امام حسین(علیه‌السلام) در آینه قرآن کریم

امام حسین(علیه‌السلام) در آینه قرآن کریم


امام حسین(علیه‌السلام) در آینه قرآن کریم

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: اگر رابطه‌ عاشق امام حسین(علیه‌السلام) با قرآن قطع یا ضعیف باشد به این معنی است که امام حسین(علیه‌السلام) را به معنای واقعی نشناخته است/ کسانی‌که اهل اطاعت از پیامبر و اولیای الهی نیستند، در حقیقت اهل اطاعت از خدا هم نیستند/

 

شناسنامه:

عنوان: مراسم ویژه انوار کربلا/ میلاد امام حسین(علیه‌السلام)

موضوع: امام حسین(علیه‌السلام) و قرآن کریم

زمان: شنبه چهاردهم اسفندماه 1400

مکان: حسینیه حضرت صاحب‌الزمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) محمودآباد یزد

 

رابطه عاشقان امام حسین(علیه السلام) با قرآن

عاشقان امام حسین(علیه السلام) باید توجه کنند به اینکه آیات قرآن چگونه سیدالشهداء(علیه‌السلام) را توصیف کرده و رابطه امام به عنوان قرآن ناطق، با کلام الهی به عنوان قرآن صامت چیست. کسی که عاشق امام حسین(علیه‌السلام) باشد، محال است که رابطه‌اش با قرآن قطع باشد. اگر رابطه‌ عاشق امام حسین(علیه‌السلام) با قرآن قطع یا ضعیف باشد، به این معنی است که امام حسین(علیه‌السلام) را به معنای واقعی نشناخته است.

 یکی از لذت‌های امام حسین(علیه‌السلام) در دنیا انس با قرآن بود. آخرین شب حیات امام که دشمن می‌خواست حمله کند، حضرت فقط برای یک مسئله از دشمن مهلت گرفتند و آن هم قرائت قرآن و نماز بود. ‌‌فرمودند: یک شب از عمر ما مانده، این یک شب را می‌خواهم در قرائت قرآن و نماز بگذرانم. راوی می‌گوید: وقتی در شب عاشورا نزدیک خیمه‌های اصحاب سیدالشهداء(علیه‌السلام) شدم «لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْل»؛ زمزمه‌ای از قرآن و مناجات به گوش می‌رسید، مثل صدای زنبورهایی که در کندوها مشغول رفت‌ و آمدند. ارتباط عاشقان امام حسین(علیه‌السلام) با قرآن باید ارتباط این‌چنینی باشد، زمزمه‌های قرآنی داشته باشند.

 

آیات منسوب و مرتبط به امام حسین(علیه السلام)

مفسرین‌ عدد‌‌های مختلفی را در مورد آیات منسوب و مرتبط با امام حسین‌(علیه‌السلام) ذکر کرده‌اند؛ ۱۲۸ تا۲۵۰ آیه هم ذکر کرده‌اند، که مربوط به امام حسین(علیه‌السلام) است. البته همه‌ آن آیات مستقیم به وجود سیدالشهداء مرتبط نمی‌شود که تفسیرش در مورد وجود حضرت باشد. بعضی از آیات مستقیماً مربوط به امام حسین(علیه‌السلام) می‌شود، بعضی از آیات مرتبط به پنج تن آل عبا(علیهم‌السلام) می‌شود، بعضی مربوط به دوازده امام(علیه‌السلام) و بعضی مربوط به حسنین(علیه‌السلام)، مشترک بین امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) است، بعضی از آیات هم تفسیرش وجود مبارک امام حسین(علیه‌السلام) نیست، ولی تأویل آن به حضرت تطبیق داده می‌شود.

