شوقِ شیعیان برای رسیدن به قله

شوقِ شیعیان برای رسیدن به قله


شوقِ شیعیان برای رسیدن به قله

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: یک دسته از شیعیان با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تفریح می‌کنند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را امام می‌دانند. خیلی هم امامشان را دوست دارند، اما نسبتشان با امیرالمؤمنین و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نسبت کسی است که برای تفریح به کوه و دریا رفته است // دسته دیگری از شیعیان فراتر از شنیدن، گفتن و لذت بردن، مجلس گرفتن در شادی و غم‌ هستند. البته که اهل احساسات و عواطف دینی هم هستند، اما تمام زندگی و عمل‌شان با اهل بیت درگیر شده است. فقط احساساتشان درگیر نشده است، بلکه عقل و عمل آنها درگیر دین شده است. اهل بیت را در وجود خودشان وارد کرده‌اند. برای پیاده کردن اهداف اهل بیت در زندگی، جامعه و خانواده برنامه‌ریزی می‌کنند، چیزی فراتر از لذت... // دوستدار علی(علیه‌السلام)؛ اهل جهاد و عفت است // پای کار ظهور باشید... برای تعجیل در فرج امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، امربه‌معروف و نهی از منکر کنید. تأثیر امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر در امر تعجیل و فرج امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، بیشتر از صلوات و صدقه است // وصف شیعیان علی، از زبان علی(علیه‌السلام)

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی، ویژه جشن میلاد امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)

موضوع: اگر قلب بی‌قرار داری بیا

زمان: شنبه 30 دی‌ماه 1402

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

شناخت واقعی یا ظاهری طبیعت

از دریا گفتن لذت‌بخش است. اگر به یک شاعر یا نقاش بگویید دریا را توصیف کند، چه شعرها که در مورد دریا نسروده‌اند، چه نقاشی‌ها که در مورد دریا نکشیده‌اند! تمامش لذت و زیبایی است. امواج، آرامش، نسیم روح‌نواز خنکا و لطافت دریا، چقدر در مورد اینها شعر گفته‌اند یا نقاشی کشیده‌اند و از این صحنه‌ها عکس گرفته‌اند؛ الآن می‌گوییم دریا، همه این چیزها به ذهن می‌آید. اما می‌دانید حقیقت دریا را چه کسانی متوجه می‌شوند؟ دریانوردها، لنج‌دارها، کشتیران‌ها، ماهی‌گیرها و.... اگر سراغ یک دریانورد بروید و بگویید دریا چیست؟ دریا را طور دیگری توصیف می‌کند‌. آنها همه چیز دریا را دیده‌اند، زیبایی‌، آرامش، صدف‌، دُرّ و ماهی‌هایش را دیده‌اند. از آن‌ طرف خطرهای دریا را هم دیده‌اند، تلخی‌، خشم و ترس وسط دریا گیر افتادن را دیده‌اند.

یک دریانورد حقیقت دریا را توصیف می‌کند. چراکه تلخی‌ها و شیرینی‌های دریا را با هم درک کرده است. زشتی‌، زیبایی،‌ آرامش‌ و ترس‌ را با هم تجربه کرده‌است. یک توصیف متفاوتی از دریا به شما ارائه می‌دهد. این آدم دریازده شده، دوستانش به دریا رفته‌اند و بعضی از آنها برنگشته‌اند، همه جنبه‌های دریا را توصیف می‌کند. ما اینگونه دریا را ندیده بودیم. زیبایی‌های دریا به ذهن ما می‌آید، اما ذهن ما به سمت تلخی‌های دریا نمی‌رود. چرا؟ چون هر وقت به دریا رفته‌ایم برای تفریح و لذت به دریا رفته‌ایم. برای دریانوردی نرفته‌ایم‌ و با دریا زندگی نکرده‌ایم.

کوه را در نظر بگیرید. کوه‌های رنگارنگ، کوه‌های مرتفع، زیبایی‌های دامنه کوه، برف‌های قله کوه، درخت‌های دامنه‌ کوه، گونه‌های مختلف حیوانات کوهی، تلاقی قله کوه با ابرها و... وقتی بگویند یک کوه نقاشی کن، کوه، برف و لذت‌های کوه را به تصویر می‌کشید. اما چه کسی حقیقت کوه را می‌فهمد؟ کوهنورد.

