معیار دوری و نزدیکی در ارتباط با دیگران چیست؟
حجتالاسلام مهدوینژاد: معیار الهی در دوری و نزدیکی به دیگران، برای اینکه انسان بتواند رفتارهایش را تنظیم کند، خیلی تعیینکننده است./ اینکه ما عکس آقا و امام را در جلساتمان میزنیم، نه اینکه جلسه رسمی است و همه جا میزنند، نه!/ پیامبر(ص) با امیرالمؤمنین(ع) همسایه بودند، اما چرا توصیه میکنند فامیلها، همسایه یکدیگر نشوند؟
هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام جعفرصادق(ع) را شنبه 25 آبانماه در مسجد جامع کبیر یزد جشن گرفت. در این مراسم حجتالاسلام مهدوینژاد ضمن تبریک میلاد رسول اکرم(ص) و امام جعفرصادق(ع)، برای دومین جلسه به تبیین موضوع «دوری و دوستی»، با توجه به نامه 31 نهجالبلاغه پرداخت. خلاصه این سخنان در ادامه آمده است.
اسارت در ارتباط
در ادامه بحث نامه 31 نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «وَ رُبَّ بَعِيدٍ أَقْرَبُ مِنْ قَرِيبٍ وَ قَرِيبٍ أَبْعَدُ مِنْ بَعِيدٍ»، چه بسیار افراد دوری که از نزدیکان، نزدیکترند و چه نزدیکانی که از دورها دورترند.
ثمره این فراز چیست؟ انسان در زندگی گاهی اسیر ارتباطات خودش با اطرافیان میشود. برای رهایی از این اسارت، این فراز، نسخه شفابخشی است. حضرت میفرمایند بعضیها از شما دورند، ولی از هر نزدیکی به شما نزدیکترند و بالعکس. یعنی چه؟ معیار دوری و نزدیکی در اینکه انسان بتواند رفتارهایش را تنظیم کند و محبتش را در زندگی درست تقسیم کند خیلی تعیینکننده است.
دوری و نزدیکی ظاهری
ما یک دوری و نزدیکی ظاهری داریم. یک عده از افراد هستند که نزدیک شما هستند و با شما نسبت فامیلی دارند، خویش و قوم شما هستند، شما با آنها زندگی میکنید و احترامشان بر شما واجب است. این نزدیکی ظاهری یک حقوق و وظایفی را به دنبال دارد که خدا اینها را مشخص کرده، همیشه هم سر جایش هست الّا در موارد و موضوعات بسیار خاص. [بنابراین] ارتباط باید باشد ولی میزان و کیفیت این ارتباط ممکن است در جاهایی، بنا بر مصلحتهایی کم و زیاد شود، ولی اصل آن سرجایش هست.
دوری و نزدیکی معنوی
امّا یک دوری و نزدیکی مهمتر داریم و آن دوری و نزدیکی معنوی و دوری و نزدیکی عقیدتی است. این، مهمتر از قُرب و بُعدی است که به آن اشاره شد. بعضیها در زندگی شما پیدا میشوند که انعکاس آرمانهای بلند معنوی و آیینه عقاید و باورهای شما هستند؛ از دیدن آنها احساس آرامش میکنید، هم فکر، همدل و همراه شما هستند، با آنها احساس اُنس میکنید. اینها کسانی هستند که خیلی به شما نزدیکند هرچند که نسبت فامیلی با شما ندارند؛ ظاهراً دورند، رابطه نَسَبی ندارند امّا نزدیکند. حتی ممکن است شما با اقوام نزدیکِ نزدیک خود، حتّی نزدیکتر از اقوام، با برادر یا خواهر، حتّی والدین خود، چنین احساس قُربی پیدا نکنید که با یک انسان دور از نظر نسب احساس نزدیکبودن میکنید. پسر خلیفه اول محمدابنابیبکر به قدری شیفته امیرالمؤمنین شد که حضرت علی(ع) فرمودند نگویید محمدبنابیبکر، بگویید محمدبن علی.
ملاک دورشدن و نزدیک شدن به دیگران چیست؟
اگر این طور قُرب و بُعدها را بفهمیم نگاه ما به عالَم تغییر میکند، روابط ما و خرج و دخل معنوی و عاطفی ما تنظیم میشود؛ یعنی، بر مدار حق تنظیم میشود. چقدر این جمله امیرالمؤمنین(ع) حکیمانه است! کسی که ما با او صمیمی میشویم کسی است که با ما همعقیده و همفکر است.
