در راه باش تا به مقصد برسی
در راه باش تا به مقصد برسی
در راه باش تا به مقصد برسی
حجتالاسلام مهدوی نژاد: شرطِ بودن در صراط مستقیم، پذیرش امامت است. نه فقط حب؛ چون عدهای هم هستند مَحبت نسبت به اهلبیت(علیهمالسلام) دارند، اما ولایت ندارند. به این معنا که قبول ندارند امام، واجبالاطاعه هست // میل به گناه و محبت اهلبیت(علیهمالسلام) با هم جمع نمیشود // شیعیانی که در مسیر ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) هستند و به امامت ایشان اعتقاد را دارند، اما در اعمالشان خطا میروند و گناه میکنند، دیر به مقصد میرسد ولی در نهایت میرسند // اگر میخواهید به الله برسید، باید از رسولالله برسید و اگر میخواهید به رسولالله برسید، باید از ولیالله برسید، راه این است // دو حالتی که انسان مؤمن را از صراط مستقیم خارج میکند، کدام است؟ // شفاعت اهلبیت(علیهمالسلام) در قیامت شامل حال چه کسانی میشود؟
شناسنامه
عنوان: سه غم/ عزاداری آخر ماه صفر/ شب سوم / شهادت امام رضا(علیهالسلام)
موضوع: شرح روایت شراب و شیعه 1
زمان: 25 شهریور 1402
مکان: امامزاده سید جعفر محمد(علیهالسلام)
تربیت شیعیان در دوران حصر و ولیعهدی امام رضا(علیهالسلام)
مطلبی را که امشب به مناسبت شب آخر ماه صفر و شهادت امام رئوف، حضرت علیبنموسیالرضا(علیهالسلام) میخواهم تقدیم کنم، روایتی از امام رئوف هست که در یک گفتوگویی، راوی از حضرت نقل میکند و روایت شنیدنی و بسیار پرمحتوا و البته یک بحث درون شناختی و درون مذهبی است. یعنی ما در درون جامعه شیعی و در درون جامعه معتقد به ولایت ائمه هدی(علیهمالسلام) به این بحث خیلی نیاز داریم و به شدت روی رفتارهای ما تأثیرگذار است.
وقتی وجود مبارک امام رضا(علیهالسلام) وارد ایران شدند، در دورانی که بین مردم حضور و با آنها رفتوآمد داشتند، شیعیانی را از میان ایرانیها تربیت کردند. درست است که حضرت به اصطلاح ولیعهد بودند، ولی به واقع نوعی حصر در قصر بود، چراکه ایشان کاملاً تحت نظر بودند. با این وجود حضرت رفتوآمدها و برنامههایشان را تنظیم میکردند و یک حرکتی را در ایران ایجاد کردند که فصل جدایی دارد و باید به نوبه خود به آن پرداخته شود. همچنین رفتار با اهل سنت، تقویت گروههای شیعی و ظرفیت خیلی بالای ایرانیها برای این مسئله که جای بحث دارد.
به تبع این حرکتها، عدهای به دنبال تضعیف شیعه بودند، دنبال این بودند که از شیعیان بهانه بگیرند و به هر نحو ممکن شیعیان را تضعیف، شخصیتشان را تحقیر و آنها را در جامعه منزوی کنند. البته هم سیاست مأمون عباسی به صورت پنهان این بود و هم گروههای دیگری که بودند تمایل نداشتند شیعیان به تبع حضور امامرضا(علیهالسلام) قدرت بگیرند. از هر فرصتی بهانهجوها و فرصتطلبها استفاده میکردند تا شیعه را تحقیر کنند.
