شیعه زیر سلطه کفار نمی‌رود

شیعه زیر سلطه کفار نمی‌رود


شیعه زیر سلطه کفار نمی‌رود

 

حجت­الاسلام مهدوی نژاد: ائمه به ما نشان دادند که حتی اگر منافع‌مان با بقای طاغوت گره خورده باشد، باید برای براندازی طاغوت تلاش کنیم و از شکستش طاغوت خوشحال شویم ولو به ضرر خودمان باشد. نائب امام زمانت می‌گوید مذاکره کردن با طاغوت مشکل را حل نمی‌کند، بلکه بیشتر می‌کند. باز هم عده‌ای دست و پا می‌زنند تا با این طاغوت مذاکره کنند. منافع ما به آن‌ها گره نخورده بلکه با دست‌دادن با آن‌ها منافع‌مان را از دست می‌دهیم. این را تجربه و تاریخ ثابت کرده، مگر اینکه «صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایعقلون» باشیم. // این ما هستیم که باید طاغوت را تحریم کنیم، شیعه اهل بیت داخل مغازه‌اش اجناس صهیونیستی می‌آورد؛ نوشیدنی، پوشاک، خوراکی و لوازم خانگی صهیونیستی، و بعد در روضه سیدالشهداء(علیه‌السلام) هم شرکت می‌کند. داستان صفوان جمال را نشنیده‌ است یا احتمالاً به او ربطی ندارد؟! یا دوست عزیزی که هنوز نتوانسته خوردن نوشابه اسرائیلی را ترک کند، بلکه توجیه می‌کند و برای آن دلیل می‌آورد. مگر اسرائیل، شمر زمانه ما نیست؟! حتی اگر داخل ایران تولید شود و کارگر ایرانی از قِبَل آن نان بخورد، باز هم نباید در خرید یا فروش آن شرکت داشته باشیم. چراکه داریم به تسلط کفار محارب کمک میکنیم. //«لَن یَّجعَلَ اللهُ الکافِرینَ عَلَی المؤمنین سَبیلاً»[1]؛ خدا نمی‌پذیرد که مؤمنین زیر سلطه کافرین بروند و این مذاکره کردن‌ها یعنی زیر سلطه کفار رفتن، پذیرفتن ولایت بین‌المللی آنها. چون باید fAtf را هم پذیرفت، باید تمام معاهدات بین‌المللی را امضا کرد. تجربه هم ثابت کرده است. مسؤلین کشور از تجربیات گذشته استفاده کنند و کاری نکنند که جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت را با آن همه فتح‌الفتوحی که اتفاق افتاده، ببرند جلو‌ی پا‌ی آمریکا و اسرائیل دست‌بسته بنشانند.

 

شناسنامه

عنوان: قرار هفتگی، مراسم شهادت امام موسیبنجعفر(علیهماالسلام)

موضوع: سیره رفتاری امام موسی کاظم(علیه­السلام)

زمان: 6/11/1403

مکان: مدینة­العلم کاظمیه

 

معنای لغوی و اخلاقی کاظم  

[جلسه امشب محضر حضرت موسی­‌بن‌­جعفر(علیه‌السلام) هستیم و دقایقی را به معرفتی از معارف وجود نازنین این امام عزیز بگذرانیم.] درباره لقب «کاظم» به یک نکته‌ای اشاره کنم؛ «کظم» در لغت ریشه کاظم است، در تفسیر نمونه ذکر می‌کنند، به معنی، ساکت شدن و بند آمدن نفس. یا مشکی که پر از آب هست وقتی سر آن مشک را می‌بندند و سرش بسته است و آب از آن بیرون نمی‌ریزد این را کظم می‌گویند. تقریباً در لغت این معانی مشابه هم هست اما در علم اخلاق وقتی می‌گویند کاظم، کظم، کظوم، کظیم، به معنی فرونشاندن است. کظم حزن و فرونشاندن اندوه یا کظم غیظ و فرونشاندن خشم است.

 

معنای کاظمیت حضرت موسی­‌بن‌­جعفر(علیه‌السلام)

کاظمیت حضرت چه بوده و این کظم غیظ حضرت به چه معناست؟ این یک معنی ساده اخلاقی فقط ندارد که مثلاً حضرت در مقابل اشتباهات، خطاهای مردم و اطرافیان کظم غیظ می‌‌کردند و به حضرت کاظم می‌گفتند. این معنای پایینی برای امام در مرتبه امامت است که یک تفسیر اخلاقی ساده از این مسأله داشته باشیم. زمانی که امام کاظم(علیه‌السلام) امامت جامعه را بر عهده داشتند، زمان پیچیده‌ای بود. بنی‌عباس حاکم بودند و کظم و کاظمیت حضرت یک راهبرد برای اداره جامعه، مدیریت شیعه، مدیریت جامعه به صورت عمومی و مدیریت جریان‌ها بود؛ باید به کاظمیت حضرت به این معنا توجه شود.

 

موارد راهبردی کظم غیظ حضرت

کظم غیظ حضرت را در سه لایه می‌توان در زمان امام تعریف کرد: 1- در مواجهه با دوستان نادان، 2- در برابر دشمنان نادان، 3- در برابر دشمنان دانا؛ حضرت راهبرد کظم غیظ داشتند. به اقتضای شرایط زمانی، خفقان دوران هارون‌الرشید، غربت شیعه و سختی‌ها و فشارهایی که طاغوت بر روی امام و طرفداران امام می‌آورد، یک چنین سیره‌ و رفتاری را امام راهبرد خود قرار داده بودند.