البته ما نمیگوییم دوستان و اقوام قدیمی را رها کنید. ببینید: گاهی میگوییم فلانی چرا این کار را کردی؟ میگوید برادرم یا پسرعمویم از من خواست و من انجام دادم. خُب این کار حق نبود، خلاف بود. میگوید: ناراحت میشد.
بله برای قرب فامیلی احترام بگذار، ولی نه تا این اندازه. تلخ رفتار نکنید، محترمانه از او فاصله بگیرید. به خاطر دوست و اقوام دچار فاصله از خدا نشوید. اطاعت از پدر و مادر واجب است ولی تا حدی که شما را به ترک واجب امر نکنند. محترمانه فاصله معنوی خود را با والدین حفظ کنید. به خاطر هیچکس نباید فاصله معنوی خود را با خدا خراب کنیم. قرب و بُعدهایمان تنظیم نیست، نظام ارتباطاتی ما به هم خورده است. ملاک باید دوری و نزدیکی معنوی باشد. معیار درست قُرب و بُعدها را رعایت نمیکنیم در نتیجه از خدا دور میشویم.
قُرب و بُعد در مسائل اجتماعی
مسئله قرب و بُعد از ابعاد مختلفی قابل بررسی است. مثلاً در سطح ملی و حاکمیتی، میگوییم چرا به فلانی رأی دادی؟ میگوید از اقواممان بود، سید بود، همشهری ما بود و... . اگر با چنین معیارهایی [که غلط است]، در جایی که میبایست مصلحت امت و اسلام و عموم جامعه رعایت میشد؛ شما آمدید و به کسی رأی دادید یا کسی را معرفی کردید که شایستگی قرار گرفتن در این موقعیت را نداشت، آنوقت یک فردِ دور را نزدیک معرفی کردید، وقتی این آدم بر این مسئولیت مسلط شد، مشخص میشود که این فرد دور بوده، رفیق نبوده، نااهل بوده، بعد [این فرد در این مسئولیت] در همه ابعاد زندگی [ما] اثر میگذارد، هم در زندگی فردی، هم در زندگی جمعی و ملی ما تأثیر [نامطلوبی] میگذارد.
از مجالست و مکالمه با این گروه فرار کنید
امام سجاد(ع) میفرمایند[1] پنج گروه هستند که از مجالست و مسافرت و مکالمه با آنها فرار کن، یک گروه از آنها افراد دروغگو هستند. با انسان دروغگو، همنشین و همسفر و همصحبت نشو، چون فرد دروغگو مانند، سراب است؛ دور را نزدیک و نزدیک را دور نشان میدهد.
اگر در زندگی، فاصلهها برای شما واقعی نباشد، مرتب دچار تصادف و خسارت میشوید. دیدید در آینه ماشین می نویسند اشیاء از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیدکترند، یعنی فکر نکنید دور است و بپیچید، حواستان به فاصلهها باشد. با آدمهایی هم که فاصلهها را جابجا میکنند و حق را باطل و باطل را حق جلوه میدهند، دستیافتنیها را دستنیافتنی و دستنیافتنیها را دستیافتنی جلوه میدهند، رفیق و همراه نشوید اگر با این آدمها همراه شوید، سرمایههای شما از بین میرود.
ویژگیهای اهل نفاق
دروغ آن قدر خطرناک است که در روایت[2] آمده که منافق سه نشانه دارد: «إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ»؛ هر وقت حرف میزند دروغ میگوید؛ یعنی دروغ گفتن عادت او شده. «وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ»؛ هر وقت وعده دهد، خُلف وعده میکند «إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ»؛ هر وقت به او اطمینان کنید، خیانت میکند. در بعضی روایات[3] هم تعابیر دیگری آمده مثلاً «ِذَا عَاهَدَ غَدَرَ وَ إِذَا خَاصَمَ فَجَر»؛ در زمان دعوا به حد انفجار میرسد و در پیمانها فریبکاری میکند.
ریشه رفتار منافقین در دروغ است، حیات منافقین با دروغ است. اگر بعضی از این خصوصیات در ما باشد باید به سرعت خود را بستری و درمان را شروع کنیم. زیرا یکی از این خصوصیات کافی است تا معنویت وجود انسان را نابود کند.
