رنجِ از خاک به افلاک رسیدن؛ تربیت و مسئولیت پذیری در پرتو نگاه ربّانی
رنجِ از خاک به افلاک رسیدن؛ تربیت و مسئولیت پذیری در پرتو نگاه ربّانی
رنجِ از خاک به افلاک رسیدن؛ تربیت و مسئولیت پذیری در پرتو نگاه ربّانی
حجتالاسلام مهدوینژاد: مسئولیتهای انسان، از نعمتهایی که دارد یا از او گرفته شده، سرچشمه میگیرد.// هر چه خدا نعمت بیشتری به انسان بدهد، مسئولیت او بیشتر میشود. مالکیت و برخورداری بیشتر نمیشود، بلکه بار مسئولیت او سنگینتر میشود. // برخورداری های معنوی باعث برتری نیست. پسر نوح(ع) هم پسر پیغمبر بود. // در هر عرصه تکلیفی به گردن ماست و باید آن را شناسایی کنیم و انجام دهیم تا رشد کنیم. // میزان مسئولیت ما به اندازه تواناییهای ماست. تواناییهای انسان خلیفةالله، محدود به داراییهای او نیست
هیئت انصار ولایت یزد مراسم هفتگی دهم مهرماه را به میزبانی دانشگاه یزد، با حضور جمعی از دانشجویان و مخاطبین خود در صحن دانشجو برگزار کرد. سخنران این مراسم حجتالاسلام مهدوینژاد با در این جمع صمیمی و معنوی با موضوع «تربیت انسان» به ایراد سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
تکلیف و تربیت
در چند جلسه گذشته، دربارۀ انسان و مالکیت و اثرات سوء احساس مالکیت که انسان را از تربیت و رشد باز میدارد، صحبت کردیم. همچنین دربارۀ انسان و مسئولیت و تأثیرات خوبی که احساس مسئولیت، بر تربیت و رشد انسان دارد، صحبت کردیم و جلسهای هم به طور ویژه دربارۀ مسئولیت و تربیت نکاتی را عرض کردیم. در این جلسه نیز اشارهای به برخی از مبانی تربیتی خواهیم داشت.
انسان مالک نیست، بلکه مسئول است و چون مسئول است مکلف است. تکلیف به او بار میشود و این تکلیف و انجام تکلیف سازنده و تربیت کننده است. انسان بیمسئولیت یعنی انسان گریزان از تکلیف، هیچ وقت تربیت نمیشود. اصلاً تکلیف، انسانها را تربیت میکند. لذا از آن موقعی اعمال انسان را ثبت و ضبط میکنند که انسان مکلف میشود و بار امانت و مسئولیت را میپذیرد. از آن موقع تمام اعمالش حساب میشود.
میوههای درخت مسئولیت
احساس مسئولیت اگر بخواهد درست در وجود انسان شکل گیرد، بدون شناخت ممکن نیست. شناخت لازم است تا انسان بتواند مسئولیت خودش را درست تشخیص دهد. انسان باید نسبت به خودش، نسبت به سنتهای الهی، میدان زندگی و نسبت به هر عرصهای که در آن تکلیفی که به عهدۀ اوست، شناخت لازم را داشته باشد. اگر شناخت مسئله و جهانبینیاش درست نباشد، در شناخت تکلیف و مسئولیت هم اشتباه میکند. تعبیری که در این زمینه به کار بردهاند، مثل درختی هست که زمینه و زمین آن شناخت باشد. ریشۀ این درخت اعتقادات و باورهای آدم است و فرآیند رشد و ثمردهی آن در گرفتاریها، بحرانها و سختیهاست. پس مسئولیت، درختی است که زمین آن شناخت است. تا وقتی شناخت وجود نداشته باشد، مسئولیت به معنای واقعی انجام نمیشود. ریشه این درخت مسئولیت، باورها و عقائد درست است و میوهها و ثمراتش در سختیها و گرفتاریها به وجود میآید. هرچقدر زمین و زمینه که همان شناخت است، عمیقتر و بهتر باشد و هر چقدر ریشه یعنی عقائد آدم محکمتر باشد، در هر بحران، مصیبت و گرفتاری میوه بهتری را میدهد.
