نامه اعمال امت ها / عملکرد و امتیاز ما در تکالیف جمعی چگونه است؟

نامه اعمال امت ها / عملکرد و امتیاز ما در تکالیف جمعی چگونه است؟


نامه اعمال امت ها / عملکرد و امتیاز ما در تکالیف جمعی چگونه است؟

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: خدا امّت‌ها را دارای اراده و شعور آفریده و برای آنها پرونده باز کرده. نتیجه رسیدگی به نامه اعمال یک امت، در سعادت یا شقاوت آن امت اثر دارد. // هر جریانی که جلوی جریان گفتمان امام عادل جامعه قرار بگیرد، دیکتاتوری است و در آخر هم، کاری از پیش ‌نمی‌برد // تنها راه سعادت، پیوند امام و امت است.// هرکس به حاج قاسم علاقه دارد یعنی به ولایت فقیه علاقه دارد.

 

شناسنامه:

عنوان مراسم: قرار هفتگی

 موضوع: نامه اعمال امت‌ها

زمان: شنبه 11 دی 1400

مکان: حسینیه حضرت صاحب‌الزمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) محمودآباد یزد

 

حجت‌الاسلام مهدوی نژاد، در قرار هفتگی هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد، پیرامون موضوع «نامه اعمال امت‌ها»، به ایراد سخنرانی پرداخت که در ادامه متن کامل سخنرانی وی آمده است.

 

تکلیف امّت‌ها

خدای متعال در قرآن همانگونه که انسان‌ها را به طور فردی خطاب قرار داده و تکالیفی را به عهدۀ آنها گذاشته، از امّت‌ها هم تکلالیف جمعی خواسته است. خدای متعال از انسان عبودیّت، حسن خُلق، حسن ظن و دیگر فضائل را انتظار دارد، همین‌طور از امّت‌ها هم مطالبه کرده است. امّت‌ها، گروه‌ها، فرقه‌های مختلف و دسته‌های مختلف مردمی هستند که در جغرافیای خاصّ، یا در دین خاص و... تقسیم‌بندی شده‌اند و هرکدام تکالیفی دارند. امّت‌ یعنی گروهی که مخاطب خاص قرار ‌گرفته‌اند. مثلاً مسلمان‌ها، امّت اسلامی هستند. خدا از امّت اسلامی مطالباتی دارد.

 

دو نوع پرونده اعمال

هر مؤمن همانگونه که یکسری تکالیف فردی مانند نماز و روزه و... دارد، یکسری تکالیف اجتماعی هم دارد، مثلاً حقوق اجتماعی که نسبت به مردم دارد و باید رعایت کند. این پرونده اعمال فردی انسان است. خدا در مورد این پرونده در قرآن فرموده: «وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا»[1]؛ قیامت که شد هر کسی که به محشر می‌آید، نامۀ عمل او به گردنش آویخته است. «اِقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا»[2]، به او می‌گویند نامۀ عملت را بخوان، همین نامه عملت برای تو کافی است که حسابت مشخص شود.

در نامۀ عمل فردی هر کس، نتایج اعمال او نسبت به تکالیف فردی  و اجتماعی‌اش ثبت شده است. ولی ما غیر از پروندۀ عمل شخصی، یک پروندۀ دیگر هم داریم که خدای متعال از ما آنجا هم حساب‌هایی کشیده و آن پروندۀ ملّی است.

 

روح جمعی انسان‌ها

 روح شخصی انسان با انجام فرامین الهی و عبادات رشد می‌کند، ولی ما انسانها روح جمعی هم داریم. رشد یافتن روح جمعی وقتی اتفاق می‌افتد که همه‌ ما به صورت جمعی درست رفتار کنیم. خدای متعال می‌فرماید: «وَتَرَیٰ کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَیٰ إِلَیٰ کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[3]؛ در قیامت هر امّتی را [نه هر نفری را] می‌بینید که به زانو در‌آمده و تسلیم شده و هر امتی را برای حساب و کتاب جمعی صدا می‌زنند.

 ما گمان می‌کردیم حساب‌رسی فقط شخصی است، ولی در قرآن کریم سخن از یک حساب‌رسی جمعی و پروندۀ ملّی هم وجود دارد. اینجاست که مشخص می‌شود انسان نمی‌تواند فردی زندگی کند و گریزی از زندگی ملّی و اجتماعی نیست؛ به عبارتی من نمی‌توانم نسبت به امّت و ملّتی که در آن زندگی ‌می‌کنم، بی‌تفاوت باشم. چراکه وقتی در قیامت می‌خواهند پروند امت‌ها را رسید‌گی کنند، حتماً از من حساب می‌کشند که نقش تو در امت چه بود، برای بهبود اوضاع چه کردی و...

 

در هر گروه و امتی که باشیم، مسئولیم

 هر گروهی امّت محسوب شود؛ محله، شهر، کشور، دین و مذهب. مثلاً انسجام محلّه‌ای داریم، بعضی از محلّات قوی‌اند. محله بزرگ‌تر دارد، همه اهالی با هم منسجم هستند. شما نسبت به این محلّه مسئول و متعهدید، نه متعصب! نسبت به زندگی اجتماعی که دارید، متعهد هستید و مسئولیت دارید. اسم ما را خدای متعال در پرونده امت ثبت کرده و ما نسبت به شهر‌ و مردم‌مان و اتّفاقاتی که رخ می‌دهد، مسئولیم. مثلاً اگر در شهری فساد و منکرات باشد و مردم بی‌تفاوت باشند، خدا در قیامت از آنها حساب می‌کشد که چرا مردم شهر منسجم نشدند تا جلوی فساد را بگیرند؟ می‌فرماید: «کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً»؛ در قیامت، امّت‌ها و گروه‌ها را برای حساب‌رسی می‌آوریم.

