اهمیت تربیت نسل مقدمهساز ظهور
اهمیت تربیت نسل مقدمهساز ظهور
اهمیت تربیت نسل مقدمهساز ظهور
حجتالاسلام مهدوینژاد: حضرت مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) برای ظهور به سه لایه یاران نیاز دارند// امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) باید بر همه عالَم حکومت کنند، نه بر تعداد خاصی از انسانها // برای مقدمهسازی ظهور باید انسانهای خوب و مصلح اجتماعی پای کار باشند و برای جامعهپردازی و اصلاح جامعه بشری کار کنند. فقها، علما و شهدا برای تشکیل و تحقق چنین جامعهای پای کار آمدند و در این راه همه هستی خود و جان خود را فدا کردند.
عنوان: مراسم ویژه دهه اول محرم، شب پنجم
موضوع: مهندسی نسل؛ کدام نسل ظهور را محقق میکند؟
زمان: 11 مرداد ماه 1401
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه السلام)
مقدمه
آیا وجود دستهای از انسانهای خوب میتواند امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را از پشت پرده غیبت بیرون بیاورد و زمینه ظهور را محقق کند؟ باید اشخاص خیلی صالح و خوبی باشند تا حضرت ظهور کنند، آیا این کفایت میکند؟ ما در طول دوران غیبت، در اعصاری شاهد بودهایم که چهرههای برجسته و فوقالعاده در دنیای اسلام و تشیع بودهاند که در یک عصر زندگی میکردند و جمعیت آنها بیشتر از 313 نفر بوده، ولی ظهور اتفاق نیفتاده است. آیا یاران موعود آدمهای خیلی ویژه و فوقالعادهای هستند که هنوز باید بیایند یا مسئله، مسئله دیگری است؟
سه حلقه اصحاب امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)
مسلم است که 313 نفر سرداران، بزرگان و ارکان حکومت امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) هستند. حضرت مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) برای ظهور نیاز به سه لایه اصحاب و یاران دارند: لایه و حلقه اول: خواصِ ارکان حکومت حضرت مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) هستند که حضرت کل عالم را با آنها اداره میکنند. خواص ارکان حکومت همان 313 نفرند. لایه و حلقه دوم: کارگزاران حضرتاند، وقتی حضرت حکومت را تشکیل دادند؛ به وسیله کارگزاران در سرزمینها و بلاد مختلف کارها و امورات حکومت را اداره میکنند. حکومت اوامر زیادی نیاز دارد: نخبگان، دانشمندان، شخصیتهای برجسته و کسانی که بتوانند امور یک جامعه را اداره کنند. برای اداره جامعه دستههای مختلفی از اقشار و اصناف مانند علما، دانشمندان، سربازان و نظامیان مورد نیاز است. حلقه سوم: مردم و سربازان حضرتاند؛ لشکر حضرت و عموم کسانی که به حضرت پیوستند در این حلقه قرار دارند. حضرت برای ظهور و استقرار حکومت به این سه حلقه نیاز دارند.
حرکت به سمت قلهها به بهترین و آسانترین شکل
آیا وجود یک سلسله انسانهای خوب به تنهایی میتواند باعث ظهور امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) شود؟ یعنی ناگهان یک دسته انسانهای خوب که یکدیگر را نمیشناسند، میتوانند امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را احاطه کنند و حضرت با آنها حکومت را تشکیل دهند؟ اینطور نیست. باید انسانهای خوب و مصلح اجتماعی پای کار باشند و برای جامعهپردازی و اصلاح جامعه بشری کار کنند. فقها، علما و شهدا برای تشکیل و تحقق چنین جامعهای پای کار آمدند و در این راه همه هستی خود و جان خود را فدا کردند.
در زمانهای قبل هم آدمهای خوب بودهاند، در زمان شاه و در حکومتهای قبل از انقلاب که همه این حکومتها شاهنشاهی و طاغوت بودهاند، علمای برجستهای داشتهایم که تعداد آن علما بیشتر از الآن بوده، اما حضرت در چنین شرایطی ظهور نکردند. باید زمانی طی شود و علما جامعه را به بلوغ برسانند، باید قلهها دیده شوند، آدمها تربیت شوند و به سمت این قلهها حرکت کنند. لازمه حرکت به سمت قلهها به بهترین و آسانترین شکل ایجاد جامعه حقپذیر است. برای ایجاد جامعه حقپذیر، جامعه باید حتماً در اختیار اولیای خدا، فرهنگ شیعی، علما و فقهایی باشد که امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) در روایات به آنها اشاره کردهاند.
