رازهای کسب توفیق و سلب توفیق
رازهای کسب توفیق و سلب توفیق
رازهای کسب توفیق و سلب توفیق
حجتالاسلام مهدوینژاد: هرچه نیّت کنید، ولی تلاشی نکنید و زحمتی نکشید، توفیق نصیب شما نمیشود. باید راه افتاد./ اگر یاد خدا را کنار بگذاریم، گره در کارها میافتد. گاهی همه کارها را ردیف میکنیم دقیقه نود به هم میریزد، چون توکل نداریم./ خداوند وکیل کسی میشود که متوسل به اهلبیت(ع) شده باشد.
مراسم هفتگی شنبه 22 آذرماه هیئت انصار ولایت یزد با سخنرانی حجتالاسلام مهدوینژاد برگزار شد. موضوع سخنان وی در این مراسم «شاخصهای توفیق در سبد زندگی مؤمنانه» بود که در ادامه متن سخنرانی تقدیم میشود.
گاهی به صد مقدمه ناجور میشود
گاهی قصد داریم کارهای خوب انجام دهیم و آرزوهای خوبی هم داریم، گاهی تلاش هم میکنیم، امّا یا اصلاً موفق نمیشویم به آرزوهایمان برسیم، یا به اندازه تلاش و توقعی که داریم به آرزوهایمان نمیرسیم. گاهی پول هست، ولی نمیتوانیم در راه خدا کار خیری انجام دهیم. گاهی وقت داریم، ولی خیلی از عبادات را نمیتوانیم انجام دهیم. مثلاً در ایام قرنطینه کرونا وقت زیادی داشتیم، ولی شاید تلاوت قرآن یا مطالعه مفید، خواندن نماز قضا و... را نداشتیم. دوست داریم نماز اوّل وقت بخوانیم، امّا هر کاری میکنیم، نمیتوانیم؛ موانعی پیش میآید که نماز اوّل وقت را از دست میدهیم. گاهی سلامتی هست ولی نمیتوانیم این سلامتی را خرج راه خدا کنیم، بعد هم که پیر و افتاده میشویم نمیتوانیم تا مسجد سرِکوچه برویم. گاهی هم شرایط جور نیست؛ اما در مشکلات و بیپولی اسبابی فراهم میشود که انسان کار خیر انجام دهد. بعضی هم هستند که اینقدر سرشان شلوغ است، ولی نماز اوّل وقتشان ترک نمیشود، کارهای خیرشان هم سرجایش هست.
گاهی بساط عیش خودش جور میشود گاهی به صد مقدمه ناجور میشود
اگر توفیق نباشد...
علت اینها چیست؟ در وادی بندگی خدا، هر کار خیری که انسان انجام میدهد خداوند کمک میکند و فقط به تلاش و آرزویِ خود انسان نیست. بعد از تلاش و آرزو یک چیز دیگری هم هست به نام توفیق، که خداوند باید به آدم بدهد. یعنی این توفیق اگر نباشد ما هر کاری بکنیم موفق به انجام کارهای خیر نمیشویم. توفیق یعنی خداوند اسباب و وسایل را طوری جور کند که آدم به هدف و آرزوهای خوبش برسد.
بنده موفق در کلام امام صادق(ع)
امام صادق(ع) دو آیة «وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ»[1] و «إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»[2] را تلاوت میکنند. (این یک قانون است؛ اگر خدا شما را کمک کرد هیچکس نمیتواند شما را زمین بزند و اگر خدا شما را زمین زد هیچکس نمیتواند شما را بالا ببرد)! امام در توضیح این آیه میفرمایند «وقتی بندهای میخواهد اطاعت از فرمان خدا کند، خداوند به او اجازه میدهد این میشود بنده موفق؛ یعنی خداوند اسباب را طوری فراهم میکند تا آن فرد عبادت را انجام دهد. این بنده گاهی میخواهد گناهی انجام دهد، خداوند بین او و گناه مانع میشود و اسباب گناه را به هم میزند. خدا توفیق ترک گناه به او داده است. گاهی فردی میخواهد گناه کند خداوند مانعی برای انجام گناه ایجاد نمیکند و فرد به گناه مبتلا میشود. گناه کردن این فرد یعنی خداوند یاریاش نکرده، خداوند او را رها کرده است.»
