تقابل آخرالزمانی ظالم و مظلوم

تقابل آخرالزمانی ظالم و مظلوم


تقابل آخرالزمانی ظالم و مظلوم

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: مستضعفین به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: مستضعفین استکبارستیز و مستضعفین استکبار­پذیر. مستضعفین استکبار­پذیر هم به دو دسته تقسیم می‌شوند: یک دسته‌شان مستضعفین مظلومی هستند که توان مقابله با ظلم ظالم را نداشتند و  یک دسته‌شان مستضعفین مظلومی هستند که می‌توانستند زیر یوغ ظالم نباشند ولی با ظلم ظالم کنار آمدند، پس اینها مظلومِ ظالم‌پرور هستند! // در جبهۀ مستکبر و مستضعف، مسیحی، یهودی و همه ادیان و مذاهب پیدا می‌شود. این مستضعفین در واقع کسانی هستند که حق به آنها نرسیده است؛ امپراطوری رسانۀ غرب و سردمداران استکبار، حبائل کذب و افترا را طوری در عالم پهن کرده‌ که همین الآن در غرب، چشم و گوش مردم را بر حقائق بسته‌اند. // مظلومین و مستضعفین نزدیک‌ترین وضعیت را به جبهه حق دارند و ظالمین و مستکبرین نزدیک‌ترین وضعیت را به جبهه باطل دارند یا خود باطل‌اند. خداوند این دو صف‌بندی را ایجاد می‌کند. عالم به دو دسته ظالم و مظلوم و مستکبر و مستضعف تقسیم می‌شود. درگیری نهایی در آخر‌الزمان بین مستکبر و مستضعف، ظالم و مظلوم، در هر آئین و دینی ایجاد می‌شود.

 

شناسنامه:

عنوان مراسم: اینجا خیمه‌ای برپاست

موضوع سخنرانی: به طرف درست تاریخ

تاریخ: یکشنبه 24/ 4/ 1403؛ شب نهم از مراسم ویژه دهه اول محرم

مکان: مدینة­ العلم کاظمیه

 

اهمیت روح حاکم بر شعار در وجود انسان

ادامه بحث، ذیل موضوع «به طرف درست تاریخ»؛ روح یا شعار، سؤالاتی مطرح شد که هر مقدار را بتوانیم پاسخ دهیم و اگر هم فرصت نشد باید در جلسات آتی هفتگی هیئت و مناسبتی بعضی از این سؤالات را پاسخ دهیم.

ما شیعه ایرانی هستیم که در جغرافیای معهود الهی در تاریخ قرار گرفته‌ایم. در سرزمینی که در روایات از این قوم به نام قوم سلمان فارسی نام ‌برده شده و منشأ اثر عمیق در آخرالزمان است. برای اینکه صلاحیت این ویژگی‌ها و شعارهایی که وجود دارد را داشته باشیم و واقعاً در سمت درست تاریخ باشیم؛ نه‌ فقط در ایران زندگی کنیم یا در یک جغرافیای معرفتی و معهود زندگی کرده باشیم ولی خودمان نقشی در بودن در طرف درست تاریخ نداشته باشیم، لازمه‌اش این است که روحیه و کُنش مکتبی داشته باشیم. شعار کافی نیست، روحیه‌اش لازم است، حال و هوا و منطق و گفتمان لازم است.

 اساساً دین را آنهایی تضعیف می‌کنند که مطابق با منطق دین عمل نمی‌کنند. دین را آنهایی منزوی می‌کنند که تمام و کمال به دین عمل نمی‌کنند. شاید در این ظلمی که به دین روا می‌شود، ما هم به‌اندازه خودمان سهم داشته باشیم. خیلی مهم است که انسان وقتی در یک دسته و یک‌ طرف قرار می‌گیرد، اگر شعار آن ‌طرف را سر می‌دهد، روح آن ‌طرف در وجود او وجود داشته باشد. چه ظلم، چه عدل، چه خوبی، چه بدی. نمی‌خواهم بگویم بدی خوب است! می‌خواهم بگویم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) کارش به‌جایی رسید که فرمود: کاش حداقل مثل یاران معاویه بودید. آنها سر ماجرای خودشان همان روحیه را دارند نشان می‌دهند، آن روح استکبار بر آنان حاکم است ولی ما نفهمیدیم شما مستکبر و مستضعف، مؤمن یا منافق هستید؛ این آن خطری است که تهدید می‌کند و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) گلایه‌شان را کردند. اگر شعاری می‌دهید، روح حاکم بر آن شعار باید در وجودتان باشد وگرنه آن شعار، دین و مکتب را هم ضایع می‌کنید.

 

سه تقسیم‌بندی ریشه‌ای و کلان

عرض کردیم که سه تقسیم‌بندی ریشه‌ای و اساسی هست که همه تقسیم‌بندی‌هایی که قرآن و روایات کرده‌اند ذیل این سه قسمت‌بندی قرار می‌گیرد. یک تقسیم‌بندی حق و باطل که اصل تقسیم‌بندی است. تقسیم‌بندی بعدی، تقسیم‌بندی مستضعف و مستکبر؛ استضعاف و استکبار است و تقسیم‌بندی بعدی، تقسیم‌بندی ظالم و مظلوم است. همه آنچه که شما از فضائل و رذایل و خوبی و بدی‌ها می‌بینید، دودسته‌ می‌کنید، یک تقابل با هم دارد، ذیل این دو قابل ‌تعریف است؛ یعنی یا در جبهه حق هست یا باطل، یا ذیل جبهه مستضعفین است یا مستکبرین، یا در جبهه ظالمین است یا در جبهه مظلومین. این تقسیم‌بندی خیلی کلی و کلان است. آخر بحث ان‌شاءالله عرض می‌کنم که این تقسیم‌بندی ریشه­ای کلی و کلان به چکار می‌آید.

 

وارثان زمین چه کسانی هستند؟

 مستضعفین به دودسته کلی تقسیم می‌شوند: مستضعفین استکبارستیز و مستضعفین استکبار­پذیر. مستضعفین استکبارستیز، مستضعفینی هستند که به آنها ظلم شده، از نظر زندگی و مواهب دنیا عقب نگه‌داشته شده‌اند، تحت ظلم‌اند و از نظر دستیابی به تکنولوژی‌ها، صنعت‌ها و... استثمار شده‌اند، به ‌اصطلاح تحریم شده‌اند، نتوانسته‌اند به آن قله‌هایی که می‌خواستند برسند یا خیلی دیر دارند می‌رسند، آنها مستضعفین‌اند ولی استکبارستیزند. قرآن می‌فرماید: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»[1]؛ اینها چون استکبارستیزند، وارثان زمین می‌شوند. امام آنها هم امام عصر(ارواحنافداه) است.

