آیا جامعه، آماده ظهور است؟!

آیا جامعه، آماده ظهور است؟!


آیا جامعه، آماده ظهور است؟!

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: منظور از حوادث واقعه چیست؟// بحران‌ها و پیچیدگی‏های دوران آخرالزمان می‏طلبد که مؤمنین با نگاه و گفتمان امام معصوم این مسیر را طی کنند و آن گفتمان، همان گفتمان نائبان امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است // اگر در وضعیت مملکت مشکلات زیادی می‌بینید، برای این‌ است که برخی دولت‌ها در سالهای گذشته به توصیه‌های رهبر و تدابیر ایشان عمل نکردند // سلبریتی‌ها سالها از ظرفیت کشور استفاده کرده‌اند و گردن‌کلفت شده‌اند و امروز به اغتشاشات دامن می‌زنند!!

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی

موضوع: «و امّا الحوادثُ الواقعه»/ بررسی توقیع رجوع به فقها در عصر غیبت

زمان: 21 آبان‌ ماه 1401

مکان: آستان امامزاده سیدجعفر(علیه‌السلام)

 

نائب عام و نائب خاص

در کتاب شریف «إکمالُ الدین و إتمامُ النِعمَه» از شیخ صدوق(رحمت‌الله‌علیه) روایتی را نقل می‏کنند؛ شخصی به نام اسحاق‌بن‌یعقوب، محضر محمدبن‌‌عثمان، نائب خاص امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‏آید و سؤالات مختلفی را می‏نویسد و از ایشان می‏خواهد تا جواب سؤالات را از محضر حضرت بگیرد.

در دوران غیبت صغری حضرت چهار نائب خاص داشتند که مردم و مؤمنین کارهایشان را به واسطه آنها با حضرت انجام می‏دادند و هر کدام از دنیا می‏رفتند، نائب دیگری جایگزین می‌شد. بعد از اینکه چهارمین نائب خاص هم از دنیا رفت، غیبت کبرای حضرت شروع ‏شد و از آن به بعد دیگر حضرت توسط نائبان عام با مردم در ارتباطند. تفاوت نائب خاص با نائب عام این است که نائب خاص را با اسم و رسم، در دوران غیبت صغری مشخص می‏کردند، اما برای شناخت نائب عام ویژگی‏هایی را فرمودند که باید بروید سراغ کسی که این ویژگی‏ها را داشته باشد. نائب عام یعنی اختصاصاً اسم ایشان برده نشده، ولی ویژگی‏های آنها گفته شده تا افراد در دوران غیبت به این ویژگی‌ها، نائبان عام را شناسایی و به آنها مراجعه کنند.

 

سلسله ارتباط مردم با خدا در دوران غیبت

محمدبن‌عثمان شخصیت فوق‌العاده‌ای بود. حضرت در مورد او می‏فرمایند: «فَإِنَّهُ ثِقَتِی وَ کِتَابُهُ کِتَابِی»[1]؛ او مورد وثوق من و دست‌نوشته‌ او، دست‌نوشته من است. یکی از سؤالاتی که اسحاق‌بن‌یعقوب نوشته، در مورد حوادث واقعه است؛ از حضرت سؤال کرده ما در حوادث واقعه چه کنیم؟ حضرت جواب می‏دهند: «و أما الحوادثُ الواقعه فَارجُعوا فیها إلی رُواۀِ حَدیثِنا فَاِنَّهم حٌجَتی عَلَیکم وَ اَنا حجَهُ اللهِ عَلَیهِم»[2]؛ در حوادث واقعه به روات حدیث ما یعنی کسانی که کلام ما را می‏شناسند رجوع کنید. رُوات حدیث یا نائبان عام، در طول دوران غیبت، حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها هستم. شما مردم در دوران غیبت به واسطه این فقها، بزرگان دین و کارشناسان دین به من وصل می‏شوید و من هم شما را به خدا وصل می‏کنم. این سلسله ارتباطی مؤمنین در دوران آخرالزمان به خداست اگر این حلقه نباشد، ارتباط مؤمنین با خدای متعال قطع است. خدا امام زمان را قرار داده و در دوران غیبت کبرای حضرت، نائبان عام و روات حدیث و فقهایی را قرار داده که دینشناس‌اند و دست مردم را در دست امام زمان می‏گذارند. به عبارتی اگر فقها نباشند، حلقه ارتباط قطع است.

 

حوادث واقعه چیست؟

عبارت «حوادثُ الواقعه» چیست؟ ما در حوادث واقعه چه کار کنیم؟ امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در کتاب «حکومت اسلامی» در بحث ولایت فقیه به این روایت پرداختند و توضیح دادند که حوادث واقعه چه چیز است؛ می‏فرمایند حوادث واقعه منظور احکام شرعی و عبادی نیست، حوادث واقعه چیزی غیر از احکام شرعی و عبادی است و دلیلش هم این است که در احکام شرعی و عبادی همه می‏دانند باید به فقها مراجعه کنند. این نه پرسیدن دارد و نه جواب دادن. پس حوادث واقعه چیزی غیر از مسائل شرعی و احکام عبادی است، پس منظور چیست؟ امام می‏فرمایند: منظور از حوادث واقعه، پیشامد‏ها و گرفتاری‏های اجتماعی است.