نقش کلیدی مردم در ظهور منجی
برای حرکت به سمت ظهور و تشکیل آن جامعه، مردم و جامعه باید به بلوغ برسند وگرنه ما در طول تاریخ انسانهای به بلوغ رسیده، اشخاص فوق معنوی و فوق عرفانی داشتهایم. مردم باید به این سمت بیایند، چراکه حکومت بر پایه مردم استوار است. امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) باید بر همه عالَم حکومت کنند، نه بر تعداد خاصی از انسانها. امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) میخواهند با مردم حکومت کنند. در روایات مربوط به دعا برای ظهور، مرتب بر کثرت دعا برای تعجیل در فرج تأکید میکنند، خطاب این روایات به مردم است. امام صادق(علیهالسلام) در روایتی میفرمایند: «فَلمّا طال علی بنی إسرائیل العذاب، ضجّوا و بکوا إلی اللّه أربعین صباحا. فأوحی اللّه إلی موسی و هارون نخلّصهم من فرعون. فحطّ عنهم سبعین و مائة سنة. قال: و قال أبو عبد اللّه - علیه السّلام -: هکذا أنتم، لو فعلتم لفرّج اللّه عنّا. فأمّا إذا لم تکونوا، فإنّ الأمر ینتهی إلی منتهاه»[1]؛ بنیاسرائیل چهل شبانهروز گریه کردند و ضجه زدند تا 170 سال باقی مانده از غیبت حضرت موسی(علیهالسلام) بخشیده شد. حضرت موسی(علیهالسلام) وارد قوم بنیاسرائیل و منجی آنها شدند. اگر شما شیعیان همان کاری که بنیاسرائیل کردند را بکنید، ظهور محقق میشود.
خطاب این روایت به چه کسانی است؟ آیا خطاب به نخبگان فقهی، عرفا و انسانهای برجسته قوم بنیاسرائیل است؟ خیر، حضرت نفرمودهاند صرفاً این افراد دعا کردهاند و انسانهای برجسته مشکلی نداشتهاند. عموم مردم دعا کردند. کسانی که باید با امام و حجت خدا سازش کنند، مردماند. در تشرّفاتی که علمای بزرگ از جمله علامه مجلسی(رحمتاللهعلیه) و علامه حلی(رحمتاللهعلیه) خدمت حضرت داشتند، یکی از سفارشات حضرت به آن بزرگواران تداوم در دعاکردن توسط مردم است.
همه مردم باید طالب فرج باشند// فلسفه دعا برای فرج، آن هم توسط مردم
نکته جمله «به مردم بگویید برای فرج من دعا کنند» چیست! نکته این است که انسان برای چه چیزی دعا میکند؟ برای چیزی که نیاز دارد، برای خواسته خود دعا میکند؛ حضرت میخواهند بفرمایند که خواسته مردم. باید من باشم، اگر مرا خواستند؛ من میآیم؛ مرا نخواستند، چطور بیایم جایی که مرا نخواستهاند. اصلاً فلسفه دعا برای فرج که آن هم مردم برای فرج دعا کنند این است که اگر روزی همه مردم برای فرج ضجه زدند و طالب آن بودند، حضرت میآیند. و إلا مقام معظم رهبری که از جگر خود دارند ضجه میزنند! اولیای خدا و عرفا که دارند از نبود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) دق میکنند. حضرت قرار نیست، برای تعداد کمی بیایند. با مردم میخواهد جامعه را اداره کنند. مردم باید طالب ایشان باشند. کار علما، فقها، عرفاً و نخبگان جامعه این است که مردم و جامعه را به این خواستن سوق دهند، به این بلوغ برسانند؛ تا این اتفاق نیفتد هر چند شخصیتهای خوب در بین ما باشند، حضرت ظهور نمیکنند.
