن یوسف ثقفی روی کار میآید، 130هزار نفر از کسانی که با بنیامیه مخالف بودند و زاویه داشتند و تعداد زیادی از آنها سادات و شیعیان بودند را قتل عام میکند.
در واقعه حَره که در سال ۶۳ هجری اتفاق میافتد، یزید ملعون در سال آخر حکومت، سه روز جان و مال و ناموس اهل مدینه را بر لشکریان شام حلال میکند، چنان قتل عامی اتفاق میافتد که در این قتل عام هشتاد نفر از صحابه پیامبر و هفتصد حافظ قرآن کشته میشوند. در شهر پیغمبر و در کنار مضجع شریف پیامبر، به زنهای مدینه تعرض میشود. که تاریخ از ذکر موالیدی که به خاطر آن جنایت اتفاق افتاده، شرم دارد. چقدر حرامزاده به دنیا آمد. این یعنی مهندسی نسل، اولاً کشتار؛ ثانیاً ایجاد نسل ناصالح.
نسلکشی توسط منصور دوانیقی/ جنایتهای منصور دوانیقی و هارونالرشید در حق شیعیان
در زمان منصور دوانیقی که مقارن با زمان امام صادق(علیهالسلام) است، منصور جنایات عجیبی کرده است. منصور دوانیقی بیست سال قبل از اینکه به حاکمیت برسد، امام صادق(علیهالسلام) میگویند من با پدرم امام باقر(علیهالسلام) در کوچه میرفتیم که یک نفر گدایی میکرد و فقیر بود، پدرم به من فرمودند او را خوب ببین، روزی حاکم میشود و چه ظلمهایی میکند! منصور دوانیقی زمانی که بر تخت نشست و شیعیان را قتل عام میکرد، یکی از کسانی که حدیث نقل میکرد را آورد و گفت: تو چقدر حدیث حفظی؟ گفت: دههزار حدیث در فضائل امیرالمؤمنین(علیهالسلام). منصور گفت: من چهل هزار حدیث در فضائل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) حفظم و روزی کوچه به کوچه و شهر به شهر میرفتم فضائل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را به مردم میگفتم. بعد دستور میدهد سرش را بزنند و او در خونش میغلتد در حالی که منصور قهقهه میزند. شیعیان را میشناختند، شهر به شهر رفته بودند و همه را شناسایی کرده بودند، سادات و علویون را قتل عام میکردند.
زندانهای بدون سقفی داشتند که زنان و مردان شیعه را به صورت مختلط و برهنه بدون هیچ ساتری زندانی میکردند، اجازه قضای حاجت به آنها نمیدادند، فضا آلوده میشد. به آنها غذا نمیدادند. وقتی مریض میشدند، آنها را درمان نمیکردند و در همان کثافتها و مریضیها میمردند، جنازه آنها را بیرون نمیبردند و جنازه متعفن میشد، افراد یکییکی به خاطر تعفن این جنازهها میمردند؛ اینها گوشهای از جنایتهای منصور دوانیقی و هارونالرشید در حق شیعیان و محبین اهل بیت(علیهمالسلام) بود.
مهندسی نسل و نسلکشی شیعیان در زمان بنیعباس
یکی از حرفهای مهم هارونالرشید که در تاریخ ثبت شده این است: نمی خواهم هیچ فرزندی از نسل علیبنابیطالب(علیهالسلام) روی زمین باقی بماند. منصور دوانیقی وصیتنامهای دارد، آن را به عروس، داماد و پسرش میدهد تا بعد از مرگش باز کنند، وقتی به هلاکت میرسد، وصیتنامه را باز میکنند. فکر میکردند آدرس گنج در آن است، وقتی به آدرس میروند، جنازه تعداد فراوانی از سادات و شیعیان را میبینند که به قتل رسانده است.
تمام خلفای بنیامیه و بنیعباس جنایتهای بسیار و نسلکشیهای زیادی کردهاند. یکی از جنایتهای متوکل عباسی قطع دست، پا و اعضای بدن زائرین امام حسین(علیهالسلام) بود که خیلی از این زائران در مسیر جان میدادند و شهید میشدند. شیطان و شیاطین جن و انس در طول تاریخ برای مهندسی نسل و تغییر نسبت جمعیت بین حق و باطل برنامهریزیهای زیادی کردهاند؛ این قبیل موارد برخوردهای فیزیکی با مؤمنین است.