در جامعه‌ای که مؤمنین زندگی می‏کنند، غیر از مسائل نماز و روزه و عبادات، مسائل مختلف و پیچیدگی‏هایی پیش می‏آید. گاهی لازم است حق را از باطل تشخیص دهند. چگونه حق را از باطل تشخیص دهند؟ مخصوصاً جامعه‌ای که دشمن دارد و دشمن مدام تردید ایجاد می‏کند. مدام مؤمنین را به شک و تردید می‏اندازد، مؤمنین در این دوران چگونه حقیقت را بشناسند؟ جامعه اسلامی مسائل سیاسی دارد، مگر می‏شود مسائل سیاسی نداشته باشد، مگر جایی در کره زمین وجود دارد که مسائل سیاسی نداشته باشد و سیاست در آنجا ورود نکرده باشد؟! مسائل اقتصادی هست، مسائل فرهنگی، امنیتی و اجتماعی هست، در همه این موضوعات گاهی پیچیدگی‏هایی به وجود می‏آید که مؤمنین نمی‌توانند درست تشخیص دهند.

 

رجوع به فقیه در حوادث مختلف/ اثبات جامعیت اسلام

اینکه حضرت فرمودند در حوادث واقعه به فقها مراجعه کنید، یک نکته ظریف هم از آن به دست می‏آید؛ حضرت نفرمودند که در احکام شرعی به فقها مراجعه کنید و در مسائل سیاسی بروید سراغ سیاست‌مدارها و ببینید آنها چه می‏گویند، در مسائل اقتصادی بروید سراغ اقتصادان‌، در هر مسئله‌ای مراجعه کنید به آدم‏های خودش و در فقه و احکام عبادی هم به فقها مراجعه کنید! اینطور نفرمودند، بلکه فرمودند: در حوادث واقعه و گرفتاری‏ها و پیچیدگی‏ها و بحران‏های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که نمی‌توانید راه حق را از باطل تشخیص دهید، باید به فقها مراجعه کنید. یعنی اسلام سیاست دارد، اگر اسلام در سیاست دخالت نمی‌کرد، امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به فقها رجوع نمی‌دادند، اگر اسلام اقتصاد نداشت، حضرت به فقها رجوع نمی‌دادند، اگر اسلام در فرهنگ حرفی برای گفتن نداشت، به فقها رجوع نمی‌دادند.

می‏فرمایند حوادث واقعه، حوادث واقعه مطلق آمده؛ یعنی در هر مسئله‌ای که شما نمی‌توانید تشخیص دهید باید به فقها رجوع کنید؛ یعنی فقه در همه این امور حرف برای گفتن دارد، یعنی اسلام در همه این امور و حتی در پیچیدگی‏های آن و برای برون‌رفت از بحران و بن‌بست راه حل دارد. لذا حضرت ارجاع می‏دهند و می‏فرمایند: سراغ فقها بروید.

 

روات حدیث چه کسانی‌اند؟/ راه دستیابی به گفتمان معصوم در دوران غیبت

در هر عصری فقهایی وجود دارند تا بار امانت امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) را به منزل برسانند، وگرنه حضرت مردم را به آنها ارجاع نمی‌دادند. نمی‌شود آدرسی که نیست را بدهند و بگویند: «فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا»، ولی در یک عصر و زمان چنین مرجع تقلید و ولیّ یا فقیهی نباشد! امکان ندارد، امام زمان(عج‌الله‌تعالی‌فرجه) آدرس غلط نمی‌دهند. پس در هر عصر و زمانی فقیهی که بار این امانت را به منزل برساند، وجود دارد. «فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا» منظور از «رُوات حدیث» کسانی که کتاب حدیث دست می‏گیرند و روی منبر می‏خوانند، نیستند بلکه کسانی هستند که دین را می‏فهمند.

بحران‌ها، گرفتاری‏ها و پیچیدگی‏های دوران آخرالزمان می‏طلبد که مؤمنین با نگاه و گفتمان امام معصوم این مسیر را طی کنند و آن گفتمان، همان گفتمان نائبان امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است. ما الآن در حوادث واقعه قرار داریم. پیچیدگی‌های سیاسی و فتنه‌های گوناگون به وجود می‌آید که مردم نمی‌توانند تشخیص دهند راه حق و باطل کدام است. باید در این حالت چه کار کنند؟ بحران‌های اقتصادی، مسائل فرهنگی از جمله تهاجم و آلودگی‌های فرهنگی بسیار زیاد است. نسخه نجات‌بخش کدام نسخه است، کدام حرف را باید قبول کنیم؟

 

سه نوع ولایت فقها بر مردم

 نوع اول؛ ولایت در احکام شرعی است که همه باید مقلد باشیم. اگر کسی از مرجع تقلید، تقلید نکند، یا باید خودش مجتهد باشد و یا به احتیاط عمل کند؛ به جایگاهی رسیده باشد که بتواند به احتیاط عمل کند. اکثر ما مردم باید مقلد باشیم، چراکه تخصصی در احکام شرعی نداریم.‌ همانطور که در مسائل دیگر هم تخصص نداریم و به کارشناس مراجعه می‌کنیم.‌ یکی از مواردی که باید تقلید انجام شود در احکام شرعیه است.‌ اینجا اگر مَراجع تقلید متعدد باشند، اشکال ندارد،‌ می‌توانید از مراجع مختلفی در احکام شرعی تقلید کنید. البته شرط دارد باید اعلم آن مراجع را پیدا کنید که آن هم احکام خودش را دارد. ولی مراجع تقلید می‌توانند متعدد باشند.

