نقش مادر در سعادت و شقاوت فرزند

نقش مادر در سعادت و شقاوت فرزند


نقش مادر در سعادت و شقاوت فرزند

 

حجت‌السلام مهدوی‌نژاد: فرزندان حضرت زهرا(‌علیهالسلام) سرآمد بشریّت‌اند// ما اگر خودمان را از خود نجات دهیم و بنده خدا شویم، خدا هیچ‌وقت بن‌بستی سر راه ما قرار نمی‌دهد// نقش مادر، نقش بی‌بدیلی است؛ دانشمندان معتقدند هفتاد درصد تأثیرگذاری در تربیت فرزند، از مادر است.// ویژگی مشترک زنان اسوه تاریخ کدام است؟// در کما‌لا‌ت حضرت ام‌البنین(علیها‌السلام) همین بس که هم حسنین و هم زینبین(علیهم‌‌السلام) ایشان را مادر خطاب می‌کردند...// خاطرات شهدا را بخوانیم... مظلوم‌ترین مادر شهید در ایران کیست؟!

 

عنوان: ویژه ‌برنامه وفات حضرت ام‌البنین(علیها‌السلام) و تکریم مادران شهدا

موضوع: نقش مادر در تربیت

زمان: 25 دی ماه 1400

مکان: حسینیه صاحب‌الزمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) محمودآباد

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد در مراسم ویژه هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد به مناسبت وفات بانوی صبر حضرت ام‌البنین(علیه‌السلام)، با موضوع «نقش مادر در تربیت» به ایراد مطالبی پرداخت که در ادامه آمده می‌خوانید:

 

نسل حضرت زهرا(س)، پرچم‌دار توحید در همه قرون

خدای متعال در قرآن از بانوانی یاد کرده و آنها را به عنوان الگو و اسوه برای بشریت معرفی می‌کند؛ در رأس آنها وجود مبارک حضرت صدیقه(‌علیهاالسلام) هست که مفسرین، سوره مبارکه کوثر را در شأن آن بزرگوار دانسته‌اند. خیر کثیر و حیات باطنی حضرت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و دین ایشان به واسطه وجود نازنین حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) است. عدّه‌ای به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌گفتند شما ابترید و نسلی ندارید. خدا حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) را به عنوان نسل و خیر کثیر معرفی کرد و فرمود آن کسی که به تو می‌گوید ابتر، خودش ابتر است.

همین دختر، نسل پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را گسترش داد. از نظر کمی و کیفی کسانی از نسل حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) برخواستند که پرچمدار توحید در همه قرون و اعصار بوده‌اند. در هر برهه‌ای از تاریخ، هرکس که اسلام را زنده کرده، نوعاً از فرزندان حضرت صدیقه(‌علیهاالسلام) بوده است. قرآن در آیات مختلفی مثل آیه تطهیر «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[1] و آیات مربوط به اطعام «یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیرا»، «ًإِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَآءً وَلَا شُکُوراً»[2] عظمت شخصیت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به ویژه حضرت صدیقه(‌علیهاالسلام) را معرفی می‌کند. آیات زیادی از قرآن دالّ بر عظمت شخصیتی حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) به عنوان یک الگو، نه فقط برای زن‌ها بلکه برای مردهاست. شخصیت حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) فراتر از شخصیتی است که فقط الگو برای زنان باشد.

 

برترین زن از ابتدا تا انتهای خلقت

خداوند از قول ملائکه درباره‌ شخصیت حضرت مریم(‌علیهالسلام) می‌فرماید: «یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»[3]؛ ای مریم، خداوند متعال تو را برگزید و تو را پاکیزه و طاهر کرد و تو را بر‌ زنان هر دو دنیا برگزید. خداوند در قرآن می‌فرماید: :«وَاصْطَفَاکِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»؛ خداوند تو را بر زنان دو دنیا برگزید. حضرت زهرا(‌علیهالسلام) و حضرت مریم(‌علیهالسلام) هر دو سیده نساء العالمین هستند. امام صادق(علیه‌السلام) در جواب کسی که می‌پرسد مقام حضرت مریم(‌علیهاالسلام) بالاتر است یا حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)؟ (البته این حدیث از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هم نقل شده) فرمودند: حضرت مریم(‌علیهاالسلام) سیده زنان دو دنیا در زمان خودشان بوده‌اند، امّا حضرت زهرا(‌علیهالسلام) بر همه زنان در همه اعصار و تاریخ  برتری دارند. ایشان از ابتدا تا انتهای خلقت بر همه زنان برتری دارند.