نمونهای از سیره تربیتی امام رضا(علیهالسلام) در مواجهه با خطای شیعیان
در یکی از این مواجههها که چند نفر از منافقین با امام(علیهالسلام) ملاقات میکنند، گفتوگویی شکل میگیرد و امام جوابی میدهند؛ «إنّ رجل مِنَ المُنافِقین قال لِأبی الحَسنِ الثانی». یکی از چهرههای منافقین که علیالظاهر خودش را خودی نشان میدهد ولیکن در هر فرصتی یک ضربهای میزند، از امام رضا(علیهالسلام) سؤالی میکند و یا خبری را مطرح میکند و میگوید: «إنّ مِن شیعَتِکُم یَشرَبونَ الخَمرَ عَلی الطریق»[1]؛ آقا بعضی از شیعیان شما را دیدیم که در راه (یعنی در ملأعام و مسیر) شراب میخوردند. دارد به امام(علیهالسلام) خبر میدهد. امام(علیهالسلام) به این مرد چطور جواب میدهند؟ «و قال الحمدلله الذی جَعلَهُم علَی الطَریق فلا یَزیغُونَ عَنه»؛ خدا را شکر که آنها را در طریق و در راه قرار داد. آنها از طریق جدا نمیشوند. با جواب امام (علیهالسلام) به او برخورد. «واعترضه آخر و قال ان من شیعتک من یشرب النبیذ»؛ یک نفر دیگر به حرف امام(علیهالسلام) اعتراض کرد و گفت: من دارم میگویم یکی از شیعیان شما نبیذ خورده است. نبیذ دو معنا دارد، یکی شربت عسل، به این صورت که خرما را در آب میانداختند تا موقعی که آب و خرما عجین و شیرین میشده و به شربت تبدیل میشده نه به حدی که بماند و تبدیل به شراب شود. یعنی به خمر و به شربت خرما یا شربت عسل هم نبیذ میگفتند. او میگوید: آقا میگویم از شیعیان شما کسانی هستند که نبیذ میخورند. بعد حضرت جواب دیگری میدهند. «قد کان اصحاب رسول الله یشربون النبیذ»، اصحاب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هم نبیذ میخوردند. یعنی همان شربت عسل و خرما میخوردند. حضرت با آن معنا استفاده میکردند. او مرتب خبر میداد که شیعیان شما در راه شراب میخورند، حضرت میگفتند: الحمدلله اینها در راه هستند. او میگوید آقا اینها نبیذ میخوردند. حضرت میفرمایند: اصحاب رسولالله(صلیاللهعلیهوآله) هم نبیذ میخوردند. عجب، این چه برخوردی است! آیا امام رضا(علیهالسلام) از پذیرش واقعیت طفره میروند؟ یا ماجرا چیز دیگری است؟
برای اهلبیت(علیهمالسلام) آبرو باشیم! // مقام شیعیان نزد اهلبیت(علیهمالسلام)
او خیلی ناراحت شد و گفت: «ما أعنِی ماء العَسل، أعنی ماء الخمر» آقا من میگویم اینها خمر میخورند، نه شربت و آب عسل. دیگر این حرفهایش کامل راه را بست. اینها از هر فرصتی استفاده میکردند تا اشتباهات شیعیان را به رخ ائمه(علیهمالسلام) بکشند و جایگاه شیعیان را تخریب کنند و بگویند اینقدر که ادعا دارید شیعیان شما پرهیزگار هستند، اینطور هم نیست و چنین کارهایی هم انجام میدهند. امام هم در مواجهه با این حرف اینگونه جواب میدهند که قصه چیست؟ کار که به اینجا رسید «فعرق وجهه» به صورت امامرضا(علیهالسلام) عرق نشست. حال این عرق از ناراحتی، خجالت و یا از هر چیزی هست. چون بالاخره از دوستان امام هستند و شراب میخورند. دوباره امام رضا(علیهالسلام) اینگونه جواب دادند: «ثم قال للَّهُ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یَجْمَعَ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ بَیْنَ رَسِیسِ الْخَمْرِ وَ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»؛ خداوند متعال کریمتر از آن است که در قلب آدم مؤمن (مؤمن یعنی شیعه اهلبیت(علیهمالسلام)، شیعه هم یک معنای تحتاللفظی دارد یعنی یک شیعه عقیدتی، یعنی کسی که به امامت ائمه و اطاعت از آنها باور دارد. یک شیعه عملی هم داریم که ممکن است از نظر عقیده قبول داشته باشد اما عملاً از او خطا سر بزند.) یعنی دوستان ما -کسانی که ما را به امامت قبول کردند- بین میل و علاقه به خمر و حب ما اهلبیت بخواهد جمع کند. یعنی کسی که دوست ما اهلبیت و شیعه باشد، این آدم شرابخوار نیست. اگر دیدید که شراب خورد یا دوست ما نیست یا قضیه دیگری هست که بعداً توضیح میدهیم.
میل به شراب و محبت اهلبیت(علیهمالسلام) با هم جمع نمیشود
«للَّهُ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یَجْمَعَ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ بَیْنَ رَسِیسِ الْخَمْرِ وَ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ» این مسئله مهمی است. امام دارند مسئله را توضیح میدهند. «ثُمَّ صَبَرَ هُنَیْئَةً وَ قَالَ»: حضرت یک مکثی کردند و بعد به این منافق جواب دادند. مکالمه بین امام رضا(علیهالسلام) و آدمهای منافقی که شیعه را تخریب میکنند اتفاق میافتد. آمدند نزد امام و میگویند حالا دوستان و شیعیان شما که میگفتید فلان و… ما آنها را دیدیم شراب میخوردند و پیروان شما هم هستند! حضرت از اول چطور شروع کردند به جواب دادن و الآن هم اینطور جواب میدهند. میفرمایند: دوستان ما اولاً که اصولاً میل به شراب و مَحبت ما با هم در دلشان جمع نمیشود. اگر که دیدید کسی شراب میخورد یا محب ما اهلبیت نیست، یا محب ما هست ولی به خطا رفته.
