نقش اقتصاد در تحقق تمدن اسلامی

نقش اقتصاد در تحقق تمدن اسلامی


نقش اقتصاد در تحقق تمدن اسلامی

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: اداره امور میدانی جامعه به عهده مردم است، مردم خودشان باید به میدان بیایند و اقتصاد، سیاست و فرهنگ را مدیریت و سامان‌دهی کنند، دولت هم باید زمینه‌سازی کند // مؤمن همانگونه که در دین فردی‌اش باید محکم باشد، در دین اجتماعی‌اش هم باید مؤثر باشد، نباید کنار بکشد، در جامعه اسلامی "اصلاً به من چه" نداریم // مشکلات موجود به دلیل عمل نکردن به قوانین اسلامی به معنای کامل است. اسلام عیبی ندارد، انقلاب ‌اسلامی اشتباه نبوده، راه درست همان است که ترسیم شده، منتها ما گاهی از‌ مسیر قانون اساسی حرکت نکردیم// تفکر توسعه اقتصادی به معنای فاجعه بار در کشور نفوذ کرده است. در جاهایی پیاده شده و حتی در جاهایی نهادینه شده است. به جای پیشرفت-که مقام معظم رهبری این‌قدر درباره آن توصیه کردند- توسعه، مطرح و نهادینه شده است // بزرگ‌ترین امتیاز امروز ما و تفاوت اصلی ما با دنیای غرب چیست؟ // قانون اساسی جمهوری اسلامی در زمینه اقتصاد چه می‌گوید؟

 

شناسنامه

عنوان: مراسم ویژه دهه اول محرم، شب نهم

موضوع: حسین(علیه‌السلام) در مقتل دنیای یزید؛ بررسی نقش نظام توسعه اُموی در فاجعه عاشورا // مروری بر آرمان‌های اقتصادی انقلاب اسلامی

زمان: ‌چهارشنبه، 4 مردادماه 1402

مکان: آستان مقدس امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

نقش انحرافات اقتصادی در سقوط امت اسلام

بحث ما درباره‌ ریشه‌های اقتصادی فاجعه عاشورا بود. درباره‌ سیره‌ اقتصادی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و خلفای بعد از ایشان نکاتی را عرض کردیم. به سیره‌ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و همچنین رفتارهای اقتصادی معاویه اشاراتی کردیم و به این مقوله پرداختیم که چالش اصلی که بعد از رحلت نبی مکرم اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) اتفاق افتاد، بعد از حادثه‌ سیاسی انحراف از مسیر ولایت که پایه‌گذار همه‌ اتفاقات بعدی شد، انحرافات اقتصادی بود که عمیق‌ترین ضربه‌ها را به جامعه‌ اسلامی زد. طبق روایات اگر ده جزء دین‌داری باشد، نه جزءش در طلب حلال است؛ یعنی زیرساخت بندگی، طلب حلال است و اگر انسان مبتلا به حرام شود اولاً موفق به خیلی از عبادات نمی‌شود، دوماً اگر موفق به یک‌سری عبادات شود این عبادت ارزش عبادی ندارد.

جامعه بعد از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) دچار انحرافات اقتصادی فوق‌العاده شد، پایه‌گذاری‌های اقتصادی اتفاق افتاد، نگاه توسعه‌محور خلفا و اشرافی‌گری بنی‌امیه و جامعه‌ طبقاتی که به وجود آمد، تبعاتی داشت که باعث نابودی اخلاق و معنویت در جامعه شد و سرانجام همه‌ ارزش‌ها به قتلگاه دنیاپرستی دنیاپرست‌ها توسط بنی‌امیه و خود امت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) رفت.

 

چارت نظام جمهوری اسلامی // انقلاب اسلامی، اولین مرحله نظام

امشب درباره‌ موقعیت خودمان یعنی درباره‌ انقلاب، کشورمان و وضعیتی که در آن قرار داریم، در این مسئله باید نکاتی را عرض کنیم.

پنج مرحله برای این نظامی که در آن هستیم وجود دارد و توسط مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) مطرح‌شده است. 1) انقلاب اسلامی؛ مردم بر اساس اسلام، انقلاب کردند. حرف نو انقلاب اسلامی چه بود؟ حرف نو انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی بود. اینکه جمهورِ مردم آمدند حاکمیت اسلام را پذیرفتند؛ یعنی حرف نو انقلاب اسلامی، حاکمیت اسلام بر اساس خواست اکثریت مردم بود. این می‌شود جمهوری اسلامی!

این جمهوری اسلامی نباید در حد اسم باشد، بلکه باید ساختار آن هم اسلامی باشد، لذا بعد از مرحله انقلاب اسلامی باید نظام و نظامات داخل این حکومت، اسلامی طراحی شود؛ یعنی بر اساس مبانی توحیدی و اسلامی باشد. مثلاً اینکه باید بر اساس نظام ولایی و امامت باشد. شیعه به امامت معتقد است. سلسله‌ امامت در دوران غیبت به ولایت‌ فقیه می‌رسد. در رأس حکومت اسلامی باید یک ولیّ ‌فقیه عادل باشد. طراحی قوای سه‌گانه در کشور، در اینکه نسبت اینها با هم چگونه‌اند، در نظام سازی، سازمان‌ها و ادارات زیرمجموعه اینها چگونه هستند، چارت نظام جمهوری‌ اسلامی است؛ بخش‌های جمهوری اسلامی و حکومت چیست و چه کسانی و چگونه و به چه شکلی باید آنجا را بگیرند، این می‌شود آن نظام، همراه با قوانینی که وضع می‌شود تا آن قوانین مطابق با اسلام باشد. فقهایی بر قوانین نظارت می‌کنند. این نظام بر اساس ضوابط اسلامی طراحی‌شده است؛ یعنی ما در نظام اسلامی‌مان در طراحی و ساختار مشکلی نداریم. نظام‌مان و ساختارش اسلامی است و فقهایی این را تأیید کرده‌اند.

 

لزوم تشکیل دولت و جامعه اسلامی

بعد از مرحله نظام اسلامی، دولت اسلامی است. دولت اسلامی؛ یعنی تمام قوای سه‌گانه و تمام ارگان‌ها و نهادها بر اساس ضوابط و قوانین اسلامی خدمات ارائه دهند. مثلاً بانکداری در حکومت اسلامی باید اسلامی باشد. این در ساختار حاکمیت و دولت است. هم ضوابط شرعی وجود دارد که باید آنها را رعایت کند و نباید از آنها عدول کند و هم اینکه خود ساختار اقتصادی در نظام اسلامی باید مشروع باشد.

بعد از تشکیل دولت با همه‌ شئون و زیرمجموعه‌هایش که باید بر اساس قوانین اسلام باشد، به مرحله‌ جامعه‌ اسلامی می‌رسیم. جامعه اسلامی یعنی مردم و نسبت مردم با همدیگر؛ یعنی بازار، معاملات، تعاملات، معاشرت‌های مردم با همدیگر، رفتارهای اجتماعی در جامعه، ازدواج‌ها، مسافرت‌ها و... که اتفاق می‌افتد، باید بر اساس اسلام باشد. جامعه یک جامعه‌ اسلامی باشد.

 

نقش همبستگی مردم در مدیریت جامعه اسلامی

دولت در اینجا، منظور سه قوه است نه‌ فقط قوه مجریه. وقتی قوه قضاییه، قوه مقننه و قوه مجریه بر اساس اسلام رفتار کنند، زمینه‌های رفتارهای اسلامی در مردم ‌هم فراهم می‌کنند. البته این انحصار ندارد که ما بگوییم اگر مثلاً دولت یک رفتار غیراسلامی کرد، ما هم مجبوریم که آن رفتار را انجام دهیم. مثلاً بانک را در نظر بگیرید که شرعی رفتار نمی‌کند. ولی ما چون مجبوریم، پس اشکالی ندارد که ربا بگیریم. نه اینطور نیست. این رفتار متقابل است؛ یعنی هم مردم باید دولت و حاکمیت را نسبت به احکام شرع مدیریت کنند (مردم به اینها رأی می‌دهند، باید آنها را امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کنند)، هم حاکمیت موظف است که احکام اسلامی را پیاده کند. دوطرفه است.

