مظاهر دنیا و مراحل حیات انسان
مظاهر دنیا و مراحل حیات انسان
مظاهر دنیا و مراحل حیات انسان
حجتالاسلام مروستیزاده: یکی از بهترین ابزارهای در اختیار شیطان که برای فریب انسان استفاده میکند، همین حیات دنیاست. برای اینکه بدانیم، شیطان چگونه حیات دنیا را برای ما زیبا جلوه میدهد، باید حیات دنیا و حقیقت دنیایی که در آن زندگی میکنیم را بشناسیم // تفاخر هرچند پشتوانه حقیقی داشته باشد، ناپسند است // حقیقت ملکوتی حیات دنیا، همان جهنم است. همه افراد وارد جهنم میشوند چراکه همه افراد وارد دنیا شدند. انسانها به همان مقدار که در مراحل حیات و توقفگاههای دنیا معطل شدند، به دنیا علاقهمند شدند، پایشان لغزیده، دلشان گیر کرد، به همان مقدار در جهنم معطل میشوند // شیطان برای همه اقشار و اصناف و همه سنین برنامه دارد که حیات دنیا را زیبا جلوه دهد و آنها را در این منزلگاهها متوقف کند. گاهی جوانان حزباللهی، هیئتی و مذهبی هم دنبال زینت یا تفاخر هستند. مراحل دنیا اقتضای هر سن است، منتها نباید در آن مراحل متوقف شویم.
شناسنامه:
عنوان: بفرمایید مهمانی خدا
موضوع: آخرین فراخوان شیطان
زمان: دوشنبه 21 فروردین 1402، نوزدهمین شب از مراسم ویژه ماه رمضان
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
ضرورت شناخت ماهیت دنیا// آیهای که باید آن را قاب کرد
شبهای گذشته به یکی از سنتهای دیرین شیطان که تا امروز نیز ادامه دارد و فقط صورتهای آن تغییر کرده؛ یعنی سنت تزیین و تسویل پرداختیم. شیطان، دنیا را زینت و زشتیها را زیبا و باطل را حق جلوه میدهد و بسیار هم در این کار علم، مهارت و تجربه دارد.
یکی از مواردی که در ذهن و چشم انسان، زیبا جلوه میکند، حیات دنیاست. یکی از بهترین ابزارهای در اختیار شیطان که برای فریب انسان استفاده میکند، همین حیات دنیاست. برای اینکه بدانیم، شیطان چگونه حیات دنیا را برای ما زیبا جلوه میدهد، باید حیات دنیا و حقیقت دنیایی که در آن زندگی میکنیم را بشناسیم. بحث مفصلی است. ولی خداوند متعال خیلی مختصر و مفید، حیات دنیا را در سوره مبارکه حدید توضیح داده است. سوره حدید از آن سورههایی است که فرمودهاند آن را هر شب بخوانید. این آیه از غُرَر آیات سوره حدید است. (بنده خواهش دارم که عزیزان حتماً به سوره حدید مراجعه کنند و این آیه را بخوانند و حفظ کنند، بنویسند و داخل خانه بزنند هر روز به آن نگاه کنند و در آن تأمل کنند. واقعاً مهم است. ما هر روز با دنیا و مظاهر آن سروکار داریم، اساساً داریم در دنیا زندگی میکنیم؛ اگر دنیا و ماهیت حیات دنیا را خوب نشناسیم، حتماً به مشکل برمیخوریم.)
تعریف دقیق، مختصر و مفید از حیات دنیا
آن آیه مهم این است: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ»[1]. خداوند متعال در همین چند کلمه همه این دنیایی که ما هر روز با آن سر و کار داریم را خلاصه کرده است.
