مانور تجمل در هیئت‌ها

مانور تجمل در هیئت‌ها


مانور تجمل در هیئت‌ها

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: اگر این وضعیت انحراف در عزاداری‌ها ادامه پیدا کند، به زودی به جای هیئت‌ها، شاهد کنسرت‌های عزاداری خواهیم بود! // ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که دشمن طراحی‌هایش را در مقدس‌ترین ظرفیت‌های دینی ما دارد پیاده می‌کند. مجالس عزاداری سیدالشهداء(علیه‌السلام) دارد به انحطاط کشیده می‌شود و بعضی‌ها متوجه نیستند // اگر کسی حزب‌اللهی است، یعنی انقلابی است و اگر کسی انقلابی است، یعنی معتقد به اسلام سیاسی است. بعد شما می‌گویید: امام حسین، امامِ غیرحزب‌اللهی‌ها یعنی افرادی که غیرانقلابی هستند و کار به سیاست و اسلام سیاسی ندارد هم هست!!! با این حرفها دارید به امام حسین(علیه‌السلام) خیانت می‌کنید // بعضی از هیئت‌ها می‌گویند ما کار به انقلاب نداریم. چطور کار ندارید که نوحه می‌سازید و شعرهای دو‌پهلو می‌خواند و شبکه‌های خارجی از آن سو‌ءاستفاده می‌کنند؟! // خودِ هیئت‌ها، باید عزاداری امام حسین(علیه‌السلام) را از تحریف حفظ کنند!

 

شناسنامه:

عنوان: مراسم ویژه دهه اول محرم، شب هفتم

موضوع: حسین در مقتل دنیایِ یزید؛ بررسی نقش نظام توسعه اموی در فاجعه عاشورا // مروری بر آرمان‌های انقلاب اسلامی

زمان: دوشنبه ۲ مردادماه 1402

مکان: آستان مقدس امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

فخر فروشی و مانور تجمل در اسلام ممنوع است

در اسلام اظهار فقر و بیچارگی جایز نیست. مؤمن اگر نادار و فقیر هم باشد، نباید خودش را ذلیل و‌ خوار کند. از طرف دیگر اگر کسی تمکن مالی دارد، نباید مال و دارایی خود را به رخ دیگران بکشد و مانور تجمل بدهد. چراکه مؤمن نباید تکبر داشته باشد و فخرفروشی کند. اینها مسائل خیلی مهمی است.

آیا مانور تجمل حرام است؟ پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌آله) فرمودند: اگر کسی ساختمانی را جهت ریا و خودنمایی بسازد، در روز قیامت به طبقه هفتم زمین که آتش است، حمل می‌شود و طوقی بر گردنش انداخته می‌شود. پرسیدند: چگونه در ساخت بنا ریا می‌شود؟ فرمودند: وقتی زیاده از کفایت و برای برتری‌جویی و برای مباهات بر همسایه‌گان باشد. در عقاب‌الاعمال صدوق از حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نقل شده هر کس چیزی برای مفاخره بسازد، خدا سیاه محشورش می‌کند.

در مورد لباس هم از پوششی که برای تفاخر باشد، نهی شده است. بعضی‌ها با لباس و پوشش مانور تجمل می‌دهند. یعنی لباس‌های گران‌قیمت می‌پوشند و خود را آرایش و تزیین می‌کنند تا به دیگران فخر بفروشند. پوشیدن لباس، برای فخرفروشی و درگیر کردن ذهن دیگران، جایز نیست. در روایت فرمودند: کسی که لباسی بدین منظور بپوشد، در جهنم هم‌نشین قارون خواهد بود.

 

پرهیز از تحقیر مردم با تکبر /«غمص‌الناس» به چه معناست؟

غیر از لباس و خانه، امور دیگری هم هست که مایه فخرفروشی می‌شوند. بعضی‌‌ها فرش‌های گران‌قیمت خاص یا وسایلی که جنبه تجملاتی دارد، می‌خرند تا برای همسایه‌ و فامیل فخر‌فروشی کنند. علمای قدیم و متأخر و مراجع درباره تحریم اختیار و تَبَختُر سفارش و توصیه می‌کنند. پرهیز از لباس تبختُر و الخیلا یعنی پوشش‌هایی که باعث فخر‌فروشی و تحقیر دیگران می‌شود.

در روایات‌ به یک واژه و‌ عبارت برخورد می‌کنیم بنام «غمص‌‌الناس». در صحیح عمر‌بن‌یزید به امام صادق(علیه‌السلام) عرض می‌کند: من غذای خوب می‌خورم، عطر خوب استفاده می‌کنم، مرکب خوب سوار می‌شوم، غلام و خادم به دنبالم راه‌ می‌آیند. آیا چیزی از تجبر در اینها وجود دارد؟ آیا جباریت و تکبر است؟ خوب یا بد است؟ امام سر را پایین می‌اندازند و می‌فرمایند: جز این نیست که جبارِ ملعون آن است که غمص‌‌الناس کند. امام معیار می‌دهند، سؤال را با مصداق جواب نمی‌دهند، بلکه با معیار جواب می‌دهند. می‌فرمایند: ملعون کسی‌ است که غمص‌الناس کند و حق را نشناسد. عمربن‌یزید پرسید من حق را می‌شناسم، اما غمص‌الناس چیست؟ می‌فرمایند: کسی که مردم را تحقیر کند و بر آنان تکبر بورزد.

