سنت الهی امتحان و فتنه

سنت الهی امتحان و فتنه


سنت الهی امتحان و فتنه

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: امتحانات برای آنهایی که وجودشان زلال هست، منافق نیستند و به دنبال اصلاح خودشان هستند، باعث رشد است // وقتی دیدید خدا دارد امتحان‌های سخت می‌گیرد، بدانید که وسع امت بیشتر شده است // اگر هدف از ابتلائات و درگیری‌ها، تصفیه و تمحیص جامعۀ مؤمنین باشد، به نفع مؤمنین است؛ چرا که ناخالصی‌هایشان کنار می‌رود و جامعه تصفیه می‌شود // خود را از جمع‌های ایمانی جدا نکنید وگرنه سقوط می‌کنید

 

شناسنامه:

عنوان: دورهمی شب‌های شهر خدا

موضوع: ایمان سازنده/ نگاهی بر نقش ایمان توحیدی در زیرساخت‌های انسانی ‌تمدن‌ساز (فرد، خانواده، جامعه)

تاریخ: 23 فروردین ۱۴۰۱ / دهمین شب رمضان ۱۴۴۳

مکان: مسجد جامع کبیر یزد

 

نتیجه سنت امتحان الهی

عرض کردیم که سنت قطعی خدای متعال امتحان هست و خدا از مؤمنین سر ایمانشان امتحان می‌گیرد. «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»[1]؛ آیا گمان کردید خداوند کسانی را که می‌گویند ما ایمان آوردیم، به حال خودشان رها می‌کند؟!

اولین نتیجه امتحانات الهی «تمحیص» است؛ یعنی خالص‌سازی، پاکسازی و جداسازی. اینکه هم ایمان‌ مؤمنین خالص شود و هم مؤمنین بدلی از دروغین باز شناخته شوند. از طرفی هر فردی از مؤمنین ایمانش را محک بزند که واقعاً مؤمن هست یا نه؛ ایمان‌ ناب و ایمان‌های متزلزل برای خود فرد، مشخص شود. سطح جامعه هم از مؤمنین دروغین و منافقینی که در حقیقت کافرند، اما لباس مؤمنین را پوشیدند و مرتب دارند جامعه ایمانی را خراب می‌کنند، پاکسازی شود. بنای خدا بر این است که از امت‌ها و مؤمنین امتحان بگیرد، تا آنجایی که در روایت می‌فرماید آنهایی که عقب نگه‌داشته ‌شده رشد کنند و کسانی که با دروغ بالا رفتند، به زیر کشیده شوند.

 

فواید کلی هر امتحان

نتیجه دوم امتحانات و آزمون‌های الهی چیست؟ تصور ما فقط از امتحان این نباشد که خدا می‌خواهد امتحان بگیرد فقط برای مچ‌گیری، نه! اتفاقاً امتحانات برای دستگیری است، نه برای مچ‌گیری. باران برای چه می‌بارد؟

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

 

در باغ، لاله روید و در شوره‌زار، خَس
 

 

 

امتحانات الهی هم مثل باران، موجب رحمت هست. امتحانات برای آنهایی که وجودشان زلال هست، منافق نیستند و به دنبال اصلاح خودشان هستند، باعث رشد است. اگر امتحان نباشد، دانش‌آموز و دانشجو درس نمی‌خواند. اگر امتحان نباشد، انسان تلاش نمی‌کند. مؤمنین، چون به خدا ایمان دارند، وقتی می‌بینند در امتحانات قرار گرفته‌اند، تلاش می‌کنند تا ایمان خودشان را قوی کنند. پس امتحانات باعث تقویت ایمان مؤمنینِ صادق می‌شود.

 

واکنش افراد مختلف در برابر امتحان

واکنش‌ها در برابر امتحان متفاوت است. وقتی زمان امتحان می‌آید، مؤمنِ صادق، ولو ایمانش هم خیلی قوی نباشد، در امتحانات رفتارهای خوبی از خودش نشان می‌دهد. وقتی بلا به او می‌رسد، شکر می‌کند، از گناهانش استغفار می‌کند، عبرت می‌گیرد و راهش را اصلاح می‌کند. اما آدم‌هایی که مؤمن حقیقی نیستند، وقتی بلا می‌آید به جای شُکر، کُفر می‌گویند، به جای صبر، بی‌تابی می‌کنند، و کفران نعمت می‌کنند، به جای اینکه عبرت بگیرند، غُر می‌زنند. واکنش‌ها متفاوت است.