الگوهای حرکت ما به سمت ظهور
کما اینکه قبلاً هم این اتفاق افتاده که شخصیتهای خوبی بودند. الآن هم هستند؛ این همه شهید، همه از علما نبودند، اینها سرداران و سربازان رکاب حضرت حساب میشدند، اینها هم رفتند و شهید شدند و اثبات کردند که جامعه در این مسیر حرکت کرده، باز هم حضرت نیامدند، چرا؟ دلیلش این است که از همین شهدا، از زندگی شهدا، عرفاً و فقها باید درس زندگی و چگونه امام زمانی شدن را یاد بگیریم؛ اینها الگو هستند. فرمود: در آخرالزمان بهترین امت من را خدا گلچین میکند؛ منظور شهدا هستند. اینها شدهاند الگو، ما باید سبک زندگی شهدا را بدانیم، خاطرات آنها را بخوانیم، بچههای ما باید با شهدا آشنا شوند؛ شهدا باید بشوند الگوی حرکت ما به سمت ظهور. شاید بپرسید: شهدا که بودند، چرا آقا جان نیامدید؟ برای اینکه همه مردم مانند شهدا شوند، همه مردم باید بخواهند. خیلی مسئله مهمی است. البته مقصود این نیست که همه مردم باید به درجات عالی کمال برسند. نه! ولی همه مردم باید واقعاً طالب ظهور باشند.
ظهور با معجزه محقق نمیشود
جامعهای که امام زمانخواه و حقپذیر است، سرش در برابر حق پایین است؛ یعنی وقتی در برابر حرف حق تسلیم است؛ مردمی که در زندگی حقپذیرند، مردمی هستند که وقتی بفهمند حق کدام است، سر خود را پایین میاندازند و تسلیم میشوند، در مقابل حق لجاجت نمیکنند؛ به چنین جامعهای باید برسیم. قرار نیست امام زمان معجزه کنند، تا آدمها درست شوند، قرار نیست اشاره کنند و همه مردم به مقامات عالی فهم، معرفت و بصیرت برسند. اگر اینطور بود که باید زودتر از اینها میآمدند. اگر با معجزه قرار بود کار عالَم درست شود، حضرت باید خیلی قبلتر از اینها تشریف میآوردند، پس چرا قرنها معطلیم؟ چون قرار نیست معجزه شود، قرار است شیعه تربیت شود و فرآیند رشد خود را طی کند. قرار است یک جامعه در این کره زمین درست شود که به معنای واقعی امام زمانخواه باشد. رفتارها، کردارها، گفتارها و انتخابها همه امام زمانپسند شود. مردم دنیا آن جامعه را الگو قرار دهند، این جامعه همه را دعوت کند به سمت آمادهسازی ظهور؛ در چنین شرایطی حضرت ظهور میکنند.
اسناد قرآنی آمادگی جامعه برای ظهور
خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند: «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»[2]، وقتی حضرت ظهور میکنند، بندگان صالحی هستند که زمین برای آنها و در اختیار آنها قرار میگیرد. این بندگان صالح باید باشند، باید رشد و تربیت شده باشد. در مورد «عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» در روایات داریم که امام معصوم میفرماید: به خدا قسم این عباد صالحین، شیعیان ما هستند.
آیه دوم که شاهد مطلب ماست: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا»[3]؛ خدا وعده داده آنهایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، ما آنها را خلیفه روی زمین قرار میدهیم، مانند گذشتگانی که روی زمین به آنها خلافت و تمَکُن دادیم. «وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ» آنها را به قدرت رساندیم تا دین را روی زمین پیاده کنند.
وجود مجتمع صالحان، محققکننده ظهور
علامه طباطبایی(رضواناللهعلیه) در ذیل و تفسیر این آیه نکاتی را میفرمایند. «استخلاف» یعنی آنها روی زمین خلیفه خواهند شد، مراد چیست؟ علامه میفرماید: مراد، اشخاص به تنهایی نیستند، آدمهای خوبی که وقتی حضرت میآیند اینها مثل برادههایی جذب آهنربا شده و یک دفعه از روی کره زمین جذب حضرت میشوند و بعد یک دفعه حضرت با آنها حکومت تشکیل میدهند. این استخلاف، قائم به اشخاص نیست. علامه میفرماید: «این استخلاف، قائم به مجتمع صالحان است.» مجتمع صالحان یعنی اجتماع انسانهای صالحی که، دور هم جمع شوند تا امور را اصلاح کنند. جمع شوند دور هم و برنامهریزی کنند تا بتوانند ظهور را محقق کنند.