 

راهبرد کظم غیظ امام درتربیت دوستان نادان

بعضی از شیعیان امام بودند که رفتارهای درستی نداشتند، تربیت شده در مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نبودند. بالاخره اهل‌بیت(علیهم‌السلام) که حاکم نبودند و دست اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به سادگی به همه نمی‌رسید. امکانات حاکمیت و حکومت در اختیارشان نبود، باید با روش‌های به اصطلاح غیرمدرن زمان خودشان، روش‌های سنتی و روش‌های پیچیده زیرزمینی و مخفی و... با شیعیان ارتباط می‌گرفتند، تا بتوانند کار کنند خیلی هم عجیب و غریب این رفتارهای ائمه(علیهم‌السلام) پر و بال باز کرد که اگر تاریخ را مطالعه بفرمایید، متوجه می‌شوید. اما یک عده از دوستان و شیعیان که تربیت شده نبودند برخوردهای بدی می‌کردند، حتی در بین غلام‌ها، کنیزها و... شما با کسانی یا جریان‌هایی مواجه می‌شوید که به امام توهین و بی‌ادبی می‌کردند. حضرت با اینها با کظم غیظ رفتار می‌کردند.

بعضی رفتار ناراحت‌کننده دارند، حضرت کظم می‌کنند. مثلاً یکی از این غلام‌ها یا کنیزها حضرت را عصبانی می‌کند و حضرت ناراحت می‌شوند و کنیز فوری آیه‌ قرآن می‌خواند. (قرآن هم بلد بودند!) یکی از علما در دوران کودکی‌ کاری می‌کند که پدرش ناراحت می‌شود. پدرش هم از علما بوده‌. پدر بلند می‌شود که بچه را بگیرد و نوازش کند! بالاخره این بچه عالم بوده و مسائل را بلد بوده است، سریع آیه سجده را می‌خواند. پدر به سجده می‌رود و او فرار می‌کند.

این کنیز هم قرآن بلد بوده وقتی حضرت ناراحت می‌شوند سریع آیه قرآن می‌خواند: «والْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ»[2]. حضرت می‌فرمایند: در امانی از ناراحتی من، کظم غیظ کردم. ادامه آیه را می‌خواند، «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ». حضرت می‌فرمایند: تو را بخشیدم. باز ادامه آیه را می‌خواند، «وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ». حضرت می‌فرمایند: در راه خدا آزادت کردم.

 

نمونه‌ای از راهبرد کظم غیظ امام کاظم(علیه‌السلام)

بعضی دوستان، شیعیان و اطرافیانی بودند که از این کارها می‌کردند، حضرت در مقابل آنها عفوشان می‌کردند، تحمل‌شان می‌کردند، یا بعضی بودند شاید شیعه حضرت هم نبودند، دشمن حضرت هم نبودند، اینها نسبت به مقام امام جاهل بودند ولی مسلمان بودند. آدم‌های عادی جامعه، مثلاً یک نفر روی زمین کار می‌کرد، حضرت سوار اسب شدند و از قصد با اسب بر روی زمین او رفتند در حالی که داشت کشاورزی می‌‌کرد، این شخص عصبانی شد و شروع کرد به حرف بیهوده گفتن... دیدید دیگر بعضی‌ها اینطور هستند که وقتی عصبانی می‌شوند حدود، ثغور و حریم را یادشان می‌رود، حضرت همین‌طور جلو می‌رفتند و او همین‌طور می‌گفت! از عمد هم حضرت اینطوری در زمینش رفتند! بعد حضرت به او گفتند: چطوری؟ امسال کشاورزی چطور بوده؟ او هم گفت: خوب نبوده! و گِله کرد، باران نیامده، کشت و کار خوب نبوده و ضرر کردیم و... حضرت فرمودند: اگر قرار بود سود کنی چقدر سود می‌کردی؟ او هم گفت: پارسال اینطوری بوده امسال اگر قرار بود محصول ما جواب دهد و فروش خوبی هم داشته باشیم اینقدر سود می‌کردیم. حضرت فرمودند: رزق دست خداوند متعال است، بعد یک کیسه زر بیرون آوردند و به او دادند و گفتند این را بگیر این مبلغی است که تو گفتی؛ این را بگیر و داشته باش و ناراحت نباش! خداوند متعال کمک می‌کند‌. یک دفعه این آدم متحول شد. یک کظم غیظ حضرت در مقابل توهین‌های این شخص، رفتار حضرت از سر محبت و مدیریت شیعیان با کظم غیظ و محبت، مرید و شیعه تربیت می‌کند. اگر انسان کمی حوصله داشته باشد اتفاقات خیلی خوبی می‌افتد. این سیره‌ امام کاظم(علیه‌السلام) در مقابل دوستان نادانی بود که تربیت نشده‌ بودند.

 

جهاد امام کاظم(علیه­السلام)

حضرت جهاد می‌کنند، جهاد حضرت، کظم غیظ است. این یک راهبرد است. یک صفت اخلاقی منفعلانه نیست که بگوییم حالا به ایشان فحش می‌دادند، حضرت می‌گفت: استغفرالله ربی و اتوب الیه، بخشیدم... منفعلانه نیست بلکه یک صفت اخلاقی فعال است! راهبرد رفتاری در جامعه برای مدیریت شیعیان تحت ظلم و تربیت نشده و مظلوم و مهجور است؛ [این است که حضرت اینطوری عمل می‌کنند.] حضرت باید شیعیان را تربیت کنند. در بستر تاریخ وقتی نگاه می‌کنید، در زمان حضرت موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) قیام‌هایی شکل می‌گیرد و بعد از ایشان تا زمان امام هادی(علیه‌السلام) و امام عسکری(علیه‌السلام) شیعه کارهایی می‌کند، قیام‌هایی اتفاق می‌افتد، بعضاً حضرت اعلام رضایت می‌کنند، بعضاً اظهار رضایت نمی‌کنند.