خداوند متعال می‌فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِینَ»[2]؛ شما را با ترس و گرسنگی و مشکلات اقتصادی و ناامنی و مرگ و... امتحان می‌کنیم به صابران بشارت بده، «الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»[3]؛ همان‌ها که وقتی مصیبتی به آنها می‌رسد، به یاد خدا می‌افتند و می‌گویند ما از خداییم و به سوی خدا باز می‌گردیم.

 

بیماری کرونا یک امتحان بود

مثلاً کرونا آمد. دو سه سال است که مردم درگیر این بیماری هستند، مرگ و میر و... . مؤمنین، وقتی یک چنین بلایی می‌آید، برنامه‌های‌شان را به سمت خدا تنظیم می‌کنند. مثلاً مسجد هم اگر تعطیل شود، عبادت‌هایشان را بیشتر می‌کنند، دغدغه عبادت پیدا می‌کنند، در خانه نماز اول وقت می‌خوانند. به یاد مرگ می‌افتند، خودشان را قرین بلاها و گرفتاری‌ها می‌بینند. به خدا بیشتر رو می‌آورند، مؤمنین این‌طوری هستند. ولی آنهایی که ایمان درست و حسابی ندارند، وقتی کرونا می‌آید و مساجد و هیئات تعطیل می‌شود، زیارت‌ها تعطیل می‌شود، می‌بینید دین و ایمانشان هم باد می‌برد. رنگ ایمانشان می‌رود دیگر حال ندارند، برنامه‌ریزی‌های دیگری برای خودشان می‌کنند. کم‌کم از خدا دور می‌شوند و نمی‌فهمند. خاصیت امتحانات الهی همین است که مؤمنین ایمان‌شان قوی‌تر ‌شود و آنهایی که ایمان نداشتند، و ادای مؤمنین را در می‌آوردند، مشخص ‌شوند.

 

امتحان و ابتلا متناسب با توان و وسع

چرا خدا گاهی امتحانات سخت می‌گیرد؟ مشخص هست، برای اینکه وقتی دارید به قله می‌رسید و قرار هست به قله «وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ»[4]، برسید، امتحانات سخت‌تر می‌شود. فتنه‌ها برای مؤمنین، طرف دیگری نیز دارد که اتفاقاً خیلی مهم، زیبا و اصل ماجراست. یک معنی آن این است که وسع مُمتَحنین(آنهایی که امتحان می‌دهند)، بیشتر شده است و سطح‌شان بالاتر آمده است. از این‌رو از آنها سؤالات سخت‌تر می‌پرسند. معنی ندارد که سؤالات مقطع دکتری را از مقطع کارشناسی بپرسند، یا سؤال کارشناسی ارشد را از مقطع دیپلم بپرسند، معقول نیست. وقتی سؤالات سطحش بالا می‌آید معلوم می‌شود مُمتحنین سطح‌شان بالا آمده است. «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها...»[5]، خدا که بیشتر از وسع کسی امتحان نمی‌گیرد. از جوامع و امت‌ها هم خدا بیشتر از وسعشان امتحان نمی‌گیرد. اگر دیدید خدا دارد امتحان‌های سخت می‌گیرد، بدانید که وسع امت بیشتر شده است. چون خدا حکیم است. اتفاقاً شما اگر احوالات مردم آخرالزمان را مطالعه کنید، می‌بینید دو دسته هستند. یک دسته که دارند رویش می‌کنند و دسته دیگر که ریزش می‌کنند.

 

برادران پیامبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) چه کسانی هستند؟

درباره آن دسته‌ای که دارند رویش می‌کنند، در روایت‌ها هست که وجود مبارک پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در جمع اصحابشان چنان از مردم آخرالزمان و ایمانشان یاد کردند که اصحاب جا خوردند و بعضی‌ها حسادت کردند. گفتند یا رسول‌الله! مگر برادران شما، ما نیستیم؟! «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[6]، حضرت فرمودند: شما اصحاب من هستید، برادران من آنهایی هستند که از سیاهی‌های روی سفیدی (از روی نوشته‌ها) ایمان می‌آوردند. من را ندیدند ولی به من ایمان می‌آورند. شما من و معجزات من را دیده‌اید و ایمان آوردید، ولی آنها هزار سال بعد از من می‌آیند و این خیلی چیز مهمی است. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامانشان را ندیده‌اند، ولی ایمان‌هایی دارند که طبق بعضی روایت‌ها، ایمانشان از سلمان فارسی بالا‌تر و ایمانشان از عمار و مالک محکم‌تر است. ما داریم در این دوران زندگی می‌کنیم و امتحانات آخرالزمان چنین آدم‌هایی تربیت می‌کند. اما اگر مراقب باشید و حواستان به امتحان باشد، رشد می‌کنید.

