چرا به شیطان مهلت داده شد؟
چرا به شیطان مهلت داده شد؟
چرا به شیطان مهلت داده شد؟
حجتالاسلام مهدوینژاد: وقتی کسی هم اهل عبادت باشد و هم به آخرت ایمان داشته باشد، خدا برای اینکه آخرت این انسان تأمین شود، بخش اعظم داراییهای معنوی او را برای آخرت نگه میدارد // شیطان مزاحمی است که زمینه رشد انسان را فراهم میکند // خداوند متعال وقتی میخواهد به بندهای مهلت دهد، هم مهلت و هم توانایی جولان به او میدهد. چراکه مهلت بدون قدرت فایدهای ندارد // شر شیطان چه زمانی دامن ما را میگیرد؟ // بهترین برخورد با مشکلات چیست؟
شناسنامه
عنوان: بفرمایید مهمانی خدا
موضوع: آخرین فراخوان شیطان
زمان: سهشنبه 8 فروردین 1402، ششمین شب از مراسم ویژه رمضان
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
مشیت حتم و مشیت عزم الهی
قبلاً عرض شد که مشیت خدا دو نوع است. یکی مشیت حتم و یکی هم مشیت عزم. مشیت عزم در مواردی است که خدای متعال اراده کرده اتفاقی رخ دهد، خواست و عدم خواست موجودات هم تأثیری در آن ندارد و اتفاق خواهد افتاد و یا اتفاق نخواهد افتاد. چراکه مشیت عزم الهی بر آن قرار گرفته است.
مشیت حتم در مورد آن بخشی است که انسان میتواند علیرغم نهی الهی، در مورد مسئلهای تخلف کند و خواست خودش را انجام دهد و علیرغم امر الهی، نسبت به مسئلهای تخلف کند و امر الهی را انجام ندهد. چگونه میتواند چنین کاری را انجام دهد؟ این مشیت خداوند است. خداوند یک مشیتی دارد به نام مشیت حتم، به این معنا که خدا اراده کرده، انسان با اختیار خود بتواند از امر خدا تخلف کند.
شیطان، تنها علت گناه و خطای انسانها نیست
خداوند متعال به انسان عقل، نفس و اختیار داده است. عقل امر به خوبیها و نفس امر به بدیها میکند. اختیار را خداوند به دست انسان داده و ارزش انسان به همین است که با اختیار، راه درست یا راه غلط را انتخاب کند. گاهی مواقع مؤمن را گرفتار میکند تا متوجه اشتباه خود شود، ولی جلوی او را نمیگیرد.
شیطان هم تحت همین مشیت حتمی الهی، بشر را فریب میدهد. آیا اگر خداوند این مشیت حتم را برای شیطان انجام نمیداد و به شیطان اجازه نمیداد که این همه زحمت برای انسانها ایجاد کند و این همه آدم را جهنمی و بدبخت کند، دیگر کسی گناه نمیکرد؟! مشکل کار اینجاست که ما گمان میکنیم گناه کردن و خطا و اشتباه انسانها فقط به خاطر وجود شیطان است، در حالی که همه این گناهان و انحرافات برای شیطان نیست. به تعبیر طلبگی، شیطان علت ناقصه گناه است، علت تامه نیست. یعنی تمام علت گناه کردن ما شیطان نیست. یک بخشی از علت گناهان ما شیطان است. شیطان علت ناقصه است. یعنی اگر شیطان هم نبود، ما باز هم گناه میکردیم. چگونه؟ نفس اماره. این بخل، حرص، حسد، غرور و... که در وجود ماست، اینها بالآخره کار میکند. شیطان فقط در این آتش میدمد و وسوسه میکند.
