تراز انقلابی گری امروز
تراز انقلابی گری امروز
تراز انقلابی گری امروز
حجتالاسلام مهدوینژاد: انقلابیگری یعنی تحولخواهی، یعنی انسانی که در راه خدا جهاد میکند، دنبال دگرگون کردن خود و دیگران و حرکت در مسیر به سمت خداوند است // تراز ایمان و انقلابیگری در هر دورهای متغیر است. امروز باید به بسیاری از مسائل عمیقتر ایمان داشته باشیم تا بتوانیم مؤمن و انقلابی بمانیم // برای اینکه در هر زمانی چشم ما درست ببیند و ادراک ما منحرف نشود و فهم ما از حقایق و واقعیتها به درستی کار کند، لازمهاش این است که ایمانِ زمان خودمان را داشته باشیم. ادراک ما فقط با ایمانی که در تراز زمان خودمان است، میتواند درست کار کند // تفسیری که امروز ولی خدا از دین و حجت خدا ارائه میدهد، تراز دینداری ما در این عصر است
شناسنامه
عنوان: قرار هفتگی
موضوع: انقلابی دیروز، انقلابی امروز
زمان: شنبه 28 بهمنماه 1402
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
پیامی از خدا...
شاید یکی از مهمترین و حیاتیترین، موضوعاتی که یک مؤمن به واسطه ایمان خود به خدا لازم است بداند، موضوعی که از نان شب واجبتر است و برای حیات معنوی انسان خیلی تعیین کننده است؛ خداوند در قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَی رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا»[1]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خدا، پیامبر و آن کتابی که بر پیامبر خود نازل کرده و کتابهای آسمانی که بر پیامبران گذشته نازل شده، ایمان بیاورید؛ هر کس به خدا و ملائکه و کتابهای آسمانی و پیامبران او و قیامت کفر بورزد؛ به یک گمراهی بعید و عمیق وارد میشود، که به راحتی راه هدایت را نمیتواند پیدا کند.
معنی این آیه چیست؟ خدایا ما که به تو ایمان آوردیم! به کتاب و به پیامبران تو ایمان آوردیم. دقت کنید! آیه خطاب به اهل ایمان است.
ایمان کلی را به ایمان تفصیلی تبدیل کنید
ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ ایمان بیاورید. بعد از آن تهدید میکند: «وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا»؛ یعنی چه؟ خداوند متعال میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا»؛ منظور این است که: شما یک ایمان اجمالی به خدا و رسول، کتاب، ملائکه آوردهاید و این چیزها را قبول دارید. ای کسانی که خیلی سر بسته و گنگ ایمان آوردهاید «آمِنُوا بِاللَّهِ ...»؛ یک ایمان تفصیلی، کامل، یک ایمان با جزئیات هم بیاورید. حال که قرآن را قبول دارید، باید قرآن را بشناسید. حال که پیغمبر را قبول دارید، باید پیغمبر را بشناسید و معرفت پیدا کنید. پس یک معنای آن این است که، ای کسانی که ایمان کلی آوردهاید، ایمان تفصیلی بیاورید، جزئی و دقیق ایمان بیاورید. به همه چیزهایی که ایمان آوردهاید؛ دوباره از نو، ایمان تفصیلی و عمیق بیاورید. این یک معناست.
چرا خداوند فرموده دوباره به همه اینها جزء به جزء ایمان بیاورید؟ چون اگر شما به یکی از اینها کفر بورزید، نسبت به همه اینها کافر محسوب میشوید. قرآن، ملائکه، انبیاء و خود خداوند، همه به هم وصل هستند. انکار یکی، موجب انکار همه میشود.
فرق مؤمن با مسلمان/ مرز ایمان و نفاق کجاست؟
ملائکه چه اهمیتی دارند؟ خدا در مورد ملائکه آیاتی دارد، توصیف دارد. انکار یکی، مستلزم انکار بقیه است. یک معنا هم به این شکل است که، ای کسانی که به ظاهر این چیزها ایمان آوردهاید، باطناً هم ایمان بیاورید. ای کسانی که با زبانی ایمان آوردهاید، قلبی هم ایمان بیاورید.
اینها خیلی مهم است؛ «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا»: بألسنتهم و ظاهرهم؛ «آمَنُوا»: بقلوبکم و باطنکم.[2] مسئله نفاق از همینجا شروع میشود که آدم با زبان یک چیزی بگوید ولی قلب او باور نداشته باشد.
خدا در قرآن میفرماید: «قَالَتِ ٱلأَعرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّم تُؤمِنُواْ وَلَکِن قُولُواْ أَسلَمنَا...»[3]؛ اعراب آمدند نزد پیغمبر و گفتند: ما ایمان آوردیم، پیامبر فرمودند: شما ایمان نیاوردهاید، اما بگویید ما اسلام آوردهایم، «...وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ...»؛ اما ایمان در دلهای شما وارد نشده است. فرق اسلام و ایمان همین است. اسلام همان مرحله زبانی است. یعنی وقتی شهادتین میگویید، مسلمان هستید. اما ایمان، زمانی است که قلباً اقرار به توحید، نبوت و... داشته باشید. قلباً ملائکه الله را قبول داشته باشید.
