بابالرضا(علیهالسلام) دریچه رحمت خاص خدا در آخرالزمان
بابالرضا(علیهالسلام) دریچه رحمت خاص خدا در آخرالزمان
بابالرضا(علیهالسلام) دریچه رحمت خاص خدا در آخرالزمان
حجتالاسلام مهدوینژاد: توحید یعنی خداوند بیهمتاست، نه یکتا! // چرا امام رضا(علیهالسلام) شرط وارد شدن به دژ امن توحید هستند؟ // مراقب زبانتان باشید تا از حصن حصین رضوی اخراج نشوید....// وقتی امام رئوف بر دوستانشان غضب میکنند!! // چرا فضیلت زیارت امام رضا(علیهالسلام)، حتی از زیارت سیدالشهداء(علیهالسلام) هم بالاتر است؟ // امانتهای الهی که در اختیار شماست، را بشناسید و خوب امانتداری کنید... // آیا لقب «رضا» به این معنی است که حضرت کاری میکردند تا هم دشمن از ایشان راضی باشد، هم دوست؟! // در آخرالزمان به بابالرضا پناه ببرید! // به امام هشتم، «سلطان» میگویند، چون...
شناسنامه:
عنوان: قرار هفتگی
موضوع: بررسی حدیث سلسلهالذهب
زمان: 13/02/1404
مکان: مدینهالعلم کاظمیه
حدیث سلسله طلایی
وقتی امام رضا(علیهالسلام) به نیشابور وارد شدند همه دست به قلم آمدند، حضرت میخواستند مطلبی بگویند، پرده محمل را کنار زدند و فرمودند: «لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصْنی فَمَن دَخَلَ حِصْنی أمِنَ مِنْ عَذابی»[1] همه حدیث را نوشتند. این حدیث به نام «سلسله الذهب» مشهور است. سلسله الذهب یعنی سلسله طلایی که امام رضا(علیهالسلام) فرمودند: از پدرم شنیدم و پدرم از پدرانشان شنیدند و نبی مکرم از جبرئیل شنیدند که خداوند متعال فرمود:.... بنابراین این حدیث، سلسله طلایی نام گرفت.
میفرمایند: «الا إلهَ إلّا اللّهُ حِصْنی» کلمه «لاالهالاالله» کلمه توحید است. «لا اله الا الله»؛ یعنی نیست خدایی جز الله. خداوند متعال فرمود: این دژ محکم و حصن من است. تا اینجا را حضرت فرمودند: «فَمَن دَخَلَ حِصْنی أمِنَ مِنْ عَذابی»؛ هرکس داخل این دژ شد، از عذاب من در امان است. حضرت حرکت کردند. همه مشغول همین عبارت بودند. یکدفعه توقف کردند و حضرت امام رضا(علیهالسلام) صحنهای ایجاد میکنند که خیلی قابل تاُمل است، مثلاً وسیله نقلیه حرکت میکند همه میگویند تمام شد دوباره توقف میکند، دوباره حضرت سر مبارک را بیرون میآورند و میفرمایند: «بشرطها و شروطها»... کلمه «الله» حصن خداوند متعال است، هر کس وارد این حصن شود از عذاب خداوند متعال در امان است، منتها با شرط و شروطی «وَأنا مِن شُروطِها»؛ و من از شروط این دژ و امان از عذاب و شرط این کلمه توحیدم. خیلی جامع و کامل شد.
خداوند یکتا نیست، بیهمتاست
یک دوره معرفتی بسیار ساده است؛ یعنی وقتی از ما پرسیدند که کلمه «لا إلهَ إلّا اللّهُ» به چه معناست؟ معنای این حدیث سلسله ذهب چیست؟ یک بچه شیعه باید این را بلد باشید. خیلی ساده و مبتدی میگویم. کلمه توحید یعنی چه. یعنی خداوند متعال بیهمتاست. یکتا غلط است! شما وقتی میگویید یک، بعد از آن دو تصور میشود یعنی هر یکی حتماً دو هم دارد. وقتی میگویید «لا إلهَ إلّا اللّهُ» خداوند بیهمتاست، بیهمتا با یکتا فرق میکند؛ لذا قدیم در مکتبخانه به وقت یاد دادن توحید میگفتند: خدا یک است و دو نیست. یعنی میخواستند این بیهمتایی را اینطور بیان کنند. خداوند متعال بیهمتاست؛ یعنی شریکی ندارد.