فرمودند: «فَإِنْ فَعَلَهَا الْمَنْکُوبُ مِنْهُمْ، فَإِنَّهُ یَجِدُ رَبّاً رَءُوفاً وَ نَبِیّاً عَطُوفاً وَ إِمَاماً لَهُ عَلَی الْحَوْضِ عَرُوفاً»؛ اگر اینها شراب خوردند، بیچاره شدند و خودشان را خوار کردند، اگر هم به خطا رفتند و چنین کاری کردند خدایی رئوف، پیامبری عطوف و امامی دارند که لب حوض کوثر عروف است. یعنی آنها را میشناسند و منتظر برای اینکه دستشان را بگیرند، و بزرگان و عزیزان و آقایانی دارند که منتظر هستند بیایند و شفاعتشان کنند.
اسکات خصم؛ برو فکری به حال خود کن!
بعد حضرت خطاب به این مرد میفرمایند: «و تَجِدُ أَنْتَ رُوحَکَ فِی بَرَهُوتَ مَلْهُوفاً»؛ و روح تو و امثال تو در صحرای برهوت سرگردان است. (در آن روایتی که حضرت میفرمایند ارواح کفار را در صحرای برهوت میبرند و سرگردانند) میفرمایند یک فکری به حال خودت کن، آنها که صاحب دارند و دستشان را میگیرند. این روایت نیاز به توضیح لازم دارد. مسئله چیست؟ یعنی برویم شراب بخوریم و مَحبت اهلبیت(علیهمالسلام) هم داشته باشیم، مسئله حل است و ما را میبخشند؟! یا هر خطایی و گناهی انجام دهیم ما را میبخشند، چون امیرالمومنین و اهلبیت(علیهمالسلام) را دوست داریم کار حل است و ما را میبخشند؟ اینطور که امام رضا(علیهالسلام) فرمودند قضیه از چه قرار است؟ اگر خبری هم نیست بگویید که بدانیم. اینطور که امام رضا(علیهالسلام) فرمودند، امام از شرابخورها دفاع کردند که اینها ربّ رئوف دارند و نبی عطوف دارند و امام عروف دارند و تو برو فکری به حال خودت کن و… قضیه از چه قرار است؟
اینجا حضرت در مقام پاسخ به یک انسان معاند، به قول طلبهها اِسکات خصم کردند یعنی طوری جواب دادند که دهان طرف را قفل کرده است. یعنی امام(علیهالسلام) یک جواب غیرواقعی دادند؟! ابداً، امام هیچوقت چنین رفتاری نمیکند که حرف نادرست بزند یا غلو کند تا حرفی را به کرسی بنشاند. ابداً امام معصوم چنین کاری را انجام نمیدهد. حضرت عین واقعیت را گفتند، منتها نوع گفتن امام و مواجههشان با این شخص خصم به گونهای است که طرف را خلع سلاح میکند. آقا شما برو فکری به حال خودت بکن! خداوند متعال با کسانی که ما و امامت ما را قبول دارند رئوف است؛ پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هم با ایشان عطوف است و ماها هم با اینها عروف هستیم. یعنی آشنا هستیم و تو برای قیامت خودت فکری بکن. آخر ماجرا را امام رضا(علیهالسلام) برای این شخص بیان میکنند.
امام(علیهالسلام) اینجا بحث را به گونهای مطرح میکنند که شخص ممکن است از این بحث برداشت نادرستی کند. مثلاً شیعیان بگویند «کار تمام است، ما امام رضا(علیه السلام) داریم». «غرق در گناهیم، یک حسین(علیه السلام) داریم» پس کار ما درست است دیگر! اینطور برداشت غلطی کنند و بگویند هر چه هم گناه کردیم قصه حل است.