اگر درخت مسئولیت ویژگیهای لازم را داشته باشد، در هر فصلی ثمره خودش را میدهد. آدمی که شناخت و باورهایش درست و محکم است در یک سختی، میوه توکل برداشت میکند. در یک سختی دیگر، میوه صبر برداشت میکند. در یک سختی و گرفتاری دیگر میوه شجاعت برداشت میکند. یعنی گرفتاریها این آدم را به ثمر مینشاند و وجودش را به فعلیت میرساند. این سختیها، گرفتاریها، بحرانها تمام داشتههای درونش را به نتیجه میرساند و اگر ریشۀ این درخت در زمین شناخت محکم باشد، ثمراتش آفت نمیخورد.
تولد ثمرات و نتایج، در سختیها
قرآن کریم میفرماید: «لَقَد خَلقنَا الإنسانَ فی کَبَدٍ»[1]؛ انسان در سختی آفریده شده است. خدا با بشریت مشکلی نداشته که بخواهد انسان را در سختی بیافریند. اتفاقاتی که در عالم ماده و فیزیک میافتد، نتیجۀ اصطکاکها، تزاحمها و برخوردها و... است. قانون عالم ماده این است که در فشار و سختی، اتفاقات رقم میخورد و نتایج و ثمرات آن بروز و ظهور پیدا میکند. در عین حالی که بین اجزای طبیعت هماهنگی برقرار است، یک درگیری و فشاری هم هست که این درگیری و فشار باعث تولدها میشود. تولد ثمرات و نتایج!
قرآن کریم در جایی دیگر میفرماید: «وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَئٍ مِنَ الخَوف وَ الجُوعِ و نَقصٍ مِنَ الاَموالِ و الأنفُسِ و الثَّمَرات»[2]؛ ما شما را ترس، گرسنگی و نقص در اموال و نقص در انفس و ثمرات گرفتار و امتحان میکنیم. یا مالتان کم میشود، یا مریض میشوید، یا گرفتاری پیدا میکنید، یا عزیزی فوت میکند، به هر حال ثمرات و دسترنجهایی که داشتید از بین میرود و لطمه میخورد. همۀ این گرفتاریها، قانون این دنیاست. دانه باید زیر خاک برود، در فشار و سختی خاک و عناصر طبیعی قرار بگیرد تا رشد کند و ثمر دهد.
ویژگیهای صابرین و مؤمنین
انسان هم در تزاحمات این زندگی مادی قرار میگیرد. نوع واکنشها و رفتارهایش خیلی تعیین کننده است. خدا میفرماید: «و بَشَّرِ الصّابِرین»[3]؛ به کسانی که گرفتار شدند بگو ما به صابرین آنها بشارت میدهیم. این صابرین چه کسانی هستند؟ «الَّذین إذا أصابَتهُمُ المُصیبه قالوا إنّا لِلّهِ و إنا إلَیهِ راجِعون»[4]؛ کسانی که وقتی مصیبتی به آنها میرسد، از همین جوع و خوف، نقص اموال و انفس و ثمرات؛ یک گرفتاری به آنها میرسد، میگویند ما از خداییم و به سوی خدا برمیگردیم. میدانند که همۀ عالم هستی و همۀ این مشکلات در ید قدرت خداست. خودشان را اسیر و وابسته به این مادیات نمیکنند، مسئولیت خودشان را میشناسند، تکلیف خودشان را به خوبی انجام میدهند. میفهمند که به عنوان یک بنده و عبد خدا، باید نگاهشان را به عالم هستی و مشکلات درست کنند. میگویند ما از خدا هستیم به سوی خدا هم برمیگردیم. قرار نیست این مسائل بماند، دنیا قرار نیست بماند، امکانات قرار نیست بماند. اصلاً این نقصها و از بین رفتنها پیامی دارد که مؤمنین آن پیام را میگیرند. این پیام اثر تربیتی زیادی در انسان دارد. «أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»[5]؛ این افراد راه را درست میروند؛ آدمهایی که نگاهشان به دنیا، نگاه تربیتی است.