خداوند به مجتمع صالحان قدرت میدهد
در مورد عبارت تمکین (وَلَیُمَکِّنَنَّ) علامه میفرمایند: لُب کلام، قدرت است. «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ»[4]، اینها قدرت پیدا میکنند، خدا به ایشان قدرت میدهد. دنبال قدرت دیناند، دنبال این هستند که دین روی زمین تمکن پیدا کند. خیلی مسئله مهمی است. این مسئله که جمعی از انسانهای خوب کافی نیست تا ظهور محقق شود، جامعهای از آدمهای خوب که امام زمانپذیر و حقپذیر باشند لازم است تا بعد آن صالحان مجتمع شوند، جامعه را بسازند و مقدمات ظهور فراهم شود. آن جامعه کدام جامعه است؟ باید جامعه شکل بگیرد از مردمی که بخواهند، مردم به جایی برسند که بخواهند. آن جامع در روایات هم آمده برای اینکه ما مسئله را واضح بفهمیم.
«یَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَیُوَطِّئونَ لِلمَهدِیِ سُلطانَهُ»[5]، مردمی از مشرقزمین خروج میکنند که اینها زمینه ظهور حضرت مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) را فراهم میکنند.
گروه قوی، جایگزین گروه ضعیف میشوند
در سوره مائده میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ»[6]؛ ای کسانی که ایمان آوردید، اگر شما از دین، از آرمانها برگردید؛ خدا کسانی را جایگزین شما میکند. خطاب به مؤمنین است ای مؤمنین، ای مذهبیها، ای مسجدیها، ای هیأتیها، ای انقلابیها شما اگر کوتاه آمدید، ضعیف شدید، خدا قومی را برانگیخته خواهد کرد که آنها خدا را دوست دارند و خدا هم آنها را دوست میدارد، نسبت به مؤمنان متواضع و نسبت به کافران محکم و شدیدند، در راه خدا مجاهدت میکنند و از ملامت هیچ ملامتکننده داخلی و خارجی نمیترسند. در روایت است که اینها مانند پارههای آهن محکماند.
نسل مقدمهساز ظهور باید تربیت شوند
در روایت دیگر مردم را توصیف کرده است. در ذیل این آیه علامه طباطبایی میفرمایند: این قوم همان ایرانیها، قوم سلمان هستند. در روایات آمده، اصحاب نشسته بودند، حضرت فرمودند: برادران من کسانی هستند که از سیاهی روی سفیدی به من ایمان میآوردند، اینها ایمان و دین را اگر در ستاره ثریا باشد، بدست میآورند و از شما پیشی خواهند، گرفت. گفتند اینها چه کسانیاند؟ برادران شما مگر ما نیستیم؟ حضرت فرمودند: شما اصحاب من هستید، برادران من قوم سلماناند. دست گذاشتند روی شانه سلمان. این قوم قرار است مقدمهساز ظهور شود؛ این نسل باید تربیت شود. برای تربیت این نسل باید کار کنیم، باید تلاش کنیم. مردم باید تلاش کنند، مسئولین باید تلاش کنند، همه باید برسیم به آن نقطه آرمانی. شخصیتهایی مثل شهدا، که هیچ طمعی در پست و مسئولیت نداشتند، باید به مسئولیت و قدرت برسند. آنهایی که فقط هدفشان خدمت به مردم است، باید در رأس کار قرار گیرند. برای تقویت این نسل خیلی باید تلاش کرد. نمیشود دست روی دست بگذاریم و بگوییم این نسل خودش تربیت میشود، به استناد آیات و روایات این نسل را باید تربیت کنیم.
تربیت نسل ظهور، فرایند دارد
اگر قرار بود یک دفعه درست شود، امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) میآمدند و با یک معجزه یکدفعه درست میشد. اصلاً تربیتهای یک دفعهای و گلخانهای به درد نمیخورد، جواب نمیدهد. امروز سرد و فردا گرم است. تربیت نسل ظهور فرایند دارد، یک حرکت تاریخی باید اتفاق بیفتد. بحث اشخاص هم نیست، بحث جامعه است. ملتها و امتها باید امتحان دهند، این زمان میبرد، ولی اگر در راه خدا قیام کردند و خواستند و در مسیر حرکت کردند، خدا موانع را از سر راهشان برمیدارد تا به سرعت برسند.
