فهم و تطبیق درست تاریخ

فهم و تطبیق درست تاریخ


فهم و تطبیق درست تاریخ

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: بی‌تردید تاریخ روی ما تأثیر دارد و ما هم می‌توانیم روی تاریخ تأثیر داشته باشیم. اگر انسان به درستی تاریخ را بشناسد، محکوم به تکرار قسمت‌های تلخ تاریخ نمی‌شود. // خداوند متعال از اینکه در قرآن تاریخ نقل‌کرده هدفی داشته، صرفاً برای آشنایی با تاریخ نیست. هدف قرآن از نقل تاریخ، هدایت انسان از طریق درس‌ها و عبرت‌ها بوده است. درس گرفتن از بخشهای مثبت تاریخ و عبرت گرفتن از بخش‌های منفی تاریخ. // وقتی تاریخشناس شوید، شعار‌شناس می‌شوید. آدم‌شناس، جریان‌شناس و گروه‌شناس می‌شوید. // اگر تحلیل درستی از تاریخ و زمان خودمان نداشته باشیم، نمی‌توانیم به درستی تطبیق بدهیم. این دو لازم است تا بتوانیم درست تطبیق بدهیم و از تاریخ درس و عبرت بگیریم: تاریخ شناسی و زمان شناسی.

 

شناسنامه:

عنوان مراسم: اینجا خمیه‌ای برپاست

موضوع سخنرانی: به طرف درست تاریخ

تاریخ: یکشنبه 17/4/1403، شب دوم از مراسم ویژه دهه اول محرم

مکان: مدینه‌ العلم کاظمیه

 

شهید مدرس در طرف درست تاریخ

امشب مجلس به یاد شهید بزرگوار حضرت آیت‌‌الله سید حسن مدرس(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) است. از جمله شهدایی که با موضوع سخنرانی شب‌های دهه اول محرم مرتبط هستند، یعنی این شهدا تاریخ‌ساز و جهت‌ساز بوده‌اند. این شخصیت بزرگ، مجاهد، عالم و عارف در مجلس شورا حضور پیدا می‌کند و سنگ بنایی را می‌گذارد. در دورانی که طاغوت حاکم بود، برای مردمی‌تر کردن مجلس، برای توجه بیشتر به مردم، برای دفاع از حقوق مردم در مجلس تلاش می‌کند. این امری بی‌سابقه‌ بود، که حضرت امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) فرمودند: من در دوران جوانی‌ام به مجلس می‌رفتم تا این شخصیت بزرگ را، رفتار، اعمال و کارهای او را از نزدیک ببینم.

شهید مدرس شهیدی است که جهت‌ساز و تاریخ‌ساز شد و در طرف درست تاریخ ایستاد. او امروز به عنوان یک شاخص برای همه، مخصوصاً نمایندگان مجلس می‌تواند الگو باشد.

 

تأثیر تاریخ بر ما و تأثیر ما بر تاریخ

منظور از «طرف درست تاریخ» چیست؟ چقدر این موضوع اهمیت دارد؟ چه تأثیری در حیات دنیوی و اخروی ما دارد؟ این مسئله که ما بفهمیم طرف درست تاریخ کجاست و در طرف درست تاریخ قرار بگیریم، چه فایده‌ای دارد؟ آیا اصلاً ما نسبت به تاریخ تکلیفی داریم یا نداریم؟

بی‌تردید تاریخ روی ما تأثیر دارد و ما هم می‌توانیم روی تاریخ تأثیر داشته باشیم. تاریخ ما را می‌سازد و ما هم می‌توانیم تاریخ را بسازیم. می‌دانید این جمله معروف که «تاریخ معلم انسان‌هاست» از کیست؟ جمله خیلی معروف است، این جمله از حضرت امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) است. تاریخ ممکن است تکرار شود، حتماً تکرار نمی‌شود. اگر انسان به درستی تاریخ را بشناسد، محکوم به تکرار قسمت‌های تلخ تاریخ نمی‌شود. ولی اگر تاریخ را نشناسد، بلاهایی که سر گذشتگان آمده سر او هم خواهد آمد.

