زیباترین نوع نگاه به دنیا و آخرت
زیباترین نوع نگاه به دنیا و آخرت
زیباترین نوع نگاه به دنیا و آخرت
حجتالاسلام مهدوینژاد: در روایات ائمه(علیهمالسلام) و آیات قرآن بر این مسئله تأکید میشود که دنیا دار بقا نیست، بلکه دار فناست. از طرفی میفرمایند: در دنیا طوری زندگی کن که انگار همیشه زندهای و عمر جاویدان داری، ولی برای آخرت هم طوری باش که انگار فردا خواهی مُرد. وقتی ما در دنیا بقایی نداریم و باید آماده رفتن باشیم. پس چطور در دنیا تصور حیات ابد کنیم؟ چطور با نزدیک بودن آخرت، حس حیات جاوید در این دنیا پیدا کنیم؟ // اگر میخواهی بدون پشتوانه اقوام و خویشان و اطرافیان، عزیز شوی، اگر میخواهی هیبت پیدا کنی، بدون اینکه مقام و پست، موقعیت و سلطنتی داشته باشی، از ذلت معصیت خدا به سمت عزت طاعت خدا خارج شو // کسی که در دنیا مراعات نمیکند و بر اساس عقل و منطق رفتار نمیکند، آخرت خودش را هم خراب میکند // یکی از مصادیق تقوای الهی نظم است // دنیا مقدمه آخرت است نه مقدم بر آخرت؛ پس این مقدمه را در راستای آخرت تنظیم و طراحی کنید
شناسنامه:
عنوان مراسم: بفرمایید مهمانی خدا
موضوع سخنرانی: ابد در پیش داریم 15
تاریخ: سهشنبه هفتم فروردینماه ۱۴۰3، پانزدهمین شب از مراسم ماه مبارک رمضان
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
دنیا دار فناست
به دلیل تقارن جلسه با ولادت باسعادت امام مجتبی(علیهالسلام) یک بیان نورانی از حضرت را مطرح میکنیم که با بحث حیات و ممات انسان مرتبط است. اگر چه از مسیر اصلی خودمان کمی فاصله میگیریم، ولی به دلیل اینکه ما در محفل شادی ولادت حضرت قرار داریم و میخواهیم از بیان نورانی ایشان استفاده کنیم، این نکته را به صورت مطلب مکمل در این بحث بیان میکنیم.
واضح است که انسانها در دنیا باقی نمیمانند. هر قدر هم انسان عمرش طولانی باشد، کسی در دنیا جاودان نمیماند و در دنیا حیات جاویدان نداریم. فاصله ما با آخرت قابل پیشبینی نیست. ما نمیتوانیم یک فرصت طولانی برای خودمان در نظر بگیریم که چه زمانی از دنیا خواهیم رفت. فاصله ما با مرگ باید خیلی کوتاهتر برایمان تصور شود. ما نمیتوانیم برای خودمان زمان تعیین کنیم و امید واهی داشته باشیم. این مشخص است که هر آن و لحظه ممکن است به حیات آخرت متصل شویم. در روایات و بیانات ائمه(علیهمالسلام) و آیات قرآن هم همین مسئله تأکید میشود که دنیا دار بقا نیست، بلکه دار فناست.
نگاه و توجه ما به دنیا
امام حسن مجتبی(علیهالسلام) میفرمایند: «فَأَنْزِلِ الدُّنْیَا بِمَنْزِلَةِ الْمِیتَةِ»[1]؛ به دنیا مانند مردار (حیوان مرده) که جایی افتاده و بدنش متعفن شده نگاه کنید؛ چقدر دوستداشتنی و خوردنی است؟! چقدر بُردنی است؟! ائمه اطهار(علیهمالسلام) به ما دستور دادهاند که اینگونه به دنیا نگاه کنیم. آنها که خیلی میبینند و میفهمند و دارای عقل کاملاند. خداوند ائمه معصوم(علیهمالسلام) را برای ما فرستاده که هیچگونه خطا و کمبود و نقص ندارند، آنها چیزهایی میگویند که اگر ما باور نمیکنیم باید به خودمان شک کنیم.