بالاخره یک جامعه اسلامی، جامعه‌ای است که مردم، دغدغه دین داشته باشند و حتی اگر مسئولی هم خلاف می‌رود، بروند تذکر دهند. همسایه‌ها دارند تخلف می‌کنند، مردم خودشان درست کنند. بازار مشکل پیدا می‌کند مردم خودشان نخرند. مردم دست‌به‌دست هم دهند و بازار و قیمت‌ها را کنترل کنند. یک جاهایی دست خود مردم هست. اگر همبستگی مردمی باشد که این همبستگی هم از طریق نهادهای مردمی خیلی بیشتر محقق می‌شود؛ مساجد، مراکز مردمی، گروه‌های مردمی که شکل می‌گیرند، تعاونی‌ها که هسته‌های خدمات اجتماعی هستند و امثال اینها می‌توانند با رهبری‌های مردمی خیلی از آسیب‌های اجتماعی را مدیریت کنند. این نقش مردم متأسفانه خیلی پررنگ نشده و روی آن صحبت نشده است. به ‌هر حال بُعد بعدی، جامعه اسلامی است و جامعه باید اسلامی شود.

 

چگونگی تحقق تمدن اسلامی

مرحله‌ نهایی، تمدن بزرگ اسلامی است. بعد از اینکه جامعه اسلامی شد، یک جامعه الگو می‌شود. وقتی یک جامعه الگو شد؛ جامعه‌ای که استکبارستیز و به فکر جامعه جهانی است و بشریت برایش مهم است، در درون هم وقتی وارد می‌شوید می‌بینید مردم هم رفتارشان با هم اسلامی است. رفتارهای تراز دارند. وقتی به حاکمیت نگاه می‌کنید می‌بینید مسئولین آن، مسئولین ترازی هستند و... در همچین فضایی چنین جامعه‌ای الگو می‌شود. وقتی الگو شد، جامعه جهانی به سمت این الگو می‌آید، سپس سبک حاکمیتی و حکمرانی و سبک زندگی این مردم در زندگی بقیه مردم دنیا جاری می‌شود و الگو می‌گیرند. مثلاً وقتی جامعه‌ ما در علم و تکنولوژی پیشرفت کند و قله‌های علم را فتح کند، الگوی جامعه جهانی می‌شود. وقتی الگوی جامعه جهانی شد، زبان و فرهنگ ما به آنجا صادر می‌شود.

مثل الآن که زبان و فرهنگ غربی‌ها به کشورهای دیگر از جمله کشور ما صادر می‌شود. بخاطر اینکه مثلاً در بعضی از صنایع و بعضی از علوم ما از آنها عقب هستیم و مجبوریم از آنها استفاده کنیم. از برندهای آنها باید استفاده کنیم! فرهنگ آنها به فرهنگ ما تحمیل می‌شود. وقتی ما به قله‌های علم رسیدیم، توانمند شدیم، دیگران به ما محتاج شدند و تعاملات ما با جامعه جهانی به شکل منطقی با دستِ برتر دانش محقق شد، آنوقت سبک زندگی خودمان را به دیگران عرضه می‌کنیم. راهش این است. آن تمدن بزرگ با این مسیر محقق می‌شود. چشم‌اندازی که نوشته‌شده برای این است که جمهوری اسلامی به این قله‌ها برسد. راه برون‌رفت از تحریم‌ها، فشارهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... همین است. وگرنه ما هم باید مستعمره‌ قدرت‌هایی شویم که در دنیا هستند.

 

مردم‌سالاری دینی

اینکه حرف تازه انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی به معنای واقعی است، از این جهت است که مردم واقعاً در اداره همه امور حضورداشته باشند. به ‌صورت واقعی نه به‌ صورت شعاری! فقط بگوییم مردم همه‌کاره هستند بعد مردم همه‌کاره نباشند. ما الآن نمی‌خواهیم بگوییم مردم هیچ‌کاره هستند، داریم طرح بحث می‌کنیم. الان هم در یک سطحی شما نگاه می‌کنید، انتخاب بالاترین مسئول در نظام جمهوری اسلامی که رهبری است، با یک واسطه توسط مردم انجام می‌شود. یعنی مردم خبرگان را انتخاب می‌کنند، خبرگان رهبر را انتخاب می‌کنند. مجلس توسط مردم انتخاب می‌شود. دولت توسط مردم انتخاب می‌شود. حتی قوه قضائیه که مسئول و ریاستش در اختیار رهبری است باز هم با دو واسطه به مردم می‌رسد. منتها این ساختارها منطقی و معقول طراحی‌ شده است. اینکه مشکلات وجود دارد در‌ جای خودش باید بررسی شود و دلایلش گفته شود. الان داریم ساختار را عرض می‌کنیم.

 

نقش سیاسی مردم در حفظ نظام اسلامی

مردم نقش‌های کلیدی دارند، اما هنوز به همه‌ نقش‌های کلیدی‌شان در نظام اسلامی نرسیده‌اند. مهمترین نقشی که ما الآن داریم ایفا می‌کنیم حضور در انتخابات است. خیلی از نقش‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی وجود دارد که هنوز زمینه‌ برای تحقق آن فراهم نشده است، که به آن اشاره خواهیم کرد.

دخالت و حضور مردم در نظام اسلامی در اداره جامعه باید به صورت حداکثری باشد، نه حضور حداقلی که مثلاً فقط در انتخابات حضور داشته باشند. الآن مردم در عرصه سیاسی حضور فعالی دارند. بحران‌های سیاسی که درست می‌شود مثلاً فتنه 88 را چه کسی غیر از مردم جمع کرد؟! فتنه‌هایی که به وجود می‌آید را چه کسی غیر از مردم جمع می‌کند؟! در عرصه سیاسی حضور مردم، البته حضور میدانی مردم پررنگ است، ولی حضور سازمان‌یافته و حضور خاص مردم در حوزه مسائل سیاسی هنوز زمینه‌اش فراهم نشده. ما معتقد به‌ نظام احزاب مثل خیلی از کشورهای غربی که یکی از ارکان دموکراسی را احزاب می‌دانند، نیستیم. در نظام اسلامی، احزاب به سبک غربی‌ فقط چالش ایجاد می‌کنند و اختلافات را افزایش می‌دهند.

به طور تجربی هم دیده‌ایم که در طول سالیان اخیر، احزاب خیلی برای مردم کاری نکردند (به معنای گروه‌های مردمی که در مسائل سیاسی مملکتشان ورود کنند، واقعاً هم مردمی باشد نه طبقه و گروه سیاسی خاص)؛ اینکه مثلاً می‌بینید در تهران یک مسئولی که مدیر بوده و مسئولیتی داشته، یک ‌حزبی را تشکیل می‌دهد، بعد شاخه‌هایش را در استان‌ها می‌زند، این کار مردمی نیست، این کار طبقاتی سیاسی یک گروه خاص است! ولی اینکه خود مردم، مدلی که دهه شصت در مسائل دخالت می‌کردند و از مساجد سازمان‌دهی می‌شد و خیلی‌ از کارها را (سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) خود مردم انجام می‌دادند و همه شئون از دل خود مردم می‌جوشید، وجود ندارد.