 

شأن حضرت آسیه

فرعون یک طاغوت یا ابر طاغوت در تاریخ است که در مقابل جریان توحیدی حضرت موسی(علیه‌السلام) ایستاد. او همسری به نام آسیه داشت که در کنار این شخصیت پلید به مقامات معرفتی و عرفانی رسید. خدا در قرآن اسم ایشان را می‌بَرد و شأن ایشان را ذکر می‌کند: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»[4]؛ خدا برای همه‌ آنهایی که ایمان آورده‌اند(هم زن و هم مرد)، همسر فرعون را مثل می‌زند. به بانوان دیگری هم در قرآن اشاره شده یا در تاریخ و روایات ما شأن آنها ذکر شده است.

 

ویژگی مشترک زنان اسوه

 ویژگی مشترکی که شاید در بانوان اسوه وجود دارد، جایگاه مادری آن بزرگواران است؛ مادر بودن از این منظر که مربی و تربیت‌کننده‌اند. غیر از اینکه مادر نَسبی هستند و فرزند را به دنیا آورده‌اند، مادر معنوی و تربیتی فرزندان خود هستند و فرزندانِ بزرگی تربیت کرده‌اند. فرزندان حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) سرآمد بشریّت‌اند. حسنین(علیهماالسلام) معصوم‌اند و زینبین نیز در مرزهای عصمت زندگی می‌کنند و شخصیت‌های بی‌بدیل تاریخ بشریّت‌اند، آن بزرگواران دست‌پرورده حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) هستند.

 

حضرت مریم(‌علیهاالسلام)، نماد طهارت و بندگی

بارزترین ویژگی‌ حضرت مریم(‌علیهاالسلام) طهارت و بندگی است که در آیات اول سوره مریم به آن اشاره شده است. یکی از مهّم‌ترین داستان‌های مربوط به حضرت مریم(علیهاالسلام)، ماجرای حضرت عیسی(علیه‌السلام) است. خدا حضرت عیسی(علیه‌السلام) را به حضرت مریم(‌علیهالسلام) می‌دهد و ایشان در بارداری حضرت عیسی سیر و سلوک مُفصلی دارند و در این مسئله به صورت ویژه، تقربی به خدای متعال پیدا می‌کنند. مادر یکی از انبیاء اولوالعزم، جایگاهی است که ایشان به عنوان مادر دارد. کسی که در زمان خودش کفوی برایش پیدا نشد؛ مردی که لایق ازدواج با او باشد، پیدا نشد. اما خدای متعال ایشان را از این ویژگی مادری محروم نکرد و در عین حال که کفوی نداشت، فرزندی به او عطا کرد.

 

توفیق مادری پیامبر اولوالعزم

حضرت آسیه(‌علیهاالسلام) زن عفیفه و مؤمنه‌ای بود که در کنار فرعون زندگی می‌کرد. خداوند نخواست او از فرعون صاحب فرزند شود تا آن زن پاک، محملِ حملِ یک انسان پلیدی از نسل فرعون شود. او هیچ‌وقت از فرعون باردار نشد امّا خداوند به گونه‌ای اراده کرد که حضرت موسی(علیه‌السلام) وارد کاخ فرعون شد و سایه مادری آسیه بر سر موسی(علیه‌السلام) افتاد. یعنی حضرت آسیه(‌علیهاالسلام) در حق حضرت موسی مادری کرد، جان او را حفظ کرد، از او مراقبت کرد، زمینه را برای وصل کردن مادر حضرت موسی(علیه‌السلام) به ایشان برای شیر دادن به حضرت ایجاد کرد و در پناه او، پیامبر خدا قد کشید. با اینکه حضرت موسی(علیه‌السلام) فرزند او نبود، ولی خداوند به آسیه توفیق داد که در حق حضرت موسی(علیه‌السلام) مادری کند. ما گاهی در محیط و خانواده مذهبی می‌گوییم که نمی‌توانیم با شیطان مقابله کنیم و علیل و عاجزیم؛ یکی مثل این خانم در کنار فرعون و در کاخ او به مقاماتی از معرفت می‌رسد که خدا به او توفیق مادری کردن برای یکی از پیامبران اولوالعزم عنایت می‌کند.