ایمان خود را تقویت کنید/مراتب و درجات ایمان
برداشت دیگری از آیه 136 سوره نساء این است که، ای کسانی که ایمان آوردهاید، ایمان شما در مراتب و درجات پایین است، ایمان خود را تقویت کنید و به درجات بالاتر بروید. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، آمِنُوا»، ای مؤمنان! ایمان خود را عمیق کنید.
خداوند در قرآن میفرماید: «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً...»[4]؛ و کسانی که هدایت یافتهاند خدا بر هدایتشان افزوده (خداوند هدایت را زیاد میکند). «...لِیَزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِمْ...»[5]؛ ایمان بر ایمانشان میافزاید. خدا ایمانشان را زیاد میکند. پس ایمان قابل ازدیاد است، صاحب مراتب است. ای کسانی که مراتب ایمان پایین دارید، مراتب ایمانتان را بالا ببرید. در روایات هم آمده که ایمان مراتب دارد. امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: ایمان مثل یک نردبان ده پله است. خیلی روایت زیبایی است، توصیف میکنند که هر کسی در هر پلهای از ایمان که قرار دارد، چه وظیفهای بر عهدهاش است. ایمان دارای مراتب است.
به چه چیز میرسیم! «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا»؛ ای کسانی که ایمان آوردید، ایمان بیاورید. پس ایمان آوردن هم کافی نیست. ایمان دارای مراتبی است، ایمان دارای عمق است، ایمان دارای ارتفاع، طول و عرض است، به ابعاد ایمان توجه کنید و به سمتش بروید تا ایمانتان کامل شود.
درجات علم و ایمان // بازنگری در مفهوم ایمان
علم و دانش هم درجاتی دارد. در ابتدای تحصیل در مدرسه یک مقدار خط یاد میگیرید. الف مینویسید و خوشحال میشوید. اگر استاد دانشگاه شوید آن موقع هم مینویسید. روز اول مدرسه علم یاد گرفتید، آن روز هم علم یاد میگیرید، اما این علم کجا و آن علم کجا! علم دارای مراتبی است. اینها واضح است.
حرف ما چیست؟ بیایید با هم یک بازنگری در مفهوم ایمان کنیم. همین ایمانی که باعث میشود ما نماز بخوانیم، به خدا پناه ببریم. همین ایمانی که باعث میشود زندگی و بندگیمان را با او، با گوهر او، با نور او بیاراییم و حیات بدهیم و زندگی کنیم. این همین ایمان است.
ایمان دارای مراتبی است، در هر مرتبهای از ایمان قرار گرفته باشید، یک الزاماتی دارد که با مراتب دیگر ایمان یک مقدار فرق میکند. در هر پلهای قرار گرفته باشید، آن طبقه و آن رده ایمانی، حال و هوا و شرایطش با سایر درجات ایمان فرق میکند. کسی که دکترای تخصصی در ایمان دارد، با کسی که لیسانس ایمان دارد، با کسی که دیپلم ایمان دارد، همه با هم فرق میکنند. به این مسئله خواهشاً توجه کنیم. حالا این مفهوم ایمان را از این جهت یک مقدار بررسی کنیم. ایمان دارای مراتبی است و دارای شرایطی.
کمبود ایمان نقطه ایجاد تعارض و شبهه
ما یک عمر با همین ایمانی که داریم زندگی کردیم و زندگی میکنیم، اصلاً فکر نکردیم که ایمان ما در کدام مرتبه از مراحل ایمان است و ما در کدام رده هستیم. مشکل اینجاست که میرویم در پلههای بالاتر، گاهی روی صندلیهای ایمانی که هنوز به مرتبهاش نرسیدهایم، مینشینیم. اندازه آن مرتبه ایمانی رشد نکردیم، چون آنجا آدابی دارد، دستوراتی دارد، به ما سخت میگذرد، ایراد میگیریم، خسته میشویم، چون جای ما آنجا نیست.
من روی این صندلی مینشینم، باید بتوانم این باری که بر عهدهام است (حداقل کف آن) را بردارم. یک کار یا یک برنامهای شما انجام میدهید، این برنامه سنگینتر از حد ایمان شما باشد، یا ایمان شما کمتر از آن حد باشد، زیر آن برنامه میشِکنید. باید مرتبه ایمانی خودتان را دریابید، البته باید مرتبه ایمانی خود را افزایش دهید. مواظب باشید، وقتی میروید زیر بعضی از بارهای معنوی یا مسئولیتهایی که ایمانهای درجات بالاتر میخواهد حواستان به این نیست، وقتی میروید در آن مرتبه قرار میگیرید، ممکن است تعارض، تضاد، شبهه و گاهی حتی انحراف برای آدم پیش میآید. اینجا، آن مسئله مهمی است که ما باید به آن توجه کنیم.