 

برخورد با تجمل در کلام امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)

در معادن‌الاخبار «غمص‌الناس» را اینطور معنی کرده‌اند: کسی که به مردم و حقوق‌شان تهاون کند. تهاون یعنی تحقیر، سستی و خواری؛ حقوق مردم را ضایع کند به این شکل که دارد آنها را خوار می‌کند و عزت مردم را زیر سؤال می‌برد. غمص‌الناس فقط به نیت نیست؛ یعنی نیت شخص تحقیر کسی نیست، ولی رفتارش تحقیرآمیز است. می‌فرمایند: رفتار باید به گونه‌ای باشد که غمص‌الناس رخ ندهد. اینجا نیت مهم نیست. در شش‌ نامه‌ از نهج‌‌البلاغه امیرالمومنین(علیه‌السلام) راجع به این موضوع واکنش‌های جدی و تندی نسبت به کارگزاران‌ و افراد دیگر داشته‌اند. در نامه 3 نهج‌البلاغه خطاب به «شریح قاضی» توبیخ جدی می‌کنند که خانه هشتاد دیناری خریده بود. حضرت شریح را توبیخ می‌کنند و عبارات تندی به کار می‌برند.[1]

نامه 71 درباره «منذر‌‌ابن‌جارود» یکی از کارگزاران امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) است که دو لباس گران قیمت پوشیده بود و تکبر می‌کرد. در احوالات منذز اینگونه نوشته‌اند که راه می‌رفت و دائم به چپ و راست خود نگاه می‌کرد، کفش‌هایش را فوت می‌کرد که گرد و غباری روی آن ننشیند. مانند لُرد‌های اشراف‌زاده انگلیسی و لویی‌های فرانسوی که لباس‌های خیلی فاخر می‌پوشند و مراقبند غبار روی لباس و کفش‌ آنها ننشیند. «منذرابن‌جارود» تَبَختُر می‌کرد. امام برای‌ او نامه‌ای نوشتند که اگر آن‌ چه برای ‌من نوشته‌اند از تو درست باشد، شتر و بند کفشت از تو بهتر است.[2] امام ملاحظه را کنار می‌گذارند و با این ادبیات با آدم‌هایی که تکبر می‌کنند و با مال‌شان در جامعه مانور تجمل می‌دهند، حرف می‌زنند.

 

نهی از تجمل، ویژه‌خواری و ویژه‌خواهی

نامه 45 خطاب حضرت به فرماندار خودشان «عثمان‌ابن‌حنیف» است که او را توبیخ می‌کنند. حضرت می‌فرمایند: ای‌ پسر حنیف! شنیده‌ام یکی از جوانان بصره تو‌ را به مهمانی فراخوانده و‌ تو نیز به آنجا شتافته‌ای، سفره‌ای رنگین برای تو گشوده و ظرف‌های پیاپی طعام برای تو محیا کرده، گمان نمی‌کردم بر سر سفره کسی بنشینی که نیازمند را به جفا می‌راند و ‌توانمند را به آن فرا می‌خواند.[3] البته «عثمان‌‌ابن‌حنیف» زندگی معمولی داشت ولی فقط در مانور تجمل یکی از سرمایه‌دار‌ان شهر شرکت کرد. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) اینگونه او را توبیخ می‌کنند که چرا در مانور تجمل دیگران شرکت می‌کنی؟! مانور تجمل به روحیه‌ جامعه آسیب می‌زند، مانورهای تجمل است که ذائقه‌ مردم را تغییر می‌دهد، هوس‌های مردم را تحریک می‌کند و مردم را از قناعت دور می‌کند. بخصوص اگر آن شخصی که مانور تجمل می‌دهد، در جامعه موجه و متنفذ باشد، مثلاً یک مسئول یا یک مدیر باشد. این فرد زمانیکه مانور تجمل می‌دهد یا در مجالس تجمل شرکت می‌کند، ضریب تأثیرگذاری آن در جامعه خیلی بالا می‌رود.

حضرت آن مهمانی را اینگونه برای «عثمان‌ابن‌حنیف» تلخ می‌کنند. در تاریخ معروف شد که «عثمان‌ا‌بن‌حنیف» در یک مهمانی شرکت کرد و حضرت فریاد کشیدند و همه‌ عالم فهمیدند. حضرت می‌خواهند این روحیه‌ لُژنشینی و ویژه‌خواری را از بین ببرند. می‌فرمایند: مثل مردم، ساده باشید، ویژه‌خوار یا رانت‌خوار نباشید. وقتی یک عده‌ای در جامعه رانت‌خوار می‌شوند، بقیه‌ جامعه حتی اگر نتوانند رانت‌خوار شوند، رانت‌خواه می‌شوند. هوس آن را در دل می‌پرورانند. جهت زندگی‌شان را طوری تنظیم می‌کنند که به قله‌هایی که می‌بینند، برسند. اما اینها قله‌های واقعی نیست، بلکه درّه‌های سقوط است.

 

اگرچه ثروتمند یا فقیر هستید، مانور تجمل ندهید

اگر خودمان دارا و اهل مانور تجمل نیستیم، در اینگونه مجالس هم حضور پیدا نکنیم و مراقب این مسائل باشیم. گاهی بین آدم‌های مذهبی، میل به زندگی‌های لاکچری و مانور تجمل دیده می‌شود. هوسش در دل آنها هست، اگر چه از نظر مالی توانایی ندارند. این فرد تا به پول و موقعیتی می‌رسد، کت و شلوارهای مارکدار می‌پوشد، برای ظاهر خودش و زندگی‌اش هزینه‌های سنگین می‌پردازد. قبل از آن باید به او می‌گفتید به موهایت شانه بزن، منظم و مرتب باش، می‌گفت: ما مذهبی و پیرو حاج عبدالله والی و بچه‌های بشاگرد هستیم. حالا که به مال و منال رسیده، مشاور آرایشگاه دارد و هزینه‌های سنگین می‌کند و موهایش را هجده مدل سایه می‌زند! حالا ما با سایه زدن مو مشکل نداریم، ولی با مانور تجمل و فخرفروشی مشکل داریم. چراکه جلوه‌گری کار را خراب می‌کند.