 

هدف از بیان تاریخ در قرآن

در قرآن آیات زیادی اشاره به حوادث تاریخی به ویژه زندگی انبیاء(علیهم‌السلام) دارد. چرا خداوند در قرآن حوادث و قصص تاریخی را برای ما گفته است‌؟ خداوند متعال از اینکه در قرآن تاریخ نقل‌کرده هدفی داشته، صرفاً برای آشنایی با تاریخ نیست. هدف قرآن هم درس‌ها و عبرت‌ها بوده است. درس گرفتن از بخشهای مثبت تاریخ و عبرت گرفتن از بخش‌های منفی تاریخ است. منفی‌ها را ببینید و عبرت بگیرید، مواظب باشید این بلا را سر شما نیاورند. از آن طرف درس‌ها را ببینید و سعی کنید به آنها عمل کنید. این جمله از امام خامنه‌ای است: «قرآن که صادق مصدق است ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت می‌کند».

 

درس و عبرت از قصص قرآنی

قرآن کریم میفرماید: «لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ...»[1]؛ این قصه‌هایی‌که خدا نقل می‌کند برای صاحبان خرد، عبرت است. بعد می‌فرماید: «....و ما کانَ حَدِیثاً یُفْتَری...»، اینها حرف‌های ساخته و پرداخته شده نیست. «...وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»؛ بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایی] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می‌‏آورند رهنمود و رحمتی است. دقت کنید این عبارت مدنظر من است: «هُدی وَرَحمَة لِّقَوم یُوقِنُونَ» این داستان‌های تاریخی که خدا در قرآن گفته است اسباب چند چیز است: عبرت، هدایت و رحمت.

 

درس توحید و معاد از قصص قرآنی

خدا به این دلیل داستان‌ها را در قرآن نقل کرده است. یک جاهایی می‌فرماید: «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ...»[2]؛ بروید در زمین بگردید و شاهکارهای آفرینش خدا را ببینید. اینها درس توحید است.

در جای دیگر می‌فرماید: «سِیرُواْ فِی الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ»[3]، «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ»[4]؛ بروید بگردید و عاقبت آنهایی که آیات خدا را تکذیب کردند‌ و عاقبت گناهکاران و خطا‌کاران را ببینید. اینها عبرت است.

 

تاریخ بخوانید تا شعارشناس شوید

تاریخ خیلی مهم است. هدف قرآن این نیست که یک دوره باستان‌‌شناسی بخوانیم و صرفاً تاریخ ملل و اقوام را یاد بگیریم. می‌خواهیم از تاریخ چیزهایی را بفهمیم. تاریخ، ریاضی نیست، تاریخ، نجوم نیست. تاریخ قابل دریافت و برداشت است. بزرگان سفارش می‌کنند تاریخ بخوانید، امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) بارها فرموده‌اند: من نگرانم که جوانان این مملکت تاریخ کشورشان را ندانند و نمی‌دانند. ایشان توصیه کرده‌اند تاریخ دویست ساله‌ ایران را بخوانید و ببینید در این کشور چه خبر بوده‌ است. چرا؟ چون به آدم بینش می‌دهد. چرا ما گاهی دوست را از دشمن تشخیص نمی‌دهیم؟ یکی از دلایل آن این است که ما تاریخ را بلد نیستیم. تاریخ صدها بار و هزاران بار چهره‌های مختلف گروه‌ها و آدم‌های گوناگون و عاقبت‌شان را نشان داده که به طور واضح قابل تشخیص است.

