جامعهپردازی، بدون عدالت ممکن نیست
جامعهپردازی، بدون عدالت ممکن نیست
جامعهپردازی، بدون عدالت ممکن نیست
حجتالاسلام مهدوینژاد: در حکومت الهی، بندگی خدا آسانتر است // عدالت هدف نهایی نیست، بلکه هدف نهایی سعادت بشر است// ولایت آن چیزی است که همه دین و حکومت به خاطر آن آمده و حفظ و قوام دین با همه ضوابطش با ولایت است.// ما باید هم عدالت و هم ولی را درست بشناسیم. اگر این مفاهیم را به معنای واقعی آن از شریعت دریافت نکنیم، در مصادیق دچار انحراف خواهیم شد
شناسنامه:
عنوان: جلسه هفتگی
موضوع: عدالت در حکومت اسلامی
زمان: 23 بهمنماه 1400
مکان: پخش زنده در صفحه آپارات
اهمیت حکومت الهی در کلام امام حسین(علیهالسلام)
اهمیت حکم و حکومت الهی آنقدر هست که امام حسین(علیهالسلام) در دعای عرفه خدا را حمد میکنند و بعد عرضه میدارند: «لَمْ تُخْرِجْنِی لِرَأْفَتِکَ بِی وَ لُطْفِکَ لِی [بِی] وَ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ فِی دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذِینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ لَکِنَّکَ أَخْرَجْتَنِی [رَأْفَةً مِنْکَ وَ تَحَنُّنا عَلَیَّ] لِلَّذِی سَبَقَ لِی مِنَ الْهُدَی الَّذِی لَهُ یَسَّرْتَنِی وَ فِیهِ أَنْشَأْتَنِی»؛ تو به خاطر رأفت و لطفی که به من داشتی و احسانی که به من کردی، مرا در دوران سردمداران کفر و حکومت طاغوت به دنیا نیاوردی. آنها که عهد تو را نقض میکنند، پیمان تو را میشکنند و پیامبران تو را تکذیب میکنند. اجازه دادی دوران کفر و طاغوت سپری شود و مرا در دوران هدایت اسلام به دنیا آوردی. که اگر من قبل از این و در دوران حکومت کفر به دنیا آمده بودم، از نعمت اسلام و هدایت بهرهمند نبودم. تو مرا در همین فضا رشد دادی و تربیتم کردی.
صعود چهل ساله...
وقتی حکومت، حکومت الهی و اسلامی باشد، بندگی خدا آسانتر میشود. گرچه دشمنان با تبلیغاتشان میخواهند به مردم القا کنند که دوران طاغوت از نظر اقتصادی، معیشتی و حتی گاهی از نظر علمی، صنعتی، پیشرفت و... دوران بسیار خوبی بود، ولی اگر ما به چشم انصاف نگاه کنیم، پیشرفتهای جمهوری اسلامی با قبل از انقلاب، اصلاً قابل مقایسه نیست.
متأسفانه کسانی که بخشی از عمرشان را در آن دوران سپری کردهاند هم گاهی در هیاهوی تبلیغات دشمن واقعیتها را به صورت غیرواقعی میبینند، چه برسد به آنهایی که نبودند و آن دوران را ندیدند؛ ولی آمار و تصاویر واقعیت را نشان میدهد. کتاب بسیار مهم و تأثیرگذار «صعود چهل ساله»، آمار و واقعیتها را از زبان دشمنان انقلاب اسلامی بیان میکند. توصیه میکنم حتماً جوانان عزیز این کتاب را مطالعه کنند.
مشکلات همیشه وجود داشته و دارد، ولی وقتی حکومت، حکومت الهی باشد در سایۀ حکومت الهی، هم انسان بهتر میتواند دینداری کند هم وضعیت معیشت و دنیای او آبادتر میشود. ما در دورانی قرار داریم که دوران حکومت الله است، با همۀ نواقصی که دارد، ما امام خمینی(رحمةاللهعلیه) را دیدیم، ما مقام معظم رهبری(حفظهالله) نائب امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را داریم میبینیم، ما شهدا را دیدیم و داریم میبینیم، ما اولیای خدا و بزرگان را در بین خودمان داشتیم و داریم. این نعمتها نعمتهای کمی نیستند! اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) به خاطر این نعمت، خدا را شکر میکنند. نعمت حکومت اسلامی، یعین دورانی که اسلام حاکم است، نعمت بسیار مهمی است.