ایمان مجاهدانه/ رابطه ایمان و انقلابیگری
حالا من میخواهم مفهوم ایمان را با مفهوم دیگری که برابر هم هستند، برای زمان خودمان ترکیب کنم و بگویم. انقلابیگری، نوعی ایمان مجاهدانه است. انقلابیگری یا همین ایمان آیا یک مفهوم ثابت است یا یک مفهوم متغیر است؟ دارای سیرورت و مرتبه و به روز شدن است یا نه؟ یک چیزی است که هزار و چهار صد سال پیش گفتند، اگر ما همانگونه باشیم، در هر عصر و در هر قرنی زندگی کنیم خوب است؟
انقلابیگری یعنی تحولخواهی، یعنی انسانی که در راه خدا جهاد میکند. دنبال دگرگون کردن خود و دیگران و حرکت در مسیر به سمت خداوند است. این یعنی انقلاب، انقلابیگری. انقلابی به چه کسی میگویند؟ مؤمن واقعی به چه کسی میگویند؟ ایمان دارای درجات و مراتب است. تراز ایمان متغیر است. ایمان ثابت نیست.
ایمان دارای متغیرهایی است که ترازش را بالا و پایین میبرد (برای ایمان یک ترازی وجود دارد). آن تراز را باید شناخت و براساس آن تراز ایمانی، انسان باید خودش را تربیت کند وگرنه از همان ایمانی که دارد، سقوط میکند. یک جاهایی ممکن است همین بلا سرش بیاید. مخصوصاً الآن که جامعه ما، جامعه پیچیدهای شده است. جنگها، جنگهای شناختی و ترکیبی شده؛ جنگ اقتصادی، جنگ سیاسی، جنگ فرهنگی، جنگ امنیتی، همه جنگها با هم ترکیب شده است و شناخت را سخت میکند، عرصه و میدان را گاهی سخت میکند. آدم نمیتواند حق را از باطل تشخیص دهد، اینجاست که آدمها ریزش میکنند. حقایق و واقعیتها قابل تغییر نیستند، بلکه آدمها هستند که ادراک آنها قابل تغییر و قابل دستکاری است. فهم من و شما قابل دستکاری است، به گونهای که حق را باطل ببینیم و باطل را حق. سیاه را سفید ببینیم و سفید را سیاه. ولی سفید، سفید است و سیاه، سیاه است.
تفاوت تراز ایمان افراد
برای اینکه در هر زمانی چشم ما درست ببیند و ادراک ما منحرف نشود، فهم ما از حقایق و واقعیتها به درستی کار کند، لازمهاش این است که ایمانِ زمان خودمان را داشته باشیم. ادراک ما با ایمانی که در تراز زمان خودمان است، میتواند درست کار کند.
وقتی میگوییم تراز ایمان بالا و پایین میرود، یعنی چه؟ مثلاً اگر فردی که از نظر مالی تأمین است، بیاید و به ما بگوید: ۵ تومان به من بدهید خوب است، منظورش ۵ همت است، مطمئناً چنین فردی پول نمیخواهد. فرد دیگری هم همین را میگوید، منتها منظور فرد دوم ۵ میلیون تومان است. چون او از لحاظ اقتصادی در طبقه متوسط جامعه قرار دارد. همینطور اگر فرد فقیری باز همین درخواست را از ما داشته باشد و از ما ۵ تومان بخواهد مطمئناً منظور او ۵ هزار تومان است، نه ۵ میلیون. ببینید همه آنها میگویند: ۵ تومان، اما نفر اول ترازش با نفر دوم و نفر سوم متفاوت است. تراز نفر اول چه بود؟ یعنی در چه ترازی صحبت و درخواست دارد؟ فردی که مولتی میلیاردر است، وقتی میگوید: ۵ تومان، منظورش ۵ همت است. نفر دوم نظرش چیز دیگری است. نفر سوم از وضع لباسش میفهمیم که منظورش از ۵ تومان، ۵ هزار تومان است. چون خودش هم میداند قرار نیست کسی 5 میلیون به او بدهد. پس تراز آدمها با هم متفاوت است و در تراز خودشان، ادبیاتشان متفاوت است.
انقلابیگری نسخه بروز ایمان
در امور فکری و معنوی هم شما به همین صورت میبینید، تراز افراد متفاوت است. آن فردی که در پله دهم ایمان ایستاده، وقتی حرف میزند، عبادت میکند، از توحید میگوید، عبارات، مطالب، محتوای سخن او خیلی فوقالعاده است. شما باید بفهمید، با چه کسی طرف هستید. او هم وقتی با شما صحبت میکند، میفهمد که با چه کسی طرف است. پس متوجه باشید تراز افراد با هم متفاوت است. نماز، نماز است. اما نمازی که من میخوانم، با نمازی که مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) میخواند یکی نیست. هر چند همه عبارات و اشکال آن مثل هم است. ولی تراز ما با هم متفاوت است.