اگر تاریخشناس شوید، شعار‌شناس می‌شوید. آدم‌شناس، جریان‌شناس و گروه‌شناس می‌شوید، ولی وقتی تاریخ را نمی‌دانید هر چه پیش می‌آید برای شما خیلی جدید است. مثلاً می‌بینید یک خانم مؤمن، محجبه،‌ مسجدی، اهل زیارت عاشورا و نماز شب در انتخابات به کسی رأی داده است که غیرتی روی حجاب و عفت ندارد، یا آدمی که دغدغه‌ و مشکل معیشت دارد، دقیقاً سراغ کسی می‌رود که می‌گوید من برای معیشت شما برنامه‌ای ندارم، عجیب است! این نشان می‌دهد، افراد بدون آشنایی و بدون توجه به تاریخ گذشته و سوابقی که وجود دارد، انتخاب کردهاند. بارها و بارها در تاریخ این چیز‌ها تکرار شده است.

 

فهم درست تاریخ برای نسل سوم انقلاب/آموزش تاریخ به نوجوانان و جوانان

علت اینکه بعضی انسان‌ها بینش ندارند این است که تاریخ بلد نیستند. سرد و گرم روزگار را نچشیدهاند، تاریخ مشروطه را نخوانده‌‌اند، تاریخ انقلاب را هم نخوانده‌اند. حتی اگر در دورانی زندگی کرده‌اند و دورانی را گذرانده‌اند، آن دوران را فراموش کرده‌اند.

28 تا 30 میلیون نوجوان و جوان داریم که نه امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) را، نه مبارزات انقلاب، نه پیروزی انقلاب و نه جنگ را دیده‌اند. این تعداد زیاد نسل جوان را تشکیل داده است. چه کسی به آنها تاریخ یاد داده است؟ کجا یاد گرفته‌اند؟ در کتاب‌های درسی یا در صدا و سیما؟ آیا نهاد‌های مردمی متولی این امور بوده‌اند که به جوانان و مردم تاریخ یاد بدهند؟ در فضای مجازی یاد گرفته‌اند؟ ابتکار عمل در فضای مجازی در دست دشمن است. فضای مجازی زمین ما و دست ما نیست. آیا در فضای مجازی می‌گویند رضاشاه چه کسی بوده، می‌گوید محمدرضا شاه چه کسی بوده‌؟ آیا در فضای مجازی به شبهات و سؤالات نوجوانان پاسخ می‌د‌هند، که برای چه انقلاب کردیم؟ دروازه‌های تمدن به روی ایران باز ‌بود، پس چه مشکلی داشتیم؟ شخصیت‌های انقلاب را باید بشناسید که چه‌ کسی خوب و چه‌ کسی بد بود؟ دشمن دارد شهید را جلاد معرفی می‌کند. تاریخ بسیار مهم است.

 

فهم درست تاریخ

پدر و مادرهای عزیز خودتان بسم‌الله بگویید و‌ تصویر درست از امام و انقلاب، دفاع مقدس و ارزشها را در ذهن فرزندان ایجاد و تثبیت کنید. برداشت‌های مردم از حوادث تاریخی بسیار مختلف است و یک جور نیست. سیاستمداران تاریخ را اینگونه می‌بینند، مادی‌گرایان به گونه‌ای دیگر می‌بینند و تحلیل می‌کنند. عرفا طور دیگری تاریخ را می‌بینند و تعریف می‌کنند. فلاسفه هم طور دیگر. جامعه‌شناسان هم به گونه‌ای دیگر تاریخ را می‌بینند و تعریف می‌کنند، عوام نیز طور دیگری تاریخ را می‌فهمند. بعضی‌ها می‌گویند: ما به این شکل فهمیده‌ایم که دنیا یک جنگل است و اگر در این جنگل گرگ نباشیم، خورده می‌شویم، پس باید گرگ باشیم!