اینکه گاهی برای انجام خطا، مسائل جور نمیشود باید فرد متنبه شود و بداند که خدا او را دوست دارد. توفیق یعنی خداوند اسباب را فراهم کند که انسان ترک گناه کند یا به کار خیر و عبادت بپردازد. و سلب توفیق یعنی خداوند کنار میرود بین تو و گناه [فاصله نمیاندازد] یا اینکه اسباب خیر را جور نمیکند.
مرحله اوّل کسب توفیق
چگونه کسب توفیق کنیم؟ مراحل کسب (جلب) توفیق چیست؟ چهار مرحله را باید طی کنیم تا به توفیق برسیم. اول: نیت خیر و شوقِ رسیدن به آن خیر؛ اگر کسی آرزوهای خیر و خوب معنویِ الهی نداشته باشد، توفیق عمل هم پیدا نمیکند. زمانی حضرت آقا فرمودند در دوران جوانی آرزو داشتم حرف دین خدا را به همه مردم دنیا برسانم و دیدیم که اتفاق افتاد. این فقط یک آرزو است، مثل آرزوی انبیا اما داشتن این آرزوها خیلی مهم است.
پس خواستن، خیلی مهم است. کسی که نیت خیر و شوق رسیدن به آن را ندارد، برایش فرقی نمیکند به چیزی برسد یا نرسد، مثلاً زیارت، اگر اسباب زیارت جور شود، دوست دارد؛ جور نشود برایش اهمیتی ندارد، شوقی به زیارت ندارد. چنین آدمی اگر آرزوهایش را لیست کند، اول آرزوهای دنیاییاش را مینویسد، در آخر زیارت را هم مینویسد. ولی فرد مؤمن اگر آرزوهایش را لیست کند، اوّل میگوید میخواهم نمازهایم را اوّل وقت بخوانم. کسب حلال داشته باشم و.... اول آرزوهایش معنوی است و البته شوق هم دارد. مثلاً در روایت میفرماید: «مَنْ أَرَادَ الله بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ (ع) وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ»[3]؛ خداوند اگر بندهای را دوست داشته باشد در دل آن بنده محبّت حسین(ع) و زیارت او را میاندازد. این یعنی شوق به نیّت و انگیزه هم خیلی مهمّ است. این خودش حرکتآفرین است.
تأثیر سعی و تلاش در کسب توفیق
دومین مرحله در جلب توفیق سعی و تلاش است. «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی»[4] هرچه هم نیّت کنید، ولی تلاشی نکنید و زحمتی نکشید، توفیق نصیب شما نمیشود. باید راه افتاد، «از تو حرکت، از خدا برکت». آن شوق، این حرکت را ایجاد میکند. اگر انگیزه خیر در حد شوق باشد، حرکت و تلاش ایجاد میکند. قرآن کریم در بیان ویژگیهای مؤمنین میفرماید: «إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ»[5]؛ وقتی به یاد خدا میافتند به سجده میافتند، تسبیح و حمد خدا را میگویند و در مقابل یاد خدا تواضع میکنند. وقتی حرف خدا و دین خدا و پیغمبر پیش آید، کوتاه میآیند. گاهی شخصی را قسم جلاله یا قسم امام حسین(ع) میدهی، باز میگوید برو، من گوشم از این حرفها پر است! امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودند روی سینه دوّمی، کسی ایشان را به نام رسول خدا(ص)، قسم داد. امیرالمؤمنین(ع) بلند شدند. بعضی چیزها حرمت دارد و مهمّ است. مؤمنان در برابر یاد خدا استکبار نمیکنند. «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ»[6]؛ نیمه شب پهلوهایشان را از بسترهای گرم جدا میکنند و از روی خوف و طمع، خدای خود را یاد میکنند، اهل انفاق هم هستند. این شوق به خدا در آنها حرکت ایجاد میکند و به عمل وادار میشوند. تا به حال شده از شوق چیزی خواب نروید یا از خواب بیدار شوید؟! اگر کسی چنین شوقی به معنویات پیدا کند، توفیقات زیادی نصیبش میشود. بعضی میگویند نمیتوانیم برویم زیارت. یکی از دلایلش این است علاقه و شوق زیارت نداریم.
