موانع مرگ‌اندیشی

موانع مرگ‌اندیشی


موانع مرگ‌اندیشی

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: یکی از موانع مرگ‌اندیشی این است که ما ایمان کلی به مرگ، برزخ، قیامت و... داریم، ولی به طور دقیق و جزئی بررسی نکرده‌ایم. خیلی حرف‌ها به صورت کلی روی انسان اثر نمی‌کند و باید جزئی‌تر بررسی شود // فرار کردن انسان از مرگ، در حقیقت همان هم‌آغوشی اوست با مرگ. یعنی هر چه داری فرار می‌کنی در واقع داری به سمت آن می‌روی. چون هر روز دارد از عمر تو کم می‌شود // اگر کسی گمان می‌کند، وقتی مَحبّت اهل بیت را داشته باشد، این مَحبت کنار هر عمل فاسد، ناصالح، گناه و عصیان قرار است او را نجات دهد، این اشتباه است // وقتی انسان قوای جسمانی خود را تحت کنترل درآورد، قوای روحانی، معنوی و عقلا‌‌نی او شکوفا می‌شود. روزه ماه رمضان قوای جسمانی انسان را کنترل می‌کند و معنویات انسان شکوفا می‌شود // ما محب هستیم یا شیعه اهل بیت(علیهمالسلام)؟ // در روایت می‌فرمایند: وقتی انسان مؤمن گناه کبیره مرتکب می‌شود، در آن لحظه‌ ایمان‌ از او گرفته می‌شود و از دایره ولایت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) خارج شده است تا اینکه توبه کند

 

شناسنامه

عنوان مراسم: بفرمایید میهمانی خدا

موضوع سخنرانی: ابد در پیش داریم 3

تاریخ: پنجشنبه 24 اسفندماه ۱۴۰۲؛ سومین شب از مراسم ماه مبارک رمضان

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

دورانگاری مرگ از موانع مرگ اندیشی

موانع مرگ اندیشی را ذکر می‌کردیم که چه چیزهایی مانع تفکر انسان در مسئله مهم مرگ است. درباره عدم مرگ‌آگاهی صحبت کردیم، اینکه انسان آگاه نباشد مرگ چیست. وقتی آگاه نباشد، مرگ‌اندیش نیز نخواهد شد. وقتی آگاهی‌‌ انسان در مورد هر چیز افزایش پیدا کند، اندیشه او در مورد آن مسئله نیز بیشتر خواهد شد.

یکی دیگر از موانع مرگ‌اندیشی، دورانگاری مرگ است. می‌گوییم ما که حالا حالاها زنده هستیم! فعلاً که جوانیم و جوانی‌مان را می‌کنیم، وقتی پیر شدیم توبه می‌کنیم و آن‌موقع باید به یاد مرگ باشیم. حالا که جوانیم و باید زندگی کنیم، چرا باید به یاد مرگ باشیم؟! تصور نمی‌کنیم مرگ به ما نزدیک است. فکر می‌کنیم مرگ برای دیگران است. انصافاً الآن هر کدام از ما در مورد مرگ خودمان چقدر جدی بر این باور هستیم که ممکن است همین امشب بمیریم! همان امکانش را چقدر باور دارید؟ قبول داشتن که همه قبول دارند، همه قبول دارند که خدا هست و بهشت و جهنم هست. باور به این مسئله مهم است که مرگ دور نیست، نزدیک است، حتی به جوان! گفت:

چندین جوان مه جبین خوابیده‌اند زیر زمین
 

 

باور نداری رو ببین رفتند و ما هم می‌رویم
 

 

 

فرار معکوس

حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «ایها‌الناس! کُلُّ‌امرِئٍ لاقٍ ما یَفرُّ مِنه فی فِرارِه، الاجَلُ مَساقُ النَّفسِ و الهَرَبُ مِنه مُوافاتُهُ. کَم اَطرَدتُ الایامَ اَبحَثُها عَن مَکنونِ هذَا الامرِ فابَی‌اللهُ إلّا اِخفائَهُ، هَیهاتَ عِلمٌ مَخزونٌ»[1]؛ هر کسی از هر چیزی دارد فرار می‌کند، او را ملاقات می‌کند. مرگ در کمین جان آدم‌هاست. فرار کردن و گریز انسان از مرگ، در حقیقت همان هم‌آغوشی اوست با مرگ. یعنی هر چه داری فرار می‌کنی در واقع داری به سمت آن می‌روی. چون هر روز دارد از عمر تو کم می‌شود. چه روزگارانی که من بحث کردم درباره مرگ، اینکه حقیقت این مرگ چیست! خدا نمی‌خواست معلوم شود. خدا این امر را مخفی کرده بود؛ می‌فرماید: هیهات عجب دانش سر به مهری! یعنی شما با هر سرعتی از مرگ فرار کنید در واقع دارید به سمتش می‌روید و نباید از آن فرار کنید.