خداوند متعال میفرماید: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ»[6]؛ یاران پیامبر(ص) که ویژگیشان اینهاست: اهل رکوع و سجود و بندگی خدا هستند و خیلی ویژه هستند؛ خدا در تورات و انجیل در مورد این افراد یک مثال زده است. «مَثَلهُم فی التَّوراتِ و الإنجیلِ کَالزّرع» مَثل این آدمهای پختۀ رسیدۀ تربیت شدهای که پای رکاب پیغمبر(ص) هستند و این ویژگیها را دارند مَثل یک زراعت است. مَثلشان مثل کشت و کار و کشاورزی است. «أخرج شطئه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه»؛ مثل زراعتی که جوانههایی از آن روییده است. بعد آن جوانهها تقویت شده، بزرگ شده، ضخیم و قطور شده و به درخت تناور تبدیل شده است. رویشهای دور این تنه درخت و شاخ و برگهای رویشهای این درخت اینقدر پیچیده و زیاد شده، اینقدر ثمراتش زیاد شده و اینقدر استوار این زراعت روی پای خودش ایستاده است که «یُعجِبُ الزُّراع» هر کشاورزی را به تعجّب وا میدارد: که چه درختی! چه رشد و نموی! و چه میوهها و نتایجی! دقیقاً خدا وقتی میخواهد مؤمنین واقعی را معرفی کند، به چنین مثالی معرفی میکند. یعنی زراعت به ثمر نشسته و این زراعتِ به ثمر نشسته، محصول یک فرآیند تربیتی و تحمّل سختیهای زیاد است. از دل این مثال کاملاً مشخص میشود که ممکن نیست بدون سختی آدم تربیت شود و رشد کند.
سختیها، آستانه تربیت انسان
ادامه آیه میفرماید: «لِیَغیضَ بِهِمُالکُفار»[7] مؤمنینی که تربیت شده و رشد کردند، محصول یک نظام تربیتی هستند که پیامبر(ص) پایهگذاری کردند و باغبانی آن را به عهده گرفتند. در ادامه میفرماید: «لِیَغیضَ بِهِمُالکُفار»؛ مؤمن واقعیِ رشد یافته و تربیت شده، باعث غیظ کفّار میشود. این خیلی نکتهٴ مهمّی است. هر کسی هر چقدر هم ادّعای تربیتشدگی داشته باشد، ولی وجودش باعث غیظ شیطان و شیاطین انس و کفار نشود این انسان به معنای کامل تربیت نشده است.
مؤمنین این طور تربیت شدند و این طور خودشان را تربیت کردند. سختیها و گرفتاریها آستانه تربیت انسان است. یعنی انسان بدون سختیها و گرفتاریها اصلاً امکان رشد و تربیت ندارد. کما این که هیچ موجودی در این عالم نیست که وجود داشته باشد، ولی بدون سختی و اصطکاک و تزاحمها و درگیریها به رشد و کمال برسد. هیچ موجودی! این قانون عالم دنیا است.
قواعد تکلیف و مسئولیت
حال ما در عالم دنیا با اینهمه گرفتاریها و سختیها تکلیفهایی داریم و برای انجام این تکلیفها که سخت هم هست[تکلیف از مادهٴ کلفت و سختی است]، بالاخره در سختی باید دست و پنجه نرم کنیم تا رشد کنیم. برای رشد چند قاعده وجود دارد: 1ـ مسئولیتپذیری 2ـ تکلیفپذیری انسان 3ـ شناخت درست تکلیف 4ـ انجام تکلیف که تقریباً زیربنای مسئولیتپذیری و مفهوم مسئولیت است.