حکومت اسلامی زمینۀ مشارکت حقیقی مردم را در مدیریت فراهم می‌کند، که مهم‌ترین مشارکت‌ها شرکت در انتخابات است. مردم در انتخابات آدم‌هایی را انتخاب می‌کنند برای اینکه شهر‌ یا کشورشان را مد‌یریت و رسیدگی کنند. این یعنی مردم نسبت به گروه و امتی که در آن عضو هستند، مسئولیّت دارند. بعضی‌ها می‌گویند ما نمی‌خواهیم رأی بدهیم، نمی‌خواهیم کسی را انتخاب کنیم! باید بدانند در پروندۀ ملّی‌شان جزء اعمالشان نوشته می‌شود. خداوند متعال در قیامت پروندۀ ملّی برای هر کسی باز کرده است؛ می‌پرسد: تو می‌توانستی به سرنوشت دین و دنیای شهر‌ و کشورت کمک کنی، حرف بزنی، یک عدّه را حمایت کنی، خودت هم در انتخا‌بات شرکت کنی، کمک کنی تا آدم‌های شایسته سر کار بیایند و امور دنیا و آخرت مردم تأمین شود، چرا کوتاهی کردی یا بد رفتار کردی؟!

 

نامه اعمال امت در انتخابات

 باید خودتان را برسانید به کاروانی که در حال حرکت در مسیر الی‌الله است. شما یک پرونده ملّی دارید که باید در سرنوشت کشور خودتان دخالت کنید؛ در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و.... اصلاً یکی از برکات حکومت اسلامی برای آخرت شما همین است که زمینه این آیه را فراهم کرده تا شما به آن عمل کنید. در انتخابات شرکت کنید، نقش ایفا کنید تا در پرونده آخرت‌تان، به خوبی ثبت شود. در آخرت امت(ملت) ایران را صدا می‌زنند، می‌پرسند مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری چه کسی را انتخاب کردند، چه انتخاب‌هایی داشتند، خداوند به انتخابات‌ شما نمره می‌دهد. عین واقعیت است؛ «وَ تَرَی کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا»، یک پرونده‌ اعمال ملی وجود دارد که قیامت برای ما باز می‌شود و رسیدگی می‌کنند. نتیجه رسیدگی به نامه اعمال یک امت،  در سعادت یا شقاوت‌‌ آن امت اثر دارد.

 

باید پاسخگو باشیم که چه کسی را بر خود حاکم کردیم

آیاتی در قرآن هست می‌فرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»[4]؛ قیامت خدا مردم را با اماماشان محشور می‌کنند، بستگی دارد که پیشوای هر کس امامِ حق بوده یا امام باطل! امام عادل بوده یا امام ظالم! امام یعنی اینکه تو رأی دادی به جمهوری اسلامی، ولایت فقیه را بر خودت حاکم کردی، تا اینجا خوب است، اما بقیه پیشوایانی که بر خودت حاکم کردی چطور؟ (رؤسای جمهور، نمایندگان مجلس، اعضای شورای شهر، شورای محله، هر جایی که تو رفتی یکی را پیشوا و رئیس کردی)، چه گرایش سیاسی داشتی؟.. «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» قیامت تو را با پیشوایانت صدا میزنند.

 

تزکیه فردی و تزکیه ملی

 قرآن کریم می‌فرماید؛ «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»[5]؛ هر کس خودش را تزکیه کند، رستگار می‌شود، «وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»[6]؛ و هر کس خودسازی نکند، ضرر می‌‌کند. دقیقاً در مورد امت(جامعه) هم همین را فرموده، می‌فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ اِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ»[7]، خداوند متعال بر (جمع)مؤمنین منت گذاشته و پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) را فرستاده تا امت را تزکیه کند و به آنها علم بیاموزد.

 امت باید تزکیه شود، سخن از ترکیه جمعی است. برای این‌ تزکیه ملی شما باید به صحنه بیایید، محلات‌، شهر، استان‌ و کشورتان را درست کنید، بعد بیایید دنیا را درست کنید؛ جهت حرکت این است. اینکه شما انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندید خیلی خوب است، ولی بعد از آن که امت ایران به حد تراز تزکیه رسید، باید الگوی عالَم اسلام شود، مسلمان‌ها الگو بگیرند و اسلام بر همه دنیا غلبه کند. همه مردم دنیا شیفته اسلام شوند و به سمت اسلام بیایند. این همان رسالت اصلی است که خدا برای امت اسلام قرار داده و به خاطر همین به امت‌ها امتیاز هم داده است.

 

نمره‌دهی خداوند به امّت‌ها

در بعضی ورزش‌ها به عملکرد شخص نمره می‌دهند، ولی در ورزش‌هایی مثل فوتبال، بسکتبال، والیبال و... به تیم نمره می‌دهند. البته در هر تیم ممکن است بازیکنان برجسته‌ای باشند که از آنها تقدیر می‌شود، ولی به طور کلی تیم، یک رفتار جمعی دارد که آن رفتار جمعی مهم است. برای خدا هم رفتار امّت مهم است.