ارتفاع، عظمت، خطرات، سختی‌های بالا رفتن از کوه، گیر افتادن در شیارهای کوه، کم آوردن نفس در ارتفاعات و لذت فتح و رسیدن به قله را، تنها یک کوهنورد می‌فهمد. اگر می‌خواهید حقیقت و زیبایی‌های کوه را درک کنید باید از یک کوهنورد سؤال کنید. ما خیلی وقت‌ها به این چیزها فکر نمی‌کنیم. عکس کوه را می‌بینیم و می‌گوییم مکان قشنگی است. اما آیا حقیقت کوه فقط همین است؟ خیر! چیزهای دیگری هم هست. پس چرا به ذهن ما نمی‌آید؟ چون ما اگر کوه را دیده‌ایم و به کوه رفته‌ایم برای تفریح و لذت رفته‌‌ایم. لذا از کوه همین چیزهای زیبا در ذهنمان نقش بسته است. سختی‌های کوه را درک نمی‌کنیم. همه طبیعت همین‌طور است. اگر برای تفریح و لذت رفته باشیم، آن‌ وقت دریافت ما از جنگل، کوه و طبیعت کامل و واقعی نیست.

 

شناخت طبیعت مهمتر است یا حفظ طبیعت؟

اگر روایت کوه، طبیعت و دریا را کسی به طور کامل تعریف کند، آیا با وجود این تعاریف، می‌شود حقیقت اینها را درک کرد؟ کمی از آن را می‌شود درک کرد. کسی اگر رفته باشد و درست تعریف کند، ترسی در دل‌مان می‌افتد. از زیبایی‌های آن که می‌گویند، شوقی در دلمان می‌آید که برویم ببینیم، بعد به یاد ترس‌ها، سختی‌ها و خطراتش می‌افتیم و می‌گوییم آنها را چه کنیم؟ ولی باز هم خیلی درک نمی‌شود.

سؤالی که می‌خواستم بپرسم این است: اگر زیباهای طبیعت را توصیف کنیم در واقع به ‌صورت توصیفی با آن مواجه شدهایم، حالا اگر کسی به‌ صورت کامل و جامع برای ما توصیف کند، آیا شنیدن، لذت بردن و دانستن ویژگی‌های این طبیعت کافی است یا حفظ طبیعت مهم‌تر است؟ دانستن خوب است اطلاعات را بالا می‌برد، اما حفظ محیط زیست مهم‌تر است؛ آیا چنین رفتاری با طبیعت رواست که از آن لذت می‌برید و خرابش می‌کنید، در آن آشغال می‌ریزید و مراعاتش را نمی‌کنید و به آتش می‌کشید؟ خیر، عاقلانه نیست.

 

دریا و کوه وجود امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)

من در مورد محیط زیست نمی‌خواهم صحبت کنم. حرف دیگری می‌خواهم بزنم، حرف اصلی من از اینجا شروع می‌شود. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) که نماد و قله‌ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند، می‌فرمایند: من کوه هستم «یَنحَدرُ عنی السِّیل و لا یَرقی اِلَیَّ الطَّیر»[1]؛ من کوهساری هستم که از دامنه‌های من، سیل علوم جاریست. آن ‌قدر ارتفاع و قله من بالاست که «لا یَرقی اِلَیَّ الطَّیر»؛ پرنده‌ بلند پرواز، هیچ اندیشه‌ای به قله‌ من نخواهد رسید.

جایی دیگر می‌فرمایند: «اَنَا البَحرُ المَسجور»[2]؛ «بحر» یعنی دریا، ولی «مسجور» دو معنی دارد: یکی به معنای آتش برافروخته است و یکی هم به معنای پر و مملو است. «وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ»[3]؛ یعنی دریای برافروخته یا دریای پر و مملو که مرتباً سرریز آن به بیرون می‌ریزد. ایشان می‌فرمایند: من دریا هستم، جای دیگر می‌فرمایند من کوه هستم.