حیات دنیا پنج چیز است؛ «أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»؛ زندگی دنیا خلاصه در: لعب، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر است. («اَنَّمَا» حصر است) یعنی بدانید، فقط و فقط و فقط دنیا همین است و چیزی جز این نیست. فکر نکنید، یکگوشه از دنیا یک جلوه دیگری از دنیا را میتوانید پیدا کنید، بگویید حال به دنبال آن جلوه برویم. خیر، خدایی که خالق این دنیاست به ما دارد خبر میدهد: این دنیایی که دارید برایش دست و پا میزنید، همین پنج چیز است، چیز دیگری ندارد.
تفاوت لهو و لعب
«لعب» در تفسیر، فرمودهاند بازی قاعدهمند؛ چون لهو و لعب هر دو به بازی تعبیر شده است؛ اما تفاوتی بین لعب و لهو وجود دارد. لعب، یعنی بازیهای قاعدهمند، بازیهایی که قانونی دارد، افراد چینش میشوند. برد و باخت و آغاز و پایانی دارد، مثل اَلکدولک. تعبیر علامه طباطبایی(رحمتاللهعلیه) همین الکدولک است. یا گرگمبههوا، یا قایم باشک، یا امروزیتر آن، پیاس و بازیهایی از این قبیل که یک قاعدهای بر بازی حاکم است؛ این لعب است.
«لهو» نیز بازی است، اما بازی قاعدهمند نیست. یک بازی بر اساس مشتَهیات نفسانی است؛ یعنی بر اساس اشتهای نفس، بر اساس آنچه دلم میخواهد و دلم به آن تمایل دارد، آن بازیها شکل میگیرد. اینها نیز بازی است ولی برد و باخت ندارد. مثلاً اگر دیده باشید بچهها در مهمانیها فوتبال بازی میکنند، یک دفعه یکی میگوید: بچهها این بازی بس است، حالا برویم قایمباشکبازی کنیم، همه میروند و این بازی را میکنند. بعد یکی تبلت میآورد، همگی این بازی را انجام میدهند؛ یعنی خیلی دلشان اینجا گیر نیست فقط میخواهند سرگرم باشند و وقت بگذرانند. در لهو، دل انسان گیر میافتد. دل، شما را به سمت آن بازی میکشد، قلب، کشش پیدا میکند. نفس، شما را امر میکند که همینجا بایست. اینها چه بازیهایی است؟ مثلاً کفتربازی و... حتی خیلی از دوردورهای مجازی نیز لهو است؛ از این صفحه به آن صفحه، از این کانال به آن کانال، از این پیج به آن پیج؛ چشمچرانیهای مجازی نیز لهو است.
مفهوم و مصادیق زینت
«أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ»، زیبا جلوه دادن یک شئ یا پر کردن خلأ یا مشکلی که در یک شئ وجود دارد، زینت است. مثلاً آرایش کردن یک نوع زینت است، استفاده از جواهرآلات برای خانمها یا حتی برای آقایان و پوشیدن لباسهای زیبا و خوشپوش زینت محسوب میشود یا استفاده از بعضی از وسایل خاص مثلاً یک گوشی خاص دست بگیری یا فرض کنید که یک کار خاص برای خانهات انجام دهی که خیلی زیباتر جلوه کند. مثال و مصداقهای «زینَةٌ» فراوان است؛ مثل مدلهای عجیب و غریب، تاتو کردن، کاشت ناخن و… از زینتهای حرام بگیرید تا زینتهای حلال ...
شیطان کارش را خوب بلد است// کاشت ناخن قطعاً حرام است
مستحضرید بعضی از اینها حرام است. الآن دیگر مراجع صرفاً به علت غسل و وضو، کاشت ناخن را حرام اعلام نمیکنند، کلاً این کار حرام است و آن پولی هم که ناخنکار از این راه به دست میآورد، حرام است و دارد در مقابل فعل حرام پول میگیرد. حال بماند آن مشکلات خاصی که بعد پیش میآید؛ اشکال در غسل، وضو و ارتباطاتی که با همسرانشان دارند که اینها بعداً در نطفه نیز تأثیر میگذارد و... شیطان کارش را خوب بلد است.