 خدا تک‌تک به اعمالهر کسی رسیدگی می‌کند، برای هر نفر از ما‌ها هم دو فرشته نگهبان گذاشته که مراقب‌مان‌ هستند و همه اعمال ما ثبت می‌شود، ولی جدای از اعمال شخصی، برای خداوند مهم است که سرجمع رفتار امت چگونه است.

  خداوند متعال به بنی‌اسرائیل می‌فرماید: یادتان باشد من چه نعمتی‌هایی به شما دادم و شما را برترین امت قرار دادم. چرا که بنی‌اسرائیل ابتدا رفتارهای درستی نشان دادند: به حضرت موسی(علیه‌السلام) گرویدند، در برابر فرعون ایستادند و... خداوند هم آنان را بر امت‌های زمان خودشان برتری داد. در قرآن فرمود: «وَ فَضَّلتُکُم عَلَی العالَمین»[8].

 

امّت برگزیده// خداوند به امت، نگاه نفری ندارد

روزی این آیه نازل شد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ»[9]؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر روزی شما‌ دین‌تان را کنار گذاشتید و از آرمان‌هایتان دست شستید، خدا در آینده قومی را می‌آورد که خدا را دوست دارند و خدا هم آن‌ها را دوست دارد. در برابر مؤمنین متواضع و فروتن‌اند، در مقابل کفار نفوذناپذیر و محکم‌اند. مسلمان‌ها در این باره از حضرت رسول‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) سؤال کردند. حضرت دست روی شانه‌ی سلمان گذاشتند و فرمودند منظور قوم سلمان‌اند. در آخرالزمان شما دین را کنار می‌گذارید، ولی قوم سلمان دین مرا به شما یاد می‌دهند.

خدا مسلمان‌های ایران را انتخاب کرده، خداوند به ملّت و قومی که پای کار بیایند، توجه دارد. ممکن است در ملّتی، آدم بیهوده هم وجود داشته باشد، امّا خداوند به یک امّت، نگاه نفری ندارد، اگر امّتی پای کار باشند، آن امّت برگزیده است و خداوند آینده‌ درخشان را به ایشان واگذار می‌کند. اگر علم در ثریّا باشد، باز هم این امّت به آن علم می‌رسند، چراکه اکثریت پای کار هستند.

 

موت و حیات امّت‌ها

خدا برای امت‌ها، مثل آدم‌ها حیات و مرگ قائل شده است. امت‌ها هم یک دوران حیات و یک دوران مرگ دارند. «وَ لِکُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ فَإِذَا جـاءَ أَجَلُهُـمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ»[10]؛ هر امّتی اجلی دارد، اجل آن امّت که بیاید، از بین می‌رود. اقوامی بودند که بر جهان خدایی می‌کردند امّا الآن اثری از آنها نیست. ملّت‌ها و امّت‌ها، موت و حیات دارند. خدا امّت‌ها را دارای اراده و شعور آفریده و برای آنها پرونده باز کرده است. ما یک پرونده ملّی داریم. خداوند در آن پرونده حساب می‌کند که ما برای ارتقای امّت اسلامی چه کاری انجام داده‌ایم و نسبت به آن ثواب و عقاب می‌دهد.

 

گناه جمعی، بلای جمعی

قوم حضرت صالح(علیه‌السلام) بسیار بدقلق بودند. ایمان نمی‌آوردند و مدام معجزه می‌خواستند. به امر خدا شتری از دل کوه بیرون آمد و همه آن معجزه را دیدند. امر شد که آب رودخانه، یک روز برای شتر و یک روز برای مردم باشد. بعد از مدتی عدّه‌ای از مردم جمع شدند و نقشه کشیدند تا شتر را بکشند. یک نفر داوطلب شد و شتر را کشت. قرآن کریم می‌فرماید: «فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا»[11]؛  همه آنها  آیه خدا را تکذیب کردند؛ یعنی دسته‌جمعی شتر را کشتند. یک نفر شتر را کشت، امّا خداوند می‌فرماید: قوم حضرت صالح(علیه‌السلام) شتر را کشتند؛ چرا که بقیه مردم هم حرفی نزدند و جلوی جنایت را نگرفتند. از اینرو خدا بلای جمعی نازل کرد و همه را در برگرفت.

 

کسانی که نهی از منکر نمی‌کنند...

 به قوم حضرت موسی(‌علیه‌السلام) خطاب شد که هیچ کس حق ندارد روز شنبه ماهی صید کند. از قضا روزهای شنبه که می‌شد، ماهی‌ها روی آب می‌آمدند و در بقیه‌ روزها، ماهی زیادی صید نمی‌شد. یک عدّه حوضچه‌ای درست کردند و در روز شنبه تور می‌انداختند تا ماهی‌ها را به دام بیندازند و روز یکشنبه ماهی‌ها را می‌گرفتند؛ به اصطلاح کلاه شرعی درست کرده بودند.

 قوم حضرت موسی(علیه‌السلام) سه دسته شدند: دسته اول: کسانی که تخلف کرده، کلاه شرعی درست کردند و اینگونه ماهی گرفتند. دسته دوم: مؤمنینی بودند که نهی‌ازمنکر کردند و گفتند نباید این کار را بکنید، چراکه این کار شما همان صید است و خدا نهی کرده. دسته سوم: عدّه‌ای که وسط بودند. خودشان صید نمی‌کردند، امّا نهی از منکر هم نمی‌کردند، اتفاقاً به سراغ دسته دوم هم می‌رفتند و می‌گفتند: شما دخالت نکنید، خدا خودش نتیجه اعمال‌شان را به آن‌ها نشان می‌دهد. زمانی که بلا نازل شد، دسته‌ اول و سوم به بلا گرفتار شدند، ولی دسته دوم که نهی از منکر می‌کردند، نجات یافتند. کسانی که به فعل حرام راضی‌اند و نهی از منکر نمی‌کنند، جزئی از همان‌ دسته‌اند.