شوق شهادت
شوق شهادت؛ حضرت آقا از شوق شهادت در برابر آن شعری که خوانده شد که: «از آخر مجلس شهدا را چیدند»، به گریه افتادند. اینکه فرمود راهکار شهادت اشک است، چون اشک علامت شوق است. اگر برای مسئلهای اشک ریخته شد، یعنی خیلی شوق دارید و وقتی کسی چنین شوقی داشته باشد، خداوند توفیق را نصیبش میکند و اسبابش را برایش جور میکند. البته خود سعی و تلاش الزاماتی دارد که از جمله آن برنامهریزی و نظم است.
توکل به خدا موجب جلب توفیق
سومین عامل جلب توفیق، توکل به خداست. باید بدانیم همه کارها دست خداست. کار را باید خدا درست کند. همه کارها را ردیف کنیم، امّا همه امور را در اراده خدا ندانیم در اراده این و آن بدانیم، خدا را فراموش کنیم و در برابر دیگران کُرنش کنیم، کار به هم میخورد.
ذیل توجّه و توکل به خدا نکاتی هست. روایت میفرماید: «کُلُّ أمرٍ ذِی بالٍ لَم یُبدَأ بِبِسمِ اللهِ فَهُوَ أبتَر»[7]؛ هر کاری را بدون بسم الله شروع کنیم، کار ابتر و بیفایده میماند. همین گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» و یاد خدا باعث ادامه کار میشود وگرنه ابتر میماند. اگر یاد خدا را کنار بگذاریم، گره در کارها میافتد. گاهی همه کارها را ردیف میکنیم دقیقه نود به هم میریزد چون توکل نداریم. اگر با وضو و نام خدا شروع کرده بودیم، اگر خودمان را کاره نمیدانستیم و نظم داشتیم و توکلمان به خدا بود و... کار خراب نمیشد. یاد خدا در آن نبوده است. فرمود: یا داوود! به عزت و جلالم قسم اگر به غیر من امید ببندی، قطع امیدت میکنم.
اول توسل، بعد توکل
قبل از توکل، توسل لازم است، خداوند وکیل کسی میشود که متوسل به اهلبیت(ع) شده باشد. خداوند میفرماید اگر میخواهید درِ خانه من بیایید، با وسیله بیایید. لذا میفرماید اول توسل کن بعد دعا، اول توسل بعد توکل، اینها اسباب جلب توفیق است.
رمز سرازیر شدن توفیق از زبان حضرت زهرا(س)
مرحله دیگر در جلب توفیق اخلاص است، اخلاص دو قسمت دارد: 1. نیت؛ 2. عمل. نیت خود را خالص کنید، در فکر خود جز به خدا به چیز دیگری فکر نکنید. عمل خود را هم خالص کنید، برای خدا کار کنید. ممکن است شخصی نیت خالصی داشته باشد، ولی در کار خود گناه و معصیت، حق الناس داشته باشد. حضرت فاطمه زهرا(س) میفرمایند: «مَنْ أصْعَدَ إلی اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»[8]؛ هرکس به سمت خدا، خالص عبادتش را بفرستد، خدا به سمت او بالاترین مصلحتهایش را میفرستد و توفیقات به سمت او سرازیر میشود. هرچه نیت را خالصتر کنیم، توفیق عمل بیشتری به دست میآوریم و هرچه عمل خالصتر شود، خدا توفیق نیّات و اعمال بزرگتر را به ما میدهد.
اعمال زودبازده و توفیقآور
گاهی میبینید قلبتان سخت شده و نمیتوانید با خدا مسائل را ببندید. یکسری اعمال زودبازده است که رقت قلب همراه خودش میآورد و توفیقات انسان را بیشتر میکند، یکی از آنها احسان به والدین و خدمت به آنهاست. این کار باعث میشود خدا ابواب توفیق را به سمت انسان باز میکند. دوم یتیمنوازی است، اگر میبینید دلتان سنگ شده، یتیمی پیدا کنید او را نوازش کنید، خوشحالش کنید، خداوند توفیقات را به سمت شما سرازیر میکند. مورد بعدی رسیدگی به فقراست. گذشتن از گناهان مخصوصاً گناهان بزرگ. زندگی مرحوم رجبعلی خیاط و ابن سیرین را بخوانید، ببینید توفیقاتشان از ترک گناهان بزرگ است. ترک گناه توفیق میآورد. مورد بعدی ایثار است، ایثارهای خالصانه و یا بزرگ، جلب توفیق میکند.