 

مظلومِ ظالم!

دسته دوم: مستضعفین استکبار­پذیر؛ مستضعفین استکبار­پذیر هم به دو دسته تقسیم می‌شوند: یک دسته‌شان مستضعفین مظلومی هستند که توان مقابله با ظلم ظالم را نداشتند و  یک دسته‌شان مستضعفین مظلومی هستند که میتوانستند زیر یوغ ظالم نباشند ولی با ظلم ظالم کنار آمدند، پس اینها مظلومِ ظالم هستند.

قرآن می‌فرماید: «إنّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ  قَالُواْ فیمَ کُنتُم قالوا کُنَّا مُستَضعَفِینَ فِی ٱلأَرضِ کُنَّا مُستَضعَفِینَ فِی ٱلأَرضِ قالوا أَلَم تَکُن أَرضُ ٱللَّهِ وَسِعَةࣰ فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فاولئک...»[2]؛ اینهایی که ظلم پذیرند وقتی ملائکه به آنها می‌گویند به خودتان ظلم کردید، شما ظالمید. می‌گویند: ما کجا ظالمیم؟ ما مظلومیم! ما مظلوم بودیم، ما در زمین مستضعف بودیم. ملائکه به آنها می‌گویند: مگر زمین خدا وسیع نبود؟! خب مهاجرت می‌کردید. چرا در زمینی که به شما ظلم می‌کردند ماندید؟! اگر نمی‌توانستید ریشه ظلم را بکَنید، خودتان را که می‌توانستید از معرکه جدا کنید! این هم یک مبارزه است. چرا پشت ظالمین را خالی نکردید؟ چرا سیاه لشکر ظلم شدید؟ چرا ظلم را پذیرفتید؟ شما می‌توانستید ظلم را نپذیرید. می‌توانستید مبارزه کنید. با ظلم مبارزه می‌کردید، نمی‌توانستید با ظلم مبارزه کنید، مهاجرت می‌کردید، چرا مهاجرت نکردید؟

مسلمین هم در صدر اسلام وقتی دیدند در مکه جایی برایشان نیست، مهاجرت کردند. آغاز فتوحات اسلام هم از همان‌جا بود. [کجا رفتند؟ تازه پیش یک پادشاه مسیحی رفتند، از بت‌پرست‌ها به اهل کتاب پناه بردند.] بعد اینها مؤمنه‌اند و مسلمان داخل آنهاست ولی ملائکه به آنها می‌گویند که شما ظالمید. آنها می‌گویند که ما مظلوم بودیم، مستضعفیم، اما ملائکه می‌گویند که شما می‌توانستید مبارزه کنید اما نکردید. «فَاولئکَ مَأواهُم جَهَنَّمُ وَ سَاءَت مَصِیراً»؛ اینها جایشان در جهنم است.

 پس یک دسته مستضعفینی هستند که علی‌الظاهر مظلوم هم بودند ولی عذر نداشتند، راه مبارزه و راه فرار داشتند ولی زیر بار ظلم رفتند. خداوند متعال می‌فرماید: اینها به جهنم می‌روند.

 

عاقبت مظلوم استکبار­پذیر

خداوند متعال در آیه 33 سوره سبأ گفتگوی ظالمین و مظلومین را آورده است؛ «و قال الذین استضعفو للذین استکبروا...»[3]؛ قیامت که می‌شود ‌بخشی از مظلومینِ مستضعف که اینگونه‌اند به مستکبرین می‌گویند: شما شب و روز به ما فشار آوردید که ما کفر ورزیدیم، اگر شما نبودید ما کفر نمی‌ورزیدیم. ما زیر یوغ شما بودیم، شما زور می‌گفتید. وقتی حساب ‌و کتاب می‌شود، صحنه حساب و قیامت و عذاب را که می‌بینند پشیمان می‌شوند. خداوند متعال دستور می‌دهد غل و زنجیرها را بیاورند، بر گردن فرماندهان و فرمان‌برداران می‌اندازند و همه آنها را به جهنم می‌برند. هم ظالم و هم مظلوم را به جهنم می‌برند. هرکسی مظلوم شد خوب است؟! مظلومی که استکبارستیز و ظالم ستیز است خوب است، نه مظلوم ظالم‌پرور، نه مظلوم استکبارپرور و مستکبرپرور، مظلومی که کوچه می‌دهد که ظلم باب شود! اینها را خداوند متعال با ظالمین به جهنم می‌برد.

 

کودکان و زنان مظلوم در کدام دسته مظلومین هستند؟

آن دسته‌ای که مستضعف و مظلوم‌اند، استکبارستیز نیستند ولی ظالم هم نیستند، مثل کودکان و زنانی که تحت سیطره بودند یا مردانی که کم‌توان و کم‌خرد بودند، اینها، واقعاً نه راهی برای مهاجرت و نه راهی برای مبارزه داشتند، مظلوم واقع شدند و مستضعف هم بودند و ظالم‌پرور هم نبودند، «فَأُولَئِکَ عَسَی اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَکَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا»[4]؛ چون راهی برای مبارزه و مهاجرت هم نداشتند، خداوند متعال از آنها می‌گذرد.

پس ما یک مستضعف و مظلوم داریم که استکبارستیزند، یعنی شرایط اعتراض، مبارزه و هجرت برایشان فراهم است و به نحوی با ظلم مبارزه می‌کنند؛ اینها (وَ نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرض) وارثان زمین می‌شوند، به ‌اضافه آن مستضعفان استکبار­پذیری که مظلوم‌اند و راهی برای مبارزه ندارند، اینها هم شرایط و زمینه برای اینکه به دسته اول متصل شوند برایشان فراهم است.