 

اگر مردم به بلوغ کافی نرسند...

از زمان امام‌ موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) به بعد شیعیان دسته به دسته، زیارت می‌رفتند. مثلاً قبر مطهر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) زمان هارون‌الرشید مشخص می‌شود. قبل از آن مخفی بود. مردم زیارت ائمه(علیهم‌السلام) می‌رفتند و شما شنیدید شیعیان گروه گروه به زیارت امام حسین(علیه‌السلام) می‌رفتند و دست و پایشان را قطع می‌کردند، جریمه‌های سنگین برایشان می‌بریدند ولی می‌رفتند. این‌طرف قضیه‌اش عشق به امام حسین(علیه‌السلام) هست که شیعه حاضر است برای زیارت امام حسین(علیه‌السلام) جانبازی کند. آن‌طرف قضیه عجیب است که چطور شیعیان حاضر بودند برای زیارت امام حسین(علیه‌السلام) دست و پا بدهند در حالی که امام­شان در زندان بود!!

تحلیل سیاسی نداشتند که بتوانند این اجتماع را به یک حرکت تبدیل کنند و امام‌شان را از زندان بیرون بیاورند، شما که برای زیارت امام حسین(علیه‌السلام) دارید دست و پا می‌دهید! پیام عاشورا و امام حسین چه بود؟ چرا شماها درس نمی‌گیرید جمع نمی‌شوید امام‌تان را از زندان بیرون بیاورید؟ امام‌تان را می‌کُشند بعد شما می‌روید سر جنازه‌شان گریه می‌کنید! هنوز به بلوغ کافی نرسیدند.

ممکن است مثلاً بعد از ظهور، وقتی‌ مردم، تاریخ ما شیعیان را می‌خوانند، خیلی ما را تحسین ‌کنند؛ اینها پای انقلاب اسلامی ایستادند، قیام کردند با امام بودند، هشت سال جنگیدند و چهل و چندسال مقاومت کردند ولی خیلی راحت می‌توانستند امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) را زودتر از اینها بیاورند. یک‌سری از کارها را انجام ندادند. اینها که این‌ همه جنگ رفتند شهید دادند، چرا یک‌سری کارها کردند که در ظهور تأخیر افتاد! آن‌موقع قضاوت می‌کنند. الآن ما در مورد پیشینیان و دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در دل تاریخ قضاوت می‌کنیم که اینها می‌توانستند کاری کنند؛ برای امام حسین(علیه‌السلام) از مرگ اِبایی نداشتند، چرا برای موسی‌بن‌جعفر، امام رضا و ابناءالرضا(علیهم‌السلام) دست به قیام نمی‌زدند و هماهنگ نمی‌شدند؟! اینها هنوز به بلوغ کافی نرسیدند. اینها دوستان به صورت عمومی‌اند.

 

محبت الله و چالش انداختن دشمن نادان

یک عده هم دشمنان نادان، که حضرت برای بیدار کردن فطرت آنها از کظم غیظ استفاده می‌کردند. با محبت و با حب الله!

 وقتی هارون حضرت را به زندان انداخت، یکی از مشکلات هارون این شد که هر کسی زندان‌بان امام می‌گذاشت یا هر کسی را می‌خواست به وسیله او امام را اذیت کند، آن فرد متحول می‌شد. زندان‌بان آمده به فضل‌بن‌ربیع می‌گوید که آخر برای چه این پسر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را درگوشه زندان آوردید؟! این آقا ‌که چند ماه اینجاست، همیشه در حال عبادت و سجده است، ما چیزی از او ندیدیم، در مورد کسی حرفی نمی‌زند، او کلاً در قنوت و در سجده است. «حَلیفِ السَّجدَةِ الطَّویلَةِ وَ الدُّموعِ الغَزیرَةِ وَ المُناجاتِ الکَثیرَةِ وَ الضِّراعاتِ المُتَّصِلَةِ»[3]. بعد از نماز صبح سجده می‌رفتند نزدیکی‌های اذان ظهر سر از سجده برمی‌داشتند. با اشک های جاری، با تضرع. اینطوری حضرت موسی‌بن‌جعفر(‌علیه­السلام) سجده‌های طولانی می‌کرد‌. زندانبان می‌گفت آخر برای چه؟ او که همیشه دارد برای مسلمین دعا می‌کند! یک چالش جدی شده بود.