 

توصیف مرگ در نامه 31 نهج‌البلاغه // حرکت به سوی مرگ

در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) عباراتی درباره مرگ و اینکه مرگ خیلی به ما نزدیک است دارند‌. [در خطبه ۱۸۸ نهج‌البلاغه نیز فرمودند.] آنجا یک توصیف خیلی عجیبی از مرگ دارند، می‌فرمایند: لحظات و ساعات همین‌طور پشت سرهم به سرعت می‌گذرد و انسان را به این منزلگاه نزدیک می‌کند. حضرت می‌فرمایند: «کَأن قَد وَرَدَتِ الاَظعانُ و یوشک من اسرع عن یلحق. واعلم یا بنی متیته الیل و النهار انه یسار به و ان کان واقفا و یقطع المسافه و ان کان مقیماً وادعا»[2]؛ اهل دنیا مثل مسافرانی هستند که به منزلگاه رسیده‌اند. آنهایی هم که پشت سرشان هستند نیز به سرعت دارند به مسافرانی که به منزل رسیده‌اند ملحق می‌شوند. پسرم آن کسی که مرکبش شب و روز است خودش با مرکبش دارد سیر داده می‌شود.

 شب و روز یعنی چه! شب و روز مگر دست من و شماست شب و روز دارد اتفاق می‌افتد. چه ما بخواهیم چه نخواهیم. یعنی از عمر ما دارد می‌رود شب ما دارد صبح می‌شود صبح ما دارد شب می‌شود؛ اگرچه تصور کنی اینها ایستاده‌اند و کاروان حرکت نمی‌کند. ولی این کاروان با اهلش دارد سیر داده می‌شود.

 

مرگ نزدیک است

«أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ، وَ هُمْ نِیَامٌ»[3]؛ اهل دنیا مثل سواره‌هایی هستند که سوار بر مرکب، خواب آنها را فراگرفته و مرکب دارد آنها را می‌برد. «نَفَسُ الْمَرْءِ، خُطَاهُ إِلَی أَجَلِهِ»[4]؛ هر نفسی که انسان می‌کشد یک گام به مرگ نزدیک‌تر می‌شود. (عبارات عربی دقیق است مثل فارسی نیست که در استفاده از آن دقت نمی‌کنیم.) اینجا حضرت از کلمه «خطاه» استفاده می‌کنند. «خطاه» و «خطوه» در عربی معنای گام دارد. ما یک قدم داریم، یک گام. قدم فاصله بین پاشنه پا و پنجه پا است. قدم بعدی را که برمی‌داری می‌شود یک گام. حضرت می‌فرماید «نَفَسُ الْمَرْءِ، خُطَاهُ إِلَی أَجَلِهِ». هر نفسی که دارید می‌کشید یک گام به مرگ نزدیک شدید. باید متوجه نزدیک بودن مرگ باشید. ما انسان‌ها کارهای عجیب زیاد می‌کنیم، مثلاً در جشن‌ تولد یک شخص شصت ساله، روی یک کیک عدد شصت یا چند شمع می‌گذارند، طرف هم فوت می‌کند شمع‌ها خاموش می‌شود بعد همه دست می‌زنند و شادی می‌کنند. شادی ندارد! شصت سال عمرش رفته و به مرگ نزدیک شده است. شمع را که فوت می‌کند نور را خاموش می‌کند. نور که خاموش می‌شود یعنی تمام شد، یعنی چراغ عمرت خاموش شد. بعد ما دست می‌زنیم و شادی می‌کنیم، این عجیب نیست؟! خودمان هم نمی‌فهمیم داریم چه‌کاری انجام می‌دهیم!

 

تأثیر انسان بر شب و روز

«اِنَّ‌ الَّیلَ و النَّهارَ یَعملانِ فیکَ فَاعمَل فیهِما وَ یَأخُذانِ مِنْکَ فَخُذْ مِنْهُما»[5]. شب و روز دارند روی تو اثر می‌گذارند. (چقدر این جمله قشنگ است!). پس تو هم روی آنها اثر بگذار. شب و روز از عمر تو کم می‌کنند. تو هم از خودت روی شب و روز اثری بگذار. خیری باقی بگذار، تحولی ایجاد کن، سند شب یا روزی و روزگاری را به نام خودت بزن. منشأ اثر در روزگار باش. همانطور که روزگار روی تو اثر می‌گذارد، تو نمی‌خواهی روی روزگار اثر بگذاری؟ این جملات امیرالمومنین(علیه‌السلام) است. همین خور و خواب و خشم و شهوت؟ آیا انسان فقط همین است؟ لذا شما اگر می‌خواهید یک زیارت امام حسین(علیه‌السلام) بخوانید دقت کنید. می‌فرماید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الأْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ» من با زیارت تو اثر خودم را روی شب و روز می‌گذارم. من سلام خودم را به هر شب و روزی می‌سپارم تا قیامت تا هر وقتی که من نباشم.‌

انسان باید در زمان تصرف کند و اثر بگذارد؛ نام نیک از خود بجا بگذارد. می‌فرماید: زمان و شب و روز از تو می‌گیرند و می‌کاهند تو‌ هم از آنها حق و سهمت را بگیر و اثرت را بگذار. روایت است شخصی که دو روزش مساوی باشد مغمون است و ضرر کرده. هر روزت باید بهتر از دیروز باشد. یک اتفاقی رقم بزنید که دیروز نبوده است. بنشینید برنامه‌ریزی کنید اینها مسائل بسیار مهمی است.