 

فرق تفسیر و تأویل آیات قرآن

تفسیر، معنای ظاهری آیات قرآن است؛ اینکه الفاظ و آیات معنایش چیست و منظور خدا از نزول این آیات و هدف خدا چه بوده. به اصطلاح شأن نزول را وقتی کسی بداند، تفسیر قرآن را فهمیده‌ است. شأن نزول آیات قرآن کریم از روایات ما استخراج می‌شود. اما گاهی ظاهر معنای آیه‌ یک چیز است، ولی معنای باطنی آیه را تأویل می‌نامند. معنی خلاف ظاهر که به واسطه‌ عقل و نقل فهمیده می‌شود؛ یعنی انسان وقتی در این آیه تدبر می‌کند و به روایات مراجعه می‌کند، متوجه می‌شود که معنی دیگری برای این الفاظ وجود دارد. مثل «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»[1]؛ دست خدا بالاتر از دست همه است. وقتی به آیات دیگر و معارف آن مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که خدا دست ندارد؛ منظور این آیه طبق روایات دست، قدرت معنی شده‌؛ قدرت خدا از همه‌ قدرت‌‌ها بالاتر است. گاهی ظاهر آیه در مورد یکی از انبیای الهی است، یا یک ماجرا را نقل می‌کنند که ظاهرش یک چیز است، باطن و تأویل آن آیه در مورد ائمه(علیه‌السلام) است.

 

چرا خداوند اسم اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را در قرآن نیاورده است؟

 کتاب خدا کتابی است که برای هدایت آمده، هدایت هم ابزار و اسبابی دارد. سلسله هدایت وجود دارد، در این سلسله هدایت، انبیاء و اولیاء الهی وجود دارند و مؤمنین باید در این مسیر امتحان شوند. قرآن بنا ندارد همه جزئیات را در قرآن بیاورد. موارد و کلیات را ذکر می‌کند و برای جزئیات مؤمنین را جای دیگری رجوع می‌دهد.

ابوبصیر از شاگردان امام صادق(علیه‌السلام) از حضرت سؤال می‌کند، یابن رسول‌الله، چرا خدا اسم علی(علیه‌السلام) را در قرآن نیاورده تا این همه اختلاف نشود؟! حضرت می‌فرمایند به آنهایی که اعتراض دارند در این مسئله بگویید که خدا در قرآن در مورد اقامه نماز دستور داده، اما رکعات نماز را ذکر نکرده و به عهده پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) گذاشته که برای مردم تفسیر کند، خدا در قرآن در مورد زکات فرموده، اما کیفیت زکات را در قران ذکر نکرده، به عهده پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) گذاشته است. در مورد ائمه کلیت اسم‌شان را آورده، اما نفرموده که نفر به نفر اسم‌شان چیست، اولی و آخرینشان کیست، آن را به عهده پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) گذاشته است.

 

اولی‌الامر چه کسانی هستند؟

می‌فرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[2] از خدا اطاعت کنید از رسول خدا هم اطاعت کنید. اولی‌الامر چه کسانی هستند؟ بروید دنبال پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) هر چه ایشان گفتند. روز غدیر پیامبر چه فرمودند؟ «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ» بعد از روز غدیر وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) یک به یک اسامی ائمه (علیهم‌السلام) را تا آخرین آنها نام می‌برند. باید در جزئیات اطاعت کرد که خیلی‌ها اطاعت نمی‌کنند، کسانی‌که اهل اطاعت از پیامبر و اولیای الهی نیستند در حقیقت اهل اطاعت از خدا هم نیستند. شیطان ۶۰۰۰ سال عبادت کرد ولی در وجودش کفر داشت. موقعی که خدا امر به سجده بر آدم و اطاعت از اولاد آدم کرد، کفرش بیرون آمد. معمولاً آدم‌ها با خدا مشکلی ندارند، ولی‌ به پیغمبر که بر می‌خورند، مشکل پیدا می‌کنند. یک عده با پیامبر مشکلی ندارند، ولی به جانشین پیامبر که می‌رسند مشکل پیدا می‌کنند. عده‌ای به جانشین امام می‌رسند مشکل پیدا می‌کنند. پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) فرمودند اولی‌الامر ما هستیم.