 

شعار انقلاب اسلامی در حوزه اقتصادی

نظر جمهوری اسلامی و انقلاب در حوزه اقتصادی چیست؟ انقلاب و قانون می‌گوید: اینکه همه‌چیز دست دولت باشد (سرمایه‌داری دولتی) و دولت متولی همه امور جامعه شود، نه! اسلام این را قبول ندارد. یا اینکه سرمایه‌داری خصوصی اتفاق بیفتد. یک بخش خصوصی درست شود، همه‌چیز را به بخش خصوصی دهیم. اگر بخش خصوصی مردم باشند، مردم به معنای واقعی، خوب است. این همان مردمی‌شدن است.

ولی اگر باز می‌بینید در بخش خصوصی هم فقط سرمایه‌داران آمدند، گلوگاه‌های اقتصادی را گرفتند، آنها بخش خصوصی را اداره می‌کنند و چیزی به مردم نمی‌رسد و یک عده ارباب هستند، یک عده رعیت! این خصوصی‌سازی، اهداف انقلاب و اسلام را پیاده نمی‌کند. انقلاب و قانون اساسی می‌گوید: توزیع منابع و امکانات، توزیع بیت‌المال و انفال باید به‌صورت مساوی بین همه مردم باشد. می‌گوید: مردم را باید توانمند کنید، نه یک قشر خاص را.

در بحث تقسیم بیت‌المال، وقتی سیره امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) و دیگران را بررسی می‌کردیم، ‌گفتیم: چگونه بخش خصوصی درست کرده بودند و اموال را به یک عده خاص می‌دادند. حتی در مورد عثمان هست که مثلاً در تقسیم فرصت‌ها و امکانات و... به بنی‌امیه، از دوستان و اقوام خودش استفاده می‌کرد، مثلاً مراتعی بزرگ در مدینه برای چرای اسب‌ها به دوستان خودش داد.

اینکه فرصت‌های اقتصادی را به افراد خاص دهند، بین همه مردم فرصتش تقسیم نشود که همه مردم بتوانند استفاده کنند، این، خطر است! حرف انقلاب چیست؟ حرف انقلاب این است که توزیع منابع و امکانات باید به ‌صورت مساوی بین همه مردم باشد. همه مردم باید توانمند شوند. این شعار انقلاب اسلامی است.

پس نباید تصدی‌گری دولت باشد! کار دولت چیست؟ در سیره امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) عرض کردیم؛ کار دولت زمینه‌سازی، هدایت، حمایت و اداره کلان جامعه است. اداره امور میدانی جامعه به عهده مردم است، مردم خودشان باید به میدان بیایند و اقتصاد، سیاست و فرهنگ را مدیریت و سامان‌دهی کنند.

 

تأثیر اقتصاد بر اخلاق و رشد معنویت در دیدگاه امام خمینی(رحمت‌اللهعلیه)

در حوزه اخلاق و رشد معنویت در جامعه، امام(رحمت‌الله‌علیه) دیدگاهی داشتند، می‌فرمودند: «برای بردن مردم به سمت خدا، باید ساختار حکومت عوض بشود». این حرفِ امام بعد از انقلاب نبوده، از همان اول امام این حرف را می‌زدند، بر اساس همین، رژیم طاغوت را انقلاب کردند. می‌فرمودند: «این رژیم باید از اساس اصلاح شود».

اینکه مثلاً در زمان شاه مغازه یکی- دو تا شراب‌فروشی را ببندید، خوب است، اما کارخانه‌اش دوباره شراب تولید می‌کند، شما باید کارخانه‌اش را ببندید. حکومتی که فساد تولید می‌کند، شما چهارتا مغازه‌اش را هم ببندید، فایده ندارد.

امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) می‌فرمودند: «باید حکومت طاغوت سرنگون شود. حکومت باید ساختار اسلامی داشته باشد تا مردم هدایت شوند. تا بتوان نماز خواند، روزه گرفت و دین را اقامه کرد». اینطوری دین اقامه نمی‌شود. درست است که نماز خوانده می‌شود، ولی قرآن نفرموده نماز بخوانید، فرموده است: نماز را اقامه کنید، اقامه کردن؛ یعنی همه جامعه اهل نماز شوند. نماز برکاتش در همه جامعه دیده شود.

می‌فرمودند: «ساختار حاکمیت را باید الهی کرد. اگر نظام اسلامی بتواند با جهت‌گیری‌های کلی‌اش دست زالوصفتان را از حریم رنج‌دیدگان کوتاه کند، این اتفاق می‌افتد». امام(رحمت‌الله‌علیه) نمی‌فرمودند همه با هم مسجد برویم، همه دعای ندبه بخوانیم یا روزه بگیریم، می‌فرمودند: دست زالوصفتان را اگر از رنج‌دیدگان کوتاه کنید، این زمینه هم فراهم می‌شود. مسئله، مسئله اقتصادی است.

زمانی که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) حاکم شدند، اولین دعوای‌شان چه بود؟ فرمودند: بیت‌المال را ولو مهر زنانتان کرده باشید، می‌گیرم!»

امام(رحمت‌الله‌علیه) می‌فرمایند: شما می‌خواهید مردم چاپلوس و حقیر نباشند؟ بر اساس قانون عزت ایمان که مؤمن عزیز است، نباید مؤمن خوار باشد و اگر مؤمن بخواهد عزیز باشد باید دستش در جیب خودش باشد، شما باید او را بر مقدرات خودش حاکم کنید. وظیفه حکومت این است که او را بر سرنوشت خود حاکم کند؛ در مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، مخصوصاً زمینه خیلی از مسائل، مسائل اقتصادی است.

 

اهمیت و لزوم رفع موانع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...

پس آیا اگر وضعیت اقتصادی بد باشد، کسی می‌‌تواند آدم متخلق خوب و باتقوایی باشد؟ بله، ابوذر غفاری؛ کسی که خود و خانواده‌اش در تبعید در اثر گرسنگی جان خود را از دست دادند، ولی از دین‌شان دست برنداشتند. چند ابوذر داریم که شما می‌خواهید در جامعه پیدا کنید؟ اگر می‌خواهید عموم جامعه را اداره کنید، به تقوا برسانید، باید زمینه‌هایش را فراهم کنید، البته این باز بهانه‌ای نمی‌شود که مثلاً مردم بگویند زمینه اقتصادی که فراهم نیست، پس دیگر نماز نمی‌خوانیم، گرانی هست، پس ما دیگر ماه رمضان روزه نمی‌گیریم! این مسئله نباید بهانه شود.

مؤمن همانگونه در دین فردی‌اش باید محکم باشد، در دین اجتماعی‌اش هم باید مؤثر باشد، نباید کنار بکشد. در جامعه اسلامی «اصلاً به من چه» نداریم.

پس اگر می‌خواهیم تعالی اخلاقی هم پیدا کنیم، راهش این است که این زمینه‌ها فراهم شود، غل و زنجیرها و موانع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از پای مردم باز شود و زمینه‌سازی برای میدان‌داری خود مردم فراهم شود تا قارون‌صفتانی که بر جامعه اسلامی سروری می‌کنند، کنار زده شوند. یعنی مثلاً چه معنایی دارد که در بازار اسلامی سلطان سکه، سلطان زمین و... در جامعه وجود داشته باشد؟! این یعنی طاغوت، یعنی قارون! یک حرکت و یک کار انجام می‌دهد، کل بازار را تغییر می‌دهد. یعنی قارون! قرار نبود قارون‌ها رشد کنند، باید قارون‌ها کنار و زمین زده شوند، امام(رحت‌الله‌علیه) می‌فرمایند: راهش این است که حکومت اسلامی مستقر شود، کار خودش را بکند. این شعارهای انقلاب است.