آثار بد و زیانبار دروغ
اینکه دروغ چقدر آثار بدی دارد، در روایت است که «ألكِذْبُ يَنقُصُ الرِّزق»[4]؛ دروغ باعث میشود رزقتان ناقص و کم شود. افراد دروغگو همیشه در رزق و روزیشان نقص دارند. این آدمها اگر مسئول یا رئیس هر جایی شوند، بشوند رئیس شورای شهر، رئیس مجلس یا رئیس جمهور و...، رزق آن جامعه هم ناقص میشود.
روایت دیگر جالبی است که امام صادق(ع) میفرمایند: «إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكَذَّابِينَ النِّسْيَانَ»[5]، از جمله کمکهایی که خداوند، به مؤمنین، بر ضد دورغگویان میکند، فراموشی است. شنیدید که [به اصطلاح] میگویند دروغگو فراموشکار است. امروز یک حرفی میزند، یک مدت بعد ضد حرفهای خودش، حرف میزند.
غرض اینکه مواظب فاصلهاندازها باشید.
لزوم تجدید نظر در دوستیها
بنابراین باید بر روی دوستیهایمان تجدید نظر کنیم. اگر روی دوستیها، مهرورزیها و انتخابهایمان تجدید نظر کنیم و دوری و نزدیکیها را بر اساس معیار حق تنظیم کنیم، گویا یک حیات و تولد دوبارهای پیدا میکنیم، می توانیم در هوایی که این انسانها زندگی میکنند، تنفس کنیم چرا که دارند واقعیتها را به ما نشان میدهند، آدرس غلط به کسی نمیدهند.
خداوند در قرآن چقدر داد میزند که «لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ...»[6]، با کفار نبندید، آنها با شما دشمن هستند و جز به نابودی شما و گرفتن زندگی و آرمانها شما و منافع معنوی و مادی شما، به چیز دیگری راضی نیستند. حرف قرآن را عمل نمیکنند و میگویند اینجا درست میشود، راه حل اینجاست. آقا! این دور است! بعید از حق است! خدا در قرآن حرف دیگری میزند! ولی عدهای گوش نمیدهند.
متأسفانه هنوز در جامعة ما تربیت لازم اتفاق نیفتاده، علیرغم اینکه این همه شهید دادیم و رشد معنوی کردیم اما هنوز که هنوز است بصیرت و تربیت لازم اتفاق نیفتاده که در چنین برهههای حساسی، چنین خطاهایی میکنیم.
با چه کسی صمیمی شویم؟
بعضی وقتها اگر بخواهی از این دوستانی که قرب و بُعدها را تغیر میدهند، بِبُرّی، ممکن است تو را متهم کنند که بیعاطفه و بیمعرفت هستی! خُب بگویند! [مهم نیست] شما فاصلهات را با اطرافیانت تنظیم کن. یعنی طرف، خواهرت، برادرت، پدر و مادرت، فامیلت یا دوستت است، حقوق برادر – خواهری و پدر و مادری و فامیلی و دوستی سر جای خودش، رعایت کن اما فاصله معنویت را حفظ کن. صمیمیت خودت را با کسی تقسیم کن که بنده خداست، به کسی نزدیک شو که تو را از خدا دور نکند.
فامیلها، همسایه یکدیگر نشوند!
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «مُروا الأقارِبَ أن يَتزاورُوا ولا يَتَجاوَرُوا»[7]، امر کنید که فامیلها یکدیگر را زیارت کنند، زیاد به دیدن یکدیگر بروند ولی همسایه یکدیگر نشوند. وجود مبارک پیامبر (ص) هم شبیه همین روایت، فرمودند: « يَا أَهْلَ الْقَرَابَةِ تَزَاوَرُوا وَ لَا تَجَاوَرُوا»[8] فامیلها به دیدن یکدیگر، زیاد بروید اما همسایه همدیگر نشوید.
خود پیامبر(ص) با امیرالمؤمنین(ع) همسایه بودند، اما چرا چنین توصیهای میکنند؟ البته این دستور مطلق نیست، استثنائاتی هم دارد اما یک مسئله روانشناختی و توصیه اخلاقی - اجتماعی است. وقتی فامیلها، همسایه میشوند، مثلاً ممکن است دعواهای یکدیگر را ببینند، سروصدای یکدیگر را بشنوند یا شرّشان به هم برسد و... اینها باعث شود فامیلها از هم دلگیر شوند. شاید یکی از دلایل مهمش این باشد.