 

اختیار فردی و جمعی

خدا همین‌طور که به افراد اختیار می‌دهد و می‌فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»[12]؛ هر شخصی، در گرو اعمال خودش است، «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَیٰ»[13] اختیار اعمال هر فرد در دست خود اوست. همین اختیار را به امت‌ها هم می‌دهد و می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم»[14]؛ خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد، مگر اینکه  آنها خودشان با دست خودشان سرنوشت‌شان را تغییر بدهند.

ما یک هویت ملّی و جمعی داریم. یک پرونده ملّی، اجتماعی داریم که در روز قیامت آن را باز می‌کنند و غیر از پرونده شخصی ماست؛ خدا برای امّت‌ها، هویّت قائل شده، می‌فرماید: ما پرونده داریم، «کل أُمَّةٍ تُدْعی‌ إِلی‌ کِتابِهَا»[15].

 

مهم‌ترین کار انسان در این دنیا

 مهم‌ترین کار انسان در این دنیا رسیدن به قله‌های عبودیت، پاک‌سازی درون و بیرون از رذایل و شکستن بت‌های بیرونی و درونی است؛ خدا انسان را برای عبودیت آفریده است. خداوند خطاب به انسان فرمود: «یَکفُر بِالطّاغوتِ وَیُؤمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لَا انفِصامَ لَها»[16]؛ به طاغوت کفر بورز و به خدا ایمان بیاور. زمانی که به عروة‌الوثقی چنگ انداختی، نجات پیدا می‌کنی. بت‌های بیرون، شیاطین جن و انس‌اند که می‌خواهند ما را از راه خدا، حقیقت و عقلانیت بازدارند، باید با آنها مبارزه کنیم. مبارزه با شیاطین جن و انس، جهاد اصغر و جهاد کبیر و مبارزه با نفس امّاره، جهاد اکبر است؛ پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) فرمودند: جهاد اکبر سخت‌تر از (جهاد اصغر)مبارزه با شیاطین بیرونی است. فرمود: «أعدی عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ»[17]؛ دشمن‌‌ترین دشمنان شما نفس شماست.

 

راه رشد و تعالی امت/ جهاد اکبر در امّت اسلامی چگونه است؟

همان‌طور که فرد برای تعالی خود وظایفی دارد، امت‌ها هم برای تعالی خود و رسیدن به جایگاه فضیلتی که خدا برایشان قرار داده، وظایفی دارند. امت‌ها باید تلاش کنند، خود را تزکیه کنند. امّت برای اینکه به «امت وسط» یا « خَیر امت» برسد، باید تلاش کند. امّت اسلامی باید دو جهاد انجام دهد: یک جهاد اصغر و یک جهاد اکبر. جهاد اصغر امّت، مبارزه با طواغیت بیرون، مستکبران و کفار، و جهاد اکبر امّت اسلامی، مبارزه با طواغیت درون امّت یعنی منافقین است. نفس اماره را نمی‌توان تشخیص داد و کنترل کرد و گاهی هواهای نفسانی در لباس توجیهات شرعی و عقلی انسان را فریب می‌دهند. نفس امّاره در امّت اسلامی هم همین‌گونه است. منافقین در لباس دوست، ولایت‌مداران و دلسوز‌ها میان مردم می‌آیند و آنها را گیج می‌کنند؛ با منافقین باید مبارزه کرد. امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) فرمودند منافقین از کفار بدترند.

 

دو ویژگی‌ امت اسلامی

امت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) باید دو ویژگی داشته باشند: «محمدٌ رَسولُ اللَّهِ  وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»[18]؛ محمّد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند. آیاتی در سوره برائت درباره‌ منافقین داریم که می‌فرماید: «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»[19]؛ با آنها سخت بگیر. نفس امّاره و طاغوت امّت اسلامی که باید با آنها مبارزه شود، منافقین هستند.

 

دو مرحله گذار در انقلاب

انسان‌ها برای رسیدن به قله‌های کمال، سیر و سلوک‌هایی دارند که باید برای رشد طی کنند. امت‌ها نیز برای رسیدن به کمال باید مسیری را طی کنند که به آن رشد ملّی، اجتماعی یا جمعی می‌گویند؛ بنابراین ملّت‌ها هم مبارزات جمعی دارند.

در جریان پیروزی جمهوری اسلامی امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) وارد میدان شدند و مردم را فراخواندند. ابتدا یک عدّه خواص پای کار آمدند، ولی بعد مردم هم جمع شدند؛ کمک کردند و شهید دادند تا انقلاب پیروز شد. اجتماع مردم ریشه طاغوت را کند و بت‌های بیرونی شکسته شد.

انقلاب ما در حال گذار و عبور است، دو مرحله گذار و عبور برای ما وجود دارد: مرحله اول، گذار از دوران طواغیت و دیکتاتوری‌های بیرونی که شاه بود و آن را شکست دادیم، صدام را شکست دادیم؛ اینها طواغیت بیرونی بودند و چهل و چند سال هم در مقابل آنها ایستادیم، طاغوت‌ها و دیکتاتور‌‌هایی پیدا بودند که آنها را شکستیم، بر آمریکا و‌ اذناب او مقابله کردیم و به نظام اسلامی رسیدیم.