انقلابیگری در واقع نسخه بروز اهل ایمان است. در زمان بعثت که در واقع انقلاب پیامبر بود، به چه کسی میگفتند انقلابی! در آن موقع به کسی که صرفاً میگفت: «اشهدانلاالهالاالله و اشهدانمحمدرسولالله» انقلابی میگفتند. یک مقدار از لحاظ زمانی برویم جلوتر. در زمان هجرت وقتی که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) میخواستند هجرت کنند، دستور دادند همه مسلمانها از مدینه هجرت کنند، در آن موقع چه کسی انقلابی بود؟! مسلماً به فردی که به فرمان پیامبر عمل کرد و هجرت نمود، انقلابی میگفتند. همینطور در زمان جنگ بدر، وقتی که جنگ شروع شده بود، در آن زمان به کسانی که در جنگ بدر شرکت کردند و همچنین افرادی که در جنگ اُحد همراه پیامبر بودند به اینها میگفتند انقلابی. یعنی کسانی که تراز به تراز با پیامبر جلو آمدند جزء انقلابیها بودند. در جنگ موته سه نفر از مسلمانها بدون عذر و دلیل به جنگ نیامدند. پیغمبر در مورد این افراد فرمودند: اینها را طرد کنید. بعد زن و فرزندانشان هم آنها را از خانه بیرون کردند و آنها به بیابانها رفته بودند و وقتی که در آنجا توبه کردند مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار گرفتند. چرا بدون عذر و بهانه به جنگ نیامدید؟ شما با این کار از تراز ایمان افتادید، از تراز انقلابیگری هم افتادید.
وقتی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفتند، اگر کسی بیاید و بگوید: محبت و ولایت پیامبر را قبول داریم، پس ما انقلابی و مؤمن هستیم. کسی حرف آنها را نمیپذیرد. الآن ایمان و انقلابیگری در چیست؟ مسلماً در بیعت با امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، یعنی ولایت پیغمبر قبول نیست! در جواب میگوییم: ولایت پیامبر بدون ولایت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) قبول نیست. الآن ولایت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) لازم است و به کسی که ولایت آن حضرت را دارد، انقلابی و مؤمن میگویند. به فردی که با امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در همه صحنهها حضور دارد با امیرالمؤمنین(علیه السلام) جلو آمده، به چنین فردی میگویند مؤمن و انقلابی، نه به فردی که فقط ولایت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را در دل دارد.
در هر عصری ولایت امام آن عصر لازم است
در زمان امام حسن مجتبی(علیهالسلام)، اگر فردی بگوید: من ولایت پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهمالسلام) را دارم، اما ولایت امام حسن(علیهالسلام) را قبول ندارم. به او میگوییم: شما اگر ولایت امام حسن(علیهالسلام) را نداشته باشید، پس مؤمن و انقلابی نیستید. چون ولایت امام حسن(علیهالسلام) لازم است. اگر شما با امام حسن(علیهالسلام) بیعت نکرده باشید، با تراز ولایت در متغیر زمان همراه نشدهاید. پس به شما دیگر فرد انقلابی نمیگویند. شما آن زمان مؤمن و انقلابی بودید، اما الآن دیگر نیستید. همینطور از زمان امام حسین(علیهالسلام) تا زمان امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) در هر عصری ولایت امام آن عصر لازم است. باید دقت کنیم، منظور از تراز ولایت و ایمان و تراز انقلابیگری چیست؟ یعنی همراهی، همفکری و همترازی با ولی، به این میگویند ایمان تراز و انقلابیگری تراز. حالا ولی کیست؟ «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا»[6] دیگر کیست؟ رسول الله. دیگر کیست؟ امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و اهل بیت عصمت و طهارت. در زمان غیبت کبری ولی کیست؟ علمای دینی و مراجع تقلید. اینها همگی ولات عصمت و طهارت هستند.
پس در هر عصری وظیفه ما این است که باید ولایت ولی امر که ولایتش بر ما واجب شده همراه شویم، تا مؤمن باشیم. مؤمن و انقلابی واقعی این چنین است.
تراز ایمان در هر زمان
در سال 1357 به چه کسی انقلابی میگفتند؟ به کسی که مرگ بر شاه میگفت و در راهپیمایی شرکت میکرد. اگر فردی میگفت ما شهادتین را گفتهایم، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و ائمه اطهار(علیهمالسلام) را قبول داریم؛ پس ما انقلابی هستیم. در جواب به او میگویند نه. این انقلابی، انقلابی هزار و چهارصد سال گذشته بود. انقلابی الآن فردی است که مرگ بر شاه بگوید.