شما دارا و ثروتمند هستید، ماشین مدل بالا دارید. وقتی ماشین را داخل کوچه در کنار ماشین‌های مدل پایین مردم پارک می‌کنید، یا زمانی‌که مهمانی می‌روید، ماشین را در کنار ماشین بقیه‌ اقوام و باجناق‌ها پارک می‌کنید، آنها له می‌شوند. این مانور تجمل است، که در خانواده‌ها اختلاف ایجاد می‌کند. می‌گوید: من کاری به دیگران ندارم، دارم زندگی خودم را می‌کنم، من که نمی‌توانم به درد بقیه بسوزم. بله! ولی وجه تمایز آدم مؤمن با غیرمؤمن اینجا مشخص می‌شود. انسان مؤمن سطح زندگی‌اش را معتدل نگه می‌دارد، حتی اگر ثروتمند باشد، مانور تجمل نمی‌دهد.

 

دستورالعمل‌های ظریف در اسلام

نکاتی وجود دارد که حتی مؤمنین کمتر به آن توجه می‌کنند. انسان مؤمن و متدین، ولی پولدار است، سطح زندگی‌اش بالاست، دیگران حسرت زندگی او را می‌خورند. تا از خانه بیرون می‌آید و مردم صدای ماشین او را می‌شنوند، می‌گویند: خوش به حال همسر و فرزندانش.

دین ما چقدر ظریف و لطیف است و چقدر به دیگران اهمیت می‌دهد. در روایت می‌فرماید: اگر برای خانه خرید کردید، میوه یا گوشت خریدید یا آن را مخفی کنید تا همسایه‌ها نبینند یا اگر دیدند، مقداری از آن را به همسایه‌ها بدهید. ببینید چقدر مهم است. اینها تجمل نیست ولی هوس در دل دیگران نگذارید. بچه‌های همسایه مدت‌هاست موز نخورده‌اند، شما پلاستیک‌ میوه را در دست می‌گیرید و از ماشین پیاده می‌شوید و به خانه می‌برید. مراقب باشید. مؤمن مراقب این مسائل است.

 

اینستاگرام بستر غمص الناس

اینستاگرام بستری برای غمص‌الناس، مانور تجمل و لاکچری بازی شده است. من کاری با عموم مردم ندارم، چون داشتیم اشرافیت مذهبی را با هم بررسی می‌کردیم. فردی آمده هیئت و بعد از هیئت رفته منطقه‌ بالای شهر و در یک رستوران غذای خوبی خورده، عکس آن را در اینستاگرام استوری کرده و زیر آن نوشته: چقدر بعد عزایت برشته می‌چسبد! چه چیزی را می‌خواهی بگویی؟! حواست نیست این عمل غمص‌الناس است.

بین خانم‌ها و دخترخانم‌ها این مسائل بیشتر است. یک عده حجاب استایل هستند و مرتب در فضای مجازی داشته‌های خود را به رخ دیگران می‌کشند. یک تسبیح یا یک انگشتر یا یک چیز لاکچری دارد، دستش را به مدل‌های مختلف می‌گیرد و عکس آن را منتشر می‌کند. می‌دانستید این غمص‌الناس است؟! در روایت آمده کسی که این کار را انجام دهد، ملعون است. چراکه آثار بدی دارد.

مثلاً ساعتش را روی ساق دستش می‌بندد وکیف چرمی مارکداری که خریده است را جوری روی دوشش می‌گذارد و بالا و پایین می‌کند که تمام عالم ببینند. عده‌ای این چیزها را ندارند، آن وقت شما اینها را استوری می‌کنید! این غمص‌الناس است. خانمی لاک مشکی زده و رفته حرم یا هیئت، بعد لیوان آب را در دست گرفته و عکس انداخته، استوری کرده و زیر آن نوشته: به فدای لب عطشان حسین! اینها چیست؟! بعضی از اینها غمص‌الناس و بعضی‌ هم تبرج است. خودمان را گول نزنیم! امام حسین(علیه‌السلام) با همین چیزها هم مخالف بودند، حواسمان باشد.

 

برداشت و تفسیر غلط از شخصیت و قیام سیدالشهداء(علیه‌السلام)

می‌دانید که چرا این اتفاق می‌افتد؟ بعضی از بزرگواران و مداحان محترم، حرف‌های عجیب و غریبی می‌زنند. اطلاعات ندارند و کارشناس نیستند. وقتی میکروفن، تلویزیون و آنتن به دست کسی میفتد چه مذهبی‌ و چه غیرمذهبی‌، فرد را از هر گونه سؤال و ایرادی مصون می‌کند. هر حرفی می‌خواهد بیان می‌کند و مردم هم می‌گویند: خب، این فرد چهره‌ رسانه‌ای است، حتماً هر حرفی می‌زند درست است.

می‌گوید: امام حسین(علیه‌السلام)، امام حسینِ همه است، فقط امام حسینِ حزب‌اللهی‌ها نیست. امام حسین عرق‌خورهاست، امام حسین بی‌حجاب‌هاست...

 خب وقتی این‌طور می‌گویید هر کسی با هر گناه و اشتباه خودش را به امام حسین(علیه‌السلام) می‌چسباند و به اشتباهش ادامه می‌دهد. یک تحلیل و تفسیر غلط از امام حسین(علیه‌السلام) و راه امام حسین می‌کنید.

امام حسین(علیه‌السلام)، امام همه است. اما پس نهی از منکر چه بود که امام حسین(علیه‌السلام) برای آن قیام کرد؟ امام حسین(علیه‌السلام) با چه چیز درگیر بود؟ این امام حسینی که شما دارید تعریف می‌کنید که با همه ‌چیز می‌سازد و امام حسین(علیه‌السلام) همه است؛ یعنی امام حسین(علیه‌السلام) در را روی کسی نبسته است، آن که شراب‌خوار است، آن که دزد است، آن که به درگاه خدا گناه کرده، درگاه امام حسین(علیه‌السلام) جلویش باز است، بیاید امام حسین(علیه‌السلام) می‌پذیرد، نه به این معنی که گناهش را هم می‌پذیرد. می‌گوید شما اینجا بیایید از این به بعد عرق‌خور خودمان باشید!! چرا این‌ طور از امام حسین(علیه‌السلام) تفسیر می‌کنید؟! اینها خطرناک است.