مرحله دوم، بسیار سخت‌تر از مرحله اول است که گذار از دیکتاتور‌های پنهان و طواغیت درون خود نظام است، این جهاد اکبر امّت اسلامی است. خداوند پرونده امّت را حساب می‌کند که مبارزه کرده یا نه. بنابراین مبارزه با طواغیت درون، مسئله اصلی است.

 

طاغوت‌های درون امّت اسلامی

در درون امت اسلامی طاغوت‌هایی به نام امت اسلامی شکل می‌گیرد. در زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) هم این اتفاق رخ داده است. بعد از رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌)، طاغوت‌هایی که اطراف ایشان بودند، نمایان شدند. آنها دیکتاتور‌هایی بودند که قبلاً نمی‌توانستند خودی نشان دهند، ولی همین که فرصتی پیدا کردند، باطن خودشان را نشان دادند.

مبارزه با طاغوت‌های درون امّت اسلامی بسیار سخت است. روز غدیر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نگران دیکتاتور‌های پنهان  بودند. در جریان انتصاب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به جانشینی، سه بار جبرئیل نازل شد و فرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»[20]؛ ای رسول! اعلام کن، اگر اعلام نکنی رسالت‌ خود را انجام نداده‌ای. خداوند وعده داده که تو را حفظ می‌کند. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) اعلام کردند.

 

عوامل دیکتاتورهای درون امّت اسلامی

در جامعه‌ اسلامی دیکتاتور‌هایی به وجود می‌آید؛ دیکتاتور‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... گاهی عوامل این دیکتاتور‌ها، طواغیت درون و نفس امّاره امت اسلامی، مدیرانند. هرکس که در مقابل امام عادل جامعه می‌ایستد و به دنبال پیاده کردن گفتمانی غیر از گفتمان امام جامعه است، دیکتاتور است. دیکتاتور و طاغوت، کسی است که به دنبال حرف‌ها و اهداف خود باشد و در مقابل حق بایستد.

 

مشروعیت یک رئیس‌جمهور

امام(رحمت‌الله‌علیه) در صحیفه می‌فرمایند: «رئیس جمهور اگر با نصب ولی فقیه نباشد، غیر مشروع و طاغوت است.» مثلاً چهل میلیون به رئیس جمهور رأی دادند و مقبولیت عمومی دارد، اگر ولی فقیه حکم او را امضاء نکند، از نظر اسلام مشروعیت ندارد. برای اینکه این مباحث را متوجه شویم باید مباحث ولی فقیه را بدانیم. اگر رئیس جمهوری از ولی فقیه امضاء گرفت، در قانون اساسی آمده که باید التزام عملی هم به ولایت فقیه داشته باشد؛ اگر التزام عملی‌اش را از دست بدهد، می‌شود: طاغوت!

 

دیکتاتوری به نام توسعه

 زمانی به اسم توسعه در این کشور، عده‌ای هرچه خودشان خواستند بر خلاف منویات امام جامعه انجام دادند. دیکتاتوری به نام «توسعه» که همه می‌گفتند خوب است. امام جامعه می‌گفتند پیشرفت نه توسعه! ولی به اسم سازندگی و توسعه، دیکتاتوری در کشور به وجود آمد، فاصله طبقاتی وحشتناکی ایجاد شد و... در دوره بعد عده‌ای با اسم دموکراسی و مردم‌سالاری روی کار آمدند. در دوره قبل دیکتاتوری اتفاق افتاده بود و مردم به دنبال دموکراسی بودند. وقتی دیکتاتوری اتفاق می‌افتد، فشار به مردم می‌آید و به دنبال یک دموکراسی هستند. گفتند دموکراسی و مردم‌سالاری که بعدها معلوم شد آن دموکراسی هم دیکتاتوری بود.

 

دیکتاتوری به اسم آزادی و دموکراسی

عده‌ای شعار آزادی دادند. گفتند آزادی بیان در جامعه نیست! در حالی که اسلام می‌گوید: باید آنقدر آزادی بیان داشته باشید که حتی اگر حق علیه خودتان بود، حق را بگویید. «قُلِ الحَق و لَو عَلی نَفسِک»[21]؛ باید حق را بگویی حتی اگر به ضرر تو باشد. در آن دوره شعار‌‌های دروغین سر دادند. بعد مشخص شد که منظورشان از آزادی، آزادی‌های غربی غیر مشروع برای از بین بردن آرمان‌های انقلاب بوده. خودشان هم گفته بودند اگر دین هم در مقابل آزادی قرار بگیرد، محکوم به شکست است. باید پرسید: این چجور آزادی‌ است که مقابل دین قرار می‌گیرد؟! در حالی که همه آزادی‌ها در دین هست. امام جامعه می‌فرمود مردم‌سالاری دینی، اینها می‌گفتند: دموکراسی(مردم‌سالاری)، دیکتاتوری عجیب سیاسی وجود داشت.

 

دیکتاتوری به نام خدمت و اعتدال

بعد از آن دوران خدمت آمد، چند سال فضای بسیار خوبی بود. کار، تلاش، آبادانی، بعد آن هم دوباره تبدیل به دیکتاتوری شد که به نام خدمت و عدالت جلوی ولایت و خود ملت ایستاد و چالش ایجاد کرد. کار به جایی رسید که همان‌هایی که خوب خدمت می‌کردند، با آمریکایی‌ها دست دهند، روی شعارهای اول خودشان پا بگذارند؛ آن هم نوع دیگری از دیکتاتوری بود.