بعضی میگویند ما حجاب را قبول داریم، پس ما انقلابی هستیم. باید گفت حجاب در سال هشتم هجرت واجب شد. قبول داشتن حجاب برای آن زمان بود. الآن ایمان شما یک تراز بالاتر آمده است. غیر از این، موردهای دیگری هم هست که باید انجام دهید تا به شما مؤمن و انقلابی بگویند.
سال 1359، به کسی که به جبهه رفته باشد، انقلابی میگفتند. امام(رحمتاللهعلیه) فرمودند: «گعدههای قرآن را جمع کنید و جبهه بروید». طلبهها، روحانیون و علماء حوزه علمیه، کتاب و دفتر رساله عملیه خودشان را بها خون خودشان در جبههها نوشتند.
سال 1367 به کسانی انقلابی میگفتند که وقتی امام قطعنامه ۵۹۸ را قبول کردند، اعتراض نکردند. تراز باید با ولی زمان یکی باشد. این مسئله خیلی مهم است. همین موارد بسیاری از مؤمنین را از دایره ایمان خارج کرده و متوجه آن نیستند.
سال 1388 به کسی که اسیر فتنه و معتقد به تقلب نشده بود، انقلابی میگفتند. ممکن است فردی در فتنه 88 بگوید ما سال 57 مرگ بر شاه میگفتیم پس انقلابی هستیم. شما آنموقع انقلابی بودید الآن تراز انقلابیگری فرق کرده و بالاتر رفته است.
الآن تراز در حوادث و وقایع کجاست؟ امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) میفرمایند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا»[7]. «حوادث واقعه» یعنی اتفاقاتی که در زمان شما میافتد. در حوادث و واقعهای که در زمان شما اتفاق میافتد باید به ولی زمان خود مراجعه کنید.
تنظیم تراز دینداری با ولی زمان
تفسیری که امروز ولی خدا از دین و حجت خدا ارائه میدهد، تراز دینداری شما در این عصر است. امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) میفرمایند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا»[8]. حوادث واقعه الآن اتفاق میافتد. یعنی تراز دینداریتان را در دوران خودتان با ولی زمان تنظیم کنید. همه میگویند «جانم فدای حسین». باید زندگی را با حسین زمان خود تنظیم کنیم. مفهوم انقلابیگری و ایمان یک مفهوم دارای سیرورت و دارای متغیرهایی است که در طول زمان تغییر میکند. ما باید حواسمان باشد.
سنجش تراز دینداری
آیا ما با نظام فکری و دیدگاههای ولی زمان خود هم تراز هستیم؟ آیا مثل او فکر میکنیم؟ تراز ما با تراز ولی زمان تنظیم شده است یا ما تراز خود را داریم؟ ما از راه دوری شروع کردهایم تا به اینجا رسیدهایم. شاید بیست و پنج صفحه از بیانات مقام معظم رهبری(حفظهالله) از سالهای 1401 و سالهای اخیر به عنوان ولی زمان ماست. حرفهایی است که اگر برای ما بخوانند، تراز نیستیم؛ همین ماها که عکس پروفایلهایمان عکس آقا است، جان خود را برای مقام معظم رهبری(حفظهالله) میدهیم و کسانی که پای کار هستند.
تراز ولایتمداری
مقام معظم رهبری(حفظهالله) میفرمایند: «جوانان امروز ایران اسلامی اگر از جوانان اول انقلاب و دفاع مقدس جلوتر نباشند، عقبتر نیستند». ما با این صحبت آقا تنظیم هستیم؟ خیلی مهم است ما در این دوران چگونه ولایتمدار هستیم و تراز ولایت ما کجاست؟ اصلاً چگونه به مسئله ولی نگاه میکنید؟ مقام معظم رهبری(حفظهالله) میفرمایند: «ملت ایران روزبهروز مؤمنتر شدهاند». تحلیل شما هم اینگونه است؟ من تحلیل شما را میخواهم.
الآن نگویید چون مقام معظم رهبری(حفظهالله) گفتهاند من هم قبول دارم. نه واقعاً خود شما چند جا نشستهاید و برعکس این حرف را زدهاید؟ در واقع اینگونه نیست. همین که نگاه ما و ایشان یکی نیست یعنی ما از تراز واقعیتهای جامعه امروز عقب هستیم. از ترازی که باید در آن قرار داشته باشیم تا واقعیتها را درست ببینیم، به شدت عقب هستیم.
چقدر اغتشاشات در دانشگاهها شده است؟ مقام معظم رهبری(حفظهالله) میفرمایند: «محیط دانشجویی و دانشگاهی ما از پاکترین محیطهای کشور ماست». این را که دیگر نمیشود باور کرد! درست است؟ حال اگر میخواهید به حرفهای حضرت آقا(حفظهالله) شک کنید، عیب ندارد. ولی آینده کشور بر اساس واقعیتهای موجود بسیار درخشان است.
