عقب‌نشینی غیرتاکتیکی

عقب‌نشینی غیرتاکتیکی


عقب‌نشینی غیرتاکتیکی

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: اگر حزب‌الله لبنان نبود، صهیونیست‌ها، سوریه و عراق را تصرف کرده ‌بودند و امروز پشت مرزهای ما بودند.// شهید سید حسن نصرالله مکرر می‌فرمود: رمز موفقیت او فقط یک چیز است و آن تبعیت از ولایت فقیه است! // اساساً کار جبهه حق را مردان بزرگی مانند سیدحسن نصرالله می‌توانند جلو ببرند و جامعه را متأثر از بصیرت خودشان به سمت قله‌‌های تعالی حرکت دهند. // اخیراً مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) آیه‌ای را تلاوت کردند و امت اسلامی را به مسئله‌ مهمی متذکر شدند: اگر در میدان جنگ و مصاف دشمن قرار گرفتید، عقب‌نشینی ممنوع است! [که در اینجا حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) جنگ را توسعه می‌دهند و می‌فرمایند: فقط منظور جنگ نظامی نیست؛ جنگ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، کلاً جنگ ترکیبی و همه انواع جنگ‌ها شامل می‌شود. // وقتی انسان در امتحان و مبارزه عقب‌نشینی غیرتاکتیکی کند (با هر توجیهی)، دارد از مواضع حق عدول و از تکلیفش عقب‌نشینی می‌کند؛ نتیجه‌ این کار، غضب الهی است.

 

شناسنامه

عنوان: قرار هفتگی

موضوع سخنرانی: متی نصرالله

زمان: چهاردهم مهرماه 1403

مکان: مدینه­العلم کاظمیه

 

قوی شدن حزب‌الله با سید حسن نصرالله

محفل ما به احترام، یاد و خاطره شهید سید حسن نصرالله، این مرد مجاهد بزرگ است. اگر بخواهیم در مورد این شهید بزرگ و مسائل پیرامون شهید وارد هر بحثی شویم شاید قطره‌ای از دریای وجود این مجاهد بزرگ را نتوانیم تحلیل و تفسیر کنیم و در مورد آن حرف بزنیم. بزرگتر از زمان خودشان بودند و مردمان این عصر و زمان ایشان را به خوبی درک نکردند و نخواهند کرد! تنها عده خاصی هستند که شخصیت بزرگ او را می‌شناسند و می‌توانند درک کنند. شخصیت بزرگی که نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) چنین تعابیری را در مورد ایشان بکار بردند. اساساً کار جبهه حق را چنین مردان بزرگی می‌توانند جلو ببرند و جامعه را متأثر از بصیرت خودشان به سمت قله‌‌های تعالی حرکت دهند.  

وقتی سیدحسن نصرالله به شهادت رسید، حزب‌الله لبنان یک بیانیه‌ داد. در متن این بیانیه جمله پر مغزی بود، که این شهید، حزب‌الله لبنان را از پیروزی تا پیروزی دیگری رهبری کرد، این نکته بسیار مهمی است. در طول زمانی که این شهید بزرگ، دبیر کل حزب‌الله لبنان بود، موفقیت‌های ایشان یکی پس از دیگری بود. حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله‌تعالی) دیروز در خطبه نماز جمعه به این نکته اشاره کردند که شهید سید حسن نصرالله، حزب‌الله لبنان را بالا برد و روز به روز آن را مستحکم‌تر و قوی‌تر کرد. این همان عبارت اُخری، پیامی است که در بیانیه حزب‌الله لبنان در شهادت این شهید عزیز بود. معنایش این است که این شهید باخت نمی‌داده، در مقابل دشمن عقب‌نشینی نمی‌کرده.

 برنامه اسلام این نیست که در مقابل دشمن عقب‌نشینی کند؛ خداوند متعال هم در قرآن به صراحت فرموده: «وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا»[1]؛ سنت و برنامه خداوند متعال طوری نیست که کفار بر مسلمانان غلبه پیدا کنند و مسلط شوند.

 

رمز موفقیت حزب‌الله

سی سال این مرد بزرگ، اسرائیلی را که شعارش از نیل تا فرات بود، پشت دروازه‌ها و دیوار‌های حائل نگه داشت. وقتی صهیونیست‌ها حمله کردند و جنوب لبنان را گرفتند، حزب‌الله لبنان اولین موفقیتش این بود که اینها را شکست داد و بیرون کرد و از سی سال پیش تا به الآن نتوانسته‌اند جلو بیایند و لبنان را بگیرند. ارتش چند کشور اسلامی با هم جمع شدند با اسرائیل بجنگند که سه روزه شکست خوردند؛ یک حزب، یک گروه مبارزاتی به ‌نام حزب‌الله 33 روز ارتش تا بُن دندان مسلح را معطل کرد و آنها را در دو جنگ شکست داد و بعد آنها را تضعیف کرد، اینها از پشت دیوارها نتوانستند خارج شوند.

 اگر حزب‌الله لبنان نبود، صهیونیست‌ها، سوریه و عراق را تصرف کرده ‌بودند و پشت مرزهای ما بودند. [ما باید روی این مسأله تأمل کنیم]. این شهید سی‌سال در مقابل سرسخت‌ترین و اعدا‌ء عدو مؤمنین، در مقابل «أَشَدَّ النّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ»[2]؛ ایستادگی کرد، سی سال زندگی مخفی و اضطراری داشت و در امنیتی‌ترین شرایط توانست حزب‌الله را به قله‌ای برساند که امروز حزب‌الله در مقابل آمریکا و اسرائیل سد محکمی شده است.

شهید سیدحسن نصرالله مکرر می‌فرمود: رمز موفقیتش فقط یک چیز است و آن تبعیت از ولایت فقیه است! سه‌ مرتبه در یک مجلس از او سؤال می‌کنند و می‌گوید: تبعیت از ولایت فقیه! باورشان نمی‌شود که تبعیت از ولایت فقیه معجزه می‌کند، می­گوید ما ولایت فقیه را این‌گونه شناختیم نه اینکه فقط دستور دهد و ما عمل کنیم، بلکه منویات ایشان را قبل از اینکه دستور دهند در میان همه بیاناتشان کشف می‌کنیم، بررسی می‌کنیم تا بفهمیم ایشان چه چیزی می‌خواهند، چه چیزی می‌گویند و منویات‌شان چیست؛ سیاق‌شان را می‌فهمیم و می‌دانیم.