 بنابراین ملت با چنین دیکتاتوری‌ها و طاغوت‌‌های درون خودش مواجه می‌شود. بعد دوباره مردم که از همه چیز خسته شدند، یک عده شعار اعتدال سر دادند و گفتند هیچ چیز بهتر از اعتدال نیست، مردم هم به آنها رأی دادند. گفتند اگر سرکار بیاییم، زندگی‌ و اوضاع مردم را درست می‌کنیم. بعد از مدتی مشخص شد، این هم دیکتاتوری بوده. بنابراین هر جریانی که جلوی جریان گفتمان امام عادل جامعه قرار بگیرد، دیکتاتوری است و در آخر هم، کاری از پیش ‌نمی‌برد!

 

پیوند با امام، تنها راه سعادت امت است

 جامعه در حال مبارزه با دیکتاتورهای درونی و نفس امّاره ملّی خودش هست و تا در این مبارزه پیروز نشود به رهایی و قلّه ‌نمی‌رسد. مثل انسانی که اگر در مبارزه با نفس امّاره پیروز نشود، از قیود مکر شیاطین و فتنه‌‌های نفس اماره‌اش رها ‌نمی‌شود و ‌نمی‌تواند به سعادت برسد، جامعه هم اگر در فتنه‌های درونی موفق عمل نکند، ‌نمی‌تواند به سعادت برسد. راه پیروزی امت، پیوند با امام در نظر و عمل است و بس. از اینرو قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ»[22]. از خدا و رسول اطاعت کنید تا به راه چپ و راست نروید.

 

ولیجه چه کسانی هستند؟

گاهی یک عده بین امام امّت و امّتش قرار می‌گیرند، که در ادبیات روایی ما به اینها «ولیجه» می‌گویند. اینها بعضی احزاب‌، سلبریتی‌‌های سیاسی، فرهنگی، ملی، مذهبی و... هستند که ادعای ملیت و دین دارند، بعضی‌هایشان حتی ادعای ولایتمداری هم دارند، ولی گفتمانی غیر از گفتمان ولی فقیه را ترویج می‌کنند. آنها خواصی هستند که مردم را به چپ و راست می‌کشانند و گیج می‌کنند. بعضی از مردم گفتمان ولایت فقیه را با سلبریتی‌‌های مذهبی و سیاسی و شخصیت‌ها قاطی می‌کنند؛ چرا که جایگاه ولایت فقیه به معنای حقیقی تبیین نشده. تا زمانی که مردم از نفوس اماره و طواغیت درون  انقلاب رها نشوند، با منافقینی که درون انقلاب رخنه کردند، مبارزه و غلبه نکنند، به سعادت و جایگاه اصلی و تمدنی خودشان نمی‌رسند. تنها راه سعادت، پیوند امام و امت است.

 

علت مصادره شدن بعضی از انقلاب‌ها

حزب إخوان‌المسلمین مصر بیش از 90 سال سابقه مبارزاتی دارند. بعضی از اعضای‌ این حزب 30 سال در زندان بودند. در مصر انقلاب کردند، ولی انقلاب‌شان مصادره شد، چراکه امام حق نداشتند. انقلاب‌های تونس و لیبی هم مصادره شد. اینها انقلاب عربی بود و رهبران‌شان هم احزاب بودندو حتی عراق که وضعیتی بهتر از کشورهای عربی دیگر دارد و مرجعیت در آن حاکم است، آنها هم به معنای واقعی امام ندارند. حضرت آیت اللّه‌العظمی سیستانی(حفظه‌الله) در عراق هستند، ولی همه اقشار و گروه‌ها از ایشان تبعیت نمی‌کنند. لذا دولت عراق یک مذهب و رئیس جمهور و نخست وزیرش یک مذهب دیگر هستند، اینطور کشورشان را اداره می‌کنند! اما لبنان و یمن را هر کدام کشورهای کوچکی هستند، ولی متصّل به امام‌اند. حوثی‌ها، انصاراللّه یمن، متصل به امام‌اند؛ عده‌ای از آنها پیش سید حسن نصرالله رفتند، که به عنوان رهبر با ایشان بیعت کنند، سید حسن نصرالله(حفظه‌الله) گفت: من در بیعت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) هستم، شما هم به تهران بروید.

 تهران به محضر حضرت آقا آمدند، بیعت کردند و متصل به امام حق شدند. سعودی با آن همه امکانات نتوانست یمن را شکست دهد. یمنی‌ها در محاصره هستند، برگ درخت می‌خورند! اما ایستادگی می‌کنند. اهمیت اتصال به امام امت این است.

 آنوقت دشمنان می‌خواهند با جریانات و احزابی که بین امام و امت قرار می‌دهند؛ امت ما را که متصل به امام بوده، جدا کنند. با حرف‌هایی که می‌زنند اجازه نمی‌دهند حرف امام به درستی به امتش برسد. وقتی حرف امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) به درستی به امتش رسید، انقلاب اسلامی پیروز شد و در هشت سال جنگ در مقابل 36 کشور دنیا، مقاومت کرد.