 

نمونه‌ای از آیات که معنایش را با تأویل از روایات می‌فهمیم

آیاتی هم در قرآن با تأویل از روایات می‌فهمیم که معنایش چیز دیگری است. مثلاً می‌فرماید: :«وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا»[3]؛ و نفس محترمی را که خدا قتلش را حرام کرده، نکشید، مگر به حکم حق. و آن کسی که مظلوم کشته شده ما برای او و ولیّ او حق قصاص و سلطه قائل هستیم(‌حق قصاص برای اولیای دم است) در کُشتن زیاده‌روی نکنید، او مورد حمایت است. ‌این آیه جزء «آیات الاحکام» است. ‌حکمی را دارد بیان می‌کند که در مورد همه هست. شما وقتی که می‌خواهید به مقوله‌ حکم قصاص و... دست پیدا کنید این آیه راهنمایی می‌کند. اولاً می‌فرماید نفس مؤمن‌ و انسان، محترم است؛ ‌مخصوصاً نفس مؤمن،‌ همین‌طور نمی‌شود کُشت. ‌«وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ»، مگر به حق؛ یعنی قصاص باشد، حاکم شرع بگوید ظلمی شده که حکمش قصاص است.

 

رواج فرهنگ خشونت و قتل در قالب فیلم و...

‌نفس، محترم است، جان انسان‌ها محترم است، ‌خودکشی حرام است. ‌هیچ‌ کسی حق ندارد به خاطر هیچ مشکلی یا هر مرتبه‌ای از فشار که روی اوست خودش را بکُشد، کسی که خودش را بکُشد جایش طبق روایات ما در جهنم است. ‌حتی خودکشی احکامی دارد. نَفس محترم است پس نمی‌شود کُشت، این جزء آیات ‌الاحکام است. می‌فرماید اگر کسی به غیر حق و مظلوم کشته شد. ‌حق قصاص برای اولیای دم باقی است. ‌بعد می‌فرماید که باید طبق حکم شرع قصاص شود. یعنی یک نفر در مقابل یک نفر، نه اینکه یک نفر کشته شده به جایش ده نفر را بکُشند.

 

امام مظلوم و امام منصور

«وَ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا»؛ و کسی که به ظلم کشته شده مورد حمایت خداست و ولیّ دم مورد حمایت است، این نصرت می‌شود از طرف خدای متعال برای اینکه به حقش دست پیدا کند. این ظاهر آیه جزء آیات ‌الاحکام است. ذیل این آیه در جلد دوم تفسیر عیاشی، امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: این آیه در مورد امام حسین(علیه‌السلام) است که مظلوم کشته شدند و امام زمان‌(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) ولیّ دم ایشان است، ‌وقتی قیام کند از قاتلان حضرت خونخواهی خواهد کرد.

چند کلیدواژه هم در این آیه وجود دارد که کد می‌دهد که این آیه در مورد امام حسین(علیه‌السلام) است. یک کلیدواژه «مَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا»، امام حسین(علیه‌السلام) مظلوم کشته شد و ‌«اِنَّه‌ُکا نَ مَنْصُورًا» مربوط به ولیّ دم می شود. ‌ولیّ دم امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است. ما یک امام مظلوم داشتیم که امام حسین‌(علیه‌السلام) بود، یک امام منصور که شما در زیارت عاشورا هم می‌خوانید و در روایات دیگری هم درباره امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) هست؛ «‌مَعَ‌ امامٍ مَنصوُر» امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه‌)، امام منصورند. نصرت الهی پشت اوست و او امامی است که بر همه دشمنان غالب می‌شود. امام مظلوم امام حسین(علیه‌السلام) است که ولی دم او امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است.