 

بن‌بستی وجود ندارد، اگر خودمان بن بست ایجاد نکنیم!

ما اگر خودمان را از خودمان نجات دهیم و بنده خدا شویم، خدا هیچ‌وقت بن‌بستی سر راه ما قرار نمی‌دهد. خداوند در قرآن بانوانی را معرفی می‌کند که  در شرایط مختلف، با وجه مشترک ایمان و معرفت، در مراتب گوناگون برای شخصیت‌های بزرگ مادری کردند و این الگوی خیلی مهّمی برای مؤمنین مخصوصاً بانوان است. انقلاب اسلامی ثابت کرد که ما مادرانی را داریم که در همین مرز‌ها زندگی، حرکت و رشد می‌کنند‌. اینها حرف‌ کمی نیست و واقعیت دارد. مادرانی در کشور ایران و دیگر کشورهای اسلامی داریم که با عشق به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و معرفت به ولایت فقیه که متصل به ولایت معصوم است؛ جان خودشان، همسر و فرزندان‌شان و همه دارایی خودشان را فدا می‌کنند و هنوز خود را بدهکار می‌دانند.

 

مقام مادری فرزندان حضرت زهرا(علیهاالسلام)

یکی از شخصیت‌های فوق‌العاده برجسته حضرت ام‌البنین(علیهاالسلام) هستند. بانوی فاضله، عارفه، اهل ادب و تقوا در حد اعلاء که خداوند به او لیاقت همسری حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) عنایت می‌کند که بعد از حضرت صدیقه(علیهاالسلام)، برای فرزندان ایشان مادری کند. این مقام، مقام کمی نیست و به هرکسی چنین توفیق بزرگی نمی‌دهند. نه فقط در حق فرزندان حضرت زهرا(علیهاالسلام) مادری کند، بلکه خدا به خودش فرزندانی بدهد که جزء مفاخر اهل‌بیت(علیهم‌السلام) باشند.

 

نقش مادر در سعادت و شقاوت فرزند

نقش مادر، نقش بی‌بدیلی است. در روایت داریم: «السَّعیدُ سَعیدٌ فی بَطنِ اُمه و الشقی شَقیٌ فی بَطن اُمه»[5]؛ آدم سعادتمند از رحم مادرش سعادتمند می‌شود و آدم اهل شقاوت و بدبختی از رحم مادرش اهل بدبختی می‌شود. امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرمایند که شاکله وجودی و شخصیتی فرزند در رحم مادرش شکل می‌گیرد. می‌فرمایند: بعد از تکمیل جنین در رحم، بر اساس وضعیت روحی، فکری و شخصیتی مادر، شخصیت فرزند شکل می‌گیرد. دانشمندان معتقدند هفتاد درصد تأثیرگذاری در تربیت فرزند، از مادر است. وقتی نطفه یک فرزند منعقد می‌شود نیمی از این نطفه برای مادر است و در رحم مادر رشد می‌کند و تبدیل به جنین می‌شود و از مادر به دنیا می‌آید. بعد هم در آغوش مادر رشد می‌کند. بنابراین تأثیرات مستقیمی در فرزند دارد. لذا می‌فرمایند: «السَّعیدُ سَعیدٌ فی بَطنِ اُمه وَ الشَّقیُ شَقیٌ فی بَطنِ اُمه».