 

عقب‌نشینی غیرتاکتیکی از منظر قرآن

سیدحسن نصرالله هرگز در مقابل دشمن عقب‌نشینی نکرد. اخیراً مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) آیه‌ای را تلاوت کردند و امت اسلامی را به یک مسئله‌ای متذکر شدند که این مسئله باید در منابر گفته ‌شود، در رسانه‌ها کار شود، مردم باید اینها را بدانند. آنجا به یک مفهومی به نام عقب‌نشینی غیرتاکتیکی اشاره کردند که خداوند متعال در قرآن وعده داده است؛ اگر عقب‌نشینی غیرتاکتیکی کردید عقوبت دارد. آیه ۱۶ سوره مبارکه انفال می‌فرماید: «وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَی فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ»[3]؛ اگر در میدان جنگ و مصاف دشمن قرار گرفتید، عقب‌نشینی ممنوع است [که در اینجا حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) جنگ را توسعه می‌دهند، می‌فرمایند: فقط منظور جنگ نظامی نیست؛ جنگ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، کلاً جنگ ترکیبی و همه انواع جنگ‌ها شامل می‌شود]، مگر در دو حالت: «مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلَی فِئَةٍ»[4] برای تجهیز مجدد، برای نفس تازه کردن. یک عقب‌نشینی تاکتیکی برای اینکه دشمن را فریب دهید یا خود را تقویت کنید. عقب‌نشینی می‌کنید برای اینکه تجهیزات خود را تکمیل کنید و مقدمه‌سازی کنید. یا عقب‌نشینی می‌کنید تا نیروهای پشتیبانی خود را تقویت کنید. این عقب‌نشینی هم در راستای جنگیدن با دشمن است، از روی ترس نیست. از سر اعتماد به وعده‌ای که دشمن داده نیست!

 

نتیجه عقب‌نشینی غیرتاکتیکی  

چرا انتقام اسماعیل هنیئه را زودتر از این نگرفتیم؟ عدهای ‌گفتند: جامعه جهانی به ما گفته که شما نزنید، ما خودمان هر طور که شده صلح را در فلسطین، غزه و لبنان برقرار می‌کنیم! بعد دیدیم که موفق نشدند. 1400 سال پیش قرآن گفته که این وعده‌ها محقق نمی‌شود! بارها مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) گفته‌اند که اینها دروغ می‌گویند. تجربه 46 ساله می‌گوید که اینها دروغ می‌گویند. پس شما بر چه اساسی به وعده‌های دشمن اعتماد کردید وقتی این همه حجت وجود دارد؟!

قرآن می‌فرماید: اگر عقب‌نشینی شما غیرتاکتیکی بود «فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»[5]؛ دچار غضب الهی خواهید شد، جایگاه شما جهنم است.

خیلی عجیب است! طرف در دل انقلاب پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هست، پا به رکاب ایشان دارد می‌جنگد، اما کاری می‌کند که عقب‌نشینی اتفاق بیفتد. طرف پای رکاب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌جنگد! مجاهد فی سبیل‌الله است ولی در دستگاه محاسباتی دیگری فکر می‌کند، یک صلح، یک عقب‌نشینی و عدم قتال را تحمیل می‌کند. از گفتمان‌های توحیدی، الهی و دینی، عقب‌نشینی می‌کند که تاوان سنگینی دارد و اگر معقول و مشهود نباشد گرفتار غضب الهی خواهیم شد.

عقب‌نشینی از شعارهای کلیدی انقلاب اسلامی است که ما با این شعارها جنگیدیم و آمریکا را بیرون کردیم. سفارت او را گرفتیم، شاه را بیرون کردیم و چهل سال است که مقاومت کردیم.

 

خطر تغییر گفتمان ولی‌فقیه

[به عنوان مثال] امام خمینی(رحمت‌الله‌تعالی‌علیه) می‌فرمایند: «رابطه ما با آمریکا، رابطه گرگ و میش است». ولی برخی این رابطه را از گرگ و میش به برادری تنزل می‌دهند! یعنی عقب‌نشینی و باخت! امام(رحمت‌الله‌علیه) می‌فرمایند: «اگر روزی در آمریکا مسجد ساختند و بالای مأذنه‌ آن، اذان گفتند باور نکنید. دروغ است!» می‌گوید: می‌خواهیم کاخ سفید را حسینیه کنیم! اگر روزی در کاخ سفید رئیس جمهوری روضه برگزار کرد؛ باز هم باور نکنید. متأسفانه این گفتمان را تغییر داده‌اند. امام(رحمت‌الله‌علیه) فرمودند: «اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود.» همچنین می‌فرمایند: «اگر روزی یک یهودی صهیونیست پا در ایران گذاشت، باید او را بکشید». اما حالا می­گویند امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) شعار داده‌اند! برخورد ما با ولایت فقیه این‌گونه است! اما برخورد سیدحسن نصرالله با ولایت فقیه اینطور نبود! روی کلمه به‌ کلمه این گفتمان حساب باز می‌کرد.

خبرنگاری دو سه روز قبل از شهادت سیدحسن نصرالله از یکی از مسئولین ما سؤال می‌کند اگر درگیری اتفاق افتاد، چه می‌کنید؟ می‌گوید: ما به هیچ‌وجه وارد درگیری نمی‌شویم! اصلاً شما مسئول این کار نیستید، فرمان جهاد را کس دیگری باید بدهد، منع آن هم به عهده فرد دیگری‌ست! شما در جایگاهی نیستید که بخواهید مسئله جهاد را منع یا ابلاغ کنید.