 

راهبرد کظم غیظ امام مقابل دشمنان نادان

برای اینکه حضرت را آزار دهد یک زن آوازخوان را در زندان آورده بود، با آن سر و وضع نادرست، آواز بخواند و برقصد، حضرت را شکنجه کند. این کارها را می‌کردند، از بچه‌های آزاده بپرسید؛ می‌گفتند در اردوگاه در اتاق‌ها فیلم‌های مبتذل رقص آواز پخش می‌کردند. برای اینکه برایشان عادی شود. دست اُسرا هم نبود که خاموش کنند. می‌دانید این گناهان، غیرت آدم را می‌گیرد. یکی از عزیزان آزاده در مورد یکی از شهدای خودمان تعریف می‌کردند اهل شهر خودمان یزد که ایشان وقتی این فیلم‌ها پخش می‌شد می‌رفت جلوی تلویزیون الله اکبر می‌گفت نماز را می‌بست، تلویزیون به اصطلاح ما برفک می‌شد تا آخر که ایشان نماز می‌خواند. اینطوری‌ بود؛ آنها هم این‌کارها را می‌کردند، اینها هم این‌کارها را می‌کردند. این زن را آورده بعد از یکی دو روز که می‌آمد و می‌رفت، زندان‌بان آمده خبر می‌دهد، زن سجده افتاده و سر از سجده برنمی‌دارد! مثل همین آقا دارد مناجات می‌کند و ضجه می‌زند.

اصلاً امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) نگاه نکرده‌اند، اصلاً نشنیده‌اند، اصلاً گوش‌شان چنین صداهایی را نمی‌شنود. آنها را عوض ‌کردند. کظم غیظ، تراوش حب الهی و تجلی محبت خداوند متعال چه می‌کند! باید الآن عصبانی شوند و داد بزنند؛ این چه کسی است! او را بیرون بیاندازید! فکر کردید من چه کسی هستم! راهبردش کظم غیظ هست. در سجده این‌قدر مستغرق خداوند متعال شده که آدم‌های اطرافشان را مثل آهنربایی با مغناطیس وجود خودشان جذب می‌کنند.

 

روش جهاد امام موسی کاظم(علیه­السلام) مقابل دشمن دانا

در مقابل دشمنان دانا، یعنی حکومت طاغوت هم با کظم‌ غیظ رفتار می‌کردند. کظم‌ غیظ امام اینجا یعنی اینکه حضرت برای ساقط کردن حکومت بنی‌عباس و اقامه حکومت حق علوی، به صورت مخفی و غیرعلنی اما خیلی وسیع و جدی برنامه داشتند تا جایی که در تاریخ درباره زمان حضرت اینطور نوشتند؛ «خَلیفَتانِ یَجئُ اِلَیهِمَا الخَراجُ»[4]. گویی دو خلیفه حاکم بود؛ یکی هارون، یکی هم امام موسی‌بن‌جعفر(علیه­السلام). خراج و پول از اطراف کشور پهناوری که تحت سلطه هارون بود همه‌اش به هارون نمی‌رسید بخش عمده‌ای هم سمت حضرت موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) می‌رفت. یعنی حضرت کاری کرده بودند که پول جامعه و امت را جمع می‌کردند. البته حضرت در تقیه بودند، مبارزه و اقدامات علنی نبود.

این کظم غیظ اینجا خودش را نشان می‌دهد. گفتیم در لغت مثل مشک آب هست ولی درِ آن بسته است. حضرت یک کارهایی انجام می‌دادند ولی سربسته بود. حکومت نمی‌فهمید، سند پیدا نمی‌کرد. شبکه وسیع وکلاء را حضرت راه‌اندازی کردند. پهناورترین حکومت در دوران بنی‌امیه و بنی‌عباس برای هارون بوده (سرزمین‌های وسیع)، حضرت شبکه وکلا را ایجاد کردند و وکلایی در مراکز نصب ‌کردند برای اینکه پول‌ها را جمع کنند، تدارک قیام ببینند، شیعیان فقیر را قوی کنند، به امورات رسیدگی کنند و... روش جهادی امام این بوده است.‌

 

جهاد تبیین در زندگی مبارزاتی امام کاظم(علیه­السلام)

خود حضرت هم اینطوری نبوده‌اند که مثلاً گوشه منزل باشند یا تمام عمرشان در زندان باشند، دورانی که حضرت در جامعه زندگی می‌کردند بخش عمده‌ای از دوران حضرت، یک زندگی زیرزمینی و مخفی بود که می‌نویسند «وقع موسی بن جعفر فی بَعض قُری الشّام هارباً مُتَنَکِرا فوقع فی غار»[5]. حضرت در بعضی روستاهای شام خیلی مخفیانه از روستایی به روستای دیگر می‌رفتند. حضرت لباس مبدل می‌پوشیدند یعنی زندگی مبارزاتی داشتند. حضرت در غاری وارد شدند، یک فرد نصرانی آنجا بود، حضرت با او نشستند، صحبت کردند تا او را مسلمان کردند یعنی زندگی حضرت اینطور بوده است. غیرمسلمان‌ها را مسلمان می‌کردند، سعی می‌کردند کسانی که مسلمان هستند ولی هدایت نشده‌اند را هدایت کنند.

 

زندگی جهادی و مبارزاتی حضرت موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام)

حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) در کتاب انسان 250 ساله مطلبی دارند که می‌فرمایند: خواص و دوستان حضرت که با ایشان ارتباط داشتند و در اتاق حضرت رفت و آمد می‌کردند می‌دیدند روی دیوار اتاق حضرت سه چیز مشاهده می‌شود؛ 1- لباس خشن، ایشان لباس خشن را به لباس جنگ تعبیر می‌کنند. 2- سیفٌ معلق، شمشیری که به دیوار آویزان است. 3- مصحفٌ، قرآن. این سه در اتاق حضرت است. هر کس می‌رود این سه جلب توجه می­کند. یعنی زندگی جهادی، شمشیر و لباس رزمش هم آماده است، مصحف (قرآن) هم که سند حکمرانی بر اساس ایمان است. این پیام حضرت بوده. زندگی حضرت اینطوری بوده است.