تنها خالق و مؤثر عالم
خداوند متعال مؤثر اصلی در عالم است. وقتی میگوییم توحید یعنی جز «الله» خدایی نیست، جز «الله» مؤثری در عالم نیست، جز «الله» خالقی نیست و جز «الله» رازقی نیست. خب اینکه الآن رزق ما دست این و آن است یا پدر و مادر به نوعی واسطه خلقت ما هستند پس این چه میشود؟ معنایش این است که اگر خداوند متعال اذن را قطع کند همه اینها از اثر میافتد. اگر اثری هم دارد خداوند متعال اذن داده است تا اثری در عالم داشته باشد؛ آن هم اثر خداوند متعال است. لذا خداوند متعال گاهی این اذن را برمیدارد و انسان، حیوان یا درخت نمیتواند اثری از خلقت داشته باشد با اینکه شأنیت و قابلیت آن را دارد ولی نمیتواند آن اثر را بگذارد. خداوند متعال یکوقتهایی نشان میدهد که اثر دست من است یادتان نرود. من اگر نخواهم، همه اسباب هم جور باشد نمیشود. برای اینکه یادتان نرود خدا و مؤثر در عالم من هستم. جلوی این را میگیرم تا بفهید که به داشتن امکانات و اسباب نیست. وای به وقتی که خداوند متعال جلوی آن را نگیرد و ما هم از یاد خداوند غافل شویم و خداوند متعال سخت نگیرد! یعنی در این مواقع خداوند متعال میخواهد بگوید: بروید دنبال کار خودتان تا به چاه بیفتید. اینکه خداوند متعال شما را مریض یا گرفتار میکند برای اینکه شما بیدار شوید وگرنه این اسباب چه فایدهای دارد؟ چه جایگاه و شأنیتی دارد که بخواهد شما را بیدار کند؟!
معنای واقعی توحید
توحید در همه صفات یعنی همه چیز دست خداوند متعال است. اگر چیز دیگری هم مؤثر است، به اذن الهی است. علل و اسباب این عالم را خداوند متعال اینطور قرار داده، شما گمان و خیال نکنید که خالق یا رازق هستید، مثلاً یک نفر ترلیاردر است، ده کارخانه دارد و... خدایی میکند و حس خدایی به او دست میدهد؛ میگوید اگر من پول ندهم اینها بیچاره میشوند. فرعون هم همینطور بود. وقتی حضرت موسی(علیهالسلام) فرمود: من به اذن خداوند مرده را زنده میکنم. فرعون گفت: من هم مرده را زنده میکنم، بعد دستور داد دو نفر اعدامی را بیاورید به یکی از آنها گفت: آزاد هستی، دومی را هم گردن زد. بعد گفت: این را زنده کردم و آن یکی را کشتم. این آدم گمان میکند جان مردم در دست اوست! توحید خیلی مهم است.
حضرت امام رضا(علیهالسلام) میفرمایند: این حصن امن توحید است که اگر داخل آن شوید از هر آفتی محفوظ هستید تا به مقام «الیه راجعون» برسید. توحید چیست؟ یک نوع توحید در خالقیت که متعقد باشید خالق همه چیز «الله» است و شریکی در خالقیت قائل نباشید. یکی هم توحید در ربوبیت، تدبیر و پرورش. توحید در ربوبیت یعنی فقط خداوند متعال ربّ است.
انواع ربوبیت خداوند
ربوبیت دو نوع است: 1. ربوبیت تکوینی 2. ربوبیت تشریعی. ربوبیت تکوینی یعنی این سلسله چیزهایی که در عالم میبینید، دانه گندم تا رشد میکند و به خوشه تبدیل میشود. دانهای که درخت میشود و میوه میدهد تمام سیر تربیت، طراحی و اجرای آن تحت اراده خداوند متعال است. تکوین یعنی کُون و مکان آفرینش همه هستی و شکل دادن همه چیز در دست خداوند متعال است. خداوند متعال خالق است و همه چیز را ساخته و پرداخته است. تا این مرحله را همه قبول داریم. خداوند متعال همه کُرات و آسمانها را آفریده است.