ثمره حکومت ولایی
کار حکومت اسلامی و ولایی -که حکم عقلانیت دارد و عقلانیت یک اصل برای حکومت ولایی و اسلامی است- اقامۀ عدالت میباشد؛ یعنی ولایت میآید برای اینکه عدالت را محقق کند و با تحقق عدالت، بین مؤمنین و ولی موالات اتفاق میافتد و در سایه موالات، زمینۀ تحقق حکومت اسلام و حکومت و حکم الهی فراهم میشود.
معنا و مفهوم عدل
عدل، مفهوم وسیعی دارد. کلمۀ «عدل» در لغت و اصطلاح به معنای تناسب، تعادل و برابری است. فلاسفه در تعریف عدل میگویند: «وَضعُ کُلَّ شَئٍ فِی مَوضِعِه و إعطاء کُلَّ ذِیحَقٍّ حَقَّه»؛ عدل، قرار دادن هر چیزی در جای خودش و دادن هر حقی به صاحب حقش هست. (هر چیزی را در جای خودش طوری که سهم مناسب خود را از هستی و کمالات آن دریافت کند و به حق دیگران هم تجاوز نکند.) این هم یک نگاه به عدل است.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «لْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»[1]؛ قراردادن هر چیزی در جای خودش عدل است. امربهمعروف، نهیازمنکر و مساوات هم عدل است؛ اینکه تساوی برقرار شود. یکی از شئون عدل و عدالت تساوی است؛ تساوی مطلقاً به معنی عدل و عدالت نیست، ولی یکی از بخشهای عدالت گاهی تساوی است.
عدل در آفرینش
یک تعریف هم علمای علم کلام از عدل دارند. وقتی میگوییم خدا عادل است یعنی خدا به کسی ظلم نمیکند. خداوند کار بدون حکمت نمیکند و هرچه را آفریده از روی حکمت آفریده. روزی همه را هم از روی عدل قسمت میکند؛ قرآن کریم میفرماید: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَیٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَیٰ»[2] اصلاً خدا در آفرینشش هم عدل را رعایت کرده. هم در آفرینش هر موجود، هم در آفرینش موجودات و نسبتشان با هم در عالم؛ گیاهان، حیوانات، انسانها، جمادات؛ مجموع اینها با همۀ تفاوتهایشان در نظام عدل الهی قراردارند و با حکمت آفریده شدهاند. خدا هر موجودی را آفریده روزی او را هم میدهد این از عدل خداست.
اگر خدا مرضی آفریده، دوا و شفا هم آفریده است. اگر خدا ضعف آفریده، قوت هم آفریده است. «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی»[3] خدا خلق کرده و درست هم خلق کرده، منظم و تنظیمشده آفریده است. «وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی»[4] به اندازه آفریده، در مسیر و جهت آفریده، برای آنها اسباب رشد و تعالی و هدایت قرار داده. این است که خدا به کسی ظلم نمیکند. «وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِید»[5].
عدل و حکمت الهی در احکام و قوانین
خدا احکام و قوانینی را بر اساس نیاز انسان وضع کرده. البته در این قوانین طاقت بشر هم رعایت شده است، خدا دستور فوق طاقت بشر نداده است. به عبارتی خدا تکلیف مالایطاق نکرده است.
بخشی از بحث عدل هم در پاداش و جزاست. «نَضَعُ المَوازینَ القِسطَ»[6] خدا در احکام قضایی هم عدل را دقیقاً رعایت کرده. مثلاً وقتی فرموده کسی باید قصاص شود، کاملاً با حکمت همراه است، عفو، با حکمت است؛ حدود، با حکمت رعایت و تشریع شده؛ اما اینکه میبینیم به یکی شرافت داده و به یکی نداده، یکی سالم و یکی مریض است، همۀ اینها به حکمت الهی برمیگردد.
حکمت گرفتاری انسانها چیست؟
اگر ما باور داشته باشیم که خدا حکیم و عادل است، متوجه میشویم که همۀ نقصها و مشکلات، مصلحتها و حکمتهایی هست که خدای متعال مقرر کرده است. گاهی هم خودِ موجودات به خاطر اینکه خلاف قوانین تکوینی عمل کردهند، به نواقص و مشکلات مبتلا شدهاند. بالاخره عالم قوانینی دارد، در هر مسئلهای مثل خوردن و آشامیدن، ازدواج، معاشرت، مسافرت و... دارای ضوابطی است اگر انسان از آن ضوابط تخلف کند، طبیعتاً گرفتار میشود.
گاهی انسان قوانین تکوینی عالم را رعایت نمیکند، گرفتار میشود و این گرفتار شدنش هم از روی حکمت است؛ گاهی برای حفظ نظام عالم و تربیت انسانها و گاهی هم براساس مصلحتهای ملکوتی و معنوی انسانهاست که گرفتار میشوند. مثلاً انسان از قوانین تشریعی و از احکام الهی که برای تربیت انسان آمده، تخلف میکند، گرفتار عقوبتهای معنویاش میشود. اینها هم برای رشد و سعادت اوست، باید مراقبت کند. اینها هم از عدل خداست، چراکه خدا به کسی ظلم نمیکند.
جامعهپردازی بدون عدالت ممکن نیست!
کار حکومت ولایی (حکومت خدای متعال روی زمین که مبتنی بر عقلانیت است) پیادهسازی عدالت است. در جلسات قبل عرض کردیم کار حکم جاهلیت و حکومت سلطنت و طاغوت ایجاد جامعه طبقاتی، تفرّق، تحزب و... است. جامعهپردازی، بدون عدالت امکان ندارد. اگر بخواهید، جامعهای را بسازید که در آن جامعه امور سرجای خودش باشد، باید عدالت به معنای واقعی حاکم باشد. اگر عدالت به معنای واقعی حاکم نباشد، جامعه اگر اسلامی هم باشد، با مشکلات زیادی مواجه میشود، ولی اگر عدل در جامعهای غیر اسلامی حاکم شد، آن جامعه پیشرفت میکند. گرچه جامعه ای با ایدئولوژی غیر توحیدی و غیر ولایی، هرگز به عدالت واقعی و کامل نخواهد رسید.
عدل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در تقسیم بیتالمال
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) وقتی به حکومت میرسند، برادرشان عقیل از ایشان درخواست میکند که به خاطر فقری که دارد و به اصطلاح عیالوار است، کمی بیشتر از حقی که از بیتالمال داشته، به ایشان بدهند. مشهور است، وقتی عقیل درخواست میکند امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آهن گداختهای را به سمت برادرشان میبرند و میفرمایند آتش جهنم از این داغتر است.
عدل مسئله بسیار مهمی است؛ اینکه هر چیز در را جای خودش قرار دهی، به معنای حقیقی به آن مسئله آگاهی داشته باشی. این از عدل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است
عدل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در مورد خوارج
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) با خوارجی که علیه ایشان حرف زدند و درگیری اعتقادی در جامعه ایجاد کردند، درگیر نشدند. حتی حقوق خوارج را از بیتالمال قطع نکردند. وقتی امیر المؤمنین(علیهالسلام) با خوارج درگیر شدند که آنها دست به شمشیر بردند، کشت وکشتار کردند. ابتدا حضرت آنها را نصیحت فرمودند، ولی گوش ندادند. کار را به جایی رساندند که حضرت با آنها جنگیدند و خوارج را از میان برداشتند. این از عدل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است.
اجرای عدالت حتی با احتمال از دست دادن فرصتها
نجاشی، شاعر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بود. روز ماه رمضان، شراب خورد. او را گرفتند، اثبات شد، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بر او حد زدند. او هم با حضرت قهر کرد و رفت. اطرافیان میگفتند: آقا، نجاشی رسانه شماست! شاعر خیلی مهم بوده، شاعر آن زمان به منزله رسانه بوده است. مگر چقدر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) رسانه داشتهاند؟! با این حال حکم خدا را اجرا میکنند. به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) که نمیشود ایراد گرفت. پس ما باید همین را در مقیاس زندگی خودمان وارد کنیم.
دفاع امیرالمؤمنین(علیهالسلام) از جایگاه خلافت
در جریان قتل عثمان، عدهای به سراغ امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آمدند و گفتند که بیا تو هم در قتل عثمان شرکت کن، ولی حضرت مخالفت میکنند. نه تنها مخالفت کردند، بلکه امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، با حسنین(علیهمالسلام) مقابل مردم میروند و میگویند این کار را نکنید؛ ممانعت کردند، چراکه خلیفهکُشی اصلا کاردرستی نیست! امیرالمومنین(علیهالسلام) با خلیفه کشی مقابله کردند.
بعد از عثمان مردم به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) هجوم آوردند که بیا حکومت را بپذیر! حضرت فرمودند: من نمیپذیرم. مردم اصرار کردند. حجت بر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) تمام شد و حکومت را پذیرفتند. ولی وقتی حکومت را پذیرفتند اخذ به قوت کردنند؛ محکم حکومت را گرفتن چراکه تکلیف بود. بعد فرمودند: اگر بیتالمال مسلمین را برده باشید و جهاز و کابین زنهایتان کرده باشید، از شما پس میگیرم.
عدل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) چه جریاناتی به وجود آورد؟
طلحه و زبیر از همرزمان قدیمی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بودند بارها پای رکاب پیامبر جنگیدند و از پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) مدال افتخار گرفتند. با به حکومت رسیدن امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، نزد حضرت آمدند و سهمشان را از بیتالمال خواستند. وقتی حضرت مخالفت کردند، این دو علیه حضرت لشکرکشی کرده و جنگ جمل را به راه انداختند.
وقتی طلحه و زبیر با امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بیعت شکستند، جنگ جمل اتفاق افتاد و بعد از آنها هم صفین به وجود آمد. چرا که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به محض اینکه روی کار آمدند معاویه را عزل کردند و معاویه هم علیه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) لشکرکشی کرد و صفین و حکمیت اتفاق افتاد.
امام چون به عدل رفتار کردند، حکمیت به وجود آمد. بعد از حکمیت هم جنگ نهروان ایجاد شد. قاعدتاً امیرالمؤمنین(علیهالسلام) باید حکومت را رها میکرد و میگفت من که از اول گفتم حکومت را نمیپذیرم، بروید یکی دیگر را پیدا کنید! ولی امام چون اخذ به قوت کرده، تکلیف دارد. حکومت را رها نکرد و به حکمیت اعتراض کرد و با همه آن غربتها به مسیر ادامه داد. هرچیزی جای خود و درست باید باشد.
عدالت، هدف غایی نیست!
گاهی در محافل بحثهایی مثل عدالتخواهی میشود که عدالت بر همه چیز مقدم است و هدف غایی است. به ولیّ ِزمان هم اعتراض میکنند که خلاف عدالت رفتار میکند!
ما باید هم عدالت و هم ولی را بشناسیم. اگر این مفاهیم را به معنای واقعی آن از شریعت دریافت نکنیم، در مصادیق دچار انحراف میشویم. مقام معظم رهبری(حفظهالله) در یکی از بیاناتشان میفرمایند: «قطعاً عدل، هدف است منتها این هدف میانی است و هدف نهایی عبارت است از رستگاری انسان.» عدالت وسیله است برای اینکه انسان به سعادت برسد و این خیلی مهم است که عدالت هدف نهایی نیست. ولایت آمده تا عدالت را محقق کند و زمینه سعادت فراهم شود. لذا باید در مفهومشناسی ولایت و ولایتپژوهی، عدالت پژوهی و... کار کنیم تا مفاهیم و مصادیق را بتوانیم درست تشخیص دهیم و در ولایت به تشخیص و معرفت برسیم. حرف ولی خدا، حجت است. شاید حرف او از منظر ما عدالت نباشد و ظلم باشد ولی از منظر او اینگونه نیست.
ارجحیت با تشخیص ولی خداست
به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) گفتند: حالا که به حکومت رسیدی، پرونده قتل عثمان را به جریان بینداز، ولی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) این کار را نکرد، آیا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) -نستیجر بالله- ظلم کرد؟! رفتار حضرت عین عدالت بود، ولی عدهای فریاد عدالتخواهی سردادند. اگر تشخیص مصادیق عدالت و ظلم (تشخیص ما) با ولی مخالف بود، اینجا تشخیص ولایت بر تشخیص عدل و ظلمی که من و شما تشخیص میدهیم ارجحیت دارد. ولایت آن چیزی است که همه دین و حکومت به خاطر آن آمده و حفظ و قوام دین با همه ضوابطش به خاطر آن است.
[1] . نهجالبلاغه، حکمت437.
[2] . آیه 50، سوره طه.
[3] . سوره اعلی، آیه2.
[4] . همان، آیه 3.
[5] . سوره فصلت، آیه 46.
[6] . سوره انبیاء، آیه 47.