 

چرا از مرگ غافل می‌شویم؟

یکی دیگر از موانع مرگ‌اندیشی غفلت‌ها هستند. انسان از یاد مرگ غافل می‌شود. یک دلیل فنی دارد که اگر به آن توجه کنیم، تنظیمات خود را تغییر می‌دهیم و آن این است که ما در دنیا هستیم. دنیا از لغت «دنو» یا «دنی» است. «دنو» یعنی نزدیکتر، «دنی» یعنی پست‌تر. چون این دنیای مادی و خاکی است ماده نسبت به معنا پست‌تر است به آن دنی می‌گویند. یا دنیا از «دنو» هست یعنی نزدیکتر، نزدیکتر به اعتبار از اُخری. اُخری یعنی عالم دیگر، عالم آخرت. حالا اینکه عالم دنیا نزدیکتر هست یا آخرت؟ ظاهرش این است که دنیا نزدیکتر است. چراکه دیدنی، شنیدنی، حس‌کردنی، خوردنی و چشیدنی است. ما هم اسیر حواس پنجگانهمان هستیم. چیزی که سریع با آن درگیر می‌شویم، چیزی هست که حس می‌کنیم. آنچه را که می‌بینیم، زود ما را مشغول می‌کند. ما همیشه مشغول شنیدنی‌ها، خوردنی‌ها و چشیدنی‌ها هستیم. این به فهم و حس ما نزدیکتر است. این را دنیا می‌گویند.

از آنجا که محسوسات ما مادی است، برای ما قابل درک‌تر است. لذا ما درگیر دنیا می‌شویم. وقتی درگیر دنیا شدیم، از اُخری و حقیقت اصلی غافل می‌شویم. چون آن عالَم، عالم غیب است. دیدنی، شنیدنی و چشیدنی نیست. با هیچ‌کدام از حواس ما قابل درک نیست. ایمان به خدا و ملائکه، ایمان به مرگ، معاد و برزخ ورای محسوسات ماست. ما باید با کمک عقل و شرع از این حواس عبور کنیم تا معنویات را بفهمیم، لذا در دنیا غافل می‌شویم و اسیر گرسنگی و تشنگی هستیم.

 

ماه رمضان و نجات از غفلت

اولیای خدا بر نفس و مادیات خود غلبه می‌کنند. وقتی انسان قوای جسمانی خود را تحت کنترل درآورد، قوای روحانی، معنوی و عقلا‌‌نی او شکوفا می‌شود.

روزه ماه رمضان قوای جسمانی انسان را کنترل می‌کند، کمی ضعیف می‌کند. در ضعف قوای جسمانی و غفلت از جسم و مادیات، معنویات انسان شکوفا می‌شود. ما خیلی به مادیات مشغول هستیم. ماه رمضان مادیات را کنترل می‌کند. می‌گوید فقط در این زمانهای خاص غذا بخورید، روزه بگیرید، گرسنگی بکشید، تشنگی معقول مشروع به شما می‌دهد و جسم شما یک ماه کنترل می‌شود، روح آزاد می‌شود. لذا نماز و روزه، اعمال خیر و یاد مرگ انسان را از غفلت نجات می‌دهد.

توجه به معنویات و عبور از محسوسات یا انتقال از محسوسات به معقولات، یعنی چیزهایی که قابل حس هستند، باعث زنده شدن یاد مرگ میشود. یعنی مثلاً به قبرستان بروید و یاد مرگ را از طریق این محسوس در وجود خودتان زنده کنید. گرسنگی بکش، این محسوس است. بعد بلافاصله پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند: «وَاذکُروا بِجوعِکُم وعَطَشِکُم فیهِ جوعَ یَومِ القِیامَةِ وعَطَشَهُ»[6]؛ با گرسنگی و تشنگی خود در این ماه، گرسنگی و تشنگیِ روز قیامت را یاد کنید. سریع حضرت کد و جهت می‌دهند. یعنی وقتی گرسنگی و تشنگی کشیدید شروع نکنید حرف بی‌ربط بزنید، آن را خراب نکنید، از محسوس به معقول بروید و به قیامت و معنویات برسید. «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ...»[7]. این باعث یقین به آخرت می‌شود.