 

پیوند امام و امت در 9 دی// هدف اصلی فتنه 88

در سال 88 عده‌ای فتنه کردند، 8 ماه فتنه طول کشید تا کار به کف خیابانهای تهران رسید. به اصل ولایت فقیه توهین کردند. روز عاشورا خیمه‌‌های امام حسین(علیه‌السلام) را آتش زدند. مردم یک دفعه فهمیدند که قصه تقلب در انتخابات نیست، مسئله اصل ولایت فقیه و امامت است، مسئله اصل دین و امام حسین(علیه‌السلام) است!‌ از اینرو مردم به خیابان ریختند و بساط اینها را جمع کردند. اینجا پیوند امام و امت ایجاد شد؛ 9 دی از این جهت باید ماندگار باشد.

 در فتنه سال 88 مردم ما را دچار انحراف در تحلیل کردند. الآن هم اینقدر فشار در سی و چند ساله اخیر، به وجود آمده که مردم بسیاری از مواقع دچار تردید می‌شوند، ولی سر اصول ایستاده‌اند، به خاطر اینکه اصول را می‌فهمند. در فروع هم اگر مسئولینی که در رأس قدرت قرار گرفتند، تا الآن حرف ولی را تبعیت کرده بودند، ما این همه چالش و بحران در کشور نداشتیم. ولی فقیه می‌فرمایند اقتصاد مقاومتی، اینها می‌گویند نه، ما با کدخدا می‌بندیم؛ یک شبه، همه چیز حل می‌شود! 8 سال گذشت، هیچ چیز که حل نشد، بدتر هم شد!

 

از 9 دی 1290 تا 9 دی 1388

9 دی 1290 در ایران، ـ یعنی 98 سال پیش در تبریز ـ روس‌ها ایران را اشغال کردند. یکی از علمای تبریز، مشهور به ثقه‌الاسلام تبریزی، از مجتهدین مُسَلَّم فتوا به مبارزه و جهاد علیه روس‌ها داد. روز تاسوعای آن سال که مصادف با 9 دی 1290 بود او را دستگیر ‌کردند، روز عاشورا(10 دی) می‌خواستند حکم اعدام را اجرا کنند. روز عاشورا جمعیتی بالغ بر هزار نفر یا چند‌هزار نفر در یکی از میادین بزرگ شهر، برای عزاداری عاشورا و قمه‌زنی آمده بودند. در یکی از میادین دیگر می‌خواستند ثقه‌الاسلام تبریزی را اعدام کنند. یکی از ارادتمندان حاج شیخ‌ در میان عزاداران می‌رود و میگوید: آی عزاداران امام حسین! شما مگر ‌نمی‌گویید، ما اگر روز عاشورا بودیم، میرفتیم به امام حسین(علیه‌السلام) کمک می‌کردیم؟! امروز شیخ را دارند به دار می‌زنند، بیایید، فقط این جمعیت به سمت میدان حرکت کند، روس‌ها این جمعیت قمه به دست را ببینید فرار می‌کنند! بیایید شیخ را نجات دهید!

یک نفر از این جمعیت نمی‌آید، همه می‌گویند: عزاداری را سیاسی‌ نکن، ما آمده‌ایم، برای امام حسین(علیه‌السلام) عزاداری کنیم... همین می‌شود که روس‌ها شیخ را می‌کُشند. ولی روز 9 دی 1388 مردم وقتی می‌بینند امامت در خطر افتاده، خیمه‌‌های امام حسین(علیه‌السلام) را آتش زده‌اند، به ولایت فقیه توهین می‌کنند، بیرون میریزند، بساط فتنه‌گرها را جمع می‌کنند. این بیداری را انقلاب اسلامی به مردم داده است. دشمن می‌فهمد مردم به چه ترازی از فهم و شعور رسیده‌اند. وقتی دشمن می‌بیند پیوند میان امت و امام اینقدر عمیق است، آنوقت در بعضی دوره‌ها نفوذی در رده‌های بالای مملکتی ‌می‌فرستد تا ضربه بزنند.

 

تشییع جنازه حاج قاسم سلیمانی،‌‌ نُه دی دیگری بود که مردم را پای انقلاب آورد

در فتنه 98، فتنه بنزین و...  همه می‌گفتند مردم دیگر پای انقلاب نیستند‌. حتی حزب‌اللهی‌ها‌ و هیئت‌ها‌، ‌ می‌گفتند: این چه کاری بود که رهبری کردند، چرا از دولت ‌دفاع کردند و... یک دفعه حاج قاسم در آن هنگامه فتنه، شهید شد. یک دفعه همه مردم را زیر پرچم نظام جمع کرد! هرکس به حاج قاسم علاقه دارد یعنی به ولایت فقیه علاقه دارد. چون عشق حاج قاسم یعنی عشق به ولی فقیه! حماسه تشییع حاج قاسم هم یک نُه دی دیگر بود.

همه می‌گفتند کسی که پشت سر هبری نیست. حاج قاسم شش مرتبه قسم می‌خورد: والله، والله، مهمترین محاسبه در قیامت درباره مقام معظم رهبری است. شش بار درمورد ولایت فقیه‌ قسم خورد، در وصیت نامه‌اش تأکید کرد من سرباز آقا هستم‌.

 

موت اختیاری شهدا

 یکی از همرزمان سردار می‌گوید در عراق داشتیم با حاج قاسم می‌رفتیم به ایشان گفتم: ما اینقدر جنگ در عراق، لبنان و سوریه شرکت کردیم، چرا شهید نمی‌شویم؟ ایشان به من گفت: مطلبی هست که اگر به کسی ‌نمی‌گویی، با تو در میان بگذارم. گفتم بگو، حاج قاسم گفت: من شهادتم را گرفته‌ام‌، فقط زمانش را به خودم واگذار کرده‌اند‌!