اما توحید در ربوبیت تشریعی را همه به راحتی قبول ندارند. توحید در ربوبیت تشریعی یعنی اینکه قانونگذار خداوند متعال است، اینکه مجریان قانون خدا، انبیا و اولیای الهی هستند. از اینجا عدهای ریزش میکنند؛ لذا خداوند متعال وقتی که حضرت آدم(علیهالسلام) را خلق کرد، امر فرمود: سجده کنید. شیطان در توحید خالقیت و ربوبیت تکوینی قوی بود اما در ربوبیت تشریعی... ابلیس گفت: «خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»[2]. شیطان معتقد به توحید خالقیت بود ولی توحید تشریعی را قبول نداشت. در ربوبیت تشریعی خداوند متعال به همه ملائکه میفرماید: از این به بعد امام شما این پیغمبر(حضرت آدم) است، همه سجده کنید. «فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ»[3]؛ همه سجده کردند الا ابلیس که استکبار کرد و از کافران شد. ربوبیت تشریعی یعنی خداوند متعال قانون میگذارد و باید قانون خداوند متعال را انجام دهید. قانونگذار هم خداوند مشخص میکند. ریزشها از اینجا شروع میشود.
شرط وارد شدن به دژ امن توحید
امام رضا(علیهالسلام) در بیان حدیث سلسلهالذهب میفرمایند: «بشرطها و شروطها و أنا من شروطها». فرمانده و همهکاره ولیّ خداست، یعنی بدون او اصلا نمیتوانید وارد حصن «لا اله الا الله» شوید. در عبارت «انا من شروطها» یعنی شرطهایی دارد که مهمترین آن ولایت است. من از شروط آن هستم، یعنی در هر عصری، هر امامی ولیّ زمان خویش است، پس این شرط مربوط به وی میشود. امام هر عصر، ولایت را بر عهده دارد و این توحید با وی کامل میشود.
یک نکته دقیقتر در مورد شخص امام رضا(علیهالسلام) و موقعیت تاریخی ایشان است. امام رضا(علیهالسلام) در عصر خودشان موقعیت و ولایتشان ولایتی بود که مرز بین ولایتهای ناقص و ولایت کامل را مشخص میکرد. بارها شنیدهاید که امام رضا(علیهالسلام) ولایتشان ولایت تامه بود. ایشان مظهر همه صفات الهی روی زمین بودند. هر کس ولایت امام رضا(علیهالسلام) را دارد، ولایت دوازده امام را دارد. قبل از امام رضا(علیهالسلام) ما شیعه هفت امامی هم داریم. همه آنها در آتشاند. فقط «فرقه الناجیه» یک فرقه و گروه است، شیعیانی که به دوازده امام معتقدند، زیرا در توحید ربوبیت تشریعی کاملاند. بعضی تا امام هفتم(علیهالسلام) را قبول دارند ولی یکدفعه متوقف شدند و بقیه شرط حصن امن توحید را ندارند. کسی که امام رضا(علیهالسلام) را قبول دارد دیگر تا آخر رفته است.
فضیلت زیارت امام رضا(علیهالسلام)
پس ولایت امام رضا(علیهالسلام) معیار است؛ لذا امام جواد(علیهالسلام) در جواب آن شخص که سؤال کرد: زیارت جدتان سیدالشهداء(علیهالسلام) بالاتر است یا زیارت پدر شما؟ روایات در مورد زیارت امام حسین(علیهالسلام) به گونهای است که مردم گیج میشوند. امام جواد(علیهالسلام) میفرمایند: «زیارةُ أبی أفضَلُ من زیارةِ الحسین»[4]؛ زیارت پدرم افضل است، برای اینکه این شرط را کامل میکند. هر کسی شرط ولایت پدر مرا دارد دیگر شروط ولایتش در کلمه توحید کامل است؛ لذا آن ثوابهایی که برای زیارت سیدالشهداء(علیهالسلام) مترتب است، به صورت کامل و جامع شامل حال کسی میشود که ولایتش تام و تمام است. کسانی که این ولایت را ندارند، شرط را ندارند. اینکه خداوند متعال و اهل بیت(علیهمالسلام) با آنها در عالم آخرت چه کار میکنند را ما نمیدانیم. امام رضا(علیهالسلام) میفرمایند: من شرط این توحیدم. این اول «بسم الله» است.