 

نتیجه سازش و ترس از جنگ

طیفی در جامعه طرفدار عقب‌نشینی و سازش هستند. شعارشان هم این است که جنگ خطرناک است و نباید به آن نزدیک شد. هر اتفاقی هم بیفتد، وارد فضای جنگ نمی‌شویم. اینها تله دشمن است. می‌خواهند خود را زیرک نشان دهند. تصور می‌کنند اگر سر جریان شهادت اسماعیل هنیه درگیر شویم در تله دشمن افتاده‌ایم، زدند که ما هم آنها را بزنیم و جنگ شروع شود! احسنت... به قول رهبری: کی به تو گفت این حرف را بگویی؟! شما جای دیگری درس خوانده‌اید، اصلاً اخلاق شما با ما فرق دارد. کسانی که شعارشان سازش و نه به جنگ است، حتماً باعث تحمیل جنگ می‌شوند! تاریخ هم این را شهادت داده است.

بگذارید کمی بر اساس قرآن حرف بزنیم؛ آیه 214 سوره بقره، در مورد کسانی است که از جنگ می‌ترسیدند و از آن فرار می‌کردند. عده‌ای در جنگ فرار می‌کردند و بعضی‌ سر جنگ، در دل مؤمنین رعب و وحشت می‌انداختند. خداوند متعال فرمود: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ ألرّسول وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتی نَصْرُ اللهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَریبٌ»[6]؛ فکر کردید آسان به بهشت می‌روید؟ شما را امتحان نمی‌کنیم و مثل گذشتگان شما را به «الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ» گرفتار نمی‌کنیم؟ گاهی کار به جایی می‌رسید که نبی خدا و مؤمنین می‌گفتند: «مَتی نَصْرُ اللهِ؟» خدایا، پس کی کمک می‌فرستی؟ پس کی قرار است مستجاب کنی؟ تمام شد! زدند، پیروز شدند. وقتی کار به اینجا می‌رسید، خداوند متعال می‌فرمود: «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَریبٌ». خداوند متعال مقاومت می‌خواهد، حتی اگر کار تا اعلی مراتب «الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ» برسد. این‌ سنت همیشه خداوند متعال بوده است.

 امور در آخرالزمان سنگین می‌شود، بنابراین باید حواسمان جمع باشد. به خود شما می‌گویم، فکر نکنید مربوط به بقیه است. به قول یکی از دوستان که می‌گفت مذهبی‌ها الآن همه چیز را دایوِرت می‌کنند (منحرف می‌کنند). مثلاً مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) صحبتی می‌کنند، می‌گویند به مسئولین گفته شده. مشکلی پیش بیاید می‌گویند برای ما نیست برای دیگری است! نه، مربوط به خودت است. تو هم این وسط تکلیفی داری!

اینها مربوط به کسانی بود که کار را سخت می‌کردند؛ از جنگ می‌ترسیدند یا از آن فرار می‌‌کردند و وقتی از جنگ فرار می‌کردند کار سخت می‌شد و امتحانات سنگین‌تری می‌آمد. وقتی انسان در امتحان و مبارزه عقب‌نشینی کند (با هر توجیهی)، دارد از مواضع حق عدول و از تکلیفش عقب‌نشینی می‌کند؛ نتیجه‌ این کار، غضب الهی است.

 

چرا مؤمنین گاهی عقب‌نشینی می‌کنند؟

چرا مؤمنین عقب‌نشینی می‌کنند؟ چون کم می‌آورند. علت آن چیست؟ مراتبِ ایمانِ مؤمنان «بَعضَهُم فوقَ بَعضٍ»[7] است، مراتب ایمان بعضی بالاتر از بعضی دیگر است. هر چه این امتحانات سخت و سخت‌تر می‌شود، عده دیگری فرار می‌کنند. دلیلش این است که تا وقتی انسان مؤمن خودش را اصل و محور قرار داده و می‌پرستد، در امتحانات بعدی خودِ واقعی‌اش را نشان می‌دهد. آدم‌هایی هستند که فدایی‌اند، در درجات بالا و در امتحانات اصلی خودشان را نشان می‌دهند، باید مراقب بود. سیدحسن نصرالله از جمله افرادی ا‌ست که قطعاً و یقیناً از اصحاب سیدالشهداء(علیه‌السلام) است و اگر روز عاشورا بود عین اصحاب حضرت بود. کسی که سی سال مقابل اسرائیل جنگیده! شخص کمی نیست!

چرا بعضی عقب نشینی می‌کنند؟ چون خود، خانواده و زندگی‌شان را بیشتر از خدا و رسول دوست ‌دارند و جاهایی شروع می‌کنند به توجیه کردن. خدا آدم را جاهایی امتحان می‌کند که محل امتحانش است. وگرنه جاهایی که انسان نمره می‌آورد و سؤالات را بلد است، نیازی به امتحان ندارد. سعی کنید خودتان را قوی کنید.

 

اگر خدا و رسول اولویت زندگی نباشند...

خداوند در آیه ۲۴ توبه می‌فرماید: «قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ»[8]. به مؤمنان بگو اگر پدران، برادران، همسران، اقوام و اموالی که جمع کردید و کار و کاسبی که می‌ترسید کساد شود، و خانه‌هایی که فعلاً در آن زندگی می‌کنید، دوست‌داشتنی‌تر از خدا و رسولش و جنگ در راه خداست (به زبان دیگر، اگر در محاسبات وارد شده‌اید و چرتکه می‌اندازید که چه کاری به سود من است)، منتظر باشید تا اینکه امر خداوند متعال بر شما وارد شود و خداوند متعال قوم نافرمان و متمرد را هدایت نمی‌کند.

علامه طباطبایی(رحمت‌الله‌علیه) در تفسیر المیزان می‌فرمایند: در تفسیر این آیه دو معنا هست؛ اولاً وقتی شما امر خدای متعال را اطاعت نمی‌کنید و وارد جهاد نمی‌شوید و جور دیگری حساب کتاب می‌کنید، در واقع به اسلام و قرآن ضرر می‌زنید. این ضررها و خیانت‌ها را چه کسی می‌خواهد جبران کند؟ گاهی خداوند متعال این‌گونه با مؤمنین حرف می‌زند، چرا که گاهاً نیاز به تحذیر، توبیخ، و تذکرات جدی داریم. علامه در المیزان می‌فرمایند: اگر کسی اینطوری شد که اینها را از خدا و رسول و جهاد بیشتر دوست داشت، کم‌کم از مدار عبودیت خارج می‌شود، دینش را از دست می‌دهد و عوض می‌شود.