اهل بیت(علیهمالسلام) صراط هستند
اینکه امام رضا(علیهالسلام) میفرمایند: کسانی که شراب خوردند و پیرو ما بودند، خداوند متعال آنها را میبخشد و… این هم هست و درست است. چطور میشود؟ اولاً ما یک مسیر اصلی و صحیح داریم که به مقصد میرسد و یک بیراههای که به مقصد نمیرسد. اهلبیت(علیهمالسلام) و و اولیاء خدا صراط هستند، آنها خودشان راهاند. در زیارت جامعه کبیره که متن قوی مستند امام شناسی است آنجا میفرمایند: «اَنتُمُ الصِّراطَ الاَقوَم»[2]؛ شما آن راه محکم الهی هستید. در روایات است که امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «نَحنُ الصِّراطَ المُستَقیم». اهلبیت صراط مستقیم هستند. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «اَنا صِراطَ المُستَقیم»؛ من صراط مستقیم هستم. پس راه کدام است؟ راه ولایت است. چه کسانی راه هستند؟ ائمه معصومین(علیهمالسلام)؛ اگر کسی ولایت آنها را پذیرفت، در صراط مستقیم قرار گرفته است. پذیرفتن امامت، شرطِ بودن در صراط مستقیم است. نه فقط حب؛ چون عدهای هم هستند مَحبت نسبت به اهلبیت(علیهمالسلام) دارند اما ولایت ندارند. به این معنا که قبول ندارند این دوازده نور پاک، ائمه معصومین و واجبالاطاعه هستند. ما چهارده معصوم داریم که اطاعت همه آنها بر ما واجب است. این اعتقاد صحیح شیعی است. هر کس این را قبول داشته باشد در صراط و راه درست قرار دارد.
گفتند اینها در راه شراب میخوردند، امام فرمودند: «اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی جَعَلَ عَلی الطَّریق» خدا را شکر که اینها را بر روی طریق قرار داده است. یک طریقی امام رضا(علیهالسلام) میگوید و یک طریقی اینها میگویند.
در طریق باش تا به مقصد برسی // مؤمن گناه میکند اما برمیگردد
امام(علیهالسلام) میفرمایند: اینها در راهاند، آن وقت شراب میخورند و گناه میکنند چطور؟ ببینید کسی که در راه است، مثلاً از اینجا به سمت مشهد راه افتادید، جاده را درست میروید اگر دیر یا کج یا هر طوری بروید آخرش به مشهد میرسید چون در راه هستید اما اگر میخواستید به مشهد بروید و آدرس را اشتباهی به شما نشان داده باشند، مثلاً به سمت جنوب کشور، آنوقت هرگز به مشهد نمیرسید. ولی اگر در مسیر مشهد باشید به مشهد میرسید، حتی اگر تصادف کنید و یا ماشین شما پنچر شود و یا توقفهای زیاد داشته باشید، به میزانی که از سرعت شما کاسته شود، به میزانی که توقف کنید و تأخیر داشته باشید، دیرتر میرسید یا بدتر میرسید، اما بالاخره میرسید.
شیعیانی که در مسیر ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) هستند و به امامت ایشان اعتقاد را دارند، اما در اعمالشان خطا میروند و گناه میکنند، مدت زمان رسیدن به مقصد، بستگی به گناهشان دارد. آقا یا خانم چند سال است درگیر یک گناه هست، در این راه اطراق کرده. حالا این گناهان تبعاتی دارد. شخص یک گناهی میکند، تبعاتش کم است، به خودش برمیگرد. گاهی یک گناهی میکند اجتماعی است، خیلیها به واسطه او گمراه میشوند، به خیلیها خسارت میخورد، حقالناسهایی مرتکب میشود، این حقالناسها خیلیها را در برمیگیرد، دامنه گناه وسیع میشود، اینجا کار سخت میشود. خیلی دیر به مقصد میرسد ولی در نهایت میرسد.
از صراط مستقیم هم ممکن است شخص منحرف شود، ولی دوباره برگردد. امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: مؤمن گناه میکند، اما برمیگردد.
حضرت میفرمایند اینها در طریق هستند. هر اتفاقی هم برایشان بیفتد آخرش به مقصد میرسند. ما کمکشان میکنیم، بین راه دستگیری میکنیم. اینها فیسبیلالله دارند حرکت میکنند ما در این مسیر کمک هستیم و اینها را میرسانیم.
جایگاه اعتقاد به ولایت اهلبیت(علیهمالسلام)
در روایتی امام باقر(علیهالسلام) میفرمایند: اسلام پنج پایه دارد؛ نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. بعد میفرمایند: «ولم یناد شیء کما نودی بالولایه»[3]؛ اصلاً هیچ کدام به پای ولایت نمیرسد. یعنی وقتی شما ولایت داشته باشید، اگر نماز و روزه و عبادات شما صحیح باشد میپذیرند. ولی اگر هر چه نماز و روزه و عبادات دیگر داشته باشید ولی ولایت نداشته باشید، نمیپذیرند. بخاطر اینکه شما در جاده نیستید. اصلاً این جادهای که شما میروید به خدا نمیرسد، حالا هر چه میخواهید عبادت کنید. پس در جاده بودن خیلی مهم است. با اهلبیت بودن خیلی مهم است. اعتقاد به امامت و ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) خیلی مهم است. اگر میخواهید به الله برسید باید از رسولالله(صلیاللهعلیهوآله) برسید و اگر میخواهید به رسولالله(صلیاللهعلیهوآله) برسید باید از ولیالله برسید، راه این است.