 

مستضعف استکبارپذیر هم ظالم است

 یک دسته آخر از مستضعفان هم هستند که هم استکبارپذیرند، هم مظلوم، خودشان هم ظالم‌اند؛ چراکه «ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ‌...»[5] برای اینکه اقدام به مقابله نکردند؛ مهاجرت و مبارزه نکردند؛ البته همین که مستضعف شدند و تحت ظلم قرار گرفتند و خودشان را مورد ظلم دیدند به نام مستضعف یا مظلوم کفایت نمی‌کند که اینها از همه امتیازات و تخفیفاتی که خدا برای مستضعفین قائل شده، بهره‌مند شوند؛ اصلاً اینطور نیست. لذا  انسان باید وقتی مستضعف و مظلوم هم واقع می‌‌شود، کاملا بررسی کند. در واقع، وقتی شما مظلوم شدید و به شما ظلم شده اگر بررسی کنید تقصیر خودتان هم هست، مگر اینکه واقعاً بی‌تقصیر باشید.

ما باید دقت داشته باشیم که مظلومِ ظالم‌پرور، مستضعفِ مستکبرپرور نباشیم. این می‌شود شعار مستضعفین. وقتی می‌گوییم مستضعفین، جزء کدام دسته از مستضعفین هستیم؛ منظورمان کدام مستضعفین است؟ مستضعفینِ استکبارستیزِ غیرمستکبرپرورِ مظلومِ غیرظالم؛ به این می‌گویند مستضعف است.

با این وصف، آیا کافی است که من در یک جغرافیا در یک جمع خوبی هستم؟ یا بگویند خوش به حالت که در یک جمع خوب مؤمنانه‌ در جمع مستضعفین قرار داری؟ یا درست است که شما بگویید در جمعی از مجاهدین یا اصلا در یک کشور مجاهد و جهادی دارید زندگی می‌کنید؟ اصلاً شما مجاهدید، ویژگی‌های دینی که از آن حرف می‌زنید و دم می‌زنید خودتان دارید یا دلتان خوش است که در این محله دارید زندگی می‌کنید؟

اکنون ملاحظه بفرمایید. در ادامه آیات دیگری را می‌خوانم که بیشتر مشخص شود.

 

یهودیان، مسیحیان و مسلمانان مستکبر یا مستضعف

مبحث استکبار و استضعاف است. ما یهودیان، مسیحیان و مسلمانان مستکبر نیز داریم؛ یهودیان، مسیحیان و مسلمانان مستضعف نیز داریم؛ به این صف‌بندی‌ دقت کنیم، در این صف‌بندی مستضعف و مستکبر همه‌ ادیان هستند، ولی هستند آنهایی که مظلوم‌اند، مسلمانان‌اند یا مسلمان نیستند ولی ظلم‌ستیزند؛ در همۀ‌ ادیان و مذاهب. و هستند کسانی که مظلوم‌ و ظالم‌پرورند چه مسلمانان، چه یهودی و چه مسیحی.

خداوند با تأکید می‌فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا...»[6]؛ شدیدترین دشمنان برای اهل‌ایمان، یهود و مشرکین‌اند. اینجا مستکبر چه‌کسی است؟ قوم یهود. البته اینجا چون نماد استکبارند خداوند اسم برده وگرنه ما یهود مؤمن نیز داریم، کما اینکه الان می‌بینید که بعضی از همین خاخام‌های یهودی از طیف‌های یهودیانی هستند که با صهیونیست‌ها مخالف‌اند؛ همه‌ نوع داریم اما عمدتاً شدیدترین دشمنی را یهود با اهل ‌ایمان دارند. در ادامه آیه خدا می‌فرماید: «...وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَی ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبَانًا وَ أَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ»؛ نزدیک‌ترین دوست به اهل‌ایمان نصاری هستند. این مسیحیان همین کشیش‌ها و راهب‌هایشان استکبار ندارند. عمدتاً یهود سرکش و مستکبر است مگر اینکه یک‌عده آدم خوب هم در بین‌شان هست. معمولا مسیحیان مودّت دارند و سازگارترند و اهل استکبار نیستند مگر یک‌ طیف مستکبرشان که ]سرکش و مستکبر[ هستند.

در آیه بعد، در مورد آنهایی که استکبار ندارند می‌فرماید «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری‌ أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ»[7] وقتی برای همین کشیش‌ها و بعضی از راهب‌هایشان و بعضی از مسیحیان آیات قرآن را می‌خوانی، چشم‌هایشان پر از اشک می‌شود؛ حق را حس می‌کنند و می‌فهمند. می‌گویند ما ایمان داریم. «وَ مَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ»[8]. توجه بفرمایید به آیه‌ بعد که مدّنظر است: «فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ ذَلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ»[9] که اینها (همین مسیحیان) حرف زدند، دل‌هایشان نور داشت، آیات قرآن را گرفتند، خدا به آنها مزد می‌دهد. بعد می‌فرماید: این‌ها جایشان در بهشت است. مسیحی هستند! اما این جزای انسان‌های نیکوکار است.

توجه داشته باشید ما در میان مسیحی‌ها کسانی را داریم که اگر حق به آنها برسد آن را می‌پذیرند؛ یعنی می‌شود آنها را در جبهه حق تعریف کرد اما حق به آنها نرسیده، حق به‌ آ‌نها برسد می‌پذیرند؛ یعنی روحیۀ حق‌پذیری دارند. یهودی‌هایی که اینگونه‌اند هم داریم؛ گرچه می‌بینیم که غالباً شدیدترین دشمنی‌ را یهودی‌ها با اهل‌ایمان دارند.

پس جبهۀ مستکبر و مستضعف اینگونه است؛ یعنی در آن مسیحی پیدا می‌شود، یهودی پیدا می‌شود، در هر دو طرفشان. در واقع حق به آنها نرسیده است؛ این امپراطوری رسانۀ غرب و سردمداران استکبار، حبائل کذب و افترا را طوری در عالم پهن کرده‌ و کاری کرده‌اند که همین الآن در غرب، چشم و گوش مردم از آن منطقی پر شده که آنها ارائه کرده‌اند. مگر اینکه کسی بخواهد برود تخصصاً در مورد حقیقت بررسی کند.

پس همین الآن ما در غرب مستضعف فکری داریم که حقائق به او نرسیده که اگر حقایق به او برسد، یک باور و ایمانی قلبی در درونش هست و یک فطرت زنده‌ای دارد که این فطرت حقیقت را درک می‌کند.

 

مستضعفان استکبارستیز را دریاب!