چه کسی می‌‌فهمد، کوه چیست؟ کسی که کو‌هنوردی رفته است. چه کسی می‌فهمد، دریا چیست؟ کسی که دریانوردی رفته است. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) این‌طور هستند. ما شیعیان با امیرالمؤمنین و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) دو نوع رفتار داریم.

 

شیعیان احساسی

شیعه کیست؟ شیعه یعنی پیرو. شیعیان امیرالمؤمنین، یعنی پیروان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام). شیعیان دو دسته هستند. یک دسته شیعیانی که با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تفریح می‌کنند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را امام می‌دانند. خیلی هم امامشان را دوست دارند. اما نسبتشان با امیرالمؤمنین و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) چیست؟ نسبت کسی که برای تفریح به کوه و دریا رفته است. چه زمانی به کوه و دریا می‌رود؟ وقتی هوا خوب است. برای این دسته از شیعیان، اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را توصیف کنید، آیا این بد است؟ خیر! خیلی هم خوب است، انسان نسبت به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) احساسات داشته باشد. این دسته با توصیف فضائل و شنیدن کار دارند، با تفریح به معنای لذت بردن که شاد شوند، کار دارند. گناه هم نیست. شیعه باید از فضائل امیرالمؤمنین و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) شاد شود، ولی نه فقط در حد مجلس آمدن و اشک ریختن و در جشن‌ها و عزاداری شرکت کردن. این بد نیست، ولی تفریحی با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) مواجه شدن است. ثواب هم دارد. دوست دارد نجف برود، علی علی بگوید، لذت ببرد. آرزویش همین است و از این حد جلوتر نمی‌رود. اینها را شیعیان احساسی میگویند. احساساتشان درگیر با دین، درگیر با محبت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است. اینها برای خرج دادن پای اهل بیت(علیهم‌السلام) هستند.

 

شیعه‌ای که به درد دین نمی‌خورد!

این دسته از شیعیان فقط با توصیف منظره، شنیدن خوبی‌ها، لذت‌ها، فضائل‌ و نهایتاً مصائب مشغول و راضی هستند. گفتیم دریا و کوه یک شیرینی‌ها و لذت‌هایی دارد، تلخی‌ها و سختی‌هایی هم دارد. نهایتاً ارتباط بعضی از ما با علی(علیه‌السلام) این گونه است که پای مدح و فضائل آنها لذت می‌بریم و این خوب است. «و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا»[4]؛ باید شیعه در شادی ما شاد شود، «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا»؛ با غم‌ها و سختی‌های اهل‌بیت غمگین ‌شود. این هم خیلی خوب است، اما اینها شیعه توصیفی و احساسی هستند و این احساس هم خوب است. شیعیان تفریحی هستند، کیف می‌کنند وقتی به مجلس می‌آیند.

 البته کسی که به این مجالس می‌آید و لذت می‌برد با کسی که به مجالس گناه می‌رود و لذت می‌برد یکی نیستند، زمین تا آسمان با هم فرق می‌کنند. کسی که به مجالس اهل‌بیت می‌آید، لذت می‌برد و در عزا غمگین می‌شود، مقامش بالاست. اما این آدم هیچ وقت اهل بیت را درک نمی‌کند، هیچ وقت دین‌نورد و محبت‌نورد نمی‌شود، چون هیچ وقت پای کار نرفته است. دین و اهل بیت به درد این افراد می‌خورد، اما این افراد به درد دین و اهل بیت نمی‌خورند؛ چون پای کار نمی‌آیند و از دور صدای دهل را می‌شنوند؛ از دور لذت می‌برند.

 

شیعیانی که به درد دین می‌خورند

دسته دیگر از شیعیان اینگونه نیستند، فراتر از شنیدن، گفتن و لذت بردن، مجلس گرفتن در شادی و غم‌ هستند. البته که اهل احساسات و عواطف دینی هم هستند، اما تمام زندگی و عمل‌شان با اهل بیت درگیر شده است. فقط احساساتشان درگیر نشده است، بلکه عقل و عمل آنها درگیر دین شده است. اهل بیت را در وجود خودشان وارد کرده‌اند. برای پیاده کردن اهداف اهل بیت در زندگی، جامعه و خانواده برنامه‌ریزی می‌کنند، چیزی فراتر از لذت.