سرمایههایی برای آخرت
خدا عادل است. وقتی کسی هم اهل عبادت باشد و هم به آخرت ایمان داشته باشد، خدا برای اینکه آخرت این انسان تأمین شود، بخش اعظم داراییهای معنوی او را برای آخرت نگه میدارد. فرض کنید به شما یک پولی میرسد، این پول را سرمایهگذاری میکنید. یک مبلغی را ماهیانه استفاده میکنید ولی اصل آن سرمایه را خرج نمیکنید بلکه آن را سرمایهگذاری میکنید. اگر این پول به دست شما بیاید، ممکن است چند روزه یا یک ماهه آن را تمام کنید. ولی تدبیر میکنید و میگویید: من روزهای گرفتاری هم دارم، آینده و مشکلات وجود دارد. خدا هم برای مؤمن اینگونه قرار داده است. میگوید این بنده من آخرت دارد و راه طولانی در پیش دارد. این عبادتهایی را که انجام میدهد، ثواب بخشی از این عبادتها را یا همه ثواب بعضی از عبادتهای او را کلاً برای آخرت نگه میدارم. خدا برای زندگی ابدی ما سرمایهگذاری میکند. بعد مؤمن در این دنیا گرفتار میشود. «اَلدُّنْیَا دَارٌ بِالْبَلاَءِ مَحْفُوفَةٌ»[1]؛ کم میآورد، مشکلات پیدا میکند و اذیت میشود. میگوید: خدایا کاش اینطور نبود. خدایا ما بندگی میکنیم و نماز میخوانیم. فلانی نماز نمیخواند، چقدر راحت است و وضع او از ما بهتر است. همه چیز برایش فراهم است. باید به این بنده گفت: این فرد که میبینید وضعش خوب است، خداوند آن طرف حسابش را مسدود کرده. وضع او خوب است به این معنا که خوش است. هیچ کس در این دنیا کلاً وضع خوبی ندارد. هر پاداشی که قرار بود در آخرت به او داده شود، در همین دنیا به او میدهند. نقداً همه آن سرمایهها به او میدهند و او در اینجا خرج میکند و این در حقیقت ضرر است.
به خدا اعتماد کنیم...
پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) با اصحاب از جایی عبور میکردند، به یک کَپَر رسیدند. گفتند: ما تشنه هستیم، اگر میشود، یک جرعه آب به ما بدهید. گفت نداریم. پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) دست به دعا بلند کردند و فرمودند: خدایا از مال دنیا زیاد به او بده و رفتند. در مسیر به جای دیگری رسیدند. فرمودند: ما تشنه هستیم، اگر میشود به ما آب بدهید. بنده خدا دوید و اتفاقاً به جای آب، شیر دوشید و به حضرت و اصحابشان، شیر داد و آنها خوردند. حضرت فرمودند: خدایا به قدر کفاف به این بنده خدا عنایت بفرما. همه الهی آمین گفتند. بعد سؤال شد یا رسولالله! چرا برای این دو نفر متفاوت دعا کردید؟ پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: من در واقع اولی را نفرین کردم. ما این چیزها را نمیفهمیم. بعضی از ما اگر یک مقدار پول به دست بیاوریم و وضع مالی ما خوب شود، ممکن است در حق خودمان و دیگران جنایت کنیم. به اصطلاح آب ندیدهایم والا شناگر خوبی هستیم! ولی خداوند بندگانش را میشناسد. میگوید این باید فقیر باشد. او باید دارا باشد. آن یکی باید متوسط باشد. این را در نظام احسن الهی درک کنیم که خداوند حال بندگانش را میداند، پس راضی باشیم.
خداوند همین بلا را بر سر شیطان آورده است. یعنی همه چند هزار سال عبادت او را یکجا در همین دنیا برایش حساب کرده است. عمر طولانی و مهلت به شیطان داده «إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»[2]، تا ظهور حضرت حجت(عجلاللهتعالی فرجه).
مهلت و قدرتی که عذاب است!