نوع دوم؛ ولایت در قضا و قضاوت است.‌ فقیه کسی است که بر مؤمنین ولایت دارد و می‌تواند در مسائل مالی، جانی و... حکم بدهد. در مسائل قضایی انسان می‌تواند به فقیه مراجعه کند.‌ قبل از انقلاب، مردم در مسائل حقوقی اگر اختلاف داشتند، به دستگاه حکومت مراجعه نمی‌کردند. به یک مجتهد مراجعه و مسئله خود را مطرح می‌کردند، مجتهد هم حکم خدا را می‌گفت و آنها می‌پذیرفتند و عمل می‌کردند.‌ مواردی هم که به دستگاه حکومت مربوط نمی‌شد و اختلافات حقوقی بین خودشان سراغ فقها که دارای شأنیت بودند، می‌رفتند.‌ پس این نوع ولایت هم اگر متعدد باشد، اشکالی ندارد.

نوع سوم ولایت؛ ولایت در حکومت است. اینجا نمی‌شود که متعدد باشد، حاکم جامعه اسلامی نمی‌تواند چند نفر باشد؛ لذا فقها جمع می‌‌شوند و یک فقیه که از همه مدیرتر، مدبرتر، فهمیده‌تر، عالِم به‌روزتر به مسائل اجتماعی و حوادث واقعه است را انتخاب می‌کنند، می‌گویند ما تقوا و علم او را تأیید می‌کنیم، او از همه ما برای اداره حکومت بالاتر است. ‌آن فقها، فقهای خبره‌اند که «خبرگان» نام دارند.‌ آن فقیهی که توسط آنها معرفی می‌شود، «ولیّ فقیه» است. یعنی فقیهی که ولایت و حکومت پیدا کرد و سرپرستی جامعه به دست اوست.

 

مسئولیت رهبری مهم‌تر از مرجعیت

وقتی فقیه حاکم شد، در حوادث واقعه باید جامعه را از پیچیدگی‌ها، بحران‌ها و گردنه‌ها عبور دهد. باید بتواند جامعه را اداره کند. بار این مسئولیت خیلی بالاتر از مرجعیت است.‌ لذا در اوایل رهبری آیت‌الله‌ خامنه‌ای(حفظه‌الله) خیلی‌ها درباره استفتائات به رهبر مراجعه می‌کردند که ایشان رساله بدهند، ایشان فرمودند که مراجع بزرگوار هستند به ایشان مراجعه کنید. بار رهبری به اندازه چند مرجعیت هست که باز دوباره مراجعات زیاد شد. اول رساله را برای خارج از کشور فرستادند و بعد هم کم‌کم استفتائاتی که در خارج بود، در داخل ترجمه شد و مردم استفاده کردند و کم‌کم مراجعات مردم باعث شد ایشان به سؤالات مردم پاسخ دهند و شأن مرجعیت ایشان هم هویدا شود. ولی مسئله ولایت و نیابت از امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) در دوران غیبت، آن هم نیابت در حکومت بسیار مسئله‌ سنگینی است.

 

اقدام ولی‌فقیه در حوادث واقعه

کشور اسلامی نباید در علم و تکنولوژی عقب بماند؛ لذا شاهد تأکیدات فوق‌العاده مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) در بحث تکنولوژی هستیم. اگر در مسئله هسته‌ای، نانوتکنولوژی به جایی رسیدیم به واسطه حمایت‌های بی‌دریغ ایشان بوده‌ است، وگرنه خیلی دولت‌ها کوتاهی کردند.‌

  ایشان بر حضور نخبگان تأکید دارند؛ جامعه باید نخبه‌محور باشد. نخبگان باید در جامعه امام باشند و در جامعه امامت و پیشوایی کنند. نخبگان یعنی کسانی که اهل علم، فکر، خلاقیت، پیشتازی و پیشروی‌اند. اهل توقف نیستند. اینها در جامعه امید را تزریق می‌کنند، رشد را به ارمغان می‌آورند. اینها باید محور باشند. فهم این مسئله و کار روی آن یکی از مسائل مهم است. در اقتصاد، سال‌های سال جهت‌دهی می‌کنند و شعار سال را سرفصل‌های اقتصادی مشخص می‌کنند. چون در اصل 110 قانون اساسی وظیفه رهبر جامعه اسلامی تعیین سیاستهای کلی نظام و نظارت بر حُسن اجرای آن و اموری مثل دخالت در صلح و جنگ و... است. کُلیت کار را باید مشخص کنند و ایشان مشخص کردند. الآن در جامعه مسئله‌ای نیست که تکلیف آن روشن نباشد. هرچند بعضی از مسئولین در طول این سال‌ها عمل نکردند.‌ مثلاً نمونه‌اش اقتصاد مقاومتی که اقتصاددانان بزرگ دنیا گفتند تنها راه نجات جمهوری اسلامی اقتصاد مقاومتی است. در داخل کشور ما مسئولین وقت به سیاست مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) عمل نکردند.

 لایه‌های مختلف نخبگان را در صدر نشاندند و به آنها اهمیت دادند. با دانشجویان، اساتید، شعرا، مداحان و نخبگانی که در جامعه تریبون دارند و اثرگذارند، جلسه گرفتند و آنها را مطرح کردند و بالا آوردند و به آنها جایگاه دادند تا مردم به وسیله خود مردم اداره شوند.