به زبان دیگر کِیْف بعضی از شیعیان به این است که شبیه اهل بیت(علیه السلام) شوند؛ به حرف آن‌ها گوش دهند، زندگی و جامعه‌ را درست و دینی کنند و خودشان را رشد دهند. برای امام حسین(علیه‌السلام) و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و اهل بیت(علیهم‌السلام) مفید هستند. خودشان را شبیه امام می‌کنند.

 

فضائل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ...»[5]؛ برای هر مأمومی (کسی مثل من و شما) امامی است که به آن اقتدا می‌کنند و از نور او، نور می‌گیرند و بدانید همانا که من امام شما هستم. «...أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ...»؛ من از این دنیای شما به دو لباس و روپوشی اکتفا کرده‌ام و از غذای این دنیا به دو قرص نان اکتفا کرده‌ام. منظور امام علی(علیه‌السلام) این است که من ساده گرفته‌ام و در دنیا غرق نشده‌ام.

ما توصیف می‌کنیم که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) یک لباس و یک کفش داشتند و وصله می‌زدند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: ارزش حکومت برای من از این وصله کفش کمتر است، اگر نتوانم حقی را از ظالم بگیرم و به مظلوم بدهم. وقتی این توصیف‌ها را می‌شنویم می‌گوییم: جانم فدای علی.

وقتی می‌گویند علی(علیه‌السلام) درب خیبر را کَند، می‌گوییم جانم به فدای علی. یکی از عیب‌های ما این است که فقط از خیبر می‌گوییم در حالی که حضرت علی(علیه‌السلام) فضائل دیگر نیز دارند. البته باید از جنگاوری حضرت گفت. می‌گوییم و داد می‌زنیم؛ باید هم گفت و لذت برد. باید بلند بگوییم یا علی و شیعه باید اینگونه باشد.

حضرت علی(علیه‌السلام) فضایل زیادی دارند. ما این فضایل را توصیف می‌کنیم و به هیچ کدام از آن عمل نمی‌کنیم. حضرت علی(علیه‌السلام) فرموده‌اند: «...أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ...»[6]؛ شما نمی‌توانید به این قله کوه برسید. شما نمی‌توانید به این عمق دریا برسید و خودم می‌دانم که شما نمی‌توانید، «...وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ...»؛ امّا با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید.

امام علی(علیه‌السلام) فرمودند: «خوددار باشید و تقوا داشته باشید». خود را جمع کنید.

 

گفتگوی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) با حاجب

چرا مدام می‌گویید یک علی و یک حسین داریم و باز هم گناه می‌کنید. شاعری به نام حاجب اینگونه شعر می‌گوید:

حاجب اگر محاسبه حشر با علی‌ست
 

 

ترس از کسی نداشته باش و گناه کن!
 

 

مستند و منقول می‌باشد که شب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام به خوابش می‌آیند.

حضرت علی(علیه‌السلام) به حاجب می‌فرمایند: چرا این‌‌طور شعر می‌گویی؟ این‌طور بگو:

حاجب اگر محاسبه حشر با علی‌ست
 

 

شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن
 

 

 

خوددار و صبور باشید

حضرت علی(علیه‌السلام) در ادامه می‌فرمایند: «بِوَرَعٍ»؛ ورع داشته باشید. دوستان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، خوددار باشید. انسانی که می‌گوید یا‌علی(علیه‌السلام)، نیروی زیادی دارد برای اینکه بتواند خودش را نگه دارد.