کسانی که امام دستشان را نمیگیرد!
آیا میشود کسی در مسیر و طریق باشد بعد طوری شود که امام دست او را نگیرد؟ بله. دو دسته هستند که در صراط مستقیم در حال حرکت هستند. یک عده کاملاً برمیگردند. کسی که برمیگردد، خداوند متعال را میگذارد کنار، دین و مذهبش را عوض میکند و میگوید من دیگر نمیخواهم مسلمان باشم، من دیگر این امام حسین(علیهالسلام) را (نعوذبالله) قبول ندارم. من دیگر خدا را قبول ندارم. من میخواهم زرتشتی یا مسیحی شوم. دینش را عوض میکند. این دیگر از صراط مستقیم بیرون رفته است. شیعه بوده، ولی بیرون رفته. این دیگر مرتد میشود.
دسته دوم آنهایی که انحرافشان زیاد است، یعنی کسانی که خیلی گناه میکنند. ببینید تا یکجایی گناه کردنها را اهلبیت(علیهمالسلام) دستگیری میکنند. خداوند متعال میبخشد چون در مسیر هستید. ولی میفرماید: ممکن است یک اتفاق بیفتد و شما از مسیر خارج شوید و دیگر در مسیر برنگردید. آن چیست؟ تکرار گناه و کثرت گناه، به حدی که معتاد به گناه شوید.
نتیجه کثرت گناه
اگر آنقدر گناه کردید و معتاد به گناه شدید، یک اتفاق در وجود شخص میافتد که قرآن تعبیر میکند به «أساؤا السّوأی» دیگر آدم بدتر از بد میشود. آن وقت یک فعل و انفعالاتی در عقیده این آدم به وجود میآید که قرآن میفرماید: «کذّبوا بآیاتِ الله»[4]، کار بعضیها به تکذیب آیات الهی میرسد. مؤمن و مذهبی بوده، ولی اینقدر مرتکب گناه شده و توبه نکرده که خوره زده به ریشه اعتقادات امامتش و از مسیر خارج شده.
بعد از سالها که چادری و محجبه بوده، جلوی تلویزیونهای دنیا کشف حجاب کرده! شخص ظاهرش مذهبی بوده ولی حالا دارد علیه امام حسین و اهلبیت(علیهمالسلام) کار میکند. ببینید ناگهان از صراط خارج شد. کثرت گناهان سد راهش شده و دیگر نمیتواند برگردد. باید مواظب بود. کثرت گناهان! این آدم بیخیال باشد، ترسی هم از خدا نداشته باشد، همین طور ادامه بدهد، توبه نکند، ناراحت هم نشود. وقتی زیادشد، انسان به تکذیب آیات الهی میرسد. قلبش دیگر نور هدایت را نمیپذیرد. دیگر قلبش حقائق عالم را انکار میکند. به خدایی هم که قبلاً سجده میکرد، دیگر سجده نمیکند.
پس دو حال دارد که انسان از صراط مستقیم خارج شود؛ یکی اینکه کلاً برگردد و اسلام را با دین دیگری عوض کند. یکی هم اینکه اینقدر گناه کند و توبه هم نکند، کارش به جایی خواهد رسید که تکذیب آیات الهی خواهد کرد. آن هم از راه منحرف میشود. مثلاً یک جنبه گناه است. یک جنبه دیگرش هم کسانی که از صراط مستقیم منحرف میشوند، مثلاً امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را قبول دارند ولی میگویند علی(علیهالسلام) خداست و اعتقادات افراطی دارند، اینها هم از صراط مستقیم منحرف شدهاند و دیگر راه برگشت ندارند مگر اینکه خدای متعال به اینها رحم کند. پرونده هر کسی مطالب جدایی دارد.