امام مجتبی(علیهالسلام) در آخرین لحظات عمر مبارکشان بودند، یکی از اصحاب به نام جناده هم در محضر حضرت بود. بعضی نکتهسنج، نکتهفهم و فرصتشناس و موقعیتسنج هستند. در آن لحظه که حضرت حال نامناسبی دارند، به حضرت میگوید: در این لحظات ما را نصیحت کنید. امام معصوم که تحت تأثیر شرایط نیستند تا کلامش بلغزد. حضرت در لحظات احتضار و بیماری شدید حرف غیرمنطقی و غیرمعقول نمیزنند. معصومین وقتی در قید حیاتاند، کلام، کتابت و اشارات آنها حجت است و خطا و خدشه در آن راه ندارد. پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) در لحظات آخر عمر فرمودند: قلم بیاورید من چیزی بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید. عدهای گفتند پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) تب دارند و هذیان میگویند! درحالیکه قرآن میفرماید: «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی»[2] هیچ حرفی از روی هوا و هوس نمیزند و اشتباه و خطا در ساحت معصوم راه ندارد. حرف آنها حرف خداست.
زندگی ابد و مرگ نزدیک
امام مجتبی(علیهالسلام) میخواهند در آن لحظات آخر حرفی حاکمانه و عارفانه بزنند که انسانهای بعد از ایشان برای زندگی و حیات در دنیا و برای رسیدن به عالم آخرت محتاج آن هستند. امام مجتبی(علیهالسلام) میفرمایند: «إِستَعِد لِسَفَرِک وحَصِّل زادَک قَبلَ حلُولِ أجَلِک»[3] برای سفر آخرت آماده شو و اسباب و توشه این سفر را بردار و آماده کن، قبل از اینکه ناگهان اجل تو از راه برسد، غافلگیر شوی که کارهایت را نکردهای و بارهایت را نبستهای. «وَ اعمَل لِدُنیاک کَاَنَکَ تعیشُ اَبَدا»؛ در دنیا طوری زندگی کن که انگار همیشه زندهای و عمر جاویدان داری، ولی «وَاعمَل لِآخرتک کانک تَموتُ غَدا»، برای آخرت هم طوری باش که انگار فردا خواهی مُرد.
این دو را با آموزههای قبلی کنار هم بگذارید؛ ما در دنیا بقایی نداریم و باید آماده رفتن باشیم. حضرت میفرمایند: در دنیا طوری زندگی کن کِاَنَّهُ همیشه زندهای. نمیگویند 100 سال میگویند الی الابد. همزمان برای آخرت، طوری زندگی و برنامهریزی کن، مثل اینکه فردا قرار است بمیری. چطور میشود؟ در بین مفسرین و علما اختلاف شده که این حرف یعنی چه؟ از طرفی دنیا دار بقا نیست، پس چطور در دنیا تصور حیات ابد کنیم؟ آخرت به ما نزدیک و دار بقاست. چطور با نزدیک بودن آخرت، حس حیات جاوید در این دنیا پیدا کنیم؟ منظور چیست؟
بازارگاه دوستان خدا... / میخواهی عزیز شوی؟
بعضی گفتند: برای دنیای خود تصور کنید همیشه زندهاید، منظور این است که خیلی دنیا را جدی نگیرید. تا ابد زندهاید، پس خیلی مهم نیست، سخت نگیرید. امور دنیا اینقدر اهمیت ندارد. شما یک عمر زندهاید، برای امور دنیا خود را اذیت نکنید.
