حقوق والدین بر فرزندان
حقوق والدین بر فرزندان
حقوق والدین بر فرزندان
حجتالاسلام مهدوینژاد: اطاعت از خدا انسان را رشد میدهد // یکی از دلایل فقر و گرفتاریهای مادی طبق روایات، بیاحترامی به پدر و مادر است، در صورتی که ما دلیل آن را چیزهای دیگری میدانیم // مسئولین بعد از رحلت امام(رحمتاللهعلیه) و در طول این 32 سال موضوع حجاب را رها کردهاند و باعث ترویج بیحجابی شدند // حضرت آقا(حفظهالله) فرمودند: دل آن بدحجابی که در عرف به آن بدحجاب میگویند متعلق به این جبهه است، نفرمودند که کار او درست است!
عنوان: جلسه هفتگی
موضوع: نقش ایمان در خودسازی و جامعهپردازی-رابطه انسان در خانواده(وظایف فرزند نسبت به پدر و مادر)
زمان: 4/4/1401
مکان: مسجد جامع کبیر یزد
رساله حقوق امام سجاد(علیهالسلام)،کتابی برای یک زندگی خاص
در ادامۀ مباحثی که پیرامون نقش ایمان فرد در ساختن زندگی و بندگی او داشتیم، دستورات و خواستههای خدای متعال و روش تطبیق زندگی بر اساس دستورات خداوند را بررسی میکنیم. جلسۀ گذشته مبحث اهمیت فرزند، فرزندآوری و حقوقی که فرزند به عهدۀ پدر و مادر دارد و پدر و مادر باید فرزند را نسبت به آن حقوق تأمین کنند، عرض کردیم.
پیشنهاد میکنم کتاب شریف «مفاتیحالحیاة» از علامۀ جوادی آملی و کتاب شریف «رسالۀ حقوق امام سجاد(علیهالسلام)» که مرحوم نراقی شرح کردهاند را مطالعه فرمایید. کتاب شریف رسالۀ حقوق امام سجاد(علیهالسلام) جزء مکتوبات امام سجاد(علیهالسلام) است و محتوای فوقالعادهای در زمینه چگونگی زندگی دارد. ادیان مختلف مانند مسیحیت، یهودیت و اسلام هر کدام آدابی دارند که برخی از آنها با سایر ادیان متفاوت است. اسلام کاملترین دین است، قرآن و اهلبیت(علیهالسلام) معارفی در اختیار ما گذاشتهاند که باید آنها را یاد بگیریم و در زندگی پیاده کنیم تا از فیض دنیا و آخرت بهرهمند شویم.
حق مادر از منظر امام سجاد(علیهالسلام)
در این جلسه حق پدر و مادر را بررسی میکنیم. امام سجاد(علیهالسلام) میفرمایند: «و اما حق رحم فَحَقّ أُمّک فَأَنْ تَعْلَمَ أَنّهَا حَمَلَتْک حَیثُ لَا یحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَطْعَمَتْک مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا یطْعِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَنّهَا وَقَتْک بِسَمْعِهَا وَ بَصَرِهَا وَ یدِهَا وَ رِجْلِهَا وَ شَعْرِهَا وَ بَشَرِهَا وَ جَمِیعِ جَوَارِحِهَا مُسْتَبْشِرَةً بِذَلِک فَرِحَةً مُوَابِلَةً مُحْتَمِلَةً لِمَا فِیهِ مَکرُوهُهَا»[1]؛ و اما حق رَحِم، پس حق مادرت این است که بدانی او تو را چنان در رحم خویش نگه داشته و پرورش داده که کس دیگری را بدان گونه برنگیرد (تحمل نه ماه بارداری نکته مهمی است) و از میوه دل خود تو را چنان تغذیه نموده که کس دیگری را آنگونه غذا ندهد. مادر از شیرۀ جان، خون و وجود خود تو را تغذیه میکند، از تو با گوش، چشم، دست، پا، مو، پوست و همه وجودش با شادمانی و سرور نگهبانی و نگهداری کرده و ناملایمات، غم، اندوه و نگرانیها را تحمل میکند و شادان و خرم است که تو را سیر نماید. کس دیگری جز مادر این حالات را نسبت به دیگری ندارد؛ خود گرسنه بماند، تو را بپوشاند و خود برهنه باشد. برای پوشاندن تو از لباس خود بزند، تو را سیراب کند و خود تشنه بماند، خود در آفتاب باشد و بر تو سایه افکند. با تحمل مشقت، آرامش و تنعم تو را فراهم آورد و با پذیرش رنج بیخوابی تو را از لذت خواب بهرهمند سازد. به طور مثال تصور کنید یک مادر برای خواباندن فرزند چه مشقتی دارد، با زیاد شدن تعداد فرزندان این مشقت چند برابر میشود اما همۀ اینها را با لذت انجام میدهد و با پذیرش رنج بیخوابی تو را از لذت خواب بهرهمند سازد. شکم او ظرف وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سینهاش چشمۀ جوشانی برای رفع عطش توست و جانش فدای تو شده و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذیرا گشته است. پس باید به پاس این همه محبت و زحمت شکرگزار او باشی و هرگز نمیتوانی مگر خدایت یاری کند.
حق پدر از نگاه امام سجاد(علیهالسلام)
امام سجاد(علیهالسلام) در ادامه میفرمایند: «وَ اَمَّا حَقُّ اَبِیکَ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّهُ اَصْلُکَ و أنّهُ لَولاهُ لَم تَکُن فَمهما رَأیتَ فی نَفسِکَ مِمّا یُعجِبُکَ فاعلَمْ أنّ أباکَ أصلُ النِّعمَةِ علَیکَ فیهِ فاحمَدِ اللّه َ و اشکُرْهُ علی قَدرِ ذلکَ و لا قُوَّة إلاّ باللّه»؛ شأن، جایگاه و حق پدر تو آن است بدانی که او اصل توست و تو شاخه و فرع او هستی. اگر پدرت نبود، تو نیز نبودی. هر گاه در خود چیزی دیدی که تو را شادمان ساخت، بدان که اصل آن نعمت را از پدر داری و خدای را بر آن سپاس گوی و شاکر باش. ممکن است پدر شما فقیر باشد و شما ثروتمند شده باشید، پدر شما بیسواد باشد و شما باسواد شده باشید، پدر شما یک کارگر بوده و شأن اجتماعی نداشته باشد ولی شما یک شأن اجتماعی پیدا کرده باشید. در این صورت هم نمیتوانید خود را بالاتر از پدر بدانید، چراکه اصل وجود شما که به دنیا آمدهاید و به این جایگاه رسیدهاید، به برکت وجود پدر است. هر چه امتیاز دارید، برای پدر است. مانند باغبانی که دانهای میکارد یا درختی را هرس میکند، این درخت هر چه میوه میدهد ثمرۀ زحمات آن باغبان است. این موضوع را نباید فراموش کنیم، گاهی فرزندان فراموش میکنند که مادر و پدر اصل وجود آنها هستند. فرزند به دانشگاه رفته و جایگاهی دارد، به خاطر اینکه پدر یا مادر او سواد و جایگاه اجتماعی ندارند، آنها را تحقیر میکند. این بدترین توهین است و عقوبت دارد.
