خودمراقبتی فردی و اجتماعی
خودمراقبتی فردی و اجتماعی
خودمراقبتی فردی و اجتماعی
حجتالاسلام مهدوینژاد: خدای متعال در سوره مائده میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا عَلَیکُم أَنفُسَکُم...»[1]؛ روی خودتان متمرکز شوید. درونتان را اصلاح و پاکسازی کنید که میتواند درونِ خودِ فردیتان یا درونِ خودِ اجتماعی و جامعهتان باشد. // اگر شما به خودتان پرداختید، خودتان را رشد دادید و ضعفها را کنار زدید، «...لایَضُرُّکُم مَن ضَلَّ إِذَا اهتَدَیتُم...»[2]؛ آنوقت دیگر ضرر گمراهان به شما نمیرسد. دشمن نمیتواند به شما ضرر بزند. // «نفس» را به دو صورت میتوانید معنا کنید: واحد شخصی و واحد اجتماعی... // انواع نفس: نفس فردی، نفس تشکیلاتی، نفس بومی، نفس ملی و نفس امتی // تفاوت ملیگرایی با تعهد به ایران چیست؟
عنوان مراسم: سه غم؛ دومین شب از مراسم ویژه آخر صفر
موضوع سخنرانی: علیکم انفسکم.../ خودمراقبتی مهمترین راهبرد عبور از فتنه های آخرالزمان
زمان: جمعه 31 مرداد ۱۴۰۴
مکان: مدینةالعلم کاظمیه
وفاق؛ رگ حیات انقلاب
در جلسه گذشته نکتهای را آغاز کردیم، مبنی بر اینکه آن چیزی که در این شرایط به صورت خیلی خاص در دنیای امروز، برای جامعه ما جنبه حیاتی، وجودی و کلیدی دارد، یکپارچگی و یگانگی است. وحدت، اتحاد و وفاق، اصطلاحاتی از این قبیل که به شدت در این برهه مورد نیاز است. شرایط، شرایط مرگ و زندگی است، در تقابل با جبهه باطل، کار به جایی رسیده که تمامی حق در مقابل همه باطل قرار گرفته؛ یا جبهه باطل غلبه خواهد کرد یا جبهه حق پیروز خواهد شد.
پیروزی نهایی با جبهه حق است
البته طبق وعده الهی نصرت و پیروزی نهایی، مخصوص جبهه حق است و در نهایت جبهه حق و حزب خدا پیروز خواهد شد؛ منتهی اینکه این حزب خدا در این زمان و در این مکان توسط این قوم یاری شود، مسئله مهمی است. ما اگر دین خدا را یاری نکنیم و کاری که باید انجام دهیم را انجام ندهیم، قرنها بعد دیگران خواهند آمد و حق را پیروز خواهند کرد. کمااینکه مردمِ سال 61 هجری، امام حسین(علیهالسلام) را یاری نکردند و حضرت به شهادت رسیدند، بعدها کسانی قیام کردند و کارهایی کردند. انقلاب اسلامی از ثمرات عاشورای امام حسین(علیهالسلام) است. نهایتاً حق پیروز است، ولی اینکه ما حق را به پیروزی برسانیم و حق به دست ما به پیروزی برسد، این، آن مسئله است که در تقابل با جبهه کفر، آن رگ حیات ماجرا، وحدت و اتحاد و یگانگی و یکپارچگی و وفاق است.
تمرکز بر درون خود، رمز پیروزی
عرض کردیم مشکل اساسی هم به بیرون برنمیگردد، بلکه مربوط به درون است. مشکل درون را باید حل کرد. پناه بردیم به آیه قرآن که خدای متعال در سوره مائده میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا عَلَیکُم أَنفُسَکُم...»[3]؛ روی خودتان متمرکز شوید. درونتان را اصلاح و پاکسازی کنید که میتواند درونِ خودِ فردیتان یا درونِ خودِ اجتماعی و جامعهتان باشد. اگر میخواهید به یکپارچگی و اتحاد برسید، هزینه و زحمت دارد. اگر شما به خودتان پرداختید، خودتان را رشد دادید و ضعفها را کنار زدید، «...لایَضُرُّکُم مَن ضَلَّ إِذَا اهتَدَیتُم...»[4]؛ آنوقت دیگر ضرر گمراهان به شما نمیرسد. دشمن نمیتواند به شما ضرر بزند.
زمانی که شیطان رانده شد، گفت من همه را اغوا میکنم، «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ...»[5]؛ قسم خورد و گفت من همه را فریب میدهم و همه را جهنمی میکنم. ولی یک استثنا زد: «...إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[6]؛ به جز بندگان مخلَص (نه مخلِص). کسی که مخلَص شود، دیگر از دسترس شیطان خارج میشود. جامعه باید بتواند خودش را از دسترس دشمن خارج کند. چه زمانی این اتفاق میافتد؟ وقتی روی خودش تمرکز کند، درون خودش را پالایش و پیرایش کند و رشد بدهد. همانطور که اگر یک شخص روی خودش تمرکز کند، خود را تصفیه، تخلیه و تجلیه کند، این شخص میتواند از دسترس شیطان خارج شود و دیگر ضرر شیطان به او نرسد. حالا به هر میزانی که بتواند روی خودش کار کند و «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» را عمل کند، به همان میزان مصونیت پیدا میکند؛ جامعه هم همینطور است.