 همچنین خداوند در جای دیگری می‌فرماید: «وَ إِذا یُتْلی‌ عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ»[10] قرآن را برایشان بخوانی، در حالی‌که اینها مسلمان هم نیستند، می‌گویند ما ایمان آوردیم، قبل از اینکه این آیات را بشنویم ما تسلیم بودیم در مقابل حق! طیف عظیمی از مردم در دنیا الآن اینگونه‌اند. حقیقت به آنها نرسیده، اگر حقیقت به آنها برسد با حق‌اند‌. ساحران زمان حضرت موسی(علیهالسلام) برای فرعون کار می‌کردند اما زمانی که حقیقت را فهمیدند که این سحر نیست و معجزه است، در آن هنگام قرآن می‌فرماید: «فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدِینَ...»[11]؛ آنها همگی‌ در مقابل حضرت موسی به سجده افتادند «...قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَ مُوسَی»[12]، ما ایمان آوردیم، آن هم چه ایمانی! مقابل فرعون. دقت کنید این مستضعفِ استکبارستیز است، مظلومِ ظلم‌ستیز است؛ ظالم پرور نیست، وقتی حق را فهمید قیام می‌کند. ولو «بلغ ما بلغ»؛ فرعون گفت: شما را می‌کشم، دست راست و چپ‌تان را قطع می‌کنم و... اینها چه گفتند؟ «قَالُوا لا ضیرَ إِنَّا إِلی رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ»[13]‏؛ گفتند هرکار می‌خواهی بکن ما دیگر به سمت خدا منقلب شدیم و به جبهه مقاومت آمدند، به جبهه حضرت موسی آمدند و اینگونه حقیقت را فهمیدند.

آن کسی که مسلمان نیست، شیعه هم نیست و خارج از مکتب اسلام است، مسیحی، یهودی، بودایی یا هندوست اگر مستکبر است او را رها کن اما اگر مستضعف است، با توجه به اینکه این مستضعف‌ها هستند که تکلیف کره زمین را روشن می‌کنند نه مستکبر‌ها، همۀ تلاش ما باید این باشد که اینها را از استضعاف فکری نجات دهیم‌ و قدرت تولید کنیم. کما اینکه ما هم مستضعف بودیم، ما جمهوری ‌اسلامی، از انقلاب ‌اسلامی مستضعف بودیم، انقلاب کردیم مستضعف بودیم، الآن هم در طبقه و توانی که باید داشته باشیم مستضعفیم؛ چراکه اجازه نمی‌دهند به آن توان برسیم. البته که نسبت به گذشته مستضعف نیستیم و به قدرت رسیده‌ایم؛ به «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة...»[14] رسیده‌ایم؛ در سیاست دیگر مستضعف نیستیم و به قوت رسیده‌ایم؛ ما در دنیا معادله تعیین می‌کنیم، در امور نظامی هم ما دیگر معادلات را عوض می‌کنیم. فرمودند که در اقتصاد می‌لنگیم این هم به دلیل این است که نخ آن دست کسانی است که مستکبرند.

 

روحیه حق‌طلبی در آمریکا!

 غیرمسلمان‌ها و مؤمن‌هایی که شعار اسلام و ایمان ندارند، اما روح تشیع و روح اسلام و حق‌طلبی و حق‌جویی دارند، حق به آن‌ها نرسیده‌، نمونه‌اش یک جوان ۲۲ ساله‌ای است که اخبار هم چند وقت پیش نشان داد. مقابل کاخ سفید بلندبلند از ایرانی‌ها حمایت ‌می‌کرد. این جوان گوهر ایمان در قلبش هست؛ گرچه یهودی است ولی حق‌طلب است. شما به او امیدوار باشید، خبر‌ها به او نرسیده، خیلی چیز‌ها را ندیده ‌است. حضرت آقا در آن نامه به جوانان آمریکایی چه نوشتند؟ نوشتند: «شما خبر ندارید که اینها ]صهیونیست‌ها[ از خیلی سال قبل جنایت می‌کردند...» اینها که خبر ندارند چون نگذاشته‌اند بفهمند. مگر تلویزیون و ماهواره آنها چه چیزی را نشان می‌دهد؟ یک ظلم فجیعی اتفاق افتاده‌ که بمب این ظلم در دنیا، در غزه منفجر شده ‌است و تازه همه فهمیده‌اند. اکنون نگاه کنید دانشجویانی که در دانشگاه‌های آمریکا در اعتراض به جنایات صهیونیست‌ها کتک خوردند، از تحصیل محروم شدند، اساتید دانشگاهی که اخراجشان کردند؛ اینها که برای معیشت نیامده بودند. جوانان و مردمان فرانسه که برای دفاع از غزه به خیابان‌ها آمدند، برای معیشت که نبود. بله، پارسال اینها داشتند در خیابان‌هایشان برای معیشتشان می جنگیدند، اما الان که برای معیشتشان نیامدند؛ برای دفاع از مظلوم و دفاع از غزه آمدند.

اینها نشان‌دهنده آن است که این مردم حق‌طلب‌اند، روح ایمان در اینها هست، شعارش را ندارند یعنی مسلمان و مؤمن و شیعه نیستند، اما روح مسلمانی دارند. همان حرفی که شهید مطهری ‌فرمود: «یک نفر مسلمان شیعه مؤمن شعار ایمان و تشیع دارد ولی روحش بر او حاکم نیست؛ روح یهودیت بر او حاکم است روح ظلم و روح استکبار بر او حاکم است. یکی هم است اصلاً مسلمان نیست اما روح استکبارستیزی در او هست؛ یعنی روح ایمان در او هست؛ شما به او امیدوار باشید ولی به آن مسلمان امیدوار نباشید.»

 

صفها در آخرالزمان چگونه از هم جدا می‌شوند؟/ صف‌بندی‌آخرالزمان

خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً»[15]؛ اینها مسلمان‌ها و مؤمنینی هستند که اذیت می‌کردند. چه کسانی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را اذیت می‌کردند؟ یهودی‌ها، اینها هم دارند پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را اذیت می‌کنند. خدا می‌گوید لعنت بر اینها، شعارشان ایمان است اما روحشان روح یهودی‌هاست.