رعایت حرمت پدر و مادر در سن پیری
طبق دستورات اسلام وقتی والدین به سن کهولت رسیدند باید حق و حرمت آنها را حفظ کرد. وقتی پدر و مادر به سن پیری میرسند، بهانهگیر میشوند، ممکن است اخلاقشان متفاوت شود، سختگیریهایی کنند، وسواس پیدا کنند که تحمل اخلاقشان سخت باشد؛ اینجا قرآن میفرماید: «فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا»[2]؛ منظور از «اُف» یعین اینکه مبادا کوچکترین کلام توهینآمیزی به آنها بگویی.
تفاوت جنس محبت مادر و فرزند
مردی از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) پرسید: پدر و مادرم به سن کهولت و پیری رسیدهاند و به مراقبت نیاز دارند، من همان رفتاری را با آنها میکنم که آنها در دوران کودکی با من میکردهاند؛ یعنی مراقبت میکردند، من هم مراقبت میکنم، به من غذا میدادند، من هم به آنها غذا میدهم و رسیدگی میکنم. لقمه میگیرم و در دهانشان میگذارم، موقع استراحت فضا را برایشان فراهم میکنم، گاهی آنها را سرگرم میکنم، لباسهایشان را عوض میکنم، گاهی به قضای حاجت نیاز دارند به آنها کمک میکنم قضای حاجت کنند، آنها را تطهیر میکنم؛ مانند بچه از آنها مراقبت میکنم. از حضرت سؤال کرد آیا من حق آنها را ادا کردهام؟ حضرت فرمودند: نه. گفت: یا رسولالله، من که هر کاری برای آنها میکنم، همان کارهایی که برای من کردهاند را برای آنها انجام میدهم؟! حضرت فرمودند: والدین تو آن رفتار را با تمنای بقاء و طول عمر تو برایت داشتند، تو این رفتار را انجام میدهی اما منتظر مرگ آنان هستی، میگویی روزی تمام میشود. مادر آرزو داشت تو بزرگ شوی، داماد یا عروس شوی، زندگی خوبی داشته باشی، برایت دعا میکرد و با این آرزوها از تو نگهداری میکرد. این فرق تو با اوست. این نگاهی است که ما باید به پدر و مادرمان داشته باشیم.
هشتاد حق پدر و مادر
در کتب روایی ما هشتاد حق بر پدر و مادر ذکر شده است. تعدادی از این حقوق را ذکر خواهیم کرد. هشتاد حق که چهل حق برای زمان حیات والدین و چهل حق دیگر برای بعد از مرگ آنهاست. ما معتقد به حیات ابدی، معاد و آخرتیم و مرگ را پایان انسان نمیدانیم. لذا اسلام برای بعد از زندگی این دنیا دستورالعمل و برنامه دارد و منشاء اثر میداند.
ده حقِ تن والدین
ده حق مربوط به تن والدین است. «به والدین خود خدمت کن». خداوند در قرآن میفرماید: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ»[3]؛ آغوشت برای آنها باز باشد؛ نسبت به آنها ترشرو، بداخلاق و بدرفتار نباش. دست مادرت را ببوس. اگر مادرت افتاده و مریض است، گاهی برو و دست مادرت را بگیر و با او صحبت کن. وقتی مریض شد برای رفع بیماری او تلاش کن. پدر و مادر باید حس کنند که تو هستی. محمدبنمنکدر میگوید: برادرم نماز شب میخواند، ولی من پای مادرم را که مریض بود ماساژ میدادم، دوست ندارم ثواب برادرم برای من و ثواب من برای برادرم باشد. اینقدر ثواب رسیدگی به مادر بالاتر است.
اطاعت امر والدین تا کجا؟
در دستورات اسلام آمده است: «فرزند باید کمال حرمت آن دو را نگه دارد و احترام گذارَد. جلوی آنها ننشیند و پشت سر آنها بنشیند». وقتی مادر یا پدرت جایی نشستد، پشت سر آنها بنشین و حرمت را نگه دار. «فرمان آنها را اگر شارع مقدس نهی نکرده، انجام دهد و از نهی آنها اگر واجب شرعی نباشد پرهیز و خودداری کند». پدر و مادر امری میکنند، اگر امر آنها مخالف دستور خدا نیست (امر به حرام نکردهاند) ولو مکروه باشد، تو باید انجام دهی یا کاری را میگویند نکن، اگر آن کار واجب الهی نباشد، موظف به انجام آن هستی. اگر خدای نکرده میگویند نماز نخوان، باید بخوانی. چراکه نماز واجب الهی است. روزه واجب است، اگر بگویند روزه نگیر، تو نمیتوانی به حرف آنها گوش بدهی، اما هر حرفی که خلاف شرع نیست را انجام بده.
رشد با احترام به والدین/ آیتالله بهجت و احترام به پدر
آیتالله فاطمینیا(رحمتاللهعلیه) از آقای بهجت(رحمتاللهعلیه) نقل میکردند که ایشان در دوران جوانی و در سن نوزده سالگی در نجف درس میخواندند و در محضر آقای قاضی تلمّذ میکردند. به پدر ایشان خبر داده بودند پسر شما به نجف رفته و در خط عرفان افتاده(خبر را بد رسانده بودند) ایشان هم برای آقای بهجت نامه نوشته بود که من دیگر راضی نیستم غیر از واجبات کار دیگری انجام دهی. ایشان دیگر حتی در نماز هم به اذکار واجب اکتفا میکردند؛ یعنی یک ذکر را سهبار نمیگفتند. اینها انسان را رشد میدهد؛ یعنی اطاعت از خدا انسان را رشد میدهد. ما فکر میکنیم اگر پدر و مادر راضی نباشند و برای زیارت به کربلا یا مشهد برویم، در رشد ما اثر ندارد. این زیارت به ما رشد نمیدهد، بلکه آدم را به زمین میزند. همان عبادتی که مستحب بود و خلاف دستور پدر و مادر عمل کردید، شما را زمین میزند. ما با اطاعت از خدا رشد میکنیم، نه با عبادت. ممکن است شما عبادت کنید اما اطاعت از خدا نباشد. امر پدر و مادر بسیار مهم است.