 

تمام قوای ابلیس در آخرالزمان

نکته دوم در امتحانات سخت، این است که معلوم می‌شود به خط پایان نزدیک شده‌ایم. امتحانات وقتی سخت می‌شود، معلوم می‌شود به خط پایان نزدیک شدیم. پس وقتی خدا امتحانات سخت می‌گیرد و شما را به شدت مبتلا می‌کند، نترسید. وقتی به قله کوه نزدیک می‌شوید، هم فشار زمین زیاد می‌شود و هم فشار هوا، اکسیژن هم کم می‌شود، خیلی‌ها نفس کم می‌آورند. ممکن است برف و باد و بوران هم باشد. در آن شرایط بعضی‌ها پشیمان هم می‌شوند... اما فشار‌ها نشان از این است که به قله نزدیک شده‌اید. بنابراین ناامیدی و خستگی معنا ندارد. غُر زدن معنا ندارد که: «همه‌ چیز خراب شد»! «این هم از ادعای جمهوری اسلامی و مملکت و شهر دارالعباده یزد»! و...

یک طرف تمام این خرابی‌ها و آلودگی‌ها تأسف‌آور است. ظلم‌ها و قتل‌هایی که در دنیا می‌شود، واقعاً ناراحت‌کننده است، ولی بدانید این‌ها نفس‌های آخر شیطان است و طبق روایات، وقتی حضرت حجت(ارواحنافداه) ظهور کردند، گردن ابلیس را می‌زنند. از این جهت ابلیس تمام قوای خود را از جن و انس جمع کرده و درگیری تام و تمامی ایجاد می‌کند و ظلم به اوج خودش می‌رسد. چرا که شیطان در حال غرق شدن است و می‌خواهد تمام بشریت را نیز با خود غرق کند.

 

جنگ ترکیبی که در آن قرار داریم

مدتی پیش مقام معظم رهبری فرمودند: ما الآن درگیر جنگ ترکیبی هستیم. جنگ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، رسانه‌ای، قومیتی و مذهبی‌. در طول تاریخ یک یا چند جنگ با هم تحمیل می‌شد، ولی الآن همه این جنگ‌ها با هم اتفاق می‌افتد. افغانی‌ها را به جان ایرانی‌ها می‌اندازند، سنی‌ها را به جان شیعیان. هنوز مشکلات قبلی تمام نشده، مشکلات اقتصادی و درگیری به راه می‌اندازند، همزمان درگیری‌های فرهنگی و...

این جنگ ترکیبی که شیاطین از جن و انس برای جامعه مؤمنین و قلب جامعه مؤمنین که در جغرافیای امروز عالم بشریت، جمهوری اسلامی ایران است، طراحی کرده‌اند، معنایش این است که زمان برگزاری آزمون جامع، در مقطع دکتری‌ست و عملاً ما قدرتمند شده‌ایم. ما از مقاطع پایین عبور کرده و به مقطع دکتری رسیده‌ایم و درگیر امتحان جامع شدیم. دشمن و شیطان هم می‌دانند که ما فقط چند قدم تا مقصد فاصله داریم. تمام توانایی‌ها و جنگ‌های فیزیکی و متا‌فیزیکی را همزمان روی میز گذاشته‌اند. از این رو، مؤمنین باید بسیج و مجهز شوند.

 