معنای تفاخر
«أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ». تفاخر؛ یعنی فخرفروشی، به عبارتی خواسته باشی سری در سرها در بیاوری. به طرف مقابل بفهمانی که من این را دارم، تو نداری؛ به علمت تفاخر کنی، به مال و مقام و منصبت تفاخر کنی، به تواناییها، مهارتها و قدرتت تفاخر کنی، اینها همه تفاخر است. «وَ تَفاخُرٌ بَینَکُم»؛ او بهخاطر علمش به تو فخر بفروشد، تو به او بهخاطر ثروتت به او فخر بفروشی و...
رتبه بالا در تکاثر و ثروتاندوزی
«وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»، تکاثر؛ یعنی جمع کردن، کثرتاندوزی، ثروتاندوزی، یعنی یک خانه برایت کافی نباشد، یک خانه را تبدیل کنی به دو تا و سه تا، یک زمین دیگر هم بگیری، یک باغ هم در منطقه خوش آبوهوا بخری، آن پول را تبدیل به دلار و سکه کنی یا سکه و مال جمع کنی، پولی خرج نکنی، صدقه ندهی، انفاق نکنی، خرج امام حسین(علیهالسلام) نکنی، جمع کن، جمع کن، جمع کن… این میشود تکاثر که در برخی شهرها، خیلی شاهدش هستیم یا اقلاً در نسل قبل خیلی پایبندی به این تکاثر وجود داشت که امروز ثمراتش را در نسلهای جدید میبینیم؛ یعنی سه، چهار نسل پول جمع کردند، زمین و طلا و سکه خریدند، حال ناگهان این پولها به دست نسلی افتاده که مشغول بریز و بپاش، خرید ماشینها و خانههای آنچنانی هستند.
تبیین مظاهر دنیا و مراحل حیات انسان در تفسیر المیزان
همه دنیا فقط و فقط شامل همین پنج چیز است: لعب، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر. علّامه طباطبایی(رحمتالله علیه) ذیل همین آیه، یک نقل قول از شیخ بهایی(رحمتاللهعلیه) در تفسیر المیزان دارند که این حرف بسیار دلربا و شنیدنی است. علامه هم کسی نیستند که از فرد دیگری نقل قول کنند. اگر نگاهی به المیزان بیندازید، میبینید که ایشان فقط در جایی از کسی نقل قول آوردهاند که بخواهند آن را رد کنند. اما این نقلقول که عرض میکنم را علامه آوردهاند که بگویند این حرف خیلی خاص و دلنشین است. شیخ بهایی(رحمتاللهعلیه) میفرمایند: این پنج مظهر که خداوند متعال در قرآن، آنها را لازمه حیات در دنیا ذکر کرده، در واقع پنج مرحله از حیات انسان است. یعنی کودک هفت، هشت ساله به دنبال لعب و بازیهای قاعدهمند برای پر کردن اوقات فراغتش است، بزرگتر که میشود و به بلوغ میرسد به دنبال لهو میافتد، کمکم مشتهیات نفسانی بر او غالب میشود، جوانتر که میشود، در سنین 24 و 25 دیگر میخواهد ازدواج کند، عروس خانم یا آقا داماد شود، به فکر زینت میافتد. کودکی که تا دیروز یادش نبود چه پوشیده و از این سو به آن سو میدوید، الآن دیگر نباید خط اتوی شلوار آقا و خط اتوی روسری خانم به هم بخورد، دیگر باید لباسهایش با هم ست باشد، حالا دیگر پوشاکش باید از فلان برند باشد، اینها مقتضیات این سن است.