برای انجام کار مستحبی از پدر و مادر اجازه بگیر
در دستورات اسلام آمده است: «فرزند روزه مستحبی را با اجازه والدین بگیرد». اگر میخواهید روزه مستحبی بگیرید، باید با اجازه پدر و مادر باشد. اگر موافقاند روزه بگیرید، اگر نمیدانید باید سوال کنید و اگر مخالفت کردند نباید روزه مستحبی بگیرید، چراکه بر شما حرام میشود.
میفرمایند: «فرزند بدون رضای والدین به سفر غیر واجب عینی نرود». وقتی سفر واجب است، یعنی حکم شرعی روی آن میآید، باید برود. اگر احیاناً پدر و مادر او را نهی کردند، دست آنها را ببوسد، عذرخواهی کند و بگوید برای من واجب است که به این سفر بروم، خواهش میکنم شما راضی باشید، در این صورت شخص تکلیف خود را انجام داده است. گاهی سفر واجب نیست، زیارت مخصوص امام رضا(علیه السلام) است و میخواهد به مشهد سفر کند، اما مادر یا پدر راضی نیستند یا کار دارند، فرزند متوجه میشود که باید برای پدر و مادرش کار کند و اینگونه دل پدر و مادر راضیتر است، اما به دل خودش نگاه میکند و به زیارت میرود، این زیارت قبول نیست. حتی اگر پدر و مادر زبانی بگویند راضی هستیم، ولی او بداند قلباً راضی نیستند، حق انجام آن کار مستحبی را ندارد.
آنچه اُوِیس را محبوب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) کرد!
آوازه اویس قَرَن که از اولیا خداست را شنیدهاید. او پای رکاب امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به شهادت رسید. اویس عاشق پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بود و در زمان حیات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) زندگی میکرد، مادر پیری داشت و باید به او رسیدگی میکرد. به همین دلیل نمیتوانست از منطقه خود در یمن به سمت مدینه برود و پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را ببیند. با زحمت زیاد برای یک روز از مادر اجازه میگیرد. مادر میگوید تا تو نباشی من نمیتوانم کارهای خودم را انجام دهم. یک روز اجازه میدهد تا او برای دیدن پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) به مدینه برود. وقتی به مدینه میرسد، میگویند پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) به مسافرت رفتهاند و سه روز دیگر برمیگردند، او هم با اشک و آه و ناله میگوید: سلام مرا به پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) برسانید! بعد هم نزد مادر برمیگردد. اگر ما بودیم با خود میگفتیم این همه راه آمدهایم، بمانیم و پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را ببینیم، اما اویس نزد مادر برمیگردد. چراکه میداند خدا و پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) به چه راضیاند. به دل خود نگاه نمیکند و برمیگردد. وقتی پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) از مسافرت برمیگردند، اولین جملهای که میگویند این است: چه بویی میآید! من بوی بهشت را از سمت یمن میشنوم! گفتند: بله یا رسولالله، اویس قرن آمده بود تا شما را ببیند، شما نبودید، او هم برگشت تا به فرمان مادرش عمل کند.
اویس قرنی، آدم مستجابالدعوهای بود. بزرگان امت نزد او میآمدند و طلب دعای خیر میکردند. گاهی خلفا هم نزد او میرفتند. خلیفه دوم نزد اویس رفت و التماس دعا گفت. یعنی اینقدر ایشان محل مراجعه برای دعا بودند. وقتی خلیفه گفت برایم دعا کن ایشان گفتند: من هر روز مؤمنین را دعا میکنم، اگر تو جز آنها باشی حتماً دعای من شامل حال تو میشود!
جلوی پای پدر و مادرت برخیز
میفرمایند: «فرزند وظیفه دارد چون والدین ظاهر شوند، برای آنان برخیزد و تا اجازه ندهند ننشیند. بلکه پایینتر از آنها بنشیند». باید جلوی پای پدر و مادر بلند شد. بعضیها خیلی مقیدند، هر دفعه پدر و مادر میآیند، بلند میشوند. حداقل این است؛ وقتی جایی نشستهاید و پدر و مادر وارد میشوند، بلند شوید. شرایط جوری باشد که با اولین ورود آنها، بلند شوید و احترامشان را حفظ کنید. یعنی نیاز نیست اگر ده دفعه به اتاق میروند و برمیگردند، به احترام آنها بلند شوید. ولی اولین بار با بلندشدن، احترام آنها را حفظ کنید. غیر از اینکه خدا خیر دنیا و آخرت را به شما میدهد، فرزندان هم یاد میگیرند و با شما اینگونه رفتار میکنند.
خدا گلچین میکند
در دستورات اسلام آمده است: «در وقت راه رفتن پشت سر آنان راه رود، مگر در جای گِل، یخ، خطر و شب تار». معمولاً پشت سر پدر و مادر راه بروید مگر جایی که خطر باشد ولی اگر خطر نیست، برای حفظ احترام، پشت سر ایشان حرکت کنید. اینها دستور اسلام است.
شهید علی اصغر شایق از طلبههای خوب شهر یزد بود. در حادثه تروریستیای که در کوفه نزدیک قبر مطهر میثم تمار(بین قبر میثم تمار و مسجد کوفه) اتفاق افتاد، به شهادت رسید. در انفجار تروریستی ترکش خورد و پس از انتقال به شهر یزد، به شهادت رسید. ماجرا از این قرار بود. پدر شهید تعریف میکردند که هیچوقت جلوتر از من و مادرشان راه نمیرفت. در کوفه برای زیارت از اتوبوس پیاده میشوند، مادر شهید گفتند: علی از جلو برو. گفت: نه. من پایین آمدم و جلو افتادم و او از پشت سرم میآمد. انفجار از پشت اتفاق افتاد و ترکش به او خورد. اگر او نبود، ترکش به من خورده بود. خدا گلچین میکند. همینجور کسی به مقام شهادت نمیرسد. زندگی شهدا را بررسی کنید، ببینید چگونه زندگی میکردند.