بعضی گفتهاند: این مطلب با بعضی از روایات ما سازگاری ندارد. که به ما میگویند دنیا همان «وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ»[4]؛ بازارگاه دوستان خداست. دنیا مقدمه آخرت است. باید دنیا را جدی گرفت از این جهت که انسان کارهایش را در دنیا اساسی انجام دهد. سخت نگیر یعنی چه؟ یک اختلاف برداشت و مفهوم در این تفاسیر هست. حالا منظور چیست؟
حضرت در ادامه میفرمایند: «إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلاَ عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلاَ سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اَللَّهِ إِلَی عِزِّ طَاعَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْخَبَرَ»[5]؛ اگر میخواهی بدون پشتوانه اقوام و خویشان و اطرافیان، عزیز شوی، اگر میخواهی هیبت پیدا کنی، بدون اینکه مقام و پست، موقعیت و سلطنتی داشته باشی، از ذلت معصیت خدا به سمت عزت طاعت خدا خارج شو. اگر انسان بندگی خدا کند، خداوند بدون کس و کار و پشتوانه، بدون واسطه، بدون داشتن آشنا و پول و موقعیت اجتماعی و...، عزیزش میکند و به او در کارهایش عزت و قدرت میدهد و کارهایش را به سامان میساند.
پس اگر ما آن عزت و هیبت را نداریم، چون در «ظُلِّ معصیت الله» گیر کردهایم و هنوز از ذلت معصیت به سمت عزت طاعت خدا خارج نشدهایم. گمان میکنیم ما آدم خوبی هستیم و بندگی خدا را میکنیم، چون معادلات خداوند اشتباه نیست پس باید یک تجدید نظر در کارهای خودمان بکنیم. اعمال صالح خود را خودمان در محک نقد بگذاریم و بررسی و مطالعه کنیم. ببینیم آیا کارهایی که ما میکنیم، واقعاً برای خداست یا خودمان گمان میکنیم برای خداست! شرک خیلی حساس، دقیق و ظریف است، در روایت میفرمایند: شرک در دل انسان از یک مورچه سیاه در دل شب سیاه که روی سنگ سیاه باشد، پنهانتر است. یعنی انسان مشرک است، ولی نمیفهمد و گمان میکند موحد است.
دنیای ابدی یعنی چه؟
برای دنیا آن چنان باش که انگار حیات ابدی داری و برای آخرت چنان باش که انگار فردا خواهی مُرد. این یعنی چه؟ اگر از باب اغتنام فرصت به مسئله نگاه کنیم، دنیا و آخرت فرصتهایی است که در اختیار انسان هستند. یک تعبیر این عبارت که تا حدی هم حرف درستی است این است که شما در این دنیا ممکن است 20 سال زندگی کنید ممکن است100 سال یا 300 سال زندگی کنید، ولی اگر تصور کنید نسبت به دنیای خود فرصت ندارید عجله میکنید، برای بهدست آوردن این دنیا بیتدبیری میکنید. آدم دستپاچه و عجول کمی از کارهایش را انجام میدهد، کمی از کارهایش را انجام نمیدهد و خراب میکند. دستپاچه نشوید. افق کار شما این باشد که همیشه زندهاید تا دستپاچه نشوید، «العَجَلَةُ مِنَ الشَّیطانِ»[6]؛ عجله کار شیطان است. عجله نکنید و میانهرو باشید، تندروی نکنید. وقتی تصورت این بود که مهلت داری آرام میشوی و برنامهریزی میکنی، کارها را درست انجام میدهی.
بعضی میگویند: مواظب خوبیها باشید، اگر عجله کنید خوبیها را از دست میدهید. فایده این نگاه این است که انسان به حیات ابدی خودش توجه داشته باشد که بله دنیاست. آنوقت چنین آدمی نسبت به دنیای خودش درست برنامهریزی میکند، امکانات خودش را ضایع نمیکند، همه توانش را برای دنیا نمیگذارد، توان و انرژی خودش را تقسیم میکند. دنیا دارد، آخرت هم دارد. خوبی است، بدی است، صبر کن بدیها را از خوبیها جدا میکنیم، برنامهریزی میکنیم، کارها را دقیق و درست انجام میدهیم. نباید نسبت به دنیا عجله کنیم؛ حلال و حرام و بد و خوب و همه چیز را مخلوط میکنیم تا از دست ندهیم. پس عجله نکنید، اعتدال و میانهروی را رعایت کنید.