ما پیرو آقایی هستیم که روی سینه عمربن‌عبدود نشست. شمشیر را کشید تا گردن او را بزند. دیدند یک دفعه حضرت بلند شد و شروع به راه رفتن دور میدان کردند. چند قدم که راه رفتند برگشتند و سر از تن عمر جدا کردند. پرسیدند چه شد که شما اینکار را کردید؟ فرمود: نشستم سرش را ببرم که آب دهانش را به صورتم انداخت. خشم مرا گرفت. ترسیدم وقتی سرش را می‌برم برای خدا نباشد، برای نفسم باشد؛ «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ»، چرا تا کسی چیزی می‌گوید سریع عکسالعمل نشان میدهید؟ چرا تا کسی کاری می‌کند، زود تلافی می‌کنید؟ کمی صبر داشته باشید.

 

دوستدار علی(علیه‌السلام)؛ اهل جهاد و عفت است

فرمود: «...بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ...»؛ دوستان من اهل مجاهدت، تلاش و کارن؛، اهل تنبلی نیستند. اگر مدیر است مدیر جهادی است. اگر کارمند است، کارمند جهادی است. اگر بازاری است، بازاری جهادی است. به تکلیف جهادی خودش عمل می‌کند. «...وَ عِفَّةٍ...»؛ دوست من اهل پاکدامنی است. شیعه من اهل عفت است؛ عفت چشم، زبان، کلام، بطن و دامن.

 

حضرت علی(علیه‌السلام) دست‌گیر همه مؤمنان

حضرت علی(علیه‌السلام) فرمودند: دوستان من، شما نمی‌توانید به قله کوه برسید، شما نمی‌توانید به عمق این دریا برسید ولی من علی(علیه‌السلام) می‌گویم راه بیفتید، بیایید. من دستم را دراز کرده‌ام. دست مرا بگیرید، من شما را می‌برم.

 

شیعه بدون عمل

آیا می‌دانید چرا ما این‌همه سال شیعه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هستیم ولی گاهی وقت‌ها در خلوت به خودمان می‌گوییم ما با بقیه چه فرقی داریم؟ چون ما فقط امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را تماشا کرده‌ایم؛ کار نکرده‌ایم.

 

پای کار ظهور باشید

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرماید: «وَ اجْتِهَادٍ»؛ کار کن، محکم پای‌کار باش. اگر الآن بگویند برای تعجیل در فرج امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) صلوات بفرستید، همه این کار را می‌کنند. بعد می‌گویند برای تعجیل در فرج امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) صدقه بدهید، یک عده صدقه می‌دهند و یک عده نمی‌دهند. وقتی می‌گویند برای تعجیل در فرج امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، جلسه هفتگی بگیرید یا جمعه‌ها دعای ندبه برگزار کنید، خیلی‌ها نمی‌آیند.

یک‌ ذره جلوتر می‌رویم؛ برای تعجیل در فرج امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، امربه‌معروف و نهی از منکر کنید. می‌گویند این چه حرفی است؟ چرا کار را سخت می‌کنید؟ به خدا قسم! تأثیر امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر در امر تعجیل و فرج امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، بیشتر از صلوات و صدقه است. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم همین‌ها را فرموده‌اند.

برای تعجیل در فرج امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، گناه نکنید. با نفس خود مبارزه کنید. برای تعجیل در فرج، کار فرهنگی و کار اجتماعی کنید. جهاد تبیین کنید، مجاهدت کنید و در انتخابات شرکت کنید. چه ربطی دارد؟ اگر به تماشای امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) رفته باشید؛ همان کارهای دم‌دستی و راحت، خوب است. نهایتاً جمعه‌ها دعای ندبه هم بخوانید. دعای ندبه لازم است، اما کسی که دعای ندبه‌ میخواند، مجاهد است.

 

خدمت به نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) برای تعجیل در فرج ایشان

برای نایب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) کار کنید، در فرج تعجیل حاصل می‌شود. اگر مردم کوفه برای نائب امام حسین(علیه‌السلام) سنگ تمام گذاشته بودند، امام حسین(علیه‌السلام) می‌آمدند یا نه؟ سر ایشان بالای نیزه می‌رفت یا نمی‌رفت؟ چطور به امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) نگاه می‌کنیم؟ ما به امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) تفریحی نگاه می‌کنیم و محبت می‌ورزیم.

 

شیعه جهادی هستی یا شیعه صلواتی؟!