راه نجات جامعه، تقوا و بازگشت به خدا
حال ببینید راه چیست؟ راه این است، «...إِلَی اللَّهِ مَرجِعُکُم...»[7]؛ جز رسیدن به خدا راهی نداریم. پایان کار، خداست. به خدا برمیگردیم. «...فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم تَعمَلونَ»[8] برنامهریزیهای زندگی، رفتار و اخلاق و... را روی این ببندید. روی آخر کار ببندید.
این آیه به ما اینطور دستور میدهد که به خودتان بپردازید. جنگهای درونی، اختلافات درونی و... از کجا ناشی میشود؟ از یگانه نبودن، از یکپارچه نبودن، از چندگانگی و... ناشی میشود. وقتی به «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» توجه نمیکنیم آن وقت «لایَضُرُّکُم مَن ضَلَّ إِذَا اهتَدَیتُم» محقق نمیشود. منطق آیه این است که اگر شما به خودتان پرداختید، ضرر از دیگران و گمراهان به شما نمیرسد. مفهوم آیه چه میشود؟ اگر «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» نشد و برای اصلاح درونی روی خودتان تمرکز نکردید، حتماً «یَضُرُّکُم»؛ ضرر آنهایی که اهل ضلالتاند، به شما میرسد.
معنای نفس/واحد شخصی و واحد اجتماعی
وقتی میگوییم «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»، «نفس» را به دو صورت میتوانید معنا کنید: یکی، نفس به معنای واحد شخصی؛ نفس واحد یعنی یک نفر. وقتی میگویید «نفس» منظورتان، خودتان هستید. مثلاً یک شخص با تشخص فردی. ولی گاهی نفس را به معنای تشخص جمعی به کار میبرید. اینجا میفرمایند که منظور واحد نوعی است، نه یک شخص یا فرد. یعنی شما گاهی میگویید انسان، منظور همه انسانهاست؛ «اِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ»[9]؛ شما دارید یک انسان را اسم میبرید ولی منظورتان نوع بشر و نوع انسان است.گاهی میگویید نفس، منظورتان همه است و شما با تشخص جمعی به نفس اشاره میکنید. آیاتی در مورد هر دو بخش وجود دارد. میفرماید «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ»[10]؛ خدا شما را از یک نفس واحد آفریده است. همه ما فرزندان آدم(علیهالسلام) هستیم، از یک انسان نشأت گرفتیم، مشخصاً آدم(علیهالسلام) مدنظر است. یا اینکه میگویی «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ» قسم میخوری میگویی به خدایی که جان و وجود من در دست اوست. این نفس که میگویید از آن خودتان است (شخصاً، تشخصاً، فردی).
نمونه قرآنی نفس جمعی
گاهی منظور از نفس، عموم است. همه هستند. برای بخش عموم هم آیاتی وجود دارد؛ مثلاً به تعبیر علمی و با نگاه وحدت وجودی میتوانید به این عنوان نگاه کنید که همه یکی میشوند. میفرماید: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ»[11]؛ شما را یک امتی فرض کرده که یک رسولی از شما برانگیخته شده. درست است که این نفس اشاره به همه دارد و پیامبر از دل شما بیرون آمده. این یک واحد و به اصطلاح نفسی است که تشخص جمعی دارد. پیامبری که از این جمع مبعوث شده، از جنس خودتان است و با شما یکی است. الآن دقیقتر اشاره میکنم. «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[12]؛ خدا بر مؤمنین منت گذاشت آن هنگامی که از میان آنان پیامبری را از خودشان مبعوث کرد. ببینید دارد مؤمنین و جامعه ایمانی را مثال میزند. پیامبری از دل جامعه مؤمنین برانگیخته شده است. با هویت جامعه ایمانی، دارد مؤمنین را خطاب میکند که ایمان، اینها را دور یکدیگر جمع کرده و در رأس آنها پیامبری است که از خودشان است. این هویت جمعی است. این «انفسهم»، نفس جمعی است. جامعه ایمانی کأنه یک نفس واحده است که پیامبر، امام و پیشوایی دارد. مثل بدن شما که سر، دست، پا، اعضا و جوارح دارد. عقلش فرمانده و پیامبر و راهبر این وجود است. این وجود را شما یکی میبینید.
تشخص خانوادگی
فرمود: «فَاذَا دَخَلْتُم بُیُوتَاً فَسَلِّمُوا عَلَی أنْفُسِکُم»[13]؛ اگر وارد خانهای شدید، بر خودتان سلام کنید. با هویت خانوادگی و جمع خانواده دارد نگاه میکند. تشخص جمعی را میگوید. اینجا یک نفسی وجود دارد به نام خانواده. انفس و نفوسی هستند که اهل یک بیت هستند. شما وارد این خانه که میشوید، به خودتان سلام کنید. با همه آنها یکی هستید، به خودتان سلام کنید. خانواده یک نفس واحده است یعنی باید یک نفس واحده باشد.