خداوند متعال وقتی میخواهد به بندهای مهلت دهد، هم مهلت و هم توانایی جولان به او میدهد. چراکه مهلت بدون قدرت فایدهای ندارد. مثال پدر و پسر را که قبلاً گفتیم، پدر صبر میکند و خرج پسر را نیز میدهد. ولکن پسر، به دنبال عیاشی میرود. خدا هم مهلت و هم قدرت میدهد. یعنی قدرت را نمیگیرد. فردا شما را کور نمیکند. سلامتی کامل میدهد یا شاید حتی بعضی مواقع از بقیه سالمتر باشید. قدیمیها میگفتند: ظالم، سالم است!
اما یک آدم مؤمن را نگاه میکنید، اکثر اوقات یک مشکلی دارد. یا مریض است، یا مشکل اقتصادی دارد،... میگوییم: خدایا! چرا با دوستانت اینطور میکنی؟ میگوید: خب گناه نکنید. چون من بندگانم را دوست دارم، همین دنیا یک درد و مشکل به شما میدهم، آن دنیا که رفتید، میگویید: ایکاش من همیشه مریض بودم! یک روزی راضی میشوید. حالا متوجه نمیشوید.
نسیهای بهتر از نقد
خدایا، راهش چیست که ما اینقدر در این دنیا حالمان گرفته نشود؟ راهش این است که درست و حسابی بندگی کنید. مثل اینکه ما در عالم طبیعت، مدام یک چیز مضری را میخوریم بعد مریض میشویم، خب باید پرهیز کنیم. در عالم معنویت هم همینطور است. مدام گناه میکنیم. باید از گناه پرهیز کنیم. خداوند متعال با شیطان کاملاً در دنیا حساب کرده و این ضرر است. آدم عاقل، کار خیر را برای آخرت انجام میدهد، برای آخرت ذخیره میکند. خداوند در قرآن کریم خطاب به مشرکین میفرماید: «أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ»[3]؛ شما نعمتهای پاکیزه خود را [که میتوانست وسیله آبادی آخرتتان باشد] در زندگی دنیایتان مصرف کردید و [همانجا] از آن برخوردار شدید؛ بنابراین امروز به سبب اینکه به ناحق در زمین تکبّر میورزیدید و در برابر اینکه همواره نافرمانی میکردید، با عذاب خفّت بار کیفر میشوید. شما هر چه که بود در دنیا استفاده کردید. «وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا» شما که به خدا، ایمان نداشتید. خدا هم هر کار خوبی که انجام داده بودید، همانجا نقداً حساب کرد.
کوچ کردن از دنیا برایت سخت است یا آسان؟
روزی وجود مبارک پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با ابوذر، صحبت میکردند. یک حدیث طولانی و خیلی زیبایی است. یک فراز از آن، این است که میفرمایند: «یا اباذر، میدانی که چرا مردم از مرگ و از آخرت میترسند؟» گفت: شما بفرمایید. حضرت فرمودند: هیچ کس دوست ندارد از یک جای آباد که زحمت کشیده و خانهای ساخته و آباد کرده و باغی درست کرده، به جایی کوچ کند که خراب و ویران است، آبی ندارد، سقفی ندارد. مردم، دنیا را آباد میکنند و آخرت را خراب و ویران، هیچ آدم عاقلی، دوست ندارد از جای آباد به جای خراب برود. بالاخره ما باید به آخرت برویم. اما یک عده ساخت ویلا و باغ و سرمایهگذاری را آنطرف انجام میدهند و اینجا در حد یک زندگی معمولی یا کمتر از یک زندگی معمولی دارند. در دنیا خیلی خود را معطل نمیکنند، آخرت را میسازند و مشتاق آخرت هستند. مدام میخواهند که به آنجا بروند.
اینکه چرا خدا به شیطان مهلت داد؟ به این دلیل که اولا، خدا عادل است و باید مزد عبادات شیطان را میداد. بنابراین نقداً، در دنیا برایش حساب کرد و به او مهلت و قدرت داد.
سختی و مشکل لازمه زندگیست / همه ما مزاحم لازم داریم!