مردم دنیا، جوانان آمدند و طرف مظلوم و علیه ظالم ایستادند. مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) به این جوانان می‌فرمایند: شما در طرف درست تاریخ ایستاده‌اید. آقا جان، اینها که نیامدند از شیعه حمایت کنند، حتی از انقلاب اسلامی هم حمایت نکردند، شما چرا می‌گویید در طرف درست تاریخ ایستاده‌اند؟ چون اینها، طرف مظلوم ایستاده‌اند، صف‌بندی آخر‌الزمان خیلی واضح‌تر از همیشه تاریخ است، بر سر مستضعف و مستکبر و سر ظالم و مظلوم است. در این صف‌بندی‌ها در هر دو طرف آن، مسلمان شیعه و سنی، مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودائی، هندو و حتی آتئیسم هست. در این دوگانه مستکبر و مستضعف و ظالم و مظلوم، همه ادیان و مذاهب هستند.

 

گوش شنوای حق

این به چه معناست؟ یعنی ارزش اسلام پایین آمده است؟ ارزش تشیع کم شده، معیار عوض شده ‌است؟ از حرف روشن و شفاف تشیع توحیدی ناب رفته و یک موضوع دیگری آمده‌ است؟ نه اینگونه نیست، ارزش اسلام و تشیع پایین نیامده‌ که دیگر ملاک حق و باطل نباشد، صف‌بندی مظلوم و ظالم و مستضعف و مستکبر مشخص شده است. برای شناخت اینکه حق‌طلب‌ها چه کسانی هستند، با چه کسانی می‌شود حرف زد و گوش شنوا دارند؟ چه کسانی اگر ندای توحید بلند شود به سمتش می‌روند؟ آنها مظلومان و مستضعفان‌اند. چه کسانی گوششان بدهکار نیست و هرچه که حق می‌گویید هلهله می‌کنند که نشنوند؟ آنها مستکبر و ظالمان‌اند.

مظلومین و مستضعفین نزدیک‌ترین وضعیت را به حق دارند و ظالمین و مستکبرین نزدیک‌ترین وضعیت را به باطل دارند یا خود باطل‌اند. خداوند این دو صف‌بندی را ایجاد می‌کند. عالم به دو دسته ظالم و مظلوم و مستکبر و مستضعف تقسیم می‌شود، تکلیف مشخص می‌شود. چون درگیری نهایی در آخر‌الزمان بین مستکبر و مستضعف، ظالم و مظلوم، در هر آئین و دینی ایجاد می‌شود.

 

امام مستضعفان و مظلومان

امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، امام مظلومان و مستضعفان‌اند، «وَ نُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا...»[16]؛ و این روایت که می‌فرماید: «یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»[17]؛ حرف از عدل دارد، حرف از استضعاف و استکبار است، حرف از شیعه و سنی نیست. حضرت پس از اینکه زمین پر از ظلم و جور شده‌، آن را پر از عدل و داد می‌کنند، او امام مستضعفان و مظلومان‌اند. چرا اسم دیگری نگذاشتند که اینقدر برجسته شود؟ برای اینکه مردم صف می‌بندند، درحالی‌که تشنه‌ عدالت و از ظلم‌ها منزجرند. تشنه قوت بعد از استضعاف‌ها و امامی که قوت می‌دهد هستند و امامی که عدل برپا می‌کند، این آقاست. این آقا آخرین وصی و خلیفه خدا روی زمین است، او رهبر همه شیعیان است، حق مطلق است، ولی شعارش ظلم‌ستیزی است.

 

فتح عالم با ظلم‌ستیزی

آن‌وقت وقتی امام مظلومان می‌شود، در این صف مظلومان از همه ادیان هستند، همه به ایشان می‌پیوندند. در صف مستضعفان همه هستند و مستضعفان به ایشان می‌گروند؛ اینگونه عالم را فتح می‌کنند. جنگ فقط با سردمداران مستکبر و ظالم می‌ماند، اغلب مردم می‌پیوندند. شما اگر روایات مربوط به ظهور را هم ببینید که امام با مسیح(علیه‌السلام) ظهور می‌کنند، اکثریت مردم دنیا هم که به دین غالب مسیحی هستند، با دیدن حضرت مسیح(علیه‌السلام) و شرایطی که برایشان فراهم است به امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) ایمان می‌آورند.

یاران اروپایی و غربی که امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) دارند به حضرت می‌پیوندند. شما این را خیلی بعید نبینید. وضعیت امروز جمهوری اسلامی را ببینید، جمهوری اسلامی از سطحی از استضعاف بیرون آمده و به قوت رسیده، از سطحی از مظلومیت بیرون آمده و به عدالت رسیده، قوت پیدا کرده است. با این قوتش نیامده بگوید شیعه‌ها بیایید من زور پیدا کرده‌ام حالا باید شیعه‌ها را تحویل بگیریم. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[18] نفرمودند که شیعه یا سنی باشد، ما مطلقاً از مظلوم دفاع می‌کنیم و از ظالم هم حتماً انتقام می‌گیریم. خصم هستیم و این را عمل می‌کنیم، چه کسی عمل می‌کند؟ جمهوری اسلامی. خط‌کش ظلم و عدل و استضعاف و استکبار است، خط‌کش شیعه و سنی نیست.

چه اتفاقی می‌افتد؟ وقتی مردم مظلوم غزه بمباران می‌شوند، در عرصه بین‌الملل تلاش می‌کند، از چه کسی دفاع می‌کند؟ از سنّی. مسلمان و سنی است، اصلاً مسلمان نباشد، از مظلوم دفاع می‌کند. یک دفعه مظلومین غزه، حماس، گروه‌های مجاهد به صهیونیست‌ها حمله می‌کنند. چه کسی آنها را تجهیز کرده، چه کسی به آنها یاد داده است؟ بعد آنها شروع به زدن می‌کنند، مواضع ما در سوریه را هم می‌زنند، می‌شود وعده صادق برای شیعه و طوفان‌الاقصی برای سنی‌ها.