پذیرش شروط ولایت
خوشا به حال ما که ولایت علیبنموسی(علیهالسلام) را داریم. منتها پذیرش این ولایت لوازمی دارد؛ چون ممکن است گمان کنیم، به چیز دیگری کار نداریم. وقتی ولایت را قبول کردیم باید شرط و شروطهایش را هم بپذیریم. برادران و خواهران! بر شما باد به دقت کردن در حرفهایی که صد بار شنیدهاید! بر شما باد به توجه به حرفهایی که گمان میکنید بلد هستید! اگر نماز ما به جایی راه ندارد به خاطر این است که گرفتار تکرار آن هستیم، یعنی بلدیم، مثل رانندگی که کلاچ، گاز و ترمز را بلدیم. کسی در مورد رانندگی فکر نمیکند، سوار ماشین میشود یکوقت میبیند به مقصد رسیده است. اصلاً حواسش به رانندگی نیست. نماز هم اینطور است، بلد و حفظ هستیم. همه نمار هم تکراری است، یک کلمه هم نمیتوانید کم و زیاد کنید. راستی توجه کردهاید چرا اینقدر تکراری است و حق ندارید در آن دست ببرید؟ بعد همین نماز معراج مؤمن شده است. چون تعمیق میخواهد، باید به عمق آن پی ببرید و در لحظه فکر کنید. در هر نمازی که با تدبر و تأمل و حضور قلب خوانده میشود، چیزهایی به انسان اضافه میشود که انسان به پله بعدی میرود.
تعبیر امام خمینی(رحمتاللهعلیه) درباره نماز
حضرت امام خمینی(رحمتاللهعلیه) تعبیری درباره نماز دارند، میفرمایند: الله اکبر زینت نماز است. گفتن آن واجب نیست فقط الله اکبر تکبیره الاحرام واجب است. امام(رحمتاللهعلیه) در تفسیر سوره حمد میفرمایند: الله اکبر اول نماز یعنی «الله اکبر من ان یوصف»؛ خدا بالاتر از آن است که وصف شود. میخواهی چه چیز را بگویی که بالاتر از خداست؟ خدا بالاتر از آن است که بتوانید توصیفش کنید. این بالاترین تعبیر از «الله اکبر» است. بعد حمد و سوره توحید را میخوانید. حمد و توحید توصیف خداست. بعد دوباره «الله اکبر» میگویید و به رکوع میروید. میفرماید: این «الله اکبر» با «الله اکبر» اول نماز فرق میکند یا تفسیر «الله اکبر» اول نماز است. چگونه؟ میگویید حمد و توحید را شنیدی. تو از این هم بالاتری. بعد به رکوع میروید و بلند میشوید و میگویید: «الله اکبر»؛ یعنی از این هم بالاتری. بعد از هر سجده میگویید: «الله اکبر» یعنی از اینها هم بالاتری. بعد به رکعت دوم میروید حمد و سوره را میخوانید و بعد از حمد و سوره، قنوت میخوانید و «الله اکبر» میگویید و به رکوع میروید. این با رکعت اول مثل هم نیست. شما از رکعت اول عبور و آن را پاس کردید. خدایا از آنچه که در رکعت اول گفته شد بالاتری و از حمد، سوره و رکوع رکعت دوم هم بالاتر هستی. اصلاً حمد و سوره و رکوع و سجود رکعت اول با رکعت دوم یکی نیست. نماز این است.
بستن راه نفوذ شیطان/ صدق گفتار یعنی؟
امام رضا(علیهالسلام) به عبدالعظیم حسنی میفرمایند: «یا عبدَ العظیمِ أبلِغْ عنّی أولیائی السّلامَ، و قُلْ لَهُم: أنْ لا یَجعَلوا للشَّیطانِ علی أنْفُسِهِم سَبیلاً و مُرْهُم بالصِّدقِ فی الحدیثِ و أداءِ الأمانةِ و مُرْهُم بالسُّکوتِ و ترکِ الجِدالِ فیما لا یَعْنیهِم»[5]؛ به دوستانم سلام برسان و به آنها بگو راه نفوذ شیطان به خودشان را باز نکنند و به دوستان من امر کن به صدق در گفتار.