تصفیه جامعه قبل از ظهور

این درگیری، سنگین ولی بسیار امیدبخش است. اگر هدف از ابتلائات و درگیری‌ها، تصفیه و تمحیص جامعۀ مؤمنین باشد، به نفع مؤمنین است؛ چرا که ناخالصی‌هایشان کنار می‌رود و جامعه تصفیه می‌شود، «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»[7]. خداوند دارد جامعه را تصفیه می‌کند و ما به جامعۀ ظهور، جامعه 313 نفر و جامعۀ حلقات اصحاب امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که می‌خواهند حضرت را یاری کنند، نزدیک می‌شویم. این جریان در حال پالایش است و نخاله‌ها بیرون انداخته می‌شوند و این جای امید دارد. اگر هدفِ ابتلائات، تصفیۀ مؤمنین باشد به نفع‌شان است. ما نباید از ابتلائات و امتحانات بترسیم. فقط باید مراقب باشیم که در چاه فتنه‌ها سقوط نکنیم. از اصل این امتحان نباید ترسید، چون امتحان برای نابودی ما نیست و علت دیگری دارد. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند «لاتَکرَهُوا الفِتنَةَ فی آخِرِالزمانِ فَإنَّها تُبِیرُ المُنافِقینَ»[8]؛ از این فتنه‌ها و اتفاقاتی که در آخرالزمان می‌افتد، بدتان نیاید؛ چرا که این فتنه‌ها منافقین را رسوا می‌کند.

 

ابوموسی و اشعث زمان را بشناسیم

شما هم دیده‌اید که بعضی افرادی که ادعای انقلابی‌گری داشتند، یکی پس از دیگری خودشان، بچه‌هایشان و زندگی‌هایشان بد از آب درآمد. نمی‌توانستند یک قانون به نفع مردم و انقلاب تصویب کنند. نمی‌توانستند انقلابی‌گری کنند، چون زندگی اشرافی پیدا کرده بودند. نمی‌توانستند «مرگ بر آمریکا» بگویند، چرا که فرزندان‌شان در آمریکا درس می‌خواندند یا زندگی می‌کردند. در فتنۀ 88 به جای اینکه طرف انقلاب، مردم و ولایت بایستند، پیشنهاد دادند یک شورایی تشکیل دهیم و عملاً حکمیت را اجرا کنیم. می‌خواستند در جامعه‌ای که ولی‌فقیه وجود دارد، حکمیت به راه بیاندازند. اینها مصداق «اشعث ابن‌قیس» بودند. دیدید که در این گیراگیر، یکی یکی منافقین رسوا شدند. حال دیگر مؤمنین باید حواسشان باشد که چه کسانی اشعث ‌بن‌قیس بودند و چه کسانی ابوموسی‌اشعری! حواس‌شان به تاریخ و حوادث باشد.

 

فتنه‌های امیدآفرین!!

روایت دیگری از امام صادق(علیه‌السلام) هست که می‌فرمایند نه فقط «لاتکره الفتنة»، بلکه «تَمَنَّوُا الفتنةَ» از خدا بخواهید و آرزویتان باشد که فتنه شود. «فَفیها هَلاکُ الجَبابِرَةِ و طَهارَةُ الأرضِ منَ الفَسَقَةِ»[9]؛ زیرا این فتنه‌ها جباران، مستکبرین، دست‌نشانده‌ها و طواغیت را هلاک کرده و زمین را از لوث وجود فسق پاک می‌کنند. فتنه‌های کنونی مانند جنگ عربستان با یمن را در نظر بگیرید. اگر اهل پیگیری اخبار و تحلیل باشید، می‌دانید که نتیجه‌ این جنگ، نابودی عربستان و آل‌سعود است. در بقیۀ نقاط دنیا هم همین است. «هلاک الجبابرة» رؤسای جمهور مصر، عراق (منظور صدام است)، سوریه (منظور جریانات مخالف نظام حاکم بر سوریه است؛ ارتشی‌هایی که خیانت کردند) و کشورهای اسلامی مانند لیبی و... هستند که سرنوشت تلخی داشتند. در روایت است که در آخرالزمان، کسانی بر جایگاه حکام سرنگون شده می‌نشینند و حکومت‌های کوتاهی دارند، مخصوصاً در عربستان. در روایت است که آنقدر درگیری بین حکومت‌ها زیاد است که هفته به هفته حاکم عوض می‌کنند و این از نشانه‌های نزدیکی ظهور است. نترسید و ایمان‌تان را قوی کنید، این بسیار امیدآفرین است.

 

امتحاناتِ سخت، نشان از چیست؟

نکتۀ دوم، اگر ابتلائات به خاطر اعطای درجه باشد، می‌خواهند دست مؤمنین را بگیرند و درجات ایمانی‌شان را بالا ببرند. مؤمنینی که در امتحانات تلاش‌شان را بیشتر می‌کنند و سطح‌شان را بالا می‌آورند اگر این باشد باز هم به نفع مؤمنین است. یعنی ما داریم به قله نزدیک می‌شویم. یعنی این کلاس به حد نصاب رسیده. یعنی ما داریم به قله نزدیک می‌شویم درجات را دارند بالا می‌برند. پس، از این فتنه‌ها، مشکلات اقتصادی، سیاسی، بی‌حجابی‌ها و بی‌دینی‌ها نترسید، مجهز و محکم بایستید.

مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) این مطلب را چندین دفعه به انحاء مختلف فرموده‌اند که وقتی قوم بنی‌اسرائیل با حضرت موسی(علیه‌السلام) از وسط نیل رد می‌شدند، با اینکه در آن شرایط سخت و پر استرس، آب نیل را برایشان کنار زده بود و با موسی(علیه‌السلام) همراه بودند، زمانی که فرعون و اطرافیانش پشت سرشان رسیدند، گفتند «قالَ أَصْحابُ مُوسی‌ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ»[10]؛ ما گیر افتادیم، همه چیز تمام شد. نفهمیدند خدایی که تا اینجا، راه را برایشان باز کرده بود، باز هم دست‌شان را می‌گیرد! حضرت موسی(علیه‌السلام) فرمود: «کَلّا إنَّ مَعی ربِّی»[11]؛ خدای من با من است. ناگهان آب‌ها برگشت و فرعونیان غرق شدند. یک‌دفعه اوضاع تغییر کرد. خیلی‌ها از قطار انقلاب، مسجد، هیئت، عقائد اسلامی، اخلاق، حجاب، عفاف و... پیاده می‌شوند، ولی شما نترسید. غصه بخورید، ناراحت باشید، دعا کنید، تلاش و برنامه‌ریزی داشته باشید، سعی کنید محیط جامعه‌ را پاک کنید، سعی کنید دست خیلی‌ها را بگیرید، نگذارید دوستان‌تان ریزش کنند، زنگ بزنید، اصرار کنید، نگه‌شان دارید، ولی اگر نیامدند، ناامید نشوید. آمدنی‌ها می‌آیند و رفتنی‌ها می‌روند. خداوند از این ریزش‌ها ابایی ندارد. شما هم به خود مغرور نشوید.

 

در مسیر حق نا امید نشوید

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود جادۀ حق، سخت و خلوت است و جادۀ باطل، هموار و شلوغ است. بر صراط حق ماندن، هزینه دارد. اگر بخواهید مؤمن باقی بمانید خیلی سخت است، مثل نگه‌داشتن آتش در کف دست است. ممکن است مؤمن‌ترین و خوب‌ترین آدم‌ها توصیه به بی‌ایمانی و بی‌دینی کنند، حتی پدر و مادرها. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ»[12]؛ وای بر فرزندان آخرالزمان از پدر و مادرهای مذهبی که ذره‌ای از دین به بچه‌هایشان یاد نمی‌دهند و اگر کسی هم بخواهد به آنها مطلبی یاد بدهد، ممانعت می‌کنند و می‌گویند اینها نان و آب نمی‌شود. از اینکه بهترین دوستان دارند از راه اصلی خارج می‌شوند ناراحت شوید، ولی ناامید نشوید و بر این راه محکم بایستید. نباید برای جذب یک عده، از ایمان و دین کوتاه ‌بیاییم، چیزی که بازارش داغ است. می‌گویند: اینطور نمی‌توان همه را جذب کرد! مگر ما می‌خواهیم مردم را به چه دین و ایمانی جذب کنیم؟! چرا از حق کوتاه بیاییم؟ چرا حق را با باطل بیامیزیم تا بتوانیم اهل باطل را هم جذب کنیم؟! این قرار خداوند نیست. مثلاً می‌گویند اینها اهل دستمزد هستند. اگر به آنها پول خوبی بدهیم برای حق می‌نویسند و اگر ما این کار را نکنیم، جریان باطل سراغشان می‌رود و از آنها حمایت می‌کند و آن‌وقت ورق برمی‌گردد! وای به حال ما... .

 

تنها رسانه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)

امیرالمؤمنین(سلام‌الله‌علیه) فقط یک رسانه داشت که آن هم شاعری بود به نام «نجاشی». ثابت شد که او شراب خورده. حضرت فرمودند ماه رمضان شراب خورده و باید حد بخورد. عده‌ای نزد آقا آمدند و گفتند این رسانه شماست، همین یک نفر از شما تعریف می‌کند و برایتان شعر می‌گوید، کوتاه بیایید. حضرت فرمودند من از حکم خداوند کوتاه بیایم چون که طرفدار من است؟!! شلاقش زدند. این شد که نجاشی قهر کرد و نزد معاویه رفت.