 

هیئت سکولار نداریم

هر کسی با هر وضعی می‌تواند امام حسینی باشد. امام حسین(علیه‌السلام) فقط امام حزب‌اللهی‌ها نیست.آیا منظور این است کسی که حزب‌اللهی نیست، می‌آید در خانه و هیئت امام حسین(علیه‌السلام)، بعد ‌حزب‌اللهی می‌شود؟ حزب‌اللهی یعنی انقلابی. اگر کسی حزب‌اللهی است، یعنی انقلابی است. اگر کسی انقلابی است، یعنی معتقد به اسلام سیاسی است. بعد شما می‌گویید: امام حسین، امامِ غیرحزب‌اللهی‌ها یعنی افرادی که غیرانقلابی هستند و کار به سیاست و اسلام سیاسی ندارد هم هست!!! با این حرفها دارید به امام حسین(علیه‌السلام) خیانت می‌کنید.

مقام معظم رهبری فرمودند: ما هیئت سکولار نداریم. یعنی هیئتی که کار به سیاست نداشته باشد. مگر امام حسین(علیه‌السلام) کار به سیاست نداشت؟! نعوذبالله امام حسین(علیه‌السلام) که تصادف یا تب نکرد و از دنیا برود! امام حسین(علیه‌السلام) با یزید درگیر شد و به شهادت رسید! امام حسین(علیه‌السلام) مگر نگفت: «وَعَلَی الاْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِیَتِ الاْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزید»[4]. امام حسین(علیه‌السلام) مگر حرف‌های سیاسی نمی‌زد؟!

 

تحریف هدف و قیام کربلا

در هیئت امام حسین(علیه‌السلام) کاری به سیاست ندارند؟! بعضی می‌گویند ما کار به انقلاب نداریم. چطور کار ندارید که نوحه می‌سازید و شعرهای دو‌پهلو می‌خواند و شبکه‌های خارجی از آن سو‌ءاستفاده می‌کنند. اینها اعتراض علیه نظام است. دارند آبروی یزد و یزدی‌ را می‌برند. در برنامه تلویزیون فلان خواننده و مداح امام حسین(علیه‌السلام) را دعوت می‌کنند، می‌گوید من به فلان خواننده ایرانی خارج از کشور ارادت دارم! عجب! معلوم نیست چه کسی مداح است! چه کسی خواننده است! حالا همه خواننده‌ها مداح شده‌اند و مداح‌ها خواننده! می‌گوید: من واقعاً به ایشان ارادت دارم، چون قبل از اجرای خواننندگی، نمازش را می‌خواند! این چه حرفی است؟! آدمی که مشهور به فسق است، وسط این همه زن نیمه برهنه می‌خواند و می‌رقصد، این آدم نمازش را می‌خواند! به ایشان ارادت دارد و امام حسین(علیه‌السلام) با ایشان هم می‌سازد! پس برای چه انقلاب کردیم؟! امام حسین(علیه‌السلام) برای چه قیام کرد و با چه کسانی دعوا داشت؟ امام حسین را اینطور به فرزندان ما معرفی می‌کنند، بچه من و تو هم می‌نشیند می‌بیند می‌گوید عجب امام حسینی داریم که با فلان خواننده زن هم کنار می‌آید!

 می‌گویند این خواننده زن، دعای جوشن کبیر خوانده. خب عمرسعد هم نماز می‌خواند! این چه امام حسین و چه اسلامی‌ است که دارید به مردم معرفی می‌کنید؟ چرا هیچ‌ کس چیزی نمی‌گوید؟ رفقا حواسمان باشد.

 

شرایط مداح و روضه‌خوان چیست؟ / تفاوت مداح و خواننده

هیئات محترمی در شهر ما بودند با سابقه‌های طولانی در عزاداری امام حسین(علیه‌السلام). عده‌ای دارند این سابقه‌ها را خراب و لکه‌دار می‌کنند. نمی‌دانم مسئولین بزرگوار، متولیان امر در این ماجرا چه توضیحی دارند. خواننده‌ای که ابتذال در خوانندگی‌ او مشخص است خواننده‌ای که کنسرت‌های مختلط دختر و پسر دارد، فیلم‌هایش را می‌بینیم، چیز مخفی نیست، بین زنان مُکشفه می‌خواند، آنها هم دست می‌زنند و می‌رقصند. این خواننده را برمی‌دارید در هیئت امام حسین(علیه‌السلام) می‌آورید به خاطر این که سلبریتی و چهره است. برای اینکه هیئت شما شلوغ شود، میلیون‌ها تومان پول می‌دهید یک خواننده را مداح می‌کنید. مداحان با وضو می‌روند می‌خوانند، چشم پاکند، اهل طهارت نفسند، اهل تقوا هستند. فردی که وضعیت ظاهری‌ و وضعیت اجتماعی‌اش معلوم است، برای فلان خواننده زن و خواننده مرد خارج از کشور ارزش قائل است، با این افکار انحرافی داریم چه بلایی سر مجالس امام حسین(علیه‌السلام) می‌آوریم! مگر شرط نوحه‌خوانی صدای خوب و خوانندگی است؟ مداحی ده‌ها شرط دارد که اولین شرط آن تقوا و اخلاص است. مداحی و روضه‌خوانی امام حسین(علیه‌السلام) را به آواز‌ه‌خوانی تنزل ندهیم.