بعضی عوامانه به مسائل نگاه می‌کنند و می‌گویند ما از روزگار این را فهمیدیم که هر چه باید اتفاق بیفتد، می‌افتد. همه چیز دست خداست ما هیچ کاره‌ایم. تاریخ را بخوانید و ببینید آیا این درست است یا غلط؟ یعنی واقعاً همه چیز دست خداست؟ ما هیچ کاره‌ایم، آیا خداوند در قرآن اینگونه گفته است؟

 

خطر برداشت‌های غلط از تاریخ

بعضیها تاریخ را بر ‌اساس ذهنیت و قواعد خودش تحلیل می‌کند. وقتی جنگ عراق و ایران شروع شد، بنی‌صدر فرمانده کل قوا بود؛ یعنی او باید دستور می‌داد. گفت: من روش جنگم با شما متفاوت است، من از روش جنگی اشکانیان پیروی می‌کنم. اشکانیان اجازه می‌دادند، دشمن وارد خاک‌شان شود. در واقع زمین داده و زمان می‌خریدند. دشمن که وارد شد، بعد ما دشمن را قیچی می‌کنیم. به شدت معتقد به جنگ کلاسیک بود. خوش‌بینانه اینکه فهم بنی‌صدر از تاریخ این طور بود. در حالی که کسی که می‌خواهد زمین بدهد و زمان بخرد، باید قدرت او بیشتر از طرف مقابل یا لااقل برابر باشد. اگر قدرت یک به صد باشد دیگر نمی‌شود زمین داد و زمان گرفت.

مهم است که انسان از تاریخ درست برداشت کند. یکی می‌آید از کربلا درس مذاکره می‌گیرد و می‌گوید امام حسین(علیه‌السلام) مذاکره کردند. در حالی که آنها مذاکره نکردند، مذاکره به تعبیر امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) یعنی اینکه یک چیزی را بدهید و یک چیزی را بگیرید.

حرف‌های امام حسین(علیه‌السلام) موجود است. حضرت نصیحت کردند، مذاکره نکردند. فرض بر اینکه که مذاکره بود، آیا مذاکره جواب داد؟ حضرت رفتند با اینها مذاکره کردند جواب نداد. پس تو هم عبرت بگیر، مذاکره با اینها جواب نمی‌دهد.

 

فهم همرا با تطبیق درست تاریخ

باید دنبال فهم درست از تاریخ باشیم و تحلیل درستی از داده‌های تاریخی انجام دهیم، این بسیار مهم است. روایتی که از تاریخ می‌خوانید، روایت درست باشد. در مورد انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، زمان ستمشاهی، روایات مختلفی نقل شده، کتاب‌های مختلفی نوشته شده است. کدام کتاب را باور کنیم؟ کدام روایت درست است؟

در مورد همین عاشورا، کربلا و روضه‌ها چقدر نقل‌های متناقض وجود دارد! در مورد وجود مبارک حضرت صدیقه(‌علیهاالسلام) یک فصل از تاریخ نوشته‌اند که از غصه رحلت پدر از دنیا رفتند. یک عده هم گفتند ایشان به شهادت رسیدند، کدام روایت را باور کنیم؟ باید مطالعه و تحقیق کنیم و از اهل فن سؤال کنیم، بررسی کنیم تا بدانیم حقیقت چیست.

عاشورا هم همین است، اگر روایات غلط از تاریخ عاشورا و تاریخ امامان و معصومین گفته شود و همه باور کنند، این روایت‌های غلط باعث برداشت و فهم غلط و الگوبرداری‌های غلط و شکست می‌شود.

شخصی مانند شهید مطهری بخاطر روضه‌های اشتباهی که خوانده می‌شود حماسه حسینی را می‌نویسد. هر روضه‌ای را نخوانید، روضه‌ای که با عزت و احترام در تعارض و تضاد است، را باور نکنید. امام حسین(علیه‌السلام) هرگز چنین کاری را نمی‌کنند، چنین روضه‌ای با شهادت طلبی در تضاد است.

 

فهم درست تاریخ

عاشورا محکماتی دارد و باید این محکمات را شناخت؛ همچنین باید محکمات دین را شناخت و با آن تطبیق داد. هر چیزی که بدلی باشد، معلوم می‌شود؛ اینها کارشناس دارد. تاریخ مهم است، خون‌های زیادی ریخته شده، بزرگان ما به زندان رفته‌اند و شکنجه‌های زیادی متحمل شده‌اند تا تاریخ صحیح عاشورا به دست ما رسیده است. تاریخ عاشورا را بنی‌امیه نوشتند، حکومت دست بنی‌امیه بوده است، چطور ائمه(علیهم‌السلام) به وسیله شیعیان مخلصشان تاریخ درست را به ما رساندند؟ پس تاریخ مسئله مهمی است و فهم درست تاریخ مهم است.