رفقا! راه نفوذ شیطان به خود را باز نکنید. ماهواره راه نفوذ شیطان است. شبکههای مجازی گاهی میتواند راه نفوذ شیطان باشد، خلوت با نامحرم باز کردن راه نفوذ شیطان است. یک گفتگو که انجام میدهید میتوانید در آن شائبه گناه بیاورید این راه نفوذ شیطان است. در معامله وکارهای مالی مواظب درگاههایی که شیطان میخواهد از آن وارد شود باشید. «أنْ لا یَجعَلوا للشَّیطانِ علی أنْفُسِهِم سَبیلاً»؛ راهی که شیطان بر تو مسلط میشود را باز نکن. «و مُرْهُم بالصِّدقِ فی الحدیثِ»؛ و امر کن به دوستان من به صدق در گفتار. صدق در گفتار فقط به معنای راست گویی نیست، بلکه به معنای درستگویی است. ممکن است شما حرفی بزنید راست باشد اما تا مغز استخوان طرف را بسوزاند. نباید این حرف را میزدید. باید ببینید خدا به چه حرفی راضی است و به چه حرفی راضی نیست.
صدق حدیث یعنی درست حرف بزنید، ادب، انصاف و عدل داشته باشید. در کلامتان رضایت خدا را در نظر بگیرید. حضرت فرمودند: دوستان من که ولایت مرا دارید شرط ولایت من که قرار شد در حصن الهی قرار بگیرید، این است که مواظب زبانتان باشید.
امانتهای الهی را بشناسیم
«و اداءالامانه»؛ از امانتهایی که میدانید دست شماست، مثل وسیله مردم دستتان است تا امانتهایی که نمیدانید امانت است، مثل فرزندانتان. زندگی خودتان هم امانت خداست. بچههای مردم نزد معلم عزیز، کارکنان مدارس و دانشگاهها در مدرسه و بچهها دست پدر و مادرشان امانت هستند. پدر و مادرها هم برای بچههایی که ممیز میشوند امانت هستند. دین خدا و انقلاب اسلامی دست ما امانت است. «أن تُؤَدّوا الاماناتِ إلی أهلِها»[6] امانتها را به اهلش برگردانید. ممکن است خیلی از چیزها حواسمان نباشد. در قیامت بگویند شما در امانت خیانت کردید. همه نعمتهایی که خدا به ما داده امانت است شکر و مراقبت لازم دارد، استفاده درست دارد و خدا میگوید من تو را امین دانستم این امانت و بار امانت را به تو دادم. بالاخره خدا شما را لایق دانست، شما را امانتدار امانتهایش کرد.
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من بیچاره زدن
تا آنجا که امام سجاد(علیهالسلام) فرمودند: اگر خنجری که با آن سر مبارک پدرم را بریدند به من امانت بدهند من آن خنجر را به صاحبش برمیگردانم؛ یعنی احساسات باعث نمیشود من در امانت خیانت کنم.
دوستان من را امر کن به سکوت!
«وَ مُرهُم بِالسّکوت وَ تَرکُ الجِدال فیما لا یَعنیهم وَ اِقبالِ بَعضُهم عَلی بَعض وَ المُزاوَرَه فَإنَّ ذلِک قَرَبتً الیه وَ لایَشتَغِلوا أنفُسِهِم بتمزیق بعضهم بعضاً»[7]؛ ای عبدالعظیم به دوستان من بگو، امرشان کن (از آنها خواهش نکن) به سکوت، بگو حرف نزنند! چقدر از بلاهایی که سر انسان، دیگران و جامعه میآید، به خاطر این است که یک عده آدم تخصص یا تعهد ندارند و حرف میزنند. بگو جدال را در کارهایی که سرشان نمیشود کنار بگذارند. حضرت امر میکنند. سکوت کنید حرف نزنید. میفرمایند: به سمت هم اقبال داشته باشید و به زیارت هم بروید «مُزاوِرَه» به معنای زیارت. باب مُفاعَله، دو طرفه است؛ به دیدن هم بروید. وقتی مؤمنی به دیدن شما آمد شما هم به دیدنش بروید. حتی اگر او به دیدن شما نیامد، شما به دیدنش بروید تا او هم به دیدنتان بیاید.