سکوت در مقابل ظلم، یک تفکر وحشتناک
نمیتوان دست روی دست گذاشت و گفت به ما چه که جامعه چطور است؟ دین چه به سیاست و چه به حکومت! برویم بنشینیم خودمان را اصلاح کنیم! خیلی مردی، کلاه خودت را نگه دار تا باد نبرد! و... این افکار وحشتناک است، اصلاً این افکار امام زمانی نیست. امام حسین(علیهالسلام) هم اینطور نبودند، حضرت برای اصلاح امت قیام کردند، امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) هم مصلح جهانی هستند، میآیند برای اصلاح. آنوقت یک عده در جامعه اسلامی هستند که خیال میکنند باید دست بگذاریم روی دست و روایت میآورند که انتظار فرج به صبر است و صبر یعنی سکوت! فرقههایی هم درست شدند از جمله فرقه انجمن حجتیه؛ اینها کسانیاند که معتقدند باید بنشینیم تا ظلم و جور دنیا را بگیرد؛ چراکه روایت گفته ظلم و جور که دنیا را گرفت حضرت میآیند، پس بنشینیم، سکوت کنیم و حرف نزنیم، هرچه هم ظلم شد، حرفی نزنیم تا دنیا را ظلم و جور بگیرد بلکه زودتر حضرت بیایند! این کمک به ظهور است! یک تفکر انحرافی خطرناک؛ این یعنی دین تعطیل، امر به معروف و نهی از منکر و حدود الهی تعطیل! تو باشی و نماز خودت، در خانه خودت و... درحالیکه به قول استاد بزرگواری میفرمودند: ظلم و جور زیاد شود، به معنای این نیست که ظالم و جائر زیاد شود، شما هم ظالم شوید و شروع کنید به ظلم کردن، بعد بگویید امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) بیا کمک کن. محور حضور و ظهور امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) عدالت است! آنوقت طرفدارانش به ظلم کمک کنند؟! و در ثانی ظلم چه موقع زیاد میشود؟ زمانی که در مقابل ظلم قیام کنیم، نه وقتی که سکوت کنیم!
ثمره مبارزه با ظلم
اگر امامحسین(علیهالسلام) سکوت کرده و حرفی نزده بود، فاجعه کربلا اتفاق میافتاد؟ کی ظلم و جور بنیامیه به اوج خودش رسید؟ وقتی حضرت در مقابل ظلم قیام کردند، ولی عوض این قیام و آن به اوج رسیدن ظلم بنیامیه، شد عاشورایی که در تاریخ دارد ریشه ظلم را آرام آرام میکَند. حضرت شهید شدند، ولی ریشه بنیامیه و یزید کنده شد، این است ثمره مبارزه با ظلم!.
تفکری که سدّ راه ظهور است
آنوقت در بین شیعیان انحرافات هست. من جملهای را از حضرتامام(رحمةاللهعلیه) برای شما بخوانم که این مطلب را کاملاً روشن میکند. تفکرِ «به من چه»، تفکرِ دین فردی، انفرادی بنشینیم گوشه خانه، به ما ربطی ندارد، در مسائل دخالت نکنیم و بگذارید ظلم و جور زیاد شود و این دست حرفها و اساساً فقط به فکر خودمان باشیم، ریشه این تفکر را باید در جامعه بخشکانیم تا امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) بیایند.
امام(رحمةاللهعلیه) میفرمایند: «برداشتهایی که از انتظار فرج شده است بعضیاش را عرض میکنم، بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند، فرج امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که چنین اعتقادی دارند، بلکه بعضی از آنها که من سابقاً میشناختم بسیار مرد صالحی بود. یک اسب هم خریده بود شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب(عجلاللهتعالیفرجه) بود. اینها به تکلیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر و امر به معروف هم میکردند، لکن همین؛ دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و فکر این مهم که کاری کنند نبودند! دستهای دیگر بودند که انتظار فرج میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد بر ملت ما چه میگذرد به این چیزها کار نداشته باشیم. ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند، إن شاءالله درست میکنند.»
امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) بیایند درست کنند!