 

تاریخ را درست تطبیق دهید

نکته بعد تطبیق درست تاریخ است. بعد از اینکه تاریخ را درست فهمیدیم، باید درست تطبیق بدهیم. اگر تحلیل درستی از تاریخ و زمان خودمان نداشته باشیم، نمی‌توانیم به درستی تطبیق بدهیم. این دو لازم است تا بتوانیم درست تطبیق بدهیم و از تاریخ درس و عبرت بگیریم. باید به آیات قرآن عمل کرد و از عقل سلیم تبعیت کرد. اگر این دو را نداشته باشیم، تطبیق اشتباه می‌دهیم و خسارت‌های بزرگ به بار می‌آورد.

 

شرایط کشور ما بدر و خیبر است، نه شعب ابیطالب!

در سال 90 عده‌ای در همین مملکت گفتند که ما در شرایط شعب ابی‌طالب هستیم. در شعب ابی‌طالب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و همراهانشان در دره محاصره اقتصادی شده بودند. اغلب اموال حضرت خدیجه(‌علیهاالسلام) در مسئله شعب ابی‌طالب رفت. یعنی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) این تحریم معیشتی و اقتصادی مسلمانان را با اموال حضرت خدیجه(علیهاالسلام) دور زدند. به طور مخفیانه و شبانه از گذرگاه‌های مخفی، پول‌ها را برمی‌داشتند و هزینه‌های گزافی در نقاط دوردست می‌کردند که مشرکین مکه مانع نشوند. آنجا می‌رفتند و جنس می‌خریدند، این طور پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) جان مسلمانان را در شعب ابی‌طالب حفظ می‌کردند. آن‌وقت در سال ۹۰ عده‌ای برای اینکه مثلاً می‌خواستند با آمریکا مذاکره کنند گفتند الآن ما در شرایط شعب ابی‌طالبیم!

مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) در همان سال بعد از سخنانی که این آقایان زدند، فرمودند ما در شرایط شعب ابی‌طالب نیستیم. ما در شرایط بدر و خیبریم! مسلمانان در بدر 313 نفر بیشتر نبودند، ولی پیروز شدند.

در جنگ خیبر، همه اسلام در مقابل همه کفر ایستاده بود؛ با اینکه مسلمان‌ها جمعیتشان کمتر بود ولی پیروز شدند و در قدرت بودند. چرا آدرس غلط می‌دهید؟! چرا تاریخ را تحریف می‌کنید؟! چرا طوری حرف می‌زنید که مردم برداشت غلط از تاریخ بکنند؟! هر کس هم می‌خواهد یک انحرافی ایجاد کند یک نشانه تاریخی می‌دهد که این به آنجا برمی‌گردد، همه ذهن‌ها به آنجا می‌رود. مردم و نخبگان باید بسیار مراقب باشند.

در دو دوره، دو رئیس جمهور مدام حرف از صلح امام حسن(علیه‌السلام) می‌زدند و می‌گفتند الان شرایط صلح امام حسن(علیه‌السلام) است. مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) فرمودند که الان صلح امام حسن(علیه‌السلام) نیست، امت اسلامی در شرایطی است که هرگز دشمن نمی‌تواند صلح امام حسن(علیه‌السلام) را به او تحمیل کند. اینجا اگر دشمن خیلی به او فشار بیاورد، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد. یعنی این‌قدر امام یار دارد که کار به صلح نکشد. یک برشی از تاریخ حکومت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را درمی‌آورند می‌گویند که امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) چنین کاری کردند، مثلاً فرماندار خودشان را عزل کردند.