 

لزوم ایمان عمیق و توجه به جزئیات

یکی دیگر از موانع مرگ‌اندیشی این است که ما ایمان کلی به مرگ، برزخ، قیامت و... داریم، ولی به طور دقیق و جزئی بررسی نکرده‌ایم. خیلی حرف‌ها به صورت کلی روی انسان اثر نمی‌کند و باید جزئی‌تر بررسی شود، کالبد شکافی کند وقتی حقیقت را فهمید، آن را جدی می‌گیرد. لذا خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا...»[8]؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ایمان بیاورید. می‌گویند ما که ایمان آورده‌ایم دیگر چرا دوباره ایمان بیاوریم؟ می‌فرماید شما به طور کلی ایمان آورده‌اید، حال دقیق‌تر ایمان بیاورید. موشکافانه بررسی کنید.‌ می‌گویند ما می‌دانیم مرگ حق است. در زیارت آل یاسین میخوانیم: «وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَأَنَّ ناکِراً وَنَکِیراً حَقٌّ»، ما قبول داریم. ولی می‌فرماید این کلی هست، باید بیشتر بررسی کنید.‌

مثلاً در مورد شب اول قبر وقتی بیشتر بررسی کنید، آن را جدی می‌گیرید.‌ یا در مورد مرگ، یک مقدار آن را بررسی کنید. سکرات موت را بررسی کنید. کیفیت جان دادن مؤمن، کیفیت جان دادن منافق را بررسی کنید، آنگاه آن را جدی می‌گیرید و حالتان عوض می‌شود‌. آخر آیه می‌فرماید: «...وَالْیَوْم وَالْیَوْمِ الْآخِر فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًاِ»[9]؛ اگر ایمان به قیامت و سرای دیگر نداشته باشید یک گمراهی دور و دراز پیدا می‌کنید و معلوم نیست، هدایت شوید. کسی که به مرگ و قیامت ایمان عمیق پیدا نکند، رفتارهایش درست نمی‌شود.

اگر به خیلی از چیزهای دیگر ایمان پیدا کنید به این چیزها هم باید ایمان عمیق پیدا کنید. توجه به جزئیات مسأله مهمی است.

در این چند سال در برنامه‌های زندگی پس از زندگی، وقتی به حرف‌های کسانی که تجربه نزدیک به مرگ داشته‌اند گوش می‌دهید می‌بینید که یک باور عمیقی پیدا کرده‌اند. همه‌ آنها می‌گویند ما قبلاً از مرگ یک تصور دیگری داشتیم؛ حالا دیگر مراقب و مواظب‌اند. چیزهایی به او نشان داده‌اند که مثلاً وقتی آن حرف را زدی چه غوغایی به پا کرد، چه غل و زنجیری به پایت انداخت! یا آن یک نگاه چه آتشی برایت درست کرد! او اینها را حس کرده حالا که برگشته دیگر مراقب است و وقتی می‌خواهد یک حرفی بزند یادش می‌آید.

نمی‌خواهم بگویم خوشا به حال اینها که رفته‌اند و این صحنه‌ها را دیدند. باور کنید دنیا اینقدر دنی و دنو است که همین آدم‌ها را هم غافل می‌کند. جدی بگیریم، مطالعه کنیم و آن را بررسی کنیم. دنیا شلوغ است و ما را با خودش می‌برد؛ صبح، ظهر و شب می‌گذرد، کار و زندگی و همه اینها ما را با خودش می‌برد. یک زمانی بگذارید و به قبرستان بروید؛ یک خلوت‌هایی برای خودتان سر سجاده نماز داشته باشید. از مرگ و قیامت یاد کنید.

 

اعتماد کاذب

یکی دیگر از چیزهایی که جلوی مرگ‌اندیشی ما (مخصوصاً متدین‌ها، مسجدی‌ها، هیأتی و امام حسینی‌ها) را می‌گیرد که خیلی نگران مرگ نباشیم و از پیامبر خدا و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم جلو بزنیم، اعتماد کاذب است.

شخصی گفته بود من از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم شجاع‌تر هستم! حضرت از خداوند متعال می‌ترسد ولی من از خدا هم نمی‌ترسم! وقتی آیات عذاب و قیامت را برای پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواندند بدنشان به شدت می‌لرزید و اشک می‌ریختند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در نخلستان‌های مدینه از خوف خداوند متعال از حال می‌رفتند! آنوقت ما می‌گوییم: «تمام غرق گناهیم و یک حسین(علیه‌السلام) داریم». دیگر روی این حرف‌ها فکر هم نمی‌کنیم و می‌گوییم وقتی امام حسین(علیه السلام) هست، کار دیگر درست است؛ فلان داستان، خاطره، خواب و مکاشفه هم از فلان شخصیت بزرگوار نقل کرده‌اند که همه چیز حل است. بعد می‌گوییم ما بالاخره برای امام حسین(علیه‌السلام) اینقدر گریه کردیم، گناهانمان بخشیده شده و کارمان درست است. هست ولی اینطور نیست.

 

شفاعت نظام‌مند

مغفرت و شفاعت یک نظامی دارد. بعضی‌ها فکر می‌کنند امام‌ حسین(علیه‌السلام) آمده‌ تا دم و دستگاه خداوند متعال را بهم بریزد. مثلاً خداوند متعال گفته اگر فلان گناه را انجام دهید، نمی‌آمرزم ولی امام حسین(علیه‌السلام) گفته من همه را به بهشت می‌برم. اینجور تصور می‌شود و به تصویر کشیده می‌شود.