 

خطر عقب‌نشینی!

امتحاناتی دارد پشت سرهم پیش می‌آید که باید خیلی مراقبت کنیم. البته امتحانات ما ایرانی‌ها ساده است. خداوند متعال دارد امتحان سخت را از مردم فلسطین، غزه‌ و لبنان می‌گیرد، ما کاری نمی‌کنیم، نمازجمعه می‌رویم، مرگ بر اسرائیل می‌گوییم، راهپیمایی می‌رویم، اگر هم کمی گرم باشد می‌گوییم: خیلی اذیت شدیم، خدایا ثوابش را در هوای گرم بیشتر کن! عقب‌نشینی، وقتی اتفاق می‌افتد که شما هر چیز، غیر از خدا و رسول و جهاد فی سبیل‌الله را دوست داشته باشید.

بیشتر روی خودتان کار کنید، تمرین کنید، با خودتان فکر کنید، اگر یک روزی این‌ اتفاق بیفتد، من کدام طرف قضیه‌ام؟! در طرف درست می‌ایستم یا غلط؟! شروع می‌کنم به توجیه حرف‌های ولی و حجت خدا و یا اینکه مردانه می‌پذیرم؟!

در چیزهای کوچک خودمان را گول نزنیم، اگر زدیم کم‌کم عادت می‌کنیم و در مسائل بزرگتر هم توجیه می‌کنیم؛ به خودتان رو ندهید!

 

ایرادات بنی‌اسرائیلی

من چند نمونه از تاریخ عرض می‌کنم: یک نمونه‌ مربوط به بنی‌اسرائیل است که شنیده‌اید، خدا به بنی‌اسرائیل یک لطفی کرد، گفت شما به ارض مقدس فلسطین بروید، تمدن بزرگ را شکل بدهید، فقط به آن‌ها یک امری کرد.

خدا قبل از اینکه این دستور را بدهد، خیلی در حق بنی‌اسرائیل لطف کرده بود. حضرت موسی(علیه‌السلام) آمد و چقدر معجزه نشان داد، ید بیضاء، اژدها شدن عصا، شکافته شدن نیل و... خدا دیگر چه چیز به این‌ها نشان بدهد؟ وقتی از نیل رد شدند، دیدند فرعون دارد می‌آید، باز به این فکر نکردند که خدایی که دریا را شکافته و شما را عبور داده، حتماً برای فرعون هم فکری دارد؛ دوباره به دست و پا افتادند، موسی که رسید، گفتند: «...إِنَّا لَمُدْرَکُونَ»[9]؛ ما را گرفتند!

در حالی که اگر می‌خواستند بگیرند خدا این صحنه‌ها را درست نمی‌کرد. دوباره خدا گفت: من با شما هستم، و قضیه گذشت.

قرار شد به ارض مقدس بروند، «یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لَاتَرْتَدُّوا علی أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ»[10]؛ خدا برای شما نوشته به آن ارض مقدس بروید، سرپیچی نکنید، مردم مبادا مثل دوران شرک و کفرتان شوید. این همه معجزه دیده‌اید؛ دلتان قرص باشد و الان به شما می‌گویم که به جهاد بروید. باز یک عده آمدند گفتند که شما نمی‌دانید چه کسانی در این سرزمین هستند، هیکل‌هایشان آنقدر قوی و وحشتناک است که نمی‌دانید، جنگجو هستند، ما نمی‌توانیم با آنها بجنگیم.

 

امان از لاقتال‌ها...

یک عده لاقتال‌ها هستند که همیشه در همه اقوام دیده می‌شوند، افراد لاقتال لامذهب. صراحتاً می‌گفتند: نه، ما نمی‌توانیم بجنگیم. ابداً ما نمی‌رویم بجنگیم تا وقتی که این‌ها اینجا در این سرزمین هستند. «قَالُوا یَا مُوسَی إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ»[11]؛ می‌گفتند ای موسی، چگونه دریا را شکافتی؟ مگر تو و خدا نبودید که دریا را شکافتید و فرعونیان را هم غرق کردید، حالا هم بروید و اینها را نابود کنید. عجیب است، واقعاً قوم بنی‌اسرائیل پر رو بودند.

وقتی که این عقب‌نشینی غیرتاکتیکی، غیرمنطقی و بی‌اصول را انجام دادند، چه اتفاقی برای این‌ها افتاد؟ خیلی خلاصه عرض می‌کنم. آن‌وقت بود که حضرت موسی(علیه‌السلام) بعد از این همه معجزه، زحمت و تلاش عرض کرد: خدایا! ببین، به غیر از خودم و این برادرم فرد دیگری نیست که به حرف‌هایم گوش دهد. «قَالَ رَبِّ إِنِّی لَا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»[12]؛ خدایا حساب ما را از این فاسقان جدا کن، من را از میان این جمعیت ببر.

ببینید این حرف خیلی سنگین بود. وقتی که ولی خدا دعا کند و بگوید خدایا من را از میان این جمعیت ببر، می‌خواهد اتفاقاتی بیفتد. این قوم با این پیغمبر مجاهد چه کار کردند که این حرف را زد؟! بحث خیلی مهم است دقت کنید. بعد از آن، آیه نازل شد که خداوند فرمود: هر آنچه را که تا به حال به شما بخشیده بودم و بر شما حلال کرده بودم، دیگر حرام شد. «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»[13]؛ دیگر همه نعمت‌ها بر اینها حرام شد. آن تمدن بزرگ توحیدی که می‌خواستم به دست شما در سرزمین مقدس اقامه کنم، دیگر از شما برداشتم و دیگر نمی‌خواهد شما به آنجا بروید.