سوده همدانی محضر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آمد، حضرت نماز می‌خواندند. نماز حضرت که تمام شد گفتند چه خبر است؟ گفت حاکم شما ظلم می‌کند و... . حضرت یک تأملی کردند و بررسی کردند و بعداً حکم عزلش را نوشتند و به دست سوده همدانی دادند. سوده همدانی رفت به فرماندار داد و عزل شد و کنار رفت. پس چرا الآن افرادی که دزدی می‌کنند را عوض نمی‌کنند؟

یک قسمت از تاریخ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را برمی‌دارد و روی جمهوری اسلامی می‌گذارد و می‌گوید این همه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بر اساس حکمت و مصلحت عمل کردند. من نمی‌گویم مثلاً بعضی از مسئولین نباید عزل شوند، باید بشوند. ولی چرا از این قطعه تاریخی برداشتند و استفاده کلی کردند؟ روی تک‌تک آدم‌ها گذاشتند، مگر شرایط و قواعد آن یکسان است؟! مگر حوادثی که اتفاق افتاده یکسان است؟! چرا این‌طور تطبیق می‌دهید؟! از یک طرف عده‌ای می‌خواهند انقلاب را بزنند، از تاریخ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) استفاده می‌کنند و همه را زیر سؤال می‌برند، از طرف دیگر هم عده‌ای می‌خواهند خلاف‌هایی که گاهی اوقات اتفاق می‌افتد نادیده بگیرند، باز هم از حکومت امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) برمی‌دارند و می‌گویند اختلاس بود، دزدی بود، در زمان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم بود! زیادبن‌ابیه از طرف امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) حاکم فارس و کرمان بود، این زیادبن‌ابیه پدرش معلوم نبود چه کسی است برای همین به او می‌گفتند زیاد بن ابیه، زیاد پسر پدرش. پدر عبیداللهبن‌زیاد!

 

فهم درست تاریخ لازمه تطبیق درست است

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آدم نداشتند؟! باید شرایطش را دربیاوریم، بعد تطبیق بدهیم، به همین راحتی شخصیت‌های تاریخی نسازیم. فهم شرایط، زمان حال، فهم درست تاریخ، تطبیق صحیح لازم است، و الّا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) درکوفه کسی را بر حکومت باقی گذاشتند که خودشان اصلاً قبولش نداشتند، ابوموسی اشعری را مردم کوفه دوست داشتند. حضرت او را عوض نکردند، گفتند آقا چرا او را عوض نمی‌کنید؟! حضرت فرمودند مردم دوستش دارند، آشوب می‌شود. همین شخص در جنگ جمل و در جنگ صفین به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) خیانت کرد، پس این تاریخ را چگونه تطبیق بدهیم؟

نکته این است همین‌طوری در تاریخ دست نبرید و حادثه در بیاورید بعد تطبیق بدهید و قضاوت کنید. مواظب افرادی باشید که این طوری از تاریخ سند بیرون می‌آورند و به مسائل امروز جامعه ما تطبیق می‌دهند، تأمل و بررسی می‌خواهد. آدم باید با کارشناس صحبت کند.

 

قیام توابین اثری در تاریخ نداشت

اگر ما فهم درستی از تاریخ نداشته باشیم، در سمت درستی از تاریخ نخواهیم ایستاد. یک جمعیتی بودند در کوفه، خیلی هم آدم‌های خوب و عابدی بودند، واقعاً صادق و مخلص بودند، اما در لحظه حساس عاشورا اشتباه کردند و طرف درست تاریخ نایستادند. امام حسین(علیه‌السلام) به قتلگاه رفتند و شهید شدند. اینها بعداً متوجه ماجرا شدند که اشتباه کرده‌اند. بعداً رفتند و قیام کردند و شهید شدند، یعنی توبه خودشان را اینگونه قرار دادند. اما توابین در تاریخ هیچ اثری نداشتند. فقط برای اینکه خدا آنها را به خاطر غفلتی که کرده‌اند آمرزیده باشد، قیام کردند. پس تاریخ بسیار مهم است. اینکه امت تاریخ‌شناس باشد و در لحظه حساس انتخابات، در لحظه حساس آمدن به صحنه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، با هوش تاریخی به صحنه بیایند، تصمیماتشان مؤثرتر و به قله نزدیک‌تر خواهد بود.