شیعیان یمن، ایران شیعه، به صهیونیست‌ها حمله می‌کنند؛ یعنی از مظلوم دفاع می‌کنند، جلوی ظالم می‌ایستند نتیجه این شد که کاربران فضای مجازی از اهل سنت اعلام کردند، گفتند اگر شیعه این است ما شیعه‌ایم. از مظلوم دفاع کن -نه فقط اینجا- این مظلومیت، کار می‌کند، این مظلومیت، جوان‌های دانشجوی آمریکایی و فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها را به خیابان می‌کشاند، افراد با ادیان مختلف را به خیابان می‌کشاند. آنها مرگ بر اسرائیل می‌گویند. شعار مرگ بر اسرائیل برای چه کسی است؟ شعار ماست. ما 50،40 سال است که مرگ بر اسرائیل می‌گوییم، از زمانی که امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) شروع کرد. شعار ما را می‌دهند، جوان آمریکایی به نشانه مبارزه با استکبار، پرچم کشور خودش را آتش می‌زند و زیر پا لگدمال می‌کند.

ما رسانه و غول‌های تبلیغاتی نداشتیم، آنها داشتند، چطور شده است؟ مگر امام حسین(علیه‌السلام) رسانه قوی داشتند؟ امام حسین(علیه‌السلام) اثر مظلومیتشان در دنیا منفجر شد. آن‌وقت یک عده در چنین شرایطی اشتباه می‌کنند.

 

شیعه سیاسی

ببینید ما الان نخواستیم شیعه اعتقادی درست کنیم، ما شیعه سیاسی درست می‌کنیم. شیعه‌ای که امروز در کشور خودمان است اگر شیعه سیاسی نباشد، به درد نمی‌خورد؛ چراکه با ظالم می‌سازد، علیه مظلوم اقدامی نمی‌کند. آن‌طرف یک عده‌ در اروپا و آمریکا و اطراف کره زمین هستند که شعارهای اسلام را سر می‌دهند و خودشان هم نمی‌دانند، حضرت آقا(حفظه‌الله) می‌آیند و به آنها می‌گوید شما الان در جبهه مقاومت آمدید، می‌دانید؟ شما طرف درست تاریخ ایستاده‌اید، می‌دانید؟ بقیه‌اش هم من بگویم؛ شما تشیع را تبلیغ می‌کنید، می‌دانید؟ شما اسلام ناب، را تبلیغ می‌کنید، شما در خط اسلام آمده‌اید. چطور می‌خواستید این جمعیت را مسلمان کنید؟ بروید مظلوم را حمایت کنید، با ظالم بجنگید.

ما امروز کلی شیعه سیاسی داریم که ممکن است سنی، مسیحی، یهودی یا حتی هندو باشند، ولی شیعه سیاسی هستند. یعنی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را نمی‌شناسند و به پیامبر ما هم ارادت ندارند، ولی شعارهای ایشان را سر می‌دهند، خط ایشان را دنبال می‌کنند. این فرد، شیعه سیاسی شده و در سیره اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم بوده است.

 

ایجاد شیعه اعتقادی در گرو شیعه سیاسی

این بحث را یک جای دیگری باید مطرح کنم که ائمه دنبال توسعه شیعه سیاسی بودند، مثل امام صادق(علیه‌السلام) که حوزه علمیه وسیعی داشتند و درسی که می‌گفتند از اکثریت شاگردانشان غیرشیعه (سنّی) بودند و حتی تعدادی از آنها هم بی‌دین‌ها بودند ولی حضرت در آن حوزه درسی گفتمانی، شیعه سیاسی درست می‌کردند.

تا شیعه سیاسی درست نشود، شیعه اعتقادی شکل نمی‌گیرد، توسعه پیدا نمی‌کند. امروز گفتمان انقلاب اسلامی در اروپا و آمریکا به خیابان آمده است. وقتی جمهوری اسلامی می‌تواند این کار را انجام دهد امام عصر(ارواحنافداه) نمی‌توانند انجام دهند؟ این زمینه ظهور است.

 

بزرگترین خیانت

خواهران و برادران، محل نزاع و دعوا امروز درگیری بین شیعه و سنی نیست، حتی درگیری بین مسلمان و کافر هم نیست. محل نزاع روی حق و باطل رفته است. خواهش می‌کنم، التماس می‌کنم، مداحان و سخنرانان عزیز، مدیران مجالسی که هیئت و روضه برپا می‌کنند به این مسئله توجه کنند. امروز دمیدن در اختلاف شیعه و سنی و حتی مسلمان و کافر درست نیست. نمی‌گویم مرزهای آن تبیین نشود، نمی‌گویم احکام گفته نشود، اینها نیست. کسی اشتباه نکند. فحش دادن و به جان هم انداختن، بزرگترین خیانت به ظهور امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) و بزرگترین خیانت به اسلام است.

 چرا؟ چون محل نزاع الان روی حق و باطل، ظالم و مظلوم و روی استضعاف و استکبار آمده است. از اینجا کنار بکشید و روی مرز دیگری بروید، ظهور را عقب انداخته‌اید.

مردم دنیا در طرف مظلوم ایستادند، روزبه‌روز به صف آن اضافه می‌شود و طرف مظلوم ایستادن، یعنی طرف حق ایستادن و حق یعنی امام‌ زمان(عج‌الله‌تعالی‌فرجه)، یعنی اسلام و تشیع. چیز دیگری نمانده این صف به حقیقت عالم پیوند بخورد. حالا ببینید شما به چه گفتمانی معتقدید چه گفتمانی را مسلط می‌کنید. گفتمان سازش، مسلط شود جریان ظهور را عقب می‌اندازد. گفتمان، گفتمان مقاومت و ظلم و عدل است.

 

مظلومان غزه، عاملین گرایش به حق

امروز همه‌ دنیا می‌بینند که مردم غزه مظلوم‌اند. مردم غزه، مسلمان هستند. هرکه چشم می‌گرداند می‌بیند داخل عالم، مسلمان را تکه‌تکه می‌کنند، مسلمانان مظلوم‌اند؛ مظلوم، محبوب است مردم به سمت مظلوم می‌آیند، داخل صف مظلومان می‌روند، برای حمایت از مظلوم می‌آیند. این موج گرایش به حق، روزبه‌روز بیشتر می‌شود. درگیری با مستکبر، داخل آمریکا، اروپا، اتفاق می‌افتد‌. امروز مستکبران، همه کفار و سردمداران استکبارند و مستضعفان، همان مؤمنان و جبهه‌ حق‌اند. پس خیزشی که برای حمایت از مظلوم در دنیا اتفاق افتاده، امروز به سمت حق و  ظهور است و امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، امام مظلومان و مستضعفان‌ و امام ظلم‌ستیزان و استکبارستیزان‌اند. صف‌ها را خدا شکل می‌دهد، به‌هم نزنید‌. در یک حرکت‌، خدا همه‌ کسانی که در صراط مستقیم نیستند، پشت سر امام می‌آورد.