 

چهل سال سرگردانی بنی‌اسرائیل

در آیه 46 مائده فرمود: 40 سال در این سرزمین سرگردانتان می‌کنم. آن‌ها در سرزمینی که ۴۰ فرسخ در ۴۰ فرسخ بود صبح راه می‌افتادند و می‌رفتند شب جای اولشان بودند. ۴۰ سال عقب افتادند. این عقب‌نشینی و این تمردی که کردند چه آورده‌ای برای آنها داشت؟ یکی این بود که ۴۰ سال عقب افتادند. در آیه قبلی عرض کردم: «...فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ...»[14]؛ دقت کرده‌اید که وقتی اعصابتان خورد می‌شود، وقتی که فردی کاری نادرست انجام داده، می‌گوییم حالا صبر کن ولی جریمه‌اش را نمی‌گوییم. اینجا هم خداوند به همین صورت بیان می‌کند، یعنی جریمه را بیان نمی‌کند. می‌گوید صبر کن. چه شد؟ این همه شهرت، اعتبار به شما دادم، شما را بر اهل عالم فضیلت دادم، حالا می‌گویید: «انت و ربک فقاتلا...». حالا صبر کنید. شما که خودتان، جانتان، فرزندانتان، و همه چیز زندگیتان را از خدا و رسولش و جهاد فی سبیل‌الله بیشتر دوست دارید، «فتربصوا».

 

مجازات دوم بنی‌اسرائیل

چهل سال سرگردانی یکی از مجازات‌های آنها بود و در این دوران چهل سال سرگردانی، حضرت موسی(علیه‌السلام) هم از دنیا رفت. آنها در این سرگردانی کسی را می‌خواستند تا راهنمایی‌شان کند، اما خدا آن حضرت را هم از آنها گرفت! بعد هارون را هم گرفت.

 

سرگردانی امت اسلام

کمی از این بحث بیرون بیاییم. در صدر اسلام هم یکی از این بلاها بر سر مسلمانان آمد. همان‌جا که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ، لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِینِ الْبَاطِلِ، لَمْ یَطْمَعْ فِیکُمْ مَنْ لَیْسَ مِثْلَکُمْ وَ لَمْ یَقْوَ مَنْ قَوِیَ عَلَیْکُمْ، لَکِنَّکُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِی إِسْرَائِیلَ، وَ لَعَمْرِی لَیُإِنِ اتَّبَعْتُمُ ...»[15]؛ اگر از نصرت حق کوتاه نمی‌آمدید و به جهاد فی سبیل‌الله کمک می‌کردید وضع جور دیگری می‌شد ولی شما گرفتار همان تیه بنی‌اسرائیل شدید و آن کاری که بنی‌اسرائیل کردند شما هم تکرار کردید، «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ».

 

دوران غارات

وقتی آنها امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را کنار زدند چه اتفاقی افتاد؟ در سرگردانی افتادند. میان بنی‌امیه و بنی‌عباس سرگردان شدند. امان! امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) اگر امروز پشت پرده غیبت به سر می‌برد به آن قضیه عقب‌نشینی آنها برمی‌گردد. این تاوان آن عمل عقب‌نشینی است. در خطبه ۱۸۲ نهج‌البلاغه بیان شده، بعد از صفین اتفاقاتی افتاد و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) این حرف‌ها را زد. سال پایانی حکومت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به دوران غارات معروف است. کتاب الغارات را هم در همین زمینه نوشته‌اند. امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) به حاج قاسم(رحمت‌الله‌علیه) سفارش کردند که این کتاب را بخوان و حاج قاسم هم آن را به همه توصیه کردند تا مطالعه کنند شما هم حتماً بخوانید ترجمه فارسی آن هم هست.

تمام این چیزهایی که از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) شنیدید، همه برای بعد از جنگ صفین است.

در این خطبه بیان شده که حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) سرش را پایین انداخت و خطاب به دوستان خود فرمود: کجایند آن دوستان من که بر مدار حق حرکت می‌کردند و شهید شدند و رفتند. «أینَ إخوانِیَ الّذینَ رَکِبوا الطَّریق وَ مَضَوا عَلی الحَقّ؟ أین عمّار، أین ابن‌تیهان، أین ذُوالشهادتین؟ أین نُظرائُهم مِن إخوانِهمُ الذینَ تَعاقَدُوا عَلی المُنیة و أبْردَ بِرؤوسِهم إلی الفَجَرة؟ ثُمَّ ضَرَب علیه‌السلام بِیَدِهِ عَلی لِحیَتِهِ الشَّریفة الکریمة ، فَأطالَ البُکاء اَوه عَلی اِخوانی الَّذینَ تَلوا القُرآن فاحکُموه وتَدبروا الفُرَضَ فاقامُوه اَحیُوا السُّنَّه و اَماتُوا البِدعه...»[16]؛ کجایند برادران من که راه حق را رفتند؟ عمار کجاست؟ ابن‌تیهان کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟ کجایند برادران من که تعهد دادند بر جانبازی، سرهایشان را بریدند و برای فجره زمان بردند و بعد حضرت طولانی گریه کردند سپس فرمودند: آه کجایند آن برادران من که قرآن تلاوت می‌کردند و بر اساس قرآن عمل می‌کردند؟! آنان که نماز را اقامه می‌کردند و با جان نماز می‌خواندند. در واجبات اندیشیدند و با معرفت آن را برپا داشتند. آنان که سنت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را عمل می‌کردند و با بدعت‌ها مبارزه می‌کردند، دنبال این بودند که گفتمان دینی را حاکم کنند و هر بدعتی را قلع و قمع کنند، سنت‌ها را احیاء کرده و بدعت‌ها را می‌راندند.