دوری و دوستی را که قدیمیها میگفتند از این روایتها برداشت کرده بودند و در این جور جاها استفاده میشود. لذا فاصلهات را با رفیقت حفظ کن، گاهی اگر یک ذره به او نزدیک شوی، کارهایی میکند، چیزهایی میگوید که دوستیتان به هم میخورد، اصل رفاقتتان از بین میرود، لذا فاصله را تنظیم کنید. اقوام هم همین هستند، اقوام، همسایه نشوند.
شاید هم یکی از دلایل اینکه میفرمایند اقوام، همسایه نشوند، آسیبهای اجتماعی باشد. اگر فامیلها، همه در یک منطقه جمع شوند، بحث قومیتگرایی و قبیلهگرایی و تعصبات باطل دوره جاهلیت دوباره زنده شود. اما اگر فامیلها پخش باشند، ارتباطات اجتماعی گستردهتر میشود، به سراغ یکدیگر در محلات مختلف میروند و ارتباطات وسیعتر میشود.
نزدیکترین فرد به ما
نکته قشنگتر دیگری در مسئله قرب و بُعد: آیا شما تا به حال فکر کردید که زیر این آسمان کبود، کسی به شما نزدیکتر از حضرت روح الله امام(ره) نیست؟! تا الان فکر کردید که از شهدا، به شما کسی نزدیکتر نیست؟!
اگر امام(ره) نبود، شما بر مدار باطل زندگی میکردید، جامعه ارزشی - ایمانی نداشتید، تشیّع اینگونه عزت نداشت، حق اینگونه سربلند نبود.
کسانی که وقتی چشم باز کردند، امام و انقلاب را دیدند یا بعد از آن دوره را دیدند، زمان طاغوت را که ندیدند! فقط ناهنجاریهای الان را میبینند، اینکه چهار نفر به خیابان میریزند و سر وصدا میکنند و واکنشهای طبیعی به مشکلات دارند اما زمان طاغوت را ندیدند، ساواک را ندیدند، فساد و فحشا و مشکلات اقتصادی آن موقع را ندیدند.
ما در زمانی چشم باز کردیم که شهدا را دیدیم، همین الان کسانی را میبینیم که مدافع حرم میشوند و شهید میشوند. خیلی نعمت داریم، خیلی فرصت برای رشد داریم. قبول دارم الان مشکلات زیاد است و دشمن به خط ما زده و خیلی ضرر و خسارت به ما زده ولی داشتههای ما خیلی زیاد است، مشکلاتی که داریم قابل مقایسه با مشکلات قبل از انقلاب نیست. [بنابراین] قرب و بُعدها را بفهمیم. الان ما چقدر احساس نزدیکبودن به امام(ره) میکنیم؟ نوجوانها و جوانها! آیا عکس امام در اتاق شما است؟ عکس آقا در اتاقتان هست؟ چرا با یک شهید، رفیق نیستید و عکسش را در اتاقتان نمیزنید؟ چرا احساس نزدیکبودن به اینها نمیکنید؟ چون معیار دوری و نزدیکی ما معنویت و حق نیست، قرب و بُعد ما آرمانی نیست.
چرا عکس امام و مقام معظم رهبری را در مجالسمان میزنیم؟
اینکه ما عکس آقا و امام را در جلساتمان میزنیم، نه اینکه جلسه رسمی است و همه جا میزنند، نه! اگر ما هم مثلاً مثل روسیه و آمریکا که موظف هستند عکس رئیس جمهورشان را در اتاق ادارات و جلسات رسمیشان بزنند، باشیم که با لائیکها فرقی نمیکنیم! پس شأن حکومت اسلامی و ولیفقیه چه میشود!؟
اگر ما عکس میزنیم چون احساس قرب فوقالعاده به ولی فقیه میکنیم به خاطر حق عظمایی که به گردن ما دارد. برای همین عکسش را در مجالسمان میزنیم، در خانهمان هم عکسش را داریم، در قلبمان هم داریم. بعضی از عکسها را هم اصلاً نمیزنیم چون بُعد فراوانی از این آدمها داریم.