مسئولیتها از نعمتها سرچشمه میگیرند
نعمتهایی که خدا به انسانها داده یا نداده، از روی حکمت است. مخصوصاً از دست دادن نعمتهایی که انسان در آن مقصر نیست. بعضی از اتفاقات محصول اشتباهات خود انسان است، امّا بعضی از اتفاقات اقتضای زندگی است. حتی نعمتهایی که خدا داده و بعد آن را از انسان گرفته، نیز از حکمت خداست. اینها برای تربیت انسان است و انسان باید بفهمد. اگر انسان این را نفهمد، بیشتر از خدا فاصله میگیرد. مسئولیتهای انسان، از نعمتهایی که دارد یا از او گرفته شده، سرچشمه میگیرد.
نکته این است که هر چه خدا نعمت بیشتری به انسان بدهد، مسئولیت او بیشتر میشود. مالکیت و برخورداری بیشتر نمیشود، بلکه بار مسئولیت او سنگینتر میشود. به همان اندازه که از نعمتها استفاده میکند باید پاسخگو باشد. این کار، سخت است. لذا کسی که نگاهش به دنیا و نعمتهای دنیا اینگونه باشد، حسرت نمیخورد. از به دست آوردنها، سرمست نمیشود و به خاطر از دست دادنها، افسرده نمیشود. نعمتهای معنوی هم همینگونه است.
نعمتها باعث رشد انسان میشوند
نعمتِ بیشتر، بار مسئولیت انسان را بیشتر میکند و اگر انسان از نعمتی که در اختیار او گذاشته شده است، درست استفاده کند؛ آن نعمت منشاء رشد او خواهد شد. هیچ برتری چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ معنوی وجود ندارد. کسی که در لباس پیغمبر است، مسئولیت بیشتری دارد. ممکن است فرصتهای معنوی بیشتری در اختیار او باشد، امّا تمام اینها مسئولیت او را بیشتر میکند. حتی برخورداریهای معنوی باعث برتری نیست. این که فلانی فرزند یک عالم ربّانی است، برتری محسوب نمیشود. ممکن است به دلیل نسب احترام داشته باشد، امّا برتر بودن در نظام امر الهی اینگونه نیست. پسر نوح(ع) هم پسر پیغمبر بود، امّا بهرهبرداری درستی از این نعمت نداشت. اگر از نعمتهای معنوی مراقبت نشود و مسئولیت آن به درستی انجام نشود، باعث سقوط انسان میشود. هر کس بتواند مسئولیت این نعمتهای مادی و معنوی که خدا به او داده است، را به درستی انجام دهد؛ باید به او تبریک گفت. اینها در گرو فهم مسئولیت است.
بنابراین نعمتها از خداست و مسئولیتهای ما از نعمتهایی که به ما داده شده و یا از ما سلب شده، نشأت میگیرد. در هر عرصه تکلیفی به گردن ماست و باید آن را شناسایی کنیم و انجام دهیم تا رشد کنیم.
مشکلات، پلّههایی برای تقّرب به خدا
گاهی انسان عزیزی را از دست میدهد. خداوند در این موقعیت، مسئولیتی برای انسان معین کرده است. اگر آن مسئولیت را انجام دهد، فوت عزیزان انسان را در رسیدن به مراتب کمال یاری میدهد. گاهی انسان مال یا مقامی را به حق یا ناحق از دست میدهد. در این گرفتاری یک مسئولیتی به عهده فرد میآید که اگر آن را درست انجام دهد، از آن مشکل پلهای برای تقّرب به خدا ساخته است. خوف، جوع، گرسنگی، تحریم؛ همه اینها دستوراتی دارد و انسان در آن شرایط باید کارهایی را انجام دهد. اگر نسبت به گرفتاریها، رفتار مناسبی که خدای متعال خواسته است را انجام دهد؛ هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی ترقّی میکند.