«...اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ...»، آیا می‌شود کسی بی‌خیال باشد و شیعه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم باشد؟! ما شیعه صلواتی زیاد داریم، شیعه جهادی کم داریم. شیعه جهادی یعنی پای میدان بودن، یعنی کسی که هم تلاش می‌کند دین خود و خانواده‌اش را حفظ کند، هم برای جامعه‌اش کار می‌کند، دل می‌سوزاند و در امور دخالت می‌کند. بی‌خیال نیست. شیعه صلواتی به درد امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) نمی‌خورد. شیعه اجتهادی به درد امام زمان می‌خورد یعنی شیعه‌ای که در میدان است.

 

وصف شیعیان علی، از زبان امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام)

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «شِیعَتُنَا المُتَباذِلُونَ فی وَلاَیتِنا، المُتَحابُّونَ فی مَوَدَّتِنا المُتَزاوِرُونَ فی إحیاءِ أمرِنا ، الذینَ إن غَضِبُوا لَم یَظلِمُوا ، و إن رَضُوا لَم یُسرِفُوا ، بَرَکَةٌ علی مَن جاوَرُوا ، سِلمٌ لِمَن خالَطُوا»[7]؛ شیعیان ما کسانی هستند که در راه ما و ولایت ما بذل و بخشش می‌کنند؛ بذل و بخشش مال، جان یا آبرو. حضرت شیعیان را ترازبندی می‌کنند.

«المُتَحابُّونَ فی مَوَدَّتِنا»؛ به خاطر محبت ما به هم محبت می‌کنند. دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به یکدیگر می‌رسند و محبت می‌کنند. اصلاً لازم نیست همدیگر را بشناسند. این فلانی اسم یا فامیل‌اش چیست؟ می‌بینید در مجلس اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نشسته و جلوی پای دیگری بلند می‌شود. به او جا می‌دهد، سلام می‌کند و محبت می‌کند. با روی باز با او برخورد می‌کند. از این محبت‌های دم‌دستی عادی که باید به همدیگر داشته باشیم. مبادا یک ‌شب ولادت و مخصوصاً جشن یا کلاً در ایام غیر از عزاداری‌ها صورت انسان نسبت به مردم درهم باشد. مردم با یکدیگر خوب رفتار می‌کنند.

 

حب دو طرفه

«المُتَحابُّونَ فی مَوَدَّتِنا». همسر، بچه، رفیق شما یا مردم محب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند. اولین قدم این است که «المُتَحابُّون» محبت را نشان بدهید. محبت دوطرفه است. حب دوطرفه داشته باشید و به هم نشان بدهید. چشم‌ها، زبان و چهره شما باید نسبت به هم ببارد.

 

احیاء امر اهل‌ بیت(علیهم‌السلام)

«المُتَزاوِرُونَ فی إحیاءِ أمرِنا»، شیعیان ما این‌گونه هستند. اگر به دیدن یکدیگر بروند، برای احیای امر ما می‌روند؛ احیای امر یعنی مکتب و دستورات اهل‌بیت(علیهم‌السلام). الآن ما چرا اینجا آمده‌ایم؟! بعضی از دیدگاه‌ها را دست‌کاری کنیم. ما برای این در محافل و مجالس اهل‌بیت(علیهم‌السلام) شرکت می‌کنیم که معارف آن‌ها را یاد بگیریم و امر آن‌ها را احیا کنیم. امر خانوادگی، بازار، مهمان‌نوازی و مهمان‌داری اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را یاد بگیریم و عمل کنیم. خودشان فرموده‌اند: «المُتَزاوِرُونَ فی إحیاءِ أمرِنا»؛ برای احیای امر ما به دیدن یکدیگر می‌روند.