اما اگر آن تاریخ را فراموش کنند مدام اشتباه می‌کنند. البته تاریخ هم مختص به ۱۴۰۰ سال پیش یا ۱۰۰ سال پیش نیست. گاهی تاریخ برای ۲۰ سال، ۱۶ سال و گاهی هم ۵ سال قبل است. اگر مردم همین تاریخ را فراموش نکنند، بسیاری از تصمیماتشان آنها را به همان خواسته‌های خودشان می‌رساند.

 

مشهد و کربلا دو سمت دارد

وقتی اسم کربلا و عاشورا را می‌شنویم دلمان به سمت خیمه‌های امام حسین(علیه‌السلام) می‌رود. اما باید بدانیم که کربلا دو سمت یا دو طرف دارد؛ یک طرف اردوگاه امام حسین(علیه‌السلام) و یک طرف اردوگاه عمر سعد و یزیدی‌ها. شما وقتی می‌خواهید بگویید «می‌خواهم بروم به کربلا» با احتیاط حرف بزنید.

شما که امام حسینی هستید، آیا اخلاقتان هم امام حسینی(علیه‌السلام) است یا یزیدی؟ در حوادث تاریخی که اتفاق می‌افتد، سمت امام حسین(علیه‌السلام) می‌ایستید یا سمت یزیدیان؟ مواضعتان در زندگی، در مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی در مسائل اخلاقی آیا مواضع اهل‌بیت و حق هست یا مواضع دشمن را دنبال می‌کنید؟

پس کربلا دو طرف دارد. هم امام حسین(علیه‌السلام) کربلا رفت و هم شمر و هم عمرسعد. البته نه تنها کربلا دو سمت دارد بلکه حرم امام رضا(علیه‌السلام) هم دو سمت دارد. شما در زندگی‌، کارهای فردی و در کارهای روزمره‌تان، آیا مواضعتان، طرف امام رضا(علیه‌السلام) بوده یا طرف غیر او (هارون‌الرشید)؟ چون همه ظاهراً به زیارت امام رضا(علیه‌السلام) می‌رویم، اما باطناً وقتی می‌رویم مشهد، گاهی باطنمان به سمت هارون‌الرشید می‌رود، چون قبر آن ملعون هم کنار قبر امام رضا(علیه‌السلام) است.

«قبران فی طوس خیر النّاس کلّهم و قبر شرّهم هذا من العبر»[5]؛ دو قبر در طوس کنار هم هست که یکی قبر خیرالناس یعنی امام رضا(علیه‌السلام) و یکی هم قبر شرالناس یعنی هارون‌الرشید است. وقتی که در کنار ضریح به سمت عقب می‌رویم بالای سرمان که نگاه کنیم این بیت شعر را می‌بینیم:

«ما ینفع الرّجس من قرب الزّکیّ و ما علی الزّکیّ بقرب الرّجس من ضرر»[6]؛ یعنی این پلیدی که کنار این انسان نورانی خوابیده، هیچ فیضی از آن انسان پاک نمی‌برد و این آقای نورانی هم هیچ ضرری از این پلید به او نمی‌رسد. پس هنگام زیارت در عالم باطن، یک مقداری زیارت حساس می‌شود. پاهایتان دارد به سمت امام رضا(علیه‌السلام) می‌رود، اما روحتان به طرف قبر هارون‌الرشید می‌رسد. خودمان هم نمی‌فهمیم اما وقتی بعداً در ملکوت این زیارت را به ما نشان می‌دهند می‌فهمیم که به چه سمتی رفته‌ایم. پس کربلا و مشهد دو طرف دارند، باید حواسمان را جمع کنیم و به سمت درست برویم. یک زیارت ظاهریه داریم و یک زیارت باطنیه.