دنیایتان را محکمکاری کنید!
دومین ثمره این نگاه که به دنیا نگاه حیات ابدی داشته باشید، چیست؟ کاری که انجام میدهید را سست انجام ندهید. سهلانگاری نکنید. مهم نیست چه کاری، هر کاری را باید درست و محکم انجام دهید. بعضی را میبینید که در زندگی نامنظماند ولی انسان مؤمن نامنظم نیست. مثلاً از خانه بیرون رفته ولی در را باز گذاشته یا کلید را داخل درب جا گذاشته است، محکمکاری کنید! همین دنیایی که دارید در آن زندگی میکنید را محکمکاری کنید. امانت و نظم را رعایت کنید، وسایل را درست چینش کنید تا ضایع نشود و از بین نرود. بعضی میگویند دنیاست، دنیا چه ارزشی دارد، مهم نیست از بین برود. اتفاقاً کسی که دنیایش را خوب مدارا و مراعات نمیکند و بر اساس عقل و منطق رفتار نمیکند، آخرت خودش را هم خراب میکند.
وصیت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به تقوا و نظم
مثلاً امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در لحظات شهادتشان، اینگونه وصیت میکنند و میفرمایند: «اوصِیکُمَا بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ»[7]؛ شما را به تقوای الهی و نظم وصیت میکنم. ما فکر میکنیم تقوای الهی یک چیز است، نظم هم یک چیز دیگر، درحالیکه یکی از مصادیق تقوای الهی، نظم است؛ وقتی شما بینظم باشید، باعث ضایع کردن اموال و وقتتان میشوید، باعث حقالناس و باعث تضعیف حقالله میشوید. شما بیتقوا میشوید، چرا؟ چون بینظم هستید. وسایلتان گم میشود، نمیدانید کجاست، مجبور میشوید دوباره آن را تهیه کنید. اموال خود و اموال دیگران، وقت خود و وقت دیگران را هدر میدهید. پس اتفاقاً وقتی شما دنیایتان را دقیق مراعات و محکمکاری کنید، آخرتتان را هم حفظ کردهاید.
دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند
قدیمیها میگویند:
دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم دیگران بخورند
کارتان را به نحوی انجام دهید که آیندگان هم بهره ببرند. برای ۵۰ سال، ۱۰۰ سال یا حتی ۳۰۰ سال آینده برنامهریزی کنید. چرا فقط خودتان را میبینید؟ تصور کنید همیشه زندهاید، اگر همیشه زنده بودید آن کار را چطور انجام میدادید؟ الان هم همانگونه انجام دهید. فرمود: «إنَّ اللّهَ یُحِبُّ إذا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً أن یُتقِنَهُ (أن یُحصَن)»[8]؛ خداوند متعال دوست دارد که هر گاه یکی از شما کاری انجام میدهد، آن را استوار [و بیعیب] انجام دهد.
محکمکاری کنید. روابط خود را با دیگران به گونهای تنظیم کنید که انگار تا ۱۰۰ یا ۳۰۰ سال دیگر، چشم در چشم همدیگر را میبینید. چرا آدمها سر هم کلاه میگذارند و با هم بدرفتاری میکنند و میگویند کی به کیست؟ میدانید در همین جمله «کی به کیست» چقدر جنایت و خیانت بیرون میآید؟! ولی اگر روابطمان را طوری تنظیم کنیم که انگار تا ابد با همیم، اخلاقها و رفتارها تغییر میکند.
ابد در پیش داریم...