این‌همه فامیل با یکدیگر جلسه دارید و مهمانی می‌روید، چه اشکالی دارد دو کلام از روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم در این نشست‌های فامیلی بخوانید؟ مگر همه دوست اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیستید؟ همه‌چیز می‌گوییم، همه حرفی غیر از حرف اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌زنیم. می‌گویند مگر روضه است؟! بله روضه است. روضه یعنی چه؟! یعنی معارف اهل‌بیت(علیهم‌السلام). هر جا می‌روید یک حدیث بخوانید یا کتاب نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را باز کنید. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را از غربت بیرون بیاورید. یکی از حکمت‌های نهج‌البلاغه ‌بخوانیم. چه اشکالی دارد؟

 

خودکنترلی شیعیان در شادی و غم

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «الَّذینَ إن غَضِبوا لَم یَظلِموا...»[8]؛ دوستان و شیعیان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) اینگونه هستند. وقتی غضبناک می‌شوند، ظلم نمی‌کنند. عصبانی شوند، ظلم نمی‌کنند. از جایگاه خود خارج نمی‌شوند. حق و ناحق نمی‌کنند. حرف بی‌ربط نمی‌زنند. کلام آن‌ها در کنترل خودشان است. دست و بدن آن‌ها در کنترل خودشان است. شیعه علی(علیه‌السلام)، اگر عصبانی شود خودش را کنترل می‌کند. روی خودتان کار کنید، تا در عصبانیت هم ظلم نکنید.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «...وإن رَضوا لَم یُسرِفوا...»[9]؛ وقتی حال شیعیان خوب است و از اوضاع راضی هستند، زیاده‌روی نمی‌کنند. شخص وقتی خوشحال است چه ‌کارهایی که نمی‌کند!

 

احساس آرامش در همنشینی با شیعیان

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «...بَرَکَةٌ عَلی مَن جاوَروا...»[10]؛ شیعیان ما برای همسایگان خود برکت هستند. برکت باشیم. ان‌شاءالله امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به ما کمک کنند. خودمان هم اراده کنیم و به حرف امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) عمل کنیم.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در ادامه می‌فرمایند: «...سِلمٌ لِمَن خالَطُوا...»[11]؛ شیعیان ما با هر کس نشست‌ و برخاست کنند، راه آشتی در پیش می‌گیرند. همان‌گونه که به امام حسین(علیه‌السلام) می‌گویید: «سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ»[12]؛ ما با شما در سلامت و آرامش هستیم، دوست هستیم. همین‌گونه می‌فرماید: شیعیان ما خوش مجلس‌اند و در سلم‌اند. کنارشان بنشینید احساس آرامش می‌کنید. وقتی نزد آن‌ها می‌روید، یک مشکل شما حل می‌شود. این‌ها حرف‌های امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است.

 

اهمیت امر به معروف

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «اُءْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ»[13]؛ به معروف امر کن تا خود اهل آن شوی. یکی از فواید امر به معروف این است که وقتی امر به معروف می‌کنید، خودتان اهل آن می‌شوید. ان‌شاءالله حضرت کمک کنند و در این ماه رجب دست ما را بگیرند تا بتوانیم شیعه مجاهد شویم نه شیعه‌ای که فقط با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تفریح میکند.

 

شوق به حرکت

جوان‌ها یا پیرمردها، وقتی در این جلسه زیبایی‌های منظره، کوه بلند و دریای عمیق امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را می‌بینید، لذت می‌برید، کف می‌زنید و شادی می‌کنید؛ ولی باید در وجود شما شوق حرکت به سمت این قله هم به وجود بیاید که می‌آید. به آن بها بدهید. تصمیم بگیرید بعد از هر جلسه‌ای به سمت این قله و دریا حرکت کنید.

خدایا به‌حق امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ما را اهل ولایت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) قرار بده. این دعا برای همه ما خیلی خوب است.

 


[1]. نهج البلاغة، خطبه شقشقیه.

[2]. مشارق الانوار الیقین فی حقایق اسرار المؤمنین، رجب البرسی الحلی، ص320.

[3]. سوره طور، آیه 6.

[4]. شجره طوبی، ج۱، ص ۳.

[5]. نهج‌البلاغه، نامه 45.

[6]. همان.

[7]. الکافی، جلد2، ص236.

[8]. الکافی،جلد2،ص236

[9]. همان.

[10]. همان.

[11]. همان.

[12]. فرازی از زیارت عاشورا.

[13]. غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص۱۴۳.