 

رمز حروف مقطعه «کهیعص»

«کهیعص»[4]، حروف مقطعه که رمزی است که باید رمزگشایی شود و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) رمز‌گشایی کرده‌اند. ‌ابتدای سوره‌ مریم است: «کهیعص»، «ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا اِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا»[5] در مورد حضرت زکریا(علیه‌السلام) ابتدا مطالبی می‌فرمایند. در جلد سیزدهم تفسیر نمونه روایاتی بیان شده که این حروف مقطعه را به داستان امام حسین(علیه‌السلام) متصل کرده و می‌فرماید: این سؤال را حضرت زینب(علیهاالسلام) (در یک نقل هم اینگونه است) از پدر بزرگوارشان می‌پرسند که این حروف به چه معناست؟ می‌فرمایند: «کاف» اشاره به کربلا، «‌ها» اشاره به هلاکت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ‌در ماجرای کربلا، «یا» به معنای یزید ملعون، قاتل سیدالشهداء(علیه‌السلام) و «عین» به معنای عطش و «صاد» به معنای صبر امام حسین(علیه‌السلام) است و این رمزی است که در این آیه وجود دارد.

 

فرزندی شبیه حسین(علیه‌السلام)

وقتی خداوند ماجرای حضرت زکریا(علیه‌السلام) و فرزنددار شدنش را در آیات اول همین سوره ذکر می‌کند، شما مراجعه می‌کنید به تفسیر آیات می‌بینید که حضرت زکریا(علیه‌السلام) چون صاحب فرزند نمی‌شدند از خدا فرزندی می‌خواهند و جبرئیل نازل می‌شود و ماجرای امام حسین(علیه‌السلام) را برای ایشان نقل می‌کند و ایشان حالش بد می‌شود و مریض می‌شود و سه روز در محل عبادت خلوت می‌کند و دعا و مناجات می‌‌کند و از خدا فرزندی می‌خواهد که مثل امام حسین(علیه‌السلام) به شهادت برسد ‌و او در داغ رسول خدا(صلی‌الله‌‌علیه‌وآله) شریک شود. بعد از روضه و گریه بر امام حسین(علیهالسلام‌) خدا به او یحیی را عنایت می‌‌کند که یحیی در ماجرایی مثل امام حسین‌(علیه‌السلام) به شهادت می‌رسد؛ پادشاه زمان سر او را می‌بُرد. امام حسین(علیه‌السلام) در مسیر مدینه تا کوفه بارها اسم از یحیی می‌آورد و کد می‌دهد.

 

آیه‌ای در خصوص دوران جنینی امام حسین(علیه‌السلام)

«وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّیٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً»[6]. این آیه در تفسیر اشاره به وجود مبارک امام حسین(علیه‌السلام) است که شش ماه در رحم مادرشان بودند. «کُرْهًا» در تفسیر ظاهری همان سختی‌هایی است که برای مادر در زمان حمل وجود دارد، اما اینجا اشاره می‌کنند به امام حسین‌(علیه‌السلام). در روایت می‌فرماید که امام حسین(علیه‌السلام‌) شش ماهه به دنیا آمدند و در آن شرایطی که مصائب را حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) درحالی‌که باردار بودند، می‌شنیدند، از پیامبر(صلی‌‌الله‌و‌علیه‌وآله‌) شنیدند و این وضع حمل، با یک حالت کُرهی همراه بود. کُره یعنی اکراه، و اکراه به معنای ناراحتی، مصیبت، غم و غصه. در دوران وضع حمل، حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) در کُره بودند. باز این آیاتی است که اشاره می‌کنند که مربوط به امام حسین(علیه‌السلام) است.