منظور از علیکم انفسکم
وقتی ما میگوییم «عَلَیکُم اَنفُسَکُم» یا منظور این است که نفس تشخص فردی دارد؛ یعنی مواظب خودتان باشید و روی خودتان تمرکز کنید، خودتان را تصفیه و اصلاح کنید. گاهی هم نفس را با تشخص جمعی، عنوان میکند. حالا چند تقسیمبندی میکنم و مثالی برای نفس با تشخص جمعی، عرض میکنم تا واضحتر شود.
تشخص جمعی
گاهی یک شخص در جمعی قرار دارد، هویت جمعی دارد. مثلاً فرض بگیرید که در یک تشکیلاتی قرار دارد مثل هیئت یا یک مرکز علمی. یک نفس تشکیلاتی، یک هویت جمعی خاصی دارد، که عنوانی دارد و آنجا تعهداتی دارد و باید با آن جمع یکی بشود. به تعبیر مقام معظم رهبری(حفظهالله) مثل قند که در آب حل میشود، شیرینی آن حس میشود اما دیگر دیده نمیشود، اینطوری فرد باید در هویت جمعی ایمانی خودش، ذوب و حل بشود؛ فایده برساند، ولی زمختی آن حس نشود. این نفس گویا، یک نفس شده، این گروه، گویا یک گروه هستند. گاهی وقتی میگوییم نفس یا همان خود، خود تشکیلاتی آن، مدنظر است، هویت جمعی خاص آن مدنظر است.
نکات دقیق وصیتنامه شهید سلیمانی(رحمتاللهعلیه)
خدا شهید عزیز، شهید سلیمانی را رحمت کند. وصیتنامه ایشان را بخوانید. خیلی قشنگ است. اوایل وصیتنامه خودش را معرفی میکند که من چه کسی هستم؛ در آخر میگوید من سرباز هستم. خیلی قشنگ هویت شخصی و نفس شخصی خودش را معرفی میکند. یک جاهایی خانوادههای شهدا، علما و نظامیها را با آن هویتهای تشکیلاتیشان خطاب میکند. بعد به آنها یک حرفهای تشکیلاتی میزند.
یعنی شما، علما، پاسداران، خانوادههای شهدا، یک نفس تشکیلاتی دارید. با آن نفس جمعی، آنها را مورد خطاب قرار میدهد. شما با این هویت جمعیتان، یک رسالتهایی دارید، یک وظایفی دارید که باید جمعاً تلاش کنید و این را محقق کنید. انگار یک نفر آدم میخواهد یک کار انجام بدهد.
نفس بومی
وقتی حرف از نفس میزنید ممکن است منظور شما از آن نفسالجمعی که با هویت جمعی میخواهید بگویید، نفس بومی و خودِ بومی شما باشد. شما اهل یک شهری هستید که آن شهر یک هویتی دارد؛ آن شهر برای شما تعهداتی میآورد. کارهایی باید برای سرزمین خودتان انجام بدهید، تعهداتی باید داشته باشید، با مردم خودتان، باید یکپارچه بشوید. کارهایی وجود دارد که مؤمن در جامعه ایمانی خودش و در محیطی که قرار دارد، وظیفه دارد انجام دهد؛ این نفس بومی شما میشود. این تقسیمبندی خودمان است، ولی عقلی و درست است.
ببینید مطالبی را که شهید سلیمانی، در وصیتنامهاش به مردم کرمان خطاب میکند، مشخصاً با مردم کرمان حرف میزند. در بیانات مقام معظم رهبری(حفظهالله) در اصفهان، با مردم اصفهان صحبت میکنند، نفس جمعی و فرهنگ عمومی مردم اصفهان را خطاب میکنند. مردم اصفهان اینطوری هستند. با آذربایجان صحبت میکنند، اینطوری میگویند. یعنی هویتهای بومی خودشان را برایشان توضیح میدهند و هویت را تثبیت میکنند.
ما به این هویتها نیاز داریم. فکر نکنید خلاف تقواست. ما اگر اهل استان یزد هستیم باید کرامتهایی که خدا در این سرزمین به ما عنایت کرده است، پیشینیان ما زحمت کشیدهاند و برای ما به ارمغان آوردهاند را نگه داریم. جزو وظایف ماست. این، خود بومی و هویت بومی میشود.
هویت ملی
کمی جلوتر میرود، خود یا نفس یا هویت ملی میشود. ما ایرانی هستیم. این ایران، سرزمینی است که در آن فرهنگی بوده و این فرهنگ امروز توانسته است بدرخشد و زمینهساز تمدن بزرگ اسلامی بشود. این را باید حفظ کرد؛ این ایران که امام خامنهای(حفظهالله) روی آن، اینقدر تأکید میکنند.