از یک زاویه دیگر به این مسئله نگاه کنید. شما میدانید که زندگی شما در آینده انسانهای جامعه و خود جامعه تأثیر دارد، پس درست ازدواج کنید. نمیتوانید بگویید ازدواج من ربطی به دیگران ندارد. یک قرن آینده این جامعه را شما و خانواده شما میسازید. «اِعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أبَداً»[9]. نسل شما این جامعه را اداره خواهد کرد. تا کجا را دارید میبینید؟ افق دیدتان را باز کنید، ما ابد در پیش داریم. بر تربیت فرزندانتان دقت کنید، ابد این جامعه را فرزندان شما میسازند. حتی یک نفر، یک بچه بد تربیت شود، دنیا و آخرت و ابد را فاسد میکند، میشود صدام! یک بچه هم خوب تربیت میشود، دنیا و آخرت را آباد میکند، ابدیت را برای انسانها آباد میکند، میشود امام(رحمهاللهعلیه).
پس «اِعمَل لِدُنیاکَ کَأَنَّکَ تَعیشُ أبَداً»؛ برای دنیای خـودت چنان عمل کن که گویا در دنیا تا ابد زندگی میکنی. محکمکاری کنید، خوب و بد را از هم جدا کنید و طوری دقیق رفتار کنید که انگار دارید برای یک قرن و ده قرن آینده برنامهریزی میکنید؛ با همین صراحت!! دو قرن، سه قرن و... واقعیت است. ما خودمان را دستکم گرفتهایم ولی خدا ما را دستکم نگرفته است. اهلبیت(علیهمالسلام) به ما میگویند. در عین حال که دارید برای ابد برنامهریزی میکنید، برای همین دنیایتان هم برنامهریزی کنید. «وَ اعمَل لاِآخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَموتُ غَدا»[10]؛ و برای آخـرت خـودت چنان عمل کن که گویا همین فردا میمیری.
دنیا مقدمه آخرت است/ زیباترین نوع نگاه به دنیا و آخرت
حواستان باشد که هر وقت بمیرید آغاز حساب و کتاب است؛ خدا میگوید چرا این کار را کردید؟ چرا آن کار را نکردید؟ باید جواب بدهید. این دو عبارت را به هم اضافه کنیم، نتیجه این روایت چه میشود؟ «اِعمَل لِدُنیاکَ کَأَنَّکَ تَعیشُ أبَدا»؛ برای دنیایت آنگونه زندگی کن که همیشه زندهای «وَ اعمَل لاِآخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَموتُ غَدا»؛ و برای آخرتت طوری عمل کن که انگار قرار است فردا بمیری. جمع این دو با یکدیگر چه حالی به انسان میدهد؟ چه سبکی به زندگی میدهد؟
حالش این است؛ آدم مؤمن از صبح لحظه به لحظهاش را به گونهای مراقب است که انگار ممکن است تا شب زنده نباشد، اصلاً شاید تا یک ساعت دیگر زنده نباشد، از آن طرف برای دنیایش باید محکمکاری کند، کار مردم و کار خودش را دقیق انجام دهد، به گونهای که حقالناس به گردنش نباشد و آیندگان بتوانند از آن استفاده کنند، به گونهای که اگر فردا مُرد، زن و بچهاش محتاج نشوند. آنوقت در برنامهریزی، با حساب اینکه فردا خواهد مُرد، با دقت این دو را جمع میکند، همراه با رعایت آخرت و حلال و حرام، محکمکاری میکند. مهمترین و زیباترین نوع نگاه به دنیا و آخرت این است که دنیا را مقدمه آخرت میداند نه مقدم بر آخرت. نتیجه جمع این دو این میشود: دنیا مقدمه آخرت است، نه مقدم بر آخرت. پس این مقدمه را در راستای آخرت تنظیم و طراحی کنید.
برنامهریزی دنیا برای رسیدن به آخرت/ درس امام مجتبی(علیهالسلام) به بشریت
یکی از شاخصهای طراحی درست این مقدمه برای آخرت این است که شما این مقدمه را محکم و دقیق بنویسید و دقیق طراحی کنید. دیدهاید که کتابهای خوب از مقدمهاش قابل تشخیص است، چرا؟ چون مقدمه کتاب را که میخوانید، کل ماجرا دستتان میآید. دنیا مقدمه آخرت است، پس محکمکاری کنید، برنامهریزی کنید، سستی نکنید، خودخواهانه برنامهریزی نکنید، فقط خودتان را نبینید. شما در جامعه هم تأثیرگذارید. اینها جمع این روایت میشود. این درس امام مجتبی(علیهالسلام) به دوستان و شیعیانشان و حتی به بشریت است، اگر تعقل کنند.