 

رابطه اقتصاد و سیاست در اسلام

وقتی حکمرانی اقتصادی اتفاق افتاد، یعنی دستورات اسلامی اقتصاد پیاده شد، زمینه‌ها برای رشد تعالی و فعالیت مردم فراهم شد، زمینه‌های حکمرانی سیاسی هم فراهم می‌شود. وقتی که وضعیت اقتصادی مردم به سلامت و عدالت نزدیک شد، (حرف ما سلامت اقتصاد است)، آنوقت حکمرانی سیاسی هم راحت‌تر می‌شود.

یکی از دلایل مشکلات سیاسی ما، همین است. مثلاً یک رئیس‌جمهور برای وضعیت معیشت مردم شعاری می‌دهد‎‌، مردم می‌گویند: او درست می‌گوید، به او رأی می‌دهند، بعد معلوم می‌شود این آدم مسئله‌دار است. شعارش اقتصادی بود، ولی هدفش سیاسی بود و فرهنگ را نابود کرد. آن یکی اقتصاد را نابود کرد. چون مشکل مردم مسائل اقتصادی هست، خیلی‌ها هم این مشکل را حل نمی‌کنند. کار خیلی شده ولی اگر می‌خواستند کار درست می‌شد. دولت‌ها در بازی‌های سیاسی و اقتصادی می‌افتند و رانت و رانت بازی می‌کنند و اینکه خودشان، رفقا و هم‌حزبی‌هایشان را سرکار می‌آورند و اوضاع خراب‌تر می‌شود. اوضاع که خراب‌تر می‌شود شخص دیگری می‌آید می‌گوید: من درست می‌کنم، مردم، به او رأی می‌دهند. دوباره می‌بینیم همان شد! در نهایت ناامیدی به وجود می‌آید. که بخش عمده آن کار دشمن است، وقتی دست‌های بیرونی با دست‌های خائن داخلی به یکدیگر دست می‌دهند، این اتفاق می‌افتد.

 

لزوم دقت در انتخاب مسئولان با‌تقوا و انقلابی// عبرت از تاریخ

باید مدیر و مسئولِ باتقوا، متدین و انقلابی انتخاب کنیم. تاریخ را می‌خوانیم برای اینکه به این چیزها برسیم.

این حرف‌ها، طعنه و کنایه به دولت فعلی یا مثلاً به یک دولت خاصی نیست. کل دوره‌هایی که بر ما گذشته را ببینید، با هم بررسی کنید، خود آدم متوجه می‌شود. شاید بگویید خیلی از مشکلات هنوز حل نشده، ولی به نظر حقیر، دولتی که الآن سرکار هست، وزرا و رئیس‌جمهورش با دولت قبل متفاوت هستند، حداقل، شب و روز کار می‌کنند. ممکن هست اشتباه و خطا هم کنند، ولی با وزرای هزار میلیاردی فرق می‌کند. بالآخره باید تفاوت‌ها و ایرادات را هم دید، همه چیز را قاطی نکنیم.

 

چهار منبع در سیاست‌های اقتصادی جمهوری اسلامی

راه‌ برون‌رفت از این مشکلات چیست؟ عمل به قانون اساسی! در مورد قانون اساسی یک توضیح خیلی خاص خواهم داد. در فهم سیاست‌های اقتصادی جمهوری اسلامی از کدام منابع استفاده می‌شود؟

1) قانون اساسی‌؛ ماده 43 تا 49 قانون اساسی، مباحث اقتصاد انقلاب اسلامی و قانون اساسی هست. 

2) سخنرانی مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) از آبان‌ماه تا دی‌ماه سال 66، طی چند سخنرانی ایشان تئوری‌های اقتصاد اسلامی را مطرح می‌کنند.

3) کتاب اقتصاد شهید بهشتی(رحمةالله‌علیه)

4) حزب جمهوری که در اوایل انقلاب تأسیس شده است؛ این حزب جمهوری یک مرام‌نامه‌ای به نام «مواضع ما» چاپ کرد، یک بخشی از آن مواضع اقتصادی است که همان مواضع اقتصادی جمهوری اسلامی، قانون اساسی و... است.

این‌ها چهار منبعی هست که در بحث سیاست‌های اقتصادی جمهوری اسلامی می‌توان به آن مراجعه کرد.

 

چهار عنصر لازم برای حکومت اسلامی

هر عملیات، کار اجتماعی و کار فردی یا یک پروژه‌ای که بخواهد انجام شود، چهار بخش و چهار عنصر را لازم دارد:

1) مغزافزار؛ آن قوه مفکره، قوه مولده، قوه راهبر و مدیرِ فکری که باید طراحی شود.

2) نرم‌افزار؛ برنامه جامع، قانونی که با آن، افکار، ایده‌ها، اهداف و آرمان‌ها را بتوان پیاده کرد.

3) سخت‌افزار؛ امکاناتی که بتوان این برنامه را با آن محقق کرد.

4) فردافزار یا سرمایه‌های انسانی؛ عواملی که آن پروژه را بتوانند انجام دهند.

حکومت هم همین است. انقلاب‌اسلامی و حکومت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز همین چهار عنصر را لازم داشته و دارد.

مغزافزار حکومت‌اسلامی؛ خداوند‌ متعال، رسول‌اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه هدی(علیهم‌السلام) که عقل‌کل هستند، عقل تمام که خطا در آن راه ندارد. راهبر، مدیر اصلی و آن قوه مفکّر آنها هستند؛ اهداف و راهبردها را مشخص می‌کنند.

نرم‌افزار این حکومت؛ قرآن، روایات، عقل و اجماع است. از داخل اینها برنامه بیرون می‌آید. برنامه دین و حکمرانی ‌اسلامی از قرآن و معارف‌اهل‌بیت(علیهم‌السلام) استخراج می‌شود. دین ‌اسلام دین تمام و کمال است و برای همه‌چیز برنامه دارد؛ برنامه و قانون نیز از این منبع گرفته می‌شود.

فردافزار نیز در جامعه‌دینی، مردم هستند.

 

نحوه اداره جامعه اسلامی در صدر اسلام

در صدر اسلام برای اداره جامعه ‌اسلامی، قانون مدونی وجود نداشته است. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مبعوث شدند، مسلمان‌ها جمع شدند، و در مدینه حکومت تشکیل دادند (در مکه که سال‌ها نمی‌توانستند کاری انجام دهند،). یک قرآن و پیامبری که مفسر قرآن است. حال باید آرام‌آرام از منبع وحی، نرم‌افزار حکمرانی جامعه‌ اسلامی، انشاء و عمل شود. وقتی به بیانات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) که مدتی حکومت داشتند، مراجعه می‌کنیم این‌ حرف‌ها وجود دارد.

به طور مثال وقتی به نهج‌البلاغه مراجعه می‌کنیم می‌بینم عهدنامه مالک‌اشتر وجود دارد. نامه‌ها و بیانات دیگری که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از قرآن اخذ و طراحی کرده‌اند که یک حاکم نسبت به مردم چگونه باید باشد، امورات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چگونه باید اداره شود و... وجود دارد.

از آنجا که متنِ موجودی از قبل نبوده، بر اساس اقتضائاتی که پیش می‌آمد حکمرانی اتفاق می‌افتاده و می‌بایست آرام‌آرام جای خودش را پیدا می‌کرد، ولی نگذاشتند که این حکمرانی شکل بگیرد. مگر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) چقدر حکومت کردند! مگر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) چندسال حکومت کردند! چهارسال و اندی؛ آن ‌هم مدام درگیر جنگ بودند. فرصت ساخت جامعه و طراحی‌های کلان از ایشان گرفته شد. منتها محتواهایش موجود است.