در زمان آیت الله عظمی بروجردی(رحمه‌الله‌علیه) عده ای در روز عاشورا قمه می‌زدند. آقا گفته بودند شما مگر مقلد من نیستید؟! من جایز نمی‌دانم، یکی آنها به آقای بروجردی پیغام داده بود که ما از 365 روز سال 364 روز آن مقلد شما هستیم و یک روز مقلد امام حسین(علیه‌السلام) و برای امام حسین(علیه‌السلام) هر کاری بخواهیم می‌کنیم. این یعنی امام حسین(علیه‌السلام) آمده دستگاه خداوند متعال را بهم بزند.

هیچ چیز خارج از فقه نیست، چیزی که جایز است یا نیست در فقه هست و فقه ما از اهل بیت(علیهم‌السلام) است. امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «یا جابرُ، بَلِّغْ شِیعَتی عَنّی السَّلامَ، و أعْلِمهُم أنَّهُ لا قَرابَةَ بَیْنَنا و بَینَ اللّه ِ عزّ و جلّ، و لا یُتَقرَّبُ إلَیهِ إلاّ بالطَّاعةِ لَهُ»[10]؛ به شیعیان من سلام برسان و به آنها اعلام کن قرابتی بین ما و خداوند متعال وجود ندارد و کسی به خداوند متعال نزدیک نمی‌شود مگر با اطاعت از خداوند متعال و با عمل. «یا جابرُ! مَن أطاعَ اللّه َ و أحَبَّنا فهُو ولیُّنا»[11]؛ هر کس از خدا اطاعت کرد و ما را دوست داشت یعنی هر دو را با هم داشت، او از موالیان و در دستگاه ماست و می‌توانیم او را شفاعت کنیم. «و مَن عَصی اللّه َ لَم یَنْفَعْهُ حُبُّنا»[12]؛ و هر کس اهل عصیان می‌شود حب ما نفعی به او ندارد. امام می‌فرماید: کسی که از ایمان خارج می‌شود و آن را ترک می‌کند به این معنا که عملش عمل فاسدی است، مَحبت اهل بیت دیگر نفعی برای او ندارد. اگر امام اینگونه نفرموده بود من جرأت نمی‌کردم اینطور بگویم. یعنی چه؟ آیا هر شب روضه امام حسین(علیه‌السلام) و مناجات و درب خانه‌ اهل بیت آمده‌ایم، فایده‌ای ندارد؟ اتفاقاً خیلی فایده دارد! البته اگر کسی گمان کند، می‌تواند عیاشی کند، دزدی کند، هر جنایت و خیانتی را مرتکب شود ولی یک روضه بخواند و گناهش درست شود این اشتباه است. اگر کسی گمان می‌کند، همین که مَحبّت اهل بیت را داشته باشد کفایت میکند و این مَحبت کنار هر عمل فاسد، ناصالح، گناه و عصیان قرار است او را نجات دهد، این اشتباه است.

 

به اعمال خود غره نشویم/ محبت اهل بیت برای اصلاح اعمال

ما از مَحبت اهلبیت باید برای اصلاح اعمال خود استفاده کنیم. نمی‌شود یک ماشین آخرین مدل فوق پیشرفته را بردارید و با آن زباله جابه‌جا کنید.

مَحبت اهل بیت را برداشته‌اید و با آن هر گناهی مرتکب می‌شوید و بعد می‌گویید این محبت، آن گناه را پاک می‌کند. ما گناه و خطا می‌کنیم و اگر شرمنده باشیم، سرمان زیر باشد، پشیمان باشیم، شرمنده‌ امام حسین(علیه‌السلام) و اهل بیت باشیم، توبه کنیم و بگوییم خدایا ما را ببخش، ما فریب خوردیم، ما زمین خوردیم، به محبتت ما را ببخش، این یک حرفی است. ولی بعضی‌ها غره شده‌اند به هیئتی بودن، به امام حسینی بودن، به اینکه برای اهل بیت خرج می‌دهند، به هر چیز غره شده‌اند. حضرت می‌فرماید: نفعی برایشان ندارد.

 