نمونههایی از تفاخر
«وَ تَفاخُرٌ» کمکم به دهه سی که میرسد، دیگر خیلی برایش مهم نیست که حالا چه پوشیده، چه کرده و... وارد فازی میشود که مچ بقیه را بخواباند، من با معدل بیست دکترا گرفتم، ما یک خانه چهارصد متری سه طبقه ساختیم و... همه چیز هم مادی نیست. خیلی از ما آخوندها و اهل علم هم اهل تفاخریم. حاج آقا قرائتی یک مثال میزدند. کتاب «داستان راستان» یک کتاب داستان خیلی ساده است که شهید مطهری آن را تألیف کردند. قصههای این کتاب برگرفته از کتاب «مستدرک الوسائل» است که یک کتاب عربی روایی و علمی سنگین است. بعضی آقایان از داستان راستان قصه میخوانند و وقتی روی منبر مینشینند، میگویند: در مستدرک الوسائل آمده است که ...! خب، بگو در داستان راستان آمده، چرا کلاس میگذاری، چرا تفاخر میکنی؟ مثلاً آیا اگر بگویی که این قصه از مستدرک است، تأثیرش در ذهن مخاطب بیشتر میشود؟ اتفاقاً مخاطب اسم داستان راستان را میشناسد و میگوید بله، همان کتابی که خودم هم خواندم.
یا بعضی از دانشجوها از بعضی الفاظ انگلیسی استفاده میکنند. اینقدر ایسم، ایسم میکنند که حال آدم بد میشود، مثلاً میگویند: نه، آنچه شما گفتید آخرش به لیبرالیسم میخورد! لیبرالیسم در مقابل سوسیالیسم! چند ایسم حفظ کرده و هر جا میرود آن را میگوید. یا فکر میکند که اگر از بعضی کلمات عجیب غریب استفاده کند، باکلاس است، حالا چه انگلیسی، چه عربی، چه فرانسوی و... تفاخر نکن، ساده باش، به عبارتی خاکی باش، دنیا ارزشش را ندارد.
تفاخر هرچند پشتوانه حقیقی داشته باشد، ناپسند است
بعضی از والدین اسامی عجیب و غریب روی فرزندانشان میگذارند تا همه بگویند این چه انسان فرهیختهای است، ما تا حالا چنین اسمی را نشنیده بودیم! بعد وقتی میهمان برای این خانواده میآید، مادر اسم بچه را طور خاصی صدا میزند و میگوید برو آن بشقابهای فرانسوی که بابا از دبی خریده را برای مهمان بیاور؛ تفاخر! شاید حتی آن بشقابها را از دستفروش وانتی خریده باشد ولی تفاخر میکند. جلوی بقیه میگوید: برویم از مزون فلان، لباسهایمان را تحویل بگیریم!
تفاخر دارد ما را بیچاره میکند، تفاخری که معلوم نیست پشتوانه حقیقی دارد یا ندارد. برخی راست میگویند ولی مدام آن را بر سرت میکوبند، برخی هم از اساس دروغ میگویند و اصلاً چنین چیزی نیست. یک جنس معمولی خریده و برچسب اورجینال روی آن زده و تفاخر میکند. این ویژگی دهه سی سالگی است، سنی که در آن همه کمکم بارشان را جمع میکنند و بالاخره دیگر درآمدشان افزایش پیدا کرده، قراردادیها رسمی شدهاند و... سپس در سنین ۵۰ تا ۶۰ سالگی به تکاثر میافتند. همان پسری که در 30-40 سالگی سفره با ده مدل خورشت و صد مدل سالاد و کریستالهای آنچنانی میانداخت، دیگر سفره نمیاندازد، چراکه فهمیده باید پولش را جمع کند و مثلاً زمین بخرد، الان همه کارشناس اقتصادیاند. خودمان داریم دست در دست هم میدهیم به مهر و پدر اقتصاد مملکت را همگام با مسئولین درمیآوریم! یک مقدار که طلا بالا میرود همه هجوم میآوریم و طلا میخریم و دوباره طلا بالا میرود و ارزش ریال پایین میآید، بعد خوشحالیم و میگوییم: طلا بالا رفت خدا را شکر که طلا خریدیم. متوجه نیستیم به اندازه همه طلاهایی که خریدیم باید برویم مرغ، تخم مرغ و کالاهای اساسی را چند برابر بخریم.