 

زندگی براساس نظام‌نامه وحی

تاریخ ‌اسلام، سیره و رفتار امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، پیامبر و روایات ائمه(علیهم‌السلام) در اختیار ماست. ما قانون ‌اساسی جمهوری‌اسلامی را داریم. قانون‌ اساسی فقاهتی‌ترین متن جهان ‌اسلام و تشیع است که از منابع قرآن، روایات و میراث عظیم بیش از هزار ساله‌ فقهی شیعه اخذِ مبنا کرده و نوشته شده است. ناظر به همه شئون زندگی یک انسان موحد و یک جامعه توحیدی برای انسان‌های موحد است (زندگی براساس نظام‌نامه وحی) چیزی که آروزی همه انبیاء و اولیاء الهی بوده تا یک متن قوی در اختیارشان باشد که بتوانند براساس آن جامعه را هدایت و مدیریت کنند.

 

شناخت هویت قانون اساسی

به همت شهید بهشتی، فقهای خبرگان اقدام به تهیه متن قانون ‌اساسی کردند. هفتاد نفر مجتهد مسلم، کارشناس عالی مبانی اسلامی دور هم جمع شدند. این در تاریخ‌ اسلام و تشیع سابقه نداشته که هفتاد مجتهد دور هم جمع شوند و در مورد یک موضوعی جمله‌ جمله آن‌ را اجتهاداً تدوین و تصویب کنند. این قانون ‌اساسی جمهوری‌اسلامی است که همه شئون زندگی مردم در جامعه ‌اسلامی را دیده و براساس قانون ‌اسلام برای آن برنامه‌ریزی کرده‌اند. قانون اساسی بعد از اینکه مجتهدین با دقت بالا، آن ‌را تدوین و تصویب کردند، به سمع و نظر حضرت امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) می‌رسد که ولی‌فقیه بودند، ایشان امضاء و تأیید کردند. از طرف کارشناسان و حقوق‌دانان نیز تأیید می‌شود. از همه جالب‌تر و مهم‌تر اینکه در سال ۱۳۵۸، به رأی و نظر مردم گذاشته می‌شود. 5/99 درصد مردم به قانون‌اساسی جمهوری‌اسلامی، رأی می‌دهند. این اتفاقات در عالَم بی‌سابقه است. این متن همان قانون‌اساسی جمهوری اسلام ایران است.

 

مشروع‌ترین و مقبول‌ترین قانون جهان اسلام

قانون‌اساسی مشروع‌ترین و مقبول‌ترین قانون در جهان‌ اسلام و تشیع که با نگاه عالمانه، به شرایط زمان نوشته شده است. باید عظمت این متن را بدانیم و بفهمیم. متأسفانه قانون ‌اساسی‌ دارد خاک می‌خورد. شعار انقلاب و سخن امامین انقلاب در تأیید قانون اساسی بوده و هست. شما در هر حوزه‌ای از مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به بیانات آنان مراجعه کنید مُرّ قانون را بارها و بارها تأکید، تکرار و پیاده کرده‌اند. باید این مهم در جامعه توسط مدیران و مسئولین انجام شود.

این ‌همه مشکل داریم، چون به این قوانین به معنای کامل عمل نشده است. اسلام عیبی ندارد. انقلاب ‌اسلامی اشتباه نبوده، راه درست همان است که ترسیم شده. منتها ما گاهی از‌ مسیر قانون اساسی حرکت نکردیم، اشتباه ما به نام اسلام تمام شد. در خیلی از حوزه‌ها، مسئولین آن راه را نرفتند، ولی به نام انقلاب و ولایت‌ فقیه تمام شد. سخنان حضرت امام و مقام معظم رهبری دقیقاً همین است، اما این اتفاق به صورت کامل نیفتاد.

 

شناخت دقیق قانون اساسی/ مطالعه اصل 43 قانون اساسی

در اصل 43 قانون اساسی، اهداف اقتصادی قانون اساسی خیلی مختصر و ساده بیان می‌شود. اصول ۴۴، ۴۵، ۴۶و ۴۷ قانون اساسی ساختار مطلوب رسیدن به اقتصاد را مطرح می‌کند. اصل ۴۸ و ۴۹ راه حرکت از این ساختار به سمت اهداف را کاملاً روشن می‌کند. طبق قانون اساسی همه‌ چیز روشن است. بخش کوتاهی از قانون اساسی را بررسی می‌کنیم. در پاسخ به آنهایی که می‌گویند: جمهوری اسلامی حرفی برای گفتن ندارد؛ قانون اساسی نارکارآمد است، به این معنا که برنامه‌ای برای رشد جامعه ندارد. این افراد باید قانون اساسی را بهتر بشناسند و مطالعه کنند. فقط اصل ۴۳ قانون اساسی را که دارای 9 مورد است را می‌خوانم.

اصل‏ چهل و سوم: برای‏ تأمین‏ استقلال‏ اقتصادی‏ جامعه‏ و ریشه‌کن‏ کردن‏ فقر و محرومیت‏ و برآوردن‏ نیازهای‏ انسان‏ در جریان‏ رشد، با حفظ آزادی‏ او، اقتصاد جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ براساس‏ ضوابط زیر استوار می‏‌شود.

هر انسانی باید بتواند با یک شیفت کار، زندگی آبرومندی را داشته باشد. این سخن شهید بهشتی و حرف قانون اساسی ماست. حرف امام و رهبری است. قانون آن هم تصویب شده است.

1- تأمین‏ نیازهای‏ اساسی‏: مسکن‏، خوراک‏، پوشاک‏، بهداشت‏، درمان‏، آموزش‏ و پرورش‏ و امکانات‏ لازم‏ برای‏ تشکیل‏ خانواده‏ برای‏ همه‏.

2- تأمین شرایط و امکانات کار برای همه، به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسائل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند، ولی وسائل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و نه تداول (دست به دست شدن) ثروت در دست افراد و گروه‌های خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورت‌های حاکم بر برنامه‌ریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت گیرد.

3- تنظیم برنامه اقتصادی کشور، به صورتی که شکل و محتوا و ساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد.

 

مقایسه وضعیت موجود و وضعیت مطلوب

اغلب افراد سه شیفت کار می‌کنند، به طوری که نمی‌توانند اخبار گوش کنند و از اوضاع سیاسی کشور اطلاع ندارند، یا دو سه نفر از رجال سیاسی را فقط می‌شناسند. وقت نمی‌کنند به نماز، عبادات و خانواده درست و حسابی رسیدگی کنند. به قول معروف صبح خروس‌خوان بیرون می‌روند و شب شغال‌خوان به خانه برمی‌گردند. وقتی مشکلات اقتصادی و معیشتی اینگونه شد، چه تأثیراتی در حوزه بصیرت، فرهنگ، خودسازی و معنویات جامعه می‌گذارد؟!

در ادامه بندهای بعدی اصل 43 را بررسی می‌کنیم.

4- رعایت آزادی انتخاب شغل و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره‌کِشی از کار دیگری.

‏5- منع اضرار به غیر، انحصار، احتکار، ربا و دیگر معاملات باطل و حرام.

6- منع اسراف و تبذیر در همه شئون مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف، سرمایه‌گذاری، تولید، توزیع و خدمات.

هر کدام از بندهای اصل 43 را توضیح دهم، متوجه می‌شویم ما در حد زیادی گرفتار بعضی از این مشکلات هستیم، بخاطر رفتارهای غلط برخی از مدیران که در جامعه مسؤلیت کلان و خرد دارند. شاید عده‌ای بگویند: شما دارید زحمات را نادیده می‌گیرید. ابداً این‌طور نیست. بالاخره زحماتی کشیده شده، نتایجی هم ایجاد شده، اما باید این ایرادها را بگوییم و بدانیم قانون داریم. ما باید براساس قانون عمل کنیم و به مسئولین بگوییم این قانون هست، چرا این قانون پیاده نمی‌شود؟ قوانین اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی، قانون ما کامل است، ولی مشکل این است که پیاده و اجرا نمی‌شود.