 

مراد قرآن ازلؤلؤ و  مرجان

«یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ»[7]. در جلد 23 تفسیر نمونه ذکر شده که در تفسیر آیه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ»، َ«یْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یَبْغِیَانِ»[8]؛ دو دریا وقتی با هم تلاقی می‌کنند در بین آنها یک برزخی است که «لَا یَبْغِیَانِ» که این دو را کنترل می‌کند که با هم ممزوج نشود یا با هم برخورد نکنند. در ظاهر هم دیدید در فضای مجازی هم دو تا دریا که آب‌هایش با هم متفاوت است، آب‌ها به هم می‌رسند، ولی ادغام نمی‌شوند. درباره باطن آیه، امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند که منظور از «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ» (دو دریا وقتی به هم متصل شدند همدیگر را ملاقات می‌کنند) وجود مبارک فاطمه زهرا(‌علیهاالسلام) و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام‌) هستند که با هم ازدواج می‌کنند، بین آنها یک مدیر و یک کنترل‌کننده‌ای است. آن شخص در تفسیر امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند که وجود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) بودند که فرمودند: «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ» از آنها لؤلؤ و مرجان به دست می‌آید. که اینجا فرمودند: «لؤلؤ» وجود مبارک امام مجتبی(علیه‌السلام) و «مرجان» حضرت سیدالشهداء(‌علیه‌السلام‌) است.

 

سوره امام حسین(علیه‌السلام)

در تفسیر مجمع البیان آمده، مفسرین دیگر هم ذکر کرده‌اند که سوره فجر، سوره امام‌حسین(علیه‌السلام) است. مخصوصًا آیه 27 که اوج این مسئله است، اشاره به نفس مطمئنه. «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»، «ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً»، «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی»، «وَادْخُلِی جَنَّتِی»[9]، خدای متعال در قیامت اینگونه خطاب می‌کند: ای نفس مطمئنه! برگرد به سمت خدایت راضیه و مرضیه، پس وارد جمع عباد من شو و وارد بهشت من شو. که این آیه را تفسیر فرمودند که در مورد امام حسین(علیه‌السلام) و اصحاب و شیعیان آن حضرت است؛ در مورد امام حسین(علیه‌السلام) و اصحاب عاشورایی و شیعیان امام حسین(علیه‌السلام). این هم بشارتی است. هر کس شیعه امام حسین(علیه‌السلام) باشد شامل حال او می‌شود. امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند که نفس مطمئنه وجود مبارک جد ما سیدالشهداست.

 

اباعبدالله(علیه‌السلام) در آیه تطهیر

یک آیه که از آیات مشترک است هم در مورد ائمه(علیه‌السلام) است و هم در مورد وجود مبارک امام حسین(علیه‌السلام) این آیه شریفه است: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»[10]؛ همانا خدا اراده کرده هر رجس و پلیدی را از اهل‌بیت(علیهم‌السلام) دور کند و آنها را مطهر از هر آلودگی کند. ام‌سلمه(رحمت‌الله‌علیها) می‌فرماید: این آیه در خانه من بر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شد و در خانه هفت نفر بودند رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌واله)، جبرییل، میکائیل، حضرت علی(علیه‌السلام)، حضرت فاطمه(علیهاالسلام) و امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام). آیات این‌چنین که پنج تن آل عبا مد نظر است که در آن امام‌حسین(علیه‌السلام) هم هستند.

 

معنا و تفسیر«سیق»