چند نفر از ما کنار هم که نشسته بودیم، گفتیم جمهوری اسلامی تا چند سال دیگر قرار نیست بماند؟ در ذهن شما چه چیزی خطور میکند؟ اصلاً من نمیگویم به زور بگویید مقام معظم رهبری(حفظهالله) فرمودهاند پس قبول میکنیم. اصلاً این را نمیخواهم مطرح کنم. واقعیتها قابل دستکاری نیست اما ذهنها و ادراکها قابل دستکاری است. ادراک که دست کاری میشود، تراز پایین میآید و آدم واقعیت را نمیبیند.
مقام معظم رهبری(حفظهالله) فرمودند: «انقلاب ما تنها انقلابی است که پس از گذشت چهل سال از آن، بدون هیچ خیانتی به آرمانها و شعارهایش راهش را ادامه داده است». الآن شما معتقد هستید که انقلاب هیچ خیانتی به آرمانهایش نکرده است؟ میگویید پس فلانی چه؟ این قابل توضیح است. بعضیها میگویند انقلاب دهه شصت یک چیز دیگر بود. انقلاب در گذشته خیلی بهتر بود. این انقلاب آن انقلاب نیست و دیگر مانند آن زمان خوب نیست.
مثالی برای درک بحث
یک مثال بگویم. شما با جمع دوستان به اردو رفتهاید. این جمع اتوبوس چقدر پر شور و حال است. همه خداحافظی میکنند و سوار اتوبوس میشوند. هوا خیلی گرم است. مثلاً میخواهید به مشهد بروید. همه شور و حال دارند. یک عده خوابشان میگیرد، استراحت میکنند. اتوبوس در جاده کویر حرکت میکند. در بیابان هوا گرم میشود. کولر هم خراب باشد، شرایط هم گرم باشد، همه به التهاب میافتند و فرضاً امکان دارد وسط کویر ماشین بایستد. ما چرا وسط کویر هستیم؟ مگر نگفتید ما را به مشهد میبرید؟ الآن اینجا هوا گرم است، آب نیست. آب بدهید. اینجا کویر است، آب نیست. خوب بایستید تا زیر سایه درختی برویم. اینجا درخت ندارد، بیابان است. ما را کجا آوردهاید؟ مگر نگفتید ما را مشهد میآورید؟ الآن اینجا کجاست؟
نقشه سفر ندارد. اگر نقشه سفر داشت؛ میدانست از اینجا که راه میافتد به کجا میرود، به کجا میرسد، کجا بیابان است و... اتفاقاً درست آمدهایم. ما الآن باید وسط بیابان باشیم. اصلاً اینکه به بیابان رسیدیم و آب نبود، جزء سفر بود. معلوم میشود که ما چند کیلومتر راه آمدهایم و چقدر تا مشهد راه داریم؟ فردی که برای دفعه اول آمده، میگوید ما را به بیابان آوردهای و تشنگی هم کشیدهایم. در حالی که این الزام سفر بود.
نقشه دستشان نیست؛ میگویند اوضاع خراب شد، همه چیز به هم ریخت، به ما دروغ گفتند. من کجا هستم؟ اینجا کجاست؟ این راه درست است؟ فکر میکند تمام راه را اشتباه آمده است. میخواهد به کوه برود. پایین کوه، ایستگاه است. ماشین خود را پارک کنید. از این قسمت بالا بروید، به عشایر میرسید که آنجا زندگی میکنند. سپس پوشش گیاهی کمتر میشود و کمکم همه جا سنگلاخ میشود. بعد کمکم به درهها میرسید. وقتی آنجا را رد کردید به گردنه میرسید. بعد که آنجا را هم رد کردید، قله نمایان میشود.
هوا بوران است. شخص میگوید اینجا کجاست که ما را میبرید؟ اینجا که برف و بوران است؟ تو نزدیک قلهای که برف و بوران است. تو درست آمدی و چون نزدیک قلهای هوا اینگونه است. نقشه را کسی به او نداده است. اینجا ترازها متفاوت میشود و جور دیگری فکر میکند. فکر میکند اشتباه آمده است.
راه را درست آمدهایم
الآن در سال 1402 ماشین ما پنچر نشده است؟ چرا شده است. آیا انقلاب اسلامی میتوانست بهتر از این عمل کند؟ بله، میتوانست. الآن باید وضعیت معیشت مردم اینگونه باشد؟ خیر، خیلی باید بهتر باشد. ما راه را اشتباه آمدهایم؟ نه، راه را درست آمدهایم. باید تلفات کمتری میدادیم. آسیبشناسی کنیم. راه را درست آمدهایم. حضرت آقا(حفظهالله) میفرمایند نزدیک قلهایم. شخصی میگوید قله کجاست؟
جابهجایی مرزهای قدرت
شما مرزهای قدرت را در دنیا جابجا کردهاید. نظم نوین جهانی داشت اتفاق میافتاد. اصلاً خاورمیانه یا شرقالاوسط نبود. قرار بود محو شود. الآن با قدرت معادله تعیین میکند. مقام معظم رهبری(حفظهالله) فرمودند: «ما سهممان را در نظم نوین جهانی خواهیم گرفت». این اتفاقی است که در حال افتادن است. ما داریم مرزهای قدرت را جابجا میکنیم، آمریکا و اسرائیل را به زانو درآوردهایم، اسرائیل را شکست دادهایم، سنگرهای مقاومت را در دنیا شکل دادهایم. اینها را نمیبینید؟ اگر جهاناندیشی نداشته باشید پرده را کنار میزنید و میگویید غزه را که له کردند، همه چیز از بین رفت. چه میگویید؟ غزه را له نکردند، آنها له شدند.