دومین دلیل، این است که مثلاً شما میخواهید فرزندتان رشد کند. او را به باشگاه میبرید. میگویید: میخواهم که او مرد تربیت شود. یا او را در محیط کار قرار میدهید تا کمی سختی بکشد. ولی میدانید که این سختی کشیدن، او را مرد و قوی میکند. قدیمها، میگفتند: پسر که سربازی برود، مرد و منظم میشود. بالاخره باید دستورپذیری، ولایتپذیری و اطاعت داشته باشد. غرورش تنظیم شود و در سختی، رشد کند.
حتی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «مثلِ من، مثلِ چوب درختان جنگل است. چوب درختان جنگل محکم است. چون وقتی که باران بیاید، آب میخورد». درختان در باغچه را مدام باید آب بدهیم. هر روز اگر به آنها آب ندهیم خشک میشوند. درخت در جنگل یا در فضای طبیعی سخت و محکم رشد میکند. مزاحمتهای شیطان، باعث به سختی افتادن انسان میشود و آدم رشد میکند. همه ما یک مزاحم لازم داریم. از مزاحم خوشمان نمیآید ولی لازم داریم. ما اگر مزاحم نداشته باشیم، خواب میرویم. برای همین است که جاده را مارپیچ، میسازند تا راننده خوابش نبرد. یک جایی هم که جاده بدون مارپیچ است دستانداز درست میکنند تا راننده، خواب نرود. در همه زندگی، ما مزاحم میخواهیم.
مزاحمت شیطان به نفع انسان است
شیطان مزاحم است. چون مزاحم است؛ انسان به سختی میافتد و وقتی به سختی افتاد؛ مبارزه میکند و وقتی مبارزه کرد؛ قوی میشود و خداوند پاداش افراد قوی را بالا میبرد. خدا به بعضی میفرماید، دهبرابر، صدبرابر، هفتصدبرابر، یکمیلیونبرابر، برای یک عمل پاداش میدهد. این تفاوت رقمها، برای تفاوت درجات ایمان مؤمنین است.یعنی من یک عبادت انجام میدهم، شما نیز همین عبادت را انجام میدهید. ولی به شما یک میلیون، پاداش میدهد و به من صدتا میدهد. چون من ایمان و اعتقادم ضعیفتر است، مراتبم پایینتر است. طبق کلاسم، به من نمره میدهند. شما کلاست، بالاتر است رتبهات نیز بالاتر است. ایمانت را بالا ببر. درجاتت نیز بالاتر میرود.
بنابراین خداوند متعال به شیطان مهلت داده، هم از جهت عدل الهی و به خاطر عبادات شیطان، هم فرصتی برای بندگان تا با وجود مزاحمتهای شیطان قوی شوند و پاداش و درجات آنها بالا رود.
قانون خداوند در سختیهای دنیا / بهترین برخورد با سختیها چیست؟
شیطان بد و شر است. اما دقت کنید که هر اتفاق بد و شر که میافتد، اگر چه خودش بد و شر باشد، ولی الزاماً به این معنا نیست که حتماً نتیجه آن برای همه باید شر باشد. به طور مثال یک چیزی شر است، دلیل نمیشود چون شر است حتماً همه مردم از آن شر برداشت کنند. نه! ممکن است یک چیزی شر باشد، اما عدهای از همین شر برداشت و استفاده خوب کنند. بیماری و درد به خودی خود بد و شر است. بیماری یعنی فقدان سلامتی. این بیماری میافتد به جان یک مؤمن که صبر میکند، در مقابل این بیماری شکر میکند. این بیماری باعث رشدش میشود. روحش بزرگتر میشود و سعه وجودی پیدا میکند. یکی هم با بیماری شروع میکند به بیتابی و سر و صدا، کفر نعمت میکند. حرفهای بیربط میزند. بیمار شده به جای اینکه رشد کند، سقوط میکند.