 روایات می‌فرمایند: اگر همسری می‌خواهید انتخاب کنید، همسر پاک و عفیفه انتخاب کنید؛ چراکه در نسل شما بسیار تأثیر دارد. عمدتاً بچه‌هایی که جایگاهی پیدا کرده و به مقاماتی رسیده‌اند، تأثیرپذیری‌شان از مادران‌شان است. مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) می‌فرمایند من دیدار خانواده شهدا زیاد رفته‌ام و می‌روم در میان خانواده‌های شهدا چیزی که جلب توجه می‌کند و برای من جالب است مادران شهدا هستند، که غالباً مادران قوی‌تر از پدران شهدا هستند و ایمان قوی‌تری دارند. حتماً پدرها جایگاهی متعالی دارند که چنین فرزندانی از آنها به وجود آمده‌اند، اما مادر چیز دیگری است، که توانسته این شهید را در دامن خودش پرورش دهد.

 

مدلِ مادری // شیخ انصاریپرور

شیخ مرتضی انصاری(رحمت‌الله‌علیه) که شیخ‌الفقهاء و المجتهدین است و او را خاتم الفقها و المجتهدین می‌دانند، شخصیت عظیم‌القدری در فقاهت است که هنوز حوزه‌های علمیه ریزه‌خوار سفره آن فقیه بزرگ‌اند و تشرفاتی از ایشان نقل شده است. یک نفر به مادر شیخ انصاری(رحمت‌الله‌علیه) می‌گوید: به شما تبریک می‌گویم به خاطر این شخصیت بزرگی که شما تربیت کرده‌اید! ایشان از باب توجه دادن نه از باب خودستایی (مادر شیخ انصاری یک شخصیت فوق‌العاده باتقوا و متخلق به اخلاق است و یک زن معمولی نیست) به آن شخص می‌گوید که شما بهتر است بروید به مرتضای من تبریک بگویید به خاطر داشتن چنین مادری! که خدا چنین مادری به او داده است. اگر مرتضی انصاری، شیخ مرتضی انصاری شده به خاطر مادرش بوده است. این بانوی بزرگ می‌گوید در کل دورانی که باردار بودم باوضو بودم، قرآن می‌خواندم، نگاه به نامحرم نینداختم، وقتی او را به دنیا آوردم همیشه او را با وضو شیر دادم، حتی در زمستان‌هایی که یخبندان بود. یخ حوض را می‌شکستم و وضو می‌گرفتم تا بدون وضو به بچه‌ام شیر نداده باشم، در حلال و حرام به شدت دقت کردم، او را در دوران کودکی با دوستان خوبی همنشین کردم تا اثر بدی روی او نگذارد. یک زن، این چنین مادری می‌کند که بچه‌اش شیخ انصاری می‌شود.

 

کسانی که خورشید ارزش‌ها را به جامعه برمیگردانند.

خیلی باید قدر مادر و مقام مادری را والا و بالا دانست. مادرانی که نسبت به تربیت بچه‌هایشان بی‌توجهی می‌کنند نمی‌توانند نسل خوبی تحویل جامعه اسلامی دهند.

باید بدانیم اگر ما و فرزندانمان، نسل جوان‌مان، یک سبب متصل بین خودشان و امام زمانشان داشته باشند، شهدا هستند. هنوز هم که هنوز است شهدا هستند که دارند جامعه ما را هدایت می‌کنند. هنوز هم که هنوز هست وقتی خورشید معنویات و ارزش‌ها در جامعه اسلامی ما رو به افول و غروب می‌رود؛ جنازه چند شهید تفحص می‌شود، انگار خورشید را از مغرب برمی‌گردانند، دل‌های مرده زنده می‌شوند، دوباره جوانان می‌آیند، دوباره مجالس برپا می‌شود، خیلی مسئله، مسئله مهمی هست. ما از اینگونه مادرها در تاریخ انقلابمان کم نداشتیم.