حقوق زبانی نسبت به والدین
ده حق والدین مربوط به زبان است. چگونه باید با زبان با پدر و مادر حرف بزنید. در دستورات اسلام آمده است: «با تندی با پدر و مادر سخن نگوید»؛ به هیچ وجه با پدر و مادر تند نشود و صدای خود را بر آنها بلند نکند؛ داد زدن بر سر پدر و مادر سنت اهلبیت(علیهمالسلام) و اسلام نیست. به هیچ وجه آنان را گستاخی و پرخاش نکند؛ فحش دادن به پدر و مادر، بالا بردن صدا، با خطاب و عتاب و حرف زدن با آنها با لفظ «تو»، خارج از ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) است. باید احترام پدر و مادر را حفظ کرد.
«آنان را به نام نخواند»؛ بلکه بگوید: پدرجان، مادر بزرگوارم یا... الآن متأسفانه رسم شده، فرزندان اسم بابا را صدا میزنند، حتی بابا هم نمیگویند، اسم بابا و مادر را صدا میزنند؛ این بیادبی است. باید شأن پدر و مادر را با احترام ذکر کند.
میفرمایند: «نباید سخن ایشان را قطع کند»؛ زمانی که پدر و مادر حرف میزنند، صبرکند تا حرف آنها تمام شود، میان حرفشان نپرد. اگر میخواهی حرف خود را به کرسی بنشانی یا توضیح دهی، حوصله داشته باش. ممکن است چیزی باشد و آنها درحالِ اشتباه باشند، صبرکن تا حرف آنها تمام شود و همان اشتباه را بگویند بعد که تمام شد تو توضیح بده. اینها را اهلبیت(علیهمالسلام) از ما میخواهند.
«به امر و نهی آنها را خطاب نکند»؛ به پدر و مادرش نگوید: شما باید این کار را بکنید، شما نباید آن کار را بکنید، ابداً. اگر خواست چیزی به آنها بگوید که جنبه امر و نهی دارد، الفاظ را عوض کند. بگوید خواهش میکنم، این کار را میتوانید انجام بدهید، اگر این کار را انجام بدهید خیلی خوب است و... امر نکند، بلکه بگوید: خواهش میکنم اگر میتوانید این کار را انجام ندهید.حرف خود را از حالت خطاب و عتاب و امر و نهی خارج کند.
«بر آنها فریاد نزند و به آن دو اُف نگوید». اف به معنای کمترین کلمه بیاحترامی است، مثلاً شما یک اَه بگویید، این اَه بیاحترامی است و قرآن از آن نهی کرده است: «ولاتَقُل لَهُما اوفٍ ولاتَنهَرهُما». از خودتان نرانید، بداخلاقی نکنید، با ایشان باادب سخن بگویید. اینها حقوقی است که زباناً باید نسبت به پدر و مادر رعایت کنیم.
حقوق قلبی والدین
ده حق وجود دارد که برای قلب است یعنی دلی؛ شما باید نسبت به پدر و مادر خود چگونه باشید. میفرمایند: «همیشه نسبت به آن دو رئوف باشد و ترحّم کند، آن دو را همیشه دوست داشته باشد، اگرچه از حیثیتِ اقتصاد آنها، در مضیقه باشد». یعنی اگر وضع آنها خوب نیست، به آنها پول بدهد، کمک کند و والدین را تأمین کند. حتی اگر اینگونه است باز باید پدر و مادر را دوست داشته باشد؛ اگرچه خیال کند به وی خوبی نکردهاند، گرچه وی را به ناحق بزنند، حتی اگر پدر و مادر در حق او ظلم کردهاند، باید پدر و مادر را دوست بدارد. این خیلی مهّم است. ما اگر مطیع خداییم، خدا از ما این را میخواهد. هم برای دنیا و هم برای آخرت آثار و برکات دارد. پدر و مادر اصل و ریشه شما هستند، حتی اگر شما را بزنند، نمیتوانید این ریشه را قطع کنید. آنها را دوست داشته باشید. دل است دیگر، اگر کتک بخورد دلزده میشود. اما آن دلی، زده میشود که خودخواه است. دلی که خودش را به خدا داده، میبیند خدا چه میخواهد، از رضایت خدا خوشحال و راضی میشود. خدا میگوید تو از پدر و مادرت راضی باش، حتی اگر به تو ظلم کردهاند، آنها را دوست داشته باش. اگر میخواهی بنده خوب خدا شوی و خدا برایت جبران کند، آنها را دوست داشته باش.
«حتی باید دوستانِ پدر را دوست بدارد، زیرا آنها به یاد دوست خود هستند». در روایت از پیامبر اکرم(صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) آمده است: «دوستی پدرت را نگهداری کن و قطع نکن، که خدا نورِ تو را خاموش میکند». اگر پدر شما دوستانی داشته که مؤمن بودهاند؛ رفاقت خود را با دوستان پدرت حفظ کن. خدا میفرماید اگر نکنی، نورت را خاموش میکند. خیلی مهم است. حتی در مورد مادر هم در روایت وجود دارد. پیغمبر(صلیاللّهعلیهوآله) برای حضرت خدیجه(سلاماللهعلیها) اینکار را میکردند؛ یعنی دوستان مؤمن حضرت خدیجه(سلاماللهعلیها) را رسیدگی میکردند. دوستان مؤمن یعنی حضرت خدیجه(سلاماللهعلیها) با دوستانی که اهل ایمان بودهاند سروکار داشتند، دوستانی که دیگر بتپرست نبودند. پیغمبر(صلیاللّهعلیهوآله) حتی بعد از رحلت حضرت خدیجه(سلاماللهعلیها) نیز به آنها رسیدگی میکردند.
تداوم کار خیر پدر
«رسومات خوب پدر را حفظ کند». خیراتی از قبیل نذورات، طعام دادن، و برپایی مجالس تبلیغ و روضه آنان را حفظ کن. روضهخوانی سنتی در منزل پدرتان بوده است، چرا شما فرزندان آن را تعطیل میکنید؟! باید روضهخوانی را ادامه بدهید. باید آن چراغ را روشن نگه دارید. اگر پدر شما جایی غذای نذری میداده، به مسجدی پول میداده؛ نگو آن پدرم بوده، من پول ندارم که بدهم، تو سعی کن، خدا برکت و رزق آن را به تو میرساند. تو بخواه که این کار را بکنی، خدا هم باب آن را برایت باز میکند. خیرات پدرتان را ادامه بدهید، حالا هرکار خیری که میکردند.