طرف میگوید این صلیب را به گردنم انداختم، چون زیبا بوده. عزیز من! تو به قُرب و بُعد توجه نداری! میدانی الان چه چیزی را داری به خودت نزدیک میکنی! میدانی این صلیب، در گردن تو بچه مسلمان شیعه چه پیامی میدهد؟ پیامش این است که من به این مکتب علاقه دارم. میگوید: من علاقه ندارم، به خاطر خوشکلیاش انداختم! خب دیگران که این را نمیفهمند!
بعضیها اصرار دارند که در جلساتشان، عکس شهدا یا ولی فقیه نباشد یا اصلاً اصرار ندارند که باشد. اینها کسانی هستند که مسئله قرب و بُعد برایشان حل نشده است.
وقتی عکس مرجعی را در مجالسش میزند که مرجعیتش به اثبات نرسیده، خدشه هم در مرجعیت او هست، با امام و انقلاب و شهدا هم میانه خوبی ندارد، انگلسیس و آمریکا و اسرائیل هم به او کاری ندارد، تازه کمکش هم میکنند، یکبار هم علیه آمریکا و اسرائیل صحبت نکرده، یکبار هم نگفته مدافع حرم شوید، فقط میگوید قَمه بردارید و به سر خودتان بزنید، وقتی عکس این شخص را میزنید یعنی من به این شخص و افکار او نزدیکم.
چرا پیامبر(ص) خود را پدر امت معرفی میکند؟
چقدر احساس نزدیکی به پیغمبر(ص) میکنید؟! پیامبر برای اینکه احساس نزدیکبودن به او کنید، با اینکه نبی است، با اینکه ولیّ خداست و ولایتش از پدر و مادرتان هم بالاتر است؛ ولی چون میخواهد قُرب و بُعد را به شما بفهماند، میفرماید «أَنَا وَ عَلِيٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[9]، من و علی پدران این امتیم.
«پدر» رابطه نسبی است، چرا پیامبر رابطه ولایی را رها میکند و یک رابطه نسبی را مطرح میفرماید؟ چون شما میفهمید چقدر رابطه شما و پدر و مادرتان عاطفی و ریشهای است. وقتی پیامبر(ص) میگوید من بابای تو هستم، یکدفعه احساس قرب و نزدیکی و صمیمیتی به تو دست میدهد، قرب معنوی پس پیامبر و امام پدر معنوی ما هستند.
پیامبر(ص) میآیند رابطه پدر و فرزندی را جای دیگری، به گونه دیگری تغیر میدهند. پیامبر پدربزرگ امام مجتبی(ع) و امام حسین(ع) است ولی درباره امام حسین(ع) جملهای میگوید که این جمله، فاصله بین پیامبر(ص) و امام حسین(ع) را اینقدر در ذهن من و شما کم میکند که دیگر رابطه پدر و فرزندی هم این وسط حائل نیست، میفرمایند: « حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»[10]. اینکه حسین(ع) از پیامبر است و نوه پیامبر است را همه میدانند ولی «من از حسین هستم» یعنی چه؟ یعنی آن حیات و قرب معنوی، آن دینی که من آوردم و حسین(ع) کاری میکند که آن دین پابرجا بماند؛ ارزش و نزدیکیاش بیشتر و بالاتر از آن قرب نسبی است. یعنی پیامبر علت مُحدِثة حسین(ع) هست اما حسین(ع) علّت مبقیة پیامبر و رسالت است و این قُرب فوقالعاده است.
غریب واقعی
در ادامه فراز نامه 31 نهجالبلاغه، حضرت میفرماید: «وَ الْغَرِيبُ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَبِيبٌ»، غریب کسی است که نتواند از میان دور و نزدیکهای اطرافش، نزدیک واقعی را پیدا کند و او را دوست داشته باشد و آن نزدیک واقعی هم او را دوست داشته باشد. غریب آن کسی است که در میان جمعی از نزدیکان خودش زندگی میکند، در میان خانواده و دوستان و همشهریانش زندگی میکند ولی همفکر و همدردی ندارد. به این شخص غریب واقعی میگویند نه کسی که از وطنش دور افتاده است.