 

نقش بانوان در پشت جبهه

 منطقه‌ای در خوزستان که داستانش هم مشهور است، به علقمه معروف بود. ـ کتابش هم چاپ شده است ـ مادران و زنان دلاور در پشت جبهه به کمک رزمنده‌ها می‌رفتند. یک جا بود که لباس‌های شهدا و بچه‌های رزمنده که زخمی می‌شدند را می‌شستند. یک عده از خانم‌ها مسئول شستشوی لباس این بچه‌ها بودند که باید سریع لباس‌ها را شستشو می‌دادند تا دوباره لباس‌ها را به رزمنده‌ها تحویل دهند. مثل ارتش‌های دنیا نبود که تا لباسی پاره می‌شد لباس را دور می‌انداختند و یک لباس دیگر به آنها می‌دادند.

 اصلاً تمام چیزها و سبک زندگی و جهادمان در آن دوران دیدنی بود. لباس‌ها را شستشو می‌دادند و به بیت‌المال برمی‌گرداندند، می‌گفتند اینها بیت‌المال است. شب قبل از عملیات‌ لباس نو می‌دادند بچه‌های رزمنده با لباس نو به عملیات می‌رفتند، در خاطرات یکی از رزمنده‌ها که نوجوانی هم بود لباس نو را برگرداند و همان لباس کهنه‌اش را پوشید، پرسیدند چرا لباس نو نمی‌پوشی؟ گفت: این لباس نو برای بیت‌المال است، در این عملیات اگر ترکشی بخورم و زخمی بشوم لباس پاره می‌شود. تا این حد متعالی شده بودند! حواسشان به همه چیز بود و به هیچ چیز تعلق نداشتند. خاطرات شهدا را بخوانید.

به یکی از مادرانی که بچه‌اش در جبهه بود و خودش در پشت جبهه مشغول خدمت‌رسانی بود، خبر دادند پسرت شهید شده، او هم همراه دیگر خانم‌ها مشغول شستشوی لباس‌ها بود، می‌گوید: اینجا کار زیاد است و خانم‌ها دست ‌تنها هستند، بچه‌ام را بِبرید تشییع و دفن کنید، آدرس محل دفنش را به من بدهید بعداً سر قبرش می‌روم. این حرف یک مادر است!

 

ناراحتی مادر شهیدان خالقی‌پور: ای کارش بیشتر پسر داشتم!

مادر شهیدان خالقی‌پور که سه فرزندش شهید شدند، فیلمش پخش شده که با عکس بچه‌اش بین شهدا دنبال فرزندش می‌گردد. من در سفر کرمانشاه برای کمک به زلزله‌زدگان همراه این مادر بودم، این مادر شهید بین آن مردمی آمده بود که عده زیادشان هم اهل سنت بودند. مادر پیری که دیگر در این مسائل تکلیفی ندارد. همان اوایل جنگ زمانی که همسرش در جبهه بود و دو پسر دیگرش هم در جبهه بودند، با این مادر مصاحبه می‌کنند. می‌پرسند شما ناراحت نیستید که الآن همسر‌تان در جبهه است، یکی از پسرانتان هم شهید شده، دو تا دیگر از بچه‌‌ها‌یتان هم هنوز در منطقهاند؟! ایشان به خبر‌نگار می‌گوید: بله ناراحتم. خبر‌نگار می‌پرسد: چرا ناراحت هستید؟! ایشان می‌گوید: ناراحتم از اینکه پسر کم دارم. دوست داشتم به اندازۀ مو‌های سرم پسر داشتم و همه‌شان را فدای امام می‌کردم. گفتن این حرف هم برای زن‌های معمولی سخت است چه برسد به اثباتش. ما چنین مادرانی داریم. نه تنها در  زمان جنگ، بلکه بعد از جنگ هم مادران عزیز شهدای مدافع حرم از همان جنس هستند.