 

فاجعه در هیئات و دستههای عزاداری

مداحی و روضه‌خوانی را به آوازخوانی تنزل ندهیم. اگر جلوی اینها را نگیریم برای هیئات فاجعه ایجاد می‌شود، کار به آنجا خواهد رسید که هیئت‌ها و دسته‌های ما تبدیل به کنسرت‌های عزاداری می‌شوند. فیلمی که دارند با موسیقی تمرین می‌کنند و می‌خوانند هست، نمی‌دانم آیا اجرا هم با موسیقی باشد یا نه؟

فتاوای مراجع مهم نیست؟! عزاداری آئینی مهم نیست؟! شما که یک خشت از ساختمان تاریخی می‌افتد برایش جلسه می‌گیرید؟! حیثیت عزاداری سنتی یزد دارد از بین می‌رود، آیا جلسه نمی‌خواهد و نگرانی ندارد؟! اینها را به چه کسی بگوییم؟ اگر در مجلس امام حسین(علیه‌السلام) این حرف‌ها را نزنیم، چه حرفی بزنیم درست هست؟ امام حسینی که کاری به خیر و شر عالم ندارد، خوب است؟! می‌خواهید چنین امام حسینی توضیح دهیم؟! امام حسین که بنشینیم دور هم، یک نذری هم بخوریم؛ امام حسینی که فقط در همین اشک و نذری و... خلاصه شود. خیلی هم خوب، به هیچ‌کس هم برنمی‌خورد. این امام حسین(علیه‌السلام) اگر آن موقع هم بود، یزید کاری به او نداشت.

ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که دشمن در مقدس‌ترین ظرفیت‌های دینی ما دارد طراحی‌هایش را پیاده می‌کند. مجالس عزاداری سیدالشهداء(علیه‌السلام) دارد به انحطاط کشیده می‌شود و بعضی‌ها متوجه نیستند. وقتی که سلبریتیها این حرف‌ها را می‌زنند، مداح مشهور ما از این حرف‌ها می‌زند، می‌رود آن خواننده را می‌آورد و آن خواننده هم می‌گوید: فلان خواننده آن‌طرف آب آدم خوبی است و این مداح هم هیچ حرفی نمی‌زند و همراهی‌اش می‌کند! اصلاً چه شده است؟ ما نمی‌فهمیم اوضاع چگونه است! چه چیز درست و چه چیز غلط است! چه کار دارید می‌کنید؟ آن‌وقت می‌خواهید دختران ما از این لاکچری بازی‌ها در نیاورند؟! جوان می‌بیند چقدر خوب! این امام حسینی که جدیداً معرفی می‌کنند، ظاهراً با یزید هم مشکلی نداشته‌ و سوءتفاهم شده‌است! پس محرم، نامحرم، حلال، حرام و... اصلاً مهم نیست. این، همان فاجعه‌هایی هست که دارد اتفاق می‌افتد.

 

خودِ هیئت‌ها، باید عزاداری امام حسین(علیه‌السلام) را از تحریف حفظ کنند!

برادران، خواهران مراقب باشیم؛ مردم خودشان عزاداری امام حسین(علیه‌السلام) را حفظ کردند. الآن هم مردم باید حفظ کنند. ما باید برویم جلوی بعضی از این انحرافات را بگیریم. اگر ما نسبت به اتفاقاتی که دارد می‌افتد بی‌تفاوت شویم، لعن زیارت عاشورا که می‌خوانیم: «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد و... و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله». شامل خودمان هم می‌شود.

«لَعنَ اللهُ المُمَّهِدینَ لَکُم بِالتَّمکینِ مِن قِتالِکُم»[5]. برای کشتن امام حسین(علیه‌السلام) زمینه‌سازی کردند. [خدایا! به حق امام حسین(علیه‌السلام) ما را موفق به انجام تکالیف و وظایف‌مان بفرما... ما را از شر جهالت‌ها و غفلت‌ها و بی‌تفاوتی‌ها حفظ کن... این عزاداران امام حسین(علیه‌السلام) هیئتی‌ها هم که تقصیری ندارند. تقصیر عده‌ خاصی است. خیلی‌ها هم متوجه این تهدیدهایی که دارند می‌کنند نیستند، همه‌شان را بیدار بفرما... خدایا! مسئولین ما را نسبت به این امور دغدغه‌مند بفرما...]   

 

هیئت باید هیئت بماند!

من باز هم به عنوان یک نوکر کم و کوچک امام حسین(علیه‌السلام) هشدار می‌دهم؛ به همه هیئتی‌ها، به همه عزادارها، به همه مسئولین، اگر این وضعیت انحراف در عزاداری‌ها عزاداری ادامه پیدا کند، به زودی به جای هیئت‌ها، شاهد کنسرت‌های عزاداری خواهیم بود.

مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) فرمودند: هیئت باید هیئت بماند. امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) فرمودند: عزاداری سنتی باید حفظ شود. عزاداری سنتی؛ یعنی اینکه جلسه بگیریم، مردم به همین سبک بیایند بنشینند، روضه خوانده شود، سینه زده شود، معارف گفته‌ شود. همین سبک برای مردم بسیار اثرگذار است. برای جوانان هم بسیار اثرگذار است. وقتی اخلاق، ادب و معرفت داشته باشیم، مردم فوج فوج به هیئات می‌آیند، چراکه هیئت به فطرت انسان ربط پیدا می‌کند. همه انسان‌ها نوعاً فطرت‌شان خوب هست.

 

پیام تسلیت برای امام حسین(علیه‌السلام) در کربلا

هیچ مصیبتی در کربلا نداریم که زمان شهادت عزیزی، برای امام حسین(علیه‌السلام) از غیب تسلی(تسلیت) داده‌ باشند، جز شهادت این شش ماهه که وقتی به شهادت رسید، ندایی آمد: «دَعهُ یا حُسینُ، فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّةِ»[6]. رهایش کن! ما، یک دایه‌ای در بهشت برایش قرار داده‌ایم.