دیگری هم اینکه اگر حرمت ولیّ خدا و امر ولی خدا را کسی نگه دارد، هرچند که در باتلاق گناه فرو رفته باشد، خدا او را برمیگرداند. کسانی بودند که حرمت ذاکر، دستگاه و عزادار امام حسین(ع) را رعایت کردند و خداوند به آنها توفیق عطا کرد. در زمان خود ما کسانی بودند که در کابارهها و عرقفروشیها بودند، ولی وقتی امام(ره) فرمان جبهه دادند، توبه کردند و رفتند و شهید هم شدند!
موانع توفیق
یکسری هم موانع توفیق داریم، مثل: نداشتن نیت خیر، غفلت از یاد خدا، ریاکاری برای دیگران، سعی و تلاش نکردن، توکل به خدا نکردن و دیگران را عامل موفقیت دانستن باعث سلب توفیق (مانع توفیق) است. گاهی بچه مذهبیها نیت خیری هم دارند ولی راه باطلی را طی میکنند. وقتی وارد زندگی میشوند، به سبک بقیه کار میکنند و در رفتارهای غلط اجتماعی استحاله میشوند و این باعث سلب توفیقات از آنها میشود و نه تنها به اهداف خوبی که داشتند نمیرسند، بلکه کمکم آن نیتهای خوب را هم از دست می دهند. این خطر توکلنکردن و خالصنبودن است.
دیگری ظلم و گناه است که باعث سلب توفیق میشود: «الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَٰئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ»[9]؛ کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم مخلوط نکردند، اینها هدایت میشوند و خدا به آنها توفیق میدهد. وگرنه اگر مسیرت مسیر توحیدی نبود، خداوند به تو توفیق نمیدهد به چیزی که میخواهی برسی.
بانیان خیرِ پرتوفیق
رفقا! هرکس توفیقی دارد، میتواند تلاش کند و از خدا بخواهد و به آن هم برسد. بعضیها سنگ بناهای خوبی گذاشتند و تا قیامت هست. بعضی مکانها 100 سال است که در آن روضه برقرار است، اخلاصی داشته و نسلش نمیتوانند این کار را رها کنند و اینها اسراری دارد. تا قبل از انقلاب در ایران خیلیها حتی متدینین نمیدانستند دعای ندبه چیست. یکی از دوستان ما اوایل انقلاب برای تبلیغ رفته بود، گفت: شب جمعه رفتم مسجد نماز بخوانم، خواستم دعای کمیل بخوانم، خادم من را از مسجد بیرون کرد و گفت دعای کمیل چیست؟! اینها را بعد انقلاب از خودتان درآوردهاید! مرحوم شهید شیخ احمد کافی دعای ندبه را سر زبان مردم انداخت، وگرنه مردم نمیدانستند دعای ندبه چیست! توفیق توسعه دعای ندبه و اربعین را خدا را به آقای پناهیان داد. خداوند توفیقش را به هرکسی نمیدهد. خیلیها برای نهجالبلاغه زحمت کشیدند، ولی خداوند توفیقش را به مرحوم دشتی داد و بعد نهضت نهج البلاغهخوانی را خدا توفیقش را به حجتالاسلام مهدوی ارفع داد که حتی تا خارج کشور دارد این اتفاق میافتد. در زمینه سینما و سریال خدا توفیق ساختن فیلمهای قرآنی را به مرحوم فرج الله سلحشور داد، توفیق روایتگری شهدا را به شهید آوینی داد، اینها همینطور نیست که یکی به خط بزند و بشود. نطفه و لقمه پاک، تلاشهای سنگین، اخلاصهای فوقالعاده، توکلهای قوی اگر اینها را پای کار بیاورید خدا هم توفیق میدهد و میشود. از قدیم میگویند: هرچه پول بدهی آشت میدهند! هرچه مقدمات را آدم بهتر طی کند، به نتایج بهتری هم میرسد.
گاهی نه تنها انسان توفیق پیدا نمیکند که وقت، پول و آبرویش را صرف خدا کند، بلکه برعکس اینها را خرج گناه و معصیت میکند و این فاجعه است! چرا انسان مبتلا به بیتوفیقی میشود؟! گناهان گذشته باعث سلب توفیق است.
چرا گناه؟!