ما محب هستیم یا شیعه؟

امام رضا(علیه‌السلام) در جواب کسانی که گفتند ما شیعه‌ شما هستیم. فرمودند: نگویید ما شیعه هستیم، شیعه امیرالمؤمنین، امام حسن و حسین(علیه‌السلام) بودند. سلمان و ابوذر و مقداد و محمد ابن‌ابی‌بکر، شیعه‌ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بودند. «الَّذِینَ لَمْ یُخَالِفُوا شَیْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ، وَ لَمْ یَرْکَبُوا شَیْئاً مِنْ فُنُونِ زَوَاجِرِهِ»[13]؛ هیچ امری از اوامرش را مخالفت نمی‌کردند، هیچ نهی را انجام نمی‌دادند. «فأَمَّا أَنْتُمْ إِذَا قُلْتُمْ إِنَّکُمْ شِیعَتُهُ، وَ أَنْتُمْ فِی أَکْثَرِ أَعْمَالِکُمْ لَهُ مُخَالِفُونَ مُقَصِّرُونَ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْفَرَائِضِ»؛ حضرت می‌فرمایند: شما می‌گویید من شیعه‌ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هستم، در حالی که اکثر اعمال شما با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) مخالفت دارد. در بسیاری از واجبات کوتاهی می‌کنید. «مُتَهَاوِنُونَ بِعَظِیمِ حُقُوقِ إِخْوَانِکُمْ فِی اللَّهِ، وَ تَتَّقُونَ حَیْثُ لَا یَجِبُ التَّقِیَّةُ، وَ تَتْرُکُونَ التَّقِیَّةَ حَیْثُ لَا بُدَّ مِنَ التَّقِیَّة.فَلَوْ قُلْتُمْ إِنَّکُمْ مُوَالُوهُ، وَ مُحِبُّوهُ، وَ الْمُوَالُونَ لِأَوْلِیَائِهِ وَ الْمُعَادُونَ لِأَعْدَائِهِ»[14]؛ سستی و کوتاهی می‌کنید در برابر حق عظیم برادران دینی خودتان درباره آنها در راه خدا، اگر بگویید ما امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را دوست داریم و دوست دوستان امیرالمؤمنین و دشمن دشمن امیرالمؤمنین هستیم. حضرت می‌فرماید: من نمی‌گویم دروغ می‌گویید، بگویید دوست هستیم.

 

درجات دوستی و محبت اهل بیت(علیهم‌السلام)

شیعه یعنی پیرو، پس ما شیعه نیستیم ما محب هستیم. ما سه مرحله پیروی داریم. مرحله اول محبت است. علاقه قلبی به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به خدا و دین. در این مرحله از علاقه به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) غیرشیعه هم شریک هستند، یعنی اهل‌سنت هم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را دوست دارند. گاهی غیرمسلمان‌ها امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را دوست دارند.

در زمان حیات امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) یک شخص جوان یهودی بود، هر روز می‌آمد امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را می‌دید و میرفت. از بس که حضرت را دوست داشت. از شدت علاقه به حضرت، هر روز می‌آمد و به ایشان سلام می‌کرد. البته‌ کسی که اعتقاد به امامت و ولایت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) دارد رتبه و درجه محبتش فرق می‌کند.

یک درجه بالاتر از محبت، مودت است. مودت یعنی اعلان و فریاد زدن این محبت. هزینه دادن برای این محبت. این یک درجه بالاتر است که این را از ما خواسته‌اند: «...لا أَسأَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُربی...»[15]. یک جلوه‌ آن همین مجالس و محافل است؛ محرم، صفر، عید‌ غدیر، جشن‌ها، عزا‌هایی که برای اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌گیریم. یکی از آن جلوه‌ها‌ی مودت برای اهل‌بیت اظهار دوستی نسبت به ایشان است. این سبب بقاء نام و یاد اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم در جامعه و هم وجود خودمان می‌شود. اگر این مجالس و محافل نباشد، این برو و بیا و سر و صدایش نباشد، بعد از یک مدتی این یاد از جامعه رخت برمی‌بندد.

سومین مرحله محبت، ولایت به معنای حکومت است. پذیرش سرپرستی و ولایت آنها و اطاعت از آنها. امام را مفترض‌الطاعه دانستن. این مرحله‌ را شیعه‌ می‌گویند. این آن مرحله است. لذا ما در خیلی از اعمالمان قصور داریم.

 

در عالم برزخ شفاعت نیست

ما محب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستیم. این محبت ما را فریب ندهد و گمان کنیم ما مورد شفاعت قرار می‌گیریم. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاه»[16]؛ کسی که نماز را خفیف و خوار می‌کند، شفاعت ما به او نمی‌رسد. خفت نماز یعنی چه؟ دارند اذان می‌گویند ولی فرد نشسته و نمی‌رود نماز بخواند، این استخفاف نماز است. یکی از آن معانی استخفاف نماز همین است. ما را شفاعت می‌کنند یا نه؟ هر کس به امامت امامی و رسالت رسولی ایمان داشته باشد و از پیرو‌انش باشد در قیامت او را شفاعت‌ می‌کنند. ولی در عالم برزخ از شفاعت خبری نیست. علامه طباطبایی(رضوان‌الله‌تعال‌علیه) می‌فرمایند: در عالم برزخ شفاعت نیست. در عالم برزخ بعضی‌ مورد عنایت قرار می‌گیرند، آن شفاعت نیست یک چیز دیگرست. شفاعت یعنی اینکه انسان را از عذاب نجات دهند، اجازه عبور بدهند که رد شوید و بروید. امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: «والله ما أخاف علیکم إلا البرزخ»[17]؛ به خدا قسم من بر برزخ شما می‌ترسم. برزخ چه زمانیست؟ بعد از مرگ تا قیامت انسان است و اعمالش، آنجا از شفاعت خبری نیست.