مثال آن هم اتفاقاتی است که در کشور ما افتاد. در قرآن و روایات در رابطه با رفتار با کفّار دستورات زیادی وارد شده. خداوند متعال درباره رفتار با کفّار میفرماید: «وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ»[8]؛ به آنها سخت بگیر. نباید در برابر کفّار کوتاه آمد، چرا که دنیا و آخرت را از انسان میگیرند. در گذشته عدهای از مسئولین کشور ما به این آیه قرآن عمل نکردند و به هیچ چیز نرسیدند. این عبرتها در جلوی چشمان ماست. قرآن کریم میفرماید: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ* الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»[9]؛ به شکیبایان نوید ده. همانان که چون پیشامد ناگواری به آنان برسد میگویند: ما از آنِ خداییم و به سوی او باز میگردیم. اینها باعث رشد انسان میشود.
مسئولیت ما به اندازه توانایی ماست
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که میزان مسئولیت ما به اندازه تواناییهای ماست: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها»[10]. مسئله این است که تواناییهای انسان خلیفةالله، محدود به داراییهای او نیست. آیه »لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها» آیه فرار از مسئولیت نیست. این آیه وسعت دامنه مسئولیت را نشان میدهد. آقای قرائتی(حَفِظَهُ الله) میگفتند تو اگر بخواهی بدوی، نهایت یک کیلومتر میدوی، ولی اگر گرگ تو را دنبال کند، پنج کیلومتر میدوی. پس تو میتوانی پنج کیلومتر بدوی.
وسع انسان خیلی زیاد است. باید استعدادها را شناخت. شهید عبدالله میثمی میگفت: توان ما به اندازه امکانات ما نیست، بلکه توان ما به اندازه اتصال ما به خداست. این موضوع در تاریخ و در کشور ما و در جریان تحریمها ثابت شد. ما در صنعت و تکنولوژی بدون داشتن امکانات و زمینهها، پیشرفت کردهایم. امام خمینی(ره) فرمودند: «اگر ما را تحریم کنید، ما فرزند رمضان هستیم. اگر با ما بجنگید، ما فرزند محرم هستیم».
به فعلیت رساندن تواناییها
کسی که خود را کم توان میبیند، بزرگترین ظلم را در حق خود میکند. چرا که ظرفیتهایی که خدا در درون او قرار داده را به فعلیت نمیرساند. فاصلهای میان تولد تا مرگ وجود دارد. در این میان باید تواناییهایی که خدا در ما قرار داده است را بشناسیم و به فعلیت برسانیم. وُسع را خدا در همه ما قرار داده است. همه موانع قابل رفع است. بعضی از انسانها تا نیمه عمر راهشان را اشتباه رفتند و ناگهان به ظرفیتهای درون خود پی بردند. کسانی بودند که در «أسفل سافلین» بودند و با توبه به «اعلی علیین» رسیدند. در تاریخ کربلا و در تاریخ معاصر چنین انسانهایی کم نیستند.
باید استعدادها را کشف کنیم و به کار گیریم
انسان باید مواظب باشد تا نعمتهای در اختیارش را خرج هوا و هوسها نکند. هر کس استعداد و توانی دارد که باید آن را به کار گیرد. خدا آدم بی استعداد و ناتوان خلق نکرده است. باید استعدادها را کشف کنیم و به کار گیریم. «لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»[11]؛ هر آینه خدا از نعمتهایی که به شما داده، سؤال میکند.
افزایش نعمتها و استفاده حلال از آنها
توانایی جسمی و روحی قابل افزایش است، پس وسع خود را بیشتر کنید. اگر تواناییهای خود را راکد گذاشتید و به فعلیت نرساندید، شما نعمتهای خدا را احتکار کردهاید و باید جواب خدا را بدهید. اگر نعمتها را در راه غلط به کار بردهاید هم باید جواب خدا را بدهید. اگر خدا صدای خوبی به شما داده است و شما در راه حرام از آن استفاده کنید، باید جواب بدهید. هر نعمتی یک استفاده حلال و یک استفاده حرام دارد.
باید در راه درست و خیر از نعمتها و تواناییها استفاده کرد. نکته مهم این است که خدا به دنبال بازدهی تمام نعمتهاست. اگر بازدهی داشت، شما برندهاید. بنابراین خیلی به داراییهای مادی و معنوی افراد غبطه نخورید. مواظب بازدهیها باشید که آنها مهم هستند. این راه رشد است.