 

مادران چشم‌انتظار

شهید مفقودالاثر محمد‌جواد ‌آدرسی؛ مادر شهید هم مرحوم شدند خدا ان‌شاء‌الله ایشان را با حضرت زهرا(‌علیهالسلام) محشور کند آنهایی که رفته بودند خانه ایشان، می‌گفتند که وقتی که وارد خانه می‌شدی نفر آخر که می‌خواست در را ببندد در را نمی‌شد بست. سؤال می‌کنند چرا؟ برادر شهید می‌گوید: مادر گفتند که این زبانه قفل در را بیرون بیاورید که در بسته نشود یک‌وقت محمدجواد بر‌گشت در خانه به روی او بسته نباشد!

من در یکی از محلّات به خانۀ مادر شهیدی رفتم. او‌اخر پاییز بود و هوا سرد، دیدم روی حیاط تخت‌خواب گذاشته و آنجا می‌خوابد. قاب عکس شهید‌ش هم روی دیوار حیاط بود. مشکلاتی داشت، سقف تکّه‌ای از خانه و یکی از اتاق‌ها ریخته بود، خانه سالمی نبود، تمام روز‌ها را این مادر روزه بود، به‌خاطر سرما صورتشان هم سیاه شده بود. توی حیاط روی تخت می‌خوابید، ما به ایشان می‌گفتیم چرا از این خانه نمی‌روید؟ خانه‌ای برای شما بگیرند و از اینجا بروید. اصرار می‌کردیم خانه‌ای پیدا کنیم شما نقل مکان کنید. ایشان قبول نمی‌کرد. بعد آمد‌ند اتاق‌شان را تعمیر کردند که ایشان برود در اتاق بخوابد، می‌گفت من اگر از این خانه بروم پسرم یک‌‌وقت برگردد، خانه را بلد نیست. این مادر است! مادر‌ها می‌توانند این حرف را بفهمند، مادر‌های شهدا می‌توانند بفهمند.

 

مادر شهید ابراهیم هادی / قلبی که آتش گرفت

مادر شهید ابراهیم هادی فکر می‌کرد بچّه‌اش اسیر شده. بعد‌ها که فهمید ایشان شهید شده است، خا‌نواده این شهید می‌گفتند: مادر می‌رود سر یخچال، برفک‌ها‌ی آن را بر‌می‌دارد می‌خورد. بچّه‌ها فکر میکنند مادر‌‌شا‌ن مریض شده، فشار خون یا قند‌ش بالاست. مادر را به دکتر می‌بَرند‌، دکتر می‌گوید: طوری نیست، قلبش دارد می‌سوزد، جگر‌ش دارد می‌سوزد.

من از پدر شهیدی شنیدم که می‌گفت: تا قبل از شهادت پسرم نمی‌فهمیدم داغ یعنی چه، پسرم که شهید شد زمستان می‌رفتم زیر دوش آب سرد، خانم می‌گفت: بیا این طرف مرد، سر‌ما می‌خوری، می‌گفتم نمی‌توانم، آتش گرفتم، تمام بدنم پر از آتش است. بعد ایشان می‌گفت تازه آن موقع من فهمیدم که علی اکبر امام حسین(علیه‌السلام) چه داغی گذاشت بر دل پدرش.

 

ویژگی‌های خاص حضرت ام‌البنین(علیها‌السلام)

حضرت ام‌البنین(‌علیهاالسلام) بچّه‌ها‌یش را طوری تربیت کرده بود که عباس هیچ‌وقت سر‌ش را مقابل امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) بالا نمی‌آورد که حرف بزند، مقابل با‌با سر را پایین می‌انداخت و صحبت می‌کرد. امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرمودند وقتی که عباس می‌خواست پیش امام حسن و امام حسین(علیهما‌السلام) بنشیند به اندازۀ یک نیزه-مثلاً دو سه متر- با فاصله  در مقابل این دو بزر‌گوار می‌نشست. حضرت ام‌البنین(علیهالسلام) شخصیّتی است که امیر‌المؤمنین(سلام‌الله‌علیه) ایشان را پسندید برای ازدواج. در کما‌لا‌ت ایشان همین بس که هم حسنین هم زینبین(علیهم‌السلام) ایشان را مادر خطاب می‌کردند ولی ایشان هیچ‌وقت خود را ما‌در فرزندان حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) تلقّی نکرد.