تفاوت ملیگرایی و تعهد به وطن
تفاوت ملیگرایی با تعهد به ایران چیست؟ ملیت ما، ایرانی است ولی ایران به عنوان یک ظرفی است که در آن اسلام قرار گرفته است، حفظ آن با حفظ اسلام، مساوی شده است. ما میگوییم در یک کشوری مثل ایران هستیم، باید تعهد به این ملیت داشته باشیم. حاج قاسم(رحمتاللهعلیه) میگوید: ما ملت امام حسینیم. شما یک موقع، به این مطلب ساده و عُرفی نگاه میکنید، یک موقع خیلی دقیق و علمی و عرفانی به آن نگاه میکنید. ملت امام حسینیم، یعنی چه؟ حرف از ملیت میزند. ما مردم ایرانی هستیم که هویت خودمان را در امام حسین(علیهالسلام) و این فرهنگ پیدا کردهایم. یعنی شما ایرانی را مساوی با این فرهنگ ببینید. نمیتوانیم از هم جدا کنیم. این تعهد میآورد. الزاماتی دارد. باید پای این تعریف بایستید.
نفس ملی
مقام معظم رهبری(حفظهالله)، اعتماد به نفس ملی را بیان میکنند. همانطور که یک شخص، اعتماد به نفس، نیاز دارد، یک ملت هم اعتماد به نفس ملی، عزت ملی و تعهد ملی نیاز دارد. داریم «علیکم انفسکم» را میگوییم. شما وقتی میخواهید به «علیکم انفسکم» عمل کنید، نفسالجمعی، نفس اجتماعی و نفس ملی خودتان را در نظر میگیرید. وظایفی به شما بار میشود.
شما یک نفس ملی دارید. این نفس ملی، وظایفی برای شما ایجاد میکند. «لَایَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» شما به عنوان این ملت، اگر این الزامات را رعایت کنید و به این آیه عمل کنید، نفس ملی خودتان را مراقبت میکنید. حواستان باشد، چطوری نفس شخصی خودتان را از بیماری مراقبت میکنید، اگر یک درد داریم، سریع میرویم درمان میکنیم. اگر در این نفس ملی خودتان دچار بیماری شدید، چرا بیتفاوت هستید؟ نهایتاً ما یک امت هستیم، امت اسلام.
نفس امتی // امت اسلام، نفس واحده است
این امت اسلام یک نفس واحده است. خودش یک امت واحد است کنفس واحده... این امت اسلام، هم کارهایی باید انجام بدهد که اگر آن کارها را به عنوان یک نفس واحده، یک واحد جمعی بزرگ و عظیم، مبتنی بر توحید به رسالت خودش عمل میکرد اینقدر تفرق نداشت و چندپارچه نبود. در آن صورت آیا کفار میتوانستند به آن مسلط بشوند؟!! «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»[14]؛ یعنی چه؟ چون «علیکم انفسکم» محقق نشده است، چون یکپارچگی نداریم.
یک نفس فردی، نفس تشکیلاتی، نفس بومی، نفس ملی و یک نفس امتی داریم. خدای متعال برای اینها هم حساب و کتاب باز کرده است. یعنی فکر نکنید که در قیامت فقط یک پرونده شخصی داریم. میفرماید: «کلُ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا...»[15]؛ ما برای هر امتی یک پرونده باز کردیم. نه فقط پرونده شخصی شما، پرونده امتی شما هم هست.
شما در محلهای زندگی میکردید، در یک شهر، زندگی میکردید، تکالیفی نسبت به این جزء داشتید. جزو اجزای این امت بودید، در کلان نسبت به امت، نسبت به ملت و نسبت به شهر خودتان چه کردید؟ باورتان میشود؟! اینها حرفهای مهمی است که گفته نشده است ولی در دل جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی اینها محقق شده است.
ما به پرونده امتی خود بیتوجهیم
ما پرونده امتی، ملی و بومی خودمان را توجه نداریم. اگر ما به اینها توجه داشتیم به این نفس اجتماعی خودمان توجه داشتیم نسبت به این همه فحشا و منکرات و فسادهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که اطراف ما شکل میگیرد، بیتفاوت نبودیم. اگر خودمان را در یک پیکره میدیدیم، درد نمیکشیدیم. دوای همه این مسائل در یک چیز است. حل همه این معضلات، این چندپارچگیها و بیتوجهی به «علیکم انفسکم» - در مراتب مختلفی که عرض کردیم.- توحید است.
اتحاد انبیا الهی، به دلیل توحید آنها
هر چقدر موحدتر، مؤمنتر، متعهدتر باشیم، یکپارچهتر و متحدتر میشویم. امام خمینی(رحمتاللهعلیه) یک جمله داشتند که الان در اینجا کارایی دارد؛ میفرمایند: اگر همه انبیای الهی، 124هزار پیغمبر یک جا جمع بشوند هیچ اختلافی با هم ندارند. چگونه یکپارچه شدهاند؟ چون موحد شدهاند.
دشمنترین دشمن
چرا ما اینقدر اختلاف داریم و درگیر هستیم؟ شاید در توحیدمان میلنگیم. این اختلافات درونی برای چیست؟ علت اینکه پیشرفت نمیکنیم و زمین میخوریم، دیگران نیستند. بعضی میگویند شیطان است. خدا در قرآن میفرماید: شیطان، دشمن آشکاری است ولی «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا»[16].