شریک غم و شادی والدین باشید
میفرمایند: «به شادی آن دو شاد باشد»؛ میبینی چیزی دلشان را شاد میکند، همان کار را برایشان انجام بده. وقتی خوشحال میشوند تو هم با خوشحالی آنها خوشحالی کن. یک روز میبینی دل آنها شاد است، تو هم از خوشحالی آنها اظهار خوشحالی کن.
«در غم آن دو شریک باشد و غمخوار آنها باشد. با دشمنان آنها دوستی نکند که آندو میرنجند». ممکن است بهحق یا به ناحق پدر و مادر شما با آدمهایی خوب نباشند، حتی اگر بهناحق است جلوی آنها اظهار ارادت به آن فرد نکن، میرنجند، مثلاً مادرت از یک نفر دل خوشی ندارد مینشیند و درباره آن فرد بدگویی میکند، میخواهی نصیحت کنی که غیبت نشود، بگو: مادر این چیزها میگذرد، خدا عقلشان بدهد، خدا هدایتشان کند. نگو نه مادر، چرا علیه مردم حرف میزنی، اتفاقاً خیلی هم آدم خوبی است. اینگونه با او حرف میزنی و دلش را میرنجانی. فعلاً حال این مادر اینگونه است، بنشین و بگو؛ مادر شما راست میگویی اذیت شدی، دعایش کن خدا انشاالله او را هدایت کند. اینگونه حرف بزن که نه غیبت کرده باشی، نه غیبت شنیده باشی.
احترام به والدین روزی را زیاد میکند
«از بدگویی یا کجخویی آنان نرنجد». بالاخره بعضی از پدر و مادرها اخلاق ندارند، بداخلاقی و تندی میکنند، گاهی آبروی تو را میبرند. مثلاً ازدواج کردهای مادر یا پدرت سلیقه ندارند، جلوی خانواده همسر، تو را سبک میکنند، حضرت میگویند از بدگویی یا کجخلقی آنها نرنجد. خیلی مهم است. گاهی مادر یا پدر علیه فرزند خود حرف میزنند، بعداً خبر آن به تو میرسد، میفرماید نرنج. چیزهای سختی از ما میخواهند، ولی بدان بهای زیادی دارد. یعنی خدا مؤمنی که اینگونه است را میخرد. من متعدد کسانی را سراغ دارم که از نظر مالی بسیار وضع بدی داشتند و به واسطه احترام به والدین خدا به آنها اموال فراوان داده است. یکی از چیزهایی که روزی را زیاد میکند احترام به پدر و مادر است. یکی از دلایل فقر و گرفتاریهای مادی در روایات، بیاحترامی به پدر و مادر است، در صورتی که ما دلیل آن را چیزهای دیگری میدانیم.
حقوق دیگر والدین از منظر اسلام
«اگر به وی ستم کردند بر آنها خشم نکند و اگر او را زدند دست آنها را ببوسد». اسلام این است. الآن برعکس شده، بعضی اوقات العیاذُ بالله فرزندان پدر و مادر خود را میزنند! از فرهنگ ناب اسلامی دور شدهایم.
«هرچند حق آنها را انجام داده باز ترس کوتاهی و تقصیر داشته باشد»؛ اگر خیلی به پدر و مادرت رسیدگی میکنی، باز بگو: خدایا، مرا ببخش. به پدر و مادرت بگو ببخشید دیر آمدم، وقت نکردهام این کار را بکنم و.... نسبت به پدر و مادر حال تقصیر داشته باش.
«همیشه در دل قصد کسب رضای آنان را داشته باشد و اگر وی را زجر کردند یا پیر و فرتوت شدند، قصد آزار آنان را نکند». گاهی فرزند تهدید میکند و میگوید بگذارید کارتان دست من بیفتد.... فرزندی که اینگونه بگوید خدا او را عقاب میکند.
«در دل، طول عمر آن دو را بخواهد هرچند از زحمت، فقر و بیماری آنها به تنگ آمده باشد». اوج محبت، ارادت و اطاعت این است.
حقوق مالی پدر و مادر
ده حق نسبت به مال بر پدر و مادر است که باید فرزندان رعایت کنند. «لباس آن دو را پیش از لباس خود تهیه کند». اگر نفقه آنها بر تو واجب است، اگر آنها فقیرند و تو باید به آنها رسیدگی کنی، قبل از اینکه برای خودت بخری برای آنها بخر و لباس آنها را تأمین کن. یک موقع نفقه آنها بر تو واجب نیست یعنی خودشان دارند؛ وقتی مسافرت یا جایی میروی و چیزی میخری اگر نیاز است یا برای آنها خوب است، خرید کن و اول به آنها بده. این نکته مهمی بود.
«آنها را از طعام خویش بلکه طعام بهتری خوراند»، زیرا در هر اتفاقی پدر و مادر جلوترند.
«قرض آنها را بدهد». «مخارج سفر آن دو را چه واجب و چه مستحب از زیارت بدهد». شرط اینجا استطاعت است. اگر میتواند قرض پدر و مادر را بدهد. مومن زرنگ است! یعنی اگر خودت گرفتاری و پدر و مادر هم گرفتارند، برای رضای خدا بروی و گرفتاری آنها را رفع کنی و اگر فشاری هم به تو وارد شد، تحمل کنی؛ خدا برکات مضاعف به تو خواهد داد؛ یعنی گشایش برخی از امور زندگی انسان با گشایش در امور پدر و مادر اتفاق میافتد.
«اگر وفات کردهاند و حج یا نماز و روزه دارند، از جانب آنها نائب بگیرد یا خود بخواند».
«اگر مسکن یا خانه ندارند، برای آن دو تهیه کند یا اجاره خانه آنها را بدهد». منظور این است که نگذارد پدر و مادر آواره شوند. در بعضی از خانوادهها، پدر و مادر به دلیل نداشتن مسکن مناسب، هر روز خانه یکی از فرزنداناند. بچهها باید پولی روی هم بگذارند و یک مسکن تامین کنند، خدا هست و میبیند و به زندگی شما برکت میدهد.