دیدهاید تکهکلام ما شده، شروع میکنیم از اوضاع خراب تعریف کردن، بعد میگوییم انشاءالله خود امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) بیایند درست کنند؛ این شده تفکر ما! خود امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) بیاید همهچیز را درست میکنند. جهت اطلاع عرض کنم مردم کوفه هم همین را میگفتند، نامه نوشتند به امامحسین(علیهالسلام)، در نامهشان نوشتند آقا شرایط مهیا است بیایید امام ما شوید، اوضاع را درست کنید دیگر؛ نیامدند پای کار امام، مقدمات حضور امام(علیهالسلام) را فراهم نکردند، فقط گفتند بیا بیا، نامه نوشتند که حضرت بیاید. حضرت هم مسلمبنعقیل(علیهالسلام) را فرستادند، مسلمبنعقیل(علیهالسلام) مقدمه ظهور امامحسین(علیهالسلام) بود دیگر، اما چه بلایی سر مسلمبنعقیل(علیهالسلام) آوردند؟
انحرافات عقیدتی درباره انتظار فرج
در ادامه امام(رحمتاللهعلیه) میفرمایند: «دیگر ما تکلیفی نداریم، تکلیف همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد و در مملکت خودمان میگذرد نداشته باشیم. اینها هم یک دسته مردمی بودند که صالح بودند، آدمهای خوبی بودند که اینطور فکر میکردند. یک دسته میگفتند خب باید عالَم پر از معصیت شود تا حضرت بیاید، ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم، تا مردم هرکاری میخواهند بکنند، گناهان زیاد شود تا فرج نزدیک شود. یک دسته از این بالاتر بودند و میگفتند باید به گناهان دامن زد. مردم را به گناه دعوت کرد تا دنیا پر از جور و ظلم شود و حضرت(عجلاللهتعالیفرجه) تشریف بیاورند. این هم دستهای بودند که البته بین این دسته منحرفها و اشخاص سادهلوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند. یک دسته دیگر بودند که میگفتند هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق شود، باطل و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند؛ آنهایی که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده بر این امر که هر عَلمی قبل از ظهور حضرت بلند شود، آن عَلم، عَلمِ باطل است.»
روایتی هست با این مضمون که هر عَلمی قبل از ظهور بلند شود، عَلم باطل است، نزدیک آن نروید. در صورتی که آن روایات اشاره دارد که هرکس عَلم بلند کند با عَلم مهدی، به عنوان مهدویت بلند کند، باطل است. کسی بیاید ادعای مهدویت کند با این عنوان بخواهد قیام کند، نباید دورش را گرفت. این انحرافات عقیدتی هنوز در جامعه هست، حتی بین مؤمنین هم گاهی میبینید این عقاید هست.
تحسین شیخ مفید در کلام امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)
خواهشی از شما دارم، در فضای مجازی، جستجو کنید، بزنید تُوقیع شریف امامعصر(عجلاللهتعالیفرجه) به شیخ مفید، من خواهش میکنم این تُوقیع(نامه) را حتماً بخوانید. یکی دو خط از نامه این است که حضرت آنجا میفرمایند: ما از اخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهیم و چیزی از آن بر ما پوشیده نیست. یک جا میفرمایند: ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم، یاد شما را از خاطر نبردهایم و اگر جز این بود و شما را فراموش کرده بودیم، گرفتاریها از هر سو به شما روی میآورد و دشمنان، شما را از بین میبردند. آنجا حضرت میفرمایند: با وجود گناهانی که انجام میدهید، ما شما را از یاد نبردهایم. حتماً این نامه را بخوانید.
حضرت میفرمایند: ما توجه داریم. این را داشته باشید. بعد یک جا حضرت، خطاب به شیخ مفید میفرمایند: «هان! ای دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری»؛ شیخ مفید یکی از عزیزترین علمای شیعه نزد امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) بوده، حضرت او را به خاطر انقلابی بودنش تحسین میکنند، انقلابی بودن یعنی کسی که ساکت و راکد نیست، در مقابل ظلم قیام میکند. حضرت او را به این عنوان خطاب کردند، آن وقت چطور میتوان برای تحقق ظهور منفعلانه رفتار کرد؟!