 

مدیریت و راهبری کلان جامعه

راهبری و مدیریت کلان جریانات سیاسی داخلی و خارجی، حوادث واقعه است. گاهی برخی شعارهایی می‌دهند که کُنه آن شعارها به قرآن نمی‌رسد و به روایات وصل نیست.‌ مثلاً برای اینکه رأی بیاورند، شعار مردم‌سالاری می‌دهند. در حالی که اصلاً جمهوری اسلامی همان مردم‌سالاری است،‌ منتها او ناخلفی کرده و جمهوری را از اسلام جدا کرده است. ما می‌گوییم جمهوری اسلامی، منتها او اسلامی را نمی‌گوید. یک دفعه موجی در جامعه ایجاد می‌شود همه می‌گویند مردم‌سالاری خوب است، کسی که مسئولیت کلان جمهوری اسلامی را دارد می‌گوید: مردم سالاری دینی، همان جمهوری اسلامی است. امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) فرمودند: «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر». رهبر جامعه ماجرا را مدیریت می‌کند.

جامعه مدنی تعریفی در غرب دارد که اگر الزامات آن را پیاده کنید، کشور سکولار و لیبرال می‌شود، مردم هم این را نمی‌دانند، ولی آن کسی که این ‌شعار را می‌دهد، می‌داند جامعه را کجا می‌خواهد ببرد. اینجا بلافاصله رهبر جامعه اسلامی در مدیریت کلان جریانات سیاسی ورود پیدا می‌کند و می‌گوید جامعه مدنی؛ منظور این آقا مدینه النبی بود، ماجرا را مدیریت می‌کند، جامعه مدنی می‌شود مدینه النبی با همان الزامات حاکمیت اسلامی.

 

کرونا، یکی از حوادث واقعه بود

در زمان همه‌گیری کرونا، واقعاً خیلی از کشورهای دنیا در آن ماندند، به جان هم افتادند، آمریکا و اروپا کشتی حامل ماسک را از همدیگر می‌دزدیدند. نمی‌دانستند چگونه باید تولید کنند. ناگهان رهبر جامعه اسلامی می‌گوید مردم ورود کنند، رزمایش معنوی، بسته‌های معیشتی، کمک‌های مؤمنانه... مردم به واسطه عشقی که به ولایت دارند زن‌ها در خانه، مسجد، مراکز فرهنگی جمع می‌شوند، ماسک می‌دوزند، مرد، زن، بسیجی، غیربسیجی همه وارد میدان می‌شوند، ماسک تأمین می‌شود، حتی ماسک به کشورهای اطراف هم می‌فرستیم. دانشمندان جوان ما به تکاپو می‌افتند، واکسن هم تولید می‌کنند. بعد خود ایشان برای اینکه بحران را جمع کند، واکسن می‌زند، در بحبوحه‌ای که یک عده‌ می‌گویند نزنید، عده‌ای می‌گویند بزنید، رهبر جامعه جلو می‌آید. در دنیا کدام رهبر را سراغ دارید که خودش بیاید اینگونه در معرض قرار گیرد؟ می‌خواهد بگوید دانشمند ایرانی، بیمارستان خودمان، پزشک ایرانی. با اینکه می‌تواند برود خارج از کشور یا بهترین پزشک‌های خارجی را بیاورند، خودش می‌رود در بیمارستان کشور خودمان و خود را زیر تیغ پزشکان خودمان قرار می‌دهد. با همه احتمالاتی که ممکن است سیاست‌مداران و رهبران دنیا محاسبه کنند می‌رود نشان می‌دهد به خودی‌ها اعتماد دارد. این حوادث واقعه است، کرونا حوادث واقعه بود.

 

جامعه آماده ظهور

امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) فرمودند: او حجت بر شماست. امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: تبعیت از او بر شما واجب است. ولی فقیه در دوران اوج کرونا می‌گوید مساجد و امامزاده‌ها را ببندید، همه می‌بندند، همه هم تبعیت می‌کنند تا ما این دوران را پشت سر بگذاریم. این یعنی جامعه، آماده ظهور امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌) است، نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌) یک حرف زد، مردم دینداری‌شان را تراز او کردند، با تراز او دینداری می‌کنند، این همان چیزی است که امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند.

 در روایت معروف به «مقبوله عمربن‌حنظله» امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ‌ عَلَیْکُمْ‌ حَاکِماً...»؛ من چنین فقیهی را بر شما حاکم می‌کنم، «فإذا حَکَم بِحُکمِنا»؛ وقتی که بر اساس حکم ما، حکم صادر کرد، «فَلَم یَقبَله منه»؛ اگر کسی قبول نکند، «فإنّما استَخَفَّ بِحُکمِ الله»؛ حکم خدا را خفیف کرده، «وَ علینا ردّ»؛ ما را رد کرده است، «وَ الرّادُ علینا الرّادُ عَلَی الله»؛ کسی که حکم این فقیه را رد کند، ما را رد کرده و کسی که ما را رد کند، خدا را رد کرده است، «وَ هو علی حَدِّ شرک بِالله»[3]؛ این در حد شرک به خدای متعال است.

کرونا ازحوادث واقعه بود و بعد از این هم حوادث مختلفی در جامعه به وجود خواهد آمد. امام عصر، امام صادق، اهل‌بیت(علیهم‌السلام) فرمودند؛ در دوران آخرالزمان «فَارجِعوا فیها إلی رُوات حدیثنا».