«از مال خود در اختیارشان گذارد که هرگاه نیاز دارند رفع نیاز کنند». زمانهایی که از نظر مالی وضع خوبی دارد، پول را جلوتر به پدر و مادر بدهد و نگذارد اظهار نیاز کنند. حواستان به پدر و مادر باشد، مخصوصاً آنهایی که افتاده شدهاند و خیلی خرجی ندارند. نزدیک عید که میشود فرزندان به خانه پدر و مادر میروند و فکر نمیکنند آیا در این گرانی میتوانند مخارج را تامین کنند یا خیر. زرنگ باش، خودت یکسری چیزها را قبلاً بخر و ببر یا مبلغی را بیست روز قبل به حساب پدر و مادر بریز؛ آبرومندانه مدیریت کن.
امور آنها از پزشک، دارو، رفتن برق منزل، تعمیرات مسکن، وصول طلب، امور اداری و امثال اینها را خود انجام دهد یا مخارج آنها را تحمل کند (بعضی از مثالها در حدیث نبوده و اضافه شده است). قبض آب و برقی اگر هست، مادر نمیتواند پرداخت کند یا پدر مشکلی دارد، میرود از همسایه میخواهد که قبض برق او را بدهد، تو چرا حواست نیست که به پسر همسایه میگوید. گاهی پدر و مادرها مریضاند و مدتها با یک بیماری دست و پنجه نرم میکنند. ما باید حواسمان باشد.
«با مال خود به آنها عزت ببخشد». مال خود را اموال ایشان بداند هرچه از اموال او بردارند یا تصرف کنند به روی آنان نیاورد، خدا کمکش میکند. یک نفر محضر امام صادق(علیه علیهالسلام) آمد و گفت: یابن رسول الله پدر من اموال مرا خورده، حق مرا خورده، من میخواهم شکایت کنم و حق خود را بگیرم، چکار باید بکنم؟ حضرت فرمودند: تو با همه اموالت برای پدرت هستی.
این ظلم نمیشود؟ ظلم این است که نظام رفتاری انسانی به هم بخورد، این ظلمِ بزرگتری است. الآن در غرب اینطور است که برای کودکآزاری تلفن گذاشتهاند، بچه زنگ میزند که پدر یا مادرم مرا اذیت میکنند. میروند و آنها را دستگیر میکنند. متأسفانه در بعضی جاها باب شده است. این اصلاً اسلامی نیست، ما باید با راههای دیگری این ناهنجاریها را مدیریت کنیم. این آفتها از جاهای دیگر آمده و این آسیبها را به زندگی خانوادهها زده که راههای برخورد با آن چیزهای دیگری است، ما نباید با روشهای غربی که نشأت گرفته از تفکر اومانیسم غربی است، مدل حکمرانی داشته باشیم. نظام رفتاری ما باید مطابق بر دستورات دینی باشد.
این چهل حقی است که پدر و مادر در زمان حیاتشان بر گردن فرزندان دارند و چهل حق دیگر هم مربوط به بعد از مرگ آنهاست.
حکومت اسلامی در برابر کشف حجاب تکلیف دارد
وضعیت فرهنگی کشور، وضعیت نابهنجاری است؛ کشف حجابهای زیاد و وحشتناکی اتفاق میافتد که دیگر نمیتوان جلوی آن را گرفت. آنقدر زیاد شده که همه آن را رها کردهاند. عکسهای پارک کوهستان را دیدم که دخترها کشف حجاب کامل کردهاند یا شیراز که خبرش را همه شنیدهاند، در تهران وضعیت بسیار اسفناک است، در یزد خود ما هم وضعیت اسفناک است. در ایام نوروز خانمهای همشهری خودمان در بافت سنتی و خانههای سنتی کشف حجاب کامل کردند. این حجم از کشف حجاب در هتلها و ماشینها واقعا حیرتانگیز است. کسی هم کاری نمیکند یا کار بازدارندهای انجام نمیشود. مسئولین مجلس شورای اسلامی، قوه قضاییه، وزارت کشور و دیگر نهادها باید کار کنند تا جلوی این فاجعه گرفته شود. حضرت آقا(حفظهالله) فرمودند: حکومت اسلامی تکلیف دارد اینها را جمع کند. اگر کسی در خانه در برابر نامحرم روسری را برمیدارد کار شخصی انجام میدهد و گناه بین خودش و خداست، ولی با این کار در خیابان تعلیم عمومی میدهد، همه را جریح میکند. این حجم از کشف حجاب نشان میدهد که بازدارندهای درکل بدنه جامعه و مسئولین امر وجود ندارد. جلسات زیادی گرفته میشود، اما بیفایده است و این وضع غیرقابل کنترل است.
در همه دولتها هم به همین شکل است. هر دولتی که عوض میشود باز به همین شکل است. یک روز میگوییم، انتخابات است فعلا از این حرفها نزنید تا مردم رأی بدهند، یک روز میگوییم راهپیمایی است فعلاً به این چیزها توجه نکنید، یک روز میگوییم مشکلات اقتصادی است، مردم گرفتارند و نمیتوان از این مسائل حرف زد. تقریباً بعد از جنگ جمعی از مسئولین با همین فضا ما را قورباغهپز کردهاند؛ یعنی یک قورباغه را به همراه ذرهای از آتش داخل آب قرار میدهند، قورباغه کمکم داغ میشود، میپزد و میمیرد بدون آنکه خودش متوجه باشد. زمانی نسبت به بدحجابی غیرت شدیدی داشتیم. اما الآن دیگر با این موضوع کنار آمدهایم. متأسفانه عادی شده است.
یک حرکت اشتباه
کار اشتباهی که این روزها انجام میدهیم این است که در تلویزیون، راهپیماییها، انتخابات و حتی در سرود «سلام فرمانده» روی خانم بدحجاب زوم میکنیم تا بگوییم همگی اینها پای نظام ایستادهاند. اینها الگو میشوند و به چشم میآیند. دختر من و شما میگوید: اینها با این وضع حجاب میچرخند و جمهوریاسلامی به آنها افتخار میکند پس ما هم این شکلی باشیم اینگونه راحتتر است، آن آقاپسر میگوید: چرا خودمان را اذیت کنیم؟ ما هم اینگونهایم یک عکس حاج قاسم دست بگیریم همه چیز درست میشود. دل آنهایی که خیلی حجاب درستی ندارند با انقلاب است و انقلاب را دوست دارند، ما به همین شکل این بیبند و باریها را ترویج کردهایم و دیگر عیبهای آن را نمیگوییم و با آن کنار آمدهایم.