ویژگی مؤمن
برادران و خواهران، مسئولیتهایی که دارید را محکم انجام دهید، سستی و سهلانگاری نکنید. وقتی کاری به مؤمن سپرده میشود، باید کامل و به درستی انجام دهد. حضرت میفرمایند ویژگی مؤمن این است؛ خیالتان راحت است که این کار را متقن و محکم انجام میدهد، چون مؤمن است. کسی که کاری به او میدهید، ولی درست انجام نمیدهد یا نگاه میکنید به امور خودش که شلخته رفتار میکند -حتی کارهای دنیایش- این شخص مؤمن نیست، چون خیانت میکند؛ خیانت در وقت، در اعتماد، در امکانات و...
از الآن با خودمان عهد کنیم، اگر کاری را خدا بر عهده ما گذاشت یا کاری را اجتماع بر عهده ما گذاشت یا کاری را از امورات زندگی خودمان بر عهده خودمان گذاشتیم یا هر مسئولیتی پذیرفتیم، آن کار را به نحو احسن، متقن و محکم انجام دهیم؛ این از ویژگیهای آدم مؤمن است که سستی نمیکند.
دوم اینکه مؤمن زمان مرگ خودش را لحظه به لحظه میبیند، همین باعث میشود که در مسئولیتی که بر عهدهاش گذاشتهاند، مراعات حقوق الهی و حقوق دیگران را داشته باشد. این دیگر اوج زیبایی و استحکام یک دیدگاه است که حضرت در آخرین لحظات عمر شریفشان توصیه میفرمایند.
امامِ حُسن و زیبایی
امام «ازهد الناس»؛ (زاهدترین مردم) است، دنیاپرست نیست، اما امام مجتبی(علیهالسلام)، ضیافتخانه و مهمانسرایی در شهر برای فقرا و کسانی که وارد شهر میشوند درست کردند تا در آنجا پذیرایی شوند. این خیلی مهم است. عدهای هستند که مراکز خدماتی و رسیدگی به امور محرومان را جاهایی تأسیس میکنند که باقیاتالصالحات است و سالهای سال بعد از خودشان هم اینها کار میکنند. رسیدگی به فقرا و محرومین جزء اخلاق حضرت بود.
آمده است که حضرت نشسته بودند، داشتند غذا میخوردند، سگی آمد و جلوی حضرت زانو زد، مکرر نگاه میکرد. حضرت یک لقمه خودشان میخوردند، یک لقمه برای سگ میانداختند. وقتی غذا نصف شد یکی از اطرافیان گفت: آقا این چه کاری است؟ حالا چند لقمه به سگ بدهید، کافی است. حضرت فرمودند: این سگ دارد به من نگاه میکند، من از خدا شرم میکنم، روزیِ خدا را بخورم، این مخلوق خدا به من نگاه کند، من از این غذا دریغ کنم!
این اخلاق را تحلیل کنید، نمیخواهیم بگوییم یک انسان کریم صرفاً این کار را میکند ولی یک انسان خداباور و انسانی که تصورش این است که یک لحظه بعد دیگر وجود ندارد، اصلاً همه اخلاقش درست میشود همه رفتارهایش خودبهخود تنظیم میشود خود به خود میفهمد چه کاری خوب و چه کاری بد است؛ چهکاری را باید انجام بدهد و چه کاری را انجام ندهد.
مرگ واعظ خوبی است، «کَفی بِالْمَوْتِ واعِظاً»[11]. اگر ما مرگآگاه بودیم، نیاز نبود خیلی از دورهها را شرکت کنیم. درون ما خیلی از این مفاهیم وجود دارد و با یاد مرگ فعال میشود.