شیعه امیرالمؤمنین هستیم یا محبّ علی(علیهالسلام)؟
کسانی هستند که به صورت عادی و صحیح در این مسیر حرکت میکنند، اما به اصطلاح سر به هوا هستند. هوس دارند، گناه یا خطایی میکنند، به نسبت هوسها، گناهان و خطاهایی که میکنند معطل میشوند. اما عاقبت آنها را به بهشت میرسانند. إنشاءالله همه ما اهل بهشتیم. این را شک نکنید، اگر گرفتار آن چیزهایی که عرض کردم نشویم، همه ما یکدیگر را در بهشت خواهیم دید. منتهی یک نکتهای دارد که این نکته برمیگردد به یک روایت، شیعیان و دوستان اهلبیت که در مسیر ولایت هستند و گاهی گناه هم میکنند، مراتب و شرایط آنها یکسان نیست، خداوند هم یکسان معامله نمیکند. اینها باید پاک شوند و بعد به بهشت بروند. در روایاتی از ائمه معصومین(علیهمالسلام) و در این روایت از وجود مبارک صدیقه طاهره(علیهاالسلام) است میفرمایند: دوستداران ما و دوستانِ دوستداران ما و دشمنانِ دشمنان ما (اینها هم دوستدار اهلبیت هستند)، و کسانی که با قلب و زبان تسلیم ما هستند (دقت کنید با قلب و زبان؛ اینها قلبی و زبانی ما را دوست دارند و تسلیم ما هم هستند، زیارت میروند، اسم ما را با احترام یاد میکنند. بلاخره ولایت ما را پذیرفتهاند، اما در عمل گناه میکنند) چون مخالف اوامر و نواهی ما عمل میکنند، شیعیان ما محسوب نمیشوند، ولی محب ما هستند. چون شیعه مقامش خیلی بالاست. شیعه یعنی «مِن شیعَةِ عَلیٍّ»، یعنی کسی که از امام در اوامر و نواحی مطلقاً اطاعت میکند ولی اینها در عمل گناه میکنند، اما به بهشت میروند. چرا؟ چون در صراط مستقیماند. چون اعتقادی ولایت و امامت ما را پذیرفتند، چون قلباً و زباناً هم اقرار میکنند.
مراحل پاک شدن مؤمن و ورود به بهشت
محبین ائمه که میخواهند به بهشت بروند، باید پاک شوند و به بهشت بروند. حضرت میفرمایند خدا اینها را در دنیا گرفتار مصیبتها و بلاها میکند، برای اینکه پاک شوند. به نسبت گناهانشان در دنیا گرفتار میشوند و در زندگی دچار مشکلات میشوند؛ انواع و اقسام مشکلات بر اساس حکمت الهی نسبت به گناهانی که میکنند، تا پاک شوند. اگر گناهان محبین اهلبیت(علیهمالسلام) خیلی زیاد بود، در لحظه سکرات موت به او سخت میگیرند. سخت جان میدهد تا پاک شود و برزخش راحت است. اگر باز هم گناهانش زیاد است و پاک نشد، در برزخ گرفتار میشود، برزخش جهنم میشود. داستان سیاحت غرب آقای قوچانی را حتماً بخوانید. بعضی میگویند مکاشفه ایشان بوده است.
اگر انسان در برزخ، پاک و گناهانش صاف شد، در قیامت دیگر حساب و کتاب ندارند. اما بعضی هنوز خیلی گرفتار هستند و گناهانشان پاک نشده، اینها کارشان به قیامت میافتد، در قیامت حساب و کتاب میشوند و به جهنم میروند تا پاک شوند.
محبین اهلبیت(علیهمالسلام) خالِد در جهنم نمیمانند
شیعیان و محبین اهلبیت(علیهمالسلام)، داخل در جهنم میشوند اما خالد در جهنم نمیمانند. «داخل و خالد» حروف یکسان، اما معنای متفاوت دارد. «خالد» یعنی همیشگی در جهنم میمانند. «داخل» یعنی وارد جهنم میشوند ولی باقی نمیمانند. مانند کسی که به حمام میرود و بعد بیرون میآید. کسی که خالد نمیرود در حمام و همیشه بماند. او را به حمام میبرند، میشویند و بیرون میآید. او را به جهنم میبرند و میسوزانند، تمام گناهانش میسوزد، آنچه که باقی میماند ولایت و حب اهلبیت است، تمیز میشود و او را بیرون میآورند. امام میفرمایند: در طبقات بالای جهنم، دوستان ما را با آتش جهنم میسوزانند، طبقات پایین برای دشمنان ماست. محبین ما گناهانشان پاک میشود، بعد آنها را به بهشت میبرند. دوستان اهلبیت در جهنم خالد نمیمانند.