حضرت میفرمایند: اقبال داشته باشید. اقبال و ادبار یک واژه در عربی است. ادبار یعنی پشت کردن، اقبال یعنی رو کردن. حضرت میفرمایند: به دوستان ما بگویید: به همدیگر اقبال داشته باشند. بعضی افراد همه مؤمناند، ولی رفتارشان با همدیگر رفتارهای بدی است، به هم پشت میکنند، از هم رو میگردانند. از آن طرف میرود تا به این سلام نکند، از آن طرف سلامش را سرد جواب میدهد. اصلاً طوری رفتار میکنند که راه نفوذ باز میشود. میفرمود به هم اقبال داشته باشید. چرا ادبار دارید و به هم پشت میکنید؟ یکوقت حواسش نبود جواب سلام شما را نداد چرا ناراحت میشوید؟ اقبال داشته باشید. اصلاً یکی به شما اقبال ندارد به شما ادبار دارد، شما اقبال داشته باشید. شما به سمتش بروید. مگر نمیترسید که ولایت امام رضا(علیهالسلام) که آن ولایت تمام کار است از دستتان برود. از ترس این هم شده همه را دوست داشته باشید. اگر ناحق هم گفته، ظلم هم کرده، شما طوری رفتار کنید که ادبار نباشد. مگر اینکه یکسری رفتارهاست که اولیای خدا کردند و ائمه گفتند که مثلاً در مقابل متکبری که فخرفروشی میکند، اینطور رفتار کنید. آنها دیگر استثنائاتی است که در رفتارها توصیه کردند، باید بدانید.
«وَ المُزاوِرَه»؛ به زیارت و دیدن همدیگر بروید. اگر الان نمیتوانید بروید، امام رضا(علیهالسلام) میفرمایند از راه دور مؤمن را زیارت کنید یک زنگ بزنید، احوالی بپرسید. خلاصه حضرت میفرمایند که اینطور نباشد که از راه ادبار با همدیگر رفتار کنید، اقبال داشته باشید. این باعث تقرب به من میشود. زیارت جامعه را ایستاده در حرم امام رضا(علیهالسلام) با اشک بخوانید ولیکن اینها را انجام ندهید یا خلافش را انجام بدهید باعث تقرب به امام نمیشود. میفرمایند: خودتان را به خراب کردن همدیگر مشغول نکنید. یکی از بدترین صفاتی که بین مؤمنین است. مؤمن باید کسر شأنش باشد و بدش بیاید، از اینکه در حضور کسی ادب را رعایت کند و تحویل بگیرد، پشت سر تخریب کند! این رذالت بزرگی است. این اوصاف منافقین است. خدا در سوره بقره میفرماید که اینها به سمت شما میآیند و طوری هم حرف میزنند و شما تعجب میکنید از بس انقلابی، مخلص و... همین که میروند پشت سرتان شروع به حرف زدن و جوسازی میکنند. حضرت میفرمایند دوست ما که وقتش را برای تخریب این و آن صرف نمیکند. خدا آبروی تو را میبرد. تقوا داشته باشید.
غضب امام رئوف!
امام رضا(علیهالسلام)، امام رئوف هستند. این امام رئوف، طوری من و شما را تهدید میکنند، طوری به من و شما و دوستانشان پیام دادهاند که دشمنانشان را اینطوری تهدید نکردهاند! چراکه اثر تخریبی این چیزی که الآن حضرت میفرمایند خیلی بیشتر از دشمنی دشمنان خارجی است. میفرمایند: «فانی آلیت علی نفسی أنَّه مَن فَعَلَ ذلک وَ أسخط ولیاً مِن اولیایی دعوت الله لِیُعَذبُه فِی الدّنیا أشدَّ العَذاب وَ کانَ فِی الاخرَت مِن الخسرین»[8]؛ قسم به جان خودم، هرکس شروع به تخریب و تمزیق این و آن، از مؤمنین و دوستان من کند، نسبت به یکی از دوستان من سخط کند و آبرویش را ببرد، نفرینش میکنم تا خدا او را در دنیا به شدیدترین عذاب گرفتار کند و آخرت هم از کسانی است که سرمایهاش از دستش میرود؛ یعنی خسارت. یعنی اگر مؤمنی باشد، دوست امام رضایی باشد، امام حسینی، هیئتی، مسجدی که در این دم و دستگاه است ولی اینطوری است که از روی اثر هوای نفس و بیتقوایی مرتب این و آن را تخریب میکند، یکی را از هستی میاندازد، دیگری را از اعتبار میاندازد، امام رضا(علیهالسلام) نفرینش میکنند.