کار حضرت این بود که در دوران حیات مبارک‌شان به مبارزۀ سلبی و ناتوان‌کردن حکومت مبادرت می‌کردند و تا حد امکان در قدرت بخشیدن به شیعه و شبکه کردن شیعه تلاش می‌کردند. [این بحث خیلی مفصل است من سرفصلی می‌گویم عبور کنیم که آشنایی کلی با مسئله پیدا کرده باشیم] مثلاً حضرت مراجعه به طاغوت را بر مسلمین و دوستان‌شان حرام کرده بودند. می‌گفتند: شما می‌خواهید شکایت کنید حق ندارید به این حکومت مراجعه کنید و شکایت کنید. مشروعیت ندارد. هر نوع مراجعه‌ای به طاغوت را حرام اعلام کرده بودند.

 

نهی و مذمت خدمت به حکومت طاغوت در سیره امام هفتم

ماجراهای زیادی نقل کرده‌اند؛ از جمله اینکه حضرت به یکی از شاگردان‌شان به نام زیاد ابن‌سلمه فرمودند که شنیدم کارمند دولت هارون شده‌ای (به اصطلاح). گفت بله آقا. حضرت او را نهی کردند. گفتند: چرا کارمند و حقوق بگیر حکومت هارون شده‌ای؟ گفت آقا عیال‌وارم، خرجم زیاد است، مشکلات زندگی، گرفتاری، درآمدی نداشتم مجبور شدم استخدام شوم که آب باریکه‌ای داشته باشیم زندگی‌مان را اداره کنیم. می‌دانید حضرت به دوستانی که در عسرت و سختی زندگی می‌کنند و معیشت‌شان تنگ است چه می‌فرمایند؟ نگاه حضرت چیست؟ حضرت بر اساس چه منطقی سخن می‌گویند و شیعیان‌شان را تربیت می‌کنند؟ حضرت می‌فرمایند: اگر از بالای یک ساختمان به پایین پرت شوم و تکه­تکه شوم برای من بهتر است که عمله حکومت هارون شوم. ایمان و مبارزه در این حد!

با اینکه حکومت هارون ادعای اسلام داشت. آنها خودشان را خلیفۀ پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌دانستند و ممکن بود حدود اسلامی را هم رعایت کنند (یعنی همۀ احکام اسلامی در زمان آنها تعطیل نبود) اما حسنات خرد و کوچکی که باعث قوام سیئۀ بزرگی مثل حکومت طاغوت باشد خودش مذموم و حرام است. یعنی اینها حکومتی برپا کرده‌اند و در آن کارهای خوبی هم می‌کنند، یک‌سری احکام دین هم اقامه می‌کنند بعد شما بگویید اینها که دارند احکام دین را اقامه می‌کنند پس ما برویم به اینها کمک کنیم. حکومت‌شان حکومت طاغوت است. برای فریب جامعه یک‌سری کارهای خوب هم انجام می‌دهند. اینکه شما بروید از آنها حمایت کنید حرام است.

 

ریشه فتنه را باید کند!

داستانی را شنیدم خیلی دقیق نمی‌دانم ولی از شخص وثیقی شنیدم که زمان قبل از انقلاب یک عده در قم خدمت امام(رحمت‌الله‌علیه) آمده بودند و یک طومار هم امضا کرده بودند که آقا امضا کنید شراب‌فروشی‌ها را ببندیم، از تعدادی دیگر آقایان هم امضا گرفتیم. امام(رحمت‌الله‌علیه) طومار را امضا نمی‌کنند و می‌فرمایند: ما باید حکومت را تعطیل کنیم شما می‌خواهید فقط چهار تا شراب‌فروشی را تعطیل کنید! حالا چهار تا شراب‌فروشی هم در قم تعطیل کنند، شهر قم را واتیکان ایران می‌دانند، گیریم حکومت رضایت داد و چند شراب‌فروشی در قم تعطیل شد. کار تمام است؟ چرا عزم تقابل با حکومت و جریان باطل را در حد بستن چند مغازه تنزل می‌دهید؟ ریشه فتنه را باید بکنیم. امام این‌گونه با شیعیانش مواجه می‌شود.

 

حد دینداری و مبارزه با حکومت طاغوت در ماجرای صفوان جمال

ماجرای صفوان جمال را شنیده‌اید که از دوستان حضرت است، روزی حضرت به او می‌فرماید: صفوان همه چیز تو مورد پسند ماست، به جز یک مورد؛ صفوان ناراحت می‌شود و می‌گوید: جُعِلتُ فِداکَ؛ فدای شما بشوم، من چه کرده‌ام که پسند شما نیست؟ حضرت فرمودند: شنیده‌ام می‌خواهی شترهایت را به هارون کرایه بدهی. اسم او صفوان جَمّال بود و جمال یعنی شتردار، شتر کرایه می‌داده. گفت: به خدا قسم این کرایه دادن نه از باب این است که از او ترسیدم یا او می‌خواسته به تفریح برود، بلکه هارون می‌خواست به حج برود، من هم شترهایم را به او کرایه دادم، تازه خودم هم با او نرفتم، غلامانم را فرستادم معلوم است خودش روی این مسئله حساس بوده و حواسش بوده، حضرت فرمودند: می‌خواهی هارون زنده بماند، برگردد و پولت را بدهد؟ گفت: بله حضرت فرمودند: همین که می‌خواهی طاغوت زنده بماند، در گناهش شریک هستی و هرکس با گناه آن‌ها شریک باشد وارد جهنم می‌شود. صفوان تمام شترهایش را فروخت و کارش را عوض کرد. دینداری و مبارزه با طاغوت باید در این حد باشد، این قانون الان هم هست و فرقی نکرده. بصیرت می‌خواهد که انسان وقتی در مصاف با باطل و طاغوت در جامعه و دنیا قرار می‌گیرد، تکلیف خودش را به درستی تشخیص دهد و عمل کند.