سختی جان دادن برای کافر و مؤمن
در مورد سکرات موت روایت از امام کاظم(علیهالسلام) است، میفرمایند: جان دادن هم برای مؤمن پاککننده است، هم برای کافر. میفرماید: خداوند متعال به مؤمن در لحظه جان دادن سخت میگیرد تا گناهانش پاک شود. این سختی جان دادن تسویهکننده و پاککننده گناهان است. همچنین خداوند در لحظه جان دادن به کافر، سهل میگیرد، آن هم برای کافر پاککننده است. یعنی چه پاککننده است؟ میفرماید: وقتی خدا به او سهل میگیرد، دارد با او تسویهحساب میکند، به خاطر گناهانی که داشته، به او سخت نمیگیرد، چند مورد کار خوب در پروندهاش داشته، خداوند دم جان دادن به او راحت میگیرد، تا با او تسویه حساب کند...
آیا واقعاً ظالم سالم است؟/ خوشی دنیا در مقابل عذاب آخرت
در روایت دیگری میفرماید: خداوند اگر بنده مؤمنی را دوست داشته باشد، و آن بنده مرتکب گناه شود، او را در دنیا به بیماری و یا حاجتی گرفتار میکند تا پاک شود، یا زمان مرگ به او سخت میگیرد. در ادامه میفرماید: اگر بندهای نزد خدا اهمیت نداشته باشد، خدا بصورت گشایشی در روزی و سلامتی بدنی به او در این دنیا نعمت میدهد؛ یعنی بنده خوبی بوده ولی اینقدر گناه کرده که دیگر از چشم خدا افتاده، این آدم، دیگر آدم بشو نیست. خدا با این آدمی که دیگر برایش ارزشی ندارد، و گاهی از اوقات هم کار خوبی میکند ولی از صراط خارج شده است، چه میکند؟ روزیاش را زیاد میکند.
مکرر میگویند و شنیدهاید که ظالم، سالم است. میگویند: چرا اینها مریض نمیشوند؟ چرا ما همیشه در گرفتاری و سختی هستیم؟ خب، این قانون خداوند است. چون اصلاً این دنیا مهم نیست، آخرت اصل قضیه است. خداوند متعال هم براساس این اصل با مؤمن و کافر رفتار میکند. میفرماید: مرگ را هم به او (انسان غیرمؤمن) آسان میگیرد. چون ارزشی در پیشگاه خداوند برای او وجود ندارد. خداوند راحتیها را در این دنیا به او میدهد، آن طرف سختیهایش شروع میشود. فرد مؤمنی را که خداوند دوستش داشته باشد، این طرف (در دنیا) به او سخت میگیرد، تا پاکش کند، و آن طرف اذیت نشود، چون سختی اینجا که اصلاً سختی نیست، عذاب اینجا که اصلاً عذاب نیست، اصل ماجرا آن طرف است.
شفاعت اهلبیت شامل حال چه کسانی میشود؟
امام(علیهالسلام) میفرمایند: میگویید آنها شراب میخورند؟ اینها یک ربّ عطوف و رئوف دارند، نبی عطوف و امام رئوف دارند که دستشان را میگیرند، چون اینها در مسیر هستند. کسانی که در اثر فریب شیطان یک بار شراب میخورند و به این حرام، عادت نکردهاند و به اصطلاح شرب خمر دائم نمیکنند، در مسیر هستند. چون کسی که دائم شرب خمر کند، در روایت ائمه میفرمایند: اگر از دنیا رفت، اصلاً او را در قبرستان مسلمانان دفن نکنید!
کسی که شهره به شرب خمر است و کسی که دائم دنبال نوامیس مردم است، از صراط خارج شدهاند؛ اما کسی که یک حرامی انجام داده، اما ناراحت شده و توبه کرده، دوباره در جای دیگر مرتکب گناهی شده اما به ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) و به امامتشان معتقد است، به اطاعت از ولایت و امامت معتقد است، فقط ضعیفالنفس است و زمین خورده، امام میفرماید: شما آمدید و گفتید اینها شراب میخورند، اما دوست ما اهلبیت هستند. ما دستشان را میگیریم و نجاتشان میدهیم، در نهایت همه اهل بهشت هستند.
کسی که ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) را به صورت قلبی و زبانی اقرار میکند و قبول دارد، اما گاهی مرتکب گناهان میشود، شیاطین زمینش میزنند، ناراحت هم میشود، توبه هم میکند، ممکن است باز هم گرفتار گناهان شود، اما از صراط خارج نمیشود، میبینید دوباره برگشته، دارد به امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) التماس میکند، دوباره آمده است در خانه خدا و توبه و انابه میکند.
اما کسی که اصلاً نماز نمیخواند، یعنی از جاده خارج شده، باید برگردد، اگر بینماز بمیرد دیگر کارش تمام است. مسئله روشن است که ما در چه وادی هستیم، بله اهلبیت(علیهمالسلام) دست ما را میگیرند.