در حالی که وجود مبارک پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) در مورد نفس میفرمایند: «أعدی عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ»[17]؛ دشمنترین دشمن تو نفسی است که میان دو پهلویت قرار دارد. درون خود توست. چرا زمین میخوریم؟ چرا گاهی تعهدمان را زیر پا میگذاریم؟ چرا بیدین میشویم؟ چرا دیندار میشویم؟ چرا خوب میشویم؟ چرا بد میشویم؟ سرد میشویم؟ گرم میشویم؟ همه به درون ما برمیگردد، به بیرون ربطی ندارد.
میگوید: بیرون فلان اتفاق افتاد و باعث شد که حالم بد یا خوب شود. اصلاً ربطی به بیرون ندارد، همه به درون شما ربط دارد. درون تو خراب شده است. چرا شهید تندگویان(رحمتاللهعلیه) یازده سال زیر شکنجه زندانهای بعث، کم نیاود؟ چرا یک کلمه حرف نزد و در آخر شهید شد؟ او چطور توانست یازده سال دوام بیاورد ولی من نمیتوانم؟ خداوند این درون را به من هم داده است. همه مشکلات به درون برمیگردد، وگرنه شیطان سگ کیست که بخواهد به حریم شیعه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نفوذ کند؟ ما هنوز به ولایت و وحدت نرسیدهایم، در این مسئله با خدا و اولیای خدا یکپارچه و یگانه نشدهایم. اختلاف داریم و این اختلافها از اختلاف فهم است، از اختلاف مراتب و اختلاف معرفت است. اگر به یکپارچگی نزدیک شویم، اختلافات کاهش پیدا کند، آن وقت میشود سوخت آن موشک که به هدف میخورد و سریع به نتیجه میرسد.
وحدت در ساحت امام حسین(علیهالسلام)
در روایت میفرماید: «کُلُّنا سُفُنُ النجاةِ ولکِنْ سفینةُ جَدّی الحُسین أَوْسَعُ وفی لُجَجِ البحار أسْرَعُ»[18]؛ کشتی نجات امام حسین(علیهالسلام) سریع به مقصد میرسد، زیرا میتواند همه را یکپارچه کند. چرا کشتی امام حسین(علیهالسلام) تندتر از بقیه به مقصد میرسد؟ چرا افراد ناگهان با امام حسین(علیهالسلام) متحول میشوند؟ گروه گروه، انسان در قرون مختلف برای امام حسین(علیهالسلام) یکپارچه شدند و این از یکپارچگیهای ظاهری شروع میشود و به یکپارچگیهای باطنی میرسد. علامه طباطبایی(رحمتاللهعلیه) میفرماید: هیچ عارفی به هیچ مرتبهای از عرفان نرسید مگر در زیارت امامحسین(علیهالسلام). خلأ ما همین یکپارچگی است. ما زمانی با عراقیها میجنگیدیم، الان بخاطر امامحسین(علیهالسلام) همدیگر را بغل میکنیم. آن وحدت چطور محقق شد؟ شما در ساحت امت میخواهید وحدت ایجاد کنید.
این حرفها اندکی حوصله میخواهد. چون داریم حرفهای اجتماعی- سیاسی میزنیم، یکدفعه وارد بحثهای معرفتی میشویم. کمی ترمز حال همه کشیده میشود. ولی واقعاً لازم است. اینها مقدمات بحثهای اصلی است.
نتیجه وحدت بین شیعه و سنی
شما چگونه میخواهید یک امت واحده ایجاد کنید؟ چرا شعار انقلاب اسلامی وحدت شیعه و سنی است؟ برای ایجاد یکپارچگی است. میفرمایند در مشترکات وحدت داشته باشید و بر سر اختلافات دعوا نکنید. قرآن، قبله، پیامبر و مصالح امت اسلام را در نظر بگیرید، وحدت امت اسلام محقق میشود. از همین طریق همچون نفس واحده، یکپارچه میشویم.
فهمیدن و فهماندن این مسئله بسیار جدی و مهم است، چراکه امت مورد نظر ما همینگونه محقق خواهد شد. امروز داریم میبینیم که چگونه جمهوری اسلامی با وجود این همه موانع، بخاطر پایبندی به همین شعار وحدت شیعه و سنی و ورود به عرصه دفاع از مسلمین، به ویژه غزه سنی، همبستگی ایجاد کرده است. علمای اهل سنت میگویند: ای مردم، رهبر ما آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی) است. این وحدت شیعه و سنی از اصول است و نتیجه هم داده است. چقدر از همین جوانان اهل سنت وقتی که حقیقت ماجرا را متوجه شدند، به مذهب تشیع گرایش پیدا کردند. آن کسانی هم که ظاهراً مذهب تشیع ندارند، باز هم در این فرهنگ جمهوری اسلامی که فرهنگ عاشوراست، مستغرق هستند.