امام رضا(علیهالسلام) از چه کسی گذشت نمیکنند؟!
«وَ عرَّفَهُم أنّ الله قد غَفَرَ لِمُحسِنِهِم وَ تَجاوزَ عن مُسیئِهِم إلا مَن أشرکَ به أو أذیً ولیاً مِن أولیائی أو أضمَرَ له سوء؛ فإنّ اللّه لا یغفر له حتّی یرجع عنه فإن رجع وإلّا نُزِعَ روح الإیمان عَن قَلبِه وَ خَرَجَ عَن وِلایَتی وَ لم یَکُن لَه نصیباً فی وِلایَتِنا وَ أعوذُ بِالله مِن ذلک»[9]؛ خدا خوبان دوستان مرا از خطاهایش میگذرد، اما از دو کس نمیگذرد، من امام رضا هم نمیگذرم. کسی که برای خد شریک قائل شود، یا دوستی از دوستان مرا اذیت کند. اذیت کند یعنی برنامه برای اذیت کردن دارد نه اینکه حرفی زده و دوستش ناراحت شده است. این سیئه است و با عذرخواهی حل میشود. اگر در دلش نقشه و کینه دارد، اما هنوز بیرون نریخته خدا نمیبخشد تا این کینهای که در دل اوست خارج شود. دل مؤمن باید نسبت به مؤمن دیگر صاف باشد.
تا زمانی که برگردد خدا میبخشد و اگر برگشت خدا میبخشد و اگر برنگردد «نُزِع» به معنای کندن با شدت است. میفرمایند؛ من ایمان را چنان از او پس میگیرم و از او میکَنم که روح ایمان از او جدا شود. این به چه معناست؟ مثلاً ظاهر او مؤمن و مذهبی است اما یک ساعت پای صحبت او بنشینید انگار بیدین است و به هیچ چیز اعتقاد ندارد. روح ایمان از او کنده شده و فقط ظاهر آن را دارد. روح ایمان را از او میکَنَند. او از ولایت من خارج است و دیگر هیچ نصیبی از ولایت ما در دنیا و آخرت نمیبرد و به خدا از این مسئله پناه میبرم.
لذا آنقدرکه در جمعهای ایمانی کارهایی میکنیم و حرفهایی میزنیم تا مسجدها، هیئتها و جمعها از همدیگر میپاشد. با یک کلمه حرف و یک رفتار ما میتواند همه چیز به هم بریزد و به خاطر آن کار توفیقات سلب میشود و حال معنوی از دست میرود. خودتان هم نمیفهمید، توبه و جبران هم نمیکنید، گرفتار عقوبتش میشوید. اینها در دستگاه خدا هست. مراقب باشیم، خیلی مراقب باشیم. امام رضا(علیهالسلام) تهدید کردند!