این دنیا با آخرت خیلی فرق ندارد. مثلاً یک مریض را به مطب دکتر میبرید. خیلی تحمل میکند، خیلی با دکتر خوب حرف میزند. بیادبی نمیکند. میگویند: چه مریض خوبی. یک مریضی هم داد و بیداد میکند. فحش میدهد چون درد دارد. از بس رفتارهای بد میکند، پزشک میگوید او را بیرون بیاندازید. در دنیا هم همین است. آخرت هم همین است. در امور معنوی هم همین است.
این جنگ نعمت بود! // نحوه برخورد با مشکلات
خداوند متعال اگر ببیند بندهای به خاطر گرفتاری صبر و شکر میکند، گرفتاریاش را رفع میکند و علاوه بر آن درهایی از نعماتش را هم به روی او باز میکند. قانون، این است. حالا، جنگ بد است یا خوب؟ جنگ بد است، بلا است، آدمها در آن کشته میشوند.
امام خمینی(رحمتاللهعلیه) در قطعنامه ۵۹۸، پذیرش صلح، میفرمایند: «این جنگ، نعمت بود. ما در این جنگ، انقلاب را به دنیا صادر کردیم». ما در این جنگ روی پای خودمان ایستادیم. مقاوم شدیم. ما در تحریمها، سختیها وگرفتاریها رشد کردیم. اصلاً قانون دنیا این است. پس حواسمان باشد چگونه با بلاها و مشکلاتی که در زندگی برایمان پیش میآید، برخورد میکنیم.
تبدیل تهدید به فرصت// رشد مؤمن در بلا و سختی
شیطان هم همین است. شیطان هم برای همه عالم شر است، ولی برای مؤمن اسباب کمال است. شیطان خودش شر است، اما باعث رشد انسان میشود. مثل کرونا؛ کرونا خیلیها را تنظیم کرد، اهل بهداشت شدند. شیطان هم یک مزاحمی است که انسان را رشد میدهد. در روایت هم داریم؛ هر بلایی سر مؤمن بیاید، در این بلا برای او خیری هست که از این خیر استفاده میکند و رشد میکند. خدا رحمت کند شهید بزرگوار حاج قاسم را، این جمله معروفش یادتان هست، میفرمود: میزان فرصتی که در دل تهدیدها هست، در خودِ فرصتها نیست. وقتی اوضاع همه چیز خوب است؛ نمیتوانید کاری انجام دهید، اوضاع که بد میشود انرژی، توان، کار و قدرتهایتان آنجا آزاد میشود.
حاج آقا قرائتی مثال خوبی میزدند، میگفتند: اگر به تو بگویند بدوی، مثلاً دویست متر که بدوی نفست میگیرد. ولی اگر گرگ دنبالت باشد، دو کیلومتر میدوی! خودت هم تعجب میکنی میگویی یعنی من میتوانستم دو کیلومتر بدوم؟! تو میتوانستی دو کیلومتر بیشتر از این هم بدوی، استعداد این در تو بود. ولی متأسفانه حتماً باید گرگ دنبالت کند تا دو کیلومتر بدوی. خیلی از استعدادها درون ماست ولی تا به سختی نیفتیم، شکوفا نمیشود.
شر شیطان چه زمانی دامن ما را میگیرد؟ // مبدأ شرور و سیئات
شر شیطان کی دامن ما را میگیرد؟ وقتی دنبال شرّش برویم و از او تبعیت کنیم. وگرنه همین موجود شرور اگر از او تبعیت نکنیم و با او مخالفت کنیم، باعث رشدمان میشود. ببینید چه قدر خوب! همین موجود شر، اگر با او مبارزه کنیم باعث رشدمان میشود. اگر تبعیت کنیم شرش دامنمان را میگیرد. به این دلیل و به دلایل دیگر خداوند متعال شیطان را مهلت داده. عدل خداوند متعال باعث میشود مهلت بدهد. اگر به گنهکاران، ظالمین عالم و... هم مهلت میدهد، از سر عدلش است.