 

امروز خط مقدم عاشوراست، نه فاطمیه

جمهوری اسلامی این کار را در عالم می‌کند. کوتاه آمدن از مقاومت، «ذنب لایغفر» است. عقایدمان را حفظ کنیم، از اختلاف پرهیز کنیم، ما شیعه‌ایم، سنی‌ها هم سنی و مسیحی‌ها هم مسیحی هستند. چه چیزی همه را بر سر حق جمع می‌کند؟ استکبارستیزی و دفاع از مظلوم. شما این خط را بگیر و برو جلو، همه خودبه‌خود به جاده‌ صراط مستقیم می‌آیند. زحمت بی‌خود نکش چون کار دیگری نمی‌شود کرد. امروز خط مقاومت، خط مقدم است، نه فاطمیه و امروز خط مقدم، عاشورا و کربلاست، حمایت از مظلوم است. چرا می‌گویم عاشورا؟ چرا می‌گویم فاطمیه خط مقدم نیست؟ برای اینکه فاطمیه برای خودمان است، برای شیعه است. بحث کردن در این ‌باره باعث درگیری بین مذاهب می‌شود. بعضی‌ که می‌گویند: فاطمیه خط مقدم است، متوجه تبعات این حرف نیستند. لشکرکشی در خیابان و لعن و نفرین و... باعث تفرقه می‌شود. تو داری جبهه را به‌هم می‌زنی. آقا! خواهش می‌کنم کمی عقلت را به کار بینداز، کمی بصیرت داشته باش، امروز مقاومت و عاشورا خط مقدم است‌، جبهه‌ مستضعفان و مظلومان خط مقدم است.

 

مظلومیت امام حسین(علیه‌السلام)،حتی غیرشیعه را پای کار آورد

کربلای امام‌ حسین(سلام‌الله‌علیه) را ببینید. وقتی امام مظلوم شد، غیر از یاوران بی‌نظیری که داشت، زهیر عثمانی‌مذهب آمد و یار امام حسین(علیه‌السلام) شد. زهیر شیعه بود؟ زهیر عثمانی‌مذهبی که از امام حسین(علیه‌السلام) فرار می‌کرد، امام با او وعده کرد، یک جلسه گرفت و صحبت کرد، آمد این طرف دید که امام مظلوم است. این را دید و حق را سر این مظلومیت پیدا کرد. وهب مسیحی مظلومیت امام را دید. البته در بعضی فیلم‌های بدون تحلیل اینطور نمایش می‌دهند که امام حسین(سلام‌الله‌علیه) با وهب ملاقات کرد و دل او را برد و وعده بهشت به او داد! اینها چه حرفی است؟ یا عبیدالله‌بن‌حر‌جحفی که امام پیش او رفت و دعوتش کرد و البته قبول نکرد. می‌دانی چه گفت؟ گفت: گریه‌ام گرفت. هر وقت هم یادم می‌آید از مظلومیت حسین(علیه‌السلام) گریه‌ام می‌گیرد، چون وقتی داشت به اینجا می‌آمد، دیدم که یاری نداشت و فقط بچه‌هایش به دورش می‌چرخیدند. حتی کسی مثل عبیدالله‌‌بن‌حرجحفی هم مظلومیت امام حسین(علیه‌السلام) را چشید. با مظلومیت امام حسین(علیه‌السلام)، حتی غیرشیعه و غیر‌مسلمان آمدند پای این صف و شیعه شدند! اصلا نیاز بود برای مظلومیت امام حسین(علیه‌السلام) سند بیاورم‌؟ مظلومیت امام حسین(علیه‌السلام) حربن‌یزیدریاحی غیرشیعه‌ اموی را پای رکاب امام حسین(علیه‌السلام) آورد و شیعه‌ علوی‌ کرد. چه شد که به این طرف آمد؟ نگاهی کرد و دید که اصلا هیچ چیزی برابر نیست.

حضرت به سراغ عثمانی‌مذهب‌ها می‌رود، به سراغ مسیحی‌ها می‌رود، اینها برای من و شما الگو نیست؟ ما که فقط می‌خواهیم سوا کنیم، فقط می‌گوییم جمع و گروه‌ خودمان، نمی‌خواهیم از لاک خودمان بیرون بیاییم، نمی‌خواهیم که دست دیگران را بگیریم. شما شام غریبان دسته عزا را بگیرید و بروید به دل همین محله که برادران اهل سنت دارند زندگی می‌کنند. چرا یا حسین را به گوش آنها نمی‌رسانید؟ جبهه‌ خودمان را باید بشناسیم، اگر جبهه‌ را نشناسیم، در جبهه‌ مقابل هم قرار می‌گیریم.

آن هفتاد و اندی یاران خالص که امام فرمودند: دیگر تا قیامت کسی مثل آنها نیست، آنها به کنار، دیگر چه کسانی آمدند؟ زهیربن‌قین عثمانی، وهب مسیحی و حر آمدند و امثال اینها سر مظلومیت امام حسین(علیه‌السلام) هدایت شدند و آمدند.

 

جاماندگان کربلا

چه کسانی نیامدند؟ یکی‌ همین عبیدالله‌حر‌جحفی بود که امام حسین(علیه‌السلام) گفتند که بیا، گفت آقا اسبم را می‌دهم و یک شمشیر خوب دارم و... و امام حسین(علیه‌السلام) هم فرمودند که خودت را می‌خواستیم، اسب که دارم.

طرماح جزئی از یاران و دوستان امام حسین(علیه‌السلام) بود، با دو نفر دیگر آمد و به حضرت ملحق شدند. بعد حضرت گفتند که با ما نمی‌آیی؟ گفت: این دو رفیق من می‌آیند، من باری خریده‌ام و باید به منزل ببرم و خودم را می‌رسانم. حضرت نگاهی کردند و فرمودند: دیر نیا... وقتی رسید به کربلا که سر امام حسین(علیه‌السلام) بالای نیزه بود!