این وحدتی که اکنون اتفاق افتاده، در طول انقلاب اسلامی سابقه نداشته است. ببینید که چطور یک عده از همین حالا بر طبل عیدالزهرا میکوبند! این دستاورد عظیمی که با خون شهدای جنگ دوازده روزه به دست آمده را یک عده از سر جهالت یا خیانت میخواهند نابود کنند. عمداً و علناً به خلفا و مقدسات اهل سنت فحش میدهند و مجدد آتش فتنه را شعلهور میکنند. آیا این درست است؟ آیا این منطقی است؟ آیا این مورد قبول امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) است؟! کدام یک از این رفتارها، تشیع را تقویت کرد، سیره جمهوری اسلامی یا سیره برائتیهای ضد وحدت شیعه و سنی؟ کدام جواب داده است؟ کدام سبب شیعه شدن یک سنی بوده است؟ آیا نباید فهمید؟ همین الان یک برنامهریزی سنگین برای همین ایام شروع شده است. حالا چند روز دیگر ببینید که چه اتفاقی میافتد. مسئولین باید جلوی اینها را بگیرند و با عاملان تفرقه به شدت برخورد کنند.
رسیدن به نفس واحد ملی
چگونه نفس ملی را به وحدت میرسانید؟ قرآن، قبله و مذهب، همه را قبول داریم. ملت ایران عمدتاً شیعه هستند، پس با منافع ملی به اضافه رهبری واحد میشود نفس واحد ملی تشکیل داد. نفس واحد ملی یعنی ملت ایران یک نفس واحده شود و بتواند اهداف خود را محقق کند. چقدر برای تحقق یا عدم تحقق این نفس واحده تلاش میشود؟ یک عده تلاش میکنند تا این اتفاق نیافتد. جنگهای مذهبی، جنگهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور برای ایجاد شقاق و تفرقه است.
شهید حاج قاسم گفت: «ما ملت امام حسینیم». این حرف خیلی عمیق، خیلی فلسفی و خیلی عرفانی بود. شیعه و سنی عاشق امام حسین(علیهالسلام) هستند. اگر بخواهید نفس واحد ملی محقق شود، با امام حسین(علیهالسلام) محقق میشود. در این کشور مسجد، هیئت، کانون و هر چه مجموعه دارید، حوزه علمیه، دانشگاه همه تشکیلاتی هستند در این جامعه در کنار هم قرار میگیرند و ایران را شکل میدهند. دیگر هویت شما تشکیلاتی است. قرآن، قبله، پیامبر و مصالح امت اسلام به اضافه مذهب رسمی به اضافه منافع ملی به اضافه رهبری واحد به اضافه مصالح تشکیلات و ولی تشکیلات، وقتی درست عمل کردید، یعنی تشکیلات شما در راستای امت واحده دارد شکل میگیرد و جلو میرود. یعنی شما با یک هیئت میتوانید موج در جامعه ایجاد کنید. با یک کانون فرهنگی و جلسه قرآن میتوانید تحول در جامعه ایجاد کنید.
توجه به نفس شخصی و فردی
ما یک نفس فردی و شخصی داریم. نمیشود مؤمن باشد ولی تشخص تشکیلاتی نداشته باشد. مؤمن باشد اما تشخص ملی و امتی نداشته باشد. نسبتی بین خودش با امت، ملت و با تشکیلات نبیند. چگونه مؤمن است که معارف نمیخواند؟ یک جایی باید عضو باشد و به یک کاری مشغول باشد. این شخص با همه چیزهایی که عرض کردیم، بتواند تکلیف شخصی خودش را تشخیص دهد. به اضافه اینکه خود را به خاطر دیگران جهنمی نکند. پرونده نفس فردی و شخصی خود را کامل کند. ما اگر میخواهیم به جایی برسیم و رشد کنیم باید به نفس فردی خود و درون خود توجه کنیم. باید کار کنیم. رذائل ما موانع ماست، مانند نفسی که گرفتار حسادت است.
رزمندهای با گریه این را میگفت: «از سیم خاردار نفست باید رد بشی». واقعاً گریه دارد. میبینید آدمهای توانمند، کاربلد و مستعد، بخاطر غرور و هوا و هوس زمینگیرند. بخاطر اعتقاد به «نمیشود» کار نمیکند و کارآمدی ندارد. شما آدم خوبی هستید، ولی بخاطر تکبری که در وجود شماست، خیر شما به دیگران و جامعه نمیرسد.
توجه به هویت فردی، ملی، مذهبی
«عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ»[19]؛ خودمان را اصلاح کنیم، در آن صورت ضرر بیرون به داخل نمیرسد. و الاّ شما بیرون را نمیتوانید اصلاح کنید. به این معنا که اگر خود را اصلاح نکنید شما نمیتوانید همه موانع و بلایای بیرون را دفع کنید. خود را میتوانید بسازید. وقتی خود را ساختید از کمند اینها رها میشوید.
بنا بر نص آیه قرآن «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» ما ملت خود و ملیت خود را رها نمیکنیم. ما هویت امتی خودمان را رها نمیکنیم. پای این تکلیف باید تا آخر بایستیم. انقلاب اسلامی را مگر میشود رها کرد!
چیزهایی وجود دارد که این یگانگی و یکپارچگی را خراب میکند. شما دوست من! برادر من! خواهر من! برای رفع مشکلات ملی برنامهات چیست؟ دغدغهات کجاست؟ چکار میخواهید انجام دهید که در پروندهاتان درج شود. کل ماجرایی که از اهلبیت(علیهمالسلام) به ما رسیده برای چیست؟ در زمان شهادت ائمه(علیهمالسلام) کسانی بودند که از نظر فردی مستحبات را در حد اعلی رعایت میکردند.