 

موانع مرگ اندیشی

مواظب موانع مرگ‌اندیشی باشیم. همین‌طوری نگوییم: امام حسین(علیه‌السلام) ما را نجات‌ می‌دهد. گاهی بعضی از روضه‌خوان‌ها یک حرف‌هایی می‌زنند که خیلی با معارف‌ سازگاری ندارد. خیلی‌هایش درست است. به دادمان می‌رسند، ولی اینکه گمان کنیم دیگر کار ما تمام است و نجات پیدا می‌کنیم پس ترسی از مرگ نداریم، درست نیست. این یعنی مرگ‌اندیش نیستیم. یاد مرگ در زندگی ما جایی ندارد. این اشتباه بزرگ است. چون شرط نجات و شرط شفاعت، ایمان است‌.

در روایت می‌فرمایند: وقتی انسان مؤمن گناه کبیره مرتکب می‌شود، در آن لحظه‌ ایمان‌ از او گرفته می‌شود. آن موقع ایمان ندارد، از دایره ولایت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) خارج شده است. دقت می‌کنید؟! از دایره ولایت خارج شده است! بعد می‌فرمایند: اگر بعد از گناه‌ پشیمان شد. این پشیمانی باعث می‌شود ایمان‌ به او برگردد. اگر عزم کرد و توبه کرد گناه‌ او بخشیده می‌شود.

اگر توبه نکرد و به یک گناه عادت کرد. گناه می‌کند، بعد ناراحت می‌شود، ولی اگر دوباره پیش‌ آید باز هم انجام می‌دهد، ولی ناراحت است. این ناراحتی باعث می‌شود ایمانش به او برگردد، ولی گناهش‌ بخشیده نمی‌شود. این پشیمانی باعث می‌شود، در قیامت مورد شفاعت قرار گیرد. ولی اگر خدایی نکرده کسی در هنگام ارتکاب گناه کبیره قبض روح شد در حال بی‌ایمانی و کفر از دنیا رفته است. خیلی کارش سخت است.

 

سختی سؤال شب اول قبر

عارف بالله مرحوم حسنعلی نخودکی اصفهانی از پنج سالگی نماز شب می‌خواند. انسان عجیبی بود‌. کسی می‌آمد محضر ایشان که بیماری داشت در شهر دیگر، ایشان یک قندی بر‍می‌داشتند، دعا می‌کردند می‌گفتند بخور. می‌گفتند مریض من در شهر دیگر است، می‌گفتند بخور. او می‌خورد بیمار مورد نظر در شهر دیگر شفا پیدا می‌کرد. این از کرامات‌ معمولی ایشان بود. ایشان نام امام حسین(علیه‌السلام) را می‌شنید، منقلب می‌شد و گریه می‌کرد. بعد از رحلتش، یکی از شاگردانش ایشان را در خواب می‌بیند. از احوالات ایشان می‌پرسد. می‌گوید وقتی مرا در قبر گذاشتند نکیر و منکر آمدند. ترس همه‌ وجود من را گرفت. شب اول قبر و سؤال نکیر و منکر خیلی جدی‌ است. اولیاء و بزرگان الهی با اینکه اهل نجات بودند، در احوالات‌شان است شب‌ اول قبر سخت است.

حضرت امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) کسی که در میان تمامی عرفا و فقها در عصر غیبت همتایی نداشتند؛ مرحوم حاج احمد آقا امام را در عالم رؤیا می‌بینند، از ایشان می‌پرسد چه خبر؟ امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) می‌فرمایند: حتی از من سؤال کردند این دست‌هایی که تکان می‌د‍ادی برای چه تکان می‌دادی؟ از ما می‌پرسند هیئت برای چه می‌آمدید؟ برای خودنمایی می‌آمدید یا برای امام حسین(علیه‌السلام)؟ گریه‌هایی که می‌کردید برای امام حسین(علیه‌السلام) بود؟ قدم‌هایی که برمی‌داشتید برای امام حسین(علیه‌السلام) بود؟ نمازی که می‌خواندید برای چه بود؟ پرونده جوانی‌مان را باز می‌کنند که این جوانی، این سی سال عمر را در چه راهی صرف کردید؟ «وَ قَدْ أَفْنَیْتُ فِی التَّسویفِ و الآمالِ عُمرِی وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنک»[18].

امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) می‌گویند: نکیر و منکر وقتی آمدند وحشتی به من دست داد، از توحید و نبوت سؤال پرسیدند و من جواب دادم. توجه کنید! امام کسی است که در زندگی‌، در این عالم مادی و در امورات معنوی تصرف می‌کرد.

 

عمل خیری که نجات دهنده است/عمل صالحی که نفعی ندارد

امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: عمل صالح، اطاعت و محبت ما را داشته باشید، آن موقع نجات پیدا می‌کنید. وگرنه، اگر عملی انجام دهید محبت ما، هیچ نفعی برای شما نخواهد داشت.