 

نمونه‌ای از حوادث واقعه در دنیا

آمریکایی‌ها تصمیم می‌گیرند که در کشورهای دنیا چه کسانی حاکم باشند تا منافع آنها تأمین شود. فقط هم منافع دنیایی‌شان نیست، منافع مادی و فرامادی دارند، فرهنگ خودشان را هم می‌خواهد پیاده کنند. لذا کسانی را دست‌نشانده قرار می‌دهند. آیا مؤمنین در دنیا باید دست روی دست بگذارند تا همه عالم در دست مستکبرین و شیاطین بیفتد؟ شما مگر می‌توانید دور خود حصار بکشید که هیچ کس به دین شما لطمه نزند؟ اگر نروید و دنیا را مدیریت نکنید، اگر حرف حق را به دنیا نرسانید، دنیا حرف باطل را بر سر شما می‌کوبد و در مورد شما تصمیم می‌گیرد.

آمریکا می‌خواهد در عراق حکومتی بیاید روی کار، که دست و بال انقلاب و اسلام و جمهوری اسلامی را ببندد، کشورهای اطراف با آن درگیر باشند. تلاش می‌کند یک دولت آمریکایی روی کار آید. جمهوری اسلامی هم تلاش می‌کند و آمریکا شکست می‌خورد، یک دولت  روی کار می‌آید که با جمهوری اسلامی همراه است. این هم حوادث واقعه است، اطراف ما پر از آتش است، سیاست‌گذاری نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) در جمهوری اسلامی این شد که آمریکا از عراق رفت، از افغانستان فرار کرد، در یمن به واسطه عربستان شکست خورد، در لبنان شکست خورد، در سوریه شکست خورد. حوادث واقعه همین است، اینها حرف‌های مهمی است که ما باید به آن توجه کنیم و اگر می‌خواهیم در دوران آخرالزمان در مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و هر مسئله‌، در این حوادث نجات پیدا کنیم، راهبرد اصلی و حرکت کلان ما را که نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌گوید و مردم باید دنبال آن بروند، اگر رفتند، نجات پیدا می‌کنند.

 

علت مشکلات حل‌نشده در کشور

اگر در وضعیت مملکت مشکلات زیادی می‌بینید، برای این‌ است که گاهی برخی دولت‌ها به توصیه‌های رهبر و تدابیر ایشان عمل نکردند. اگر عمل کرده بودند، گشایش اتفاق می‌افتاد. یک عده به خاطر منافع جناحی، سیاسی و دنیاطلبی‌ به میدان آمدند و شعار و وعده‌هایی دادند، مردم هم گفتند راست می‌گویند، حتماً چیزی می‌دانند، مردم نمی‌نشستند دقیق مطالعه کنند، تحقیق و گوش کنند فلان آقا چه گفت، چه راهبردهایی داد، یک عده‌ به عنوان نماینده مجلس و شورای شهر و نماینده ریاست‌جمهوری وسط می‌آیند، خودشان را کاندیدا می‌کنند و حرف می‌زنند و بعضاً سابقه‌های خوبی دارند و مردم هم آنها را به بدی نمی‌شناسند، به خوبی می‌شناسند، ولی در طول دوران انقلاب می‌بینید تغییر کردند. تغییرشان را کسی متوجه نشده. شعارهای زیبایی دادند مردم هم به آنها اعتماد کرده و رأی دادند، ولی وقتی پیروز انتخابات ‌شدند، جور دیگری رفتار ‌کردند. خب وقتی این اتفاق بیفتد جامعه راه و مسیر خودش را طی نمی‌کند، به مشکلات، گرفتاری‌ها و پیچیدگی‌هایی می‌خورد.

حال راه‌ برون‌رفت از مشکلات این است که مردم و مسئولین به حرف نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) گوش دهند. «فارجعوا» رجوع به معنای واقعی اینطور نیست. البته مردم خیلی رجوع می‌کنند، دارید می‌بینید که پای کارند. ولی مسئولین در طول این ادوار غالباً گوش نمی‌کردند، یک عده کمی گوش می‌کردند. الان هم که یک دولت سر کار آمده که رئیس این دولت آدم انقلابی است و می‌خواهد گوش دهد و کار کند، بدنه آن به اندازه کافی قوی نیست، تا او را همراهی کنند. باید یک بدنه قوی داشته باشد.

 ما آقای رئیسی را می‌شناسیم، ایشان خیلی تواناست و خیلی زحمت کشیده‌، کارهای زیادی می‌کند که آثار این کارها در دو سه سال آینده معلوم می‌شود.

 

راویان حدیث چه کسانی‌اند؟

«فارجعوا» رجوع کنید، ببینید ولی فقیه چه می‌گوید. فلان منبری که حدیث و آیه هم می‌خواند ولی ممکن است چیزی بگوید که انقلاب و رهبری را زیر سؤال ببرد. هرکس منبر می‌رود، روات حدیث نیست! روات حدیث یعنی ولی فقیه، چون امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در کتاب «حکومت اسلامی» می‌فرمایند: «فإنکم حجتی علیکم» اینجا بحث حجت است. امام می‌فرمایند «حجت» یعنی چه؟ امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌فرماید که این فرد کتاب و نوشته‌اش، نوشته من و حرفش حرف من است، کسی که حرفش حجت است.

گاهی ما متدین‌ها و انقلابی‌ها هم حرف رهبر را گوش نمی‌دهیم. سخنرانی می‌کنند گوش نمی‌دهیم. ادامه آیات قرآن، تحلیل و تفسیر آیات و پیاده‌سازی آیات قرآن، امروز در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی حرف‌های رهبر است.