فردی آمده به امام حسین(علیهالسلام) خیانت میکند. حضرت میفرمایند: مسلمان نیستید، آیا عرب هم نیستید؟! یعنی اگر به هویت ملی (عرب بودن) خودت توجه میکردی به یکپارچگی میرسیدی. این خیلی مهم است.
فایده و نتیجه عبادات، تقرب به خداست
زیارت جامعه سلامهایی دارد میفرماید: «السَّلامُ عَلَیکمْ أَئِمَّةَ الْمُؤْمِنِینَ، وَئسادَةَ الْمُتَّقِینَ، وَکبَراءَ الصِّدِّیقِینَ، وَأُمَراءَ الصَّالِحِینَ ... یا سادَتِی یا آلَ رَسُولِ اللّهِ، إِنِّی بِکمْ أَتَقَرَّبُ إِلَی اللّهِ جَلَّ وَعَلَا بِالْخِلافِ عَلَی الَّذِینَ غَدَرُوا بِکمْ، وَنَکثُوا بَیعَتَکمْ»؛ من چگونه تقرب میجویم به شما و به خدا، با مخالفت کردن با آنهایی که غدر کردند به شما و بیعت با شما را شکستند. این یک حرکت عمومی و لازم برای تقرب به خداست. اگر این حرکت عمومی، برای تقرب به خدا اتفاق نیفتد، عباداتی که دارید انجام میدهید نتیجه نخواهد داشت. چون هر عبادتی انجام میدهید حتی یک بسم الله میگویید، هدفتان باید قربة الی الله باشد. اگر عبادت شما را به خدا نزدیک نکند برای چه انجامش دادید؟ «ِالْخِلافِ عَلَی الَّذِینَ غَدَرُوا بِکمْ، وَنَکثُوا بَیعَتَکمْ»؛ اصلاً تقرب خودم را به تو در این میبینم که مخالفت کنم با آنهایی که دارند یکپارچگی نسبت به شما را به هم میزنند. مردم را از دور شما پراکنده میکنند. نقض بیعت میکنند. در زیارت امام رضا(علیهالسلام) میفرماید: «وحَمَلُوا النَّاسَ عَلَی أَکْتَافِ آلِ مُحَمَّدٍ»؛ دارند مردم را بر شانههای اولیای خدا سوار میکنند. این همان وظیفه است. امام مجتبی(علیهالسلام) یکی از قربانیان مظلوم این ماجراست.
علت مظلومیت امام حسن(علیهالسلام)
این همه توصیه به گریه بر مظلومیت امام مجتبی(علیهالسلام) از وجود مبارک پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) آمده برای این است که مظلومیت امام حسن(علیهالسلام) برای این بود که یکپارچگی امتش را به هم زدند. یعنی شما اطراف امام مجتبی(علیهالسلام) ده نفر آدم پیدا نمیکردید. امام حسین(علیهالسلام) با همه مظلومیتش جمعی از خوبان روزگار اطرافش جمع بودند. اما امام مجتبی طوری شد لشکرش را از هم گسستند. در یک حرکت، سردار سپاه امام حسن(علیهالسلام) هشت هزار نفر آدم را برداشت از اردوگاه امام رفت و به معاویه پیوست! شکستن یکپارچگی و یگانگی با امام، آن مسئلهای است که به خاطرش باید برای امام حسن گریه کرد و داد زد. از دوستان امام مجتبی که باید با او یگانه باشد، در چشم امام نگاه میکند و میگوید: «السلام علیک یا مذل المؤمنین»! این شخص نتوانسته مسئله را بفهمد. نتوانسته با اصل، خودش را هماهنگ کند. امروز این تهدیدها برای ما و انقلاب ما هم وجود دارد. امام مجتبی در اوج مظلومیت است.
«انتم بین صریع فی المحراب قد فلق السیف هامته» بعضی از شما را اینطور به شهادت رساندند در محراب با شمشیر فرق شما را شکافتند (وجود مبارک امیرالمؤمنین(علیهالسلام)). «و شهید فوق الجنازة قد شکت اکفانه بالسهام»؛ و شهیدی از شما که روی جنازه او تیرههایی کفن او را پاره پاره و به بدن او اصابت کرده بود. این روضهای که میخوانند برای امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام)، برای همه ائمه است. میگویند: غریب گیر آوردنت. این عبارت برای امام حسن(علیهالسلام) یعنی امام را تنها گذاشتند. یعنی یکپارچگی از بین رفت.
غربت امامان بقیع
ابنعباس میگوید: وجود مبارک پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: وقتی فرزندم حسن را شهید کنند ملائکه هفت آسمان بر او ضجه خواهند زد و همه چیز بر او گریه خواهد کرد. حتی مرغان هوا و ماهیان دریا بر حسن من گریه خواهند کرد. بعد پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) اینطور فرمودند: هر کس که بر حسن گریه کند روز قیامت که همه چشمها کور وارد محشر میشود چشم او بیناست.