نباید نرخ بازار حق را ‌بشکنید. این مدل حکمرانی صحیح نیست. گاهاً هنرمند یا جریانی است و می‌توان با آنها صحبت کرد؛ کمااینکه مقام‌معظم رهبری با بها دادن به یک عده از هنرمندان، باعث شدند آنهایی که اصالت داشتند، با انقلاب همراه شوند و چه تولیدات خوب و فاخر اسلامی و انقلابی به ثمر نشست. ولی اگر بخواهیم به برخی جریانات رشوه بدهیم، پول ما را می‌گیرند و بیش از آنکه برای ما خدمت کنند، برای دیگری کار می‌کنند؛ اصلاً این، سبک کار آنهاست که «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ»[13] هستند و سر بزنگاه ما را قال می‌‌گذارند. نباید به جریانات منافق اعتماد کرد. سیره خدا و اهل‌بیت این نیست، باید باکیفیت باشیم. تا ما باکیفیت نباشیم، تا مسئولین باکیفیت نباشند، ایمانشان باکیفیت نشود، تا مؤمنین ایمانشان باکیفیت نشود، حق پیروز نمی‌شود.

 

عوامل پیروزی در امتحانات

1. تقوا: برای مقابله با فتنه‌ها اول تقوا لازم است. فرمود تقوا فرقان می‌آورد، قدرت تشخیص می‌آورد. آیاتش در سوره طلاق است. تقوا یعنی قدرت کنترل درونی، قدرت کنترل درونی‌تان را بالا ببرید. باید بتوانید چشم و زبان و وجودتان را کنترل کنید، ذهنتان را کنترل کنید، روی خودتان و قدرت درونی‌تان کار کنید. یعنی تقوا را بالا ببرید. برای اینکه اگر قدرت درونی را بالا نبرید، نمی‌توانید بدوید، نمی‌توانید با حوادث راه بیایید و از گردنه‌ها عبور کنید. قدرت کنترل درونی را بالا ببرید، وگرنه گناهان، شما را زمین می‌زند. اجازه نمی‌دهد حرکت کنید. ناامید نشوید. مهم‌ترین عامل، استقامت است. استقامت، مقاومت روی حق، روی صراط مستقیم.

 

قدرت کنترل‌گر بیرونی

2. ولایت: دومین قدرت ولایت است که باید محکم به ولایت متصل باشید. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ»[14]. «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللّهَ وَ کُونُوا مَعَ اَلصّادِقِینَ»[15]. تقوا کنید و همراه صادقین باشید، در تفسیر فرمود صادقین، اهل‌بیت عصمت(علیهم‌السلام) و جانشینان آنها هستند. ولایت قدرت کنترل‌گر بیرونی است. شما چگونه می‌خواهید خودتان را در جامعه کنترل کنید؟ چگونه می‌توانید خط‌ مشی خودتان را تشخیص بدهید و در این حوادث و فتنه‌ها سلامت بمانید؟ با ولی‌فقیه زمان. یک مثال بزنم، شما می‌خواهید بروید مسافرت، یک مسیری را می‌خواهید بروید که جاده شناسایی نشده، دفعه اول است که دارید می‌روید، فقط باید از روی علائم بروید، اگر سوار ماشین شخصی شوید باید مدام تابلوها را نگاه کنید، یک جا تابلو را نبینید، یک جا تابلو افتاده باشد، به مشکل برمی‌خورید. چندین کیلومتر راه را اشتباه می‌روید، ممکن است ماشینتان خراب شود، یا بیابان‌ مرگ شوید، یا برمی‌گردید، دیر می‌رسید یا اصلاً نمی‌رسید. این یک مدل رفتن است. یک مدلی که شما بروید بلیط قطار یا اتوبوس بگیرید و بنشینید در آن اتوبوس با خیال راحت به مقصد برسید، راننده شما را می‌بَرد، آدم عاقل کدام کار را انجام می‌دهد در مسیری که بلد نیست؟ پرواز بگیرید بروید، دیگر به تابلو نیازی ندارید. بعضی‌ها نشستند علائم ظهور را مثل تابلو نگاه می‌کنند، این اتفاق افتاد الان چه کار کنیم؟ سردرگم می‌شوند. «کنْ فی الْفتْنه کابْن اللّبون»[16]؛ در فتنه‌ها مثل بچه شتر باشید. چرا خودتان را اذیت می‌کنید؟! ولی‌فقیه دارید، نایب امام‌زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) شما را به امام زمان می‌رساند، البته در صورتی که کامل خودتان را به دست ایشان بدهید. سوار قطار ولایت شوید، او شما را به مقصد می‌رساند. اگر قرار بود شما بتوانید همه ‌چیز را تشخیص بدهید که خودتان تا حالا تشخیص می‌دادید. راه را به ما نشان دادند، پیروی و اطاعت از ولی‌فقیه، که جانشینان امام معصوم در هر عصر هستند.