همه شهدا وقتی شهید می‌شدند، امام حسین(علیه‌السلام) در محضر خداوند متعال آرام بود، در عین حالی که بر ایشان سخت می‌گذشت... «أنَّهُ بِعَینِ اللهِ تَعالی»[7] ولی فقط یک جا، آن هم برای مصیبت علی‌اصغرش، فرموده‌ الآن آرام هستم چون خداوند متعال دارد می‌بیند.

چرا که تمام نیروهایی که به کربلا آمدند تا به میدان بروند، نیروهای جنگی بودند. بالاخره جنگ هست و همه برای جنگیدن آمده‌اند. جنگ، کشته شدن دارد. حتی نوجوان‌هایی مثل عبدالله‌بن‌الحسن و قاسم‌بن‌الحسن(علیهم‌السلام)، هم در مظان شهادت بودند، چون دشمن حیوان‌صفت بود و تا حدی می‌شد حدس زد، ولی هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که از بچه شیرخواره هم نگذرند!

 

مبارزه در همه ابعاد زندگی امام حسین(علیه‌السلام)

اگر بعضی‌ها شهادت علی‌اصغر(علیه‌السلام) را سند مظلومیت و حقانیت امام حسین (علیه‌السلام) ندانند، حتماً باید سند وحشی بودن و باطل بودن لشکر عمرسعد بدانند! چه دلیلی داشت شیرخواره را بکُشند؟ بچه چه گناهی داشت؟ چه دلیلی داشت بچه را بکشند؟ وقتی شهادت علی‌اصغر(علیه‌السلام)، باطل بودن سپاه عمرسعد را اثبات می‌کند، حقانیت امام حسین(علیه‌السلام) را هم ثابت می‌کند. ببینید چه اتفاقی افتاده است؛ چرا از علی‌اصغر(علیه‌السلام) نگذشتند؟ دلایل مختلفی می‌توان گفت.

یکی از دلایل این است؛ یک شخصی محضر امام حسین(علیه‌السلام) آمد و گفت: یابن‌رسو‌ل‌الله!، چرا هر چه خداوند متعال به شما پسر داده، نامش را علی گذاشتید؟ علی‌اکبر(علیه‌السلام)، زین‌العابدین(علیه‌السلام) علی‌اوسط، این شش ماهه هم علی‌اصغر(علیه‌السلام)! امام فرمودند: به خدا قسم اگر خداوند متعال صد پسر دیگر هم به من می‌داد، باز هم اسم همه‌ را علی می‌گذاردم. چرا که بنی‌امیه بنا داشت اسم علی(علیه‌السلام) را محو کند و حضرت نام علی را روی پسرها می‌گذاشت تا زنده کند. یعنی نام‌گذاری نوعی مبارزه بود، یعنی امام حسین(علیه‌السلام) همه زندگی‌اش مبارزه بود خانه و زندگی‌اش هم مبارزه بود! اسم بچه‌هایش هم مبارزه بود. دخترانش هم همین بود؛ فاطمۀ کبر‌ی(علیها‌السلام)، فاطمۀ صغری(علیها‌السلام)، فاطمۀ اخری(علیها‌السلام)؛ حضرت اسم حضرت زهرا(علیها‌السلام) را روی دخترها میگذاشت. اینها مبارزه بود.

 

محو نام علی(علیه‌السلام) درکربلا

وقتی امام حسین(علیه‌السلام) به میدان رفتند تا با دشمنان حرف بزنند، اینها گوش ندادند و امام حسین(علیه‌السلام) را سنگ‌باران کردند، حضرت به طرف خیمه‌ها برگشتند. بی‌بی زینب(علیها‌السلام) سؤال کردند که چه شد؟ حضرت توضیح دادند که چه شده، بی‌بی عرض کردند: ای کاش خود‌تان را معرفی می‌کردید. فرمودند: اتفاقاً خودم را معرفی کردم، همین که گفتم پسر علی(علیه‌السلام) هستم، سنگ‌بارانم کردند. یکپا‌ر‌چه فریاد می‌زدند: «بُغضاً لِاَبیکَ» ما دشمن پدر تو هستیم.

این دشمن، با «علی»‌های در کربلا خیلی بد رفتار کرد. خواست خدا بود که زین‌العابدین(علیه‌السلام) نجات پیدا کردند. ولی علی اکبر(علیه‌السلام) را ببینید مقاتل نوشته‌اند که به چه وضعی او را کشتند. شما خیلی دور از ذهن ندانید این حرفی را که دارم عرض می‌کنم، داعشی‌ها را در سوریه در عراق یاد‌تان هست؟ ماشین‌ها را متوقف می‌کردند، راننده‌ را پایین می‌آوردند، می‌گفتند: مدارکت را بده، نگاه می‌کردند، می‌دیدند اسمش علی است، حسین است و... او را پیاده می‌کردند و به سر‌ش تیر می‌زدند، چرا که اسمش علی است، اینها که دیگر در زمان خود‌مان اتفاق افتاد، فیلمش هم پخش شد. چرا علی اصغر(علیه‌السلام) را کشتند؟ برای اینکه کسی که اسم او علی باشد نباید زنده بماند. اینطور‌ی شد.

 

نحوه پاسخ به درخواست آب در دو لشکر

علی‌بن‌طعان که از لشکر حر است، می‌گوید: من دیر‌تر از لشکر حر و کاروان رسیدم. تشنه بودم، حالم خوب نبود، اسبم هم خسته بود، آمدم اینجا دیدم همه دارند آب می‌خورند، رفتم جلو، دیدم که ابا‌عبد‌الله‌الحسین(علیه‌السلام) دستور دادند که همۀ لشکر حر را آب دهند و حضرت فرمودند: به همۀ اسب‌ها‌یشان هم آب دهید. می‌گوید: من خسته بودم خود امام حسین(علیه‌السلام) جلو آمدند، مشک آبی را دست من دادند، من شروع کردم به خوردن، مرتب آب‌ها از لب مشک می‌ریخت. حضرت فرمودند: مثلاً مشک را اینطور‌ی نگیر، نفهمیدم حضرت چه گفتند، می‌گوید: خود حضرت آمدند لب مشک را بر‌گرداندند، گذاشتند جلو‌ی دهان من و من خوردم، سیر‌اب که شدم آقا فرمودند: به اسبش هم آب دهید.