تفکر ضد یاری امام// مدل خاص تربیتی امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه)
حضرت در جایی میفرمایند: شما باید باطلگرایان بداندیش را بترسانید؛ چرا که از سرکوبی آنان ایمانآوردندگان شادمان و جنایتکاران اندوهزده خواهند شد. اصلاً امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) آدمهایی را که سرشان به لاک خودشان است را نمیپسندند. همانهایی میگویند دین از سیاست جداست و به ما چه ربطی دارد در دنیا چه اتفاقی میافتد، به ما چه ربطی دارد در کشور چه اتفاقی میافتد و دغدغه اصلاح جامعه را ندارند و دنبال زندگی و تربیت خودشان و بچههای خودشاناند، سرشان به لاک خودشان است، دنبال یک جای خوب میگردند برای خودشان، حضرت این تفکر را قبول ندارند و کسی با این تفکر، یار امام محسوب نمیشود. امامعصر(عجلاللهتعالیفرجه) شیعه را با یک مدل خاص اداره میکنند که منجر به تربیت چنین یارهایی شود.
نفرین مردم کوفه توسط اباعبدالله(علیهالسلام)
امامحسین(علیهالسلام) در ماجرای کربلا در آن لحظه که در گودال قتلگاه افتاده بودند و لحظات آخر سیدالشهداء(علیهالسلام) بود که عبداللهبنحسن(علیهالسلام) خودش را از خیمهها رساند. آقازاده یازدهساله اماممجتبی(علیهالسلام) خودش را به گودال قتلگاه رساند و ماجرای آن روضه که میدانید. وقتی عبدالله بن الحسن(علیه السلام) به شهادت رسید، اباعبدالله(علیه السلام) مناجاتی دارد. امام حسین(علیهالسلام) از سوز دل مناجاتی کرده؛ یعنی بعد از شهادت این آقازاده روی سینه اباعبدالله(علیه السلام) که نه حضرت دیگر قدرت حرکت داشت که حضرت حتی نتوانست از این بچه دفاع کند. روی سینه امام حسین(علیه السلام) ایشان را به شهادت رساندند. اینجا دیگر حضرت، مردم کوفه را نفرین میکند. آن نفرینها را ببینید که حضرت میفرماید: خدایا! جمع اینها را از هم متفرق کن. خیر را از اینها منصرف کن... چه عباراتی! اینها ناظر به این مطلب است که حضرت میفرمایند: خدایا، ببین اینها کسی را دارند میکُشند که پسر پیغمبری جز او دیگر در روی زمین نیست. بهترین افراد که در روی زمین دیگر نمونهای ندارند، را اینها دارند میکُشند.
نسلکُشی درکربلا
یک نسلکُشی از صالحان و مصلحان در کربلا اتفاق افتاد. این همان چیزی است که من و تو باید برایش گریه کنیم. انسانهایی که هر کدامشان عالَمی را برای هدایت و نورانیت بس بودند. نسل امام حسین(علیه السلام) را در کربلا اینها قطع کردند که اگر خدا عنایت نکرده بود و زین العابدین(علیه السلام) را نگه نداشته بود، نسل منقطع شده بود. نسل امام حسن(علیه السلام) در کربلا؛ چهار نفر از پسران حضرت در کربلا بودند که به شهادت رسیدند که یکی از آنها حسن مثنی است که زخمی شد و زنده ماند و بعد ماجراهایی دارد.
عبداللهبنحسن(علیهالسلام)، نمونه یک نسل مجاهد و مقاوم در کربلا
همه نوجوانها یک نماینده در کربلا دارند. یکی عبدالله بن الحسن(علیه السلام) است، یازده ساله است. یکی هم قاسمبنالحسن(علیهالسلام) نوجوان سیزده ساله امام حسن(علیه السلام).
مقتل میفرماید: لحظه ای شد که حضرت روی زمین افتاده بود و نمیتوانست بلند شود. اطراف حضرت را محاصره کردند، «فَنَظَرَعبدُ اللّه بنِ الحَسن السبط(علیه السّلام) و لَه إحدَی عَشرَة سِنَة»[7]. پسر امام حسن(علیه السلام) یازده سالش بود، به میدان نگاه کرد، «اِلَی عَمِّهِ» به عمو جانش امام حسین(علیه السلام) نگاه کرد. «و قَد أحدَقَ بِهِ القَوم»؛ دید دشمن عموجانش را محاصره کرده. «فَأقبَلَ یَشتَدَّ نَحوَ عَمِّه»؛ خواست به سمت میدان برود حضرت زینب(علیهاسلام) ممانعت کردند، چراکه امام حسین(علیه السلام) سفارش کرده بودند: این بچه را بگیر، اگر او را رها کنی، به سمت میدان میآید. عُلقه عجیبی بین این عمو و برادرزاده بود. چون وقتی امام حسن(علیه السلام) از دنیا رفته بودند، این بچه خیلی کم سن و سال بود. شاید امام حسن(علیه السلام) را به معنای واقعی درک هم نکرده بود. در دامن امام حسین(علیه السلام) بزرگ شده بود، اصلاً علقه پدری با امام حسین(علیه السلام) داشت.