 

تقسیم‌بندی اغتشاش‌گران

 حوادث، فتنه اخیری که به‌وجود آمد، درگیری‌ها و اغتشاشات و… چرا به ‌وجود آمد؟ عزیزان، ببینید تحلیل رهبر از فتنه چیست. حرف‌های ایشان را دنبال کنید. مسئولین باید حرف‌های ایشان را دنبال کنند. ایشان در جمع نیروی انتظامی یک تقسیم‌بندی کردند. دقت کنید، فرمودند: یک عده هیجان‌زده و جوگیر شدند، مثلاً دانش‌آموزان و دانشجویان؛ گفتند که اینها را تنبیه و ارشاد کنید. یک عده هستند آنهایی که در این جریانات لیدر بودند -به این معنا که از سلطنت‌طلب‌ها و باقی‌مانده ساواک جریان را مدیریت می‌کردند- به اشد مجازات با آنها برخورد کنید. یکی می‌گفت در رشت، درگیری شده بود، اغتشاش‌گرها داشتند پلیسی را می‌زدند، پیرمردی هم با عصا پلیس را می‌زد بعداً معلوم شد پیرمرد از ساواکی‌های زمان شاه بود.

دسته سوم: سلبریتی‌ها، هنرمندان و ورزشکاران؛ اکثر هنرمندان و ورزشکاران خوبند، واقعاً چند نفر از هنرمندان به اغتشاشات دامن زدند؟! جامعه به این بزرگی هنرمندان و ورزشکاران، چند نفری از آنها آمدند با اغتشاشات همراهی کردند. خیلی‌ها هم همراهی نکردند. یک عده‌ هم با نظام همراهی کردند، ولی هنرمندان اغتشاش‌گر دیده شدند. سلبریتی‌ها خورده‌اند و خوابیده‌اند و از سر و کول مردم بالا رفته‌اند و عنوان اجتماعی پیدا کرده‌اند. سالها از ظرفیت جمهوری اسلامی استفاده کرده‌اند و گردن‌کلفت شده‌اند، بعد مصاحبه می‌کنند و می‌پرسند، چرا این حرف را زدی، می‌گوید: خیال کردم واقعاً نظام به هم ریخته و عوض شده! اینها در کشورهای دیگر خانه و زندگی دارند، فقط یک اتفاق بیفتد می‌روند، حتی حیثیت اجتماعی ندارند. چرا یک کلمه حرف که می‌زنند همه برایشان مهم است، چه اهمیتی دارد چه می‌گوید؟! از سیاست و دین چه می‌فهمد؟! این آدم فقط معنای ثروت را می‌فهمد. حرف‌هایشان اهمیتی ندارد و فرمودند به عناوین مجرمانه‌شان رسیدگی شود.

 

فصل الخطاب رهبر در برخورد با اغتشاش‌گران

اگر بخواهیم به روایت امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) عمل کنیم (اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا) این سند بالادستی ماست. آقای رئیس قوه قضائیه، آقای رئیس جمهور و رئیس مجلس و آقایان مسئولین، شما اگر می‌خواهید به این روایت عمل کنید که حتماً می‌خواهید عمل کنید، رهبر تکلیف را روشن کردند. مسئولین آموزش و پرورش چرا معطل می‌کنید؟! رهبر فرمودند: تنبیه و ارشاد. تنبیه یعنی چه؟ حضرت آقا حرف که می‌زند حکیمانه حرف می‌زند. امام زمان ارجاع دادند، از دهانش نپریده که تنبیه کنید. چرا تنبیه نکردید؟ تنبیه این نیست که بچه‌ها را سر صبحگاه جمع کنید و تنبیه بدنی کنید! این تنبیه نیست. تنبیه یعنی اِعمال قانون انضباطی. دانشگاه قانون دارد، مدارس‌ هم قانون دارند. پس کِی می‌خواهید اعمال قانون کنید؟!

 

برخورد مرحله به مرحله با اغتشاشگران

بعضی از دانش‌آموزانی که در تهران بازداشت کرده بودند، هندزفری‌ داخل دو گوش‌شان گذاشته بودند و فقط موسیقی‌های اعتراضی غربی در گوش‌شان بود و اصلاً نمی‌شنیدند که طرف مقابل دارد چه می‌گوید، فقط می‌زدند. خب آن بچه جوگیر است. بله، بچه خودمان ‌است، اگر می‌بینید بچه شما دارد داخل تنور می‌رود، آیا رهایش می‌کنید؟ تنبیه این است که دانشجوها و بچه‌هایی که در مدارس اول آمدند نظم و آرامش سال تحصیلی را به هم ریختند، دشمن همین را می‌خواهد. متأسفانه خودشان نمی‌فهمند که با آن وضعیت کشور به بی‌ثباتی علمی می‌رسد. باید تنبیه‌شان می‌کردند، آموزش و پرورش باید محکم وارد می‌شد. از همان اول اعلام می‌کرد هرکس که هنجارشکنی قانونی و دینی انجام دهد طبق قانون، اعمال انضباط خواهد شد یا اخراج می‌شود. مدیر مدرسه است، اخراج می‌شود، دانش‌آموز است باید اخراج شود، باید توبیخ شود، باید تعهد گرفته شود. به محض اینکه اعمال قانون می‌شد، خیلی‌ها بساطشان را جمع می‌کردند. خیلی پدر، مادرها دوست نداشتند بچه‌هایشان این کارها را بکنند، اگر اعمال قانون انضباطی می‌شد، خیلی‌ها کنار می‌کشیدند. اول باید جو را آرام کرد. جوان و نوجوان است، اول آرامش کنید و بگذار سر جایش بنشیند، بعد فرمود ارشاد کنید.