بزرگترین نسلکشی تاریخ بشر
در قرن معاصر(قرن نوزدهم)، در افغانستان طایفه و گروهی به نام هزارهایها هستند. عبدالرحمان جلاد، حاکم افغانستان میشود. تقریباً 30 درصد مردم افغانستان قوم هزارهایهایند که شیعه میباشند، جلاد شصت درصد این قوم را میکشد. در بوسنیهرزگوین تقریباً یازدههزار مسلمان را کشتند، در میانمار آمار کشتار مسلمانها وحشتناک است؛ مسلمانها را زندهزنده در آتش میسوزاندند. نسلکشی بسیاری در میانمار انجام دادند. در تاریخ ایران، استعمارگرهای انگلیسی قحطی ایجاد کردند، فیلمی در این مورد ساخته شد که «یتیمخانه ایران» نام داشت. قتل عام نُه میلیون جمعیت ایران انجام شد. داستانش را بخوانید که انگلیسیها با جمعیت ایران چه کردند! قحطی ایجاد شد و 50 درصد جمعیت کشور قتل عام شدند. نه میلیون (قریب به ده میلیون) جمعیت ایران در آن قحطی از دنیا رفتند که اسباب آن را انگلیسیها فراهم کردند. این مسائل در مملکت و جامعۀ اسلامی اتفاق افتاده است.
قاره آمریکا توسط فردی کشف شد. وقتی به آنجا رفتند، سرخپوستها در آن زندگی میکردند و زبان، تمدن و فرهنگ خود را داشتند. آمریکاییهای امروزی یا همان مردم انگلیس، اسپانیا، فرانسه و پرتغال که برای استعمار به آن منطقه رفته بودند، بیش از صدمیلیون سرخپوست را در طول سالیان متمادی در جنگ قتلعام کردند تا آن سرزمین را تصاحب کنند. عددها نجومی است، باور کردنش سخت است! این بزرگترین نسلکشی تاریخ بشر بود. سپس آنها تبدیل به آمریکاییهای متمدن شدند!
روش فرعون برای بقای حکومت
چگونه فرعون با مناسبات اجتماعی و تربیت، جامعه را استثمار میکرد؟ خداوند متعال در قرآن کریم فرمود: «أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدی»[11]؛ فرعون سعی میکرد قوم را گمراه کند و آنها را از دانستن و فهمیدن دور نگه دارد. مردم بیسواد، بیفرهنگ، مردمی که حق را از باطل نمیشناسند و خوب را از بد تشخیص نمیدهند، فقط سواری میدهند؛ یکی از راههای بقای حکومت فرعون همین است، اجازه نمیداد خوبیها را یاد بگیرند. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ»[12]؛ قوم خود را سبک میشمرد، آنها را خوار و خفیف و تحقیر میکرد تا او را اطاعت کنند؛ این نوع تربیت در جامعه رایج بود. مردم فرودستِ ترسو، مردمی که شخصیت از آنها گرفته شده، نمیتوانند تصمیم بگیرند، برای اقدام و تحول، جرأت ندارند. شخصیت از آنها سلب شده، تحقیر شدهاند، لذا اطاعت میکردند.
پروژهای برای انحراف تربیتی نسل
یکی دیگر از پروژههایی که برای انحراف تربیتی نسل اتفاق افتاد؛ ایجاد نسل آلوده، ناسالم، ناصالح و حرامزاده بود. بعد از وجود مبارک پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) اتفاقاتی افتاد، بعدها امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمودند: اگر این کار را نکرده بودند، اولاد زنا زیاد نمیشد. وقتی اسباب ازدواج حلال و آسان فراهم نباشد، زنا و زنازاده زیاد میشود. نسل زنازاده نسلی نیست که بتواند نظام توحید و بندگی را محقق کند. یکی از ویژگیهای زنازادگی، دشمنی حق و حقیقت و اهلبیت(علیهمالسلام) است. در روایات تصریح شده محبت اهلبیت(علیهمالسلام) در دل کسانی که حلالزاده نباشند، جای نمیگیرد.