حضرت می‌فرمایند: آنها افرادی بودند که وقتی فرمان جهاد میدادم، نفر اول لبیک میگفتند. این‌چنین به من اعتماد و توجه می‌کردند. یعنی حضرت دارد به آنها می‌فهماند که حالا شما به حرف من گوش نمی‌دهید، شما اهل جهاد نیستید، شما لاقتال هستید، لاقتال‌ها، دنبال دنیا افتاده‌اید. شما دنبال احیای سنت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیستید، بعد حضرت با صدای بلند فریاد زد: «دُعُوا لِلجهاد فَاجابوا؛ الجهاد، الجهاد، الجهاد»؛ شیپور جنگ زدند و فرمودند: امروز لشکر خواهم آراست. هر کس که اراده حرکت به سمت خدا دارد، راه بیفتد.

نوف ‌بوکالی نقل می‌کند: امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، امام حسین(علیه‌السلام) را صدا زد، ده‌هزار‌سپاه به او داد. به قیس ‌بن‌سعد ده‌هزارسپاه داد، ابوایوب ‌انصاری را ده هزار سپاه داد. چند نفر از این فرمانده‌ها را آورد یک تعداد نیرو به ایشان داد، می‌خواست از صفین برگردد، آه از صفین! آه از صفین! چرا صفین؟ نهروان هم تمام شده بود، اما امام هنوز در فکر صفین بود. در صفین چکار کردند؟ می‌دانید صفین چه بود؟

 

عقب‌نشینی غیرتاکتیکی به سبک صفین

صفین؛ همه درد و همه داغ و مصیبتش عقب‌نشینی غیرتاکتیکی بود. آن‌وقت که مالک داشت می‌رفت گفت: اگر ده ضربه شمشیر می‌زدم خیمه معاویه افتاده بود؛ یعنی بساط بنی‌امیه جمع ‌شده بود. بساط بنی‌امیه جمع ‌شده بود یعنی بنی‌عباس هم دیگر نمی‌آمد. یعنی علی(علیه‌السلام) حاکم مطلق می‌شد. نفوذی‌ها مثل اشعث ‌بن‌قیس و یک تعداد دیگر معرکه درست کردند؛ اشعث‌ بن‌قیس با عمرو ‌بن‌عاص هم‌دست بود. عمرو قرآن‌ها را سر نیزه برد، اشعث هم شمشیر پشت گردن امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) گرفت. مالک گفت: باید برگردم؟ امام گفت: این قرآن‌ها مرکب و کاغذ است؛ من قرآن ناطقم. گفتند: ما با قرآن نمی‌جنگیم. واقعاً قصد کشتن امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را داشتند. حضرت مجبور شد و به مالک گفت برگرد. مالک برگشت. یک عقب‌نشینی غیراستراتژیک، غیرتاکتیکی برای مؤمنین و یک پیشروی استراتژیک برای دشمن.

چه اتفاقی افتاد؟ این عقب‌نشینی باعث حکمیت شد. حکمیت باعث روی کار آمدن ابو‌موسی ‌اشعری شد، باعث دوام حکومت معاویه شد. بعداً از دل این حکمیت خوارج درآمد. از دل این خوارج، قاتل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) درآمد. خوارج مصیبت‌های زیادی بر امت اسلام وارد کردند و بعد از آن هنوز هم تفکر خارجی‌گری در بین مسلمان‌ها وجود دارد. بعد از این باعث جنگ نهروان شد که حضرت رفت آن‌ها را به درک واصل کرد.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود کسی غیر از من نمی‌توانست این‌ها را نابود کند. همه‌شان پینه پیشانی داشتند و حافظ قرآن بودند. یک تعدادی از آنها فرار کردند و ابن‌ملجم هم بین این‌ها بود.

 

اتفاقات دو سال پایانی الغارات

دو سال پایانی الغارات را بخوانید. حتماً کتاب الغارات را بخوانید. می‌دانید معاویه در این دو سال چه کار کرد؟ هر بلایی سر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و حکومتشان آمد در این دو سال آمد. قبل از آن هم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) خیلی سختی کشیدند ولی این دو سال خیلی بیشتر! معاویه دیگر جنگ مستقیم و رودررو با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نمی‌کرد. لشکر‌کشی عظیم نمی‌کرد.

پانصد سرباز را تجهیز می‌کرد به یک روستا در سرحدات حمله می‌کردند. عده‌ای را می‌کشتند، یک‌سری اموال را غارت می‌کردند، تجاوز می‌کردند و می‌رفتند. خبر در شهر می‌پیچید. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌رفت روی منبر می‌گفت این‌ها آمدند. اولین مسئله همان خلخال زن یهودی بود که حضرت فرمودند اگر یک مسلمانی از این غصه بمیرد جا دارد. حضرت فرمودند یک نفر هم از آن‌هایی که به سرحدات تجاوز می‌کنند نباید زنده برگردند‌. سیاست حضرت این بود. می‌گفت معاویه می‌خواهد ما را تحقیر کند، می‌خواهد ما را زجرکش کند. می‌خواهد ما را از درون نابود کند. حضرت می‌فهمید دشمن چه سیاستی دارند، ولی این‌ها نمی‌فهمیدند. می‌فرمود بیایید برویم جنگ، نمی‌آمدند. پانصد سرباز می‌شد هزار تا. هزار سرباز می‌شد دوهزار تا و...؛ نوشته‌اند معاویه اینها را تجهیز می‌کرد در سرحدات می‌فرستاد. می‌زدند، می‌کشتند، تجاوز می‌کردند، غارت می‌کردند و بعد با خیال راحت می‌رفتند؛ به غارات معروف شد.

تجاوز می‌شد و آدم می‌کشتند ولی انتقام گرفته نمی‌شد، این کار جامعه را بی‌حس کرد. مثلاً الان در شهرها موشک بزنند. یک دفعه سپاه پاسداران اعلام می‌کند مردم بیایید برای جنگ اعزام بشوید. همه می‌ریزند. دارند موشک می‌زنند باید برویم جنگ است. معلوم است. ولی وقتی ‌که دانشمند هسته‌ای ما را ترور می‌کنند، می‌گوییم «لااله‌الا‌الله»! خدا لعنتشان کند. وقتی می‌زنند باید بزنید!