یک هفته نشد، آب را به رو‌ی امام حسین (علیه‌السلام) بستند. هفتم محرم، ابن‌زیاد نامه زد که آب فرات را به رو‌ی حسین(علیه‌السلام) ببندید، آب را بستند. همۀ اینهایی که امام حسین(علیه‌السلام) به آنها آب داده بودند صدا‌ی‌شان هم بیرون نیامد! یک نفر‌شان هم نگفت بی‌معرفت‌ها، لا‌اقل آدم باشید، یک اعتراضی کنید... ابداً!

آب را بستند. روز عاشورا کار به جایی رسید که امام حسین(علیه‌السلام) هیئت ظاهر‌ی خود‌شان را عوض کردند؛ از لباس جنگ بیرون آمدند، چون دیدند خیلی اوضاع بد هست. علی‌اصغر(علیه‌السلام) را بغل گرفتند، لباس پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را پوشیدند، سوار شتر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شدند، آمدند وسط میدان، بچه را سر دست گرفتند و فرمودند: آب بدهید. داخل لشکر همهمه افتاد؛ راست می‌گوید دیگر، حالا مگر چه می‌شود به بچۀ شش ماهه آب دهید! یعنی ببینید علی‌اصغر(علیه‌السلام) میدان نرفته ولی سپاه عمر‌سعد را به هم ریخت. اینها بچه‌هایشان هم اینطور‌ی هستند. عمر سعد دید همه چیز دارد خراب می‌شود، سریع به حرمله گفت: کار را تمام کن.

بالاخره امام حسین(علیه‌السلام) رفتند برای بچه آب بگیرند، اهل خیمه هم منتظر هستند، با حسین(علیه‌السلام) خیلی گران حساب کردند. ناگهان حضرت دیدند دست‌هایشان خیس شد، صورتشان خیس شد! «لا‌اله‌الله»!

 

تلاش دو مادر در مکه و کربلا در جستجوی آب برای فرزند

ابراهیم(علیه‌السلام)، به امر خداوند متعال دست زن و بچه‌اش را گرفت، به مکه رفت و آنجا رهایشان کرد. یک مادر را با یک بچۀ شیر‌خواره، در بیابان به امر خداوند متعال رها کرد، ولی یک دعا کرد؛ گفت: «رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُم یَشکُرونَ»[8]؛ خدا‌یا زن و بچه‌ام را در یک زمین بی‌آب و علف رها کردم و دارم می‌روم. برای اینکه اینجا نماز اقامه شود. آینده را دارد می‌بیند. خدایا! دل‌ها‌ی مردم را فوج فوج به سمت اینها سوق ده، رزق و روز‌ی اینها را برسان. دعا و خدا‌حافظی کرد، این زن و بچه را رها کرد و رفت.

حالا ابی‌عبد‌الله(علیه‌السلام) می‌خواست میدان برود، آمد خدا‌حافظی کند می‌دانید چه گفت؟ آمد کنار زینب(علیها‌السلام) و زن و بچه‌ها ایستاد فرمود: «إسْتَعِدُّوا لِلْبَلاءِ وَاعْلَمُوا اَنَّ اللّه حامیکُمْ وَحافِظُکُمْ وَسَیُنْجِیُکُمْ مِنْ شَرّالا عْداءِ»[9]؛ آماده باشید برای بلا، خدا شما را حفظ کند. اینها را گفت و رفت، این زن و بچه را رها کرد.

ابراهیم علیه‌السلام) رفت. هاجر با اسماعیلش تنها شد. حرارت و گرما‌ی شدید، تشنگی غلبه کرد، آب هم نیست، هیچ چیز‌ی هم نیست. این مادر کوه صفا و مروه را نگاه می‌کرد آن طرف سر‌اب می‌دید، فکر می‌کرد آب هست! می‌دوید می‌رفت آن طرف، می‌دید چیزی نیست. از آن طرف نگاه می‌کرد، سراب می‌دید و می‌دوید که به آب برسد... هفت بار این مسیر را دوید. مادر است دیگر، بچه‌ا‌ش دارد بال‌بال می‌زند، هر طور‌ی که بتواند می‌خواهد آب تهیه کند. دوباره از این طرف نگاه می‌کرد می‌دید آن طرف آب هست، سر‌اب بود! می‌دوید می‌رفت، تا هفت بار، این شد سعی بین صفا و مروه که حاجی‌ها می‌روند، گفتند: اینطور‌ی مثل هاجر هم باید هروله کنی و بروی، سر پنجه‌ها‌ی پایت حرکت کنی برو‌ی، با حالت اضطراب...

 دفعۀ آخر که بر‌گشت دید که اسماعیلش آن‌قدر پا‌ها‌یش را روی زمین کشیده که زیر پایش چشمه جار‌ی شده است. چشمۀ آب! بچه را بغل گرفت، به اسماعیلش آب داد و در بغلش خوابید.

یک مادری هم بود در کربلا، این بچه را بغل گرفته بود مرتب از این خیمه به آن خیمه می‌رفت، می‌گفت: آب ندارید؟!