دو ارتش مدعی دنیا 140 روز است که معطل یک گروهک مبارز در غزه هستند. این به معنای زمین خوردن است. ببینید چقدر نگاهها متفاوت است. آن چشمی که درست میبیند، در مورد تراز فکر میکند و آن را فهمیده، اینگونه است. مقام معظم رهبری(حفظهالله) فرمودند: «اسرائیل بیست و پنج سال آینده را نخواهد دید». سپس فرمودند: «ظاهراً زودتر میشود و الآن کار دارد تمام میشود». باور کنیم که کار دارد تمام میشود و چیز دیگری به حماسه اصلی باقی نمانده است.
نزدیک قله
حال ترازها را پایین آوردهاند. دشمن شبانهروز تلاش میکند. خودیهای داخلی، خارجیها، فکرها و نگاههای پایین، ناترازیهای فکری در جامعه تلاش میکنند تا مردم و جامعه را از رأی دادن دلسرد کنند. آقا نرو رأی بده. نزدیک قله اتوبوس را متوقف کردند. دو پیچ دیگر به قله میرسیدیم، پیچ تاریخی را دست میگرفتیم و قصه تمام میشد. کسی به مردم نگفت ده ضربه شمشیر مانده بود تا خیمه معاویه بریزد که کار برعکس شد. الآن هم همین است.
الآن مقام معظم رهبری(حفظهالله) میگویند: «هر کسی یک تریبون دارد به میدان بیاید». به خانمهای خانهدار میگویند برای انتخابات به میدان بیایید. به مداحها میگویند وظیفه شماست. به وعاظ دینی میگویند وظیفه شماست و در آخر میفرمایند هرکس تریبونی دارد، جایی حرف او شنیده میشود؛ وظیفه دارد در مورد حضور حداکثری در انتخابات حرف بزند. چرا اینگونه میگوید؟ چون چیزی به قله نمانده است.
مردم اگر پای این کار نیایند و انتخابات ضعیف برگزار شود، مقاومت ضعیف میشود و شکست میخورد. سران کشورهای مستکبر دنیا، علیه ایران اجماع میکنند و معیشت را بر مردم سختتر میکنند. الآن خود آنها و کشورهایشان به هم ریختهاند. الآن مردمشان کف خیابانهای خودشان و در حال ساقط کردن حکومتهایشان هستند. دو قدم دیگر بیشتر تا پیروزی نمانده است.
این نگاههای ناتراز، جامعه را زمین میزند. حالا در خانه بنشینید و حرفهای دیگران را تکرار کنید. اگر ما نگاه جهانی نداشته باشیم، تراز نگاهمان بالا نرود؛ به معیشتمان هم نخواهیم رسید. چرا که حل بسیاری از مسائل به این برمیگردد که شاه دزد را بزنیم.
مقام معظم رهبری(حفظهالله) فرمودند: «روزی که ما به قله برسیم، دشمنیها تمام میشود». چند سال پیش فرمودند: «ما تا قله راه داریم». اخیراً فرمودند: «ما نزدیک قلهایم». ولیّ جامعه اینچنین گفته است. این تراز را درست کنید. قسم به خدا با همین حملههایی که به جامعه علمی، دانشآموزی و دانشجویی ما شده است؛ محیطهای دانشآموزی و دانشجویی ما از بهترین محیطهای عالم بشریت است.
در صدا و سیما که اینقدر به کارهای آن اعتراض میکنیم و در خیلی موارد هم اعتراض وارد است، مجریهای خوب و مؤمن داریم. فیلم آن موجود است که کنار مسجد پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) گریه میکنند. آدمهای مؤمن و خوبی هستند. اگر در زمان طاغوت کل صدا و سیمای کشور را میگشتید، یک آدم اینچنینی نمیدیدید. ما حقایق را نمیبینیم.
ایمان بیاورید
غرض این است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا...»[9]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، به کلیات و جزئیات هم ایمان بیاورید. ای کسانی که به ظاهر ایمان آوردهاید، به باطن هم ایمان بیاوردید. ای کسانی که با زبان ایمان آوردهاید، با قلبتان هم ایمان بیاورید. ای کسانی که حقیقت را کلی دیدید، دقیق ببینید.