امام رضا(علیهالسلام) دریچه رحمت خاص خدا/ بابالرضا(علیهالسلام)
جناب میرزاعلی آقای قاضی طباطبایی میگوید: شب جمعهای در صحن اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) همانطور که مشغول زیارت و عبادت بودم، دیدم یک پنجره نورانی در دل تاریکیهای پشت حرم امام حسین(علیهالسلام) دارد سوسو میزند. مکاشفه است. همانجا دیدم بالای آن پنجره، بابالرضا(علیهالسلام) نوشته است. تعبیر و دریافت ایشان این است که میفرماید: دریافتم آن تاریکیها شاهدی است بر تاریکیهای آخرالزمان که «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبت أیدِی النّاس»[10]؛ که فساد در خشکی و در دریا ظاهر میشود، به آنچه که مردم با دست خودشان کسب کردهاند. و آن زمانی است که رحمت خاصه خدا از اهل زمین قطع شده است. در دوران آخرالزمان رحمت خاص خدا بر اهل زمین قطع می شود؛ به خاطر شدت فسادهایی که بر آن حاکم میشود. رحمت عام خداست که حاکم است. ایشان میفرمایند در آن دورانی که ارتباط رحمت خاص خدا با ساکنان کره زمین قطع می شود، تنها پنجره گشوده شده به روی ساکنان کره زمین پنجره وجود نورانی حضرت علیبنموسیالرضا(علیهالسلام) است. در این شلوغیها، فتنهها و فسادها تنها دریچه رحمت خاص خدا که باز شده، امام رضا(علیهالسلام) هستند. امام حسین(علیهالسلام) که رحمتاللهالواسعه، رحمت عام خدا هستند، رحمت خاص خدا امام رضا(علیهالسلام) هستند. آقای قاضی میفرماید؛ به همین دلیل ایشان موسوم و معروف به امام رئوف هستند. این رأفت مخصوص آخرالزمان، در فراوانی فسادها و تباهیهاست. قفلهای بسته را امام رضا(علیهالسلام) باز میکنند؛ ایشان رحمت خاص خدا هستند. امام رضا(علیهالسلام) ما را امام حسینی میکنند، ایشان ما را بنده خدا میکنند، ما را به توحید میرسانند.
چرا لقب امام رضا(علیهالسلام) رضاست؟
یکی از القاب حضرت، «رضا» هست. چرا به حضرت رضا میگویند؟ در کتاب شریف «عیون اخبار الرضا(علیهالسلام)» روایتش آمده است. مخالفین و دشمنان حضرت از ایشان راضی شدند، کما اینکه موافقین و دوستانشان. تنها امامی که دوست و دشمن از ایشان راضی شدند؛ امام رضا(علیهالسلام) بودند. این موقعیت را حتی امام مجتبی، امام حسین، امیرالمؤمنین و سایر ائمه(علیهمالسلام) نداشتند. امام رضا(علیهالسلام) طوری بودند که دوست و دشمن از ایشان راضی بودند؛ نه به این معنی که حضرت کاری میکردند که هم دشمن از ایشان راضی باشد، هم دوست! نه، بلکه به این معناست که دوستان حضرت که دوست داشتند در موقعیت حاکمیت قرار بگیرند. دوست داشتند امام حاکم باشند، دشمنان حضرت هم مجبور شدند رضایت دهند به اینکه حضرت بالای سر امت اسلامی بیایند و خلیفه شوند. یعنی مأمون مجبور شد برای حفظ موقعیت خودش امام را در مرکز قدرت بیاورد و بگوید: خلیفه. حضرت فرمودند: نه، گفت: مجبورید که ولیعهدی را را قبول کنید. یعنی موقعیت طوری شده بود اهلبیت(علیهمالسلام) عزیز بودند که حتی کسی مثل مأمون برای اینکه حکومتش را تضمین کند، مجبور شد امام را به دارالحکومه خودش بیاورد و بگوید ایشان جزء حکومتی ماست.
میخواست امام را خوار و خودش را عزیز کند ولی امام کاری کردند که نه او توانست خودش را به واسطه حضرت عزیز کند، نه خود حضرت به واسطه او خراب شدند. مقام و موقعیت حضرت طوری بود که هیچکدام دیگر از ائمه اینگونه نبودند؛ لذا به حضرت، رضا میگفتند. امام هفتم ایشان را به اسم علی صدا نمیزدند غالباً میفرمودند: ابالحسن الرضا.
سلطان، لقب امام رضا(علیهالسلام)
به امام رضا(علیهالسلام)، «سلطان» هم میگویند. مرحوم الهی قمشهای در «شرح فصوص الحکم» ابن عربی این جمله را آورده که یکی از القاب حضرت «سلطان ارض» است که وجود مبارک پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «السلطان ظلُّ الله فِی الارض» سلطان، سایه خدا روی زمین است. سلطان حقیقی اهلبیت(علیهمالسلام) هستند که سلطه حقیقی بر ظاهر و باطن عالم دارند. میفرماید: در آخرالزمان مصداق تام سلطان ارض؛ یعنی سلطان همه زمین و پناه ساکنان زمین و مظلومان عالم، علیبنموسیالرضا(علیهالسلام) است. سلطاناند، سلطنت دارند؛ لذا پناهگاه هستند.