یک تأویل آیات در مورد ‌امام حسین(علیه‌السلام) از آیت‌الله المعظم‌ شیخ‌ بشیر نجفی(حفظه‌الله) که از علمای پاکستان ولی ساکن نجف هستند، نقل شده. فیلم آن هم هست که ایشان نقل می‌کنند. نقل مشابهی هم جای دیگری نقل می‌کنند درباره یک روایت دیگری مشابه این نقل که بین این دو را جمع و عرض می‌کنم. در سوره مبارکه زمر می‌فرماید: «وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ زُمَرًا»[11]؛ روز قیامت اهل کفر را به طرف جهنم می‌کِشانند، آیه دیگر می‌فرماید: «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرًا»[12]؛ اهل بهشت را به سمت بهشت می‌کشانند. یک نکته دارد. اهل تقوی را چرا به سمت بهشت می‌کشانند؟ کلمه «سیق» یعنی سوق دادن، یک معنای لغوی هم در بعضی از کتب لغت ذکر شده. گاهی عرب‌ها این کلمه را به بادی که ابر بی‌‌باران (سبک) را می‌راند اطلاق می‌کنند. ‌باد که از عقب به ابر می‌وزد ابر را حرکت می‌دهد و جلو می‌بَرد، ‌به این حالت «سیقَ»‌ می‌گویند؛ مثل هُل دادن که باد با اندک فشاری، ابرها را هل می‌دهد و به جلو هدایت می‌کند. ‌بعضی از این معنا استفاده کرده و اعتقاد دارند که «سیق» صرفاً به معنای سوق دادن معمولی نیست، بلکه به معنای نوعی کِشاندن و هل دادن به سمت جلو است. ‌مثل کسی که نمی‌خواهد برود و ساکن است، ولی عاملی باعث حرکتش می‌شود. از این معنا استفاده کرده و می‌گویند این‌ افراد را به سمت جهنم می‌کشانند.

 

عاقبت  نوکری خالصانه برای امام حسین(علیهالسلام)

اینجا سؤال پیش می‌آید که دلیل کشاندن جهنمیان که مشخص است، چرا اهل بهشت را نیز هل می‌دهند، آنها که باید با میل خودشان بروند؟! در ‌اینجا روایتی از آیت‌الله بشیر نجفی در رابطه با خدمتگذاران امام حسین(علیهالسلام) نقل شده که روز قیامت افرادی که در دنیا نوکر امام حسین(علیهالسلام) بودند، کسانی که خادمی کردند، مجلس گرفتند، پول خرج کردند، وقت و آبرو گذاشتند و در دنیا قربه‌الی‌الله کار کردند، امام حسین(علیهالسلام) در قیامت آنها را شفاعت خاص می‌کند. فرشته‌ها از طرف ایشان خدمت نوکران آمده و می‌گویند امام حسین(علیهالسلام) شما را شفاعت کرده و همه گناهان شما بخشیده شده است. الآن بهشت برای شما مهیاست، آیا می‌خواهید قبل از رفتن به بهشت، وجود مبارک و جمال دل‌آرای ایشان را زیارت کنید و بعد بروید؟ آنها می‌گویند بله، ‌‌ما در دنیا فقط گنبد و ضریح امام حسین(علیه‌السلام) را دیدیم، ا‌ما خودِ ایشان را ندیدیم (‌اگر گنبد و حرم و ضریح ایشان اینقدر دل می‌بَرد که میلیون‌ها نفر در اربعین او، با سر و پای برهنه به حرمش می‌روند) مشتاقیم که خودِ حضرت را ببینیم.

 

چرا بهشتیان را به سمت بهشت می‌کشانند؟

این‌ بهشتیان را محضر امام حسین(علیهالسلام) می‌بَرند، ‌اینها مشغول تماشا و حرف زدن با ایشان می‌شوند، گویا از زیارت امام حسین(علیهالسلام) سیر نمی‌شوند. وقوف اینها طول می‌کشد. ‌امام حسین(علیهالسلام) از باب شفقت و محبتی که به این‌ افراد دارد، نمی‌گوید بروید. ‌هرچه بهشتیان می‌ایستند، امام هم می‌ایستند. فرشته‌ها می‌آیند که آنها را به سمت بهشت بِبرند، ولی با فرشته‌ها نمی‌روند.‌ به فرشته‌ها می‌گویند: «شُغلنا عن الجنةِ بالنظرِ إلی الحسین»؛ ما الآن مشغول دیدن حسین(علیهالسلام) هستیم، نمی‌توانیم بیاییم. فرشته‌ها چه می‌کنند؟ «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرًا». مطلبی که عرض شد، در تفسیری نیامده، بلکه تأویل آیه است، ‌به ادله عقلی و نقلی، چنین استحسان و تطبیقی داده‌اند و بیراه نیست، می‌تواند خلاف نباشد.