حضرت زینب(علیهاسلام) خواستند نگهش دارند، تقلّا کرد یک دفعه دید دور آقا را گرفتند، به سمت قتلگاه حمله کرد، با سر و پای برهنه فقط با یک پیراهن عربی ساده به سمت میدان رفت. «فَنادَی الحُسین یا اُختی اِحبِسی»، امام حسین(علیه السلام) صحنه را دید همه توانش را جمع کرد. صدا زد: خواهرم حبسش کن؛ در خیمه نگهش دار، اما دیگر کار از کار گذشته بود، بچه دست خودش را رها کرده بود و به سمت میدان میدوید. از لابلای این جمعیت خودش را به آقا رساند و روی سینه امام حسین(علیهالسلام) انداخت و صدا زد: «وَ اللَّهِ لَا أُفَارقُ عَمِّی»؛ به خدا قسم، من از عمویم جدا نمیشوم. همینطور میگفت تا شخصی نزدیک آمد. سایه شخصی را احساس کرد. «وَ جاءَ حتّی وَقفَ إلی جَنبِ الحُسین فَضَمَّ عَلی صَدرِه» امام حسین(علیه السلام) توانشان را جمع کردند، بچه را روی سینه خودشان فشار دادند. حضرت نمیتوانستند بلند شوند، کاری کنند، فقط دست گذاشتند. مدام در آغوش گرفته بودند، میبوسیدند، اشک میریختند.
«وَ أهوی بَحرُ بنُ کَعبٍ بِالسَّیف»؛ شخصی به نام بحربنکعب جلو آمد، شمشیر را بلند کرد. عبدالله(علیهالسلام) متوجه شد، برگشت دید الآن امام را میخواهد بزند. دستش را بالا آورد و حائل کرد. گفت: حرامزاده میخواهی عمو جان مرا بکشی؟! «و أهوی بحر بن کعبٍ بالسَّیفِ لِیَضربَ الحُسین» برای اینکه حسین(علیه السلام) را بزند «فَصاحَ الغُلام» بچه صدایش را بلند کرد. «یا ابن الخَبیثة أتَضرِبُ عمّی؟» آیا میخواهی عموی مرا بزنی؟! ببینید، نسل مقاوم، نسل مجاهد. اینها چه نسلی تربیت کردند! ترس در وجودشان نیست. «فَضَرَبَهُ» شمشیر را پایین آورد «فَاتَّقاهَا الغُلامُ بِیَدِهِ فَأطَنَّها إلَی الجَلدِ فَإذا هِیَ مُعَلَّقَة»؛ این ضربه شمشیر به دست عبدالله اصابت کرد دست بریده و به پوستی آویزان شد. «و وَقعَ فی حِجرِ الحسین فَضَمَّهَ إلیه»؛ در بغل امام حسین(علیه السلام) افتاد، شروع کرد گریه کردن با عمو جانش حرف زدن، امام حسین(علیه السلام)فرمودند: «یا ابنَ أخی اِصبر»؛ پسر برادرم صبر کن. «علَی ما نَزَل بِک و احتَسِب فی ذلکَ الخَیر»؛ عزیز دلم، خیر پیش هست. «فإن اللّهَ تعالی یُلحِقُکَ بِآبائِکَ الصّالِحین» الآن بابایت میآید تو را بغل میگیرد، الآن امیرالمومنین(علیه السلام) میآید تو را در آغوش میگیرد. اینجا در مقاتل دارند که در این لحظه «فَرَماهُ حَرملةُ بنُ کاهلٍ اَسَدی بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ فی حِجرِ عَمِّهِ»[8]. در آغوش امام حسین(علیه السلام) بود که حرمله تیری پرتاب کرد به گلوی این پسر اصابت کرد او را هم اینطور به شهادت رساندند. امام حسن(علیه السلام)و امام حسین(علیه السلام) صاحب جلسه هستند.