ضحاک کسی بود که به امام حسین(علیه‌السلام) پیوست، روز عاشورا هم با امام حسین(علیه‌السلام) بود، ظهر عاشورا هم پشت سر امام حسین(علیه‌السلام) نماز خواند! بعد نگاهی کرد، دید که نمی‌شود، قرار نیست زنده بماند. به شرط اینکه پیروز شوند آمده بود، با خودش گفته بود امام حسین(علیه‌السلام) است، مگر می‌شود امام شکست بخورد؟ دید نه فایده ندارد محضر امام رفت و گفت: آقا به من قولی داده بودید. من گفته بودم که به شرطی می‌آیم. آقا گفتند بله، حالا می‌خواهی بروی؟ گفت: بله اسبش را هم پشت خیمه‌ها مخفی کرده بود. یک نقل است، می‌گویند که امام حسین(علیه‌السلام) به دل لشکر زد تا راه را باز کند و ضحاک برود!

جبهه‌ خودت را بشناس رفیق، شرط نگذار.

«مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ- مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ- فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه‌»[19]؛ می‌خواهی با امام‌ حسین(علیه‌السلام) باشی؟ در جبهه حق باشی؟ اهل بذل باش. بخیل نباش.

طرماح چرا قافیه را باخت؟ با خودش گفت: زندگی را رها کنی؟ این همه جنس خریدی! الان می‌خواهی چکار کنی؟ ضحاک، چه چرتکه‌ای انداختی و خودت را بدبخت کردی؟ الان وقتی به امام حسین(علیه‌السلام) سلام می‌دادند، باید اسم تو هم می‌بود.

ماجرا خیلی مهم است! در اصول باب‌المعارین بابی داریم درباره ایمان عاریه‌ای که چه می‌شود که آدم این‌طور می‌شود؟ رفقا درباره این قضیه مطالعه کنید، ایمان‌های عاریه‌ای سر بزنگاه آدم را جا می‌گذارد.

 

جاذبه مغناطیس امام حسین(علیه‌السلام)

همه این حرف‌ها را زدم که این را بگویم: امام حسین(علیه السلام) و قمر بنی‌هاشمش کاری کردند که کاروانشان نه فقط در کربلا، دل و عقل و دین همه -چه مسیحی و چه عثمانی- را برد، بلکه امروز مسیحی‌ها با صلیب بر گردنشان به پیاده‌روی اربعین می‌روند. کاش الان می‌توانستم فیلمش را پخش کنم، حتما بسیاری از شما دیدید مسیحی‌ها مثل شما که هروله می‌کنید و سینه می‌زنید، زار می‌زدند. امام حسین(علیه‌السلام) چکار کرده‌اند؟ امام حسین(علیه‌السلام) فقط صف‌بندی‌ها را درست کرده است. دارد می‌گوید: پسرم‌ مهدی، صف‌ها را من بستم، تو بیا و جلو بایست؛ چرا که همه پشت سرت هستند.

 امام حسین(علیه‌السلام) کاری کردند که زرتشتی به کربلا آمد، ژاپنی کربلا آمده، آقا چه خبر است؟ براده‌های ایمان در قلب هر کسی باشد، مغناطیس امام حسین(علیه‌السلام) او را می‌کشاند‌. امام حسین(علیه‌السلام) در تمام تاریخ دارد برای امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) یار جمع می‌کند، تو چه می‌کنی؟ تو فقط خرابش نکن، ببین امام حسین(علیه‌السلام) چکار می‌کند.

فیلمش هست که شخصی هندی است، مذهبش هندوست ولی بلند شده و به کربلا آمده است. و محور همه این تحولات جمهوری اسلامی است و تمام نظام جمهوری اسلامی باید در این خط حرکت کند. اگر ما راه را ذره‌‌ای غلط برویم، دوباره در تونل زمان می‌افتیم و کار خراب می‌شود که ان‌شاءلله اینگونه نمی‌شود.

گفت: داشتم ظهر تاسوعا ناهار می‌دادم که دیدم یک نفر ایستاده و قیافه‌اش به ما مسلمان‌ها نمی‌خورد. گفتم: شما که آشنا نیستید! گفت: من زرتشتی هستم. گفتم: خب شما اینجا چکار می‌کنی؟ این حرف برای خیلی سال پیش است. گفت: آمدم غذای نذری بگیرم. پرسیدم: شما و غذای نذری؟! گفت: من پارسال آمدم غذا گرفتم و داخل فریزر خانه گذاشتم‌، بعد هر دفعه که می‌خواهم غذا درست کنم، یک دانه از آن برنج‌ها را برمی‌دارم و داخل ظرف برنجم می‌اندازم. یا اباالفضل(علیه‌السلام)! این قمربنی‌هاشم چکار کرده که همه را اسیر خودش کرده است؟

دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی     ز کدام باده ساقی به من خراب دادی

«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لِلله و لِرسوله و لِامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین اشهد انک قتلت مظلوما» ان‌شاءلله قسمت شود با هم در حرم ایشان گریه کنیم و بگوییم.

 اباعبدالله(علیه‌السلام) آمد در علقمه می‌گشت، زبان حالی گفته‌، یک‌دفعه به دست رسید و دست را بلند کرد. راوی می‌گوید فکر کردم قرآن پیدا کرده و دارد می‌بوسد. چه چیزی پیدا کرده‌ای آقا؟ گفت:

یک قطعه طلای ناب پیدا کردم              در علقمه آفتاب پیدا کردم

هم پاره‌ جسم‌ ماه، هم پاره‌ دست                هم پاره‌ مشک آب پیدا کردم


[1]. سوره قصص، آیه 5.

[2]. سوره نساء، آیه 97.

[3]. سوره سبأ، آیه 33.

[4]. سوره نساء، آیه 99.

[5]. سوره نحل، آیه 16.

[6]. سوره مائده، آیه ۸۲.

[7]. سوره مائده، آیه 83.

2. سوره مائده، آیه 84.

3. سوره مائده، آیه 85.

[10]. سوره قصص، آیه 53.

[11]. سوره شعراء، آیه 46.

[12]. سوره شعراء، آیه 47.

[13]. سوره شعراء، آیه 50.

[14]. سوره انفال، آیه 60.

[15]. سوره احزاب، آیه 57.

[16]. سوره قصص، آیه 5.

[17]. کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج 2، ص 377.

[18]. نهج‌البلاغه، نامه 47.

[19]. کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، ج ۲، ص ۲۴۱.