 حاج حسین خرازی شهید ‌شد ولی دوباره به دنیا برگشت‌-آن عالم را هرکس ببیند دیگر ‌نمی‌خواهد برگردد‌-  به او ‌گفتند حاجی چه خبر‌؟ گفت: داشتند مرا بالا می‌بردند یک دفعه صدا آمد می‌خواهی برگردی یا بمانی‌؟ گفتم می‌خواهم برگردم‌، گفتند: چرا؟ گفتم: برای اینکه امام(رحمت‌الله‌علیه) تنهاست.

 اینها کمتر از موت اختیاری نیست.

 

مالک اشتر زمان

 مظلومیت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در تاریخ‌ بی‌مثال است، از امام حسین(علیه‌السلام) هم مظلوم‌تر است‌. وقتی مالک اشتر علی(علیه‌السلام) شهید شد،‌ مردم عکس‌العملی نشان ندادند، آب از آب تکان نخورد‌، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در کوچه‌‌های کوفه راه می‌رفتند و می‌فرمودند: «أینَ مالک»؛ مالکِ من کجاست‌؟ انگار دست حضرت علی(علیه‌السلام)‌ را قطع کردند، دیگر مالک ندارد‌. آن‌وقت حاج قاسم که شهید شد‌، چه جمعیتی در تشییع ایشان حاضر شد! مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) هنوز هم با بغض در گلو اسم حاج قاسم را می‌آورند. حاج قاسم با شهادتش همه را آورد پشت سر رهبری؛ همین‌ هم باید باشد‌. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) مردم بدی داشتند‌، مردم ما خیلی خوب‌اند‌.

 

تلاش‌های حضرت زهرا(علیها‌السلام) برای یاری امام زمانش

 حضرت زهرا(‌علیها‌السلام) خودش را به آب و آتش زد تا امت را پای کار امام بیاورد. با وضعیت بیماری و جراحت‌های بسیار، حضرت سوار اَستر ‌می‌شد و ‌می‌گفت علی جان، بیا برویم درب خانه‌هایشان تا من با آنها حرف بزنم‌! من دختر پیغمبرشان هستم‌، شاید جواب مرا بدهند. ولی نیامدند پای کار علی(علیه‌السلام)‌، روی فاطمه(علیها‌السلام) را زمین انداختند‌. حضرت دید اینها به حرفش اعتنا نمی‌کنند، شروع کرد به گریه کردن‌، گفتند گریه‌های شما هم ما را آزار می‌دهد، حضرت رفت بیرون شهر گریه کرد‌. ولی بیت‌الاحزانش را هم خراب کردند‌، ‌می‌رفت اُحد گریه ‌می‌کرد.‌ تا جایی که دیگر نتوانست راه برود و برای علی(علیه‌السلام)‌ گریه کند، در بستر افتاد.

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: روزهای آخر‌ از مادر ما فقط یک پوست و استخوان مانده بود‌؛ این‌قدر ضعیف شده بود‌. آخر خود بی‌بی(علیها‌السلام) رفت، آن روز‌‌های آخر که ‌می‌توانست راه برود، خودش را روی قبر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) انداخت و فرمود: بابا جان، «رُفِعَت قُوّتی»[23]؛ دیگر جان (توان) ندارم‌. در خانه افتاد‌. دیگر ‌نمی‌توانست حرف بزند‌، به زور حرف ‌می‌زد‌، دیگر ‌نمی‌توانست سخنرانی کند. دید دیگر ماندنش به نفع علی(علیه‌السلام) نیست‌، خواست با شهادتش به علی(علیه‌السلام) کمک کند‌. بچه‌ها را جمع کرد‌، دست‌ها را بلند کردند و بی‌بی(علیها‌السلام) دعا کرد: «اللّهُمَّ عَجِّل وَفاتی سَریعاً»[24].

فاطمه زهرا(‌علیها‌السلام) با دفن مخفیانه‌ کاری کرد که هنوز ‌مردم می‌پرسند: چرا تنها دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نخواسته کسی به تشیع جنازه‌اش برود‌؟!

 

 


[1]. سوره اسراء، آیه 13.

[2] . سوره اسراء، آیه 14.

[3] . سوره جاثیه، آیه 28.

[4] . سوره اسراء، آیه 71.

[5] . سوره شمس، آیه 9.

[6] . سوره شمس، آیه 10.

[7] . سوره آل‌عمران، آیه 164.

[8] . سوره بقره، آیه 47.

[9] . سوره مائده آیه 54.  

[10] . سوره اعراف، آیه 34.

[11] . سوره شمس، آیه 14.

[12] . سوره مدثر، آیه 38.

[13] . سوره نجم، آیه 39.

[14] . سوره رعد، آیه 11.

[15] . سوره جاثیه، آیه28.

[16]. سوره بقره، آیه 256.

[17]. بحار‌الأنوار، ج67، ص64.

[18]. سوره فتح، آیه 29.

[19] . سوره توبه، آیه 73.

[20] . سوره مائده، آیه 67.

[21] . کنزالعمال، ج16، ص238.

[22] . سوره نساء، آیه 59.

[23] . بحارالأنوار، ج43، ص176.

[24] . بیت‌الاحزان، شیخ عباس قمی، ترجمه فارسی، ص 260.