حال چرا گاهی انسان علاوه بر سلب توفیق، عمرش را خرج گناه میکند؟! امام صادق(ع) میفرمایند: «اِعلَمْ أنّهُ مَن لَم یُنفِقْ فی طاعَةِ اللّه ِ ابتُلیَ بأن یُنفِقَ فی مَعصیَةِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ »[10]؛ هرکس در راه اطاعت خدا انفاق نکند، مبتلا میشود به اینکه در راه معصیت خدا انفاق کند. گاهی خدا عرصههایی فراهم میکند و آبرو و مال و وقتتان را امتحان میکند تا برای او خرج کنی، نمیکنی. اتفاقاً بعد طوری مبتلا میشوی که همان پول و آبرو و عمر را خرج معصیت خدا میکنی!
در ادامه میفرمایند: «و مَن لَم یَمشِ فی حاجَةِ وَلیِّ اللّه ِ ابتُلِـیَ بأن یَمشیَ فی حاجَـةِ عَـدُوِّ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ»؛ کسی که در راه حاجت ولیّ خدا قدم برندارد، مبتلا می شود به اینکه در راه حاجت دشمن خدا حرکت کند. از ولایت فقیه حمایت نکرده، الآن از آمریکا حمایت میکند، از دین خدا، اهلبیت(ع) و منبر و مسجد دفاع نکرده، الآن دارد از گناه حمایت میکند. باید مواظب باشیم که اسباب سلب توفیق برای خودمان درست نکنیم.
یک قدم تا بهشت...
در عاشورا هم همینگونه بود. خیلیها با امام حسین(ع) به کربلا آمدند، ولی شب عاشورا یکییکی رفتند! به این میگویند سلب توفیق. اینکه یک عمر با امام حسین(ع) باشی، ولی دقیقه نود بروی. بعضیها مثل ضحاکبنعبدالله نرفتند و تا روز عاشورا ماندند. ضحاک تا روز عاشورا ماند، ولی از قبل با آقا شرط کرده بود که اجازه میدهید من تا هرموقع که خواستم با شما بمانم؟! یک دفعه نگاه کرد و دید امام حسین(ع) تنها شدهاند و این جنگ شکست میخورد، اجازه خواست برود. تا آن لحظه مانده بود و جنگیده بود! هیچکس بیمه نیست. ولی امام باز هم به او لطف کردند و فرمودند حالا که میروی، آنقدر دور شو تا صدای مظلومیت من را نشنوی. اگر صدای من به گوشت برسد، برایت تکلیف میشود.
یکی دیگر از اصحاب امام حسین(ع) هنوز چند روز مانده به عاشورا گفت من بروم خانوادهام را رسیدگی کنم و برگردم؟ امام فرمودند برو. رفت و برگشت، دید سر امام حسین(ع) روی نیزه است. توفیق گرفته میشود.
یک عده اینطور از پا میافتند. اما امام حسین(ع) یک شیرخواره دارد که به شهادت میرسد و علمای ما وقتی میخواهند حاجت بگیرند قنداقه این طفل را روی دست میگیرند، توفیق از این بالاتر؟! نطفه پاک، شیر پاک. والا خیلی از بزرگان بودند که خوب بودند و با امام حسین(ع) نسبت هم داشتند، ولی به کربلا نیامدند.
روضه گرهگشا
آقای سلحشور تعریف میکرد وقتی به کربلا میرفتم آیتالله بهجت(ره) به من فرمود از طرف من در کربلا ده تا روضه علی اصغر(ع) بخوان. این گره باز می کند، الآن هم که گرهها و گرفتاریها زیاد است روضه علی اصغر(ع) بخوانید. یکی از منبریان میفرمود تجربه شده سه تا روضه علی اصغر(ع) بخوانید: صبح و ظهر و شب و بعد روضه هم پذیرایی، شیر بدهید گرفتاری شما حل می شود و من این را امتحان کردم.
هیچ داغی مثل داغ علی اصغر(ع) جگر آقا را نسوزاند! از آسمان ندا رسید: خدا دایهای در بهشت برای این طفل قرار داده است. وقتی حضرت خواستند بچه را به سمت خیمهها ببرند، سختترین لحظهها بود. داغ علی اصغر(ع) یک طرف و بردن این بچه به طرف خیمهها هم یک طرف. نمیشد، اگر میشد میبردند. رفتند پشت خیمهها و با شمشیر زمین را کندند، این بچه را دفن کردند!