اما من نمیدانم باید به چشمت بگویی به دلت بگویی که امشب برای امام حسن گریه کن. به چشمانت بگو ای چشم اگر نسبتی با امام حسن(علیهالسلام) داری نور چشمت گریه بر امام حسن است. فرمود: هر که بر مصیبت او اندوهناک شود روزی که همه دل ها غمگین است دل او شاد خواهد بود این یکی خیلی حسرت دارد فرمود: هر کس در بقیع او را زیارت کند قدمش بر صراط ثابت گردد در روزی که قدمها بر صراط لرزان است. داغ بقیع بر دل خیلیهاست. بقیع ندیدههای کربلا رفته اگر بروند بقیع دیوانه میشوند. کربلا رفتهها اگر یک وقتی رفتید بقیع تأمل کنید. خیلی فکر کنید، خودتان را آماده کنید، بعد بروید بقیع. اصلاً آن چیزی که شما فکر میکنید نیست.
گفت:
مرغ دل من گشته گرفتار بقیع/ ای من به فدای اشک زوار بقیع/ شبها که در بقیع را میبندند/ من گریه کنم به پشت دیوار بقیع.
داستان وصال شیرزای و شعر امام حسن(علیهالسلام)
این داستان شعر معروف وصال شیرازی را هم بگویم. وصال شیرازی از شعرای و ادبای عصر فتحعلی شاه است. خطاط بوده و به انواع خط مسلط بوده. او شصت و هفت بار قرآن را با دست خودش مینویسد. چشمش آب میآورد. دکتر به او میگوید: اگر بیشتر از این بخواهی کار کنی کور میشوی. چشمت را درمان میکنم به شرط اینکه دیگر نه بخوانی نه بنویسی. آدم هم که کارش این است نمیتواند کنار بگذارد. به یک روضه خوان بگویند تو دیگر روضه نخوان نمیتواند، دوباره شروع میکند.
چشمهای وصال شیرازی درمان میشود. دوباره شروع میکند به خواندن و نوشتن. چشمهایش نابینا میشود شروع میکند به گریه کردن ما از این دنیا دو چشم داشتیم که به کارمان میآمد و مینوشتیم. توسل میکند به وجود مبارک پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) یک شب در عالم رؤیا وجود مبارک پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را میبیند. حضرت به او میگویند: میخواهی چشمهایت خوب شود؟ تو که ذوق شعر داری برای حسن و حسین مرثیه بگو. همان جا باز حضرت صدیقه(سلاماللهعلیها) را میبیند حضرت به او میگویند: اگر خواستی شعر بگویی اول برای حسنم شعر بگو. چون حسنم مظلوم است. خیلیها شعر برای امام حسین(علیهالسلام) میگویند.
وصال از خواب بیدار میشود چشمش نابینا بوده میرود در حیاط خانه دست به دیوار شروع میکند این اشعار را فیالبداهه میگوید: از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد/ آن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد/ همینجوری تو حیاط دارد میرود دست به دیوار دارد این ابیات را میخواند میرسد به بیت دوم میخواهد بیت دوم را شروع کند. بگوید چشمهایش بینا میشود.
توسل به امام حسن(علیهالسلام)
حالا ما امشب به امام حسن(علیهالسلام) بگوییم شما که کور را شفا دادی این شعر خوانده شد وصال خواند شعر گفت شما چشمش را شفا دادی ما هم این شعر را داریم میخوانیم برا شما هم داریم گریه میکنیم ولی دردهایی داریم شفا بده. کوری باطنی ما را شفا بده. آنقدر امام حسن کریم است. آنقدر مهربان است. کاش صدای گریه شما را برای امام حسن امشب بلند شود.
بیت دوم گفت: خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت/ دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد گفت: نبود عجب که خون جگر گر شدش به جام/ عمریست روزگار همین در پیاله کرد. یک عمر است که امام حسن همینطور خون جگر خورده است. نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش/ ور میتوان ز غصه هزاران رساله کرد/ زینب درید معجر و آه از جگر کشید/ کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد/ هر خواهری که بود روان کرد سیل خون /هر دختری که بود پریشان کلاله کرد.
السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
گفت دو سبط مصطفی دادند جان از آب و بی آبی/ز بی آبی حسین اما حسن از آب بی جان شد
[1]. سوره مائده، آیه 105.
[2]. همان.
[3]. سوره مائده، آیه 105.
[4]. همان.
[5]. سوره ص، آیه 82.
[6]. همان، آیه 83.
[7]. سوره مائده، آیه 105.
[8]. همان.
[9]. سوره عصر، آیه 2.
[10]. سوره اعراف، آیه 189.
[11]. سوره توبه، آیه 128.
[12]. سوره آلعمران، آیه 164.
[13]. سوره نور، آیه 61.
[14]. سوره نساء، آیه 141.
[15]. سوره جاثیه، آیه 28.
[16]. سوره نساء، آیه 76.
[17]. تنبیهالخواطر، ج 1، ص 259.
[18]. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲، حدیث ۱۴.
[19]. سوره مائده، آیه 105.