وقتی برای اولین بار وارد منزل امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) شد، حسنین مریض بودند و تب داشتند. عروسی که در لحظه وارد منزل شده، لباس عروسی‌اش را بیرون آورد و مثل یک کنیز برای حسنین پرستاری کرد. فضۀ خاد‌مه می‌گوید: ام‌البنین(علیهاالسلام) در مقابل بچّه‌های حضرت زهرا(علیهاالسلام) مثل یک عبد ذلیل و کنیز رفتار می‌کرد. ولی آنها او را مادر خطاب می‌کردند و عزّت او را نگه می‌داشتند.

یکی از ویژگی‌های حضرت ام‌البنین(علیها‌سلام) این بود که اهل‌بیت هر وقت اسمی از او می‌بردند می‌فر‌مودند: «رحم‌الله ‌الام‌‌البنین». یکی دیگر از ویژگی‌های خاص حضرت ام‌البنین(علیها‌سلام) این است که او‌اخر عمر‌شریف، در حال گریۀ بر امام حسین(علیه‌السلام) از دنیا رفت. این از همان مقا‌ماتی است که هر کسی ندارد. یعنی بعد از شهادت سیدالشهداء(علیه‌السلام) تا زنده بود، در بکا بر امام حسین(علیه‌السلام) بود.

 

مظلوم‌ترین مادر شهید در ایران

سردار عزیز‌مان حاج حسین کاجی تعریف می‌کرد: مادر شهید یوسف داور‌پناه به من ‌گفت: من هر وقت خاطرۀ شهادت بچّه‌ام را تعریف می‌کنم یک ماه مریض می‌شوم و من مظلوم‌تر‌ین مادر شهید در ایران هستم. ما گفتیم عجیب است، داستان چیست؟ واقعاً زجری که این مادر کشیده هیچ مادر شهیدی نکشیده.

این مادر شهید می‌گوید بچّۀ من هجده سالش بود، کوموله‌ها در کرد‌ستان منطقۀ سقز او را گرفتند، گفتند به امام توهین کن، توهین نکرد. ایمان بچّه‌ها را ببینید! می‌دانستند معمولاً کوموله‌ها چه کار می‌کنند. سر‌ش را بریدند، او را به یک گاری بستند، سر این بچّه را با ساطور بریدند، دو دست و دو پای این پسر ۱۸ ساله را با ساطور قطع کردند، بعد سراغ مادرش آمدند. گفتند: به امام توهین کن، ما بچه‌ات را کشتیم، اینطوری کشتیم. گفت: توهین نمی‌کنم. تهدیدش کردند، گفتند اگر به امام توهین نکنی، همان‌طور جنازه بچه‌ات را، برایت می‌آوریم. جلوی رویت باشد. ببینی تا دق کنی و بمیری. یعنی بچه‌ای که سرش را بریدند، دست و پاهایش را هم بریده‌اند، این جنازه تکه پاره را بیاورند، جلوی مادر بگذارند. می‌گوید من به امام توهین نکردم. سر و دست می‌دادند، توهین نمی‌کردند.

این مادر می‌گوید جنازه بچه‌ام را آوردند، مرا دو روز در یک اتاق با جنازه فرزندم، حبس کردند. شما فقط تصور کنید، این مادر با جنازه‌ای که سرش را بریده، دست و پاهایش را هم قطع کرده‌اند. دو روز گذشت، به اینها گفتم، من اینطور نمی‌توانم. گفتند :خب، دفنش کن؛ یک شکنجه دیگر، به مادر گفتند: بچه‌ات را دفن کن. می‌گوید: کمی با دستانم زمین را کندم، خاک‌ها را کنار ریختم، قبر که نتوانستم بکنم، حفره‌ای در زمین درست کردم. خواستم بچه‌ام را در این خاک بگذارم، دیدم که کفن ندارم بچه‌ام را کفن کنم. حالا چه کار کنم، نه نمازی توانستم به این بچه بخوانم نه کفنی که کفنش کنم، نه تشییع توانستم کنم. ببینید، مادر این داغ‌ها روی دلش می‌آید، می‌گوید: چادرم را برداشتم، تکه‌ کردم. خب، بچه‌ای که دست و پاهایش بریده شده و سرش بریده شده، خیلی قدش بلند نیست دیگر. گفتم اگر می‌شود، بگویید پدرش بیاید. پدرش آمد که در دفن کمک کند. یک مادر، یک پدر، بچه‌ای، با این وضعیت را باید با دست خودشان دفن کنند!