 

آنچه بودیم و آنچه هستیم / انقلاب اسلامی چه کرده؟

در زمان پهلوی طبق آمار، دولت شاه ۷۵ درصد متصدی امور کشور بوده، یعنی تقریباً تصدی‌گری کامل. وقتی انقلاب می‌شود و در سال ۱۳۶۷ ده سال از انقلاب می‌گذرد، تصدی‌گری دولت از ۷۵ درصد به ۴۸ درصد می‌رسد. این خیلی دستاورد خوبیست! جمهوری اسلامی کاری می‌کند که این تصدی‌گری از ۷۵ درصد به ۴۸ درصد برسد. این یک دستاورد زیر ساختی مهم انقلاب برای جامعه بوده است. این دستاورد در دوران بحران رخ داده است. باید نقاط مثبت کشور و انقلاب را دید.

در دهه شصت به قانون عمل می‌کردیم. مسؤلین ما متعهد به قانون بودند. مردم باید در نظام اسلامی کارفرما و کارگر خودشان یعنی خویش‌فرما باشند‌. در دهه شصت ۲۸ میلیون نیروی کار غیردولتی داشتیم که کارمند نبودند. از این ۲۸ میلیون 3 درصد؛ یعنی ۸ میلیون نفر خویش‌فرما شدند‌. یعنی آقا و نوکر خودشان بودند‌. این را جمهوری اسلامی محقق کرده و سرمایه خیلی بزرگی است.‌ اگر با همان روش دهه شصت جلو می‌آمدیم یعنی دولت به دولت، مردم آقا و نوکر خودشان بودند‌. این مشکل اساسی یعنی تصدی‌گری دولت‌ها به طور کامل برطرف می‌شد. اما متأسفانه دولت‌ها تصدی‌گری کردند. بعضی از مشکلات امروز مربوط به همین مسئله تصدی‌گری دولت است. جهادسازندگی یکی از نمونه‌های موفق دهه شصت بود، یعنی پیوند مردم با حاکمیت کاملاً مردمی بود.

 

شباهت نگاه معاویه و نگاه غرب امروز

عزیزان توصیه می‌کنم دو مستند «رؤیای آجری» و «اختاپوس» را حتماً ببینید. نظام سرمایه‌داری توسعه محور غربی چه بلایی بر سر اقتصاد کشور آورده است. در این مستندها انحراف از قانون اساسی را نشان می‌دهد. شرکت «کروز» که تأمین‌کننده مهم‌ترین قطعات خودرو است. نگاه پول‌سالار، اقتصاد غربی و نگاه توسعه محور چه بلاهایی سر مابقی ابعاد زندگی انسان موحد در جامعه توحیدی می‌آورد. اگر نگاه اقتصادی توحیدی نباشد، مدیر آن شرکت به کارمندان زن می‌گوید: اگر باردار و صاحب فرزند شوید، شما را اخراج می‌کنم. چون در مدت بارداری نمی‌توانید کار کنید. اگر شما فرزند به دنیا بیاورید، فرزند مزاحم است. من بعنوان مدیر باید مهد کودک بزنم، ولی من می‌خواهم پول دربیاورم، دنبال سود و سرمایه هستم. کاری به زندگی شما ندارم، شما یک ابزار در اختیار من هستید.

 این نگاه قارون است، نگاه قانون توسعه‌محور غربی‌ست و انسان، برای غرب و توسعه مهم نیست. در حالی‌که پول برای آدم است، پول درمی‌آورید که زندگی کنید. نگاه غربی همه‌ را بیچاره و خانواده را متلاشی می‌کند. اخلاق را قربانی و جامعه را از نظر اقتصادی طبقاتی می‌کند. به فرهنگ جامعه ضرر می‌رساند. همین نگاه اقتصادی می‌گوید: باید سرمایه‌گذار خارجی بیاوریم. نگاه اقتصاد اسلامی می‌گوید: نگاه‌تان به درون باشد، تولید و کار خود را قوی کنید و تولید ملی را بالا ببرید. نگاه اقتصادی غربی می‌خواهد مَکِش کند و بخورد، می‌گوید: باید سرمایه‌گذاری خارجی بیاید تا ثروت‌مان زیاد شود‌. مثل معاویه که بت و شراب می‌فروخت. تاکستان درست کرده بودند و شراب آن را صادر می‌کرد. به او ‌گفتند: شراب حرام و ساختن بت حرام است. پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) فرمودند بت را بشکنید و بسوزانید... می‌گفت: ما که شراب را خودمان نمی‌خوریم، آن را می‌فروشیم! از ساخت بت درآمد کسب می‌کنیم و این میراث فرهنگی است! بت‌ها را به هندوستان می‌فروخت. این نگاه توسعه‌‌محور و درآمد به هر قیمتی است که اسلام اصلاً این نگاه را قبول ندارد.

 

کسب پول و درآمد به چه قیمت؟

اسلام می‌گوید: این نوع ثروت، دین و اخلاق شما را می‌بَرد. می‌گوید: اگر شما مشروبات الکلی را برای سرمایه‌گذار خارجی سرو نکنید، سرمایه‌گذار خارجی نمی‌آید سرمایه‌گذاری کند. می‌گوید: با وجود این وضعیت حجاب اسلامی و زنان شما، سرمایه‌گذار خارجی از این وضعیت خوشش نمی‌آید. لذا شما به تهران می‌روید و یک شرکت را می‌بینید، وارد که می‌شوید همه بی‌حجاب هستند‌.‌ بعد رئیس شرکت را به تلویزیون می‌آورند و از خدا و پیغمبر صحبت می‌کند. می‌گوید: اگر شما از مظلوم حمایت کنید، ما با قدرت‌ها و ابرقدرت‌های دنیا سرشاخ خواهیم شد و مشکلات اقتصادی پیدا می‌کنیم. مظلوم، مظلوم است، رهایش کنید. خودش خواسته که مظلوم باشد! و... همینطور تمام آرمان‌های دینی را زیر سؤال میبرد. انسانیت، دین و اخلاق فدا می‌شود. کسانی این‌گونه فکر می‌کردند، که دنیا را از این راه می‌خواهند به دست آورند و وعده آن را به مردم می‌دهند. نه تنها مردم به دنیا نرسیدند، بلکه دین‌شان را هم از دست دادند.

 

شباهت اقتصاد جامعه امروز با اقتصاد بنی‌امیه/ تفکر اقتصادی غلط با آسیب‌های سنگین!

امروزه شباهتی بین جامعه ما با غرب و با جوامع صدر اسلام مثل دوران بنی‌امیه وجود دارد. تفکر توسعه اقتصادی به معنای فاجعه‌بار در کشور نفوذ کرده و در جاهایی پیاده شده و در جاهایی نهادینه شده است. به جای پیشرفت -که مقام معظم رهبری این‌قدر درباره آن توصیه کرده‌اند- توسعه مطرح و نهادینه شده است. این توسعه بعد از جنگ آغاز شد. دولت‌ها به شدت روی آن پافشاری و قوانینش را تصویب کردند. پای آن ایستادند و مدیرانی را با این تفکر سر کار آوردند. خطبه‌های مفصل در مورد توسعه خواندند و جا انداختند و رسماً گفتند: این توسعه باید اتفاق بیفتد ولو مردم زیر چرخ توسعه قربانی شوند و این کار را کردند. الان جامعه به این فاصله طبقاتی که می‌بینید دچار شده، یکی دوچرخه ندارد سوار شود، یکی هم ماشین چند میلیاردی سوار می‌شود. البته بی‌انصافی نباید کرد، هنوز وضعیت اقتصادی ما به وضعیت اسفناک نرسیده است. یعنی واقعاً در همین شرایط سخت چقدر مردم ماشین می‌خرند، چقدر مردم مسافرت می‌روند. نمی‌خواهم سیاه‌نمایی شود. الان مردم با همین قدرت پایین خودرو می‌خرند البته وضعیت معیشت آنها خیلی مشکل دارد، ولی نگاه کنید به کف جامعه و مسافرت‌های ایام تعطیل، هزینه‌هایی که می‌شود. الحمدلله هنوز به سطح ریاضت اقتصادی نرسیده‌ایم. این به برکت مجاهدت‌هایی است که یک عده در حوزه دولت اسلامی دارند می‌کنند. ان‌شاءالله به برکت امام حسین(ع) این مسئله حل شود. ولی این یک شباهتی است که ما با دوران بنی‌امیه داریم، یک ساختار نادرست وجود دارد که باید این ساختار تغییر کند. همین یک شباهت آسیب‌های سنگین اقتصادی، فرهنگی به همراه داشته است.