 

اولین مراسم شیرخوارگان در منزل امام صادق(علیه‌السلام)

معالی‌السبطین این مطلب را نوشته، روضۀ کافی هم نوشته... امام صادق(علیه‌السلام) نشسته بودند، مشغول درس و کار بودند، یک دفعه کمیت وارد شد، شاعر روضه‌خوان بود. آقا فرمودند: کمیت بیا! یک پرده بزنید، خانم‌ها را هم بگویید بیایند. پرده زدند، خانم‌ها آمدند، آقا هم نشستند کمیت هم شروع کرد روضه خواندن، اینکه شما شب هفتم این کار را می‌کنید، شیر‌خوار‌گان را سر دست می‌گیرید و... سند‌ش این است. روضه خواند و همین طور‌ی امام گریه می‌کردند و بقیه گریه می‌کردند. یک دفعه یکی از کنیز‌های خانۀ آقا (اینها همه هیئتی و اهل روضه بودند، روضه فهم بودند)، یک بچۀ شیر‌خواره را از پشت پرده گذاشت در بغل امام صادق(علیه‌السلام)، آقا همین که این بچه را دیدند صدای‌شان به گریه بلند شد. آن‌قدر شدید گریه کردند و همه منقلب شدند، همه گریه کردند.

امام به بعضی از کنیزان و همسران‌شان که بچه کوچک داشتند در روز عاشورا می‌فرمودند: امروز با یک سینه به بچه‌ات شیر بده. گفتند: آقا چرا؟ فرمودند: این بچه امروز یک مقدار سهمش کمتر شود، «مُوافقة لِرضیعِ العَطشان» تا یک ذره بچه‌ام شبیه شیرخواره جدم امام حسین(علیه‌السلام) شود. این نسخه برای همه نیست، برای خواص است و امام به بعضی از کنیزان خود می‌گفتند، کسانی که هیأتی بودند.

«امتحان عاشقی در کربلا آغاز شد

کودکی شش ماهه بین عاشقان ممتاز شد

هر گلی که از شاخه افتاد و به خاک و خون تپیده

باغبان عشق آمد با گلش دمساز شد

بین هفتاد و دو گل یک غنچه نشکفته بود

آن هم آخر روی دست باغبانش باز شد»

 

تلظی تا شهادت حضرت علی‌اصغر(علیه‌السلام)

تا صدای هل من ناصر اباعبدالله(علیه‌السلام) بلند شد، مقتل نوشته صدای ضجه از خیمه‌ها بلند شد. بین زن‌ها و فاطمیات؛ صدای واویلا و ناله‌ها بلند شد. این شش ماهه در گهواره تکان خورد. بچه‌ای که از شدت عطش بی‌حال شده بود. گویا صدای امام، این شش ماهه را به جوش آورده بود. بغلش کردند. ابی‌عبدالله(علیه‌السلام) در خیمه آمدند تا وداع کنند. فرمودند: «ایتِینی بِوَلدی الصَّغیر»[10]؛ بچه‌ام را بدهید خداحافظی کنم. پدر است، طفل شش ماهه است، این زن و بچه تنها، این بچه دارد از تشنگی بال‌بال می‌زند، آمد تا خداحافظی کند. دید حال علی خیلی خراب است. به وضعیت تلظی افتاده است.

ماهی که از آب بیرون افتاده باشد تقلا می‌کند و بالا پایین می‌پرد در آن حالت اگر به آب برگردد زنده می‌ماند. اما یک ساعتی می‌شود از تقلا می‌افتد، فقط دهانش باز و بسته می‌شود این را عرب، تلظی می‌گوید. در این حال اگر ماهی را در آب هم بیندازید دیگر زنده نمی‌ماند. یعنی ابی‌عبدالله(علیه‌السلام) می‌خواست بگوید: «أما تَرَونَهُ کَیفَ یَتَلَظی عَطَشا...». اگر آبش هم بدهید می‌میرد، من برای دل مادرش آوردم.

یک معنای دیگر این است؛ حضرت آیت‌الله مروارید روضه را اینگونه می‌خواندند، می‌فرمودند: تلظی وقتی است که تمام بدن از تشنگی می‌سوزد، جگر می‌سوزد، گلو می‌سوزد، هر نفسی می‌کشد حلقش می‌سوزد، این را تلظی می‌گویند.

بچه را روی دست گرفت و صدا زد: «یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»[11].

صدایی بلند شد حسین(علیه‌السلام)! تو آب را برای خودت می‌خواهی، بچه را بهانه کردی. فرمود: اگر خیال می‌کنید من بچه را بهانه کرده‌ام، یکی بیاید این بچه را ببرد سیرابش کنید. دیگر نتوانستند حرفی بزنند. در لشکر همهمه افتاد، دو دسته شدند و در لشکر اختلاف افتاد. عمرسعد دید الآن لشکرش از هم می‌پاشد. گفت: حرمله تا وضع بدتر نشده کار را تمام کن. گفت چه کار کنم، پدر را نشانه بگیرم یا پسر را؟ گفت: نه، هنوز با حسین(علیه‌السلام) کار داریم. بچه‌اش را بزنی طاقت پدرش از بین می‌رود. ما در احکام صید می‌خوانیم اگر حیوانی را ذبح می‌کنید، وسیله ذبح باید متناسب با حیوان باشد. شما خنجری که با آن یک شتر را ذبح می‌کنید با آن یک کبوتر را نباید ذبح کنید. این‌قدر دقیق است.

تیری که استخوان علمدار را شکست آن تیر را به حنجره‌ آن پسر زدند...

یا حسین...

 


[1]. نهج‌البلاغه، نامه 3.

[2]. نهج‌ابلاغه، نامه 71.

[3]. نهج‌البلاغه، نامه 45.

[4]. موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه‌السلام) 285، ح252.

[5]. فراز زیارت عاشورا

[6]. تذکرة‌الخواص، ص 252.

[7]. بحارالانوار، ج 45، ص 46-47.

[8]. سوره ابراهیم، آیه 37.

[9]. نفس المهموم، ص 355 و 445.

[10]. لهوف، ص 117.

[11]. نفس المهموم، ص 349.