دشمنان کاری کردند تا این اتفاق بیفتد، چون این نسل میتوانست اهداف و منویّات مخالفین توحید و ولایت را محقق کند. نتیجه این اتفاق در کربلا مشخص شد. در کربلا امام حسین(علیهالسلام) به این مسائل اشاره میکردند، «وَ إِن الدعِی بْنَ الدعِی»[13]. بچه یازده ساله این حقایق را میدانست، وقتی آن فرد شمشیر را بلند کرد، صدا زد: «یابن الخَبیثه»، به انحراف نسل اشاره میکند. در تاریخ آمده خود شمر چگونه متولد شده، ابنزیاد پسر زن بدکاره بود که حضرت زینب(علیهاالسلام) در مجلس یزید او را با کنایه و لطافت، اشاره و خطاب کردند: «یَابنَ الطُّلَقا»[14]. مادر یزید، میسون مسیحی است که با غلام پدر یزید همبستر میشود، سپس معاویه هم عاشق او میشود و با او همبستر میشود. الآن مشخص نیست یزید، فرزند معاویه است یا فردی دیگر. پیچیدگی نسلی که مقابل امام حق ایستاده اینگونه است. اینها انحرافاتی است که تاریخ را دگرگون میکند.
تأثیر فرهنگ و مناسبات اجتماعی بر افراد/ وقتی ارزشها عوض میشود...
آیات 51 تا 53 سوره زخرف را بخوانید، فرعون میگفت: موسی(علیهالسلام) نمیتواند پیغمبر شما باشد، چراکه طلا، تاج، دستبند طلا و باغ ندارد؛ من این همه قصر و امکانات دارم. مردم هم میگفتند: فرعون راست میگوید. چراکه در آن جامعه پول و ثروت ارزش بود. هر کس ثروت بیشتری داشت، آدم مهمی بود و جایگاه اجتماعی بالایی داشت. در آن جامعه پذیرفته نبود که فردی پیغمبر باشد و از مال دنیا چیزی نداشته باشد! جامعهای که مناسبات اجتماعی آن به گونهای است که مادیات حرف اول را میزند؛ البته بعدها اثرش را گذاشت؛ با اینکه خیلی از آنها به حضرت موسی(علیهالسلام) ایمان آوردند، وقتی از رود نیل رد شدند، دوباره هوای بتپرستی و گوسالهپرستی کردند. سامری گوسالهای از جنس طلا ساخت، همه به سوی او آمدند. حضرت موسی(علیهالسلام) چهل روز برای مناجات رفتند وقتی برگشتند، همه دوباره گوسالهپرست شده بودند. با اینکه تازه از نیل رد شده بودند، زمانی که قومی را دیدند که بتپرستی میکنند به حضرت موسی(علیهالسلام) گفتند: چنین خدایی برای ما درست کن تا ما هم خدای قابل دیدن را بپرستیم! خدا تازه شما را از رود نیل عبور داده است! فرهنگ اجتماعی اثر میگذارد و اثر گذاشت.
نمونه بارز اختلاف طبقاتی
مناسبات اجتماعی در جوامع مختلف بوده است. در حکومتهایی که در ایران هم بودند، طبقات اجتماعی وجود داشته است. مثلاً در دورۀ ساسانیان طبقاتی بودند که طبقه پایینی نمیتوانست با طبقه بالایی ازدواج کند. برخی از طبقات اصلاً نمیتوانستند از بعضی امکانات اجتماعی و تحصیل برخوردار باشند. در جنگی که به مشکل برمیخورند، بوذرجمهر، وزیر انوشیروان مشورت به او میدهد و میگوید: تاجران و پولداران را جمع کن و از آنها پول قرض بگیریم تا اوضاع جنگ را سر و سامان دهیم. آنها را جمع میکنند، بین آنها یک کفشفروش بود که سرمایهدار بود، مثلاً نمایندگی کفش فلان، به خاطر پولدار بودنش از انوشیروان یک درخواست میکند، میگوید: آقا شما اجازه دهید بچه من درس بخواند! چون این فرد از طبقه بالا نبوده، کفشگر بوده ولی چون سرمایهدار بوده، آورده بودند که از او پول بگیرند، گفت: آقا شما اجازه دهید بچه من تحصیل کند، من کفش تمام سپاه شما را میدهم. اینها با اینکه کارشان گیر بود قبول نکردند، گفتند: نه، تو از فلان طبقهای، نمیشود بچه تو درس بخواند! اینقدر آن فرهنگ و مناسبات اجتماعی کار میکرد.