سنت امهال؛ مهلت دادن خداوند متعال، با امکاناتی که در اختیار انسان میگذارد، میگوید: با اختیاری که داری برو ببینیم چه میکنی، گردن کسی هم نینداز. بعد میفرماید: «ما اَصابَک مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وَ ما اَصابَکَ مِن سَیِّئةٍ فَمِن نَفسِک»[4]. هر خوبی هست، زمینهاش را خداوند متعال برای ما فراهم کرده. هر بلایی که سرمان آمد، وقتی مرور کنیم میبینیم خودمان باعث آن بودیم. گردن این و آن نیندازیم! حتی اگر دیگری هم در این گرفتاریها سهیم باشد، خودمان یک جای این ماجرا مقصر هستیم. معصوم که نیستیم. برگردیم ایرادات خودمان را پیدا کنیم. مبدأ بسیاری از شرور به خودمان برمیگردد.
التجا به امام معصوم(علیهالسلام) و نجات از شرور
امام رضا(علیهالسلام) مبدأ خیر هستند. حرم و مضجع مطهرشان، مبدأ خیر است. اگر کسی بخواهد از گناهان و گرفتاریهایش، از شرور، شرارتهای نفسش و از شیطان نجات پیدا کند؛ یکی از مهمترین راهها، التجاء به امام معصوم به ویژه امام رضا(علیهالسلام) هست. چون امام(علیهالسلام) نور است. امام طاهر، مطهر و پاککننده است. گناهان را میریزد، میسوزاند. توسل به امام(علیهالسلام)، انسان را از شرور نفس نجات میدهد و باعث طهارت میشود. در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «طیباً لِخَلقِنا و طَهارةً لِاَنفُسِنا»[5]. هر چقدر در ولایت محکمتر باشی، باعث طهارت نفست میشود، پاک میشوی. تبعیت از ولایت بسیار مهم است!
عنایت ویژه امام رضا(علیهالسلام) به جوان گناهکار
خیلیها را دیدید که محضر امامرضا(علیهالسلام) رفتند، متحول شدند. یک آقایی بود کاروان میبرد، امام رضا(علیهاسلام) را خواب دید که فرمودند: این سفر که داری میآیی فلانی را هم با خودت به زیارت بیاور. آن شخص هم دزد بود و به بدی و دزدی شهره بود. وقتی از خواب بیدار شد، تعجب کرد که امام رضا(علیهالسلام) گفته باشند این دزد را به زیارت بیاور! گفت: خواب بوده است و اعتنا نکرد. شب دوم دوباره خواب دید که امام فرمودند: برو فلانی را هم با کاروانت بیاور. دوباره وقتی بیدار شد گفت: من اگر بروم در کاروان این فرد را بیاورم بدنام میشوم و در کاروان همه اذیت میشوند. آن هم زمان قدیم که با ماشین یک هفته الی پنج روز در راه بودند. شب سوم دوباره خواب دید حضرت به او گفتند: برو فلانی را بیاور، او هم گفت دیگر سه شب است که این خواب را میبینیم حتماً حکمتی دارد.