به امام حسین(علیه‌السلام) بگویید: یا اباعبدالله آن کسی که شما می‌خواستید، ما نشدیم؛ اما شما آن کسی هستید که ما می‌خواستیم. شما می‌توانستید ما را عوض کنید؛ ما را حر خودتان فرض کنید؛ یک نگاهی به ما بیندازید تا حالمان عوض شود. «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ» حال ما را خوب کنید.

 

ورود امام حسین(علیه‌السلام) به کربلا

امام حسین(علیه‌السلام) روز دوم محرم وارد سرزمین کربلا شدند. سؤالاتی کردند، به حضرت گفتند: اینجا کربلاست، تا فرمودند اینجا کربلاست، «فدمعت عینا»؛ دو چشمان حضرت پر از اشک شد. «اللهُمَّ إنّی أعوذُ بِک مِن الکَربِ وَالبَلاء»؛ خدایا از سختی‌ها و بلاها به تو پناه می‌برم. آن هم چه بلاهایی! چه سختی‌هایی! چه مصیبت‌هایی! اعظم مصائب...

بعد حضرت در اشک حرف‌هایی زدند‌؛ فرمودند: «ههُنا مَناخُ رِکابِنا»؛ اینجا اتراق می‌نماییم، «وَ مَسْفَکُ دِمائِنا»؛ اینجا خون ما ریخته می‌شود و «وَ هاهُنا وَاللّهِ تُزارُ قُبُورُنا، وَ بِهذِهِ التُّرْبَةِ وَعَدَنِی جَدِّی رَسُولُ اللّهِ وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِهِ»؛ به خدا سوگند! اینجا محلّ زیارت قبور ماست. جدّم رسول خدا مرا به این تربت نوید داده است که در فرموده او تخلّفی نیست.[7]

به خدا قسم این‌ همان جایی است که محاسنم به خونم خضاب می‌شود. به خدا اینجا بند بندم از هم جدا می‌شود، مُقَطّعُ‌الاعضا می‌شوم. یعنی انگشتم را می‌برند، اینجا دستم را می‌برند، اینجا پایم را می‌برند، بدنم بند بند می‌شود؛ هنوز همه سوار بر محمل‌ها هستند؛ به برادرشان اباالفضل رو کردند و فرمودند: عباسم برو کمک کن، خواهرمان پیاده شود؛ آیا حال شما حال زینب هست یا نه؟ فردا کاروان به کربلا می‌رسد، کمی دلتان را کنار دل زینب بگذارید. شاید حضرت رو به علی اکبر کرده ‌باشد صدا زده‌ باشد علی جان، پسرم، برو خواهرانت را از محمل پیاده کن، خودش هم رفته‌ باشد کنار محمل رباب و فرموده ‌باشد: خانم بچه را به بغل من بده؛ همه را پیاده کردند. زین‌العابدین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: ما از مدینه که می‌خواستیم راه بیافتیم، یکدفعه دیدم بابایم دارد می‌آید، برادرم علی اکبر صدا می‌زند: راه باز کنید، دیدم عمه جانم زینب دارد پشت سر می‌آید با چه هیبتی؛ شتر خوابیده خانم می‌خواهد سوار شتر شود. ابی عبدالله زانو زد؛ فرمود: خواهرم پایت را روی پای من بگذار و سوار شو؛

ولی عصر یازدهم زینب مدام چشم به این طرف و آن طرف می‌انداخت، زینب همه را سوار کرده‌است؛ مانده‌ است خودش چه جوری سوار شود، یکدفعه دید شمر دارد با تازیانه به سمتش می‌آید... 


[1]. سوره یوسف، آیه 111.

[2]. سوره عنکبوت، آیه20.

[3]. سوره انعام، آیه 11.

[4]. سوره نمل، آیه 69.

[5]. قصیدۀ رائیّه دعبل.

[6]. همان.

[7]. ناسخ التواریخ، ج 2، ص 168 و رجوع کنید به: اثبات الهداه، ج 5، ص 202.