چگونه به مسئولیت پذیری برسیم؟
برای این که بتوانید به توانمندی و مسئولیت پذیری برسید، باید به دو مسئله توجه کنید. اول؛ آزادی و رهاشدگی از اسارتهای نفس و دنیا یعنی حریّت. برای این که تواناییها را به کار بگیرید و کار شما آن گونه که خدا گفته است بازدهی داشته باشد، مسئولیت پذیر باشید و تواناییها را تا مقام خلیفة الله بالا ببرید؛ باید به این مورد توجه کنید. نفس اجازه نمیدهد انسان وسعت استعداد پیدا کند. باید خودتان را بشناسید و سیم خاردارهای نفس که شما را اسیر میکند و اجازه نمیدهد از موانع آزاد و رها باشید تا به مقام انسانیت برسید؛ را رفع کنید. اگر اسارت داشته باشید به همین رفتارها بسنده میکنید.
دوم؛ نگاه ربّانی؛ یعنی خودآگاهی و خودسازی محقق نمیشود مگر با داشتن نگاه ربّانی. نگاه ربّانی به معنای نگاه مسئولیت مدارانه و تربیت گراست. نگاه اینکه همه مسئول هستند؛ من مسئول هستم و باید به نوعی مربی خودم هم باشم. چون بعضیها میگویند ما که مربی نداریم، کسی هم نیست که به ما بگوید چه کار انجام دهیم یا ندهیم، پس تکلیفی هم نداریم. اصلاً اینطور نیست، ما میتوانیم خودمان را تربیت کنیم. البته کافی نیست ولی میتوانیم و باید خودمان، خودمان را تربیت کنیم. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَی بِعَبْدٍ خَیْرًا، جَعَلَ لَهُ وَاعِظًا مِنْ نَفْسِهِ یَأْمُرُهُ وَیَنْهَاهُ»[12]؛ از درون خودمان یک نفر باید موعظهمان کند. واعظ درونی را فعال کنیم، واعظ درونی با نگاه ربانی، نگاه معناگرایانه و معرفتی نسبت به همه پدیدههای اطراف، فعال میشود.
رنج ازخاک به افلاک رسیدن
ما آدم هستیم ولی مثل آهن باید ذوب شویم تا شکل بگیریم. ما آدم هستیم، ولی باید مثل سنگ تراشیده شویم تا شکل اصلی انسان را به خود بگیریم. ما آدم هستیم، ولی باید مثل دانه کشت شویم تا رشد کنیم و ثمر دهیم. این نگاه باید در ما ایجاد شود. رنج ازخاک به افلاک رسیدن را باید تحمل کنیم، اگر تحمل نکنیم، رشد نمیکنیم و به مقام واقعی خود نمیرسیم. قرآن کریم میفرماید: «مَثَلاً کَلمَةً طَیّبَةًکَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ»[13]. انسان رشد یافته، همان شجره طیبهای هست که ریشهاش در توحید نهفته است و شاخ و برگش در عالم ثمر میدهد. مثل حضرت امام(ره) که نمونه یک انسان کامل توحیدی بودند و ثمراتش را دنیا هنوز دارد میبیند.
تفکر و تجربه؛ لازمه نگاه ربانی
نگاه ربانی باید با دو چیز اتفاق بیافتد. اول، تجربه و دوم، تفکر. خداوند متعال میفرماید: «فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ»[14]؛ حرکت کن، تجربه کسب کن. کار کن، تجربه کسب کن. عمل کن، تجربه کسب کن. دیگری تفکر خداوند متعال میفرماید ما این کارها را انجام دادیم « لعلهم یتفکرون»[15]؛ مگر فکرشان به کار بیافتد.
قرآن کریم میفرماید: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّمواتِ و الأَرْضِ، رَبّنا ما خَلَقْتَ هذا باطلاً»[16]. همانان که خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته، و به پهلو آرمیده یاد میکنند، و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند [که:] پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریدهای.