وعده پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) وعده دادهاند: «قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا»[10]. زنها را نجات میدهم و بانوان را از گورها بیرون میکشم. اموال بیتالمال را اگر کابین زنانشان کرده باشند، از آنها خواهم گرفت. این حرفهای امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) است. یک دفعه شکنجه شد و مادر عمار یاسر کشته شد. پدرش به نحوی و خودش به نحوی دیگر. بلال زیر سنگ و شکنجه بود. مسلمانان فرار کردند و به حبشه رفتند. یا رسولالله وعده داده بودید؟ این چیزها را وعده داده بودید؟! چه شد؟
جنگ خندق شده بود. مسلمانان خیلی بیچیز و فقیر بودند. گرسنه بودند اما یک خرما را چهل نفر میخوردند. داخل دهان میگذاشتد و شیرینی که پس میداد به نفر بعدی میدادند. چیزی نبود که بخورند. پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) و یاران ایشان از ضعف دل به شکم خود سنگ بسته بودند. در این شرایط زمین میکندند.
ناگهان به یکی از این سنگها کلنگی زدند و برقی جست. پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «در این برق که بر اثر این ضربه زده شد، فتح ایران را دیدم»!!. یا رسولالله(صلیاللهعلیهوآله)، ما در حال خندق زدن دور مدینهایم که دشمنان داخل نشوند. شما چنین حرفی میزنید! دومین ضربه کلنگ را که زدند و برق جست پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «فتح روم و شامات را دیدم». مردم با خود گفتند گرسنگی به ایشان غلبه کرده است و...!!
میبینید، تراز نیست. با عقل ناقص و چشم کور خود میخواهد اینها را ببیند. عدهای دیگر گفتند: «صدق الله و رسوله»؛ خدا و پیغمبرش راست میگویند.
وعدهی خدا
عدهای از آقایان در دهه هفتاد روزنامه و مجله داشتند و با انقلاب، امام(رحمتاللهعلیه) و مقام معظم رهبری(حفظهالله) بودند. در دهه هفتاد اینچنین بودند ولی الآن کنار قبر مهسا امینی میگویند: «بر سر قبر حضرت انسان نشستهام»!! و از اغتشاشگران حمایت میکند. تراز این فرد بهم خورده است، میگوید جمهوری اسلامی اشتباه رفته است. چرا که الآن خیلی دشمن برای خودش درست کرده است.
ایمان ذومراتب است. انقلابیگری ذومراتب است. تراز ایمان و انقلابیگری در هر دورهای متغیر است. امروز باید به بسیاری از مسائل عمیقتر ایمان داشته باشیم تا بتوانیم مؤمن و انقلابی بمانیم. خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱستَقَمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ ٱلمَلَـئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحزَنُواْ وَأَبشِرُواْ بِٱلجَنَّةِ ٱلَّتِی کُنتُم تُوعَدُونَ»[11]، «وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلأَعلَونَ إِن کُنتُم مُّؤمِنِینَ»[12]. «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»[13]؛ اینها وعدههای خداست. چه کسانی به این وعدههای خدا ایمان محکم دارند؟ آنان که در هر عصری ایمانشان را با ولیّ خودشان تراز میکنند، وگرنه ریزش میکنند.
دعا راه رسیدن به خواستهها
خدایا به حق آقا و مولایمان صاحب العصر و الزمان(عجلاللهتعالیفرجه) ما را جزو یاران نافذ البصیره حضرت قرار بده. خدایا نگاه ما را در این عصر با نگاه رهبر عزیزتر از جانمان که نائب امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) و ولی توست و در این عصر بر ما ولایت دارد؛ تراز و تنظیم بفرما. خدایا مرگ ما را در این راه پر شکوه، در مسیر حرکت انقلاب به سمت ظهور به شهادت ختم بفرما. زندگی ما را زندگی سرتاسر مجاهدت برای ولی خودت قرار بده. ما را از سیم خاردارهای نفسمان، از باتلاقهای فساد و فتنههای آخرالزمان حفظ بفرما. نسل ما را نسل ظهور و سرباز امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) قرار بده. خدایا مریضها و جانبازانمان را به حق امیرالمؤمنین(علیهالسلام) لباس عافیت بپوشان. عاقبتهایمان را ختم به خیر بفرما. روح امام(رحمتاللهعلیه) و شهیدان و شهید عزیز محفل را با روح مطهر اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) محشور بفرما.
[1] . سوره نساء، آیه 136.
[2]. تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، ج3، ص563.
[3]. سوره حجرات، آیه 14.
[4]. سوره محمد، آیه 17.
[5]. سوره فتح، آیه 4.
[6]. سوره بقره، آیه 257.
[7]. اکمالالدین صدوق، ج ٢، ص ٤٨٣.
[8]. همان.
[9].سوره نساء، آیه 136.
[10]. دانشنامه قرآن و حدیث، ج5 ، ص 416
[11]. سوره فصلت، آیه 30.
[12]. سوره آل عمران،آیه 139.
[13]. سوره انبیاء، آیه 105.