غلام بامعرفت/ راه ترویج خوبیها
غلام سیاهی در باغی نشسته بود، حضرت رد میشدند دیدند این غلام سیاه نشسته و لقمهای میخورد و لقمهای برای سگ میاندازد. حضرت فرمودند: چه میکنی؟ گفت: آقا غذا میخورم و به این سگ هم میدهم. فرمودند: تو غلامی، سهمیهات همین است، غذایت را برای خودت نگهدار، داری سهمیهات را به این سگ میدهی. غلام بامعرفت بود. گفت: این سگ به من نگاه میکند و چشم در چشم من است و من حیا میکنم. (همان حرفی که خود حضرت زدند). حضرت خیلی خوشحال شدند و فرمودند: مولای تو کیست؟ گفت: عوانبنعثمان. حضرت پیش او رفتند، کمی صحبت کردند و برگشتند و غلام همینطور مشغول بود. حضرت فرمودند: تو را از اربابت خریدم، این غلام ایستاد، بعد حضرت فرمودند: کار دیگری هم کردم، کل این باغ را هم خریدم. غلام تعجبش بیشتر شد. بعد فرمودند: کار دیگری میخواهم بکنم. گفت: آقا چه کار میخواهید بکنید؟ حضرت فرمودند: تو را در راه خدا آزاد میکنم و این باغ را به تو میبخشم.
اگر ما متوجه زیباییها و خوبیها باشیم، در حد بضاعت خودمان خوبیها را اکرام کنیم، چقدر حسنات ترویج میشود!
به تأسی از کریم اهلبیت(علیهمالسلام)، کریم باشید
مرسوم بود هر کسی نزد امام مجتبی علیهالسلام میآمد، دست خالی نمیرفت. حضرت چیزی به ایشان میدادند. اکثر اوقات هم کارشان را اساسی راه میانداختند، مثلاً میفرمودند از سفر آمده، خرج سفر را به او میدادند، خرج زندگیاش را هم میدادند؛ اینطور میدادند و خودشان هم زاهدانه زندگی میکردند.
یک نفر از امام پرسید: چگونه است که هر کسی پیش شما میآید او را رد نمیکنید؟ حضرت منقلب شدند، فرمودند: آنکسی که پیش ما میآید، محتاج است که میآید. اگر من او را رد کنم، بعد چطور من که فردا محتاج خدا هستم دستم را بلند کنم و بگویم: خدایا! به حسنبنعلی کمک کن؟! من نمیتوانم کسی را رد کنم.
وقتی کسی سراغتان آمد، به او کمک کنید؛ اگر نمیتوانید کار او را طور دیگری راه بیاندازید. حتی در قرآن به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: اگر فعلاً نداری و نمیتوانی به او کمک کنی با زبان و کلامت دلش را آرام کن. طرف درد بیپولی یا مریضی دارد، حداقل استرس و فشار ذهنی و روحیاش را کم کنید، او را آرام کنید، با زبانتان این کار انجام بدهید. از کسی برایش کمک بگیرید، کارش را راه بیاندازید، تا جایی که میتوانید و از دستتان برمیآید.
خدایا، به حق کریم اهلبیت(علیهمالسلام) ما سائلان درگاه امام حسن مجتبی(علیهالسلام) را دست خالی رد نکن! به حق کریم اهلبیت(علیهمالسلام) از کرامت و جود و فضل خودت تمام کاستیهای مادی و معنوی و روحی و جسمی، ظاهری و باطنی ما را جبران بفرما!...
[1]. کفایة الاثر، ص226-229.
[2]. سوره نجم، آیه 3.
[3]. بحارالأنوار، ج 44، ص 138، ح 6.
[4]. نهجالبلاغه، حکمت 131.
[5]. مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۵۸،
[6]. کنزالعمّال: 5674.
[7]. نهجالبلاغه، نامه 47.
[8]. میزان الحکمة، ج 8، ص ۱۷۱. (کار/ محکم کاری).
[9]. مستدرک الوسائل، ج1، ص146.
[10]. همان.
[11]. بحارالانوار، ج 74، ص 139.