در رابطه با اهیمت تفکر پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «تَفَکُّرُ سَاعَةِ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِینَ سَنَةً»[17]؛ یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت بالاتر است. تفکر موحدانه در همه پدیدهها باعث تولید نگاه ربانی میشود. اینکه با خود فکر کنیم این پدیده چرا و چگونه به وجود آمده؟ نسبت من با این پدیده چیست؟ چه میخواهد به من بگوید؟ این تفکر لازم است. گاهی با دیدن گل زیبایی که در یک باغچه روییده ایجاد میشود. کسی که نگاه ربانی پیدا کرده در مقام تفکر ساعتها مستغرق در این گُل میشود، این گل چگونه به وجود آمد که اینقدر لطیف است؟ چه فرآیندی طی شد؟ گل چرا خار دارد؟ چرا گلبرگش اینگونه است؟ خدا چه میخواسته بگوید؟ از این گلبرگها و خارها من چه دریافتی میتوانم داشته باشم؟ چه درسی برای حیات طیبه خودم میتوانم بگیرم؟ مؤمن سر هر مسئلهای توقف میکند، فکر میکند و کسب معرفت میکند. نگاه ربانی پیدا کرده است. ما از کنار این همه پدیده که در عالم هست، ساده رد میشویم، از اینرو به مقام معرفت نمیرسیم.
نگاه ربانی در هر عرصه و مسئولیتی، انسان تربیت میکند
یک کشاورز از مرحله کاشت، داشت، برداشت میتواند تبدیل به یک عارف بالله شود. میتواند بعد از رسیدن به این مقام به دیگران هم درس توحید بدهد. صبری که میکند، شخمی که میزند. میگوید زمین دلت را باید شخم بزنی. دانههای بذری که میکارد. نگاهی که به آسمان آسمان و به آب دارد و... فرآیند رشد را دارد تجربه میکند. اگر کسی نگاه ربانی پیدا کند، با کشاورزی هم به مقام تقرب میرسد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»؛ شما این کشت و کارها را انجام دادید یا ما؟!
یک نانوا در فرآیند پخت یک نان میتواند به خدا فکر کند و به پختگی یک انسان. نانواها میتوانند عارف بالله شوند. آتش، پختگی، حرارت، سختی، عرق ریختن، کَدِّ یمین و... فرایند رشد است. هیچ چیز بدون سختی و به سادگی به دست نمیآید. این ورز دادنها، این پخته شدن در حرارت چه درسی دارد؟ یک رفوگر دارد چیزی را رفو میکند با مفاهیم بازیابی، اصلاح، توبه، قناعت و... میتواند عارف بالله شود. هیچ کس نیست که شغلی یا مسئولیتی داشته باشد و از آن شغل و تکلیف و مسئولیت نتواند به نگاه ربانی، قرب الهی، رشد و کمال انسانیش برسد.
یک زن میتواند در دوران بارداری به اندازه شهدا به خدا نزدیک شود؛ البته با نگاه ربانی. به این فکر کند که خداوند متعال اسباب خلقتش را به او تفویض کرده و در خلقت شریکش کرده است. یک کارمند، یک کارگر، یک کاربر و... هر کسی میتواند با نگاه ربانی درس بگیرد.
نگاه ربانی با تفکر درست و با کسب تجربه در میدان عبودیت به دست میآید
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
برگ درختان سبز که هیچ. برگ درختان زرد هم همین است. درخت خشک هم همین است. بعضیها از طلوع و غروب خورشید با نگاه ربانی به خدا میرسند. عبادت میکنند. از سقوط سیب از یک درخت، جاذبه زمین کشف شد. آیا نمیشود از سقوط انسانها از مقام انسانیت به حیوانیت به جاذبههای وحشتناک و فریبنده دنیا پی برد؟! تنها نگاه ربانی لازم است. نگاه ربانی با تفکر درست توحیدی و با کسب تجربه در میدان عبودیت به دست میآید.