حاج حسین می‌گفت: این مادر برای من تعریف می‌کرد که من مدام دستم را زیر خاک می‌کردم، که خاک روی پسرم بریزم، ولی نمی‌توانستم.

همین مادر شهید در قیامت جلوی ما را بگیرد، ما نمی‌توانیم حرفی بزنیم. اینها از همه چیزشان گذشتند، من و امثال من، هنوز گیر خودمانیم.

 

ارادت حضرت‌ ام‌البنین(علیها‌السلام) به امام حسین(علیه‌السلام)

السلام علیک یا زوجه امیرالمؤمنین! بشیر آمد، وارد مدینه شد. صدا زد: «یا اهل یثرب لا مقام لکم... قَتَلَ الحسین...»؛ ای اهل مدینه! دیگر در خانه‌ها نمانید، حسین را کشتند! یک‌وقت دید، یک بانوی مسنّی آرام‌آرام دارد با وقار و جذبه می‌‌آید، کودکی هم درآغوشش هست. نزدیک آمد. از دیگران سؤال کرد. این بانو کیست؟ گفتند: این خانم فاطمه ام‌البنین(علیها‌سلام) است، مادر عباس. حواست باشد، مادر عباس است. وقتی این بانوی بزرگوار جلو آمد، در آغوشش پسر قمر بنی‌هاشم بود. صدا زد: «اخبرنی عن الحسین»؛ بگو از حسین چه خبر؟! بشیر صدا زد: بانو! جعفرِ شما را کشتند، محمد و عثمانِ شما را کشتند، عباسِ  شما را کشتند. تا اسم عباس را آورد، هنوز کلامش تمام نشده بود، بی‌بی صدا زد: «قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِ اللّه علیه السلام». رگ‌های قلبم را پاره کردی!

 ‌وقتی می‌خواهند به مادر شهیدی خبر شهادت بچه‌اش را بدهند از چیزهای دیگر می‌گویند تا خبر این بچه بر مادر سهل شود. خانم ام البنین(سلام الله علیها) برعکس است، می‌خواهند خبر حسین را بدهند، اول خبر بچه‌های خودش را به او دادند. یک‌وقت صدا زد: «اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لِأبی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه‌السلام»؛ بشیر، بچه‌های من و هرکس روی این زمین است فدای حسین...

 کار که به اینجا رسید، بشیر صدازد: خانم «قتل الحسین بکربلا عطشانا». به زانو روی زمین افتاد. اینقدر، این خانم به سینه زد. نوشته‌اند: در بقیع می‌رفت، چهار صورت قبر درست می‌کرد، گریه می‌کرد. آه! بی‌بی جان، ام‌البنین، شما داغ دیدید. خبر حسین، داغ دل شما بود، اما نه قطع شدن دست عباست را دیدی نه تیر به چشم خوردنش را، نه سر بالای نیزه‌اش را دیدی. اما تا آخر عمرت گریه کردی،.. من بمیرم برای آن خانمی که ظهر عاشورا در گودال آمد. یک نگاه کرد، بدنی را دید که نه سر دارد، نه دست دارد، نه پا. صدا زد: «یا رسول الله هذا حسینک بالعراء...».

 


[1] . سوره احزاب، آیه 33.

[2] . سوره انسان آیه 8 و 9.

[3] . سوره آل‌عمران، آیه42.

[4] . سوره تحریم، آیه 11.

[5] . نهج‌الفصاحه، ص530.