تلاش شیطان در پنج مرحله حیات دنیا
این پنج مرحله حیات دنیاست. شیطان در این پنج مرحله تلاش میکند تا دنیا را زینت بدهد. خیلی هم کارش را دقیق انجام میدهد. زمانی بازیهای بچهگانه پنج شش مدل بود، دیگر بچهها خسته میشدند، به خانه میآمدند و درسشان را میخواندند و به پدر و مادر کمک میکردند، ولی الان تمامی ندارد. کمپانیهای بزرگ در دنیا عهدهدار سرفصل مهمی در اقتصاد به نام سرگرمی شدهاند: فیلم میسازند، اسباببازی تولید میکنند، بازی طراحی میکنند، بازیهای رایانهای میسازند، به طوری که به سن زینت میرسد و کماکان در فکر لعب خود است؛ یعنی با ریش و سبیل و 40 سال سن، تازه رفته دستگاه خریده که شبها پی اس بازی کند. این فرد الگوی جوانان هم است، در تلویزیون میآید و میگوید: بله، نشسته بودیم با سام و داشتیم پی اس میزدیم. مردی با 50 سال سن، خجالت نمیکشد! هنوز در لعب مانده! بعضی از پیرمردها هنوز در لهو ماندهاند اگر دختری را ببینند دست و پایشان شل می شود. یا خانمی که 60- 70 سال از خدا عمر گرفته، تازه به سمت عملهای زیبایی و کرمهای آبرسان و پمادهای زیبایی میرود، تازه یادش میافتد که زیبایی مهم است، تازه به زینت میرسد.
همه وارد جهنم میشوند!// معطلی و گیر دنیا، معطلی و گیر قیامت
حیات دنیا همین است و حقیقت ملکوتی حیات دنیا همان جهنم است. درباره جهنم میفرماید: «و اِن مِنکُم اِلاّ وارِدُها کانَ علی رَبِّکَ حتماً مَقضیاً»[2]؛ همه شما وارد جهنم میشوید. همه شما یعنی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هم همراه شما وارد جهنم میشوند، یعنی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و فاطمه زهرا(علیهاالسلام) هم وارد جهنم میشوند، آقای بهجت هم وارد جهنم میشود! یعنی چه همه وارد جهنم میشوید؟ چون همه وارد دنیا شدند پس وارد جهنم هم میشوند، اما این وارد شدن، غیر از داخل شدن است، داخل یعنی شما از در این امامزاده تشریف بیاورید داخل، اما یکوقت با هواپیما از آسمان این امامزاده رد میشوید، میگویند وارد محوطه امامزاده شدید، اما داخل نشدید. همه افراد وارد جهنم میشوند چراکه همه افراد وارد دنیا شدند. به همان مقدار که در توقفگاههای دنیا -که پنج مرحله بود- معطل شدند، به دنیا علاقهمند شدند، پایشان لغزیده، دلشان گیر کرد، به همان مقدار در جهنم معطل میشوند. روایت داریم بعضیها روز قیامت مثل رعد از پل صراط و جهنم میگذرند، بعضی مثل کسی که اسب تندرو سوار است رد میشوند، بعضی مثل کسی که میدود رد میشوند، بعضی مثل کسی که پیاده است عبور میکنند، بعضی آویزان میشوند، بعضی داخل جهنم میافتند. چه کسانی داخل جهنم میافتند؟ همین کسانی که در توقفگاههای دنیا نتوانستند دل بکَنند و رد شوند.