فهم کج، برخورد کج
حضرت آقا(حفظهالله) فرمودند: دل آن بدحجابی که در عرف به آن بدحجاب میگویند متعلق به این جبهه است، نفرمودند که کار او درست است! یعنی نسبت به افراد دیندار به این دلیل که ظاهر خوبی ندارند و بدحجاباند با تندی رفتار نکنند و سنجیده عمل کنند. دختر و پسری هستند که ظاهر خوبی ندارند، ولی در صحنهها و راهپیماییها شرکت میکنند یا اصلاً شرکت نمیکنند، با آنها بدرفتاری نکنید و رفتار خوبی داشته باشید، به روش درست امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهید. این جمله حضرت آقا(حفظهالله) به این معنا نیست که نسبت به آنها بیتفاوت باشید؛ کار به جایی میرسد که تذکر لسانی نیروهای محترم انتظامی دیگر خیلی جواب نمیدهد، میگویند فقط درصدی تأثیر دارد. بعضی از نهادهای انقلابی ما برای اینکه کار فرهنگی انجام دهند و جذب کنند طرحهای عجیب و غریب میدهند، به طور مثال دختران نوجوان در کانونهای مذهبی، مساجد، هیئات و ... گروه درست کنند، به بافتهای سنتی بروند، بچرخند، لاکچریبازی دربیاورند، فیلم بگیرند، فیلمها را پخش کنند و ما فیلمها را به دیگر دختران نشان بدهیم تا آنها نیز جذب شوند و بگویند دخترهای چادری هم در این زمینهها خیلی خوباند؛ برای جذب، کمکم خودمان را در همه چیز به آن طرف شبیه میکنیم، وقتی جذب شدند میبینیم که مانند آنها هستیم. خیلی باید دقت کرد. مردم نیز تا این حد فساد و فحشا و بدحجابی را نمیخواستند.
مسئولین بعد از رحلت امام(رحمتاللهعلیه) و در طول این 32 سال موضوع حجاب را رها کردهاند و باعث ترویج بیحجابی شدند، بعد هم فضای مجازی آمد و اوضاع بدتر از قبل شد. بیحجابی در بعضی ادارات، سازمانها و نهادها تبدیل به ارزش شد، ظاهر آرایششده برای استخدام (داخل بازار، مغازهها و...) ارزش شد. هشت دولت بعد از رحلت امام(رحمتاللهعلیه) روی کار آمدند. فقط چهار سال از این مدت جریان، جریان انقلابی و ناب بوده است، بقیه سکولار، غیرانقلابی، ضد انقلاب یا ضد ارزشها رفتار کردهاند. وقتی رئیس جمهور میگوید ما با مردم کار نداریم و وظیفه نداریم آنها را به بهشت ببریم، معلوم است که فساد و فحشا نهادینه میشود.
درخواستی از رئیسجمهور
بارها مقام معظم رهبری(حفظهالله) مسئله تهاجم فرهنگی و ناتو فرهنگی را گوشزد کردهاند، اما مسئولین بیتوجهی کردند تا کار به اینجا رسید. ما عمق اعتقادات و باورهای آقای رئیسی به انقلاب، اسلام و ارزشها و ارتفاع ایثارگری و از خودگذشتگی ایشان را میدانیم، آمدن در صحنه ریاست جمهوری بعد از دولتی که گذشت خودکشی محض بود؛ کشور اموال خود را از دست داده و بدهکاریهای عظیم دوازده-سیزدههزار میلیاردی باقی مانده است. این ایثار و از خودگذشتگی ایشان را نشان میدهد (آمد که صبح تا شب از خودی و دشمن ناسزا بشنود) عرض ما به آقای رئیسی این است که شما آخرین آبی بودید که روی این زمین خشک و پای این درخت حزبالله ریخته شد. باید این مشکلات را ما حل کنیم.
قدر این دوران را بدانیم
در هیچ برههای از تاریخ، انقلاب به این شکل نبوده، در طول تاریخ انقلاب -از اول انقلاب تا به الان- برهههای کوتاهی به طور مثال دوره شهید رجایی و همراهان، همه انقلابی بودهاند، بعد از آن دیگر نبوده که امام جامعه بگوید: مجلس، دولت و قوه قضائیه هر سه انقلابیاند (الآن حضرت آقا این را فرمودهاند). موضوع مهم این است که نیروهای مردمی در هیچ برههای از انقلاب مانند الآن ورزیده و متخصص نبودهاند. الآن گروههای جهادی متخصص وجود دارد که در زمینههای مختلف کار کردهاند. بیست سال است که در زمینه هنر و رسانه چنین کارگردانهای جوان و هنرپیشههای انقلابی نداشتهایم، الآن اینها را داریم. اگر الآن میدان را ببازیم و مسئولین در بازی رقابت بیفتند و مانند دولتهای قبل عمل کنند؛ ناشکری کردهایم. خدا در قرآن فرمود: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»[4]، معلوم نیست دیگر به چه چیزی گرفتار شویم. الآن هم درد اقتصادی داریم و هم درد فرهنگی؛ بیحجابی و فرهنگ منحط غربی رایج شده و هیچکس فکر جدی برای آن نمیکند.
تکلیف مؤمنین در حکومت اسلامی
حضرت آقا در بیانیه گام دوم انقلاب فرمودند: اگر ما تمام امکانات مادی و اقتصادی را برای مردم فراهم کنیم، اما اخلاق و معنویت از جامعه رخت بندد، جامعه جهنمی بیش نیست. این خیلی مسئله مهمی است. مسائل اقتصادی و فرهنگی باید حل شوند. این حرفها را به مسئولین و افرادی که کار فرهنگی انجام میدهند، برسانید. عدهای در دولت قبل مشکلات داشتند، غیرتی نمیشدند و کاری نمیکردند، در این دولت عدهای عدالتخواه و غیرتی شدهاند و به دولت و مسئولین فحاشی میکنند. بعضی هم میگویند این دولت با دولت قبل فرقی ندارد. این حرف جفاست، میان این دو دولت خیلی فرق است. در دولت قبل، کرونا روزی هفتصد کشته داشت، آن آقا هم در اتاق نشسته بود و صبح متوجه میشد چه خبرهایی شده است. آن آقا با رئیس جمهوری که صبح تا شب کار میکند، تعطیل و غیر تعطیل ندارد و شرایط را کنترل میکند، فرق دارد. متأسفانه رسانه دولت ضعیف است و این موارد منعکس نمیشود. نباید ناسپاسی کنیم. انتقاد کنیم، ولی تخریب و توهین و فحاشی نکنیم. این برخورد با دولت انقلابی درست نیست. به نظر میرسد گاهی دوستان انقلابی هم جای جلاد و شهید را عوض میکنند. افراد روی کار دلسوزند، اما در بدنه امور، عدهای افراد ناکارآمد وجود دارند که باید افراد کارآمد را جایگزین آنها کرد. صبر داشته باشیم، به دولت و مسئولین کمک کنیم. حرف بزنیم و انتقاد کنیم، اما حرمت نگهداریم و نگذاریم مسئولی بیراهه برود. این وظیفه ماست و باید به تکلیف خود عمل کنیم. تکلیف مؤمنین در حکومت اسلامی این است که مشکلات را به مسئولین منتقل کنند، راه حلهای پیشنهادی خود را ارائه دهند و در این مسیر به مسئولین کمک کنند.