امام رضا(علیهالسلام) سه جا به دیدار زائران خود میروند
امام رضا(علیهالسلام) میفرماید: «مَن زارَنِی عَلَی بُعدِ دارِی»[5]؛ هر کس از حرم من دور باشد، ولی به زیارت من بیاید، (مثل همین افرادی که پیاده مشرف شدهاند، پیاده، سواره، از راههای دور، به حرم رفتهاند) «أتَیتُهُ یَومَ القِیامَةِ فی ثلاثِ مَواطِنَ»؛ در روز قیامت سه جا به نزد او خواهم آمد تا از ترسها او را نجات بخشم. مسئله خیلی مهمی است، سه جای حساسی که پیچ محاسبات است و اگر آدم کم بیاورد کار خراب میشود، امامرضا(علیهالسلام) میفرمایند: من میآیم و به او کمک میکنم. این برای کسانی است که ولایت امام رضا(علیهالسلام) را دارند. شیعیانی که سه امامی، چهار امامی و یا شش امامی هستند، این نجات شامل حال آنها نمیشود، فقط شیعه دوازده امامی. چون هر کس امام رضا(علیهالسلام) را قبول دارد، همه دوازده امام را قبول دارد، ما شیعه هشت امامی نداریم.
امامرضا(علیهالسلام) میفرمایند: «حتّی اُخَلِّصَهُ مِن أهوالِها»؛ تا او را از هول و نگرانیهای آن موقفها و موطنها خلاص کنم. چه زمانی به سراغ ما میآیند؟ «إذا تَطایَرَتِ الکُتُبُ یَمینا و شِمالاً»؛ آن موقعی که نامه اعمال شما را میدهند. نامه یک عده در دست چپ، یک عده در دست راست است. آنهایی که نامه در دست چپ دارند، خیلی گناه کرده و اوضاعشان خراب است، آنجا سراغتان میآیم. یک عده هم که نامه عمل دست راستتان میدهند نمره قبولی را آوردهاید و میروید، آنهایی که نامه را دست چپتان میدهند چند بار به زیارت و دیدن من آمدهاید؟
رفقا تا میتوانید به هر بهانهای به زیارت امام رضا(علیهالسلام) بروید.
دیدار امام رضا(علیهالسلام) در پل صراط
مرحوم آیتالله حاجشیخمرتضیحائری یزدی(رحمهاللهعلیه) وقتی از دنیا رفتند، پسرشان خواب ایشان را دید. گفت: امامرضا(علیهالسلام) آمدند و گفتند: تو هفتاد بار به زیارت ما آمدی و این ثواب اولین زیارت بود که آمدم و شصتونه جای دیگر من به سراغت میآیم.
اهلبیت(علیهمالسلام) میفرمایند: ما در برزخ ورود نمیکنیم. ولی آنها در مواقفی در برزخ میآیند تا شیعیان و دوستان آنها را ببینند، و این همان آب بر روی آتش است.
امامرضا(علیهالسلام) میفرمایند: اولین جایی که میآیم زمانی که نامههای عمل را میدهند، دومین جا «و عِندَ الصِّراطِ» است. از پلصراط که میخواهید رد شوید، آنجا ترسناک و لرزان است و خیلیها نمیتوانند رد شوند و خیلیها بد رد میشوند. روایت شده که برخیها مثل برق جهنده رد میشوند. یعنی آنقدر کارشان در دنیا درست بوده که به چشم برهمزدنی رد میشوند. برخیها سواره میروند، برخیها پیاده میروند، برخی آهسته میروند به میزانی که اهل گناه و زمینگیر بودهاند. این صراط به حالی که آنها در دنیا بودهاند ربط دارد. اینجاست که امامرضا(علیهالسلام) میفرمایند: من به کمک کسانی میآیم که در دنیا به زیارتم آمدند در پل صراط زمینگیر و بدبخت هستند، من دست آنها را میگیرم و از صراط عبور میدهم.
میزان عمل با شفاعت امام رضا(علیهالسلام)
بعد فرمودند: «و عِندَ المِیزانِ»، مکان بعدی آنجایی که شما را پای حساب و میزان میبرند. همان طور که میدانید میزان، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) هستند و همه چیز را با ایشان میسنجند. آن وقت کیست که کم نیاورد! آنجا امامرضا(علیهالسلام) میفرمایند: من وساطت میکنم. اعتقاد به امامت و ولایت این است. همه ما را در بهشت دور هم جمع خواهند کرد. در این شک نکنید. ما همگی همدیگر را در بهشت خواهیم دید.
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ»