جایگاه تبیین و اهمیت تحلیل درست از وقایع

جایگاه تبیین و اهمیت تحلیل درست از وقایع


جایگاه تبیین و اهمیت تحلیل درست از وقایع

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: اگر تحلیل درستی از وقایع نشود، حتی بازگو کردنِ تاریخ هم می‌تواند مفید نباشد// وقتی حجم شایعات زیاد شد، باید حجم تبیین هم افزایش پیدا کند. مدام باید حق را از باطل و دروغ‌ را از راست‌ جدا کرد // نسبت به مسائل بی‌تفاوت و بی‌موضع نباشیم تا دشمن هم با خیال آسوده اینقدر جولان ندهد// گاهی حتی خواص جامعه دچار اشتباهات محاسباتی می‌شوند و طوری حرف می‌زنند و اقدام می‌کنند که نه تنها مشکل حل نمی‌شود، بلکه به مشکلات اضافه می‌شود// ما موظفیم هم از مسئولین مطالبه کنیم و هم اینکه به صورت جدی برنامه بدهیم و برنامه بخواهیم// باید از اختلاف پرهیز کرد و به سراغ مبانی رفت.

 

عنوان: قرار هفتگی / وفات حضرت سکینه(علیهاسلام)

موضوع: تحلیلی شناختی از حوادث اخیر

زمان: 9 مهر 1401

مکان: امامزاده سید جعفر محمد(علیه‌السلام)

 

تبیین و تبلیغ مؤثر حادثه کربلا

 حماسه‌ای مثل حادثه کربلا که در صدر اسلام اتفاق افتاد و در آن حادثه بهترین انسان‌های روی کره زمین به فجیع‌ترین شکل به شهادت رسیدند، اگر توسط کاروان بازمانده از کربلا تبیین، تبلیغ و ترویج نمی‌شد، چه بسا یادی از حادثه کربلا هم باقی نمی‌ماند.

این عبارت نورانی که از وجود امام حسین(علیه‌السلام) صادر شد که وقتی از ایشان سؤال کردند چرا به این سفر می‌روید؟ فرمودند: ندایی به من رسید که فرمود: «اِنَّ‌اللهَ شاءَ اَن یَراکَ قَتیلاً»[1] خدا می‌خواهد من را کشته ببیند. وقتی می‌پرسند چرا خانواده را می‌برید؟ می‌فرمایند: ندایی آمد که «اِنَّ‌اللهَ شاءَ اَن یَراهُنّ سَبایا» خدا می‌خواهد که اهل بیت تو را اسیر ببیند. این شهادت و اسارت سرمنشأ تحول اساسی در جامعه اسلامی و بشریت بود. به طوری که مسیر تاریخ را تغییر داد و حقیقت را برملا و بنی‌امیه را رسوا کرد. اسرایی که دشمن می‌خواست از آنها  برای نابودی کامل فرهنگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و تشیع استفاده کند، برملاکننده واقعیت دشمن شدند. آنها کوه به کوه و برزن به برزن مُبلغ این حقیقت شدند و تبیین کردند که چرا کربلا اتفاق افتاد و یک به یک توطئه‌های بنی‌امیه و یزیدبن معاویه(علیه لعنه) را افشا کردند.

 شما وقتی سخنرانی‌های امام سجاد(علیه‌السلام) را در کوفه و شام، همچنین سخنرانی‌های حضرت زینب و حضرت ام‌کلثوم(علیهماالسلام) حتی گفتگوهای تندی که بین یزید و حضرت سکینه(علیها‌سلام) که سن وسالشان در آن ایام کم بوده(بین 10 تا ۱۳ سال ذکر کردند)، بررسی می‌کنید، می‌بینید این بزرگواران توطئه‌های یزید و امثال یزید، مثل ابن‌زیاد(لعنت‌الله علیهما) را خنثی می‌کردند.

 

رسوایی دشمنان، یکی از ثمرات جهاد تبیین

  وقتی می‌گفتند: خدا شما را کُشت، آن حضرات با بیان آیاتی از قرآن، یزید و ابن زیاد را رسوا می‌کردند. این همان جهاد تبیینی بود که کاروان اسرای کربلا به خوبی انجام دادند و کار به جایی رسید که یزید در روزهای آخر مجبور شد مسئله شهادت امام حسین(علیه‌السلام) را به گردن ابن‌زیاد بیندازد و خود را تبرئه کند. بعد هم کاروان را با عزت و احترام مشایعت کند و اجازه دهد آنها در درون کاخ او برای امام‌حسین(علیه‌السلام) عزاداری کنند. یعنی جهاد تبیین سید‌الساجدین و حضرت زینب کبری(علیهما‌السلام) جواب داد و دشمنان را به رسوایی کشاند. جهاد تبیین گرچه کار بسیار سختی است، اما در اوج ناامیدی‌ها، بن‌بست‌ها و سختی‌ها که دیگر از آن بدتر برای کسی نمی‌تواند اتفاق بیفتد، (یعنی همان شرایطی که اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در آن قرار داشتند) هم تأثیر دارد.

 

جهاد تبیین محدودیت سنی ندارد// نقش حضرت سکینه(علیها‌سلام) در تبیین حادثه کربلا

کوچک و بزرگ کاروان، همه در راستای آن هدف بزرگ قدم برمی‌دارند و حرف می‌زنند. حتی بچه‌های خردسالشان، گرچه برنامه‌ای برای این مسئله ندارند، اما تربیت آنها جوری است که از تحقیر شدن و کوتاه‌ آمدن پرهیز می‌کنند. در کاروان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) حتی بچه‌های کم سن و سال هم اهل زیر بار ظلم رفتن نیستند، تاریخ کربلا از این مسائل پر است.

 لذا از این منظر هم اگر به داستان بازماندگان کربلا نگاه کنیم و به بهانه وفات حضرت سکینه(‌علیها‌سلام) یکی دو مورد را اشاره کنیم به همین مسئله می‌رسیم. در مجلس یزید، آن ملعون به سر مقدس امام‌حسین(علیه‌السلام) اهانت می‌کند. حضرت سکینه خانم که سن و سال کمی هم دارد گرچه رشیده است، سنش به لحاظ وارد میدان مبارزه شدن به عنوان یک خانم، سن زیادی نیست. نهایتاً ۱۳سال دارد، در مقاتل آمده ایشان با یزید درباره جسارت به سر مقدس امام حسین(علیه‌السلام) درگیری لفظی پیدا می‌کند. آن هم نه حرف‌های احساسی، حرف‌هایی که از عمق معرفت برخاسته که: تو چطور جواب رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را خواهی داد در حالی که سر مقدس نوه او در مقابل تو گذاشته شده است؟! تو باعث قتل او شدی و تو جنایت کردی در حق او و... اینچنین رسوا می‌کند.

ایشان بعد از حادثه کربلا که نوشته‌اند تا سن هفتاد سالگی در قید حیات بودند، بارها و بارها بعد از حادثه کربلا با حاکمان زمان خود درگیر می‌شوند. مثلاً زمانی که در مدینه ساکن بودند، درباره ایشان نوشتند: حاکم وقت مدینه بالای منبر می‌رفت و به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) جسارت می‌کرد و در خطبه‌های نمازجمعه به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فحش می‌داد. خبر آن به ایشان رسید که حاکم مدینه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را سبّ کرده است. ایشان با چند نفر از همراهان، رفتند مقابل این شخص ایستادند و در مقابل همه خودش و اجدادش را لعن کردند. به خود ایشان که جرأت نمی‌کردند تعدی کنند، همراهان ایشان را آزار می‌دادند، ولی ایشان هر دفعه اتفاقی می‌افتاد می‌رفتند برخورد می‌کردند و صحبت می‌کردند. در تاریخ از ایشان درباره امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهما‌السلام)، حادثه عاشورا و... درباره اشعاری که ایشان سرودند، سخنرانی‌هایی که کردند، مطالبی هست.

 

اهمیت تبیین و تحلیل صحیح فلسفه عاشورا // جمع نشدن حق و حقیقت با ظلم و ستم

به هر حال حادثه‌ عظیمی مثل کربلا هم اگر قرار باشد مسکوت بماند و در موردش صحبت نشود، آن هم به دست فراموشی سپرده می‌شود. مهمتر از بازگو کردن، اگر تحلیل درستی از عاشورا و فلسفه قیام امام حسین(علیه‌السلام) نشود، حتی بازگو کردنِ تاریخ هم می‌تواند مفید نباشد.

 خیلی‌ها مجالس عزاداری و روضه امام حسین(علیه‌السلام) را برپا می‌کنند، اما هیچ شمر و یزیدی در زمان ما، از این مجلس روضه آسیبی نمی‌بیند. معلوم می‌شود که این مجلس روضه، آن روضه‌ای که مد‌نظر اهل بیت(علیهم‌السلام) بوده نیست. حضرت سیدالشهداء(علیه‌السلام) فرمودند: «مِثلی لا یُبایِعُ مِثلُه» مِثل من حسین، با مثل یزید، هرگز بیعت نمی‌کند. آب امام‌ حسینی‌های تاریخ با یزیدی‌های تاریخ در یک جوی نمی‌رود. لذا وقتی که امام حسینی‌ها جایی حضور دارند، قاعدتاً باید یزیدیان با آنها درگیر‌ شوند. قاعدتاً باید دو صف تشکیل شود. امکان ندارد که بتوانند باهم کنار آیند. اصل ماجرا همین است. تبیین یعنی اینکه ما بگوییم امام حسین(علیه‌السلام) دقیقاً چه می‌خواست و ما دقیقاً چگونه باید از راه امام پیروی کنیم. همان کاری که اهل بیت(علیهم‌السلام) در دوران اسارت انجام دادند.

 

کُلٌ یومٍ عاشورا، کُلٌ أرضٍ کربلا

از فتنه‌هایی که در زمان خودمان می‌بینیم و هر ازچند گاهی اتفاق می‌افتد، نباید ساده عبور کرد. در هر عصر و فتنه‌ای، حادثه‌ و مسئله‌ای مؤمنین را به صحنه امتحان دعوت می‌کند. اگر هر روز عاشورا و هر جا کربلا است، حسینی‌ها و یزیدی‌ها هم همیشه هستند، بنابراین صحنه‌های عاشورایی و کربلایی هم تکرار می‌شود.

ما هم امروز در نظام مقدس جمهوری اسلامی که با خون شهدا، با مجاهدت‌های زنان و مردان آزاده به اینجا رسیده، علما، بزرگان، اقشار مختلف مردم از جوان و پیر، خونشان ریخته شده تا این انقلاب به ثمر نشسته است، باید در راه تبیین مبانی انقلاب تلاش کنیم.

 

سیاه‌نمایی و روایت دشمن از انقلاب اسلامی ایران

 امروز دشمن دنبال این است که این انقلاب را، انقلابی ناکارآمد و به درد نخور که نتوانسته مشکلات مردم را حل کند، جلوه دهد و حقیقتاً با قدرت رسانه که فوق‌العاده اثرگذار است، طوری جلوه دهد که هیچ کاری برای مردم انجام نشده است؛ طوری که حتی خود ما به عنوان مردم این جامعه که از خیلی امکانات معمول هم برخوردار هستیم؛ بر این باور باشیم که وضعیت، وضعیت بسیار اسفناکی هست.

  بالاخره مشکلات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی وجود دارد، همه دارایی‌ها و توانایی‌ها، همه ضعف‌ها و مشکلاتی که در مملکت ما هست، اما در مقایسه با وضعیت مطلوب و وضعیت سایر کشورها یک وضعیت نسبی است. خیلی از ما اهل اطلاعات نیستیم که مثلاً اطلاعات دقیقی از وضعیت کشور داشته باشیم و وضعیت کنونی را با سایر کشورها، با وضعیت قبل از انقلاب مقایسه کنیم، تا بدانیم چه بودیم و الآن چه هستیم و کجا رسیده‌ایم، چقدر فاصله داریم تا قله‌ها، مشکلات اساسی ما چیست، علت این مشکلات که به وجود می‌آید چیست، قطعاً منکر این همه گرفتاری ومشکلات مملکت نیستیم، اما این که ریشه مشکلات از کجاست و چه اتفاقاتی افتاده، اینها مهم است.

مردم در صحنه‌ها و فتنه‌هایی که اتفاق می‌افتد، گاهی دچار اشتباهات محاسباتی می‌شوند! گاهی حتی خواص جامعه دچار اشتباهات محاسباتی می‌شوند و طوری حرف می‌زنند و اقدام می‌کنند که نه تنها مشکلی حل نمی‌شود، بلکه به مشکلات اضافه می‌شود.

 

فتنه چیست؟

 فتنه‌ها زمانی اتفاق می‌افتد که مقداری از واقعیت،‌ با مقداری از باطل ممزوج می‌شود و بسیاری از مردم گیج می‌شوند. یک سری مشکلات و مسائل هست، ولی دشمنان می‌آیند جوری طراحی‌ می‌کنند که مقدار کمی از واقعیت را با یک سری دروغ‌ها و شایعات مخلوط می‌کنند، بعد اینها را در جامعه منتشر می‌کنند. آنوقت ‌التهاب ایجاد می‌شود، مردم نگران می‌شوند. این، چیزی است که در طول تاریخ انقلاب اتفاق افتاده است. مثلاً ما سال 77 فتنه داشتیم، سال 88 فتنه داشتیم، دوباره سال 98 فتنه داشتیم و اتفاقات مدام تکرار می‌شود.

 

بررسی اجمالی حوادث سال 98// حاج قاسم، محور وحدت و الگویی استوار// دشمن کوتاه نمی‌آید

 حوادثی که در آبان ماه سال 98 به خاطر مسئله بنزین اتفاق افتاد، چه اختلاف و شکافی، چه مشکلاتی در کشور به وجود آورد! به خاطر بی‌تدبیری و بی‌خیالی بعضی از مسئولین که از نوع حرف زدن آنها و دغدغه‌مند نبودن آنها نسبت به مشکلات مردم، مشخص بود، برای اینکه اتفاقاتی در کشور رقم بخورد ‌هیچ نگرانی نداشتند؛ به بحران‌هایی رسید که شما شاهد آن بودید.

بعد از آن، شهادت حاج قاسم را داشتیم که باعث شد شکاف عمیق و درگیری‌هایی که در کشور بود، با شهادت سردار تحت‌الشعاع قرار بگیرد. دل‌ها یکی شد، همه مردم آمدند پای نظام، استکبار ستیزی، مرگ بر آمریکا و... خیلی چیزهایی که آرمان‌های انقلاب بود و در اعماق دل و جان و ذهن مردم ایران بود و به آن معتقد بودند ولی به واسطه اتفاقات و فتنه‌ها وحوادث، کم‌رنگ شده بود، دوباره قوت گرفت. مردم همه آمدند، منسجم شدند و توطئه‌ خنثی شد.

بعد هنوز به اصطلاح ما خون سردار خشک نشده بود که ماجرای هواپیمای اوکراینی پیش آمد. یک عده به عکس حاج قاسم توهین کردند و پاره کردند و فتنه ادامه پیدا کرد تا خدشه بر آن وحدت ملی که ایجاد شده بود، وارد کنند. ولی باز مردم آمدند، یک تشییع جنازه بی‌نظیر تاریخی اتفاق افتاد. اما می‌دانید دشمن قرار نیست کوتاه بیاید. البته نه اینکه ما بگوییم آن وحدت ملی از بین رفته، خیر. هنوز هم آن وحدتی که سر حاج قاسم به وجود آمده، مثال‌زدنی و استوار است. مردم واقعاً به حاج قاسم و حرف‌های ایشان، بعنوان یک الگوی واقعی معتقد هستند. وصیت نامه حاج قاسم و سفارش‌های ایشان خیلی به نظام قوام داد. ولی خب، دشمنان کوتاه نیامدند.

 

غوغای سرود سلام فرمانده در دنیا

صحنه‌های بعدی طراحی شد؛ یک‌دفعه دیدیم در مدارس، دهه هشتادی‌ها و دهه نودی‌های ما شروع به خواندن ترانه‌هایی کردند که سر زبان اینها انداختند و گفتیم که دیگر دانش‌آموزان ما و مدارس از دستمان رفتند. همزمان در تعدادی از مدارس در کشور فیلم‌هایشان بیرون آمد که داشتند چه می‌خواندند، آموزش و پرورش چکار کرده است، مسئولین چه‌کار کرده‌اند، ما چه‌کار کردیم، حالا تحلیل کنیم که چه اتفاقی افتاده و چه‌کار باید انجام دهیم و... یک نا‌امیدی عجیبی در دل‌ها و ذهن‌های مؤمنین و اهل انقلاب و ترس و نگرانی بوجود آمد و واقعاً جای ترس و نگرانی هم داشت که احساس کنیم نسل جدید را از دست دادیم. یک‌دفعه شما دیدید که یک موجی به اسم «سلام فرمانده» آمد و در دنیا مطرح شد. گاهی که چنین اتفاق‌هایی می‌افتد معلوم است که کارِ ما نیست. کار خودِ خداست و کار امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است. یک‌دفعه دیدیم همین دهه نودی‌ها و همین بچه‌هایی که ما چقدر نگرانشان هستیم، از آرمان‌های انقلاب و امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) دارند حرف می‌زنند. 

 

جوان‌های الآن بهتر از نسل اول انقلاب// لزوم استفاده از ظرفیت‌ها و استعدادها

بچه‌هایی که قاعدتاً نباید از این مفاهیم، فهمی داشته باشند. ولی می‌بینیم این فهم در حد ارتباط عاطفی و قلبی، عمیقاً وجود دارد. یک‌دفعه مقام معظم رهبری می‌آیند و می‌فرمایند: نسل جدید انقلاب، اگر بهتر و بالاتر از نسل اول انقلاب نباشند، به اندازه آنها هستند. یک‌جایی می‌فرمایند: جوان‌های الآن بالاتر و بهتر از نسل اول انقلاب هستند. اینها را ما نمی‌توانیم بفهمیم. می‌بینیم مثلاً یک اتفاق اینچنینی می‌افتد و یک‌دفعه ما به یک واقعیتی پی می‌بریم که در دل جامعه ما، چنین ظرفیت و فرصتی هست. اینکه دشمن دارد ما را می‌ترساند و ما گمان می‌کنیم که اصلاً دیگر ظرفیت‌ها و قرصت‌ها سوخته است، این‌طور نیست. واقعاً جوان‌ها و نوجوان‌ها و حتی کودکان ما، مستعد کار هستند. ما باید کار کنیم. ما وقتی کار نمی‌کنیم، این صحنه‌ها اتفاق می‌افتد. یک‌دفعه شما یک کاری انجام می‌دهید، مثلاً شما یک سرودی می‌سازید که از عمق جان و با اخلاص این کار را ساختی و تولید کردی، یک‌دفعه می‌بینی موجش را خدا صدها برابر ارتفاع می‌دهد. خدای متعال می‌خواهد بفرماید شما یک کمکی مثل من دارید که اگر وارد عرصه شوید و کار کنید، من به کار شما، عمق و ارتفاع می‌دهم.

 

 افزایش حجم تبیین به نسبت افزایش شایعات

بعد شما می‌بینید که دوباره اتفا‌قات دیگر می‌افتد، مثلاً حادثه مترو‌پل اتفاق می‌افتد، ملکه انگلیس فوت می‌کند، دوباره جو درست می‌کنند، دو روز یکبار شایعه می‌کنند که مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) از دنیا رفتند یا مریض هستند و ... وقتی حجم شایعات زیاد شد، باید حجم تبیین هم افزایش پیدا کند. مدام باید حق را از باطل جدا کرد و مدام باید دروغ‌ها را از راست‌ها جدا کرد. باید کارهای تبیینی انجام داد. حال چه در مصادیق آن و چه در سطح کلان، اقدامات بزرگ ملی، استانی، منطقه‌ای و یا گروهی، هرکس هرجا هست، باید تلاش کند. مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) تا به حال، بیش از شصت بار جهاد تبیین را ذکر کردند و حتی رسالت برای گروه‌های مختلف تعریف کردند؛ مخصوصاً هیئات مذهبی که فرمودند: هیئات مذهبی کانون جهاد تبیین است. ما واقعاً در این زمینه چه‌کار داریم می‌کنیم؟ باید بنشینیم و همفکری کنیم.

 

آثار و برکات مادی و معنوی اربعین

در ایام اربعین با حوادثی که در مورد مقتدی صدر و درگیری‌هایی که در عراق اتفاق افتاد، واقعاً همه نا‌امید شدند و گفتند دوباره امسال اربعین تعطیل است و کسی نمی‌تواند برود. در داخل کشور هم یک‌عده کارشکنی کردند. وضعیت سامانه حمل‌و‌‌نقل و هزینه‌های فوق‌العاده‌ای که به زائرین عتبات تحمیل شد، به خاطر سوء‌ مدیریتی که در یک‌سری بخش‌ها اتفاق افتاد، گرچه دولت هم پای کار آمد و تلاش کرد تا جریان اربعین خوب اتفاق‌ بیفتد، که این هم نباید نادیده بگیریم. نهایت این شد که طبق اعلام استاندار کربلا؛ بیش از بیست و یک میلیون نفر امسال آمدند و در زیارت اربعین شرکت کردند. چه اتفاق عظیمی رقم خورد!

خب می‌بینید تمام توطئه‌هایی که برای به هم ریختن ایران و عراق سازماندهی و طراحی شده، به هم می‌ریزد. اتحاد ایران و عراق خیلی مسئله مهمی است. واقعاً این اتحاد استراتژیک است و بحران‌های منطقه را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار می‌دهد. اربعین، برکت‌های معنوی و مادی برای دو کشور ایجاد می‌کند. اقتصادی که در اربعین رونق می‌گیرد، همدلی و محبتی که بخاطر زیارت امام حسین(علیه‌السلام) و اربعین افزایش پیدا می‌کند، باعث انسجام ملی بین مردم می‌شود و این برای دشمن آسیب است.

 

دشمن در صحنه عمل می‌کند!

 بعد از خنثی شدن جریان مقتدی صدر و درست در میانه ایام اربعین، ماجرای فوت مرحومه مهسا امینی اتفاق می‌افتد. هنوز زوار ایرانی در عراق بودند که اخبار اغتشاشات در عراق و کشورهای منطقه پخش ‌شد. همزمان خبر شایعات مربوط به مقام معظم رهبری را منتشر می‌کردند که دل‌ها و ذهن‌ها متلاشی شود و به هم بریزد و اضطراب ایجاد شود. دشمن دیگر نمی‌ایستد تا یک دهه برنامه‌ریزی کند برای اینکه ما را بزند. در صحنه عمل می‌کند؛ یعنی در وسط حماسه اربعین برای برهم ریختن اربعین و ثمرات آن، وارد عمل می‌شود.

 

تکلیف ما، جهاد تبیین

از این به بعد هم همین است. بحران‌های دیگری هم خواهیم داشت. یکبار بر سر مسئله اقتصادی بحران درست می‌شود و به خیابان می‌آیند. روز دیگر بر سر مسئله فرهنگی بحران درست می‌کنند و به خیابان می‌آیند. اینها را ما باید دقت کنیم که اگر ما که دغدغه اسلام وانقلاب را داریم، فهم مشترک و درستی از وضعیت موجود پیدا نکنیم و مرتب حوادث و وقایع اتفاق بیفتد و ما در نقطه به تکلیف خودمان عمل نکنیم، قطعاً ضربه خواهیم خورد، انقلاب ضربه خواهد خورد و خدای متعال هم ما را به اعمالمان می‌سنجد. آن تکلیف هم امروز خودِ حضرت آقا(حفظه‌الله) مشخص کردند که چیست، تبیین! جهاد تبیین!

 

نمی‌توانیم بی‌تفاوت باشیم!

معلم‌ها و دوستان عزیزی که با دانش‌آموزان سر ‌و‌کار دارند به هر نحو ممکن باید با هم جلسه بگیرند و برنامه‌ریزی کنند که برای روشنگری چه‌کار باید انجام دهند. نمی‌توان بی‌تفاوت بود. دانشجوهای عزیز باید وقت بگذارند، طراحی و برنامه‌ریزی کنند. طلاب و روحانیون باید برنامه‌ریزی کنند.

دشمنان ما وقتی چیزی را سازماندهی و طراحی می‌کنند، در تمام کشور، یک‌ صدا و یکباره اقدام می‌کنند. امروز ما در شهر خودمان متأسفانه اینقدر هماهنگ نیستیم که بتوانیم اقدامات یکپارچه انجام دهیم. دانش‌آموزان را باید روشن کرد. همه ما نسبت به این مسائل دغدغه داشته باشیم. با هم در طول هفته جلسه بگیریم و طراحی کنیم که ما چه وظایفی داریم و چه باید بکنیم.

 مگر می‌شود مؤمن وظیفه نداشته باشد؟! مگر می‌شود آدم انقلابی نسبت به حوادثی که اطرافش اتفاق می‌افتد، بی‌تفاوت باشد؟! نفر به نفر ما مسئولیم. «کُلُّکم راع وَ کُلّکم مَسئول»[2]؛ همه ما مسئولیم. ما به عنوان هیئتی، مذهبی‌، مسجدی‌ و متدین‌ وظایفی داریم که باید دور هم جمع شویم و مطالبات‌مان را هم نسبت به مسئولین و هم نسبت به خودمان ا‌نجام دهیم و به همدیگر راهکار بدهیم که چه‌کار باید کرد.

 

مسئولین به وظیفه خود عمل کنند

مسئولین نباید فقط انتظار از مردم داشته باشند که مردم بیایند مسائل را حل کنند. بله مردم که می‌آیند. الآن اتفاقی افتاد مثل این حادثه که قرآن آتش زدند، و توهین کردند، نه رهبری و نه سازمان تبلیغات دعوت نکرد، یک‌دفعه مردم بیرون ریختند، هیئت‌ها پای کار آمدند تا این ماجرا را جمع کنند. مردم که می‌آیند، مردم که سال 88 و سال 98 هم آمدند، مردم باز هم می‌آیند، اما قرار نیست که مسائل فقط با مردم جمع شود که ما بنشینیم اینجا که یک اتفاقی بیافتد، مردم بیایند شعار دهند و بگوییم تمام شد. تمام نمی‌شود. مردم کار خودشان را کردند. مردم سال 88 که آمدند، فتنه را محکوم کردند، شعار دادند که سران فتنه باید محاکمه ‌شوند. اگر محاکمه شده بودند و با آنها برخورد شده بود، دیگر کسی جرأت نمی‌کرد بیانیه بدهد و اتفاقات امروز رخ نمی‌داد. یک عده به عنوان پیاده نظام یا مثل نیروی عمل کننده در صحنه، یا افسر جنگ یا سربازان پیاده نظام این جنگ هستند، کار می‌کنند. از این سلبریتی‌ها در حوزه هنر، و بازیگرانی بودند که هر کاری خواستند کردند. وضعیت فرهنگی اسفناک است. وقتی نگاه می‌کنید، می‌بینید با پول و امکانات جمهوری اسلامی هنر پیشه‌ها بزرگ شدند و تلوزیون جمهوری اسلامی اینها را بزرگ کرد. وقتی زندگی خصوصی‌ و وضعیت سیاسی‌ آنها را نگاه می کنید مشخص است، در انتخابات چکار کردند، در فتنه 88 ‌چکار کردند، حالا دارند چه می‌کنند. حتی یکی از آنها مصاحبه کرد و گفت: هشتاد میلیون مردم در ایران برایم هیچ ارزشی ندارند، اگر قرار باشد بچه من زندگی خوبی نداشته باشد! اینها آدم‌هایی هستند که هشتاد میلیون مردم ایران را برای راحتی بچه خود می‌دهند و می‌روند. اینها الگوی جوان‌ها هستند و امروز تعیین تکلیف می‌کنند، اغتشاش را مدیریت می‌کنند و راحت راه می روند، یک نفر از مسئولین قوه قضائیه حرف محکمی نمی‌زند که بساط‌ اینها جمع شود. از این طرف کشور بیرون می‌رود و بعداً از آن طرف کشور وارد می‌شود. آخرین خبری که متوجه می‌شویم این است که گذرنامه‌اش را ضبط کردند! ضبط گذرنامه چه فایده‌ای دارد؟!!

 

برخورد امیرالمؤمنین(علیه السلام) با اغتشاش‌گران چگونه بود؟

حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) با خوارج چگونه رفتار کردند؟ خوارج، نخبگان و سلبریتی‌های صدر اسلام بودند. قاریان قرآن بودند. قاریان قرآن در آن زمان جایگاه والایی داشتند، قاریان قرآن و بزرگان امت اسلام در مقابل حضرت ‌امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ایستادند. حضرت ‌امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) حتی سهم بیت المال آنها را تا وقتی که اغتشاش نکرده بودند، قطع نکردند. در مسجد اعتراضات کلامی و زبانی می‌کردند و توهین هم می‌کردند، ولی حضرت با آنها مدارا می‌کردند. اما وقتی ابن‌خباب را گرفتند و زنش را کُشتند و شکمش را پاره کردند و جنینش را در آوردند و...، وقتی عَلَم مخالفت و قیام و اغتشاش بلند کردند، حضرت سهم اینها را از بیت‌المال قطع کرد، اموال‌شان را مصادره کرد و آنها را کُشت؛ طوری که ده نفر هم از اینها زنده نماند. آنوقت یک عده در نظام جمهوری اسلام بیایند این‌طور جامعه را بهم بریزند، کسی هم به آنها کاری نداشته باشد. تازه اینها عروسک‌های خیمه شب بازی نظام سلطه در کشور هستند. باید با اینها برخورد کرد.

 

لزوم عکس‌العمل به موقع خواص جامعه

در حوزه علمیه کسانی هستند که با سبقه علم و عمامه و اجتهاد و... وجود دارند. سالیانی است که یک طیفی در درون نظام جمهوری اسلامی و حوزه‌های علمیه رشد کردند و بزرگ شدند، ولی امروز که فلان خانم محجبه را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و حجاب از سرش می‌کَشند یا آن جوان متدین حزب‌اللهی را دراویش گُنابادی می‌گیرند و مُثله می‌کنند و با اتوبوس از روی بدنش رد می‌شوند و ده‌ها مورد، مثل شهادت سه روحانی که در حرم امام رضا(علیه‌السلام) چاقو خوردند، آقایان با آنهمه ریش و عبا و عمامه حرفی نمی‌زنند، اعتراض و محکوم نمی‌کنند. بازیگران سینما، و سلبریتی‌ها هم حرفی نمی‌زنند. اما یک‌دفعه یک ‌نفر فوت می‌کند، با اینکه علت فوت در دست بررسی است، اما عده‌ای حکمش را می‌بُرند و یک عده به خیابان می‌ریزند، واقعاً تحلیل ندارد؟!

امروز در حوزه علمیه، در بین بازیگران سینما، بازیکنان فوتبال و چهره‌های شاخص سیاسی و فرهنگی کسانی را داریم که کاملاً محاسبه‌ شده بیانیه می‌دهند. هر جایی که ظلم اتفاق می‌افتد، سکوت می‌کنند، ولی در مواقعی که ظلم اتفاق نمی‌افتد و هنوز معلوم نیست، بحران تولید می‌کنند.

 

حمایت قانونی از پلیس

ما نسبت به مسئولین انتظامی، آیا کافی است که فقط بگوییم: «نیروی انتظامی، حمایت، حمایت». نیروی انتظامی با دو کلام من و شما که حمایت نمی‌شود؛ قانون باید از آن حمایت کند. نیروی انتظامی باید قدرت داشته باشد تا بتواند اغتشاشگران را قلع و قمع کند و اگر بازداشت کرد، قدرت قانون اینها را سرِ جای خودشان بنشاند، نه این‌که دوباره بعد از یک مدت آزاد شوند یا با ملاطفت‌های نابجا مواجه باشند. نیروهای انقلابی باید واقعاً از مسئولین مطالبه کنند که چرا با اینها مماشات می‌شود؟! اگر در جریان فتنه 78 مماشات نشده بود، فتنه سال 88 بوجود نیامده بود، اگر سال 88 مماشات نشده بود، فتنه 98 بوجود نمی‌آمد. اگر 98 مماشات نشده بود، الآن سالی چند بحران بوجود نمی‌آمد. وظایفی که ما به عنوان مردم بر عهده داریم این است که در اصناف مختلف بنشینیم و جلسه بگیریم، ببینیم ما چکار می‌توانیم انجام دهیم.

 

از مسئولین مطالبه کنیم

انگار احساس مسئولیت نمی‌کنیم. انگار از آسمان یکی باید مشکلات نظام جمهوری اسلامی را حل کند. از آن طرف هم مسئولین هستند که ما موظفیم هم از مسئولین مطالبه کنیم و هم اینکه به صورت جدی برنامه بدهیم و برنامه بخواهیم. چند نفر از ما دغدغه این را داریم که به سراغ مسئولین استان برویم و بگوییم ما الآن ده نفر می‌شویم می‌رویم سراغ این مسئول و آن مسئول یک صحبتی می‌کنیم درباره این مسائل، نگرانی‌ها و مطالبه خودمان را می‌گوییم.

 

در جریان فتنه‌ها چگونه باید رفتار کرد؟

فتنه‌ها حوادثی است که اتفاق می‌افتد. طبق روایت این فتنه‌ها و حوادث، مؤمنین را غربال می‌کند. هر فتنه‌ای بوجود می‌آید، عده‌ای ریزش می‌کنند. یک عده‌ای دارند خودشان را نشان می‌دهند. در فتنه قبلی یک عده از همین هنرپیشه‌ها و شخصیت‌های سیاسی، علمی، روحانیت و... سکوت کردند. حرفی نزدند و موضعی نگرفتند. تا همین اواخر هم وِجهه خوبی داشتند. اما در این ماجرا وسط آمدند. خودشان را لو دادند که اینها با انقلاب، امام و ولایت زاویه دارند. به تَبَع آنهایی که می‌آیند از باطل طرفداری می‌کنند، کسانی هم که سکوت می‌کنند و بی‌خیال ماجرا هستند و هیچ دغدغه‌ای از خودشان نشان نمی‌دهند، آنها هم دارند آب به آسیاب دشمن می‌ریزند و از غربال فتنه‌های آخرالزمان خارج می‌شوند. ما نباید ساکت بمانیم. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: مؤمن در فتنه‌ها مثل شتر دو ساله است، نه پشتی دارد که سواری بدهد و نه پستانی دارد که شیر دهد. یعنی مؤمن در فتنه‌ها طوری عمل می‌کند که دشمن نه بتواند از آن سواری بگیرد، نه او را بدوشد.

اگر گاهی سکوت می‌کنید، دارید سواری می‌دهید، اگر حرف بزنید، ولی بد حرف بزنید، هم به دشمن سواری داده‌اید. مثل بعضی‌ها که یکدفعه در این چالش خوب یا بد بودن گشت ارشاد مشغول شدند و از اصل واقعه غافل شدند. مسئله گشت ارشاد نیست. در پازلی که دشمن طراحی کرده، آمدند و به جان هم افتادند.

 

از فتنه‌ها نترسید//نتیجه و فایده فتنه‌ها

ما در این امتحانات باید ایمان خود را تقویت کنیم و ایمان خود را به مَنَصه ظهور بگذاریم. ایمان اثر وجودی دارد. ایمانی که اثر وجودی نداشته باشد، ایمان واقعی نیست. اثر ایمان باید در بیرون حس شود. از یک طرف ما در این دوران باید به شدت مراقبت کنیم که موضع درستی داشته باشیم و به تکلیفمان عمل کنیم. از طرفی هم وجود مبارک پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند که: از فتنه‌های آخرالزمان نترسید برای اینکه «فإنها تغییر المنافقین»، چراکه این فتنه‌ها منافقین را رسوا می‌کند. هرچه فتنه بیشتر می‌شود، منافقین بیشتری ریزش می‌کنند. ببینید این بیماری‌های جامعه اسلامی، دارد بروز می‌‌کند. آنهایی که پایین بودند می‌آیند بالا، آنهایی که بالا بودند می‌آیند پایین، اینگونه حقایق معلوم می‌شود. از این جهت نگران نباشید، چراکه منافقین رسوا می‌شوند. ولی ما هم باید مراقب باشیم تا در گروه منافقین قرار نگیریم.

 

پرهیز از اختلاف و تفرقه // لزوم وحدت نیروهای انقلابی

دوستان عزیز تحلیل مسائل سیاسی، مسائل اجتماعی و مسائل فرهنگی قاعده دارد. گاهی آدم احساس می‌کند که در فضای مجازی، هیچ مبنایی بر تحلیلها حاکم نیست. یعنی وقتی یک مسئله اتفاق می‌افتد، تحلیل‌های ضد و نقیض فراوانی بین بچه‌های مذهبی بیرون می‌آید. به جای اینکه به یک خروجی یا به یک نتیجه واحد ختم شود، به کدورت و درگیری، اختلاف و فرقه فرقه شدن دوستان انقلابی و متدین ختم می‌شود. باید از اختلاف پرهیز کرد و به سراغ مبانی رفت. باید دیدگاه‌های حضرت آقا را به دقت مطالعه کرد. آنهایی که صاحب فکرند، باید حرف بزنند. راهنمایی کنند، بقیه هم باید مراجعه کنند و این فضا را از آشفتگی و هرج و مرج نجات دهند. انقلابیون و مذهبی‌ها در این اوضاع و احوال اگر به یک تحلیل واحدی نرسند، اتفاق خوبی نمی‌افتد. نسبت به مسائل بی‌تفاوت و بی‌موضع نباشیم تا دشمن هم با خیال آسوده اینقدر جولان ندهد. یک وظایفی خودمان داریم که باید خودمان انجام دهیم. یک وظیفهای هم مسئولین دارند که باید از آنها مطالبه کنیم. خودشان باید واقعا محکم بیایند در صحنه و اقدام کنند، وگرنه در آینده اتفاقات بدتری خواهد افتاد.

 

ویژگی‌های حضرت سکینه(سلام‌الله‌علیها)

حضرت سکینه(سلام‌الله‌علیها) که در کربلا حضور داشتند، ویژگی‌های ایشان را وقتی بررسی می‌کنید می‌بینید که یک شخصیت بسیار عرفانی هستند. حتی امام حسین(علیه‌السلام) وقتی کسی برای خواستگاری ایشان مراجعه می‌کند، حضرت می‌فرمایند من فاطمه دختر دیگرم را پیشنهاد می‌کنم برای ازدواج، سکینه را پیشنهاد نمی‌کنم، چراکه ایشان مستغرق در خداست. در طول روز و شب ایشان یک حال معنوی و اتصال به خدای متعال دارد که شاید برای زندگی برای شما مناسب نباشد. حضرت سکینه(سلام‌الله‌علیها) شخصیت والایی داشتند. روحیات عظیمی داشتند. بسیار لطیف، اهل شعر، معنویت، تقوا، ورع.

 

وداع سکینه خاتون با جسم بی‌سر پدر

وقتی در روز عاشورا، حضرت سیدالشهداء(علیه‌السلام) خداحافظی کردند تا به میدان بروند. حضرت متوجه می‌شوند، دخترشان سکینه ایستاده یک گوشه‌ای و دارد ایشان را تماشا می‌کند. بدون اینکه حرف بزند، دارد زار زار گریه می‌کند. حرف هم نمی‌زند و فقط به امام حسین(علیه‌السلام) نگاه می‌کند. حضرت خودشان از اسب پیاده می‌شوند سراغش می‌آیند و با این ابیات با دخترشان حرف می‌زنند: «لاتحرقی قلبی بدمعک الحسره مادام من الروح فی جسمانی» قلب من را آتش نزن با اشک‌هایت، تا آن زمانی که من زنده‌ام این‌طور قلب بابایت را نسوزان. بعد حضرت می‌روند.

بعد از شهادت پدر، وقتی حضرت سکینه(سلام‌الله‌علیها) وارد گودال شد، شروع کرد حرف زدن با بدن بی‌سر پدر، کاری کرد که از حلقوم بریده امام حسین(علیه‌السلام) این اشعار بیرون آمد و نقل می‌کنند که تنها حضرت سکینه شنید و نقل کرد، دیگران نشنیدند.

سیدالشهدا(علیه‌السلام) فرمودند: دخترم ندای من را به دوستانم برسان: ‌«شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی»؛ شیعیان من هر وقتی آب گوارایی نوشیدید، نفرمود: آب خنک فرمود، آب گوارا، لذا یک دل سوخته‌ای گفت: ما در مجلس چایی خوردیم. شب در عالم رویا ابی‌عبدالله(علیه‌السلام) به خوابم آمدند و فرمودند: چرا وقتی چای خوردی، یاد لب تشنه من نکردی؟! یعنی اگر آب گرم هم بود، هر چه گوارا بود یاد کنید از لب‌های تشنه ابی‌عبدالله(علیه‌السلام)، هر نوشیدنی گوارایی نوشیدید، یاد کنید.

«اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»، هر جا شنیدید غریبی یا شهیدی را آزار دادند و کُشتند، من را یاد کنید.

 

 


[1]. بحارالانوار، ج44، ص364.

[2]. بحارالانوار، ج 72، ص 38.