هفته اول هیچ مدرسه‌ای درگیر نبود هفته دوم دو و سه مدرسه شد. همان اول باید مدیریت می‌کردید؛ یعنی کار غیرفرهنگی، کار فرهنگی، کار حقوقی. سه بار آقا فرمودند کار حقوقی و قضایی انجام دهید، کار فرهنگی و غیرفرهنگی انجام دهید. غیرفرهنگی یعنی کار قضایی و حقوقی. ما نگفتیم کسی را بزنید و بکشید، ما گفتیم اعمال قانون کنید‌. چرا کسانی که آمدند جو جامعه را به هم ریختند از هنرمند، بازیگر سینما و تئاتر، بازیکن فوتبال و… چرا آمدند حرف زدند، اعمال قانون نشدند؟ از این‌ طرف کشور بیرون رفت از آن طرف آمد، چرا بازداشت نکردید، چرا دادگاهش را نشان نمی‌دهید، چرا اموالش را مصادره نکردید، چرا ممنوع الخروجش نکردید؟

آقایان وزیر و وکیل و متصدیان قوه قضائیه باید با پشتوانه مردم برای جلوگیری از اغتشاش کار قضایی و حقوقی کنند. تعداد اغتشاشگران زیاد نیست و در اصل اگر سران اغتشاشات دستگیر شوند و در تلویزیون جمهوری اسلامی اعترافات آنها پخش شود، معلوم می‌شود به کجا وصل‌اند و از طرفی اعتماد عمومی به نظام بیشتر می‌شود. اینطور معلوم می‌شود چه کسی دروغ و چه کسی راست گفت، کی فریب خورد و چه کسی واقعاً اغتشاش‌گر بود. عین عبارت حضرت آقاست که می‌فرماید: تنبیه کنید، ارشاد کنید. با لیدرهایشان برخورد شدید کنید. هیچ کدام انجام نشده. هنوز لیدرهایشان را دستگیر نکردیم. اگر یادتان باشد دهه ۶۰ اعترافات منافقین را در تلویزیون پخش می‌کردند و مشخص می‌شد به کجا وصل‌اند. مردم هم جریان را متوجه می‌شدند، اما اکنون سستی می‌شود؛ نه با ورزشکارها و هنرمندان و نه با لیدرهای طاغوتی، سلطنت‌طلب و ساواکی برخورد شده و نه تنبیه و ارشاد نسبت به دانش‌آموزان در نظر گرفته شده. ممکن است بعضی بگویند اخیراً آموزش و پرورش قانونی وضع کرده. بنده حقیر در جلسات مدیران آموزش و پرورش بودم و این حرف‌ها را گفتم. البته آنها هم دلسوزند، ولی در همین جمع دلسوز هم هنوز به این نتیجه نرسیدیم که: «اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا» (ولی فقیه) و اهمیت آن را نفهمیدیم.

 

تنها راه سعادت و عاقبت‌ به خیری کشور

در این حدیث صراحتاً روشن شده که باید چکار کنیم، باز هر کس برای خودش تحلیلی ارائه می‌دهد و این اشتباه ماست. باید به حرف امام زمان و نائبش عمل کنیم که به خدا قسم، سعادت، عاقبت به خیری، آرامش و رفاه در این است. در زمینه‌هایی که به توصیه ولیّ فقیه عمل کردیم نجات پیدا کردیم؛ هنوز در کشورهای دنیا کرونا هست ولی ایران مدیریت کرد و به دنیا واکسن صادر کرد، در حالی که هنوز خیلی از کشورها نتوانسته‌اند واکسن را تولید کنند. اگر گوش ندهیم گرفتار می‌شویم؛ زمانی که آقای احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور شد، چهار سال اول به حرف آقا گوش داد و دیدید که کشور چقدر پیشرفت کرد و چه آبادانی‌ای رقم خورد، اما در چهار سال دوم زحمت خودش را به باد داد و حرف‌های دیگری زد. این سنت خداوند و عقلانیت است. امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) فرمودند: به راویان حدیث ما رجوع کنید.

 

نمونه‌هایی از عدم رجوع به اهل‌بیت در تاریخ اسلام

این گوش دادن و گوش ندادن، رجوع کردن و رجوع نکردن تکلیف جامعه ‌اسلامی را روشن می‌کند. اگر سیری در تاریخ داشته باشیم، به همین نتیجه می‌رسیم. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در جنگ احد فرمودند: تا من نگفتم از کوه پایین نیایید، ولی حرف ایشان را تحلیل نکردند. با خود گفتند جنگ که تمام شده، مشرکین هم فرار کردند. از کوه پایین آمدند و این چنین لشکر اسلام شکست خورد. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند قلم و کاغذی بیاورید که وصیت بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید، اما گفتند: لازم نیست و همین قرآن برای ما کافی است! در قرآن آمده: «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»[4]؛ من اجری نمی‌خواهم در مقابل 23 سال زحمتی که برای شما کشیدم، مگر اینکه پای کار اهل‌بیت(علیهم‌السلام) باشید؛ ولی نبودند و گوش ندادند. با این سرپیچی چه کسانی حاکم شدند و چه بلایی بر سر جامعه اسلامی آمد؟ تازه بعد از آن خواستند به حرف ایشان گوش دهند و سراغ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آمدند و ایشان را به عنوان خلیفه قبول کردند، اما دوباره به حرف امیرالمؤمنین(علیهالسلام) هم گوش نکردند.