چگونه بفهمیم جهنمی هستیم یا بهشتی؟
میخواهید بدانید داخل جهنمید یا نه؟ محاسبهاش آسان است. بعضی میگویند: نمیدانم به جهنم میروم یا به بهشت. محاسبه کنید، سن شما چه سنی است؟ ابتلای اصلی شما کدامیک از مظاهر دنیاست؟ لعب است یا لهو، زینت است یا تفاخر و تکاثر؟ آیا به آن اعتنا کردهاید؟ آیا به آن دل دادهاید؟ آیا در این منزل متوقف شدهاید؟ اگر متوقف شدهاید، بدانید پای شما هم در صراط میلغزد و چند روز یا چند ماه یا چند سال یا چند صد سالی مهمان جهنمید. خیلی محاسبه سختی نیست چراکه جهنم، صورت ملکوتی همین حیات دنیاست. فرض کنید من آخوند در سن زینتم، مدام از این انگشترفروشی به آن انگشترفروشی، از این خیاطی به آن خیاطی، از این تسبیح فروشی به آن تسبیح فروشی، از این عطرفروشی به آن عطرفروشی در حرکتم، زندگیام را صرف این کارها میکنم؛ بدانید که اسیر زینت شدهام و باید فکری برای خودم بردارم.
مذهبی و غیرمذهبی هم ندارد، اگر اسیر تکاثر شدم، آب از دستم نمیچکد، میگویند در راه خدا، در راه هیئت امام حسین(علیهالسلام) کمک کن، ولی نمیتوانم کمک کنم، نمیتوانم دل بکَنم، مشخص است یک جای کارم میلنگد، یک جا در این وادی حیات دنیا که حقیقتش جهنم است، گیر افتاده و متوقف شدهام.
کار شیطان تزیین منزلگاههای دنیا
شیطان برای همه اقشار و اصناف و همه سنین برنامه دارد که حیات دنیا را زیبا جلوه دهد و آنها را در این منزلگاهها متوقف کند. گاهی جوانان حزباللهی، هیئتی و مذهبی هم دنبال زینتاند. دنبال زینت بودن اقتضای سن است، ولی نباید در مرحله زینت متوقف شویم. همه همّ و غم خواهر مذهبی و هیئتی، مدل چادر و رنگ روسری و گیره آن نباشد، اینکه روسری را چه مدل ببندد. صد کانال دارد برای بستن شال و روسری، این یعنی توقف در منزلگاه زینت. شیطان نمیگذارد همینجا متوقف باشید، میگوید: حیف نیست شالت را اینقدر زیبا بستی، چادرت اینقدر ناز است، حیف نیست صورتت یک مقدار جوش دارد، یک آرایش ملایم، نمیگویم غلیظ، ملایم یک آرایشی بکن. (توجه کنید، هر چیزی صدق آرایش کند، طبق فتوای مرجع تقلید اگر نامحرم ببیند حرام است.)
بعضی از پسرهای جوان هم انگار شبهای محرم میخواهند شو لباس بروند. از ششماه مانده به محرم باشگاه بدنسازی میرود، بدن را میسازد و میگوید: ماهیچه پا مهم نیست، بازوها را بساز که سینه میزنم معلوم باشد. بعد هم لباس تنگ میپوشد و میآید وسط سینه میزند، ورودی هیئت مردها یک طرف، خانمها یک طرف ایستادهاند. حواستان باشد! دل نبرید!
شهید هادی و مبارزه با زینت
شهید ابراهیم هادی، ورزشکار، هیکلی، قد بلند و جذاب بود. ساک ورزشی را روی شانه میانداخت هم باشگاه و هم زورخانه میرفت، رفقا به او گفتند: معروف شدی، حرفت پیچیده، دختران محل حسابی از تو تعریف میکنند، کاش ما جای تو بودیم .ابراهیم به شدت ناراحت شد و به فکر فرو رفت. دیدند فردای آن روز، یک لباس گشاد بر تن کرده با یک شلوار گشاد، لباسهای ورزشی را داخل کیسه کرده، مثل یک کارگر روزمزد، به سمت زورخانه میرود. موهایش هم ژولیده... وقتی از او علت را پرسیدند، گفت: نمیخواهم طوری باشم که از زنان نامحرم دل ببرم!
خداوند یک زیبایی و هیکلی به ما داده، یک قدرت و علمی به ما داده، شیطان از همینجا وارد میشود، شیطان از زینت وارد میشود و ما را سرنگون میکند، از تفاخر و تکاثر وارد میشود ما را سرنگون میکند.
همواره باید مراقب تکاثر باشیم// تکاثر حتی تا در دوران کهنسالی
شیطان پیرمرد را وسوسه میکند و میگوید: تو رفتنی هستی، سعی کن در دنیا یک یادگار خوبی بگذاری. میگوید: وقف کنم؟ درمانگاه و مسجد بسازم؟ شیطان میگوید: اول یک خانه بساز که درست و حسابی باشد، برسد به بچههایت بگویند: خدا بیامرزد. پولهایت را جمع کن، زمین بخر، بچههایت را تشویق کن برایت نوه زیاد بیاورند، اینها بچههای تو هستند، خون تو در رگ آنها بجوشد، اسم تو را زنده نگهدارند. گاهی بابابزرگها نوه را از بچه خودشان بیشتر دوست دارند چراکه تکاثر در این سن ظاهر میشود، میخواهد بچه زیاد داشته باشد. البته هر پدربزرگی که نوهاش را تحویل گرفت نباید بگوییم: متکاثر است، یا هر کسی که خوشپوش بود بگوییم: اهل زینت است، نباید قضاوت کنیم. اول به خودمان نگاه کنیم.
الگوهایی برای گذشتن از لهو و لعب و تفاخر و تکاثر
بعضی زود از لعب بچگیشان درمیآیند، مانند شهید صدر(رحمتاللهعلیه). ایشان چهل و چند ساله بود به ایشان گفتند: نه شما امامخمینی(رحمتاللهعلیه) هستید، نه صدام شاه است، نه عراق ایران. این حرفها را میزنید، این کارها را میکنید، صدام شما را میکشد. جالب است بدانید، وقتی به بلوغ رسید مجتهد بود، شهید صدر کتابهایی نوشته که بینظیر است، یک تحقیق درباره فدک دارد که از جامعترین کتابهایی است که درباره مقوله فدک نوشته شده است. شهید صدر این کتاب را در یازده سالگی نوشته است.گفت: من میبینم کار زیادی در دنیا ندارم، اینقدر در نوجوانی و جوانی از خودم کار کشیدهام. اگر مرا بکشند دیگر فرقی برایم نمیکند.
شهید صدر از لعب و لهو گذشت، شهید هادی از زینت گذشت، فرماندهان دفاع مقدس از تفاخر گذشتند، هرگز نگفتند: من فرمانده بهتری هستم، من عملیاتهای موفق بیشتری داشتهام، نیروهای من ورزیدهترند. خیلی محل جولان شیطان هست. اینها گذشتند، همه با هم صمیمی و رفیق بودند. پیش هم تواضع میکردند. چنین کسانی شهید میشوند و به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میرسند.
شکست شیطان در برابر امیرالمؤمنین(علیهالسلام)// الگوی بیبدیل از دنیاگذشتن
شیطان اینگونه حیات دنیا را برای انسان زینت میدهد. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دست شیطان را خواندهاند، اینقدر از این حیات دنیا متنفرند. جملات ایشان درباره دنیا را باید مطالعه کرد. ما از بچگی به فکر بازیکردن هستیم، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در طفولیت، همراه پیامبر(صلیاللهعلیهواله) به طائف میرفت. امیرالمؤمنین یک نوجوان ۱۴ الی ۱۵ ساله میآمدند خودشان را در برابر سنگهایی که به پیامبر(صلیاللهعلیهواله) پرتاب میشد، حائل میکردند.