آیت‌الله نخودکی می‌گویند من جواب دادم. گفتند: امام اولت؟ گفتم: علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السلام)، امام دوم؟ گفتم. پرسیدند، امام سومت کیست؟ گفتم: اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) چون در دنیا تا نام امام حسین(علیه‌السلام) می‌آمد گریه‌ام می‌گرفت، اینجا هم گریه کردم. یکی از چیزهایی که در آخرت خیلی به درد آدم می‌خورد، عمل خیری است که در دنیا به آن عادت داشتید. آیت‌الله نخودکی به نام امام حسین(علیه‌السلام) حساس بود پس گریه می‌کند. از گریه من این دو ملک نکیر و منکر هم گریه کردند. یکی از آنها گفت: ایشان را آزادش کنید، چون کارش با امام حسین(علیه‌السلام) است. نیازی به سؤال نیست. عمل صالح، اطاعت و حب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، این‌گونه می‌شود.

 

هنگام قبض روح مؤمن

امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: عزرائیل سراغ مؤمن در حال مرگ می‌آید. محتضر همه چیز را دارد از دست می‌دهد، دچار حسرت لحظه مرگ است، عمرش تمام شده، خانه، زندگی‌، اهلش و عمرش به دنیا نیست. مؤمن اهل ایمان است، اهل ولایت اهل بیت(علیهم‌السلام) است، اهل گناه کبیره نیست، اگر هم انجام داده توبه کرده است.

عزرائیل به او می‌گوید: من از پدر برای تو مهربان‌تر هستم. چشمت را باز کن. چشم باز می‌کند، می‌بیند یکی‌یکی دور بسترش ایستاده‌اند، رسول مکرم اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آمدند، بی‌بی دو عالم(علیها‌السلام)، امام حسن(علیه‌السلام)، امام حسین(علیه‌السلام)، آمدند، همه یکی یکی دور بسترش قرار گرفتند تا اینکه همه امامان یکی‌یکی آمدند. عزرائیل می‌گوید اینها همراه تو هستند، نترس، نگران نباش، این مؤمن، مشتاق مُردن می‌شود. پس رضایت می‌دهد به مرگ، هول و ترس او برطرف می‌شود. هیچ چیز برایش زیباتر از جان دادن نیست، تسلیم می‌شود، جانش را می‌گیرند و می‌روند.

 

متوسل به شفاعت اباعبدالله/سوار بر کشتی نجات امام حسین

شب جمعه، شب اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) است. به ما گفتند که امام حسین(علیه‌السلام) کشتی نجات است، مثل کشتی حضرت نوح(علیه‌السلام) است، همه را سوار کرده است. یا اباعبدالله، در کشتی حضرت نوح(علیه‌السلام)، غیر از آن انسان‌های مؤمن خوب، حیوانات بودند که سوار شدند، ما را جزو آنها حساب کن. من خودم را می‌گویم، من را جزو آنها حساب کن. بلکه کنار این خوبانی که در این کشتی قرار گرفتند من هم آدم شوم. می‌گویند: سگ اصحاب کهف روزی چند، پی نیکان گرفت و مردم شد.

یا اباعبدالله، ما که از خودمان خبر داریم، شما هم که از ما خبر دارید، دست ما را بگیرید. چهار دهه از عمرم گذشت، محاسنم دارد سفید می‌شود، نگاه می‌کنم می‌بینم هنوز آدم شما نشدم، هنوز به درد نمی‌خورم، هنوز نفسم بر من غلبه دارد، مگر اینکه شما به داد ما برسید.

شما آدم‌هایی که بی‌ایمان بودند را اهل ایمان کردید و خریدید. شما حُر را حُر کردید، حر کاری کرد گفتید: «‌ثَکِلَتْکَ أمّک» بعد شما کاری کردید که آمد پای رکاب شما. فرمود: «أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً»[19]؛ شما کاری کردید که آدم‌های جهنمی از میان جهنم آمدند پای رکاب شما. ما را هدایت کنید، دست ما را بگیرید. ما را از این همه بدبختی نجات بدهید. هر روز در هوای نفس خود گیر افتادیم. ما را قوی کنید که ما با یک گناه، زمین‌گیر نشویم، آلوده نشویم، خراب نکنیم. شاید بگویید رایگان به کسی نمی‌دهیم. بله رایگان نخواستیم، ما داریم التماس می‌کنیم، ما آبرو گذاشتیم.

السلام علیک یا اباعبدالله، و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم؛


[1]. نهج‌البلاغه، خطبه 149.

[2]. نهج‌البلاغه، نامه 31.

[3]. نهج‌البلاغه، حکمت 64.

[4]. نهج‌البلاغه، حکمت 74.

[5]. غررالحکم، 3705.

[6]. بحارالانوار، ج 93، ص 356.

[7]. سوره بقره، آیه 3.

[8]. سوره نساء، آیه 136.

[9]. همان.

[10]. الأمالی للطوسی: 582/296.

[11]. همان.

[12]. همان.

[13]. بحارالأنوار 65/ 157.

[14]. همان.

[15]. سوره شوری، آیه 23.

[16]. وسائل‌الشیعة، ج ۴، ص ۲۶.

[17]. بحارالأنوار ج ٦ - الصفحة ٢١٤.

[18]. فرازی از مناجات شعبانیه.

[19]. الأمالی الشیخ الصدوق، ج 1، ص 218.