رفت با او صحبت کرد و گفت: فلانی من میخواهم به مشهد بروم با من میآیی؟ گفت: چه شده سراغ من آمدی؟ گفت: دلم افتاده که تو را با خودم ببرم. گفت مطمئن هستی؟ وسط راه و موقع رفتن پشیمان نمیشوی؟ گفت: بله مطمئن هستم. حتماً بیا برویم. خلاصه رفت وسایلش را جمع کرد و با این آقا و مسافران همه سوار اتوبوس شدند. وقتی آمد بالا همه به هم نگاه میکردند و میگفتند: او اینجا چهکار میکند؟ چرا اورا آوردند؟ مدام به مدیر کاروان میگفتند: آقا این کیست که آوردید؟! گفت: چیزی نگویید حالا من او را آوردم. میگفتند: این دزد است یک موقع ساک ما را میزند! گفت: طوری نمیشود. در راه که میرفتند، قدیم هم که دزد زیاد بود و دزد به کاروانها میزد، عدهای دزد ماشین را نگه داشتند و اموال مسافران بیچاره را بردند، بعد هم همه را سوار کردند و گفتند: بروید. این آقای دزد هم بالاخره همراه کاروان بود و سوار شد. همه ناراحت و گرفتار، زائر امام رضا(علیهالسلام) را دزد بزند و اموالش را ببرد، پول میخواهد، میخواهد جا بگیرد... یکدفعه این دزد گفت: آقا ناراحت نباشید. گفتند: چرا؟ گفت: من جیب دزدها را زدم! بعد هم یکییکی پولها را به مسافران برگرداند. مدیر کاروان به گریه افتاد، گفت: چرا گریه میکنی؟ گفت: راستش امام رضا(علیهالسلام) آمدند در خواب من و سه شب پشت سر هم گفتند: فلانی را به مشهد بیاور، من هم میگفتم خواب دیدم، آخر این را من بخواهم ببرم مشهد!
بیماری که شفا نخواست!
به امام رضا(علیهالسلام) میگوییم: دست از سر یک دزد برنداشتی و رهایش نکردی تا او را اصلاح کردی. ما که بعضاً نوکریات را کردهایم و ادعایمان هم میشود، نمیدانم قبول کردی یا نه ولی دست ما را هم بگیر. بهقول شاعر که گفت:
اگر که آید از من بیچاره کار سگهایت برای روز مبادا نگاه دار مرا»
شاید روزی به دردتان بخورم. از مرحوم آقای ابوترابی(رحمتاللهعلیه) که شاگرد مرحوم شیخ غلامرضا فقیه خراسانی(رحمتاللهعلیه) بودند، یاد کردهام. ایشان میفرمودند: با مرحوم حاج شیخ مشهد بودیم. دیدند شیخ وقتی وارد حرم میشد حال خاصی داشت. تواضع میکرد، گوشه حرم میایستاد و به امام رضا(علیهالسلام) میگفت:
من خاک کف پای سگ کوی همانم کو خاک کف پای سگ کوی تو باشم
زمانی مرحوم حاج شیخ بیماری آسم داشتند و سینهشان اذیت میشد. به حرم امام رضا(علیهالسلام) میروند و میگویند: آقا اگر میشود ما را شفا دهید. مکاشفهای میشود و ایشان حضرت را میبیند و حضرت میگویند: ما تو را شفا میدهیم ولی تو رتبه و جایگاه ویژهای در آخرت داری که خداوند متعال به خاطر این مریضی برایت کنار گذاشته است. شفایت میدهیم و آن [رتبه] را از دست میدهی. کسی که کنار آقا شیخ بوده میگوید: در بین دعاها میگفت: نه، نمیخواهم! به حضرت میگوییم: یا امام رضا(علیهالسلام)! چه چیز برای ما خوب است؟ کاری برای ما کن.
روضه عاشورایی
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.»
حرفی بزنیم که دل حضرت به حالمان بسوزد. روضه از زبان امام رضا(علیهالسلام):
جگرم یاد حسین ریخت بهم یابن شبیب *** زخم شد از غم او پلک ترم یابن شبیب
آه! تهِ گودال که جای پسر زهرا نیست *** جای قرآن که به زیر سم مرکبها نیست
پیرهن از تن بیسر شده در آوردند *** بیکفن در وسط دشت رهایش کردند
حرمت مهریه مادر سادات شکست *** آب میخواست ولی نیزه دهانش را بست
جدّ مظلوم مرا با لب تشنه کشتند *** مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند
ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید *** با ته خنجر خود ضربه به رویش نزنید
خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید *** پای خود را ز لبان پسرم بردارید
[1]. غررالحکم، جلد ۱، صفحه ۱۰۴.
[2] . سوره ص، آیه 81.
[3] . سوره احقاف، آیه 20.
[4]. سوره نساء، آیه 79.
[5]. زیارت جامعه کبیره.