دنیا چیست؟ «هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی»[3] حضرت بزرگتر میشوند، به زینت میرسند، آیا شما جایی در زندگی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) زینت دیدهاید؟ رفتند لباس خریدند، آستین لباس بلند بود. خیاط گفت: آقا به من بدهید که کوتاه کنم. آقا خودشان شمشیر کشیدند و با شمشیر آستین بلند را کوتاه کردند و گفتند من وقت این کارها را ندارم. غذای امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نان جو سخت بود.
بر آن زانو که با آن تیغ کج را راست میفرمود به دشواری شکست آقای ما، نان جوینش را
غذایش را مهر و موم میکرد تا نکند حسن و حسین(علیهمالسلام) بیایند، روغن به این غذا بزنند تا نرم شود. کجا دنیا توانست علی(علیهالسلام) را فریب دهد؟ هر چقدر ما از ایشان بگوییم، کم است.
وصیت لطیف امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
آقای ما در بستر است. ضربت خورده است. امکلثوم با ابنملجم مواجه شد، گفت: نامرد بابای من خوب میشود، تو هم به سزای اعمالت میرسی. ابنملجم اینجا پوزخندی زد، گفت: هزار درهم دادم شمشیر خریدم، چهل روز شمشیرم را تیز کردم. بعد هزار درهم دادم تا این شمشیر را به زهر آغشته کنند. دیگر پدرت از جا بلند نمیشود.
طبیب آمد معاینه کرد، گفت: ریه گرم گوسفند برای من بیاورید، وقتی آوردند. روی زخم گذاشت، گفت: یا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) عذر میخواهم، وصیت کنید، دیگر کار تمام است. امکلثوم میفرماید: «آخر عهد علی الی اخوی ان قال، یا بنی ان انا مت فغسلان، ثم نشفانی بالبرده التی نفشتها رسولالله و فاطمه»؛ آخرین وصیتی که امیرالمؤمنین به برادرانم حسن و حسین کرد این بود: پسرانم اگر از دنیا رفتم مرا غسل دهید ،بعد از اینکه مرا غسل دادید با همان حولهای که با آن رسول خدا و مادرتان فاطمه را خشک کردید مرا خشک کنید.
اینجا دو نکته دارد: نکته اول اینکه معلوم میشود حسنین(علیهماالسلام) در غسل مادرشان فاطمه(علیهاالسلام) مشارکت کردند؛ برد و حوله آوردند، تن مادر را حسن و حسین خشک کردند. چقدر علی بیکس بود!
نکته دوم اینکه وقتی میخواهند علی را خشک و کفن کنند، دوباره روضههای مادرشان فاطمه زنده میشود، دوباره دلهایشان به مدینه میرود. یا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) چقدر روضه شما سخت است. به بچههایش خطاب کرد: (این زبانحال است)
کنار من صدف دیده پرگهر نکنید به پیش چشم یتیمان پدرپدر نکنید
نمیگویم دو تا فرقش به محراب عبادت شد علی از استخوان مانده در حلقوم، راحت شد
شب وصل و علی را بهترین ساعات و اوقات است طبیب عالمی مجروح و ممنوعالملاقات است
علی ساعت به ساعت میرود تا مرز بیهوشی چراغ عشق و ایمان میگذارد رو به خاموشی
صدای واعلیا تا به گردون میرود امشب دگر ز چشم زینب و فرق علی خون میرود امشب
علی دست خدا امشب به جنت مینهد پا را پیمبر آورد از بهر استقبال، زهرا را
ملاقات علی و فاطمه باشد تماشایی ز مظلومی کند مظلومهای امشب، پذیرایی
نشان بر هم دهند از چشم احمد، دور و سربسته علی فرق شکسته، فاطمه پهلوی بشکست