 

قدرت کنترل‌گر محیطی

3. قدرت کنترل‌گر محیطی: خود را از جمع‌های ایمانی جدا نکنید وگرنه سقوط می‌کنید. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: «االْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ»[17]؛ با آن سیاهی بزرگ همراه شوید. منظور جمعیت ایمانی است. «فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ [عَلَی] مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ»[18]؛ مواظب باشید، پرهیز کنید از جدا شدن از جمع‌های ایمانی، از امت اسلام، از امت ایمانی. خصوصی‌تر، جمع‌تر،کوچک‌تر، همین‌طوری جمع‌های ایمانی ولایی که در صراط مستقیم ولایت حرکت می‌کنند، جهت‌شان مشخص است، جهت درستی است. از این‌ جمع جدا نشوید. «وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ، فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ»؛ همان‌طوری که کناره‌گیر از گله، نصیب گرگ می‌شود، کناره‌گیر از جمعیت و محیط ایمانی هم نصیب شیطان می‌شود. از جمع‌های ایمانی جدا نشوید که طعمه گرگ خواهید شد. بعضی مدام بچه را از مسجد و هیئت و اماکن مذهبی جدا می‌کنند و می‌گویند اینجا فلان است و آنجا فلان است!

 

تمسک به قرآن و اهل‌بیت

4. تمسک به قرآن: فرمود: «اذا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ فإنّه شافعٌ مُشفَّع»[19]؛ وقتی فتنه‌ها به شما حمله کرد، مثل پاره‌های شب به شما هجوم آورد، با قرآن مأنوس شوید. هم قرآن بخوانید، هم قرآن بفهمید. همین تدبر، آدم را نجات می‌دهد. این روایت ادامه دارد، خیلی روایت جذابی است که ابوذر از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل می‌کند.

5. تمسک به کشتی نجات اهل بیت: امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ»؛[20] بشکافید امواج سهمگین فتنه‌هایی که به سمت شما می‌آید با کشتی‌های نجات. در حدیثی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «مَثَلُ أهلِ بَیتی مَثَلُ سَفینَةِ نُوحٍ؛ مَن رَکِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ»[21]؛ مَثل اهل‌بیت من بین شما مثل کشتی نوح است؛ هر کس سوار شود نجات پیدا می‌کند و هر کس هم تخلف کرد زمین می‌خورد، غرق می‌شود. به این معنا نیست که ظاهری از اهل‌بیت و ظاهری از قرآن را بگیریم و برویم. باید ببینیم معارف اهل بیت(علیهم‌السلام) چیست. باید بیایید سوار کشتی شوید، یعنی با این معارف، ایمان خودتان را در آخرالزمان حفظ کنید، نه فقط یک ظاهری بگیرید و بروید. معارف‌ را کسب کنید، هم معرفت، هم محبت، هم عزاداری، اشک، توسل؛ که اگر کسی اهل توسل و اشک نباشد، نابود می‌شود. معرفت و علم و شناخت هم باید کسب کنید. چون جنگ، جنگ شناختی است. فرمودند به اهل‌بیت(علیهالسلام) پناه ببرید.

 

عظمت حضرت خدیجه(علیها‌السلام)