(البته من نمی‌خواهم تعیین کنم بزنی یا نزنی، الان تعیین اینکه بزنی یا نزنی حتماً آن بالا تدبیر می‌شود ولی این جور هم نیست که آن بالا هر چه تدبیر می‌شود حتماً درست است. بالا که می‌گویم منظورم مقام‌معظم‌رهبری(حفظه‌الله) نیست. گاهی وقت‌ها ایشان هم یک‌سری حرف‌ها می‌زنند که در انجامش تعلل می‌شود. به خاطر همین آقا فرمودند ما تعلل نمی‌کنیم، شتاب‌زده هم عمل نمی‌کنیم. شما حالا این را اضافه کن به آن حرف‌های آن مسئول که گفت که ما وارد جنگ نمی‌شویم! آن‌ها تعهد دادند، ما قبول داریم!). وقتی حضرت آقا می‌فرمایند تعلل نکن، این حرف حتماً یک مفهومی دارد. برداشت غلط نکنیم، به جان هم بیفتیم. دیگر از این به بعد تعلل نکنید، تاوان سنگینی دارد.

وقتی انتقام گرفته نمی‌شود، وقتی‌ که عقب‌نشینی غیرتاکتیکی می‌کنید و به وعده دشمن اعتماد می‌کنید، چه اتفاقی می‌افتد؟ سیدحسن‌نصرالله(رحمت‌الله‌علیه) در این دوران سخت و پیچیده از دستمان می‌رود! اگر باز هم تعلل کنید دوباره یک اتفاق دیگر می‌افتد. پرده تاریخ در جلوی چشم ماست. اگر اشتباه کنید، ناگهان خود را در میان تیه و سرگردانی حوادثی می‌بینیم که خودمان با دست خودمان به وجود آورده‌ایم‌‌.

 

نتیجه عقب‌نشینی غیرتاکتیکی

نوف بکالی می‌گوید که حضرت لشکر را تجهیز کرد ولی هنوز روز جمعه نیامده بود که ابن‌ملجم ضربت را زد و یک دفعه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) از میان امت رفت!!

نتیجه عقب‌نشینی غیراستراتژیک و غیرتاکتیکی این شد. «فتراجعت العساکر، فکنا کأغنام فقدت راعیها، تختطفها الذئاب من کل مکان!»[17]؛ ناگهان لشکر به هم ریخت و همه برگشتند، ما شده بودیم همچون گوسفندانی که گرگ‌ها از هر طرف می‌آیند تا ما را ببرند.

 مردم امام حسین(علیه‌السلام) را هم رها کردند. یعنی عقب‌نشینی. خودشان نامه نوشتند که حضرت آمد. بعد دوباره خود حضرت آن‌ها را دعوت به جهاد کرد، گفت بیایید کمک کنید. حجت خدا به میدان رفته. به امام حسین(علیه‌السلام) کمک نکردند که یک‌وقت جنگ نشود و کشته نشوند، یا «...مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا...» خانه‌هایشان را نگیرند، زن و بچه‌‌هایشان کشته شوند... چه شد؟ یزید بعد از واقعه کربلا به مدینه رفت و واقعه حره رخ داد، ۷۰ نفر از صحابه پیامبر را سر برید. دستور داد که لشکرش به همه نوامیس مسلمان‌ها در مدینه تجاوز کنند و این به اسم در تاریخ آورده شد. رقم تعداد اولاد زنا که در مدینه متولد شد موجود است. حالا از جنگ فرار کن، بگو هر اتفاقی بیفتد ما وارد جنگ نمی‌شویم...

 

آقای رئیس جمهور مراقب باشید!

آقای رئیس جمهور، آقای پزشکیان شما با ظریف فرق دارید. به خدا قسم، شما با حسن روحانی فرق دارید. شما صداقت قوم لر و صراحت قوم کرد را دارید، شما مرد هستید ولی یک عده نامرد دور شما نشسته‌اند. اگر بعضی از حرف‌هایتان هم خوب نیست، از باب همین رفیق‌های ناباب شماست. از مدار این‌ها بیرون بیایید، شما رزمنده دفاع‌مقدس هستید، شما می‌گویید آدم با شهادت بمیرد، بهتر از این است که در بستر بمیرد. شما در همین ایام خوف و خطر رفتید و مسافرت کاریتان را انجام دادید. شما در این خطرها نشان دادید که آدم آن‌طرفی نیستید پس اینقدر نگویید وفاق...

 امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در همان نهج‌البلاغه‌ای که شما هم می‌خوانید، فرمود: «کَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ ، کَثرَةُ الخِلافِ شِقاقٌ»[18]؛ زیادی وفاق داشتن، نفاق است. چرا شما می‌گویید با فتنه‌گرهای ۸۸ باید وفاق داشته باشیم؟ مگر نهج‌البلاغه را نخوانده‌اید؟ چرا دانشجوها یا اساتیدی که بر اساس حکم دادگاه جمهوری‌اسلامی و به‌خاطر جاسوسی برای دشمن یا به خطر انداختن امنیت ملی از محیط‌ اخراج شده‌اند، باید برگردند؟ «کَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ»؛ در دامن این منافقین می‌افتید. از حضرت آقا گرفته تا سپاه و همه حزب‌اللهی‌ها پای کار شما آمده‌اند، هیچ‌کس چوب لای چرخ شما نمی‌گذارد، پس به خود بیایید، چرا که خیلی زود دیر می‌شود. سیدحسن‌ نصرالله(رحمت‌الله‌علیه) را چه کسی به کشتن داد؟ کسانی که می‌گفتند لاقتال‌.