وقتی جامعه با نظام سرمایهداری اداره شود...
در کشور خود ما هم ما گاهی گرفتار همین مسائل میشویم. مثلاً فلان رشتۀ تحصیلی، همه هجوم میآورند چراکه یک پزشک در سال مثلاً تا یک میلیارد درآمد دارد. مثلاً پزشک متخصص، فلان درآمد ولی کارگر یا کارمند حتی یک مهندس چقدر درآمد دارد؟ چرا اینطور شده؟! نظام ارزشی در یک جامعه وقتی ناسالم باشد، مردم به سمت یک رشته برای درآمدش هجوم میآورند، بعد پولدارها همیشه پولدارند؛ دکترها همیشه دکترند. فقیرها هیچوقت نمیتوانند دکتر شوند، به ندرت میتوانند دکتر شوند؛ چراکه باید پول بدهند، پول خرج کنند، بعضی رشتهها هزینهبردار است؛ لذا فقیرها فقیر میمانند. پولدارها، پولدار میشوند، دکترها، دکتر میشوند کارگرها، کارگر میشوند و کسانی که میخواهند تلاش کنند به مناصب اجتماعی بالاتر دست پیدا کنند، باید به سختی زندگی کنند. اینها در جامعه ما هم وجود دارد.
اینها مناسبات جامعه را تغییر میدهد. باید مراقبت کنیم جامعه براساس مناسبات توحیدی و معنوی باشد. چرا جایگاه معلم الآن جایگاه والایی نیست؟ چرا کسی نمیخواهد برود معلم شود، مگر آدمهایی که اعتقادی هستند؟ به خاطر مسائل مالی است! معلم جایگاهش عزیز است. جامعه به همۀ مشاغل نیاز دارد. ولی جامعهای که پولپرست شد، جامعهای که خواست بر اساس سرمایهداری اداره شود، همین بلاها بر سرش میآید.
مهندسی نسل با انیمیشنها// تربیت پنهان نسل
در مسائل فرهنگی برای تربیت نوجوانها و جوانهای ما هم همین است. همین کارتونها و انیمیشنهایی که گاهی مادرها به بچههایخود نشان میدهند، میگوید: بچه ما غذا نمیخورد، فلان انیمیشن را که میبیند غذا میخورد. هر کارش میکنم نمیخورد، این را که میبیند غذا میخورد. میدانند که این انیمیشن دارد رقص، روابط نامشروع و ... را ترویج میکند. یک نسل بعد نگاه میکنی میبینی بچهات برای خودت نیست. این همان مهندسی نسل است؛ این تربیت پنهان و ناپیدای نسلی است که دارد اتفاق میافتد و ما باید مراقب باشیم.
تربیت نسل با نامگذاری/ اگر به داد نسل امام حسین(علیهالسلام) نرسیم....
به امام حسین(علیهالسلام) گفتند: هر چه خدا به شما پسر داده، اسم همه را علی گذاشتی؛ علیاصغر، علیاکبر، علیاوسط، ظاهراً حضرت فرمودند: اگر خدا صد پسر هم به من بدهد، اسم همه آنها را علی میگذارم. این مسئله ناظر به تربیت نسل و ارزشها وفرهنگی است که باید در این نسل زنده بماند. اهلبیت(علیهمالسلام) را ببینید، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) چقدر فرزند داشتند؟ امام کاظم(علیهالسلام) 36 فرزند داشتند(در مقابل این قتلعامی که از نسل اهل بیت(علیهمالسلام) اتفاق میافتاد)، امام حسین(علیهالسلام) پنجاه و اندی سالشان است؛ علیاصغر شش ماهه دارند. امروز هم اگر ما به داد نسل امام حسین(علیهالسلام) نرسیم، به بیست سال آینده نمیکشد که این جلسات و محافل امام حسین(علیهالسلام) از عزادارهای امام حسین(علیهالسلام) خالی میشود. جمعیت به شدت رو به اضمحلال است و دارد پیر میشود.