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به همسر با‌وفای خود حضرت خدیجه(علیهاالسلام) پناه بردند. این حرف، حرف خیلی عجیبی ا‌ست، حرف را سطحی نشنوید. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پناه عالم هستند. یکی چقدر باید خدا دوستش داشته باشد و چقدر عزیز باشد و چقدر باید خودش را ساخته باشد که در آن جامعه کثیف جاهلیت قبل از اسلام، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به او پناه ببرد. به حضرت خدیجه(سلام‌الله‌علیها) می‌گفتند طاهره، پاک‌دامن. خدا این گوهر را برای پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نگه‌داشته است. قرآن کریم فرمود: «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی»[22]؛ تو یتیم نبودی، ما تو را پناه دادیم! تفاسیری دارد از جمله اینکه حضرت خدیجه(سلام‌الله‌علیها) [پناه ایشان بود]. حضرت علامه بی‌بدیل حسن‌زاده آملی(رضوان‌الله‌علیه) می‌فرمایند: حضرت خدیجه(سلام‌الله‌علیها) قطعاً و یقیناً از حاتم طایی بخشنده‌تر بود. چون هیچ‌وقت حاتم طایی همه اموالش را نداد. این بانو یتیم‌های زیادی را سرپرستی می‌کرد، یتیم‌داری کرده بود، دنیا دیده بود. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با این که بزرگ‌ است، نمی‌شود گفت بچه یتیم بودند، ولی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بی‌پشت و پناه بودند. بنابراین خدیجه(سلام‌الله‌علیها) پشت و پناه ایشان شد، پیغمبر به خدیجه(سلام‌الله‌علیها) پناه بردند.

 

وصیت حضرت خدیجه(سلام‌الله‌علیها)

شام غریبان حضرت خدیجه(سلام‌الله‌علیها) هست. وقتی ایشان به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پناه دادند، یعنی به ما پناه نمی‌دهند؟! به ایشان لقب «ام‌المؤمنین» دادند. اگر کمی ما مؤمن باشیم، ایشان مادر ما می‌شوند. بی‌بی جان در این بازار دین‌فروشی برای ما مادری کنید و پناه ما باشید!

لحظات آخر اسماء می‌گوید، دیدم خانم خدیجه(سلام‌الله‌علیها) دارند گریه می‌کنند. سؤال کرد که بی‌بی برای چه گریه می‌کنید؟ فرمودند: برای مرگم نیست که دارم می‌میرم، برای این گریه نمی‌کنم. پرسید پس برای چه گریه می‌کنید؟ فرمودند: برای دخترم دارم گریه می‌کنم. به نقل مشهور، در آن زمان، حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) یا پنج ساله یا هشت ساله بودند. برای دخترم! خب بله مادر برای دخترش گریه می‌کند، ولی حضرت خدیجه(سلام‌الله‌علیها) وصیت کرده. جهت این بوده که، در وصیتش به پیامبر گفته اینها که من می‌شناسم، این مکی‌ها، اینها خیلی خشن هستند. اینها رحم ندارند. من از دخترم بین این جماعت بی‌رحم می‌ترسم. چون دیده بودند چقدر به پیامبر سنگ زده بودند، چه بلایی سر پیامبر آورده بودند.

بی‌بی به اسماء گفتند اگر می‌شود شما کمک کن. اسماء گفت بی‌بی‌ جان من قول می‌دهم، اگر زنده باشم در حق فاطمه مادری کنم. بی‌بی گفتند که شب عروسی فاطمه یادت باشد. دختر وقتی بزرگ می‌شود، یک حرف‌هایی دارد غیر از مادرش به هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید، مادر می‌خواهد. اسماء گفت من در حقش مادری می‌کنم. اسماء بود، مادری کرد تا شب زفاف هم بود. اما ظاهراً (نمی‌دانم، من دارم می‌گویم، بی‌معرفتی می‌دانم) بی‌بی از مشرکین مکه می‌ترسید که به پیامبر سفارش کرد.

عرض می‌کنیم بی‌بی‌جان کجا بودید مدینه را ببینید؟! کجا بودید از آن مسلمان‌نما‌های بدتر از کفار مدینه که چه‌کار کردند؟....

 


 .[1]سوره عنکبوت، آیه 2.

[2]. سوره بقره، آیه 155.

[3]. همان، آیه 156.

[4]. سوره آل عمران، آیه 139.

[5]. سوره بقره، آیه 286.

[6]. سوره حجرات، آیه 10.

[7]. سوره انفال، آیه 37.

[8]. میزان الحکمه، حدیث 15748.

[9]. میزان الحکمه حدیث شماره 15749.

[10]. سوره شعرا، آیه 61.

[11]. همان، آیه 62.

[12]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۵، ص ۱۶۴.

[13]. سوره نساء، آیه 150.

[14].همان، آیه 59.

[15]. سوره توبه، آیه 119.

[16]. نهج‌البلاغه، حکمت 216.

[17].نهج‌البلاغه، خطبه 127.

[18].همان.

[19]. کافی، ج 2، ص 599، ح 2.

[20]. نهج‌البلاغه، خطبه 5.

[21]. کنز العمّال، 34151.

[22]. سوره ضحی، آیه 6.