 

تفاوت اقتصاد جامعه امروز با اقتصاد بنی‌امیه/ چالش اصلی جامعه

جامعه امروز تفاوت مهمی با جامعه غرب، جامعه صدر اسلام و بنی‌امیه دارد. ما با جوامع صدر اسلام و جوامع توسعه‌یافته جامعه‌باخته خودباخته در حال اضمحلال که در غرب است (نمونه آن در آمریکا و اروپا که فاصله‌های طبقاتی وجود دارد، از آمریکا و نهضت وال‌استریت شروع شد. همین‌طور در فرانسه و انگلستان و در تمام کشورهایی که مدعی‌اند و الان از نظر اقتصادی در حال سقوط هستند)، یک تفاوت عمده داریم. برخلاف دوران بنی‌امیه برخلاف کشورهایی که سردمداران، رهبران آنها از طبقه طاغوت هستند، ما در کشوری زندگی می‌کنیم که رهبر ما نائب امام‌زمان(عجل‌الله‌تعال‌فرجه)، ولی فقیه عادل است. سخنانش موجود و زندگی‌اش معلوم است (اگر به شایعاتی که دشمنان منتشر می‌کنند اعتماد نکنیم). تفاوت جدی ما این است که در رأس کشور شخصی را داریم که اهل رغبت به دنیا نیست، اهل مردمداری و اهل دفاع از حقوق مردم است. در همه دوره‌ها اینطور بوده و هست. این به ما امید می‌دهد.

 اگر ما و مسئولین یکپارچه شویم و از امام جامعه برای تحقق قانون اساسی تبعیت کنیم، یقیناً مشکلات به سرعت حل می‌شود. چالش الان جامعه ما اینجاست. وقتی مسئولی که موقعیت پیدا می‌کند، آرمان‌هایش با آرمان‌های انقلاب اسلامی یکی نباشد، این خطرناک است. بزرگ‌ترین امتیاز امروز ما و تفاوت اصلی ما با دنیای امروز که خیلی مهم و اساسی است، این است که راهبر و مغزافزار و مردافزار این جامعه، کسی که ریل‌ها را کنترل و مراقبت می‌کند. او شخصی است که اهل رغبت به دنیا نیست.

 

قانون اساسی باید کامل اجرا شود

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) چقدر فرمانداران را توبیخ می‌کرد و چه حرفهایی به حاکمان می‌زد! پیچیده نیست، ما باید در شورای شهر، در نمایندگی‌ مجلس و در دولت افرادی را سر کار بیاوریم که هم‌راستا با آرمان‌های انقلاب و قانون اساسی در همه عرصه‌ها و دوره‌ها باشند، نه اینکه شعار دهند و ملت فریب بخورند. لذا باید قانون اساسی را بشناسیم. خدا را شکر که در شرایطی قرار داریم که رئیس جمهور ما انقلابی است و دغدغه محرومان و مستضعفان را دارد. شبانه‌روز تلاش می‌کند و دلش می‌خواهد کار کند. البته در همین دولت هم انتقادات را روی همین منبر گفته‌ام، ولی باید رئیس‌جمهوری که برای رفع مشکلات دارد تلاش می‌کند را تفکیک کنیم. ضعف‌های جدی هم این دولت دارد، بعضی از وزرا ضعف‌های جدی دارند ولی وزرای توانمند هم داریم. مدیرانی در استان‌ها هستند که به شدت کار می‌کنند و باید بیشتر تلاش کنند تا این مشکلات رفع شود. باید مدیران اقتصادی، مدیران فرهنگی، مدیران سیاسی، مسئولین، استاندارها، نمایندگان مجلس، وزرا به قانون اساسی برگردند، باید قانون اساسی را پیاده کنند، نه قانون سلاطین بازارها، نترسند و مرعوب نشوند.

 

نقش مردم/ راه حل مشکلات، اجرای قانون اساسی

مردم هم باید کمک کنند و هم دقت! وقتی جنسی قیمتش بالا می‌رود خریداری نکنند. این چه اشکالی است! خودرو به این گرانی همه می‌روند ثبت نام می‌کنند و می‌خرند. مردم باید تحریم کنند، در اینصورت آن آدم چه غلطی می‌خواهد بکند؟ هر چه هم باشد با مغز به زمین می‌خورد. بعضی از کشورها که نمی‌خواهم اسم ببرم این کار را می‌کنند. لبنیات گران می‌شود مردم نمی‌خرند، طرف ورشکسته می‌شود. مردم خیلی نقش قوی دارند و مردم باید به نظام و به دولت برای تحقق قانون اساسی کمک کنند. بزرگ‌ترهایی که بین مردم هستند، مثل ائمه جماعات، اساتید، بزرگان محلات در محلات و مراکز خدمت‌شان جمع شوند هم قانون اساسی را بین خودشان مطالعه و پیاده کنند و هم از مسئولین مطالبه کنند.

 راه نجات و برون‌رفت از این مشکلات، پیاده کردن قانون اساسی است. یک شاخه‌اش مردم و شاخه دیگرش مسئولین هستند. ما باید مطالبه کنیم و بخواهیم، باید جاهایی که تخلف می‌شود ورود کنیم. شما به نماینده مجلس رأی می‌دهید و رها می‌کنید و می‌روید! شاید نمایندگان به محلات می‌روند ولی ما مطالبه نمی‌کنیم. مطالبه برای جمهوری اسلامی که جرم نیست. ممکن است مطالبه ‌کنید، ولی جوابی نگیرید. من اهل مطالبه هستم، دیدید یا شنیدید که بنده بر روی همین منبر چه انتقاداتی کردم. ممکن است وقتی شما انتقاد و مطالبه می‌کنید حتماً مورد اعتراض هم واقع شوید، اصلاً اشکالی ندارد.

 

نتیجه مطالبه‌گری مردم/همه باید مطالبه کنیم

چرا قوه قضائیه با عوامل فساد برخورد نمی‌کند؟ چرا رئیس جمهوری که یک کشور را به باد داده و بعد راحت راه می‌رود و هیچ کس هم چیزی به او نمی‌گوید؟ چرا من فقط بگویم باید همه بگویند. نمی‌خواهیم دعوا کنیم، بلکه می‌خواهیم اصلاح کنیم. این یک پیشنهاد خیلی خوبی است، بنده از یکی دو مسئول پیگیری کردم که بیایند همین‌جا و مردم هم بیایند و مسئولین جواب دهند که متأسفانه هنوز محقق نشده است. البته پیگیریم. گاهی اگر حرف‌های مسئولین را بشنویم متوجه خیلی از چیزها می‌شویم، شاید نظرمان عوض شود و این با مطالبه‌ها اتفاق می‌افتد. باید چنین دغدغه‌ای داشته باشیم. فقط اجرای قانون اساسی را باید مطالبه کنیم. اگر انقلاب و مردم را دوست داریم، اگر ولایت را دوست داریم به حرفش باید عمل کنیم نباید فقط شعار دهیم. من می‌دانم مسئولینی که الان در یزد دارند کار می‌کنند، مانند استاندار، شبانه‌روز دارند تلاش می‌کنند و در میان استان‌های کشور شاید استاندار یزد از نظر تلاش و جهادگری نمونه باشد، ولی اشکالات جدی هم در استان وجود دارد که باید رفع شود. یعنی حمایت می‌کنیم، البته انتقاد هم داریم.