سرباز شیرخواره کربلا
امام حسین(علیهالسلام) شیرخوارهشان را سر دست گرفتند و در مقابل این جمعیت آورند. هیچ توجیهی نداشت که یک شیرخواره را با تیر بزنند، چراکه بچه بود خطری برای اینها نداشت. توجیهش فقط یک چیز است؛ میخواهند نسل حسین نباشد.
آخرین سربازش را در آغوش گرفت و وسط میدان آورد. لشکر ایستادهاند. نوشتهاند که حضرت با چه هیبتی آمد؛ عمامۀ پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را روی سرش گذاشت، عبای پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را انداخت، شتر پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را سوار شد؛ یعنی هیبت؛ هیبت رسولالله(صلیاللهعلیهوآله)؛ چون اینها ادعا میکردند ما مسلمانیم و رسول خدا را قبول داریم! با علائم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به میدان آمد که من نوه پیغمبرم. حضرت تا میتواند میخواهد گارد اینها را بردارد. چرا که علیاصغر(علیهالسلام) آورده، زیر عبا چیزی گرفته، اول جماعت ظاهراً تصور میکنند حضرت با این هیبت آمده، قرآنی آورده میخواهد قسم بدهد، یکوقت میبینند از زیر عبا یک شیرخواره را بیرون آورد، سر دست گرفت «یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»؛[15] اگر به من رحم نمیکنید به این طفل رحم کنید.
هیچکس باورش نمیشد حتی زنهای حرم و حتی شاید زینب کبری(علیهاالسلام) فقط امام حسین(علیهالسلام) میدانست چه خبر میشود. همه امیدوار بودند که امام حسین(علیهالسلام) برمیگردد لااقل بچه سیراب باشد.
نوشتهاند حضرت، هنوز سرگرم حرف با جمعیت بود، یکوقت احساس کرد بچه دارد روی دستش تکان میخورد، چون بچه تلظی میکرد. تلظی با تکانخوردن فرق میکند، تلظی را معنا کردهاند، اینطور است: گفتهاند: هر وقت ماهی را از آب بیرون بیندازی، بالا پایین میپرد تکان میخورد، این ماهی در این حالت اگر در آب بیفتد زنده میماند، اما یکوقت است دیگر تکان نمیخورد همینطور افتاده، فقط دهانش باز و بسته میشود، عرب به این حالت تلظی میگوید. میگویند در این حالت دیگر ماهی را اگر به آب هم برگردانی، زنده نمیماند.
صدا زد: «أما تَرَونَه کَیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً»، نمیبینید بچهام دارد تلظی میکند؟! کنایه از اینکه آب بدهید میمیرد، آب ندهید هم میمیرد. اما چکار کردند با ابیعبدالله(علیهالسلام)؟ ابیعبدالله(علیهالسلام) احساس کرد بچه از تلظی بیرون آمد. خدایا چه شد؟ جان به بدنش برگشت؟ نگاه کرد دید: «فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ»[16] گوش تا گوش بچه پاره شده، سر به پوستی آویزان شده....
[1]. سوره فاطر، آیه 6.
[2]. سوره ص، آیه 82.
[3]. سوره إسرا، آیه 62.
[4]. سوره حجر، آیه 39.
[5]. سوره اعراف، آیه 16.
[6]. سوره اعراف، آیه 17.
[7]. سوره إسراء، آیه 6.
[8]. سوره بقره، آیه 49.
[9]. سوره غافر، آیه 25.
[10]. مقتل حضرت علیاکبر(علیهالسلام) بر اساس نقل سیدبن طاوس.
[11]. سوره طه، آیه 79.
[12]. سوره زخرف، آیه 54.
[13]. لهوف، ص۹۷.
[14]. مقتل الحسین مقرم، ص 357-359.
[15]. نَفَسُالمهموم، ص 349.
[16]. نفسالمهموم، ص 349.