 

یاران مخفی موسی‌بن جعفر(علیه‌السلام)

همچنین حضرت کسی مثل علی‌ابن‌یقطین که مرید ایشان بود را به عنوان جاسوس به دستگاه هارون‌الرشید فرستادند و وزیر و شخصیت دوم حکومت هارون شد و اسرار حکومت را به امام می‌رساند، پول به امام می‌رساند، در سیستم حکومت هارون خرابکاری و حکومتش را تضعیف می‌کرد.

همسر هارون نیز از مریدان و شیعیان حضرت بود و به صورت مخفیانه هرازگاهی مقدار زیادی پول خدمت حضرت می‌فرستاد. وقتی به هارون خبر می‌دادند عصبانی می‌شد ولی همسرش انکار می‌کرد و می‌گفت: دروغ گفتند، می‌خواهند بین ما را به هم بزنند‌!...

 این‌ مبارزات در مصاف با طاغوت شکل گرفت.

 

باید از بقای طاغوت ناراحت بود

حضرت نشان دادند که باید از زنده ماندن و زنده بودن طاغوت ناراحت باشیم، حتی اگر منافع‌مان با بقای طاغوت گره خورده باشد، باید برای براندازی طاغوت تلاش کنیم و از مردن و شکستش طاغوت خوشحال شویم ولو به ضرر خودمان باشد. حال طاغوتی بزرگتر از آمریکا و اسرائیل سراغ دارید؟ اصلاً در تاریخ، طاغوتی بزرگتر وجود داشته است؟ امام به آمریکا لقب شیطان بزرگ داد. اگر آمریکا و رژیم صهیونیستی، طاغوت زمان ما نباشند چه کسی طاغوت است؟ موسی‌بن‌جعفرِ زمانت می‌گوید مذاکره کردن با طاغوت مشکل را حل نمی‌کند، بلکه بیشتر می‌کند. باز هم عده‌ای دست و پا می‌زنند تا با این طاغوت مذاکره کنند. ما نابودی این طاغوت را می‌خواهیم و آن‌ها بقای آن را. می‌گویند منافع ما به آن‌ها گره خورده، در حالی‌که منافع ما به آن‌ها گره نخورده بلکه با دست‌دادن با آن‌ها منافع‌مان را از دست می‌دهیم. این را تجربه و تاریخ ثابت کرده، مگر اینکه «صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایعقلون» باشیم. حتی اگر منافع مادی‌مان با طاغوتی مثل رژیم صهیونیستی و آمریکا گره خورده، باید منافع خود را قربانی کنیم تا طاغوت را از بین ببریم، چه برسد به این که بخواهیم بر سر منافع‌مان بقا‌ی او را تضمین کرده و زیر پرچم و سلطه‌اش قرار بگیریم.

 

شمر زمانه‌ات را بشناس

ما از زندگی ائمه(علیهم‌السلام) و از زندگی موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) چه می‌فهمیم؟ این ما هستیم که باید طاغوت را تحریم کنیم، شیعه اهل بیت داخل مغازه‌اش اجناس صهیونیستی می‌آورد؛ نوشیدنی، پوشاک، خوراکی و لوازم خانگی صهیونیستی، و بعد در روضه سیدالشهداء(علیه‌السلام) هم شرکت می‌کند. داستان صفوان جمال را نشنیده‌ است یا احتمالاً به او ربطی ندارد؟ یا دوست عزیزی که هنوز نتوانسته خوردن نوشابه اسرائیلی را ترک کند، بلکه توجیه می‌کند و برای آن دلیل می‌آورد. فرض کنید نام شرکت تولیدکننده لباسی، یزید‌بن‌معاویه(لعنت‌الله‌علیهما) باشد. لباسش نجس هم نیست ولی حاضر نیستید آن را بخرید و استفاده کنید. مگر اسرائیل، شمر زمانت نیست؟ چرا می‌خواهید اثبات کنید این همان نیست؟ اسم و برندش همان برند اسرائیلی است، حتی اگر پولش را ما بدهیم، داخل ایران تولید شود و کارگر ایرانی از قِبَل آن نان بخورد، باز هم نباید در خرید یا فروش آن شرکت داشته باشیم. چراکه داریم به تسلط کفار محارب کمک میکنیم.

شطرنج یک بازی‌ست و طبق حکم شرعی، حرام نیست و وقتی که قمار نباشد، به عنوان ورزش اشکالی ندارد. امام رضا(علیه‌السلام) می‌فرماید: ما اهل‌بیت با شطرنج میانه‌ای نداریم. سؤال کردند چرا؟ حضرت فرمودند: به این دلیل که وقتی یزید سر مطهر جد ما را داخل تشت گذاشته بود، روی آن صفحه شطرنج پهن کرد و شطرنج بازی می‌کرد. باید به تمام این نکات توجه داشته باشیم.