 

جمهوری اسلامی، مانند کعبه است

امام حسین(علیه‌السلام) همین را از ما می‌خواهند و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم همین کار را می‌کرد. ما این انقلاب را ارزان به دست نیاورده‌ایم که بخواهیم ارزان از دست بدهیم. مثال جمهوری اسلامی مثال کعبه است. زمانی داخل کعبه پر از بت بود. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بت‌ها را بیرون ریختند، اما کعبه را خراب نکردند. چراکه کعبه مقدس است، جمهوری اسلامی هم مقدس است. اگر چند مسئول در جمهوری اسلامی اشتباهاتی داشتند، جمهوری اسلامی را نباید خراب کرد. پای جمهوری اسلامی ایستاده‌ایم، یعنی پیاده شدن قانون اساسی را مطالبه کنیم و از انتقاد مسئولین نترسیم. بنده خودم یک مطالبه‌گر هستم. مطالبه‌های سنگین هم می‌کنم. شاید بگویید: شما آخوند هستی و به شما کاری ندارند. اصلاً اینگونه نیست. والله جمهوری اسلامی اینطوری نیست. نماینده ما در مجلس، رزمنده جبهه و جنگ است. فقط شما مطالبه کنید و بخواهید.

هفته‌ای یک بار استاندار دیدار مردمی دارد بروید صحبت کنید، مطالبات را بگویید. من تشویق به شورش نمی‌کنم، راه حل مشکلات، ساختارشکنی نیست بلکه راه آن مطالبات قانونی و مردمی است. باید سازماندهی شده فکر و رفتار کنیم، اصلاح می‌شود. بزرگتر‌ها باید راهنمایی کنند، این یعنی حرکت به سمت پیشرفت. این شب‌ها نشستید، گوش دادید چون دغدغه دارید، دغدغه دین و انقلاب، دغدغه مردم و معیشت. این روحیه، روحیه اهل‌بیت(علیه‌السلام) است

 

چهره ممتاز کربلا

در کربلا چهره‌های ممتازی وجود دارد. از جمله چهره‌های بی‌نظیر کربلا قمر منیر بنی‌هاشم اباالفضل العباس(علیه‌السلام) که تکیه‌گاه اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام)، سقا و آب‌آور است. ایشان سمت‌هایی در کربلا دارد، یکی از سمت‌های ایشان سقاست. در روایت فرمود: عباس‌بن‌علی(علیه‌السلام) زاهد، عارف و فقیه بود. قمر بنی‌هاشم مجاهد بود، اما وقتی در کربلا وضعیت به قحط آب، تشنگی و عطش می‌رسد، امام‌حسین(علیه‌السلام) قوی‌ترین سردارش را آب‌آور خیمه‌ها قرار می‌دهد. امام مثل اباالفضل العباس(علیه‌السلام) داشتند، اگر ما هم مانند ابالفضل(علیه‌السلام) می‌شدیم، امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌آمدند.

 اباالفضل(علیه‌السلام) نگاه کرد دید اوضاع خیمه‌ها به هم ریخته، تشنگی فشار آورده، این بچه‌‌ها و زنان آب نخورده‌اند، صدای گریه بچه‌ها از خیمه‌ها بلند است...

مرحوم حاج شیخ جعفر(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) نوشته: از خیمه‌ای ده، دوازده‌ بچه پشت سر هم دویدند بیرون رفتند داخل خیمه مشک‌ها البته مشک‌ها خشک بود و آب نداشت. کمی خاک زیر مشک‌ها مرطوب بود، این کودکان پیراهن‌ را بالا زدند و شکم‌های‌شان را به این زمین چسباند. با خود گفت:

 کاش من سقا نبودم، یا در این دشت بلا دریا نبود

 آب آب کودکان زد آتشم، خجلت از سقایی خود می‌کشم.

وارد خیمه شد دید گوشه خیمه یکی دو تا از بچه‌ها ظاهراً خواب رفته‌اند. تعجب کرد رفت سراغ بچه‌‌ها دید دو بچه از دنیا رفته‌اند! حالتی پیدا کرد و از خیمه‌ها آمد بیرون محضر اباعبدالله عرضه داشت، اجازه دهید بروم میدان «لقَدْ ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ وَ أُرِیدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِینَ»[1] سینه من تنگ شده است. امام فرمودند: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی» تو پرچم‌دار من هستی. تو لشکر و همه دار و ندار من هستی. تو بروی دیگر... . امام فرمودند: صدای العطش بچه‌ها را می‌شنوی برو آب بیاور. اباالفضل رفت در خیمه مشک‌ها، مشک را برداشت گذاشت روی شانه، بچه‌ها دور عمو جمع شدند.

 

کسی با عباس خداحافظی نکرد...

هرکس می‌خواست برود میدان، زن و بچه می‌آمدند برای خداحافظی، چون می‌دانستند می‌رود دیگر برنمی‌گردد گریه می‌کردند خداحافظی می‌کردند، تنها کسی که همه خوشحال بودند دارد می‌رود میدان عباس بود. کسی با او خداحافظی نکرد عباس را خداحافظی نکرده فرستادند میدان... کسی باورش نمی‌شد عباس برنمی‌گردد!

السلام علیک ایها العبد الصالح المتیع لِالله و لِرسوله یاابن امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین...

گفت: افسوس که من گناه کردم!

 چه گناهی کردی؟ در آب روان نگاه کردم، هر چند که آب را نخوردم، اما کف در خنکا‌ی آب بردم.

تا دست را آورد بالا و آب در دست صورتش را دید مقتل نوشته «فذکر‌ عطش الحسین» تشنگی نتوانست بر عباس غلبه کند. یاد اباعبدالله افتاد، آب را ریخت. «فرم الماء علی الماء»؛ یعنی آب را کوبید روی آب، آب را پرتاب کرد. عباس می‌خواستی آب بخوری؟ در حالی که حسین تشنه است.

 این دست ز تن بریده بادا         از حلقه برون دو دیده بادا

اباعبدالله داشت برمی‌گشت طرف خیمه‌ها، حال اباعبدالله خیلی بد بود. نوشتند دست به کمر گرفته بود، با دست دیگر عنان ذوالجناح را گرفته بود. داشت می‌آمد طرف خیمه‌ها... تا به حال اینطور ندیده بودند اباعبدالله را...

دارد پیام می‌دهد به اهل خیمه با زبان بی‌زبانی بچه‌ها دم خیمه‌ها جمع شدند منتظر مشک آب هستند، منتظر عمو هستند، زن‌ها یک گوشه جمع شدند زینب جلوتر ناله می‌زند. اباعبدالله آمد بدون اینکه با کسی حرف بزند، رفت داخل خیمه العباس، عمود خیمه را انداخت یعنی بزرگترها بفهمید، بچه‌ها نفهمند... عباس دیگر نمی‌آید!

 یک وقت بی‌بی‌زینب دوان‌دوان آمد محضر اباعبدالله(علیه‌السلام) صدا زد برادرم چه ‌شد؟ فرمود بروید رخت اسیری تن کنید...


[1]. بحارالأنوار، ج‏45، ص 41.