بعد میفرماید: «مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ»[11]، هر کس از جاده حق جدا شد، قرب و بُعدهایش بر اساس حق نبود، راهش تنگ میشود. بعضیها از جاده حق فراتر میروند، روی حق پا میگذارند که برایشان بهتر شود، به خاطر اینکه دل رفیقش را به دست بیاورد، از گلیم حق پایشان را درازتر میکنند ولی اوضاع برایشان تنگتر میشود. [بنابراین] بر مدار حق و عدل و عقل رفتار کنید.
عبارتهای طلایی :
اینکه ما عکس آقا و امام را در جلساتمان میزنیم، نه اینکه جلسه رسمی است و همه جا میزنند، نه! اگر ما هم مثلاً مثل روسیه و آمریکا که موظف هستند عکس رئیس جمهورشان را در اتاق ادارات و جلسات رسمیشان بزنند، باشیم که با لائیکها فرقی نمیکنیم! پس شأن حکومت اسلامی و ولیفقیه چه میشود!؟
اگر ما عکس میزنیم چون احساس قرب فوقالعاده به ولی فقیه میکنیم به خاطر حق عظمایی که به گردن ما دارد. برای همین عکسش را در مجالسمان میزنیم، در خانهمان هم عکسش را داریم، در قلبمان هم داریم. بعضی از عکسها را هم اصلاً نمیزنیم چون بُعد فراوانی از این آدمها داریم.
بعضیها اصرار دارند که در جلساتشان، عکس شهدا یا ولی فقیه نباشد یا اصلاً اصرار ندارند که باشد. بعضاً اینها کسانی هستند که مسئله قرب و بُعد برایشان حل نشده است.
***
در روایت است که «ألكِذْبُ يَنقُصُ الرِّزق»؛ دروغ باعث میشود رزقتان ناقص و کم شود. افراد دروغگو همیشه در رزق و روزیشان نقص دارند. این آدمها اگر مسئول یا رئیس هر جایی شوند، بشوند رئیس شورای شهر، رئیس مجلس یا رئیس جمهور و...، رزق آن جامعه هم ناقص میشود.
***
آیا شما تا به حال فکر کردید که زیر این آسمان کبود، کسی به شما نزدیکتر از حضرت روح الله امام(ره) نیست؟! تا الان فکر کردید که از شهدا، به شما کسی نزدیکتر نیست؟! اگر امام(ره) نبود، شما بر مدار باطل زندگی میکردید، جامعه ارزشی - ایمانی نداشتید، تشیّع اینگونه عزت نداشت، حق اینگونه سربلند نبود.
کسانی که وقتی چشم باز کردند، امام و انقلاب را دیدند یا بعد از آن دوره را دیدند، زمان طاغوت را که ندیدند! فقط ناهنجاریهای الان را میبینند، اینکه چهار نفر به خیابان میریزند و سروصدا میکنند، اما زمان طاغوت را ندیدند، ساواک را ندیدند، فساد و فحشا و مشکلات اقتصادی آن موقع را ندیدند.
[1]. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ لِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَا بُنَيَّ انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِي طَرِيقٍ فَقُلْتُ يَا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِيهِمْ قَالَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ يُقَرِّبُ لَكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ لَكَ الْقَرِيبَ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَائِعُكَ بِأُكْلَةٍ وَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْبَخِيلِ فَإِنَّهُ يَخْذُلُكَ فِي مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ وَ إِيَّاك.... وسائل الشيعة، ج12، ص 32.
[2]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ، كَانَ مُنَافِقاً- وَ إِنْ صَامَ وَ صَلّى، وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ-: مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ، وَ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ، وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ؛ إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- قَالَ فِي كِتَابِهِ: «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنِينَ» وَ قَالَ: «أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ» وَ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا»». كافي (ط - دار الحديث)، ج3، ص 713.
[3]. عَنِ النَّبِيِّ (ص) قَالَ: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ وَ إِنْ كَانَتْ فِيهِ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنَ النِّفَاقِ حَتَّى يَدَعَهَا مَنْ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا عَاهَدَ غَدَرَ وَ إِذَا خَاصَمَ فَجَر. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج69، ص 261.
[4]. نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ص 373.
[5]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص 341.
[6] . مائده، 51.
[7]. مكاتيب الأئمة عليهم السلام، ج2، ص 305.
[8]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج13، ص 203.
[9]. علل الشرائع، ج1، ص 127.
[10]. كامل الزيارات، النص، ص 52.
[11]. نهجالبلاغه، نامه 31.