وقتی حضرت موسی(علیه‌السلام) گوساله سامری را که از طلا ساخته شده بود گرفت، گفت: باید آن را بسوزانیم. گفتند: این از جنس طلاست و سرمایه است، می‌توانیم طلایش را آب کنیم و به فقرا بدهیم. فرمود: گوساله‌ای که مظهر شرک شده باید سوزانده شود. گاهی افق‌ فکر‌‌‌ی سالم در این راستا قرار می‌گیرد. تکلیف خود‌ را مشخص کنید، چرا خشمتان نسبت به طاغوت و طاغوت‌پرست‌‌ها‌ در چهره‌، کلام، موبایل یا فضایی که در آن زندگی می‌کنید مشخص نیست؟

 

چرا برای پیروزی حماس شادی زیادی نشد؟!

زمانی که حماس پیروز شد و صهیونیست‌ها شکست خوردند، خوشحال شدید؟ اصلاً نمی‌خواهم به من جواب بدهید، بلکه به خود‌تان جواب بدهید. خوشحال شدید یا نه؟ خوشحالی‌تان را ابراز کردید یا خیر؟ چرا مردم در وعده صادق نیمه شب به خیابان‌ها آمدند و شیرینی و شربت دادند ولی در پیروزی حماس چنین شادی نکردند؟ مگر این کمتر از وعده صادق بود؟ پسر موسی‌بن‌جعفر(سلام‌الله‌علیه) و نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) فرمود: این‌ها یک سال و اندی زدند، کشتند و هر جنایتی توانستند کردند تا حماس، یک گروه زیر‌زمینی و نه یک تیپ، یک لشکر بزرگ یا ارتش را نابود کنند ولی نتوانستند و در آخر مجبور شدند مذاکره کنند و شرایط آنها را هم بپذیرند. این جشن نداشت؟! بعضی می‌گویند چرا اینقدر جریان را مهم و جدی جلوه می‌دهید؟ این اتفاقات زیاد مهم نیست!

همین است، سیره اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را نداریم که از شکست دشمن خوشحال و از بودن و پیروزی آن ناراحت شویم و کظم‌ غیظ ما در جامعه، طَبَع کظم‌ غیظ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیست، نه در رفتار با دوستان و نه در رفتار با دشمنان. تازه ما الآن مجبور نیستیم با آمریکا کظم‌ غیظ کنیم، چرا که ما یک قدرت هستیم. امام در دل آن حکومت، با تقیه زندگی می‌کردند، ولی ما رهبر‌مان مثل شیر ایستاده و مقابل طاغوت حرف می‌زند، باز عده‌ای مثل ماست شل بازی درمی‌آورند. گاهی در جلسات مسؤلین محترم در نهاد‌ها‌ی مختلف هیچ کس به ذهنش نمی‌رسد اول جلسه بعد از بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، پیروزی جبهه مقاومت و شکست صهیونیست‌ها را تبریک بگوید، ما هم نمی‌گوییم. در حالی‌که حضرت با رفتارش نشان داد که نگاه‌ ما نسبت به طاغوت و استکبار باید چگونه باشد. تازه حضرت در آن زمان دست و زبانش باز نبود تا در جامعه راحت حرف بزند. ولی به دوستانش می‌گفت می‌خواستی شتر کرایه بدهی؟ کارمند‌ طاغوت شده‌ای؟ مبارزه منفی سنگینی را شروع کرده بود و این‌گونه طاغوت را ساقط می‌کرد. ما الآن در دورانی هستیم که در قلب‌شان موشک می‌زنیم. موسی‌بن‌جعفری بودن یعنی مبارزه با طاغوت، یعنی ابراز نفرت و غیظ نسبت به طاغوت، ابراز ناراحتی نسبت به ادامه حیات و زندگی‌اش و ابراز خوشحالی نسبت به شکستش. ما که الآن دست‌مان باز است و در تقیه نیستیم!

 

معنای کاظمیت حضرت

امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) در جامعه‌ای زندگی می‌کردند که جامعه به بلوغ نرسیده بود. حضرت می‌خواهند آن جامعه را رشد دهند، مجبورند این چنین کظم ‌غیظ کنند، قیام خودشان را پنهان کنند. کظم‌ غیظ امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) یعنی در حال تدارک قیام بودند، ولی چون مخفی و پنهان بودند، انگار غیظی که کظم شده باشد. اینگونه حضرت در جامعه کاظمیت داشتند.

ما که از این فتنه‌ها و دوران‌ها عبور کردیم و به حکومت الهی رسیدیم، دستمان نسبت به طاغوت، باز است. آن‌وقت در این دورانی که پسر موسی‌بن‌جعفر و امیرالمؤمنین(علیهمالسلام) به حکومت رسیده است، حکومت علوی است، یک عده‌ای در مسند قدرت به جای غیظ با طاغوت، دست بالا می‌برند؟! سر میز‌ی که گذشتگان نشستند و تجربه کردند، می‌خواهند بنشینند؟!

 

مذاکره یعنی پذیرفتن سلطه کفار

اینها آن چیز‌ها‌یی است که اسلام نمی‌پذیرد «لَن یَّجعَلَ اللهُ الکافِرینَ عَلَی المؤمنین سَبیلاً»[6]؛ خدا نمی‌پذیرد مؤمنین زیر سلطه کافرین بروند و این مذاکره کردن‌ها یعنی زیر سلطه کفار رفتن، پذیرفتن ولایت بین‌المللی آنها. چون باید fAtf را هم پذیرفت. باید تمام معاهدات بین‌المللی را امضا کرد. تجربه هم ثابت کرده است.

موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) در شرایط خفقان اینطور قیام را مخفی می‌کردند.

مسؤلین کشور از تجربیات گذشته استفاده کنند و کاری نکنند که جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت را با آن همه فتح‌الفتوحی که اتفاق افتاده، ببرند جلو‌ی پا‌ی آمریکا و اسرائیل دست‌بسته بنشانند.

امروز آن کسی که حرفش برای مردم و مؤمنین حجت است، نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است. اگر ما اینقدر کوتاهی کنیم و شرایط به‌گونه‌ای شود که مثل سال‌های قبلی که رفتیم تا آنجایی که مصلحت جامعه این شد که مذاکره انجام بشود، با شرایطی رفتیم وارد مذاکره هم شدیم، خسارت‌هایش را هم دیدیم. بعضی‌ هنوز هم نپذیرفتند، باز هم انکار می‌کنند! امام جامعه حرف‌هایش را زده، کارشناس‌ها هم حرف‌هایشان را زدند، تجربه بین‌المللی وجود دارد، تجربه ملی وجود دارد، این اتفاقات دارد می‌افتد. ولی باز سکوت...!!

 

کوتاهی امت؛ دلیل زندان‌های طولانی امام کاظم(علیه‌السلام)

کوتاهی‌ها و اشتباهات و به عبارتی دقیق‌تر، ترک فعل‌هایی که شیعیان و دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در حق ذوات مقدسه و دین خدا مرتکب شدند، باعث شد که مستحق بلا و نزول عذاب شدند. امام(علیه‌السلام) بین اینکه امت و شیعیان مبتلا بشوند یا خودشان بار این ابتلا را به عهده بگیرند، مخیر شدند. حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ‏ عَلَی الشِّیعَةِ فَخَیَّرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ‏ فَوَقَیْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی‏»[7]؛ خدا به شیعیان غضب کرد، مرا مخیر کرد خودم زیر بلا بروم یا شیعیان بروند! خود حضرت می‌فرمایند؛ غضب الهی است. خدا بر شیعه غضب کرد. حضرت غضب الهی و بلا را از شیعه دفع کردند و به خودشان کظم کردند، فرمودند: «فَوَقَیْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی‏»[8]؛ به خدا قسم من این بلا را به جان خودم خریدم، که شیعه بماند. ۱۴سال زندان‌های موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) به خاطر همین بود، حضرت از امت دفع بلا کردند.

 

عرض توسل به ساحت موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام)

در زیارت حضرت، یک عباراتی درباره موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) است. «وَ مُکَبَّلٍ فِی السِّجْنِ وَ قَدْ رُضَّتْ بِالْحَدِیدِ أَعْضَاؤُهُ»[9]؛ زیر فشار زنجیرهای آهنین، استخوان‌های حضرت نرم شده بود، به طوری که اگر روی پا می‌ایستادند، استخوان می‌شکست! فدای موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) شویم، خیلی به گردنمان حق دارند.

 یک نفر بی‌کس و کار از دنیا می‌رود، خانواده‌ای ندارد، می‌گوییم؛ آقا تشییع نکردند و مجلسی برایش نگرفتند و جای درست و حسابی دفنش نکردند و تجلیل نکردند چون بنده خدا کس وکاری نداشته! موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) وقتی از دنیا رفتند فقط ۳۷ فرزند داشتند، اما وقتی جنازه‌ ایشان را بیرون آوردند، 4غلام سیاه روی یک تخته در جنازه‌‌ای را گذاشته بودند حمل می‌کردند، این یعنی مظلومیت این امام، در خفقانی که بوده. یک نفر هم جلو جار میزده (هذا امام الرفضه) این امام شیعیان است. «السلام علی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَی عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ»؛ سلام بر کسی که در انواع شکنجه‌ها بود، در سیاه‌چال‌ها، هم تاریک بود هم نمناک، ساق پای حضرت زیر حلقه‌ها و زنجیرها کوبیده و خورد شده بود، طوری جنازه‌ را آوردند و جار می‌زدند که حضرت را خوار و خفیف کنند.

بی‌بی جان حضرت فاطمه معصومه(سلام‌الله‌علیها) سرتان به سلامت.

جنازه‌ را تا روی پل بغداد آوردند، شیعیان یکی یکی می آمدند، تخته در را می گرفتند اما گریان برمی‌گشتند، خبر می‌دادند می‌گفتند برو زیر تابوت خودت می‌فهمی، هنوز صدای غل و زنجیر به دست و پای حضرت به گوش می‌رسید یاالله یاالله یاالله

نزدیکی‌های جسر بغداد صحنه عوض شد شیعیان آمدند بدن را بردند و با احترام تشیع و دفن کردند. دلها بسوزد برای آن آقایی که به‌جای تشیع بر سر دست، زیر سم اسبان تشیع شد و به جای گل نیزه‌ها روی بدنش ریختند. یا حسین


[1]. سوره نساء، آیه 141.

[2]. سوره آل­عمران، آیه 134.

[3]. مفاتیح­الجنان، صلوات امام موسی کاظم(علیه­السلام).

[4]. عیون اخبارالرضا، ج 1، ص 81، ح 9.

[5]. بحار­الانوار، ج 48، ص 105.

[6]. سوره نساء، آیه 141.

[7]. اصول کافی، ج 1، ص 260.

[8]. همان.

[9]. فرازی از زیارت جامعه.