 

درجه گریه‌کن امام حسین(علیه‌السلام)

روایت دیگری هم هست که می‌فرماید یک عده در دنیا هستند که گریه‌‌کن امام حسین(علیهالسلام) هستند. ‌گریه‌کن امام حسین(علیه‌السلام) با کسی که برای ایشان گریه می‌کند فرق دارد؛ یک نفر گاهی غذا می‌پزد و یک نفر آشپز است و ‌کارش آشپزی است. ‌بعضی‌ها کارشان گریه بر امام حسین(علیهالسلام) است؛ یعنی نمی‌شود ‌یک هفته بر آنها بگذرد و روضه نخوانند، بعضی‌ها روزانه گریه می‌کنند، به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) اقتدا کرده و صبح و شب گریه می‌کنند. در روایتی در کامل‌الزیارات آمده که آنهایی که کارشان گریه بر امام حسین(علیه‌السلام) است، در قیامت اسم‌شان خاص است.

 

«حُداث‌الحسین» چه کسانی هستند؟/ عظمت هم‌کلامی با اباعبدالله(علیه‌السلام)

گروهی در قیامت محشور می‌شوند به نام «حُدّاث الحسین»؛ ‌همنشینان و هم‌کلامان با امام حسین‌(علیه‌السلام). اینها را در قیامت مستقیماً نزد ایشان می‌برند، ‌شروع به حرف‌زدن ‌با امام‌حسین(علیه‌السلام) می‌کنند. «تَحْتَ الْعَرْشِ وَ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ لَا یَخَافُونَ سُوءَ یَوْمِ الْحِسَابِ یُقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ»[13]، همه مردم در دغدغه قیامت و حساب‌ و کتاب‌اند؛ ‌اما این افراد نه. فرشتگان به آنها می‌گویند وارد بهشت شوید، ‌«فَیَأْبَوْنَ وَ یَخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِیثَهُ وَ إِنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَیْهِمْ»؛ اِبا می‌کنند و می‌گویند می‌خواهیم همین‌جا در جلسه امام حسین(علیه‌السلام) بمانیم و با ایشان حرف بزنیم. بعد از فرشتگان که نتوانستند آنها را به سمت بهشت بکشانند حوریان بهشتی که هوش از سر هر بشری می‌برند، به سراغ اینها می‌آیند و دلبری می‌کنند و آنها را ترغیب می‌کنند که به بهشت بیایید «أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَاکُمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِینَ» اینجا دو عبارت هست، حوریان بهشتی و ولدان بهشتی؛ یعنی هم پسران بهشتی و هم دختران بهشتی، می‌آیند تا برای اهل خودشان دلبری کنند ‌«مَا یَرْفَعُونَ رُئُوسَهُمْ إِلَیْهِمْ لِمَا یَرَوْنَ فِی مَجْلِسِهِمْ مِنَ السُّرُورِ وَ الْکَرَامَةِ...»، اصلاً سرشان را برنمی‌گردانند که ببینند اینها چه کسانی‌اند و چه می‌گویند، بلکه مستغرق وجود امام‌حسین(علیه‌السلام) هستند و اصلاً متوجه نیستند. اینجاست که قرآن می‌فرماید: ‌«وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرًا»، با عزت و احترام اینها را به سمت بهشت می‌برند؛ ‌مثل شما که دوستی را به مهمانی می‌برید، با احترام آنها را به بهشت می‌برند.