امام حسین(علیه‌السلام) را چه کسی به کشتن داد؟ کسانی که به کمک امام حسین(علیه‌السلام) نرفتند، وگرنه یزید و عمرسعد سگ کی بودند که بخواهند امام حسین(علیه‌السلام) را بکشند؟

 

چرا جرأت دشمن زیاد شد؟

می‌بینید که این یهودی‌ها و صهیونیست‌ها به کجا رسیدها‌ند؟ می‌بینید چه جرأتی پیدا کرده‌اند؟ چطور می‌کشند؟ ماجرای پیجرها را دیدید؟ بمباران‌ها را دیدید؟ همه دنیا دست به دست هم دادند تا این سیدی را که یک عمر دارد در زیر زمین به این طرف و آن‌ طرف می‌رود، بکشند. چندین تُن بمب برای کشتن یک نفر! آدم یاد حضرت ابوالفضل‌العباس(علیه‌السلام) می‌افتد. چهارهزار نفر تیر زدند که یک نفر را بیندازند. آن‌وقت کار در این صحنه به جایی رسیده که امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) خودشان باید به میدان بروند. می‌دانید یعنی چه؟ یعنی این عقب‌نشینی‌های مکرر آنقدر دل و جرأت را برده و در امت اسلامی و جامعه شقاق ایجاد کرده که ایشان، خودشان باید بروند سینه‌ سپر کنند. درست وقتی که گفتند می‌زنیم، آمدند در نماز جمعه ایستادند. دشمنان اسم بردند، عکس زدند، روی عکس ایشان ضربدر زدند و گفتند او را می‌زنیم، ایشان گفتند خب بیایید بزنید.

 

معامله مقام‌معظم‌رهبری(حفظه‌الله) با خدا

به خدا قسم که این مرد با خدا معامله کرد؛ گفت من جان ناقابلی دارم، بر کف دست گرفتم و به خدا قسم که به همین عمل کرد. همه می‌دانند، همه رؤسای جمهور، رهبران عالم و سیاستمداران می‌دانند که وقتی فضا امنیتی می‌شود، باید مخفی شوند. ولی برای آنکه دل و جگر را برگرداند، برای آنکه این عقب‌نشینی را تبدیل به پیشروی کند، آمد به میدان و مردم هم آمدند. ای کاش این مردم کربلا بودند...

امروز در تلویزیون با شخصی مصاحبه می‌کردند، می‌گفت که ما دیدیم آقا به میدان آمده و حالا معلوم نیست که چه می‌شود؟ ممکن است بزنند. اگر بزنند، ما را هم می‌زنند و همه با هم می‌رویم! احسنت به شما! حضرت آقا(حفظه‌الله) چهار پسرشان را به دفتر حزب‌الله فرستادند. دفتر حزب‌اللهی که سیستم جاسوسی روی آن قفل است، روی بیت و روی هر جا که شما بگویید قفل است. فکر می‌کنید این‌ها عادی است؟ بچه‌هایشان را به آنجا فرستادند! یعنی کار به جایی رسیده که من باید به میدان بیایم و بچه‌هایم فدای مقاومت. وسط آمدند تا کاری را که خیلی‌ها خراب کرده بودند، درست کنند و دلی را که همه باخته بودند، برگردانند.

 

روضه حضرت عباس(علیه‌السلام)

یک چیزی دل امام حسین(علیه‌السلام) را خیلی سوزاند و آن هم این بود که عباس را یک لشکر حساب کرده بودند. حضرت خودشان هم فرمودند «قَد تَفَرَّقَت عَسکَری» دیگر لشکرم از هم پاشید. یعنی اندازه‌ یک لشکر، عباس را زده بودند...

یا ابوالفضل! با آن دست‌های قلم‌شده‌، دست‌هایی را که علیه این انقلاب حرکت می‌کند قلم کن. یا قمر‌بنی‌هاشم، یک نگاه غضب‌آلود شما، این سگ‌ها را نابود می‌کند. کمک کن به علمدار انقلاب ما، ببین در این سن و سال چطور ایستاده! شرم بر این دنیایی که امام حسین(علیه‌السلام) را می‌کشد، سرش را بر بالای نیزه می‌برد. اُف بر این محاسبات دنیایی که عباس را زمین می‌زند تا جایزه بگیرد.

آمد کنار این بدن قرار گرفت. یکی از روضه‌خوان‌های خیلی متبحر می‌گفت که چرا امام حسین(علیه‌السلام) دست به کمرش گرفت؟ می‌گویند داغ برادر کمر آدم را می‌شکند، درست است ولی حضرت دید که عباس از کمر تا شده است. ما نمی‌دانیم امام حسین(علیه‌السلام) چه دیده است؟ حضرت را جوری زده بودند که اعضاء و جوارح ایشان را جدا کرده بودند. نوشته‌اند وقتی که عباس افتاد، آنقدر از عباس می‌ترسیدند که سریع دو پای ایشان را قطع کردند تا نتواند دوباره بلند شود. دست‌هایش را هم که قطع کرده بودند. آقا جان! ما آقایمان را به شما سپردیم، ما این انقلاب را به شما سپردیم، دست ما را بگیر که مبادا وسط این قافله کم بیاوریم و برگردیم.

اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ. السلام علیک و علی اخیک. لعن الله من حال بینک و بین ماء الفرات. فَذَکَرَ الْحُسَیْنَ فرمی الماء علی الماء و قال یا نفس من بعد الحسین هــونی».


.[1]  سوره نساء، آیه 141.

[2] . سوره مائده، آیه 82.

[3] . سوره انفال، آیه 16.

[4]. «مُتَحَرِّفاً» به معنای خود را کنار کشیدن برای تغییر تاکتیک و خسته و گمراه کردن دشمن و سپس ضربه زدن به اوست و «مُتَحَیِّزاً»، پیوستن و جای گرفتن در کنار گروه دیگر است، آنگاه که رزمنده احساس تنهایی و ناتوانی کند.

[5]. سوره انفال، آیه 16.

[6]. سوره بقره، آیه 214.

[7]. سوره زخرف، آیه 32.

[8]. سوره توبه، آیه 24.

[9]. سوره شعراء، آیه 61.

[10]. سوره مائده، آیه 21.

[11]. سوره مائده، آیه 22.

[12]. سوره مائده، آیه 25.

[13]. سوره مائده، آیه 26.

[14]. سوره توبه، آیه 24.

[15]. نهج‌البلاغه، خطبه 166.

[16]. نهج‌البلاغه، خطبه 182.

[17]. نهج‌البلاغه، خطبه 184.

[18]. غررالحکم، 7083 و7084.