برای رسیدن به حرّیت باید به دستگاه امام حسین(ع) وصل شد
حرّیت و نگاه ربانی، بحثهای مفصلی دارد. با مجاهدتهای با نفس و با سعی و مراقبتها و بندگی به دست میآید. اما این مجاهدت با نفس و این اسباب به دست آوردن نگاه ربانی و این حرّیت در دستگاه امام حسین(ع) خیلی سهل و ساده میشود. امام حسین(ع) آمده کمک کند تا ما زود به حرّیت برسیم، زود از اسارت نفس خود و اسارت حبّ دنیا نجات پیدا کنیم. «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة»، نجات از چه؟ نجات از نفس و حب دنیا. بنابراین حریت و نگاه ربانی باعث تربیت نفس می شود. امام حسین(ع) آمده که حریت و نگاه ربانی را به ما بدهد. هیچ چیز مثل امام حسین(ع) ما را از نفس اماره نجات نمیدهد. امام حسین(ع) ما را غرق در خودش میکند، اتفاقی برای امام حسین(ع) افتاده که ما را در حرارت خودش ذوب میکند، ما را شکل میدهد. اگر در آتش عشق امام حسین(ع) بسوزیم، پخته میشویم و شکل میگیریم. امام حسین(ع) تربیت میکند.
اگر میخواهید با نفستان مبارزه کنید و صفا پیدا کنید، راهش امام حسین(ع) است. راهش این است که امام رضا(ع) فرمودند: «إن کُنتَ باکیاً لِشَیء فَابکِ عَلَی الحُسَین»[18]؛ یعنی نگاه تربیتی. در این عالم بر هر چیزی خواستید گریه کنید، به امام حسین(ع) بدل کنید. تربیت میشوید و رشد میکنید. از دست خودتان، خودتان را نجات دهید، اگر عزیزتان را از دست دادهاید، تا خواستید حرفی بزنید که درست نیست، بگویید السلام علیک یا اباعبدالله (ع)، به یاد بیاورید که امام حسین(ع) گفتند: «هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللّهِ» این مصیبت بر من آسان است زیرا خدا میبیند.
حضرت زینب(س)، استاد نگاه ربانی
حضرت زینب(س) به سختترین، تلخترین و فجیعترین حادثهای که برای بشر اتفاق افتاده است در کربلا، نگاه ربانی دارد. میگوید: «ما رأیتُ إلا جمیلاً» از در دیگری به ماجرا نگاه میکند و اصلاً نگاه، نگاه احساسی نیست، بلکه یک نگاه عمیق و واقعی است.
زینب(س) استاد نگاه ربانی است. لذا به قتلگاه رفت، دست زیر آن بدن کرد و بر اساس آن نگاه ربانی، بر اساس آن حریت و رها شدن از نفس با خداوند اینگونه مناجات کرد:«اللهم تقبل منا هذا القربان». دارد به تکلیف عمل میکند، بحث از قبولی قربانی است.
اسارت سختترین چیز است. با زینب(س) کاری کردند که در آنهمه سختی و مصیبت یک سال و نیم بیشتر زنده نماند. در تمام یک سال و نیم با آن مصیبتها به خدا میرسید. زینب(س) و طفل شیرخواره، زینب(س) و آب فرات، زینب(س) و صدای سُمّ اسبها، زینب(س) و مذبوحی که سرش را میبریدند، زینب(س) و تازیانه... یاحسین(ع)
[2]. سوره بقره، آیه 155.
[3]. سوره بقره، آیه 155.
[4]. همان، آیه 156.
[5]. همان، آیه 157.
[6]. سوره فتح، آیه 29.
[8]. سوره توبه، آیه 73.
[9]. سوره بقره، آیات 155 و 156.
[10]. همان، آیه 286.
[11]. سوره تکاثر، آیه 8.
[12]. نهجالفصاحه، ص 183، ح 154.
[13]. سوره ابراهیم، آیه 24.
[14]. سوره آل عمران، آیه 137.
[15]. سوره نحل، آیه 44.
[16]. سوره آل عمران، ص 191.
[17]. معراج السعاده، ص 648.
[18]. عیون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 299.