 

میوه‌های بهشتی

نوشته‌اند که پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نشسته بودند و حَسَنِین(علیهما‌السلام) کنارشان بودند. جبرئیل به شکل «دحیه کلبی» که شخص زیبایی از مسلمانان بود، نازل شد. زمانی که جبرئیل نزد پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌آمد، نوعاً به شکل «دحیه کلبی» می‌آمد، از بس این مرد زیبا بود. ‌حسنین(علیهماالسلام) هم به حسب ظاهر تصور می‌کردند که دحیه کلبی است و دور او می‌چرخیدند. جبرئیل دست بُرد و میوه آورد؛ ‌یک انار، یک به و یک سیب. ‌این میوه‌ها را به حسنین داد. ‌اینها نزد پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند و خیلی خوشحال شدند. ایشان فرمودند این میوه‌ها را نزد مادرتان بِبرید و بهتر است که قبل از آن، نزد پدرتان بروید. ‌اینها به محضر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌رسند. ‌آنها میوه‌ها را نمی‌خورند و ‌می‌گویند صبر کنید تا پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تشریف بیاورند. وقتی ایشان تشریف آوردند، شروع به خوردن میوه‌های بهشتی می‌کنند. ‌نکته جالب این است که در روایت آمده هر چقدر از این میوه‌ها می‌خوردند، تمام نمی‌شدند و سالم ‌و مثل اول سر جایشان بودند .

 

ماجرای انار و به و سیب

انار تا دوران حیات حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) بود. ‌وقتی ایشان به شهادت رسیدند ناپدید شد؛ ‌معلوم شد که این انار به برکت وجود حضرت زهراست. به و سیب باقی ماند اینها را هم تناول می‌کردند تا وقتی که امیرالمؤمنین(علیهالاسلام) به شهادت رسیدند، به، ناپدید شد؛ ‌معلوم شد که به، به برکت شخصیت مبارک امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است. سیب ماند و از آن تناول می‌کردند و تمام نمی‌شد. ‌وقتی امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) به شهادت رسیدند، باز هم این سیب باقی ماند؛ ‌معلوم شد که این سیب متعلق به وجود امام حسین(علیهالسلام) هست و سِری دارد. این سیب بود تا آنجایی که امام سجاد(علیه‌السلام) فرمودند پدرم نقل می‌کرد من در عاشورا از این سیب تناول می‌کردم، یعنی عطش که بر من غلبه می‌کرد، این سیب را استشمام می‌کردم ‌تا لحظه آخر قبل از شهادتم که من دهان به سمت سیب بردم و بعد از شهادت امام‌حسین(علیه‌السلام) این سیب ناپدید شد.

 

بوی سیب و شیعیان مخلص

امام سجاد(علیه‌السلام) در روایتی می‌فرمایند که هرکس از شیعیان مخلص پدرم امام‌حسین(علیه‌السلام) باشد و به زیارت پدرم در کربلا مُشرف شود، ‌در هنگام سحر بوی این سیب را استشمام می‌کند. همچنین در روایت آمده در قتلگاه موقع شهادتِ حضرت، بوی سیب پیچیده شده بود و اینها بوی سیب را استشمام کردند. ولی کسی سیب را نمی‌دید. بنده این مطلب را به یکی از مؤمنین شهر که فرد بسیار مخلصی است، گفتم. ‌ایشان به کربلا مُشرف شده بود ‌وقتی برگشت برای من با اشک و آه نقل کرد ‌که در یک سحری بالای سر امام‌حسین(علیه‌السلام) بین مزار حبیب و مضجع شریف، این بو را استشمام کردم. خوش به حال کسی که این بو را استشمام کند، چراکه ‌معلوم می‌شود او از شیعیان مخلص است. مخلص بودن خیلی سخت است.

 

 


[1] . سوره فتح، آیه 10.

[2] . سوره نساء، آیه 59.

[3] . سوره إسراء، آیه ۳۳.

[4] . سوره مریم، آیه‌ 1.

[5] . همان، آیه 2.

[6] . سوره احقاف، آیه 15.

[7] . سوره الرحمن، آیه 22.

[8] . سوره الرحمن، آیه 19 و 20.

[9] . سوره فجر، آیات 27 الی 30.

[10] . سوره احزاب، آیه 33.

[11] . سوره زمر، آیه 71.

[12] . همان، 73.

[13] . کامل الزیارات، باب 26، حدیث 6.