 

نتایج شوم عدم رجوع به ولایت

عده‌ای به حرف پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) گوش نکردند و نتیجه آن شد جنگ جمل و نابودی خودشان. عده‌ای در جنگ صفین به حرف امیرالمؤمنین(علیهالسلام) گوش نکردند و حَکَمیت به پا شد و از دل حکمیت، خوارج سر برآوردند. در جریان خوارج به حرف امیرالمؤمنین(علیهالسلام) گوش کردند و همه خوارج را کشتند و جامعه از لوث وجود آنها پاک شد. ولی دوباره جریان معاویه و صلح امام حسن(علیهالسلام) پیش آمد که مردم پای کار نیامدند و امام مجبور شدند صلح را بپذیرند. بعد از آن نیز ماجرای کربلا ...به نظر شما قصه چیست؟ قصه، گوش ندادن است، نفسانیات، لجبازی، نداشتن تحلیل سیاسی، تشخیص ندادن حق از باطل و رجوع نکردن به ولایت است و همین می‌شود. چقدر تجربه کنیم؟ آیا کافی نیست؟

برادران و خواهران، حوادث سنگینی در پیش‌ روست، اگر گوش‌مان به سخنان کس دیگری غیر از ولی‌فقیه باشد و چشم به جای دیگر، «فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»[5] سقوط می‌کنیم و نابود خواهیم شد. باید به حرف‌های ولی‌فقیه گوش دهیم، درست بفهمیم، درست عمل کنیم و به همه توصیه کنیم تا به حرف‌های ایشان عمل کنند.

 

فاطمه(علیها‌السلام) پاره‌ای از نبوت

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی»[6]؛ هر پدری می‌گوید فرزند من پاره ‌تن من است، ولی تمام ماجرا این نیست. یک‌‌وقت آدم معمولی می‌گوید: « بضعه منی» می‌گوییم هر بچه‌ای پاره ‌تن پدر و مادرش است. اما زمانی پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی ‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی» اینجا از حالت پدر و دختری فراتر است؛ یعنی فاطمه پاره‌ای از نبوت است. «‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»؛ کسی که فاطمه را اذیت کند، رسول‌الله را اذیت کرده‌ است؛ معنی این حرف این است که فاطمه اگر زن نبود، پیغمبر بود.

حالا تصور کنید که به پیغمبر حمله کرده‌اند. نگو درِ خانه فاطمه(علیهاالسلام) را آتش زدند بگو درِ خانه پیغمبر را آتش زدند! نگو فاطمه زهرا(علیهاالسلام) پشت در سوخت، بگو رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سوخت! نگو آن نامرد در را شکست و به سینه بی‌بی فشرد، بگو پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را بین در و دیوار چنان فشار داد که ناله او به آسمان‌ها رفت! بگو به صورت پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سیلی زد! بگو به پهلو پیغمبر لگد زد! و... به این شکل روضه بخوانید که به خدا قسم غیر از این نیست. مثل اینکه جلوی چشم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دو نفر را می‌زدند: هم پیغمبر و هم فاطمه زهرا ...

 

آمده بودند نسل پیامبر را نابود کنند

آنها می‌دانستند که اگر فاطمه(علیهاالسلام) را بکُشند، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) دیگر کسی را ندارد که شب‌ها، انصار و مهاجرین را تحریک کند تا بیایند و از علی دفاع کنند. آنها می‌دانستند فقط یک نفر حامی ولایت است و همان یک نفر را نیز از نفس انداختند. اگر فاطمه(علیهاالسلام) را زدند فقط به این خاطر نبود که دختر پیغمبر را زده‌ باشند. برای آتش زدن خانه امیرالمؤمنین آمده بودند. بی‌بی فرمودند: می‌دانید چه کسانی در این خانه‌اند؟ نسل پیغمبر در این خانه هستند. گفت: اگر چه اینها باشند، آتش می‌زنم؛ یعنی آمده بود تا نسل پیغمبر را از بین ببرد.

 وقتی به ولایت گوش ندادند، کار به کربلا رسید. کربلا کار را تمام کردند. امام حسین(علیهالسلام) جمله‌ای در روز عاشورا می‌فرماید: خدایا، شاهد باش که اینها دارند کسی را می‌کشند که روی کره زمین دیگر پسر دختر پیغمبری جز او نیست. یعنی دارند نسل را از بین می‌برند. چنان که وقتی در مجلس یزید، امام زین‌العابدین(علیهالسلام) فرمودند: من علی‌بن‌الحسینم یزید تعجب کرد و گفت: مگر علی‌بن‌الحسین در کربلا کشته نشد؟! مگر ما همه شما را از دم تیغ نگذراندیم؟!...

 

 


[1] . البحار الانوار: 51/ 349.

[2] . کمالُ الدین، ج 1. ص 485.

[3] . الکافی ج1، ص 67 و 68.

[4] . سوره شوری، آیه 23.

[5] . سوره نساء، آیه 154.

[6] . امالی شیخ مفید، ص260.