امام رئوف
امام رضا(علیهالسلام) در مدینه بودند. راوی میگوید ناگهان خبر پیچید که علیبنموسیالرضا(علیهالسلام) قصد دارند از مدینه به مرو بروند و خلیفه شوند! به محضر امام رضا(علیهالسلام) رفتم تا تبریک بگویم. حضرت کنار قبر جد بزرگوارشان پیغمبر(صلیاللهعلیهآله) نشسته بودند، با خوشحالی نزدیک شدم ولی دیدم اشک در چشمان حضرت حلقه زده است. گفتم: یابن رسول الله، چه شده است؟ من آمدهام به شما تبریک بگویم. امام رضا(علیهالسلام) فرمودند: خوب به من نگاه کن، آخرین باری است که مرا میبینی. گفتم: آقا یعنی چه؟ این حرف را نزنید. حضرت فرمودند: در این سفر بازگشتی نیست، من در همان جا از دنیا خواهم رفت. حضرت آمدند تا از اهل خانه خداحافظی کنند. میدانید گریه کردن پشت سر مسافر مکروه است. حضرت نشستند و به خانواده فرمودند: بنشینید و برای من گریه کنید. حضرت صدای نالهها را بلند میکردند گویا میخواستند مردم بفهمند که این یک فریب است و گول نخورند.
حضرت را منتقل کردند. حضرت در ایران به فقرا رسیدگی میکردند، به خانه فقرا میرفتند و به آنها غذا میدادند، زمانی که رفت و آمد ایشان محدود شد، به روشهای دیگری این کار را انجام میدادند. فقیری درِ خانه حضرت آمد. حضرت به خادم فرمودند پول بیاورد. پول را آورد حضرت درب را باز نکردند و از لای در پول را به فقیر دادند. فقیر پول را گرفت، تشکر کرد و رفت. اهل خانه گفتند: یابنرسولالله، چرا اینگونه رفتار کردید؟ حضرت فرموند: احساس کردم مأخوذ به حیاست، شرم دارد و اگر به او نگاه کنم، خجالت میکشد.
آقاجان، لحظه مرگ چشم در راهیم
فردی میگفت قرض داشتم. با هر زحمتی که بود خود را نزد امام رضا(علیهالسلام) رساندم که به آقا بگویم راه دیگری ندارم. خدمت امام رضا(علیهالسلام) آمدم. حضرت در حال غذا خوردن بودند مرا سر سفره دعوت کردند، من با آقا غذا میخوردم و یادم رفت برای چه آمده بودم. خواستم خداحافظی کنم و بروم حضرت فرمودند آنجا که نشستهای، سجاده را بالا بزن. سجاده را بالا زدم و دیدم 340 درهم آنجاست. کاغذی روی پول بود آن را برداشتم. آقا فرمودند: کاغذ را بردار و بخوان. خواندم؛ حضرت روی کاغذ نوشته بودند گمان نکنید ما شما را فراموش میکنیم!
روزهای آخر، حضرت در خانه نشسته بودند ناگهان از جا بلند شدند و رفتند، برای اباصلت سؤال شد. آقا که برگشتند گفت: کجا رفتید آقاجان؟ حضرت فرمودند: در راه که میآمدیم یک سلمانی بود و موهای مرا اصلاح کرد، گفت: بله آقا به خاطر دارم. حضرت فرمودند: من دست زدم، سنگ سلمانی او را طلا کردم و گفتم این مزد دست تو باشد. گفت آقا من طلا نمیخواهم در عوض قولی به من بدهید. گفتم بگو. گفت: آقا قول بدهید در لحظه مرگ، بالای سر من بیایید. بعضیها بامعرفتاند. آقا فرموند: این سنگ طلا برای تو، لحظه مرگ هم میآیم. اباصلت، وقتی رفتم لحظه جان دادن آن مرد سلمانی بود رفتم تا به وعدهام وفا کنم.
حضرت در لحظه آخر، غریبانه داخل حجره رفتند و در را بستند. اباصلت میگوید: از لای در نگاه میکردم، حضرت از درد شدید زهر که به جان ایشان اثر کرده بود روی خاکهای حجره غلط میزدند. ناگهان حضرت جوادالائمه(علیهالسلام) آمدند و سر آقا را به دامن گرفتند. لحظه آخر سر آقا به دامن پسرشان بود.
هدیه باارزش امام رضا(علیهالسلام) به ایرانیان
لطف دیگر امام رضا(علیهالسلام) به ما، آوردن روضههای امام حسین(علیهالسلام) به ایران است. ایشان به هر بهانهای روضه برپا میکردند. ما ایرانیها روضه امام حسین(علیهالسلام) را از امام رضا(علیهالسلام) داریم. بزرگان میگویند: باید اذن سفر کربلا را از امام رضا(علیهالسلام) بگیریم. خود حضرت فرمودند: «یاابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ»؛ یاابن شبیب، اگر خواستی بر چیزی گریه کنی بر حسین گریه کن. اگر خواستید برای شهیدان گریه کنید، برای اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) گریه کنید چون شهیدان اکرام شدند، مردم آمدند، مجلس گرفتند و به یاد شهید گریه کردند، اما دلها بسوزد برای آن آقایی که جماعت دور گودال قتلگاه جمع شدند، هلههلهکنان سر از بدنش جدا کردند، اموالاش را بردند، زن و بچهاش را به اسارت بردند. دلها بسوزد برای اُسَرایی که دستهایشان را با طناب به هم بسته بودند و در کوی و برزن در مقابل چشمان نامحرم میکشیدند...